محمّد فاضل شربیانى (1245 - 1322قمری)
عنوان مقاله: فقیه ایثارگر
نویسنده: محمد الوانساز خوئی
زادگاه
شربیان، روستایى است جلگه اى، به طول جغرافیاى477 و عرض جغرافیاى5337 [1] از دهستان ابرغان شهرستان سراب. فاصله اش تا تبریز 75 کیلومتر و تا سراب 45 کیلومتر است. آب و هواى شربیان در تابستان، گرم و معتدل و در زمستان، سرد و پربرف است. روزهاى یخبندان آن 120 روز و میزان متوسط بارندگى آن 280 میلیمتر در سال است. اراضى آن حاصل خیز و براى کشت غلات بسیار مناسب است.
شربیان از دیر باز یکى از مراکز عمده ی تولید اقسام محصولات کشاورزى بخصوص غلات و حبوبات و سیب زمینى است. یکى از آبادى هاى اقتصادى شهرستان سراب است و دوشنبه بازار آن معروف ترین هفته بازار روستایى منطقه محسوب مى شود. [2] مذهب مردم آن جا شیعه ی اثنا عشرى است. اغلب، مردمانى باهوش و باذکاوت بودند. [3] و شغل بیش تر مردم شان زراعت و دامدارى و کار در کارگاه هاى قالى بافى و داد و ستد است.
شربیان، 860 خانوار و 4300 نفر جمعیت دارد. و یکى از روستاى هاى مهاجرپرست سراب و آذربایجان به تبریز و تهران است. [4]
ولادت
فقیه نامدار شیعه آیت الله ملاّ محمّد فاضل شربیانى [5] مشهور به «فاضل» [6] فرزند ملاّ فضل على [7] فرزند ملاّ عبدالرحمن فرزند ملاّ فضل على است. در سال 1245 قمری [8] در روستاى شربیان دیده به هستى گشود. نسب شریف شان به مالک اشتر یار وفادار امیرالمؤمنین على، علیه السلام، منتهى مى شود .[9]
تحصیلات
آیت الله فاضل شربیانى پس از رشد و تربیت در کنار پدر، به سال 1265 قمری در 20 سالگى [10] رهسپار حوزه ی علمیه ی تبریز گردید [11] و در مدرسه ی خواجه على اصغر [12] سکنا گزید. مقدمات علوم ادبى [13] و کتاب هاى متداول آن روز حوزه ی علمیه در فقه و اصول را در محضر استادان دانشمندى مانند مرحوم میرزا مهدى قارى و [14] میرزا غفَار آقا مجتهد مرندى و میرزا باقر مجتهد تبریزى [15] به خوبى فرا گرفت و در حالى که عمل به احتیاط مى نمود در سال 1271 قمری[16] به زادگاهش مراجعت کرد و به ترویج مذهب حقه ی جعفرى و بناى مسجدى در آن جا همّت گماشت و به اقامه ی نماز جماعت پرداخت. [17]
ورود به نجف اشرف
هنوز از اقامت او در روستاى شربیان مدتى سپرى نشده بود که تصمیم گرفت زادگاهش را به سمت شهر مولى الموحدین امیرالمؤمنین على، علیه السلام، ترک کند و در کنار بارگاه ملکوتى آن امام همام به تحصیل پردازد. او در سال 1272 قمری[18] به عراق رفت و در محضر فرزانگان نامى و استوانه هاى علمى و معنوى آن شهر به کسب کمالات و تکمیل آموخته هاى خود پرداخت و در این خصوص از محضر آیت الله شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهرالکلام) [19] و شیخ اعظم شیخ مرتضى انصارى استفاده کرد و پس از ارتحال استادش در جلسات علمى آیت الله سیّد حسین تُرک کوه کمرى [20] حاضر گردید و در اثر درک عمیق و قدرت حافظه عالى، گوى سبقت را از دیگران ربود و مورد تأیید و احترام و علاقه ی استادش قرار گرفت. در سال 1292 قمری هر روز درس استادش را براى جمعى از افاضل تقریر مى کرد.
پس از ارتحال آیت الله کوه کمرى به مدت هشت سال در محافل درسى آیت الله میرزا محمّد حسن شیرازى [21] حضور یافت و بر بار علمى و معنوى خویش افزود.
مشایخ اجازه
ایشان از شیخ مرتضى انصارى و آیت الله سیّد حسین کوه کمرى، اجازه ی نقل اخبار و احادیث [22] و از استادش سیّد حسین کوه کمرى اجازه ی اجتهاد دارد .[23] این اجازات، کاشف از علوّ مقام و سموّ رفعت و منزلت علمى و معنوى او است. [24] خود او نیز به برخى از شاگردان و افاضل علما، اجازه ی روایى و اجتهاد داده که به اسامى عده اى از آنان اشاره مى گردد:
سیّد على کوه کمرى ؛ [25]
شهید شیخ على رشتى گیلانى ؛ [26]
شیخ جواد شاه عبدالعظیمى ؛ [27]
شیخ فیاض زنجانى ؛ [28]
میرزا ابوالحسن انگجى ؛ [29]
میرزا ابوالقاسم اردوبادى ؛ [30]
میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویى ؛ [31]
میرزا باقر قاضى طباطبایى ؛ [32]
میرزا محمّد حسن علیارى ؛ [33]
میرزا یحیى امام جمعه ی خویى ؛ [34]
آیت الله فاضل شربیانى به شاگرد فاضلش مرحوم آیت الله میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویى اجازه ی اجتهاد داد.
