مبازرات سیاسى و اجتماعى
بُعد مبارزات سیاسى و اجتماعى وى از دیگر ابعاد شخصیّتى وى مهم تر و بارزتر است، حتى از بُعد فقاهتى وى! تحصیل در حوزه علمیّه نجف در زمانى که این حوزه فعّال ترین دوره سیاسى خود را مى گذرانید، موجب شد که بهارى در متن مسایل سیاسى قرار بگیرد.
میرزاى شیرازى، شیخ الشریعه اصفهانى، میرزا محمّد تقى شیرازى، میرزا محمّد حسین نائینى، شیخ مهدى خالصى زاده و آخوند خراسانى از پیشتازان حرکت هاى سیاسى تاریخ معاصر جهان اسلام بودند. اندیشه هاى سیاسى آنان در ذهن شاگردانشان ریشه دوانید و آن ها را به عرصه سیاست کشانید.
بهارى پس از بازگشت به همدان، در رأس هرم رجال سیاسى، سکّان این شهر را به دست گرفت.
ظهیر الدوله، حکمران همدان در جریان مشروطه (1324 هـ .ق.) مى نویسد: «حاج شیخ محمّد باقر از اعاظم علماى همدان و از مردان وارسته بود. از آن هنگام که روحانیون تهران به رهبرى طباطبایى و بهبهانى براى عدالت خواهى به قم رفتند، مرحوم بهارى نیز در رأس روحانیون مشروطه خواه همدان، محرمانه عازم شهر قم مى شود اگر چه از نیمه راه با تلگراف طباطبایى و بهبهانى از رفتن منصرف مى شود.
غالب عِدّه وعُدّه مرحوم بهارى در امور سیاسى و نظامى از شهرک بهار همدان یعنى زادگاه وى تأمین مى شد.
در قضیه انتخاب وکیل (نماینده) همدان براى دوره یکم مجلس ملى (1324 هـ .ق.) بهارى در آغاز، با ظاهر قانونى و متکى به نظامنامه، گویى از انتخاب پیشاپیش حاج شیخ تقى وکیل الرعایاى همدانى ناخرسند بود. لیکن به زودى از این که در کنار «خوانین» مستبّد و روحانیون مرتجع قرار خواهد گرفت و نیز بر اثر تهدید تاجران تبریزى و همدانى، انتباه و آگاهى یافته در سخنرانى (هفده ذیقعده) خود با اظهار این که من از مال دنیا هیچ بهره اى ندارم (با دنیا داران همراه نخواهم شد) حمایت خود را از انتخاب وکیل الرعایاى همدانى و اقدامات وى در جهت تأمین گندم و آرد شهر اعلام و براى وى دعا کرد. بدین سان وى کار مهم و به سزایى به سود جنبش مشروطیّت خواهى انجام داد. و بى هیاهو، آرامش و سکون را به جامعه باز گردانید.
مرحوم بهارى در 22 شعبان 1325 هـ .ق. از سوى روحانیون شهر به نمایندگى انجمن ولایتى همدان انتخاب شد و سال ها ریاست آن را بر عهده داشت. از رفتارهاى سیاسى او یکى هم قَهر کردِ او بود که چند بار به بهانه هاى مختلف صورت گرفت. پس از کودتاى محمّد على شاه و آغاز دوره استبداد صغیر، بهارى نیز گروهى تفنگدار تشکیل داد. آیت الله بهارى هنگامى که قزاقان سید عبدالله بهبهانى را تحت الحفظ به تبعید گاهش، «بزهرود» کرمانشاه مى بردند، با تشکیل گروه مسلح، براى رهایى وى پیش قدم شد اگر چه قزاقان متوجه حرکت مسلحانه وى شدند و از طریق بیراهه به مقصد و تبعیدگاه مذکور رسیدند. حضور گروه وى در سرکوبى آشوب هاى حکومت وقت، نظیر آشوب هاى صمد شجاع الدوله چلیپانکو(1326 هـ .ق.) حکایت از وجود مؤثر و مردمى این گروه دارد. به جهت همین فعالیت هاى سیاسى و ضد دولتى او بود که صدر اعظم وقت او را به بهانه امرى دینى، به تهران احضار کرد اما شیخ محمّد بهارى در پاسخ او، در جمله اى کوتاه نوشت: «برو این دام بر مرغ دگرنه»!
