یادگار شیرازی متخلص بحاجت
از شعراء قرن دوازدهم هجری است ـ نامش یادگار و تخلصش حاجت بوده و در «بیان محموئد» تک بیتهای ذیل بنام او ثبت شده است:
بهیچ جا نشود شادمان دل عاشق یکیست باغ و قفس مرغ رشته برپا را
***
بیش ازین نتوان شنیدن ناله زار مرا یا رها کن بکش مرغ گرفتار مرا
در دیار عشق اگر نقصی بود اینست و بس کاشنائی نیست با هم ناله تاثیر را
نه هوای کعبه باشد نه سر کنشت ما را که زیاد برده عشقت غم خوب و زشت ما را
از بسکه بسایه تو نالید ضد بار زمین بر آسمان رفت
ایدل علاج عشق هم از عشق کن طلب مشکل گشای کار تو جز مشکل تو نیست
تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی زمانهایست که هر کس بخود گرفتار است
خمخانه چون ز بادة تهی گشت توبه کرد حاجت اگر گذشت ز صهبا چنان گذشت
دیگر مگو که زاهد ما را گذشت نیست نگذشت اگر چه از سر دنیا ز دین گذشت
دلم ز کوتهی روز وصل آگه بود که قصه شب هجران بروز هجران گفت
مرا بمرحلهای بار در گل افتاده است که بار بر سر هم تا بمنزل افتاده است
نماند ناز شیرین بی خریدار اگر خسرو نباشد کوهکن هست
اجل را بی سبب خلقت نکردند علاج درد هجران ـ آفریدند
احوال تو آنکه پرسد از من از نیست سراغ هست گیرد
سخت محتاج دل پند پذیری شدهام چند خجلت کشم از روی نصیحت گر خویش
تو از قتلم به بیرحمی مثل خواهی شدن ورنه من آن روزی که عاشق میدشم انکار خود کردم
اگر یک شب وصال بروز آورم رواست بسیار روز هجر تو را شام کردهام
مگر بیرون فتد سوزد درون از سینه چاکم وگرنه کیست افروزد چراغی بر سر خاکم
بیتو محالست دل تن بتسلی دهد کودک بد خو بجز گریه نیاموخته
چنان میریزد از چاک دلم خون که گوئی شیشه صهبا شکسته
میکشد جذبه جان باختنش جانب شمع نتوان گفت بپروانه که بی پروائی
حاجت از معاصرین اذر صاحب تذکره آتشکده بوده و در سال هزار و صد و هشتاد و پنج در مراجت از زیارت کعبه در گذشته است و هدایت پس از ذکر این مطلب اشعار ذیل را بنام او ثبت کرده است:
رباعی در مدح درویش مجید طالقانی خوشنویس معروف:
ای کشته مثل بخوشنویسی ز نخست مفتاح خزائن هنر خانة تست
تا کرده خدا لوح و قلم را ایجاد ننوشته شکسته را کسی چون تو درست
ما را همه روزه بار و محرم غم تست همصحبت و همنشین و همدم غم تست
بیغم نبود دمی، اگر دلف دل ماست بی ما نبود دمی، اگر غم غم تست
در این دیار که نام و نشان ز درمان نیست هزار درد بدنبال یکدل افتاده است
نمانده قوت پرواز در پرم ورنه قفس شکسته و صیاد غافل افتاده است