شیخ عبدالله مامقانى
متوفاى1351 هـ .ق.
عنوان مقاله: پیشواى پژوهشگران
نویسنده: على کرجى
تولد
شیخ عبدالله مامقانى در تاریخ پانزدهم ربیع الاول 1290 هـ.ق. در شهر علم و فقاهت، نجف اشرف و در خانواده اى از سلسله جلیل روحانیت پا به عرصه وجود نهاد.
نیاکان
پدرش آیت الله شیخ محمدحسن فرزند عبدالله (متوفاى 1320 هـ .ق.) از شاگردان ملاّ على خلیلى نجفى، شیخ مرتضى انصارى، سید حسن کوه کمرى، شیخ راضى فقیه عراقى و شیخ مهدى کاشف الغطاء است. وى نویسنده «اصالة البرائة»، «بشرى الوصول الى اسرار علم الاصول»، در هشت جلد، و «ذرایع الاعلام فى شرح شرایع الاسلام» در شش جلد، است. او از سید على طباطبایى نویسنده ریاض المسائل داراى اجازه روایت و اجتهاد بود.
آیت الله شیخ محمدحسن مامقانى، از مراجع بزرگ تقلید در عصر خویش بود و مقلّدان بسیارى ـ خصوصاً بعد از وفات آیت الله سید محمدحسن شیرازى در سال 1312 هـ .ق. ـ در ترکیه، قفقاز و ایران بویژه در نواحى آذربایجان و تهران داشت.([1])
مادرش، دختر سید محمود تبریزى، داراى کمالات و فضایل اخلاقى بسیار بود و فراگیرى علم را، کمال انسانى مى دانست از این رو، در تربیت فرزندش عبدالله نهایت همّت و کوشش خود را به کار گرفت. او و همسر یکى از شاگردان شیخ محمدحسن مامقانى، تعلیم خواندن و نوشتن و قرائت قرآن به عبدالله را به عهده گرفتند و در مدت کوتاهى به این هدف عالى نایل آمدند.([2])
جدّش آیت الله شیخ عبدالله فرزند محمدباقر فرزند على اکبر فرزند رضا مامقانى (متوفاى 1247 هـ .ق.)، از شاگردان سید محمد مجاهد (متوفاى 1242 هـ .ق.)، شریف العلماء مازندرانى حائرى (متوفاى 1246 هـ .ق) و از عالمان و فقیهان بزرگ بود. او از نویسنده ریاض المسائل داراى اجازه روایت و اجتهاد بود. در احوال وى نوشته اند:
با این که خانواده اش داراى ثروت زیاد و موقعیت اجتماعى بسیار مناسبى در شهر مامقان و تبریز بود ولى او از همه آن ها دل کنده و در پى تحصیل علوم دینى، راهى عراق شد و در شهر مقدس کربلا وطن گزید تا به درجه اجتهاد نایل آمد. او در بین مردمکربلا بسیار مورد احترام و داراى موقعیت خاص بود. شب ها در ایوان بزرگ حرم حسینى نماز جماعت برگزار مى کرد که بسیارى از مردم و طلاب علوم دینى به او اقتدا مى کردند. او در تبریز و توابع آن، مقلدانى داشته است.([3])
لقب و نسب
شیخ عبدالله به خاطر نوشتن کتاب ارزنده «تنقیح المقال» ملقب به صاحب تنقیح المقال و به خاطر انتسابش به خانواده مامقانى به «مامقانى» منتسب شده است.
خاندان مامقانى از خاندان هاى معروف علمى شهرهاى تبریز، مامقان، کربلا،نجف و در حال حاضر قم است. این خانواده در قرن سیزدهم هجرى در محله العماره نجف اشرف شهرت یافت و بر اثر وصلت با اعراب گسترش پیدا کرد. بیشتر افراد این خاندان، اهل علم، فضل و پژوهش و از مراجع تقلید بوده اند و منشأ خدمات علمى و دینى بسیارى در آن شهرها شده اند.!
مامقان، بخش کوچکى از توابع شهر تبریز و در هشت فرسخى آن قرار دارد. بیشتر مردمان آن، با هوش و ذکاوت بوده و بزرگان بسیارى از آن برخاسته اند.([4])
تحصیلات
تحصیلات عبدالله مامقانى در پنج سالگى همراه با یادگیرى خواندن و نوشتن و یادگیرى قرآن کریم آغاز شد. اُنس با قرآن کریم و سرپرستى پدر و مادرى عالم و مهربان، شوق یادگیرى علوم اسلامى را در او بیش از پیش زنده کرد.
پدر عالمش چون به استعداد ذاتى و شوق فراوان او درفهم و دانستن واقعیت ها پى برد، سرپرستى علمى او را خود به عهده گرفت و قسمت زیادى از علوم مقدماتى حوزه را مثل: ادبیات، منطق و حساب را به او تعلیم داد. او علاوه بر پدرش، نزد عالمان و فقیهان نجف اشرف مراحل سطح را ـ که شامل کتاب هاى قوانین، ریاض المسائل، رسائل و مکاسب شیخ انصارى بود ـ در مدت کوتاهى با موفقیت کامل به پایان برد.([5])
پشتکار فراوان، دقت در فهم مطالب و استمرار و تکرار معلومات، از ویژگى هاى تحصیلى شیخ عبدالله مامقانى است. چه این که در یادگیرى علم و معرفت، هیچ تعطیلى جز روز عاشورا نمى شناخت به طورى که گاه بعضى از استادانش نگران سلامتى جسمى و روحى او مى شدند.