سال 1328 هـ .ق. که انجمن ولایتى متوقف شد و به دل سردى مُنجر شد، آیت الله بهارى در خطابه هاى خود به تشکیل مجدد این انجمن تشویق مى کرد و مى گفت: مرا به ریاست این انجمن انتخاب نکنید. با این وجود، او در نخستین انتخاب نماینده انجمن ولایتى گردید هر چند رفته رفته کار انجمن کم رنگ شد و شیخ محمّد باقر بهارى نیز از آن کناره گرفت.
در روز 28 شعبان 1328 هـ .ق. در مجلس شوراى ملى ایران براى جانشینى آقاى حائرى که عضو مجلس بود و استعفا داده بود از میان 15 داوطلب از مراجع بزرگ کشور، شیخ محمّد باقر بهارى به حکم قرعه انتخاب شد اگر چه او هم این مسؤولیت را نپذیرفت و با تلگراف، استعفاى خود را مخابره کرد و به جاى او آقا نورالله ثقة الاسلام اصفهانى انتخاب شد. کناره گیرى آیت الله بهارى از این مسؤولیت هرگز به این معنا نبود که نسبت به مسایل روز جامعه ساکت و بى تفاوت باشد. در ذیقعده سال 1327 هـ .ق. با آمدن حکمران جدید (مشیر السلطان) شیخ محمّد باقر باز لوایح انقلابى خود را منتشر ساخت و دعوت به اتحاد ملّى در برابر تطاول همسایگان نمود و داد وطن خواهى و شوکت ایرانیّت سرداد.
در اوایل 1329 هـ .ق. هیأت علمیّه مرکّب از 60 یا 70 تن از علماى اسلام شکل گرفت و آیت الله بهارى ریاست آن هیأت را عهده دار شد. موضع گیرى بهارى در برابر سالار الدوله (برادر محمّد شاه قاجار) هنگامى که کردستان را به تصرف خود در آورد و روى به کرمانشاه نهاد، اگر چه نشانه اى از تسلیم و اطاعت در برابر او را داشت و به ناچار براى حفظ نوامیس مسلمین چنین تصمیم گیریى لازم به نظر مى رسید و به حق جبهه گیرى او در آن شرایط درست و معقولانه بود، لکن بعد از مدتى سران شهر را از کمک به وى باز داشت و مخالفت او با سالار الدوله به حدى رسید که یک گروهان مسلّح از سپاه سالار الدوله به سرکردگى ابوطالب فتح على توپچى، در تپه مصلاى همدان حضور یافت و قصدِ به توپ بستن خانه آیت الله بهارى ـ واقع در کوچه ذوالریاستین ـ را داشت که اهالى شهر همدان با مشاهده این وضع اضطرارى، خشم ناک همراه با مریدان آیت الله بهارى، وى را به اتفاق برادرش، حاج شیخ محمّد رضا بهارى به مصلا مى برند و ابوطالب را مجبور به تسلیم شدن مى کنند، حتى سربازان خود او نیز او را به باد استهزا و مسخره مى گیرند. چند بار نیز عوامل محمّد على شاه سعى در ترور او داشتند که ناکام ماندند. گویند: در یکى از این ترورهاى نافرجام، بهارى به شخصى به نام «على مشروطه» که قصد ترور او را داشت، یک سیلى زد که بیهوش به زمین افتاد البته این سیلى را شیخ محمّد حسین بهارى (متوفا: 1370 هـ .ق.) فرزند بهارى به سالار الدوله نسبت مى دهد.
جریان هاى سیاسى حاکم بر عصر مشروطیّت عبارت بودند از :
1ـ مستبدان که فقط به منافع فردى و حاکمیت خویش مى اندیشیدند، نظیر «خوانین»، درباریان، شاهزادگان.
2ـ مشروطه خواهان که طیف گسترده اى از روشنفکران وطنى غرب رفته، مخالفان نظام استبدادى و جمع کثیرى از علماى درجه اول حوزه هاى علمیّه از این طبقه وجریان بودند که به مرور زمان، برخى مشروطه خواهان منشعب شدند و جریان فکرى خاصى را پیش گرفتند، نظیر شیخ فضل الله نورى.