امین الشرع درباره استادش مى نویسد:
... فاضل شربیانى با حقیر ملاطفت زیاد و مرحمت بسیار داشتند. و در هنگام مراجعت بدون این که از جانب حقیر اظهارى شود، خود آن جناب، به خط شریف چنان چه مرسوم است، اجازه نامه اى نوشته با یک قبضه قلم تراش یادگارى به این بنده مرحمت فرمودند ... اینک محض تیمن و تبرک به نفس شریف آن استاد عالى مقام و پیر روشن ضمیر همام، عین اجازه نامه ی آن حضرت را مندرج نمودیم. و بالله التوفیق و الاعتصام. [35]
مکتب فقیه پرور
یکى از امتیازات بارز حضرت آیت الله فاضل شربیانى، مکتب شاگرد پرورى این فقیه گرانقدر است. ایشان پس از کسب کمالات لازم و علوم متداول، بویژه پس از وفات اساتید عالی قدرش رسماً به تدریس فقه و اصول پرداخت. بسیارى از تذکره نویسان شاگردان او را تا صد و پنجاه نفر شمارش کرده اند. [36]
آیت الله حاج میرزا محمّدعلى مُدرّس تبریزى خیابانى در خصوص تسلّط ایشان بر کتب اصولى مى نویسد:
... از بعضى از اجلّه در تبحّر اصولى وى مسموع افتاد که اگر کتاب هاى اصولى را تماماً به دریا بریزند، علامّه شربیانى از حفظ خاطر، همه ی آن ها را إملا مى کند. [37]
اسامى برخى از شاگردان وى که همگى از استوانه هاى حوزه هاى علمیه در شهرهاى مختلف بودند، چنین است:
سیّد احمد مرتضوى ؛ [38]
سیّد حسین تُرک کوه کمرى ؛ [39]
سیّد على کوه کمرى ؛[40]
سیّد کاظم طباطبایى (مفید آقا) ؛ [41]
سیّد محمّد تقى خویى نجفى ؛ [42]
سیّد محمّد مولانا ؛[43]
سیّد محمّد ننه کرانى؛ [44]
سیّد یونس اردبیلى ؛ [45]
شیخ ابراهیم آل صادق ؛ [46]
شیخ ابراهیم سالیانى نجفى ؛ [47]
شیخ ابوالحسن مرندى ؛ [48]
شیخ احمد تفرشى نجفى؛ [49]
شیخ غلامعلى مرندى ؛ [50]
شیخ محمّد حرزالدین (صاحب معارف الرجال)؛[51]
ملاّ محمّد على نخجوانى ؛ [52]
میرزا ابوالحسن انگجى ؛[53]
میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویى ؛[54]
میرزا باقر قاضى طباطبایى ؛ [55]
میرزا حسن علیارى ؛ [56]
میرزا رضى زنوزى ؛ [57]
میرزا صادق مجتهد تبریزى ؛ [58]
میرزا على قاضى طباطبایى؛
میرزا فضلعلى ایروانى؛ [59]
میر یعقوب ثانى . [60]
زعامت شیعه
ایشان یکى از فقهاى بزرگ شیعه بود که پس از وفات آیت الله ملاّ محمّد فاضل ایروانى در سال 1306 قمری در ایران و بویژه در آذربایجان مرجعیت یافت. پس از درگذشت استادش آیت الله میرزا محمّد حسن شیرازى در سال 1312 قمری در خیلى از نواحى ایران و عراق و قفقاز و دیگر کشورهاى اسلامى مرجع تقلید مسلمانان گردید. [61] معروف است که درباریان از جمله مظفرالدین شاه و دیگر بزرگان از آن مرحوم تقلید مى کرده اند. [62]
صدرالاسلام محمّد امین امامى خویى در خصوص عظمت و مرجعیت ایشان مى نویسد:
... ایشان که رحمت خداوند بر او باد از بزرگان علماى متأخر و از فقهاى پرتلاش بود. مرجع گروه زیادى از شیعیان در فتواى و مقتدا و امام آنان بود و همچنین ریاست تدریس در نجف اشرف به او منتهى شده بود.
ایشان شخصى فاضل و داراى فهم خوب و حافظه ی قوى بود و ریاست علمى و زعامت دینى و مرجعیت عامه مردم بر او رسید. از بزرگان علماى عصر خود بود. از لحاظ شأن و مقام بزرگ ترین و بالاترین شأن و مقام را داشت و مرجع تقلید گروهى از شیعیان شهرهاى آذربایجان و قفقاز و بعضى از شهرهاى عراق و ... دیگر بود. [63]
دفاع از عرفان حقیقى
مرحوم علاّمه سیّد محمّدحسین حسینى تهرانى مى نویسد:
علاّمه طباطبایى مى گوید: گروهى، دسته جمعى توطئه کردند و روش عرفانى و الهى و توحیدى مرحوم آخوند (ملاّ حسین قلى همدانى) را به انتقاد گرفته و در یک عریضه اى به مرحوم شربیانى ـ در هنگامى که مرحوم شربیانى ریاست مسلمانان را داشته و رییس مطلق وقت شمرده مى شده است ـ نوشتند که ملاّ حسینقلى همدانى، روشى صوفیانه در پیش گرفته است.