شیخ عبدالله مامقانى، 18 ساله بود که درس خارج اصول و فقه را نزد پدرش ـ که از استادان درس خارج فقه و اصول در نجف بود ـ آغاز کرد تا این که بعد از سال ها تحصیل و پژوهش در علوم مختلف اسلامى، به درجه عالى اجتهاد رسید و از ناحیه پدرش ـ که در اعطاى اجازه نامه روایت و اجتهاد به شاگردان خود سخت گیر بود ـ به دریافت اجازه نامه اجتهاد مفتخر شد.([6]) صورت اجازه مذکور در کتاب مخزن المعانى موجود است که در آن، شیخ عبدالله مورد تمجید قرار گرفته است.([7])
استادان
آیت الله شیخ عبدالله مامقانى در دروس اساتید متبحّر حوزه مقدّس نجف شرکت مى کرد و از محضر آنان بهره هاى وافى و کافى مى برد. شرح حال نویسان از میان استادان وى ـ علاوه بر پدر بزرگوارش ـ، به عالمان و فقیهان زیر اشاره کرده اند:
1. شیخ هاشم فرزند زین العابدین تبریزى ارونقى (متوفاى 1323 هـ .ق.) وى از شاگردان آیت الله کوه کمرى (متوفاى 1299 هـ .ق.) و نویسنده اصول فقه در دو جلد و تقریرات فقهى استادش (کوه کمرى) است. شیخ عبدالله مامقانى، مقدمات علوم اسلامى، خصوصاً ادبیات فارسى و عربى را از وى نیز فراگرفت.([8])
2. شیخ غلام حسین دربندى ترکى (متوفاى 1321 هـ .ق.) وى از استادان بزرگ شهر نجف بود که علاوه بر فقه و اصول، به تدریس علوم نجوم و ریاضیات مى پرداخت.([9])
3. شیخ حسن خراسانى معروف به میرزا (متوفاى 1313 هـ .ق.)([10]) وى فرزند شیخ عزیز، فرزند شیخ ابوطالب است که علاوه بر تدریس علوم دینى، به طبابت هم مشغول بود. او از شاگردان مولى محمد ایروانى (متوفاى 1306 هـ.ق.) و اولین کسى است که علامه مامقانى را به تصنیف و تألیف تشویق کرد.([11])
تأسیس کتابخانه
آیت الله مامقانى علاوه بر تربیت بسیارى از شاگردان و مبلغان دینى، رسیدگى به امور مرجعیت و برپایى مجالس عزادارى براى زنده نگه داشتن و تقویت مکتب اهل بیت(علیهم السلام)و نشر آن([12])، کتابخانه مهمى را تأسیس نمود که در بین کتاب هاى فراوان آن، بیش از چهارصد کتاب خطّى منحصر به فرد ـ که هر کدام از منابع و مراجع تحقیقى مهم به شمار مى رفتند ـ وجود داشت.
این کتابخانه یکى از غنى ترین کتابخانه هاى نجف اشرف و در محله العماره آن شهر قرار داشت. بعد از وفات آیت الله مامقانى، این کتابخانه همراه خانه وقفى که کتاب ها در آن جاى داشتند، توسط رژیم بعثى عراق، به بهانه توسعه شهرى، تخریب شدند.
آیت الله مامقانى علاقه فراوانى به کتاب و کتابخوانى داشت و دوست داشت تا کتاب در دسترس همگان قرار گیرد. از این رو، اگر اطلاع پیدا مى کرد که کتاب تک نسخه اى نزد کسى است، از او درخواست مى کرد تا آن نسخه را به او بسپارد و او تمام مخارج استنساخ آن کتاب را به عهده مى گرفت و به تکثیر آن پرداخته و در اختیار دیگران قرار مى داد.([13])
ویژگى هاى اخلاقى
مهم ترین ویژگى اخلاقى این عالم ربانى، نظم در ابعاد مختلف زندگى است. وى با تنظیم و برنامه ریزى در اوقات عبادت، تدریس، تحقیق، تألیف، ملاقات با مردم، ارتباط با خانواده و رسیدگى به امور مرجعیت، نظم قابل توجّهى را بر زندگى خود حاکم ساخت که ثمرات آن در آثار گران بهاى فقه، اصول، رجال، رسیدن به کمالات معنوى و امثال آن ها به خوبى قابل احساس است.([14])
ویژگى دیگر وى، پشتکار و سخت کوشى در راه فراگیرى، پژوهش، یاد دادن و تألیف است. همان طور که قبلاً گفته شد، او در راه تحصیل علوم دینى، از همه روزهاى سال استفاده بهینه کرد و از تلف کردن اوقات زندگى خود به سختى پرهیز داشت.([15]) همسرش در این مورد مى گوید:
او آن چنان به تحصیل علم علاقه مند بود و از اوقات خود کمال استفاده را مى برد که حتى در هنگام صرف غذا هم، نیم نگاهى به کتاب مورد مطالعه اش داشت.([16])
وى در سفر به خانه خدا، تعداد بسیارى ازکتاب هاى مرجع و منبع را با خود همراه برد و در آن سفر عبادى نیز به تحقیق، نکته بردارى از آن ها و تألیف کتاب پرداخت.([17])
تواضع در عین بزرگى مقام و موقعیت خاصّ اجتماعى، خوش اخلاقى، صراحت در گفتار، علاقه فراوان به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)و اخلاص در کارها، از جمله خصوصیات بارز وى شمرده شده است.([18])
کرامت
از آیت الله مامقانى، کرامات بسیارى نقل شده است خود وى نیز در کتاب ارزشمند تنقیح المقال مى نویسد:
«زمانى که به نوشتن این کتاب مشغول بودم، الطاف خداوند را بارها مشاهده مى کردم. چه بسا مى خواستم مطلبى را در کتابى([19])ببینم که به مجرّد اوّلین باز کردن آن، آن مطلب را مى یافتم. و کم اتفاق مى افتاد که در جستجوى مطلبى، نیاز به ورق زدن آن کتاب داشته باشم. شبى از شب ها نیازمند به کتاب «رهن تهذیب» شدم که براى دست یابى به آن، بایستى ساعت هاى متمادى وقت صرف مى کردم و چون نمى خواستم وقفه اى در نوشتن کتاب تنقیح المقال پیش آید، متوسّل به امام زمان(عجّ) شدم و با گریه و التماس، از آن حضرت خواستم تا مرا در این راه کمک کند. در این وقت به ذهنم چنین خطور کرد که به سراغ کتاب هاى قدیمى و کهنه اى ـ که موضوع آن ها صرف ، نحو و تفسیر بود و روى هم ـ در پستوى محل سکونتم انباشته شده بودند ـ بروم. در این حال به سراغ آن ها رفتم با این که قطعاً مى دانستم که کتاب تهذیب در بین آن ها نیست ولى با این حال دستم را به سوى یکى از آن ها دراز کردم و آن را برداشتم و باز کردم، دیدم نسخه اى از کتاب تهذیب باب رهن است که بسیار خوش خط و نو بود. مطلبى را که نیاز داشتم، از آن کتاب یادداشت کردم و آن را در گوشه اى گذاشتم. فرداى آن روز به سراغ آن رفتم ولى اثرى از آن ندیدم. این را از الطاف خاصّ آن حضرت دانستم. و همین واقعه، شوق مرا در نوشتن و تکمیل تنقیح المقال بیش از پیش افزایش داد.»([20])
شاگردان
آیت الله مامقانى در کنار تحقیق، تألیف، رسیدگى به امور مرجعیّت و سایر برنامه هاى مذهبى، به تدریس علوم دینى نیز اشتغال داشت.([21]) به طورى که طلاب و فضلاى بسیارى را در مکتب علمى خود به مراحل عالى علم و کمال رساند و از چشمه جوشان دانش و فضیلت، آنان را سیراب نمود.
