سید اسماعیل صدر
(1258 ـ 1338 هـ ق)
عنوان مقاله: فقیه وارسته
نویسنده: مهدى احمدى
خانـدان صـدر
خاندان صدر ریشه در منطقه «جبل عامل» لبنان، روستاى «شدغیث» که اکنون ویران است، دارند اهالى روستا همگى کوچ کردندعدّه اى به روستاهاى دیگر مهاجرت و عدّه اى هم جبل عامل را ترک کرده و به عراق رفتند
سیّد صالح (جدّ سیّد اسماعیل) به عراق کوچ کرد او سپس به اصفهان مهاجرت کرد و در آن جا ماندگار شد([1])
شجره نامه خاندان صدر([2])
سیّد محمّد، پسرِ سیّد صالح، معروف به «صدرالدین عاملى» مى باشد نسب سیّد محمّد با 28 واسطه، از طریق ابراهیم بن موسى بن جعفر(علیهما السلام) به امام هفتم شیعیان مى رسد وى در لبنان به دنیا آمد و همراه پدر به بغداد کوچ کرد سپس همراه پدرش به اصفهان عزیمت نمود ودر آن جا مسکن گزید وى در فقه، اصول، حدیث، رجال و دیگر علوم رایج آن عصر، به مراتب بلندى دست یافت به طورى که درایّام نوجوانى ادّعاى اجتهاد داشت دیگران نیز این ادعا را تأیید مى کردند و احترام خاصى براى او قائل بودند او در زمینه شعر نیز از استعداد بالایى برخوردار بود وگاه شعر مى سرود
وى دروس حوزوى را نزد سیّد مهدى بحرالعلوم، سیّد جواد عاملى و پدر زن خود، شیخ جعفر کاشف الغطاء فرا گرفت سیّد صدرالدین در زمینه نقل حدیث، از بسیارى مشایخ روایت، حدیث نقل کرده است وى به واسطه پدر، از جدش، سیّد محمّد و به واسطه او، از شیخ حرّ عاملى روایت مى کند
سیّد محمّد صدرالدین عاملى علاوه بر این که در تألیف کتاب «روضات الجنات» به مؤلفش کمک کرد، بیش از 12 اثر از خود نیز به جاى گذاشت
شمارى از آثار او عبارتند از:
1 - اسرة العتره، در فقه استدلالى
2 - قرة العین، در نحو
3 - مجال الرجال، در علم رجال
4 - القسطاس المستقیم، در اصول فقه
5 - قوت لایموت، رساله عملیه
او در شب جمعه 14 محرم سال 1263 یا 1264 هـ ق در نجف اشرف فوت کرد و در یکى از حجرات بالاى سر صحن مطهر دفن شد([3])
تولّـد
سیّد اسماعیل صدر در سال 1258 هـ ق، در اصفهان دیده به دنیا گشود
هنوز شش بهار از زندگى سیّد اسماعیل نگذشته بود که اندوه از دست دادن پدر، وى را غمگین و ماتم زده ساخت برادر بزرگترش، سیّد محمّدعلى، معروف به «آقا مجتهد» سرپرستى و تربیت او را به عهده گرفت و در این راه از هیچ تلاشى مضایقه نکرد
تحصیـل
سیّد اسماعیل از همان کودکى شروع به تحصیل کرد و صرف، نحو، بیان، منطق و مقدارى از فقه و اصول فقه را از برادرش آموخت او 14 ساله بود که برادر مهربانش را که حق بزرگى بر گردنش داشت، از دست داد سید اسماعیل پس از آن، در درس پسر خاله اش، شیخ محمّدباقر فرزند شیخ محمّد تقى اصفهانى (نویسنده کتاب هدایة المسترشدین) شرکت کرد و از شاگردان خاص وى گردید
مهاجرت به نجف
شیخ محمّد باقر اصفهانى، استاد سید اسماعیل در سال 1281 هـ ق براى انجام مراسم حج رهسپار مکه گردید سید اسماعیل صدر نیز بار سفر بست و اموال و دارایى هاى خود را به برادرانش سپرد و به نجف اشرف مهاجرت کرد تا در درس شیخ مرتضى انصارى شرکت کند، امّا پس از ورود به نجف، شهر را ماتم زده یافت و مشاهده نمود که در مساجد و محافل مختلف، مراسم ترحیم و عزادارى براى فوت شیخ انصارى برپاست وى که از این حادثه بسیار ناراحت شده بود، پس از شرکت در مراسم، در درس شیخ راضى بن شیخ محمّد شرکت کرد و در زمره شاگردان وى درآمد وى همچنین در درس شیخ مهدى آل کاشف الغطاءومیرزا محمّد حسن شیرازى شرکت مى کرد([4])