مرحوم شربیانى نامه را مطالعه فرمود و قلم را برداشته زیر نامه نوشت: «کاش خداوند مرا مثل آخوند صوفى قرار دهد.». با این جمله آن عالم بزرگ، کار تمام شد و دسیسه هاى آنان همه بر باد رفت. [64]
خدمات آیت الله فاضل شربیانى
یکى از فتاوى مهم و مشهور معظم له، تحریم مسافرت حجاج از طریق عراق بود که منتهى به «حائل» مى شد. آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى در این خصوص مى نویسد:
حجاج از طریق عراق که منتهى به حائل مى شود، به حجّ بیت الله الحرام مى رفتند. مدینه ی منوّره، آن ایّام در تحت حکومت آل رشید بود. ایشان اخیراً تطاول و تعدّى می کردند و از حجّاج مى کشتند و اموال ایشان را غارت مى کردند و انواع هتک حرمت و اذیّت به عمل مى آوردند تا تصادف کرده علاّمه کبیرِ زعیم حاج شیخ فضل الله نورى شهید سنه 1327 مشرف شدند و در راه رسید به ایشان آن چه رسید از انواع ایذاء و اذیّت.
بعد از مراجعت آن چه دیده بودند به حضرت آیت الله شرابیانى اِخبار نمودند. پس حکم صادر شد به تحریم طریق مذکور و علماى عصر نیز به ایشان تأسّى کردند، حکم تحریم را مهر و امضا کردند. از آن روز طریق مذکور مهجور گردید تا آن که شرّ آل رشید زایل و از مِنَصَّه(جای ظاهرشدن) امارت نازل گشتند و حجّاج در تحت حکومت عراقیّه و حجازیّه به حجّ رفتند و آل رشید باز شورش کردند، ولى آیت الله به هیچ وجه اعتنایى نکرد و مانند شیر دلیر در اجراى حکم خود ایستادند تا شرّ آن قوم بالمرّه قلع و قمع گردید. [65]
نیز با مسافرت هاى پرآوازه ی خود به عنوان زیارت امامزاده هاى واجب التکریم در بلاد مختلف، مانند حضرت حمزه از اولاد حضرت ابوالفضل، علیه السلام، و شاهزاده قاسم از فرزندان امام موسى کاظم، علیه السلام، در اطراف حله، شیعیان را متوجه این وظیفه ی ولایى کرد. [66]
نیز با دستور مؤکّد ایشان، در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا، سلام الله علیها، مغازه ها تعطیل و دسته جات حسینى عزادارى کردند. آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى در این زمینه مى نویسد:
تا عهد صاحب عنوان (فاضل شربیانى) معروف، روایت اربعین بود، ولى در نظر شریف ایشان (آیت الله فاضل شربیانى) قول هفتاد و پنج روز بعد از پدر بزرگوارش که مؤیَّد به اخبار صحیحه و اسانید معتبره است، قوت گرفت، حکم فرمودند به بستن بازارها و خروج دسته ها به بازار و کوچه ها. پس صحن مقدس، آن روز از مواکب حسینیه مملوّ شد و در منزل شریف خود نیز مجلس عزا بر پا کردند. مردم از هر طبقه ازدحام و عزادارى و سوگوارى کردند.
این سنت حسنه، هر سال در نجف اشرف معمول و مرسوم گردید و سایر بلاد عراق و ایران نیز در هر نقطه به آن نابغه ی عصر و نادره ی دهر تأسى و تبعیت کردند، در ایام البیض شهر جمادى الاولى اقامه ی عزا کردند و این توسل فاطمیه و تذکر ابدیه، براى ایشان باقى ماند و روایت اربعین مهجور گردید. [67]
عظمت و اخلاق حمیده ی ایشان از منظر تذکره نویسان
شاگرد فاضلش آیت الله میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویى در خصوص استادش مى نویسد:
العالم الاورع و الفاضل الالمع صاحب الاخلاق الحسنة و معدن الشیم الجمیلة شیخی و استادی و من علیه فی العلم رکونی و اعتمادی مولانا المدعو بالفاضل المطلق الشیخ محمّد الشربیانی ...
آن جناب علاوه بر ریاست علمیه، در اواخر، ریاست تامّه ی دینیه را هم داشتند. چنان چه در نزد حضرت سلطان اسلام عبدالحمیدخان عثمانى منتهاى احترام و نفوذ کلمه و مطاعیت تامه داشتند. از جهت ملت و دولت، هر دو مطاع و نافذالامر بودند. در حقیقت علاوه بر مراتب علم و فضل، حُسن خُلق و مکارم اخلاق و حلم و کرامت را جامع همى بودند و در حق فقرا و محتاجین توجه تمام را مى کردند، چندان که همیشه قرض دار مى شدند؛ زیرا که کثیراً ما به واسطه ی قدغن، راه زوّار بسته شده و وجوه نمى آوردند. با وجود این، در هنگام دست خالى بودن هم اقتراض می کردند و به فقرا بذل مى نمود. هرگز فقیران را جواب یأس نمى داد. چندان فقرا به حسن خلق آن جناب اطمینان داشتند که صبح و شام از منزل که به جهت تشرف به حرم و درس خارج مى شدند، فقرا از در دولت منزلش تا در صحن، دو جرگه صف می کشیدند مى ایستادند و تا یک یک از مرحوم فاضل خرجى نمی گرفتند، دست بر نمى داشتند. هر چند آن همه، اصرار و آزارش مى,,,,,,,کردند، آن صاحب خلق کریم ابداً روى ترش نمی کردند و با لطف و مهربانى و رفق و شفقت همه را راضى مى کردند. [68]
شاگرد دیگرش شیخ محمّد حرزالدین هم درباره ی استادش مى گوید:
او اخلاق اولیاى خدا و صفات آنان را داشت. یکى از آن صفات حمیده، عفو بدخواهان و دشمنان و بدرفتاران با او بود که بارها در حق او انجام داده بودند. او نسبت به فقرا و مساکین بسیار مهربان و دل سوز بود، بویژه به سادات و علویات نجف و کربلا.