3 ـ جریان دیگر، افرادى بودند که مستقل از دو جریان مذکور عمل مى کردند و به هیچ یک از این دو گروه اعتماد و اعتقاد نداشتند آنان مستبدان را عامل فسق و فجور مى دانستند و جریان مشروطه را یک حرکت مشکوک تلقى مى کردند.
4 ـ این جریان که به جریان «مشروطه مشروعه» معروف است و به نوعى مى توان آن را منشعب از گروه سوم دانست، جریان سیاسى، اسلامى مقتدرى را به راه انداخت و در مخاطره انداختن گروه مستبدان نقش عمده اى داشتند، اگر چه حمایت هاى سیاسى، روس و انگلیس، حرکت تند این تفکر را متوقف و سرکوب ساخت.
آیت الله بهارى ضمن این که از هواخواهان و از بلند پایگان جدى «مشروطه مشروعه» بود، نظریه منحصر به فردى نیز داشت. نظریه او متأثر از پاسخ امام على(علیه السلام) به خوارج بود:... وانّهُ لابُدَّ للنّاس من امیر برّ أو فاجر... .([7])
همین نظریه و دیدگاه او که با کمى تسامح، مشروطه را با مشروعه قابل جمع مى دانست باعث شده بود که او با برخى از رهبران نظریه مشروطه مشروعه، نظیر شیخ فضل الله نورى اختلاف نظر پیدا بکند و درپاره اى اوقات، روى در روى آنان قرار گیرد!
قاسم بُرنا در مقدمه کوتاه خود بر کتاب «ایضاح الخطاء» مى نویسد:
«شهرت عمده بهارى و آنچه از لحاظ تاریخى ـ اجتماعى اهمیّت دارد، مربوط به کارکرد و سهم عظیم وى در جنبش مشروطه خواهى همدان است چنانکه مبارزات سیاسى پى گیرانه او در آن نهضت، در سطح ایران اعتبارى به سزا از براى وى کسب کرد و او را یک روحانى انقلابى شناساند، چون نظریات بهارى درباره مشروطه از دیدگاه تشرّع و تشیّع چنان است که بین «مشروطه» و «مشروعه» هیچ تعارضى و تخالفى نمى دید.([8])
رساله «ایضاح الخطاء» را هم در این باب نوشته]و[ خطاى دیگران را در این خصوص ـ از جمله شیخ فضل الله نورى ـ توضیح داده است.([9])
چنان که اشاره شد، نظریه آیت الله بهارى ریشه در نهج البلاغه دارد که مى فرماید: «در هر حال و در هر شرایط، مردم نیازمند زمامدارند، خواه آن زمامدار نیکو کار باشد، خواه بدکار! تا مؤمنان در سایه حکومتش مشغول و کافران هم بهره مند گردند.»([10])
آیت الله بهارى مى کوشد در «ایضاح الخطاء» بین مشروطه و مشروعه سازگارى ایجاد کند و ثابت کند که در نبود حکومت مشروعه (مشروطه مشروعه) وجود مشروطه بدون مشروعه بهتر است از عدم مشروطه! یعنى سلطان مقیّد بهتر است از سلطان مطلق یا نبود حکومت!
در این جا ذکر این نکته لازم و ضرورى به نظر مى رسد که هیچ یک از علماى مشروطه خواه مثل شیخ محمّد باقر بهارى، منکر اداره حکومت بر مبناى احکام دینى و شرعى نبودند. آنان هواخواه استبداد نیز نبودند. اگر آیت الله بهارى به مشروطه بسنده مى کرد با نظر به شرایط بحرانى آن زمان بود تا از این طریق از سلک یاغیان و سلاطینِ حاکم رهایى یابند. او این رهایى را سرآغاز مشروعه مى دانست .