مهاجرت به سامرّا
وقتى زمزمه هاى مهاجرت میرزا محمّد حسن شیرازى به سامرّا شنیده شد، سید اسماعیل نیز خود را آماده کرد و در رکاب میرزاى بزرگ، به سامرّا رفت و در کلاس درس او شرکت کرد
در سال 1307 هـ ق که سید اسماعیل در سامرّا به سر مى برد، شیخ موسى آل شراره، عالمِ بزرگ جبل عامل «لبنان» از دنیا رفت و مردم آن منطقه از سید اسماعیل صدر دعوت کردند که به آن جا برود و سرپرستى امور آنان را عهده دار گردد، امّا سید اسماعیل صدر این پیشنهاد را نپذیرفت و همچنان در محضر میرزا محمّد حسن شیرازى باقى ماند
میرزا محمّد حسن شیرازى در سال هاى پیرى به علّت مسئولیت سنگین مرجعیت و رهبرى جهان شیعه، از تدریس علوم حوزوى ناتوان مانده بود او به سه تن از شاگردان بارز و برجسته خودسید اسماعیل صدر، میرزا محمّد تقى شیرازى و محمّد اصفهانى فشارکى، دستور داد تا به تدریس بپردازند سیّد اسماعیل صدر حدود 10 سال پیش از رحلت میرزا محمّد حسن شیرازى، به تدریس اشتغال داشت
مهاجرت به کربلا
دوسال از رحلت میرزا محمّد حسن شیرازى گذشته بود که سیّد اسماعیل صدر همراه پسر عمویش، سید حسن صدر به سبب موقعیت علمى مناسبى که در کربلا فراهم آمده بود، به حوزه علمیّه کربلا راه یافت و کانون درس حوزوى کربلا را گرم تر ساخت وى تا اواخر عمرش در کربلا، به تدریس مشغول بود([5])
استادان
سیّد اسماعیل صدر از محضر عالمان بسیارى استفاده نمود که به شرح حال تعدادى از آنان اشاره مى شود:
1 - سید محمّد على، معروف به آقا مجتهد: وى برادر بزرگ تر و اولین استاد سید اسماعیل است، در سال 1250 هـ ق به دنیا آمد او نوه دخترى شیخ جعفر کاشف الغطاء است او تألیفاتى نیز دارد و در 12 سالگى، کتاب البلاغ المبین فى احکام الصبیان و المجانین را نگارش نمود برخى اجتهاد وى را در سنین نوجوانى تأیید کردند حاج میرزا حسن، امام جمعه اصفهان هنگامى که سید محمّد على 7 ساله بود، به او گفت: «آقا مجتهد است» بدین سان، سیّد محمّد على به «آقا مجتهد» معروف شد استعداد و طبع شعر داشت و اشعارى به زبان فارسى نیز مى سرود
سیّد محمّد على در 30 سالگى دارفانى را وداع گفت و در کنار قبر پدرش، به خاک سپرده شد سید بهاءالدین و سید محمّد جواد پسران او هستند([6])
2 - شیخ محمّد باقر اصفهانى، فرزند شیخ محمّد تقى اصفهانى (نویسنده کتاب هدایة المسترشدین): وى در سال 1235 هـ ق، در اصفهان به دنیا آمد او پس از تکمیل مقدمات در محضر عالمان اصفهان، ادامه تحصیل داد پدر خود را در سال هاى نخست جوانى از دست داد مادرش که دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء بود، عهده دار تربیت وى گردید شیخ محمّدباقر براى ادامه تحصیل، به نجف رفت و فقه و اصول را در محضر دائى اش، شیخ حسن کاشف الغطاء (نویسنده کتاب انوار الفقاهه)، شیخ محمّد حسن نجفى (نویسنده کتاب جواهر الکلام) و شیخ مرتضى انصارى فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل آمد