عطایاى او نسبت به اعاظم و بزرگان با شیوه ی خاصّى انجام مى گرفت. تقسیم او نسبت به طلاّب در سال چهار مرتبه انجام مى پذیرفت و هر بار 1000 لیره ی عثمانى می داد. او با این همه بخشش و امکانات بیت المال که در اختیارش بود، بدون خانه و منزل بود و با قرض فراوان از دنیا رفت. در جزء متروکات او جز کتاب هاى وقفى و وسایلى که امانت فقرا بود، چیز دیگرى در خانه نبود. [69]
آیت الله حاج میرزا محمّد على مُدرس تبریزى خیابانى در خصوص ایشان مى نویسد:
... ایشان از متبحران علماى امامیه و فقهاى اثناعشریه قرن چهاردهم هجرى است. عالم عامل ربانى، فقیه کامل سبحانى، اصولى رجالى، معقولى منقولى. در مکارم اخلاق، طاق و شهره ی آفاق بود. [70]
... در نظر ملّت و دولت و ملوک وقت، بسیار محترم و سلطان عثمانى همواره طالب خوشنودى و رضاى خاطر وى بود. هم اجازه داده بوده که هر روز چهل کلمه تلگرافاً با سلطان مکالمه کنند. [71]
آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى هم در مورد نفوذ کلام و صفات پسندیده او مى نویسد:
ایشان نزد امّت، مطاع و در نظر مردم، مهیب بود. او را نزد ملوک عصر، منزلت بزرگى بود. سفیر ایران در عراق به مقامش تعظیم و مقال او را امتثال مى کرد و سلطان عثمانى پیوسته رضا و خوشنودى او را مى جست و از اسلامبول اجازه داده بود که هر روز چهل کلمه به توسط تلگراف با سلطان مکالمه فرماید. پس شفاعت و وساطت نمى کرد احدى را مگر آن که مقبول، و مطالبه ی امرى نمى فرمود، الاّ مأمولش منجبر مى گشت ... تقریر حُسن خلق و کرم نفس و غنای طبع و قضای حوائج و انجاز مطالب و ایصال جود و کثرت عطای آن بزرگوار، خارج از حدّ بیان و بیرون از عدّ بنان است، فلذا فایق و فایض بود. مردم را به علم و بخشش و اخلاق کریمه ی خود، و با وجود کثرت اموال و حقوق الهیّه و وجوه شرعیّه که از اکناف عالم به خدمت ایشان حمل مى شد و تمام به علما و طلاّب و ارباب استحقاق بذل مى کردند، چیزى براى خود ذخیره نکرد و منزلى از براى سکناى خویش علاقه نفرمود تا به رحمت حقّ پیوست و از براى اولاد خود نیز چیزى کم و بیش میراث نگذاشت. جزاه الله عن الاسلام و اهله خیرالجزاء. [72]
تألیفات و آثار علمى
آثار علمى، تحقیقى و پژوهشى ایشان چنین است:
1 ـ تقریرات دروس فقه استادش آیت الله سیّد حسین تُرک کوه کمرى، 9 جلد .
2 ـ ذخیرة العباد لیوم المعاد. این کتاب به زبان عربى است. بارها در بغداد و نجف و ... به چاپ رسید. به علت جامعیتش در مسائل فقهى مورد توجه بزرگان و فقها قرار گرفت و مورد تحشیه ی آنان قرار گرفته است. از جمله آن بزرگان مى توان به آیت الله سیّد اسماعیل صدر و آیت الله میرزا محمّدتقى شیرازى، آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانى و آیت الله سیّد ابراهیم اصطهباناتى اشاره کرد. [73]
3 ـ رساله ی عملیه. این رساله بارها به چاپ رسیده و مورد تحشیه ی فقها از جمله آیت الله میرزا محمّد حسن علیارى تبریزى قرار گرفته است.
4 ـ کتابى در اصول فقه. این کتاب مفصل تر از کتاب قوانین محقق قمى است.
5 ـ حاشیه بر رسائل ؛
6 ـ حاشیه بر مکاسب ؛
7 ـ کتاب المتاجر ؛
8 ـ کتاب البیع ؛
9 ـ کتاب الصلاة ؛
10 ـ رسالة فی مسألة الاستصحاب ؛
11 ـ رسالة فی مسألة البرائة و الاشتغال ؛
12 ـ رسالة فی مسألة الاجتهاد و التقلید ؛
13 ـ رسالة کبیرة فی مباحث الالفاظ ؛
14 ـ شرح منظومه ؛ [74]
15 ـ شرح زبدة الاصول؛ [75]
16 ـ شرح معلقات سبع؛ [76]
17 ـ سرّالعبادة. این کتاب در بمبئى چاپ سنگى شده است. [77]
18 ـ وسیلة العباد. این کتاب در سال 1322 قمری با حواشى آیت الله ملاّ محمّد کاظم خراسانى چاپ سنگى شده است. [78]
19 ـ تقریرات درس آیت الله سیّد حسین کوه کمرى . [79]
رحلت
سرانجام آیت الله ملاّ محمّد فاضل شربیانى پس از سال ها خدمت به اسلام و مسلمانان و در حالى که در خانه ی اجاره اى به سر مى برد و از دار دنیا هیچ چیز از خود به ارث نگذاشته بود، در بین الطلوعین [80] روز جمعه 17 رمضان المبارک 1322 قمری [81] در شهر مقدس نجف اشرف جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پس از تشییع باشکوه در روز شنبه در غرفه مخصوص در طرف شمال صحن مطهر حضرت على، علیه السلام، به خاک سپرده شد.