از عالمان و فقیهانى که هر کدام سرچشمه دانش و کمال معنوى بودند و از مکتب علمى این بزرگ مرد کسب فیض کرده اند، مى توان برخى را نام برد:([22])
1. شیخ میرزا باقر زنجانى نجفى (1313 ـ 1394 هـ .ق.) فرزند محمدمهدى سعدى
2. سید حسین موسوى گرگرى تبریزى (1318 ـ 1417 هـ .ق.)
3. سید سعید الحکیم (متولد 1317 هـ .ق.)
4. شیخ صادق تنکابنى نجفى (1308 ـ 1358 هـ .ق.)
5. شیخ عبدالحسین حلى (1299 ـ 1375 هـ .ق.) فرزند قاسم فرزند صالح
6. سید عبدالمطلب حیدرى، (1325 ـ 1401هـ .ق.)
7. سید على نقى حیدرى (1325 ـ 1401 هـ.ق.)، فرزند سید احمد کاظمى
8. شیخ محمدحسین خیابانى تبریزى (1299 ـ 1392 هـ .ق.)
9. سید شهاب الدین مرعشى نجفى (1315 ـ 1411 هـ .ق.)
10. شیخ محمّد حقّانى (1325 ـ 1388 هـ .ق.)، فرزند ملاّ شکرالله بیرمن لارى
11. سید على اکبر خوئى، پدر آیت الله سید ابوالقاسم خوئى
12. شیخ محمدرضا فرج الله نجفى (1319 ـ 1386 هـ .ق.)، فرزند شیخ طاهر فرزند فرج الله
13. شیخ مرتضى رشتى نظام الدین، فرزند شیخ محمدحسین شیخ الاسلام
14. شیخ موسى اسدى کاظمى، داماد آیت الله شیخ عبدالله مامقانى
15. شیخ یوسف باقرى بُنابى.
تألیفات
در شرح حال آیت الله مامقانى نوشته اند که:
او به خاطر اشتیاق فراوان به کسب علم و معرفت، جز روز عاشورا هیچ روزى را تعطیل نمى کرد و همیشه در حال فراگیرى علم و کمال بود ولى این استمرار و یک نواختى در تحصیل، او را دچار نوعى خستگى کرد. لذا براى رهایى از این حالت، با استادش آیت الله شیخ حسن میرزاى خراسانى مشورت نمود. استادش بنابر شناختى که از او داشت، به او پیشنهاد نویسندگى در علوم مختلف کرد.
شیخ عبدالله رهنمود استادش را پذیرفت و از آن جایى که علاقه خاصى به بحث دیات داشت، شروع به نوشتن مسائل و مطالب این باب مهم فقهى نمود که بعد از چندى، کتابى به نام «مقاصد الانام فى نکت شرایع الاسلام» نگارش کرد که جالب توجه بود و از این جا بود که مرحله جدیدى از زندگى علمى او آغاز و به نویسندگى روى آورد.([23])
وى در پى رهنمودهاى حکیمانه و مؤثّر استادانش، توانست استعداد ذاتى و فراوان خود را در زمینه نویسندگى کشف و در سایه روشن بینى، فراست، و هوش سرشارى که داشت، به تحریر، شرح و تألیف کتاب هاى مهم دینى پرداخت و آثار ارزنده اى از خود به جاى نهاد که بسیارى از آن ها زینت بخش کتابخانه هاى مهم شهرهاى علم و فقاهت مثل قم و نجف و از منابع با ارزش تحقیقى و پژوهشى براى اندیشمندان و پژوهشگران است.
آثار متعدد فراوان وى ـ که در موضوعات مختلف علوم اسلامى به رشته تحریر درآمده است ـ نشان از جامعیت، مهارت، تبحّر و گستردگى اطلاعات وى در فنون مختلف است که علاوه بر کیفیت بالاى مطالب، داراى کمیت فراوان مى باشند.
