جناب العلّامة الاجلّ و الفهّامة الابجل نادرة الدّهر و باقعة العصر المولوی السیّد اعجاز حسین طیّب الله.
وی فرزند اوسط جناب افضل المتکلّمین مولانا المفتی السیّد محمد قلی طاب ثراه بوده، ولادت با سعادتش در شهر میرتهه به تاریخ بیست و یکم ماه رجب سنه 1240 هجری واقه شد. در مبدأ عمرش آثار جلالت و اعلام فخامت از ناصیه او هویدا و آشکار بود بعد تمیز در اخذ علوم از خدمت والد ماجدش مبالغت فرمود و با وصف آن که خیلی ناز پرورده والدین بود اصلا در اکتساب معارف و اقتناء علوم توانی را دخل نمیداد. وقتی به رشد رسید در قوای ظاهری و باطنی فرد یگانه زمانه معدود میشد قوّتش در بدن به حدّی رسیده بود که مرد قوی هیکل را بر روی سریر نشانده به دست خود مرتفع میساخت و ملکه اش در علم به جای بالغ شد که امثال و اقران خویش را از تاب مقاومت میانداخت به عهد والد ماجد خود در حفظ و حراست خزانة الکتب آن مرحوم مساعی جمیله فرمود تا آن که متولّی آن گردید و بعد فوت آن مغفور در افزایش آن نهایت جهد به منصه ظهور رسانید و در تصنیف و تألیف اشتغال ورزید و در خلال این اشتغال به مهجّات مناصب دول نیز قیام میفرمود و مدارج عالیه و مناصب سامیه آن را حاصل نموده و علوّ همّت و اباء نفس را خود بر عالم آشکارا میکرد الاف مؤلّفه را گاهی به نظر نمیآورد و قناطیر مقنطره را به جوی نمیشمرد واقعات الفت و حمیّت آن جناب در این باب اظهر من الشّمس و ابین من الامس وقتی که وزیر ملک اوده نوّاب علی نقی خان مرحوم حاجتی به آن جناب پیدا کردند و توسّط جناب میرانیس صاحب خواستند که مبلغی خطیر به طور نذر پیش کش نمایند به نهجی ابا و استنکاف نمود که شرحش فی الجمله به حال مرحومین فی الجمله غیر مناسب میباشد.
همچنین وقتی که بعد انتزاع سلطنت اوده از حال دولت انگلیسیّه محاسبات دفتر وزارت به آن جناب مفوّض گردید در آن حال وزیر مرحوم و دیگر اعیان و ارکان خود مطالب به تصفیه حساب بودند و التجاها به آن جناب داشتند و میخواستند به یک نگاهی به سوی شان بنماید و هر چه خواهد بفرماید اما اصلا التفاتی به مصانعات شان ننود و تقدیمات شان که گاهی به یک لکه دوپیه هم رسید چنان ردّ میفرمود که گویا چند سنگریزه بیحقیقت میباشد بلی هر که اخلاق عالیه دارد همین شان متاع دنیا را بیقدر میشمارد و در علوّ همّتش همین قدر مطلب کفایت میکند که با وصف آن که والد ماجدش طلب ثراه مبلغ خطیر در میراث نقد گذاشته بود لکن اصلا آن را به صرف خود نیاورد و بر وافدین و اضیاف و اقارب و آلاف آن را مقصور نمود و بر خود آن چه از کدّ یمین خویش حاصل کرده بود صرف میفرمود عظمت و جلالتش بر ارکان دین و اعیان دنیا هر دو تسلّط تامّ پیدا کرده بود به حدّی که علماء اعلام لکهنو در جمله امور خود آن جناب را ملجأ و ملاذ خود میدانستند چنانچه وقتی که جناب سلطان العلماء اعلی الله مقامه بعد فرو شدن عذر در معاملات خود با دولت انگلیسیّه اردّدی وافر داشتند و محتمل بود که به جرم مصانعت بابغاة مأخوذ شوند آن جناب را از وطن اعنی کنتور طلب کردند و در تعلیقه خود الوحی الوحی العجل العجل قبل حلول الاجل تحریر فرمودند فی الفور آن جناب با وصفی که تعلّقات عدیده به وطن داشت ترک آن همه گفته در لکهنو رسید و جمله امور جناب سلطان العلماء رحمه الله را به انجام رسانید و در هر امر معین و معاضد آن جناب ماند تا آن که روزی آن جناب به حضور بعض حکّام بود که سلطان العلماء رحمه الله به غرض استنطاق مستحضر شد آن جناب به غرض احترام از کرسی خود برخاست و تا وقتی که به مبالغه تمام اجازت نشستن جناب سلطان العلماء بر کرسی از حاکم حاصل نکرد خود ننشست بالجمله جلالتی که آن جناب نزد سلطان العلماء و دیگر علماء لکهنو داشت و احساناتی که برایشان فرموده است قابل جحود و انکار نیست اما آثار جلیله آن جناب بعد بلوغ اشد علم پس بیش از آن است که به بیان آید در زمانی که منتهی الکلام شایع شد و احدی بر جواب آن اقدام نکرد همین جناب بود که به معاونت برادر اصغر خود آیة الله فی العالمین مولانا السیّد حامد حسین طاب ثراه آماده شد و آن جناب را در تصنیف استقصاء الافهام اعانتی تامّ بخشیده و همواره در زیر نظر آیة الله طاب ثراه به استخراج مطالب و استنباط مقاصد اشتغال داشت تا آن که استقصاء الافهام شایعشد و کمر مخالفین به این مبین شکسته گردید آن جناب خود همی جداگانه تألیفات عدیده دارد،:
از آن جمله شذور العقیان فی تراجم الاعیان و از آن جمله است کشف الحجب والاستار عن اسامی الکتب و از آن جمله است رساله مناظره با مولوی جان محمد لاهوری و از آن جمله است رساله در حال عمدة المتکلّمین میرزا محمد دهلوی طاب ثراه و از آن جمله کتاب القول السّدید فی ردّ الرّشید الی غیر ذلک من المصنّفات صاحب ترجمه را در آخر عمر استیلای امراض خیلی ضعیف و نحیف کرده بود با این همه بر اشتغال علمیّه مواظبت میفرمود و در عین حالت اشتداد امراض و تسلّط اعراض سفر حجّ و زیارت عتبات عالیات اختیار فرمود جناب حجة الاسلام مولانا المفتی السیّد محمد عبّاس صاحب اعلی الله مقامه در این سفر رقیمه که به آن جناب مرقوم داشتند در این جا مثبت میشود تا شطری از جلالت شان صاحب ترجمه واضح گردد و هی هذه.:
بسم الله الرّّحمن الرّحیم الی العالم العامل الکامل الفاضل الفاصل بین الحقّ و الباطل، المعقود علیه الانامل بقیّة الاواخر و الاوائل الّذی شرّ الرّواحل مع جسم ناحل فی خیر المراحل اسبغ الله علیه لطفه الکامل الشّامل و اوصله الی ما هو له آمل امّا بعد فطلع طالع و لمع لامع و شرق شارق و برق بارق اتانا کتاب کریم من نقاب علیم کاشف النّقاب عن المرام بوجه حسن یزیل الآلام و یزیح الکروب و یریح القلوب و اعظم شیء سترنی من کتابک الشّریف استقامه عنصرک اللّطیف و ما حصل لک فی الامراض من التّخفیف و کیف یستغرب انّ الضّعیف قویّ بالیسر و الحال انّ الهلال اذا سار صار بدرا، و من یتوکّل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لکلّ شیء قدرا وها انا ذا مبتهل الی الله ان یلبسک عافیة کافیة شلفیة نامیة عالیة عافیة الدّنیا و الآخرة و یوسیک الی بیته الحرام و مشاهد الائمّة العترة الطّاهره و کیف لا ندعو لک و ببقائک فی الدّنیا بقاءالدّین و بحیوتک ممات المعاندین و اما المرسومان المختومان المعلومان فهما وانکان من طرز غیری من الخلّاق و لکن کرّرت فیها النّظرو استطرفتهما لحسن المنظر و لو اجریت یراعی لما اهتدی الی اقرب من هذا رشدا اذ کنت کما انباتک فی ارتماز حال لوادر معها یمینا عن شمال و الآن ادرت ان یکتب بیدی کتابا علی لسان سلطان العلماء ثمّ ارسله و ان طالت المسئلة و ضیق المجال واضح جلیّ فاستخرت الله سبحانه فما خارلی فتمقت کتابا من تلقآء نفسی و ان لم اکن بدلا من جانبه القدسی و المیسور لا یدفع بالمعسور والله ولیّ الامور و امّا قولک کان الغرض هو الاستبراک بروائح بیانک الموثّق الخ. قد یخفاک یا اخی انّ الاصحاب یعلمون بالاستصحاب و هو مشروط ببقاء الموضوع و بقاؤه هنا ممنوع لما کبرت سنّی و وهن العظم منّی وللأدب مع ما طرلی من الضّعف و الدّئب و قد دهانی کرب کرب ان ینسی معها المرء منتهی الارب منها ما قصصناه علیک و منها ما لم ننهه الیک و انّما اشکو بثّی و حزنی الی الله نعم کان لی ذوق بهذا الفنّ فیما یظنّ والشّیء یجدی کان و کان اذا لم یبق اثره الآن هل هذا الا کما یقال هذا الفقیر کان غنیّا او هذا المدنف کان قویّا او هذا المیّت کان حیّا فیا اایّها الفائزان ابا البرکات الحائزان الاحاسن الملکات التمسکما الدّعآء من ربّی و ربّکما ارجو منه تعالی بکما ان یختم لی بالرّضوان و العفو و الغفران واستودعکما الله واستکلاتکما ایّاه سالمین غانمین ان الله رؤف بالعباد و الله خیر خافظا و هو ارحم الرّاحمین. عباس بن علی عفی عنهما.
