آغاز مبارزه
شیخ بهلول در منبرهاى خود در گناباد به مخالفت با فرقه صوفیه و افشاگرى علیه آنان مى پرداخت. وقتى پدر جان وى را در خطر دید، او را به سبزوار فرستاد. شیخ بهلول رمضان آن سال در سبزوار به منبر رفت و شروع به انتقاد از کارهاى خلاف شرع دولت و مأموران حکومتى کرد. در ابتداى ماه محرم آن سال امان الله خان پادشاه افغانستان که از سفر ترکیه و دیدار آتاترک باز مى گشت، به سبزوار رسید. پیش از آمدن او باغ ملى سبزوار را آذین بسته بودند. زنان رقصنده با مشروبات الکلى آماده پذیرایى از امان الله خان بودند. مؤمنین سبزوار محرمانه گریه مى کردند، ولى جرئت مخالفت نداشتند. شیخ بهلول ساعت چهار بعدازظهر آن روز به باغ ملى و محل جشن رفت. آن منظره را تماشا کرد و آهسته آهسته شروع به گریه کرد. به تدریج مردم دور او جمع شدند. شیخ که فرصت را مناسب مى دید، شروع به صحبت کرد:
من تأسف مى خورم که چرا باید شب اول محرم شهر ما مثل شام زینت شود و دشمنان دین در این باغ عیاشى کنند و کارهاى خلاف شرع انجام دهند. باید این بساط برچیده شود. به تدریج با حضور انبوه مردمى که به حمایت از بهلول جمع شده بودند، شهردار سبزوار مضطرب و لرزان به مأموران شهربانى دستور داد بساط جشن را جمع کنند. امان الله خان که باخبر شده بود نظم سبزوار به هم خورده است، همراه میزبانش تیمورتاش با عجله از شهر گذشت و تا نیشابور در هیچ کجا توقف نکرد. پس از این ماجرا شیخ بهلول با پاى پیاده از سبزوار عازم قم شد سفرى که حدود یک ماه و نیم طول کشید.[7]
تخریب میدان آستانه قم
به حکم رضاشاه پهلوى قبرستان میدان آستانه قم تخریب گردید. شاه مى خواست آنجا را باغ ملى کند، ولى چون مى دانست علماى قم به او شکایت خواهند کرد، ابتدا به شهردار قم دستور داد به جاى قبرستان مرکز فساد احداث کنند. این کار با مخالفت علما روبه رو شد و سه ماه بعد که شاه به قم آمد، مخالفت خود را به او اعلام کردند. در طى این مدت شیخ بهلول ضمن مشورت با علما و مقدسین قم به مقابله با این فعالیتها پرداخت و در سخنرانیهاى آتشین به افشاگرى علیه رژیم پرداخت. رییس شهربانى قم درصدد دستگیرى او برآمد، اما شیخ بهلول هربار موفق به فرار از چنگ مأموران دولتى مى شد. این جنگ و گریز چند ماه ادامه داشت و دامنه فعالیتها و مبارزات او به روستاهاى اطراف کشیده شد. سرانجام مأموران او را در روستاى حاجى آباد دستگیر کردند و زمانى که قصد انتقالش را داشتند، شیر زنى آزاده به یاریش شتافت. فاطمه حاجى آبادى خود را به پشت بام رساند و با فریادهاى مداوم مردم را از دستگیرى شیخ باخبر ساخت. مأموران وحشت زده پا به فرار گذاشتند و بهلول به سبزوار بازگشت و همراه مادرش به قصد زیارت عتبات عالیات راهى عراق شد. تصمیم او این بود که علاوه بر زیارت، به تکمیل تحصیلات بپردازد. اما دیدار و گفت و گویى سرنوشت ساز برگ زرین دیگرى از کتاب مبارزات او را ورق زد.[8]
ادامه مبارزات
روزى از روزها که شیخ بهلول در محضر پرفیض مرحوم آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانى حاضر شده بوداستاد خطاب به او گفت:
- شما از چه کسى تقلید مى کنید؟
بهلول جواب داد:
- از شما
- من مى گویم در اینجا مجتهد درس خوان زیاد داریم، ولى مجتهد مبارز کم داریم. شما بهتر است به ایران برگردید و علیه رژیم رضاشاه مبارزه کنید.[9]
شیخ امر استاد را اطاعت کرد و به ایران بازگشت و مبارزه اش را پى گرفت.[10]
واقعه مسجد گوهرشاد
رضاخان در اجراى اهداف استعمارگران، اشاعه فرهنگ غرب را یکى از راههاى مبارزه با اسلام مى دانست. او پس از مسافرت به ترکیه، شدت بیشترى به کشف حجاب داد. رژیم در اجراى این توطئه نسبت به چند شهر بزرگ و مذهبى ازجمله دو شهر مقدس مشهد و قم حساسیت بیشترى نشان مى داد، زیرا در صورت اجراى کشف حجاب در این دو شهر، عملى شدن آن در سایر شهرها حتمى بود.