وى در تنقیح المقال که یکى از آثار ارزشمند اوست، مى گوید:
«اگر تمام آن چه را که نوشته ام جمع کنم، سه برابر حجم جواهر مى شود. سپاس خداى تعالى را براىِ این نعمت بزرگ که به من عطا فرمود».([24])
الف) کتاب ها:
1 ـ منتهى مقاصد الانام فى نکت شرایع الاسلام این کتاب در 63 جلد نوشته شده است. تاریخ شروع تألیف آن، 1309 هـ .ق. بوده و چند سال ادامه داشته، که دایرة المعارف بزرگى از مسائل فقه شیعى به حساب مى آید. برخى از مجلّدات این اثر بزرگ، در روزهاى حیات وى چاپ و مابقى هنوز به صورت خطّى و در مقبره خاندان مامقانى در نجف اشرف موجود است.
2 ـ مطارح الافهام فى مبانى الاحکام موضوع این کتاب، «اصول فقه» و در زمان حیات آیت الله مامقانى، در نجف اشرف، چاپخانه حیدریه به چاپ رسیده است.
3 ـ تقریرات فقه آیت الله شیخ محمدحسن مامقانى
4 ـ تقریرات اصول آیت الله شیخ محمدحسن مامقانى این دو اثر هنوز خطى است و چاپ نشده است.
5 ـ هدایة الانام فى اموال الامام نگارش این کتاب در ماه رمضان 1319 به پایان رسیده و در 1320 هـ .ق. در تبریز به چاپ رسیده است.
6 ـ تحفة الصفوه فى احکام الحبوة که در 1328 هـ .ق. در تبریز به چاپ رسیده است. و توسط فرزندش آیت الله شیخ محیى الدین در سال 1400 هـ .ق. چاپ مجدّد شده است.
7 ـ نهایة المقال فى تکملة غایة الامال این اثر، تعلیقه بر کتاب خیارات شیخ مرتضى انصارى است که در نجف اشرف در یک جلد به چاپ رسیده است.
8 ـ القلائد الثمینه على الرسائل الست السنیه که در آخر نهایة المقال، به چاپ رسیده است.
9 ـ مناهج المتقین فى فقه ائمة الحق و الیقین این اثر دربر دارنده فروع فقهى فراوانى است که نگارش آن 1327 هـ .ق. به اتمام رسیده و در 1344 هـ .ق. درنجف اشرف توسط شرکت تجاریه به صورت چاپ سنگى، به چاپ رسیده است. مؤسسه آل البیت در قم نیز چاپ دوم آن را به عهده گرفته است.
10 ـ مقباس الهدایة فى علم الدرایة موضوع این اثر، روایت شناسى و علم روایت است که نگارش آن در محرّم 1333 هـ.ق. به پایان رسیده است. چاپ اول آن با ضمیمه به کتاب تنقیح المقال بوده است. همچنین توسط مؤسسه آل البیت با تحقیق شیخ مامقامى، محمدرضا در سال 1411 هـ .ق. در سه جلد به چاپ رسیده است.
11 ـ مرآة الکمال لمن رام درک مصالح الاعمال موضوع این اثر، آداب و سنّت ها است که نگارش آن در 1335 هـ .ق. به پایان رسیده و در سال 1347 هـ .ق. در یک جلد به چاپ رسید و آیت الله شیخ محیى الدین مامقانى با تحقیق مفصل، آن را به چهار جلد رسانده که یک جلد آن چاپ شده است.
12 ـ ارشاد المتبصرین
13 ـ الدرّ المنضود فى صیغ الایقاعات و العقود
14 ـ ارجوزة الدرّ المنضود
15 ـ تنقیح المقال فى علم الرجال، 3 جلد رحلى
16 ـ نتائج التنقیح
17 ـ سراج الشیعه (ترجمه مرآت الکمال)
18 ـ تحفة الخیرة فى احکام الحج و العمره
19 ـ منهج الرشاد
ب) رساله ها
بسیارى از رساله هاى وى به زیور طبع آراسته شده اند که عبارتند از:
مجمع الدرر فى مسائل اثنى عشر المسائل الاربعین العاملیه المسائل الخوئیه المسافرة لمن علیه قضاء شهر رمضان مع ضیق الوقت عدم اثراث العقد و الوطىء لذات البعل شبهة حرمتها علیه ابد المسألة الجیلانیه کشف الریب و السوء عن اغناء کل غسل عن الوضوء اقرار بعض الورثة بدین و انکار الباقین کشف الاستار فى وجوب الغسل على الکفار غایة المسؤول فى انتصاف المهر قبل الدخول مخزن اللآلى فى فروع العلم الاجمالى مرآة الرشاد فى التوصیة الاحبّه و الاولاد مخزن المعانى فى ترجمة المحقق المامقانى الجمع بین فاطمیتین فى النکاح احکام العزل عن الحُرّة الدائمة و غیره المسائل البصریه وسیلة التقى فى حواش على عروة الوثقى السیف البتار فى دفع شبهات الکفار ترجمه رساله السیف البتار ازاحة الوسوسة عن تقبیل الاعتاب المقدسه پرسش و پاسخ فقهى مناسک الحج (عربى) مناسک حج (فارسى) مناسک حج (مختصر و فارسى) و مناسک الحج (مختصر و عربى).
ج) حواشى
آیت الله مامقانى، حواشى متعددى بر کتاب هاى عالمان و فقیهان دارد از قبیل: حاشیه بر کتاب «جامع عباسى» شیخ بهایى (ره) حاشیه بر «ذخیرة الصالحین» منتخب المسائل مجمع المسائل و صیغ العقود فاضل ریحانى.