در ماده ی تاریخ وفات ایشان گفته اند:
«لقد غاب النبی محمّد» = 1322 قمری همچنین جمله «یرحم الله جناب الفاضل» = 1322 قمری در ماده ی تاریخ ایشان نیز آمده است. [82]
نپوسیدن بدن آیت الله فاضل شربیانى
در سال 1357 قمری دولت عراق تصمیم گرفت که راه هایى را که در اطراف حرم مطهر حضرت على، علیه السلام، براى دفن اموات منظور شده بود، مسدود کنند. در این عملیات اجساد تعدادى از علما ظاهر گردید. از آن جمله جسد پاک مرحوم آیت الله فاضل شربیانى پدیدار گشت و همگان مشاهده کردند که پیکر پاکش بعد از 35 سال تر و تازه است. مرحوم آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى در این خصوص مى نویسد:
... پس دیدند به همان حالتى که دفن شده، تمام کفن در بدن بدون این که چیزى بپوسد و عضوى متلاشى بشود در قبر موجود است و حال آن که میان دفن و آن تاریخ، سى و پنج سال فاصله بود و چون هواى خارج به کفن رسید تغییر یافت، بدون این که در بدن شریف تغییرى پدید آید. پس کفن را تجدید و قبر شریف را بنا کردند. مقتضاى این مدت آن بود که از بدن به جز استخوان پوسیده باقى نماند و لیکن نزد خداوند متعال از براى اولیاى خود مقام منیعى(استوار) و شأن رفیعى هست که عقول مردم از معرفت کُنه آن عاجز و قاصر است. [83]
گفته مى شود که یک بار دیگر در زمان حکومت عبدالکریم قاسم (1958 ـ 1963 م) به هنگام مرمت قبور، جسد آیت الله فاضل شربیانى ظاهر شده و کاملا تر و تازه بوده است.
در آن تاریخ حدود 60 سال از رحلت ایشان مى گذشت، ولى گذشت زمان هیچ تغییرى در پیکر آن مرد بزرگ پدید نیاورده بود. [84]
فرزندان و نوادگان
از مرحوم آیت الله فاضل شربیانى، سه فرزند صالح و نوادگانى فاضل و دانشمند به یادگار مانده که به معرفى مختصرى از آنان بسنده مى کنیم:
1 ـ شیخ حسن
متأسفانه اطلاعاتى از ایشان به دست نیامد.
2 ـ شیخ حسین شربیانى
مرحوم حاج شیخ حسین شربیانى فرزند آیت الله ملاّ محمّد فاضل شربیانى در بیت روحانیت و معنویت به دنیا آمد و تحت سرپرستى پدر بزرگوارش تربیت یافت. سپس قدم در وادى تحصیل علوم اسلامى گذاشت و به حدّ مطلوبى از علم دست یافت. ایشان عالمى موثّق، پاک سیرت، فاضل، فقیه، پرهیزگار، باوقار، بامتانت، مقبول عامّه مردم و داراى اخلاق حمیده بود.
وى پس از بیست و دو سال از وفات پدر علامّه اش در روز سه شنبه بیستم صفر المظفر 1347 قمری در نجف اشرف چشم از جهان فروبست و پس از تشییع شایسته و تکریم و تجلیل از طرف علماى بزرگ نجف اشرف در کنار مرقد منور پدر فرزانه اش به خاک سپرده شد. [85]
ایشان شش فرزند صالح از خود به یادگار گذاشت [86] که اسامى چهار تن از آنان چنین است:
ـ شیخ یوسف
ایشان عالمى فاضل و صاحب تالیفات ارزشمندى است. در بیروت ساکن بود. وى در حدود سال 1424 قمری وفات کرد. در زادگاه همسرش در روستاى عین قانا در بیروت به خاک سپرده شد.
ـ حاج جمال
ـ حاج کمال
ـ حاج جلال [87]
3 ـ میرزا محسن شربیانى
مرحوم میرزا محسن آقا شربیانى فرزند مرجع تقلید شیعه آیت الله ملاّ محمّد فاضل شربیانى در سال 1309 قمری در دودمان فقاهت و مرجعیت در نجف اشرف به دنیا آمد و پس از رشد و نمو به تحصیل معارف اسلامى پرداخت و سپس به تبریز رفت و در آن شهر به خدمات دینى و اجتماعى پرداخت. از آثار مى توان به رساله اى در زندگى نامه پدرش اشاره نمود.
ایشان در 74 سالگى وفات نمود و پیکر پاکش در جوار مرقد کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله علیها ـ در قبرستان ابوحسین ـ مقبرة العلماء ـ به خاک سپرده شد. [88]
رونوشت مزار وى چنین است:
آرامگاه مرحوم حضرت مستطاب حجّة الاسلام و المسلمین آیت الله آقاى میرزا محسن آقا شربیانى فرزند حضرت آیت الله العظمى فاضل شربیانى قدس سرهما که در تاریخ هشتم ربیع الاوّل سنه 1384 دارفانى را وداع گفتند.
نوه ی فاضل
نواده ی فرزانه اش آیت الله حاج میرزا عبدالحمید شربیانى فرزند میرزا محسن آقا در سال 1345 قمری برابر با 1306 شمسی در تبریز به دنیا آمد و پس از پرورش و تربیت در خانه ی پدرى، وارد مدرسه ی ملّى آن روز گردید و پس از آن، وارد مدرسه ی حسن پادشاه شد و صرف و نحو، معانى، بیان، مغنى، مطول، منطق، حاشیه، شمسیه، شرح مطالع را در محضر استادانى مانند علامّه میرزا على اکبر نحوى و شیخ حسن نحوى آموخت و بعد از آن در سال 1363 قمری راهى حوزه ی علمیه ی قم گردید.