بازگشت او به اصفهان با فوت سید اسدالله بن سید محمّد باقر اصفهانى، از عالمان سرشناس اصفهان (متوفّا: 1290 هـ ق) و برخى از فقیهان اصفهان، مقارن بود لذا زعامت و کرسى تدریس و فتوا به وى منحصر گشت او حدود شرعى و قصاص را اجرا مى کرد و در مسجد شاه اصفهان نماز جماعت مى خواند
سید اسماعیل صدر، سید کاظم طباطبائى و شیخ الشریعه اصفهانى از مشهورترین شاگردان او هستند وى تألیفاتى نیز از خود به جاى گذاشت، که برخى از آنان عبارتند از:
الف - رساله اى در حجیّت ظنّ طریقى، که با حاشیه پدرش بر کتاب معالم به چاپ رسیده است
ب - لبّ الاصول
ج - لبّ الفقه
وى در سال 1301 هـ ق به نجف برگشت و در همان جا فوت کرد نوه اش در کتاب «حلى الدهر العاطل فى من ادرکته من الافاضل» به شرح حال وى پرداخته است([7])
3 - شیخ راضى بن محمّد، معروف به فقیه عراق: وى فقه را نزد دائى هایش، شیخ على و شیخ حسن (فرزندان شیخ جعفر کاشف الغطاء) فرا گرفت
شیخ راضى علاقه وافرى به شیخ حسن داشت، به طورى که بیش تر تحصیلاتش را نزد وى فرا گرفت
شیخ راضى مدتى در درس شیخ محمّد حسن نجفى (نویسنده جواهر الکلام)، شرکت مى کرد
کتابى در زمینه فقه نگاشت که ناپدید گشت و باعث تأسف اهل علم و فضل گردید وى نزدیک به 7 سال در روستاى «حسکه» سکونت داشت، تا این که در سال 1266 هـ ق به اصرار علماى عراق، به نجف بازگشت
آخوند خراسانى، سید اسماعیل صدر، شیخ فضل الله نورى و سید محمّد کاظم طباطبائى یزدى از شاگردان او بودند
شیخ راضى در آخر شعبان سال 1290 هـ ق - 9 سال بعد از وفات شیخ مرتضى انصارى - در نجف اشرف درگذشت([8])
4 - شیخ مهدى آل کاشف الغطاء، فرزند شیخ على کاشف الغطاء و نوه شیخ جعفر کاشف الغطاء: وى در سال 1226 هـ ق در نجف به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان جا به پایان رساند شیخ مرتضى انصارى احترام فوق العاده اى براى او قائل بودتا جایى که در بیش تر امور شرعى و عمومى، او را بر دیگران مقدم مى داشت وى پس از رحلت شیخ انصارى، مرکز حلّ و فصل امور گردید و عده زیادى از مسلمانان قفقاز، تهران، اصفهان، تبریز و عراق از وى تقلید کردند
وى ادیب، شاعر و سخنورى توانا بود عده اى از شاگردان او عبارتنداز: شیخ حسن مامقانى، سید اسماعیل صدر، شیخ فضل الله نورى و عبدالله مازندرانى
الخیارات در شرح بحث خیارات کتاب شرایع، کتاب البیع و رساله اى در باب روزه از آثار اوست وى دو مدرسه علمیّه براى طلاّب علوم دینى در نجف و کربلا ساخت و آرامگاه جدّش، شیخ جعفر کاشف الغطاء را تعمیر کرد
وى در شب سه شنبه 24 صفر سال 1289 هـ ق در نجف اشرف رحلت نمود([9])
5 - میرزا محمّد حسن شیرازى: میرزاى شیرازى نیازى به معرفى ندارد
علماى معاصر
به مناسبت، شرح کوتاهى از زندگى دو شاگرد میرزاى شیرازى که با سید اسماعیل صدر مأمور تدریس در سامرّا بودند، بیان مى شود
الف - محمّد تقى شیرازى، وى به گلشن شیرازى حائرى یا میرزاى مجاهد معروف است: وى در شیراز به دنیا آمد در جوانى به کربلا رفته و مقدمات را طى کرد، سپس به سامرّا مهاجرت کرد و از شاگردان برجسته میرزاى شیرازى گردید