و علاوه بر آن ها، کتابچه هایى در مورد علم حروف، اعداد و فواید رجالیه دارد.([25])
مشهورترین اثر
مهم ترین اثر علمى شیخ عبدالله مامقانى، کتاب ارزشمند «تنقیح المقال فى علم الرجال» است. موضوع این کتاب، شرح حال صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله)، تابعین، اصحاب ائمه(علیهم السلام)و دانشمندان اسلامى معاصر است. که تعداد اسامى، کنیه ها و القابى که در آن ضبط شده است، حدود 16307 نفر هستند.([26])
علم رجال و تراجم چیست؟
علم رجال، دانشى است که از احوال راویان حدیث، از حیث اتصاف آن ها به وثاقت و عدم آن، بحث مى کند. و موضوع آن، راویان حدیث است. و اما علم تراجم، دانشى است که از احوال شخصیت هاى مهم دانشور و غیر دانشور، بحث مى کند، خواه راوى حدیث باشند یا نباشند.
بنابراین، دانشى که از شرح حال شخصیت ها از حیث تخصّص علمى، ویژگى هاى اخلاقى، فعالیت هاى اجتماعى، تألیفات و امثال آن ها، بحث مى کند علم تراجم نامیده مى شود.
و به عبارت دیگر، در علم رجال از وثاقت و عدم وثاقت راویان بحث مى شود ولى در علم تراجم به مواردى چون: تخصص علمى، ویژگى اخلاقى و موقعیت سیاسى، اجتماعى اشخاص پرداخته مى شود.
کتاب هاى رجال کشى، نجاشى، شیخ طوسى و ابن شهرآشوب، شامل هر دو علم رجال و تراجم است و اما کتاب هایى چون «امل الامل فى تراجم علماء جبل عامل»، شیخ حر عاملى(متوفاى 1104 هـ .ق.) و «ریاض العلماء» شیخ عبدالله امترى تبریزى (متوفاى 1134 هـ .ق.) و «روضات الجنات» سید محمدباقر خوانسارى و «اعیان الشیعه» سید محسن امین عاملى مخصوص علم تراجم است.([27])
کتاب «تنقیح المقال فى علم الرجال» از جمله کتاب هایى است که موضوع آن، علم رجال است یعنى از کسانى بحث مى کند که راوى حدیث بوده و در سند روایت آمده اند. نگارش این کتاب در مدت کم تر از سه سال، به پایان رسید که بى شک از الطاف مخصوص خداوند به نویسنده آن محسوب مى شود.([28])
آیت الله شیخ عبدالله مامقانى در مورد تألیف و سختى هاى آن مى گوید:
از همه کسانى که داراى کتاب هاى رجالى و شرح حال عالمان، فقیهان، صحابه و تابعین بودند، درخواست کردم تا آن ها را به من به امانت دهند. بالاخره بعد از پى گیرى هاى مدام، این مرحله به انجام رسید و منابع دسته اول تألیف این اثر، فراهم شد. و در آخر صفر سال 1348 هـ .ق. خداوند این توفیق را به من عطا نمود تا شروع به تألیف آن بکنم. و در این راه سختى هاى زیاد کشیدم از خورد و خوراک خود کاستم در طول شبانه روز بیش از چهار ساعت خواب و استراحت نداشتم به بیمارى ها و ضعفِ جسمى خود اعتنا نمى کردم. تا این که بعد از مدتى به لطف خداوند، این کار در هفتم ماه رجب سال 1349 هـ .ق. به پایان رسید و سپس به بازنگرى و مطالعه آن پرداختم که این کار نیز تا اواخر جمادى الاولى سال 1350 هـ .ق. به طول انجامید و کتاب مذکور به پایان رسید.([29])
اهمیت کار نویسنده کتاب، تنها در جمع آورى بیشترین شمار ممکن از عالمان و فقیهان و راویان نیست بلکه او بنیان گذار شیوه هایى از تحقیق و استدلال در این فن است که پیش از وى سابقه نداشته است. شیوه کتاب چنین است که اسامى راویان را به ترتیب حروف الفبا و عدد، نشانه گذارى کرده و قبل از هر گونه اظهار نظرى درباره آن ها نخست به ضبط دقیق اسامى، خاندان و نسبت آن ها مى پردازد و سپس با نقل اقوال مختلف در این باره، به نقد و بررسى آن ها پرداخته و نظرهاى خود را در میان اقوال ابراز مى کند.
از مزایاى دیگر تنقیح المقال، بیان مبانى، اصول و قواعد علم رجال است که در آغاز، قسمتى را در یک مقدمه و سى فایده و مابقى را در خاتمه آورده است. همچنین چکیده نظر خود را در مورد هر یک از رجال، در فهرستى به نام «نتائج التنقیح»، ضمیمه کتاب کرده است.([30])
نقدِ تنقیح المقال
برخى از دانشوران رجالى، اعتبار این کتاب را زیر سؤال برده و گفته اند: گر چه نویسنده آن در فراهم کردن مدارک، اقوال دانشمندان علم رجال در مورد رجال و راویان، زحمات فراوان متحمل شده است و به بهترین نظم، کتابش را تألیف کرده است ولى از آن جا که خلق چنین اثر بزرگ و گسترده اى، احتیاج به مراجعه مکرّر، جستجوهاى فراوان در کتابخانه ها، و دیدن کتاب هاى متعدد و دسته ـ اول، و مذاکره هاى رویاروى با پیش کسوتان این فن در خلال سال هاى متمادى دارد، پس تألیف آن کمتر از سه سال نمى تواند خالى از ایراد، اشکال و خطاهاى متعدد باشد خصوصاً آن که وى در چاپ آن تسریع کرده است!
علامه شیخ محمدتقى تسترى، از منتقدان این اثر بزرگ است و نقدى مفصّل بر آن نوشته و نام آن را قاموس الرجال نهاده است که در چندین جلد به چاپ رسیده است. در جلد اول آن، اشکالاتى که به نظر وى بر تنقیح المقال وارد است، ذکر کرده است.([31])
و اما با مطالعه اجمالى در کتاب قاموس الرجال و سایر گفتارهایى که در نقد تنقیح المقال آمده است، مى توان دریافت که: 1 ـ قسمتى از آن اعتراضات، شباهتشان به استدراک بیشتر است تا به نقد 2 ـ آن کتاب ها و نقدها، خالى از ایرادهاى مشابه در کتاب تنقیح المقال نیست 3 ـ بسیارى از ایرادها که بر تنقیح المقال وارد کرده اند نیز قابل جواب است 4 ـ باید گفت که کوتاهى و بلندى مدت تألیف، نقشى در صحّت و سقم مطالب و یا کمى و زیادى خطا در مسائل آن ندارد خصوصاً آن جایى که لطف الهى شامل حال نویسنده باشد.