مقدارى از شرح لمعه و قوانین را از آیت الله شیخ موسى زنجانى، رسائل را در پیش آیت الله سیّد حسین قاضى طباطبایى و علامه سیّد محمّدحسین طباطبایى، مکاسب و کفایۀ الاصول را از آیت الله سیّد احمد خونسارى و آیت الله قاضى طباطبایى، هندسه، فضا، نجوم، هیئت، منظومه، اسفار، شفاء، اشارات، خارج خمس را از علاّمه طباطبایى (در مدت 20 سال)، دروس خارج را از آیت الله سیّد محمّد حجّت کوه کمرى و آیت الله حاج آقا حسین بروجردى و آیت الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى آموخت.
در سایه ی تلاش و کوشش فراوان به استنباط و اجتهاد احکام شرعى دست یافت و پس از آن در سال 1341 شمسی به تبریز مراجعت کرد و به امر تدریس و تبلیغ و اقامه جماعت در «مسجد حاجى میرزا یوسف آقا» یا «قزللو مسجد» در بازار تبریز پرداخت.
آیت الله شربیانى به مدت بیست سال در تبریز اقامت کرد و پس از آن در سال 1361 شمسی دوباره به قم بازگشت و بعد از آن در سال 1365 شمسی مشهد مقدس رضوى را براى اقامت دائمى خویش انتخاب کرد و رهسپار آن شهر مقدس شد.
آثار وى چنین است :
1 ـ رساله اى در جبر و تفویض (مطبوع)؛
2 ـ رساله اى در قضاء و قدر (مطبوع)؛
3 ـ رساله ی عملیه ؛
4 ـ حاشیه بر کفایۀ الاصول؛
5 ـ حاشیه بر عروة الوثقى ؛
6 ـ یک دوره ی کامل بیع ؛
7 ـ صلاة؛
8 ـ حج ؛
9 ـ رساله اى در وضع؛
10 ـ رساله اى در تحول و حرکت جوهرى ؛
11 ـ مقدمة التفسیر الجامع (مطبوع) ؛
12 ـ تفسیر ام الکتاب الکبیر ؛
13 ـ شرح شرایع.
از کارهاى مهم ایشان مى توان به تدریس در حوزه هاى علمیه ی تبریز و قم و مشهد و تبلیغ و ترویج مذهب حقه ی جعفرى و فعالیت هاى سیاسى در رژیم پهلوى و مبارزه علیه آن رژیم منحوس و اقامه ی نماز جماعت در مسجد گوهر شاد اشاره کرد.
این فقیه فرزانه از مراجع تقلید شیعه بود. هم اکنون در شهر مقدس مشهد اقامت دارد و به علت کهولت سن در منزل به استراحت مى پردازد. [89]
[1]. مکارم الآثار، ج 4، ص 1256.
[2]. فرهنگ جغرافیاى آذربایجان شرقى، صص 382ـ383.
[3]. ریحانةالادب، میرزا محمّد على مدرس خیابانى، ج 3، ص 184.
[4]. فرهنگ جغرافیاى آذربایجان شرقى، صص 382ـ383.
[5]. نسبت شریف ایشان به صورتهاى شرابیانى، فاضل شرابیانى، سرابى شرابیانى نجفى و شربیانى تبریزى نجفى نیز در منابع آمده است.
[6]. معظمله از زمان استادش مرحوم سیّد حسین تُرک کوهکمرى معروف به «فاضل» بوده و شاید علت آن تبحر کافى و وافى وى در علوم حوزوى بوده است.
[7]. برخى از کتابها اسم پدر ایشان «فضلالله» ثبت کردهاند.
[8]. کتابهاى معارفالرجال، شیخ محمّد حرزالدین، ج 2، ص 372 ولادت ایشان را 1250قمری و کتابهاى احسن الودیعه، سیّد محمّد مهدى اصفهانى کاظمى، ج 1، ص 176و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، شیخ مرتضى انصارى، ص 309 و معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، ج 11، ص 129 و مؤلفین کتب چاپى، خانبابا مشار، ج 5، ص 664 تولد ایشان را 1248قمری ذکر کردهاند.
[9]. مصاحبه با نوه فاضلش آیتالله حاج میرزا عبدالحمید شربیانى، عصر روز یکشنبه اوّل، اردیبهشت ماه 1387شمسی، مشهد مقدس رضوى.
[10]. معارف الرجال، ج 2، ص 372.
[11]. صاحب علماى معاصرین، ملا على خیابانى، ص 77 و مؤلفین کتب چاپى، ج 5، ص 663 سال ورود او به تبریز را 1255قمری یعنى در ده سالگى مؤلف ذکر کردهاند.
[12]. بانى این مدرسه حاجى على اصغر معروف به خواجه مازندرانى است که ظاهراً در زمان فتحعلى شاه قاجار مىزیسته است. این مدرسه در پشت بانک ملى قرار داشته و هم اکنون مورد استفاده طلاب سفیران هدایت است. (آثارباستانى آذربایجان، عبدالعلى کارنگ، ج 1، ص 211).
[13]. کتاب علماى معاصرین، ص 77 محل تحصیل دوره مقدمات وى را زادگاهش یاد کرده مىنویسد: در بلد و محل تولد خود مشغول تحصیل و قرآن مجید را قرائت و تعلم کتابت و نحو و صرف و منطق و معانى و بیان را در ده سالگى خواند.