بعد از مرگ میرزاى شیرازى به کربلا بازگشت و در مقام رهبرى سیاسى ـ دینى فعالیت نمود در سال 1338 هـ ق، رهبرى حرکت اسلامى عراق را به عهده گرفت، مواضع سیاسى وى همیشه به نفع مسلمانان بود، وى بعد از عمرى مجاهده و مبارزه در شب چهارشنبه 13 ذى حجه سال 1338 هـ ق وفات یافت و در حرم حسینى به خاک سپرده شد
ب - سیّد محمّد اصفهانى فشارکى: وى از شاگردان بارز و برجسته میرزاى شیرازى به شمار مى آمد بعد از وفات استاد به نجف مهاجرت کرد و در آن جا کلاس درسى تشکیل داد با وجود این که موقعیت ریاست را داشت ،از این منصب دورى مى جست و فقط به تدریس و تهذیب نفس پرداخت حاج میرزا حسین نائینى، عبدالکریم حائرى یزدى و نظائر ایشان از شاگردان وى بودند
تعدادى از آثار قلمى وى به شرح ذیل است:
1 اصالة البرائه (در اصول)
2 الفروع المحمدیه (در فقه)
3 اغسال (در فقه)
این عالم وارسته در سوم ذى قعده سال 1316 تا 1318 هـ ق در نجف اشرف رحلت کرد([10])
مرجعیت
گروهى از مردم بعد از وفات میرزاى مجدّد محمّد تقى شیرازى (متوفّا: 1338 هـ ق) نزد سید اسماعیل صدر آمدند و از وى تقاضا کردند رساله عملیه خود را در اختیار همگان قرار دهد و مرجعیت تقلید را بپذیرد، امّا او این پیشنهاد را نپذیرفت و تنها رساله عملیه اش را براى مشتاقان منتشر ساخت عده زیادى در ایران، عراق و دیگر کشورهاى اسلامى از وى تقلید مى کردند([11])
منادى وحدت
یکى از عوامل شکست مسلمانان در مقابل دشمنانِ بیگانه، نداشتن وحدت کلمه و اتحاد است عدم رعایت این اصلِ مهم در صحنه زندگى اجتماعى مسلمانان، باعث عدم اعتماد به یکدیگر و شکست آنان در مقابل دشمنان مى گردد
عالمان بیدار و آگاه شیعه همواره بر وحدت مسلمانان در مقابل بیگانگان و متجاوزان اصرار داشتند و خود منادى این حرکت عظیم بودند
دولت هاى غربى که به دنبال تجزیه و تصرف کشورهاى اسلامى بودند، شروع به تهاجمات فرهنگى، سیاسى و نظامى علیه دولت عثمانى کردند اگر چه دولت عثمانى یک حکومت ایده آل اسلامى نبود، امّا حفظ آن در مقابل کفّار مهاجم، در آن مقطع حساس زمانى، از ضروریات محسوب مى شد
تصمیم گیرى درست و به موقع عالمان دینى مى توانست مسیر این جنگ را تغییر دهد به همین منظور، حاج آقا نورالله اصفهانى که یکى از چهره هاى سرشناس مبارزه با بیگانگان بود، همراه سید اسماعیل صدر، آخوند خراسانى، شیخ الشریعه اصفهانى و شیخ عبدالله مازندرانى، طى اعلامیّه اى خطوط سیاسى - فکرى وحدت اسلامى را تبیین و ترسیم نمودند متن اعلامیه به شرح زیر است:
«چون دیدیم که اختلاف فرقه هاى پنج گانه مسلمین، اختلافاتى که مربوط به اصول دیانت نیست، موجب انحطاط دول اسلام و استیلاء اجانب شده، به جهت حفظ کلمه جامع دینیه و دفاع از شریعت محمّدیه، فتاواى مجتهدین عظام که رؤساى شیعه جعفریه هستند با مجتهدین اهل سنّت، اتفاق نموده بر وجوب تمسّک به حبل اسلام چنانکه خداوند عزّوجلّ در آیه شریفه فرموده: (و اعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا) و اتفاق شد بر وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگهدارى جمیع مملکت هاى اسلامى از عثمانى و ایرانى از تشبثات دول بیگانه و حمله هاى سلطنت هاى صلیبیه متحد شد رأى ما جمیعاً براى حفظ حوزه اسلامیه بر اینکه تمام قوّت و نفوذ خود را بر این خصوص مبذول داریم»([12])