و شاید بیش ترین عامل در ایجاد انگیزه بر نقد این کتاب، استعمال و به کارگیرى فراوان لفظ «المجهول عندى» توسط نویسنده آن است که این شبهه به ذهن تداعى مى کندکه: کتاب، سراسر از رجال و راویان مجهول الحال است. در حالى که نویسنده، با صراحت تأکید مى کند که منظور او از لفظ مذکور، معناى لغوى آن است یعنى: «من او را نشناختم.» چون منابع رجالى متعدد و دسترسى به همه افراد، مشکل است نه این که معناى اصطلاحى در نظر باشد. پس خلط بین معناى لغوى «المجهول» و معناى اصطلاحى آن، یکى از ریشه هاى ایراد به این کتاب است که اگر منتقدان به آن توجه مى کردند و تذکر نویسنده را در کتاب مذکور ملاحظه مى نمودند،([32])شاید در نقد خود ملاحظات بیشترى مى کردند.([33])
آیت الله قاضى طباطبایى درباره تنقیح المقال مى گوید:
«اگر تنقیح المقال با تهذیب و تنقیح و تحقیق و به اِشراف جمعى از اهل فن بر آن، طبع دوم مى شد و اشتباهات آن در تعلیقات رفع مى گردید و به اغلب اعتراضات بى مورد صاحب قاموس الرجال اشاره مى گشت، و حملات وى با عبارات تلخ و بدون مراعات انصاف درباره تنقیح المقال روشن مى شد، کتاب رجالیى مى شد که از هر جهت، جامع و بى نظیر بود.»([34])
از نگاه دیگران
آیت الله مامقانى در نزد شرح حال نویسان و دیگر دانشمندانِ فقیه، اصولى و رجالى، از جایگاه و موقعیت ویژه اى برخوردار است. آنان با عبارات و کلمات متنوع، از او به بزرگى یاد کرده اند.
نویسنده کتاب معارف الرجال، او را فردى عالم، عامل، متقى، ثقه و امین معرفى مى کند.([35])
شیخ آقا بزرگ تهرانى، او را یکى از عالمان عالى قدر و از فقیهان دانشمند و از مردان شایسته معرفى مى کند و مى نویسد:
او دانش و شناخت را با تقوا و زهد جمع کرده است، همان طور که مقام و موقعیت را با تواضع و حسن اخلاق در آمیخته است.([36])
شیخ عباس قمى او را به دانشمند کارآزموده و پژوهشگر ژرف اندیش توصیف کرده است.([37])
نویسنده معجم الرجال الفکر در این باره مى نویسد:
شیخ عبدالله فرزند شیخ محمدحسن، فقیهى عالم، پژوهشگر، رجالى، محدّث و از بزرگ ترین مراجع تقلید و فتوا است که کتاب هاى متعددى دارد.([38])
نویسنده کتاب ماضى النجف و حاضرها بعد از یادآورى ویژگى هاى اخلاقى او، مى نویسد:
تمام صفات نیکو در او جمع شده است.([39])
نیز گفته اند:
]او[ از بارزترین اشخاص عالَم اسلامى و بسیار شخص عاقل و دانا و صاحب قلم توانا و قوى الحافظه و با ذکاوت و فطانت و در مقام اجتهاد و استنباط در نهایت درجه، ماهر و مقام ارجمندى را حائز و در خدمات دینى و آثار مذهبى به مرتبه اعلى نایل ]آمده است[.([40])
محمدسعید حکیم، شاگرد وى که سال ها با او مرتبط بوده و شناخت بیشترى از آن عالم وارسته دارد، مى گوید:
او علاّمه، پیشواى پژوهشگران، سلطان مدقّقین در علوم دینى، آیت بزرگ خداوند و داراى قلمى ارزشمند است.([41])
وفات و مدفن
آیت الله مامقانى بعد از سال ها تحصیل، تحقیق، تدریس و تألیف د رروز یک شنبه شانزدهم شوال 1351 هـ .ق. در 61 سالگى، روح پر فتوحش به عالم بقا پر کشید.
خبر وفات آن دانشمند بزرگ، در شهرنجف پیچید. مردم دسته دسته براى وداع با پیکر وى به سوى منزلش به حرکت درآمدند و ضمن تسلیت به بازماندگان او، پیکرش را طبق وصیتى که کرده بود بر روى دوش خود گرفته و به سوى نهر چرى در خارج شهر نجف، حمل کردند. بعد از غسل و کفن، عده اى از فقیهان و عالمان بر او نماز میت خواندند و سپس با تشییعى کم سابقه، در مقبره پدرش آیت الله شیخ محمدحسن(ره) واقع در محله العماره نجف، به خاک سپردند.