[14]. میرزا مهدى، قارى عالمى کامل، فقیهى پارسا، فاضلى متقى و زاهد بود. ایشان پس از هجرت به نجف اشرف چندین سال در محضر شیخ انصارى درس خواند و پس از آن به تبریز مراجعت کرد. مرحوم عبدالعلى کارنگ مىنویسد: آیتالله آقاى حاج سیّد على آقا مولانا از پدر خود مرحوم آیتالله حاج سیّد محمّد مولانا روایت مىکرد که میرزا مهدى قارى از شاگردان شیخ انصارى بوده است. چون به تبریز بازگشت، حاج مهدى عمو اردبیلچى، یکى از بازرگانان تبریز، این مسجد (مسجد میرزا مهدى قارى یا مسجد آیتالله شهیدى) را در مدت شش ماه بنا کرد تا مرحوم میرزا مهدى قارى در آن اقامهى جماعت کند. (آثار باستانى آذربایجان، ج 1، ص 390).
ایشان در علم تجوید و قرائت قرآن بسیار ماهر و متبحر بود و در اواخر سده سیزده مرحوم شد (دانشمندان آذربایجان، ص 364)و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. (معارف الرجال، ج 2، ص 372).
فرزندش مرحوم میرزا حسین فقیهى فاضل و متقى و نوادهاش على اکبر قارى استاد ادب عرب تبریز بود. (آثار باستانى آذربایجان، ج 1، ص 391).
[15]. علماى معاصرین، ص 77.
[16]. علماى معاصرین، ص 77، تاریخ مهاجرت را 1273قمری و مرآةالشرق، صدرالاسلام محمّد امین امامى خویى، ج 2، ص 1197 آن را حدود 1274قمری و نامداران تاریخ، میرزا عمران علیزاده، ج 2، ص 259 به استناد کتاب روابط ایران و عراق آن را 1273قمری یاد کرده است.
[17]. معارف الرجال، ج 2، ص 373.
[18]. مرآةالشرق، ج 2، ص 1198 تاریخ مهاجرت او به نجف اشرف را حدود 1274قمری و زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 309، سال 1273قمری ضبط کرده است.
[19]. مؤلفین کتب چاپى، ج 5، ص 633.
[20]. کتاب زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، شیخ مرتضى انصارى، ص 309 مىنویسد: پس از وفات استاد (شیخ انصارى) تحصیلات خویش را نزد سیّد کوهکمرى به پایان رساند و چون سیّد از دنیا رحلت فرمود، دیگر در هیچ حوزهاى حاضر نشد.
[21]. مرزداران فقاهت، محمود طیار مراغى، ص 190.
[22]. معارف الرجال، ج 2، ص 374.
[23]. مؤلفین کتب چاپى، ج 5، ص 633.
[24]. صاحب علماى معاصرین، ص 77 از مشایخ روایى ایشان تنها به اسم مرحوم سیّد حسین کوهکمرى اشاره کرده است.
[25]. شرح حال ایشان به قلم نگارنده در ستارگان حرم، ج 17، صص 99ـ112 آمده است.
[26]. مرآةالشرق، ج 2، صص 952ـ954؛ نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 2، ص 1308.
[27]. المسلسلات فی الإجازات، سیّد محمود مرعشى نجفى، ج 2، ص 235.
[28]. المسلسلات فی الإجازات، ج 2، ص 185.
[29]. مرآةالشرق، ج 1، ص 192, نقباءالبشر، ج 1، ص 43؛ فرهیختگان آذربایجان، محمّد الوانساز خویى، خطى.
[30]. مرآةالشرق، ج 1، ص 219ـ222؛ نقباءالبشر، ج 1، ص 62؛ ریحانةالادب، ج 1، ص 204، علماى معاصرین، ص 105؛ احسن الودیعه، ج 2، ص 86.
[31]. مرآةالشرق، ج 1، ص 224؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[32]. شرح حال ایشان به قلم نگارنده در ستارگان حرم، ج 22، صص 169ـ183 آمده است.
[33]. نقباءالبشر، ج 1، صص 416ـ417؛ علماى معاصرین، صص 180ـ181, معجم المولفین، ج 3، ص 256, بقیة السلف، هادى هاشمیان، صص 18ـ21, الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 3، صص 60 و 205، ج 10، ص 110، ج 21، ص 64، ج 23، ص 240؛ لغت نامه دهخدا، على اکبر دهخدا، ج 6، ص 7905، بهجة الآمال مقدمة، ص 1؛ ستارگان درخشان، حسین دوستى، صص 69ـ68, اثر آفرینان، ج 4، ص 195؛ المسلسلات فی الإجازات، ج 2، ص 75؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[34]. مرآةالشرق، ج 1، ص 192؛ نقباءالبشر، ج 1، ص 43؛ گوشهاى از تاریخ حیات سیاسى آیتالله فقید سعید حاج امام جمعه خویى، صفحات مختلف؛ گنجینهى دانشمندان، ج 5، صص 66ـ67؛ اثر آفرینان، ج 1، ص 293؛ مرآةالشرق، ج 2، صص 1403ـ1407, سیماى خوى، على صدرایى خویى، صص 146ـ147؛ فرهنگ نام آوران خوى، بهروز نصیرى و زهرا عاشر زاده، صص 59ـ61؛ تاریخ خوى، محمّد امین ریاحى، ص 250؛ تاریخ خوى، مهدى آقاسى، ص 293 و 483؛ المسلسلات فی الإجازات، ج 1، صص 16ـ17 و ج 2، صص 293ـ295؛ شرح حال رجال ایران، مهدى بامداد، ج 4، ص 433؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[35]. میراث اسلامى ایران (تذکرةالمعاصرین)، ج 8، صص 406ـ407.