آن جناب در اثنای این سفر به هر بلادی از بلاد معموره اسلامیّه که میرسید تفحّص و تجسّس از کتب قدیمه اسفار عتیقه میفرمود و بحمدلله شطری وافر از آن برای خزانة الکتب خود حاصل نموده و به همین سبب امروز خزانة الکتب آیة الله فی العالمین طاب ثراه از دیگر خزانههای کتب باج خواه میباشد وقتی که صاحب ترجمه به عتبات عالیات مشرّف شد با علماء العلام و فقهاء کرام آن جا محادثات و مکالمات مجالسات مختبرانه به عمل آورد و به همین سبب اعتماد السّلطنة وزیر علوم ایران تدارکه الله بالعفو الغفران در کتاب المأثر و الآثار نوشته است که در آخر مذکور خواهد شد بالجمله صاحب ترجمه بعد عود از این سفر به سبب تحمّل مشاقّ علمیّه و عملیّه خیلی رنجور گردید و آخر در روز پنج شنبه هفدهم شوال سنه 1286 یک هزار و دو صد و هشتاد و شش هجری قبل صبح صادق ره گرای عالم بقاء گردید و در حسینیّه جناب غفران مآب طاب ثراه قریب مزار مطهّر والد ماجدش اعلی الله مقامه مدفون شد مزار فائز الانوارش تا به حال در آن معروف و معلوم میباشد، در این واقعه عظیمه و حادثه فخیمه قطعات تاریخ که علماء کبار و شعراء نامدار را نشنه کردهاند بسیار از بسیار است، شطری از آن در این جا مرقوم میگردد:
از آن جمله است این قطعه که جناب مفتی صاحب اعلی الله مقامه انشاد فرمودند نوشته شده:
توفّی اعجاز الحسین وانّه لمن جلّة الاصحاب قولا محقّقا
لقد زار مقاما وحجّ تسکّعا و جاهد اهل النّصب لم یعی مطلقا
له کتب فی الرّدّ منه علی العدی و منها کتاب جامع طال عولقا
و کان له عزم و نفس ابیّة و صبر علی عسر و ان یک مقلقا
و حاول ان یلقی الحسین مجاورا و لکن لقآء الله قد صار اسبقا
اسر الی من زاره قبل موته بیوم ان احفظنی تبرّع اصدقا
و قال بحسن الظّنّ انّک یا اخی لمجتهد حقّا و ما ان تملقا
فلمّا اتاه الموت فلّل معلنا و قد هیّا الاکفان کلّا منمقا
و ضمّ الی برد لاحرام حجّه قلنسوة الموتی حسین و قرطقا
اعدّهما من قبل عام وفاته بعدّة اعوام فا لبس ما انتقی
و قد حاز دینارا و رو فیتین للمئون لکیلا یبذلوها تصدّقا
فقلّت بواکیه و قلّ تراثه کذلک اهل الجهد و الزّهد و التّقی
اعبّاس ان ینزل الی التّرب شخصه فکم عمل منه الی الفلک ارتقی
فارّخ له تجز عنّ لمماته فمحیاه فی جنّات عدن بما اتّقی
و ایضا لجنابه:
یافت از حجّ و زیارت شرف اعجاز الحسین همچنان داشت و گرباره تمنّا ز حسین
الفت این است که در عزم زیارت جان داد بود از بس که دلش عاشق و جانباز حسین
داشت امسال سر حائر و رو کرد به خلد رمزی از هشت بهشت در آغاز حسین
به قلم آمده تاریخ جوان یکتا رفت قبر جنّت شد و آباد ز اعجاز حسین
1286هجری.
ایضا لجانبه:
اعجاز الحسین لمّا قد توفّاه الله من ولد محمد علیه الرّحمة
لمّا انطمست نجوم انوار الهدی ارّخت لذاک غاب بدرالامّة
ایضا لجانبه:
فاضل و دیندار اعجاز الحسین زار طفّا بعد حجّ الکعبة
باز در سر داشت شوق کربلاء فانزوی فی مستقر الرّحمة
کرد چون رحلت از این ظلمت سرا ارّخوها غاب بدرالامّة
ایضا لجانبه:
دیدم فغان و درد خلقان جمّه و ز هر طرف انبوه و بلاء غمّه
گفتم ز کجاست این مصیبت گردون زد بانگ به من که غاب بدرالامّة
و ایضا جناب ممدوح تاریخ وفات صاحب ترجمه را از قرآن مجید به این نحو استخراج فرموده: لهم غرف من فوقها غرف. عدّه لفظا و برسم تعمیه 1286.
و ایضا لجانبه: قد افلت شمس العلم و البیان.
حاج میرزا حسین صاحب مآثر افادهنموده که حاج میرزا حسن برادر کهتر فقیه کبیر حاجّ سیّد محمد قصیر است به خدمت برادر نامور و شیخ محمد تقی صاحب حاشیه معالم تحصیل و تکمیل کرد و به اجتهاد رسید و در سنه یک هزار و دویست و هشتاد و هفت به مشهد مقدّس رضوی در گذشت و در مسجد پشت سر حرم مدفون گردید . انتهی.