خبر تأسّف بار وفاتش، جهان اسلام را در هاله اى از غم و اندوه فرو برد. مردم دست از کار و کسب کشیده و همراه با عالمان و فقیهان به برپایى مجلس عزا و فاتحه پرداخته، یاد و خاطره او را گرامى و از مقام بلند آن فقیه نامور، تجلیل کردند.([42])
وصایایى از علامه مامقانى (ره):
آیت الله مامقانى، وصیتى خطاب به فرزند، خانواده و دوستان خود نوشته است که بسیار مفصل و در عین حال، داراى نکات آموزنده اعتقادى، اخلاقى و عبادى است. این وصیت نامه تحت عنوان «مرآت الرشاد» و به صورت کتابى مستقل، بارها به چاپ رسیده و حتى به فارسى هم ترجمه شده است. قسمت هایى از این وصایا را مرور مى کنیم:
چنین گوید بنده ضعیف و فانى، عبدالله مامقانى (عفى عنه ربّه): آن گاه که به کوتاهى عمر و به بى اعتبارى اجل پى بردم و فهمیدم که اجل وقتى بیاید مهلت نمى دهد و مرگ وقتى که برسد پس و پیش نخواهد شد از این رو ترسیدم از این که پیش از تربیت و تأدیب فرزند و جگر گوشه ام، اجل من فرا رسد و مرگ مرا دریابد. لذا به نظرم رسید که براى وى و سایر ذرّیه ام و دوستانم رساله منفردى که متضمّن وصایاى من از آن چه که کمال و صلاح دو عالَم فرزندم و سایر بستگان و دوستانم در آن است، را بنویسم...
بدان اى فرزند عزیزم! اولین چیزى که براى تو واجب است، دقّت کردن در اصول دین با دلایل قانع کننده ]است [تا، بنیان و اساس اعتقاد و یقین خود را نسبت به خالق خود و نسبت به انبیاء و اولیاء او محکم نمایى.
فرزند عزیزم! بر تو لازم است که از گناه اجتناب نموده و دورى کنى. زیرا که گناه، بر تو خوارى دنیا و عذاب آخرت را وارد مى کند.([43])
فرزند عزیزم! از کسالت و تنبلى و چیزهایى که موجب تنبلى است، دورى نما. زیرا که گفته اند: شیطان و نفس امّاره وقتى که عاجز باشند از این که عمل زشتى را در نظر انسان نیکو و هم چنین عمل خوبى را بد جلوه بدهند، از راه کارهایى که سبب بطالت و کسالت مى شود، وارد مى شوند. از چیزهایى که از اندازه ضرورت و حاجت بیشتر است، پرهیز کن از قبیل: خوردن، خوابیدن، استراحت کردن، آمیزش کردن، گفت و گوها و صرف اوقات در گردش ها.
سپس وصیت مى کنم تو را اى فرزند عزیزم! به مکارم اخلاق و محاسن اوصاف. و آن ها چند چیز است:
یکى از آن ها، عبارت است از حفظ کردن زبان از چیزى که براى تو مهم نیست و داراى فایده نیست. و بدان که سکوت و خاموشى درى است از درهاى حکمت، پس زبان خود را نگه دار مگر از چیزهایى که تو را به طرف خیر و سعادت برساند. و دیگرى عبارت است از محاسبه نفس در هر شب که بر تو لازم است نفس خودت را پیش از آن که به حسابرسى اعمال تو برسند، حسابرسى کنى هم چنان که شخص تاجر با عامل و متصدى خود در امور تجارت محاسبه مى کند.
و نیز آن که وصیت مى کنم تو را به تفکّر و اندیشه چه این که تفکّر از بزرگ ترین اسباب بیدارى نفس و باعث صفا و نورانیت قلب است و براى رفع کدورات و شکستن شهوات و رو آوردن به دنیاى باقى، بسیار مؤثر است. و تفکّر سر همه عبادات و رئیس آن ها و مغز تمام طاعات، بلکه روح آن ها است.
و دیگر آن که تو را وصیّت و سفارش مى کنم بر صبر بر بلاها و شکر در قبال نعمت ها و رضاى به قضاى الهى چه این که این سه وصف، از بزرگ ترین اسباب نجات براى انسان است.
اى فرزند عزیزم! وصیّت مى کنم تو را به طلب کردن علم و دانش. چرا که طلب کردن علم و دانش، علاوه بر این که اداى واجبات و ترک محرمات متوقف بر آن است، خود از جانب خداوند یکى از واجبات است.
بر تو لازم است که در طلب علم، قصد قربت و اخلاص در نیّت و شستشوى قلب از ناپاکى هاى دنیایى و تزکیه نفس به وسیله اجتناب از رذایل و پستى ها، داشته باشى...([44])
بازماندگان
از مرحوم آیت الله شیخ عبدالله مامقانى، نُه فرزند (هشت دختر و یک پسر) به یادگار ماند. یگانه پسر وى، آیت الله شیخ محى الدین مامقانى (متولد 1340 هـ .ق.) است. او از شاگردان شیخ صادق تنکابنى، شیخ محمدعلى مدرس افغانى، شیخ فاضل لنکرانى نویسنده الکاظمیه، شیخ میرزا باقر زنجانى، شیخ صدرا بادکوبه اى، سید عبدالهادى شیرازى و سید محمد طباطبایى حکیم در نجف اشرف است.
وى بعد از سال ها تحصیل، تحقیق و تدریس، به درجه اجتهاد رسید و مفتخر به کسب اجازه روایت و اجتهاد از آیات عظام و بزرگانِ نجف اشرف گردید از جمله:
شیخ آقا بزرگ تهرانى، سید ابوالحسن اصفهانى، سید شهاب الدین مرعشى نجفى، شیخ عبدالحسین رشتى، سید عبدالحسین شرف الدین، سید عبدالهادى شیرازى، سید محسن طباطبایى حکیم و محمدحسین کاشف الغطاء.