تألیفات
از سید اسماعیل صدر آثار بسیارى به یادگار نمانده است تنها رساله عملیه وى که حاشیه اى بر کتاب «انیس التجار»، نوشته ملاّ مهدى نراقى است و در زمینه احکام بازرگانان نگارش یافته، به چاپ رسیده است
هـجـرت
سید اسماعیل صدر در سال 1282 هـ ق به مکه مشرف شد و اعمال پر فضیلت حج را به جاى آورد او پس از بازگشت به نجف، مریض شد و براى رفع کسالت، به اصفهان سفر کرد وى در اصفهان، به مناسبت هاى مختلف، منبر مى رفت و با استعدادى که در این زمینه داشت، مردم را ارشاد و راهنمایى مى کرد و روز به روز بر محبوبیتش افزوده مى شد او در سال 1294 هـ ق تصمیم گرفت از اصفهان عزیمت کند و به نجف باز گردد وى در سال 1300 هـ ق به خراسان سفر کرد و مرقد منوّر امام هشتم شیعیان را از نزدیک زیارت کرد([13])
عالمى فرهیخته
وى در علوم عقلى و نقلى، اطلاعات بسیارى داشت و در مسائل علمى، دقت نظر زیادى به خرج مى داد او در فتواهاى خود، بسیار احتیاط مى کرد و همه جوانب را مى سنجید وى به مباحثه دو نفره یا چند نفره علاقه اى وافر داشت و دیگران را نیز به این کار توصیه مى کرد ومى گفت: «استفاده من از این مباحثه کم تر از استادان نیست زیرا این قسم مباحثه، هم درس خواندن است و هم درس دادن و بحث کردن([14])
ویژگى هاى اخلاقى
آیت الله سید اسماعیل صدر به شدت از شهرت و ریاست دنیایى گریزان بود او به همین علت، دوست نداشت به هنگام راه رفتن در معابر عمومى، عده اى همراهش حرکت کنند([15])
وى مردى عابد، باتقوا، متواضع، خوش اخلاق، با وقار و مورد احترام همه مردم بود([16])
شاگردان
شمارى از شاگردان او عبارتند از:
1 - شیخ عبدالحسین کرخى، معروف به «کاظمى» و «آل یاسین»: وى براى تحصیل دروس دینى به نجف مهاجرت کرد و مدتى را در آن جا مشغول به تحصیل شد سپس براى ادامه تحصیلات، به سامرّا مهاجرت نمود و در درس آیت الله سید اسماعیل صدر شرکت کرد
وى در سال 1308 هـ ق براى شرکت در مراسم ترحیم جدّش، به بغداد رفت و به اصرار مردم محلّه کرخ، در آن جا ماند پس از مدتى، براى رسیدن به درجه اجتهاد به کربلا رفت سپس به وطنش بازگشت و عهده دار نماز جماعت، قضاوت و ارشاد مردم شد
وى در روز پنج شنبه 18 صفر سال 1351 هـ ق چشم از دنیا فرو بست بدنش را به نجف انتقال دادند و در آن جا به خاک سپردند([17])
2 - میرزا محمّد حسین نائینى: وى در علم فقه و خصوصاً اصول متبحر بود و از مراجع بزرگ عصر خود به شمار مى آمد وى در سامرّا، در درس سید محمّد اصفهانى و سید اسماعیل صدرشرکت مى کرد بعد از وفات میرزاى شیرازى، به کربلا رفت
وى در روز شنبه 26 جمادى الاولى سال 1355 هـ ق رحلت کرد و در نجف اشرف به خاک سپرده شد([18])
3 - سید ابوالقاسم دهکردى: وى شاگرد میرزاى شیرازى، سید اسماعیل صدر و میرزا حسین نورى و یکى از مشایخ روایت آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى(رحمه الله) مى باشد
حاشیه بر تفسیر صافى، مسأله اى در قبض و الوسیله (در سیر و سلوک) از آثار اوست([19])