علما و مجتهدان مشهد همچون حاج آقا حسین قمى، سید یونس اردبیلى و میرزا محمد آقازاده جلسات متعددى برگزار کردند و توطئه حجاب زدایى و اجبارى شدن کلاه شاپو و برپایى جشنها و مجالس رقص و پایکوبى را مورد بحث و نقد قرار دادند و در نهایت تصمیم گرفتند حاج آقا حسین قمى به عنوان اعتراض به تهران برود و با او صحبت کند. حاج آقا حسین قمى در 29 ربیع الاول 1354هـ ق وارد تهران شد. مردم مؤمن و دین باور با حرکت خود به سوى حرم حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) و دیدار با مرجع خود آمادگى خویشتن را براى هرگونه جان فشانى و فداکارى اعلام نمودند. حضور گسترده دیدار کنندگان موجب وحشت دولت گردید. درنتیجه ظهر روز دوم ربیع الثانى ملاقات با آیت الله حاج آقا حسین قمى ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. خبر بازداشت حاج آقا حسین به مشهد رسید و حال و هواى شهر را دگرگون ساخت.[11]
مرحوم شیخ بهلول که در زادگاهش گناباد بود، عازم شهر قائن شد و در آنجا از وضعیت حاج آقا حسین قمى باخبر شد و با سرعت خود را به مشهد رساند. به قصد زیارت وارد حرم شد تا بعد از آن براى دیدار آیت الله قمى عازم تهران شود. مأموران امنیتى که متوجه حضور او در حرم شده بودند، خواستند او را با خود به شهربانى ببرند، اما زوار جلوگیرى کردند و شیخ به طور موقت در یکى از حجرههاى حرم تحت نظر قرار گرفت. در این هنگام فردى به نام نواب احتشام رضوى سرکشیک پنجم آستانه به دیدن او آمد. به تحریک نواب احتشام مردم شیخ بهلول را از حجره بیرون آوردند و نگهبان ها هم از ترس فرار کردند. شیخ بر فراز منبر قرار گرفت. مردم از هر طرف شروع به دادن شعار علیه حکومت و شاه کردند. آنگاه که سکوت بر مجلس حکم فرما شد، شیخ بهلول شروع به صحبت کرد:
«...اکنون کار از اصلاح گذشته، وظیفه ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته براى جهاد دینى حاضر شویم و بکوشیم تا حضرت آیت الله العظمى آقاى قمى را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم. اکنون معطل شدن شما در این مسجد بى فایده و ضایع کردن وقت است. زوّار هر کار مى کنند مختارند اما اهل مشهد به خانه هاى خود بروند و مایحتاج اهل و عیال خود را حداقل براى یک هفته تهیه کنند. زیرا کارى که درپیش رو داریم در کمتر از یک هفته ختم نمى شود و فردا صبح، اول طلوع آفتاب هر کس با ما یار است با هر سلاحى که در اختیار دارد به مسجد حاضر شود تا ببینم چه باید کرد.»[12]
روز چهاردهم ربیع الثانى 1354 گروههاى مختلف مردم مشهد و روستاهاى اطراف به سوى مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاقهاى رضاخان با نواختن شیپور جنگ بى محابا روى مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. مردم مقاوم و صبور با داس و چهارشاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاقها به طرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر بود. با درخواست آنان چادرى در مسجد پیرزن که در وسط صحن مسجد گوهرشاد واقع بود، زده شد و آنان در آنجا مجتمع گشتند. نیمه هاى شب یکشنبه نیروهاى قزاق پس از دستور رضاخان به فرماندهى سرهنگ ایرج مطبوعى در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر شدند. مسلسلهاى سنگین را به بامهاى مشرف بر حیاط مسجد قرار داده، سپس حمله را آغاز کردند و هنگامى که سپیده صبح زد، بیش از دوهزار (تا پنج هزار) شهید در مسجد گوهرشاد و در صحن و دالانهاى مسجد در خون غلتان بودند. کامیونهاى نظامى براى حمل جنازهها آماده مى شدند. به گفته یک شاهد عینى پنجاه وشش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتى زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودالهاى منطقه گلشهر مشهد دفن کردند.[13]
ترفند دشمن
رهبرى قیام مسجد گوهرشاد بر دوش حضرات آیات: حاج آقا حسین قمى[14]، سید یونس اردبیلى[15] و شیخ عباسعلى محقق[16] و میرزا محمد آقازاده خراسانى[17] بود.
«اعلامیه اى که دولت فروغى صادر کرد بهلول را عامل نهضت قلمداد نمود. در روزنامه ها و اخبار هم سعى بیشمارى به عمل آمد که قهرمان این ماجرا را بهلول معرفى کنند. به گمان ما این کوشش دولت و مطبوعات سه هدف زیر را پیگیرى مى نمود:
1- با عامل و قهرمان حادثه جلوه دادن بهلول کوشش به عمل آمد که رهبرى روحانیون متعهد نادیده انگاشته شود و جهت قوى و معنادار نهضت نشان داده نشود.
2- با عامل نشان دادن بهلول، وسعت و عظمت نهضت را در حد یک حادثه و بلوا پایین مى آورند.
3- پس از این که بهلول را قهرمان غائله خراسان خواندنداو را مجهول الهویه نامیدند و شایع کردند که او عامل انگلیس است. (این شایعه حساب شده کاملا زمینه پذیرش اجتماعى داشت.) و بدین وسیله کل حرکت را خدشه دار مى کردند و حماسه اى را توطئه وانمود مى ساختند. توطئه اى که علیه شاهنشاه ضد انگلیس صورت گرفته و عوامل انگلیس مى خواستند علیه سلطنت ضد بیگانه او توطئه کنند.[18]