وى داراى تألیفات متعدد در زمینه فقه، اصول، عقاید و رجال است. تعلیقه بر مرآة الکمال و مرآت الرشاد پدرش آیت الله مامقانى، حاشیه بر شرح تجرید علامه حلى، حاشیه بر فوائد الاصول شیخ انصارى، حاشیه بر مکاسب و حصیلة البحث که تحقیقى است جامع در مورد راویان و عالمانى که در کتاب تنقیح المقال آمده اند.([45])
شرح حال نویسان، او را از نظر علمى، معنوى و اخلاق اسلامى، داراى مقامى بلند دانسته و با عبارت هایى چون: نیکو روش، باوقار، حلیم، علاّمه، عالم عامل، مجتهد پژوهشگر، متواضع، متقى و فاضل ژرف نگر، از رتبه ممتاز علمى و معنوى وى تجلیل کرده اند.([46])
آیت الله شیخ محى الدین مامقانى در سال 1391 هـ .ق. بر اثر فشار رژیم بعثى عراق و ایجاد نا امنى نسبت به خاندان مامقانى به تهران آمد و سپس در شهر علم و اجتهاد، قم رحل اقامت گزید. و در این شهر مقدس به خدمات علمى و فرهنگى و دینى پرداخت. هم اکنون بیت او محل رفت و آمد عالمان و فاضلان و محبّان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)است.([47])
فرزند وى، شیخ محمدرضا مامقانى (متولد 1328. هـ. ش) از شاگردان آیات عظام: میرزا کاظم تبریزى، سید محمد روحانى، شیخ میرزا جواد تبریزى، وحید خراسانى و شهید مرتضى مطهرى است. او داراى اجازه روایت از آیات عظام: مرعشى نجفى، میرزا عبدالله مجتهدى سرابى و پدرش شیخ محى الدین مامقانى است. در ضمن، از سوى شیخ مرتضى حائرى و میرزا خلیل کمره اى نیز داراى اجازه اجتهاد است.
برخى از آثار این دانشمند گرامى عبارتند از:
معجم الرموز و الاشارات، الزام النواصب، علم النسب، الدروس العشرة فى تعلیم القرآن، الرشد الى تعلیم القرآن، الاثنا عشریة و تنقیح المقال ج صفر(0).([48])
,,,,
[1]. معارف الرجال، ج 2، ص 244 زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 239، و دانشمندان آذربایجان، ص11.
[2]. آیینه رستگارى، ص 213.
[3]. معارف الرجال، ج 2، ص 13.
[4]. ریحانة الادب، ج 5، ص 156.
[5]. مقباس الهدایه، ج 1، ص 19 ریحانة الادب، ج 5، ص 159 طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196 و معارف الرجال، ج 2، ص 21.
[6]. طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و مقباس الهدایه، ج 1، ص 19.
[7]. ریحانة الادب، ج 5، ص 159.
[8]. آیینه رستگارى، ص 214 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196 و معارف الرجال، ج 3، ص 270.
[9]. معارف الرجال، ج 2، ص 21 و 397.
[10]. همان، ص 21 و طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1196.
[11]. ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 54 و طبقات اعلام الشیعه، قرن چهاردهم، ج 1، ص 366.
[12]. ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 256.
[13]. مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا مامقانى، (13/3/1381)، قم.
[14]. آیینه رستگارى، ص 217.
[15]. طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و ریحانة الادب، ج 45، ص 157.
[16]. مصاحبه نگارنده با شیخ محمدرضا مامقانى، (30/2/81)، قم.
[17]. معارف الرجال، ج 2، ص 20.
[18]. طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 و ماضى النجف، ج 3، ص 256.
[19]. کتابهاى آن زمان بیشتر خطّى، بدون فهرست، رحلى و فاقد هر گونه تنوّع در سطرها بوده است. لذا مطلب یابى از آنها مشکل بوده است.
[20]. تنقیح المقال، ج 2، ص 208.
[21]. طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص1197.
[22]. تنقیح المقال، خاندان مامقانى، تحقیق شیخ محمدرضا مامقانى الاجازة الکبیرة، ص 198 و حوزههاى علمیه شیعه در گستره جهان، ص 491.
[23]. ریحانة الادب، ج 5، ص 157.
[24]. تنقیح المقال، ج 2، ص 210.
[25]. مقباس الهدایه، ج 1، ص 19 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 256 ریحانة الادب، ج 5، ص 158 تنقیح المقال، ج 1، ص 1 معارف الرجال، ج 2، ص 21 الذریعهالىتصانیفالشیعه، ج1، ص120 و جلدهاى3ـ6، 8، 10، 12، 13، 16 ـ18و20 ومعجمرجالالفکر،ص395.
[26]. دایرة المعارف تشیّع، ج 5، ص 112.
[27]. کلیات فى علم الرجال، ص 12 به بعد.
[28]. الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 4، ص 466.
[29]. تنقیح المقال، ج 1، ص 1.
[30]. دایرة المعارف تشیع، ج 5، ص 112.
[31]. قاموس الرجال، ج 1، ص 9 به بعد.
[32]. تنقیح المقال، ج 1، ص 184.
[33]. الذریعة الى تصانیف الشیعه، ج 4، ص 468.
[34]. تحقیق درباره روز اربعین حضرت سیدالشهداء، ص 610.
[35]. معارف الرجال، ج 2، ص 20.
[36]. طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197.
[37]. الکنى و الالقاب، ج 3، ص 134.
[38]. معجم رجال الفکر، ص 395.
[39]. ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 256.
[40]. آیینه رستگارى، ص 211.
[41]. تنقیح المقال، ج 3، آخر حرف یاء (قبل از فصل کنیهها).
[42]. معارف الرجال، ج 2، ص 22 طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1197 مصفى المقال، ص 25 ماضى النجف و حاضرها، ج 3، ص 257 و آیینه رستگارى، ص 223.
[43]. مرآت الرشاد، ص 9، 11، 23.
[44]. مرأت الرشاد، ص 23، 26، 30، 32، 37، 70، 181.
[45]. تنقیح المقال، ج 0، ترجمه خاندان مامقانى.
[46]. ماضى النجف، ج 3، ص 295 و آیینه رستگارى، ص 224.
[47]. طبقات اعلام الشیعه قرن چهاردهم، ج 3، ص 1299.
[48]. مصاحبه با شیخ محمدرضا مامقانى، (30/2/1381)، قم.