چنان چه در این روىِ سکّه نیز به مشروطه مورد علاقه خویش تردید داشتند و این تردید قبل از آن که فى نفسه و در اصل مشروطیّت باشد متوجه گردانندگان مشروطه و دست هاى آلوده متحرکین بود.([11])
اختلاف بین بهارى و شیخ فضل الله نورى در جمع یا تعارض بین مشروطه و مشروعه، خلاصه نمى شد. در تبادل علمى نیز بین آنان اختلاف عقیده وجود داشت. بهارى مخالف اعزام دانشجو به خارج از کشور بود. وى معتقد بود اساتید خارجى باید به کشور فراخوانده شوند. او در اعزام دانشجو به کشور آلمان حسّاسیتى خاص داشت! و این از کتاب «الاقبال» سیّد بن طاووس به تصحیح وى به خوبى قابل ملاحظه است.
آیت الله بهارى در نهضت روحانیان عدالت خواه تهران و هجرت به قم نیز شرکت فعالانه داشت. او ضمن این که یک روحانى جلیل القدر و عالم ربّانى بود، از مسایل روز زمان خود، به ویژه در بُعد اجتماعى ـ سیاسى هرگز غافل نبود. او در سال 1332 .ش. نامزد نمایندگى دوره سوم مجلس از استان همدان شده بود که رأى لازم را کسب نکرد.([12]) در قدرت سیاسى او همین بس که هیچ تصمیم مهم و کار آمد بدون حضور ایشان، صورت نمى گرفت.([13])
حاج شیخ محمّد حسین بهارى، فرزند شیخ محمّد باقر بهارى درباره نقش او در تصمیم گیرى ها مى گوید:
«شبى با برادرم، محمّد حسن خوابیده بودیم او هشت ساله بود و من چهار ساله ناگهان مادر ما را با اضطرابى خاص بیدار کرد و گفت: بروید اتاق پدرتان! کارتان دارد! ما با اضطراب وارد اتاق پدرمان شدیم، دیدیم مرحوم فرهمند (رئیس اداره مخابرات همدان)نیز آن جا نشسته بود. گویا از قبل به پدرم تلگرافى زده بود و آمده بود که جوابیه آن را بگیرد و این از تغیّر ظاهرى پدرم پیدا بود. پس از سکوت چند دقیقه اى، پدرم بى مقدمه سکوت را شکست و فرمود: این خواسته شما هرگز مُحقق نخواهد شد! این را گفت و از اتاق بیرون رفت.
با صداى بلند پدرم، مادر نیز وارد اتاق شد و از ماجرا و علت نگرانى پدرم پرسید؟ پدرم گفت: روسیه از ما مى خواهد که به جنگ ترکیه برویم و در صورت امتناع تهدید کرده است که خود به جنگ ایران خواهد آمد! در همین لحظه، پدرم به اتاق برگشت. هنوز پدرم کامل ننشسته بود که مادر از او پرسید: شما چه گفتید؟ پدر جواب داد: هرگز اجازه تجاوز نخواهم داد! مادرم بى خبر از اصل قضیّه گفت: حالا شما مى پذیرفتید... شما یک شیخ بیش نیستید...! پدرم با ناراحتى، مادر را به اتاقش برگردانید در حالى که زیر لب مى گفت: خانم ترسو... خانم ترسو...!
فرداى همان روز، در کلاس درس خطاب به طلاّب فرمود: امروز در مسجد حضور یابید، مى خواهم درباره مطلبى مهم، صحبت بکنم. این خبر در شهر پیچید و آحاد مردم در مسجد حضور یافتند و او این گونه به ایراد سخن پرداخت: تمام مردم از مسلمان و غیر مسلمان، براى دفاع آماده شوند! از خرید اجناس روسى خوددارى کنید... آن گاه به فرمانده لشکر همدان، محمّد تقى خان کلنل دستور داد که میدان قدیم (مسجد شاه) را براى تمرینات دفاعى و نظامى آماده سازند.
تدابیر ارزشمند و عالمانه او به این جا ختم نشد. وى به سران کشورهاى همسایه و مسلمان و حتى اروپایى تلگراف زد ـ نقل کرده اند که در قبال هزینه این تلگراف ها، انگشتر و عباى خود را گرو گذاشته بود ـ و توانست حمایت این کشورها را به خود جلب کند و بدین طریق تهدید روسیه را خنثى کرد!