[36]. علماى معاصرین، ص 77؛ معارف الرجال، ج 2، ص 373؛ زندگانى و شخصیت شیخ انصارى،
ص 309.
[37]. ریحانةالادب، ج 3، ص 185.
[38]. مشاهیر خلخال، صص 446ـ448؛ سیّد مسعود نقیب، فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[39]. شرح حال ایشان به قلم این نویسنده در همین مجموعه آمده است.
[40]. شرح حال ایشان به قلم این نویسنده در ستارگان حرم، ج 17 و صص 99. 112 آمده است.
[41]. علماى معاصرین، ص 402؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[42]. مرآةالشرق، ج 1، صص 352ـ354؛ مقدمه التحفة المرضیة؛ سیّد محمّدتقى خویى، فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[43]. زندگینامه وی به قلم این نویسنده در گلشن ابرار ج4، صص 353 – 363 آمده است
[44]. تاریخ اردبیل و دانشمندان، سیّد فخرالدین موسوى، ج 2، ص 230؛ مشاهیر خلخال، ص 510ـ511؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[45]. گنجینه,,,,,,, دانشمندان، ج 3، ص 61 ـ 62 و ج 77 ص 153؛ اثر آفرینان، ج 1، صص 231 ـ 232؛ مفاخرآذربایجان، ج 1، ص 329ـ331؛ دانشمندان اردبیل، ج 2، ص 361؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[46]. زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 179.
[47]. مرآةالشرق، ج 1، ص 65, نقباءالبشر، ج 1،
ص 4.
[48]. مرآةالشرق، ج 1، ص 182, نقباءالبشر، ج 1، ص 34, فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[49]. مرآةالشرق، ج 1، ص 128, نقباءالبشر، ج 1،
ص 97.
[50]. تراجم الرجال، سیّد احمد اشکورى، ج 1،
ص 423, فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[51]. شرح حال ایشان در مقدمه کتاب خودش آمده است.
[52]. احسن الودیعه، ج 1، ص 220, بلوغ الامانى، ص 308, معجم المؤلفین، ج 11، ص 6, الاعلام زرکلى، ج 7، ص 195, فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[53]. نقباءالبشر، ج 1، ص3 4.
[54]. فرهنگ نامآوران خوی، بهروز نصیری و زهرا عاشرزاده، ص 69.
[55]. شرح حال وی به قلم این نویسنده در ستارگان حرم، ج 22، صص 75. 89 آمده است.
[56]. نقباء البشر، ج1، ص 416.
[57]. شرح حال ایشان به قلم نگارنده در ستارگان حرم، ج 17، صص 29ـ42 آمده است.
[58]. علمای معاصرین، صص 153. 157.
[59]. دانشمندان آذربایجان، صص 298ـ299؛ فهرست کتابهاى چاپى عربى، ص 305؛ مطارح الانظار، ص 154؛ علماى معاصرین، ص 120؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[60]. مرآةالشرق، ج 2، صص 1400ـ1401؛ گنجینهى دانشمندان، ج 5، صص 74 ـ 75؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[61]. علماى معاصرین، ص 76؛ احسن الودیعه، ج 1، ص 169.
[62]. مرآةالشرق، ج 2، ص 1198.
[63]. مرآةالشرق، ج 2، ص 1197.
[64]. مهرتابان، سیّد محمّد حسین طباطبایى، ص 140.
[65]. علماى معاصرین، ص 77.
[66]. علماى معاصرین، ص 79؛ اجساد جاودان، على اکبر مهدى پور، ص 260.
[67]. علماى معاصرین، ص 78.
[68]. میراث اسلامى ایران (تذکرةالمعاصرین)، ج 8، صص 420ـ421.
[69]. معارف الرجال، ج 2، ص 372.
[70]. ریحانةالادب، ج 3، ص 184.
[71]. ریحانةالادب، ج 3، ص 185.
[72]. علماى معاصرین، صص 79ـ80.
[73]. فهرست کتابهاى چاپى عربى، ص 391.
[74]. مصاحبه با آیتالله حاج شیخ عبدالحمید شربیانى، نواده معظمله.
[75]. همان.
[76]. معارف الرجال، ج 2، ص 375.
[77]. فهرست کتابهاى چاپى عربى، ص 391.
[78]. همان.
[79]. علماى معاصرین، ص 4.
[80]. مرآةالشرق، ج 2، ص 1198 وفات ایشان را شب هفدهم ماه مبارک رمضان 1322قمری یاد کرده است.
[81]. اعیانالشیعه، ج 10، ص 36 و مکارم الآثار، 4، ص 1257 رحلت وى روز جمعه هجدهم ماه مبارک رمضان 1323 قمری ثبت کرده و معارف الرجال، ج 2، ص 375 وفات ایشان را به علت ناراحتى قلبى در روز جمعه و در حالى که روزه بود یاد کرده است.
[82]. ریحانةالادب، ج 3، 185.
[83]. علماى معاصرین، ص 80.
[84]. اجساد جاودان، ص 261.
[85]. معارف الرجال، ج 1، ص 284.
[86]. همان.
[87]. با استفاده از یادداشتهای خطی عبدالحسین جواهرکلام.
[88]. تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج 3،
ص 1360.
[89]. علماى معاصر آذربایجان، محمّد الوانساز خویى، خطى.