4 - محمّد هادى بیرجندى، معروف به «هادوى»: وى در سال 1277 هـ ق در بیرجند به دنیا آمد و تا 16 سالگى در محضر پدر به تحصیل پرداخت و در سال 1293 هـ ق به مشهدمقدس رفت و 6 سال در درس حبیب الله مجتهد، محمّد حسن کرمانى، سید محمّدباقر گلپایگانى و ملاّ محمّد رضا روغنى سبزوارى شرکت کرد او در سال 1300 هـ ق همراه پدر راهى عتبات گردید و در درسِ میرزا حبیب الله رشتى (متوفّا: 1312 هـ ق)، میرزاى شیرازى (متوفّا: 1312 هـ ق)، آخوند خراسانى (متوفّا: 1329 هـ ق)، میرزا محمّد تقى شیرازى(متوفّا: 1338 هـ ق) و سید اسماعیل صدر، شرکت کرد و از میرزا محمّد تقى شیرازى اجازه اجتهاد گرفت وى از محدّث نورى (متوفّا: 1320 هـ ق) نیز اجازه روایت داشت
مرحوم هادوى در سال 1319 هـ ق به دعوت حاکم بیرجند، اسماعیل خان شوکت الملک(متوفّا: 1322 هـ ق) به زادگاهش بازگشت و به ارشاد مردم و تألیف روى آورد
در سال 1324 هـ ق که حکومت مشروطه در ایران روى کار آمد، آخوند خراسانى در تلگرافى به ممتاز الدوله، رئیس مجلس، ضمن این که شیخ محمّد هادى بیرجندى را جزو علماى طراز اول معرفى نمود، از رئیس مجلس خواست تا وى را به تهران فرا خواند و نمایندگى علما را به وى بسپارد محمّد هادى بیرجندى از رفتن به تهران پوزش طلبید و اقامت در بیرجند را ترجیح داد وى عالمى زاهد و فقیهى روشنفکر بود و با اهل سنت رفتارى نیکو داشت
آئین سخنورى، بستان الناظر که به روش «کشکول» شیخ بهائى نوشته است، مائده محمّدیه (ترجمه کتاب «ادب الکبیر» ابن مقنع) و ترجمه عهدنامه مالک اشتر از آثار اوست([20])
5 - شیخ موسى بن محمّد جعفر کرمانشاهى: وى دروس حوزوى را در کربلا فرا گرفت او در درس سید اسماعیل صدر نیز شرکت کرد وى فقیهى مصلح و متقى بود([21])
6 - محمّد حسین طبسى: وى از عالمان بزرگ، با تقوا و با وقار بود او در سال 1306 هـ ق به نجف اشرف مهاجرت کرد و مدتى را نزد آیت الله ملاّ میرزا محمّد ابراهیم طبسى به تحصیل پرداخت سپس به سامرّا مهاجرت نمود و از محضر میرزا محمّد حسن شیرازى بهره برد وى سال ها در درس سید اسماعیل صدر، سید محمّد اصفهانى فشارکى و ملاّ محمّد کاظم خراسانى شرکت جست او در سال 1316 هـ ق بعد از وفات میرزاى شیرازى، به وطن خود بازگشت وى در شهر طبس گلشن واقع در جنوب غربى خراسان، عهده دار امور قضاوت، فتوا و زعامت آن منطقه شد عده زیادى در محضر درس این استاد بزرگ شرکت کردند، از جمله: ملاّ محمّد بن ملاعلى اکبر طبسى و علاّمه حاج شیخ محمّد رضا طبسى نجفى
محمّد حسین طبسى مورد اعتماد سید اسماعیل صدر بودبه طورى که سید اسماعیل صدر او را به عنوان استاد فرزندش، سید محمّد مهدى انتخاب کرد
وى روز 18 شعبان سال 1359 هـ ق چشم از دنیا فرو بست([22])
7 - غلام حسین مرندى حائرى
8 - میرزا على نجل
9 - سید على سیستانى، پدر بزرگ حضرت آیت الله سید على سیستانى
10 - سید حسین بن سید ابراهیم فشارکى اصفهانى
11 - سید محمّد رضا پشت مشهدى کاشانى
12 - شیخ محمّد على ابن شیخ عباس هروى (هراتى) خراسانى([23])
اجازه نقل روایت
عدّه اى از عالمان دینى از وى اجازه نقل حدیث داشتند که عبارتنداز:
1 - سید محمود مرعشى:
وى در سال 1260 هـ ق در نجف اشرف به دنیا آمد
وى علاوه بر این که فقیهى اصولى بود، در علم رجال نیز متخصص به شمار مى آمد و در نسب شناسى سادات، تبحُّر فراوان داشت و کتاب هاى زیادى از شجره نامه سادات علوى در اختیارش بود وى در علم یونانى نیز سررشته داشت از صفات اخلاقى او مى توان به خوش رویى و وقار اشاره کرد این عالم فرزانه در سال 1338 هـ ق در نجف اشرف به لقاءالله پیوست از وى دو فرزند به یادگار ماند: 1 سیّد مرتضى که در علم روایت مهارت داشت 2 آیت الله سیّد شهاب الدین مرعشى نجفى که یکى از مراجع معاصر بود([24])
2 - محمّد باقر بیرجندى:
وى شاگرد میرزا حبیب الله رشتى، میرزاى شیرازى و میرزا حسین نورى بود وى از مشایخ روایت آیت الله مرعشى نجفى نیز مى باشد از فتواهاى اوست:
الف - وجوب عینى نماز جمعه
ب - وجوب بقاء بر تقلید میّت اعلم
القاء المکائد فى اصلاح المفاسد، انوار المعرفه (در علم کلام)، بدایة المعرفه (اصول فقه) و رساله اى در ردّ فرقه هاى صوفیه، خصوصاً فرقه گنابادیه، از آثار اوست
وى در دوازدهم ذى حجه سال 1352 هـ ق در 77 سالگى، در بیرجند وفات یافت([25])
3 - آیت الله شیخ محمّدعلى شاه آبادى، استاد اخلاق امام خمینى(رحمه الله)
4 - میرزا ابوطالب موسوى شیرازى، نویسنده کتاب اسرار العقائد
5 - احمد شاهرودى
6 - محمّد حسین بن محمّد خلیل امامى شیرازى (متوفّا: 1329 هـ ق)([26])
فرزندان
سید اسماعیل صدر چهار پسر از خود به یادگار گذاشت که همگى از عالمان و فاضلان عصر خود بودند:
1 - سید محمّد مهدى، فرزند بزرگ تر سید اسماعیل صدر، در سال 1296 هـ ق دیده به جهان گشود، او دروس حوزه را نزد شیخ حسن کربلائى، شیخ محمّد حسین طبسى و محمّدصادق شیرازى آغاز کرد و در سال 1319 هـ ق به زیارت عتبات رفت و در نجف اشرف، در درس آخوند خراسانى و شیخ آقا رضا همدانى شرکت کرد سید محمّد مهدى داراى سه پسر بود، به نام هاى:
الف - ابوالحسن (متولد: 1320 هـ ق)
ب - محمّد صادق (متولد: 1324 هـ ق)
ج - محمّد جعفر (متولد: 1325 هـ ق)
2 - سید صدرالدین صدر، در سال 1299 هـ ق دیده به دنیا گشود وى فقه و اصول را نزد شیخ حسن کربلائى، ضیاءالدین عراقى، آخوند خراسانى و سید محمّد بحرالعلوم فرا گرفت وى در علم ریاضى و دیگر علوم رایج نیز مهارت داشت او در سال 1331 هـ ق به زیارت مرقد منور حضرت امام رضا(علیه السلام)مشرّف شد و تا سال 1337 هـ ق در مشهد اقامت گزید وى در سال 1341 هـ ق به نجف بازگشت و در درس میرزاى نائینى و سید ابوالحسن اصفهانى شرکت نمود
سید صدرالدین در سال 1345 هـ ق به قم مهاجرت نمود و همراه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى و جمعى دیگر، سرپرستى حوزه نوپاى قم را بر عهده گرفت وى در سال 1372 هـ ق در شهر قم درگذشت و در حرم حضرت معصومه(علیها السلام) به خاک سپرده شد قبر مطهرش در کنار قبر آیت الله حائرى یزدى واقع شده است
از وى آثار ارزشمندى نیز به جاى مانده است که به برخى از آنان اشاره مى شود:
الف - المهدى
ب - اصول عقائد
ج - رساله در ردّ شبهات وهابیه
د - کتاب هایى در فقه و اصول
امام موسى صدر، عالم مجاهد معاصر نیز فرزند وى مى باشد([27])
3 - سید محمّدجواد، در سال 1301 هـ ق به دنیا آمد وى در درس آقا ضیاءالدین عراقى، سید حسین فشارکى و ابوالحسن طالقانى شرکت کرد
4 - سید حیدر، فرزند آخر وى در سال 1309 هـ ق دیده به جهان گشود وى در درس سید حسین فشارکى و عبدالکریم حائرى یزدى شرکت کرد علاّمه سید عبدالحسین شرف الدین درباره وى مى نویسد:
اگر چه سید حیدر از نظر سنى کوچک ترین برادر است امّا از لحاظ علمى، از همه آنان بالاتر است وى را عَلَمِ (نشانه) عِلم مى توان نامید اگر بخواهید وى را با قهرمانان میدان فقه و اصول مقایسه نمایید، یقیناً او را ترجیح خواهید دادزیرا به ادله و مفاد آن احاطه زیادى دارد سزاوار است این عالم فرزانه در طلیعه شیوخ اسلام معرفى گردد
وى در 27 جمادى الاولى سال 1356 هـ ق رحلت نمود و در کنار پدر به خاک سپرده شد
شهید سید محمّد باقر صدر، فرزند او بود([28])
بر ساحل عروج
سید اسماعیل صدر در اواخر عمرش به کاظمین مهاجرت کرد وى در 80 یا 81 سالگى، در روز سه شنبه 12 جمادى الاولى سال 1338 هـ ق چشم از دنیا فرو بست و به ملکوت اعلى پیوست
تاریخ دقیق وفات این عالم بزرگ مشخص نیست بنابر نقل کتاب ریحانة الادب، تاریخ وفات وى سال 1337 هـ ق است و بنابر نقل اعیان الشیعه، تاریخ وفات وى سال 1339 هـ ق مى باشد
جمعیّت بسیارى در تشییع جنازه آیت الله سید اسماعیل صدر شرکت کردند بدن مطهر وى را در اتاقى که در پایین پاى رواق مطهر حرم کاظمین قرار داشت، به خاک سپردند
پس از وفات این عالم متقى در بلاد اسلامى مراسم ترحیم برگزار شد([29])
[1] - اعیان الشیعه، سیّد محسن امین، ج 3، ص 403
[2] - موسوعة العتبات المقدسه، جعفرخلیلى، ج10، ص100
[3] - ریحانة الادب، محمّد على مدرس تبریزى، ج 3، ص 429 و 430
[4] - معارف الرجال، محمّد حرزالدین، ج 1، ص 115
[5] - معارف الرجال، ج1، ص115 و اعیان الشیعه، ج 3، ص 404
[6] - دائرة المعارف تشیّع، ج 2، ص 224
[7] - همان، ج 2، ص 223 و معارف الرجال، ج 1، ص 94
[8] - معارف الرجال، ج 1، ص 308 - 313
[9] - همان، ج 3، ص 96 - 100
[10] - ریحانة الادب، ج 4، ص 341
[11] - معارف الرجال، ج 1، ص 115 و اعیان الشیعه، ج3، ص404
[12] - حاج آقا نورالله اصفهانى، موسى نجفى، ص 42
[13] - معارف الرجال، ج 1، ص 115 و گلشن ابرار، ج 1، ص 292
[14] - ریحانة الادب، ج 3، ص 421
[15] - اعیان الشیعه، ج 3، ص 404
[16] - ریحانة الادب، ج 3، ص 421 و اعیان الشیعه، ج 3، ص 404
[17] - معارف الرجال، ج 2، ص 39 - 41
[18] - همان، ج 1، ص 285 و گلشن ابرار، ص 548
[19] - ریحانة الادب، ج 2، ص 244
[20] - دائرة المعارف تشیّع، ج 3، ص 568 و 569
[21] - معارف الرجال، ج 3، ص 71 و 72
[22] - همان، ج 2، ص 254 و 255 و گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازى، ج 6، ص 30 و 31
[23] - معارف الرجال، ج 1، ص 117
[24] - همان، ج 2، ص 396 - 398
[25] - ریحانة الادب، ج 1، ص 304
[26] - گلشن ابرار، ج 2، ص 602 و اعیان الشیعه، ج3، ص404
[27] - براى آشنائى از شرح حال امام موسى صدر، رک: گلشن ابرار، ج 2، ص 785
[28] - معارف الرجال، ج1، ص117 و 118 ,,,,اعیان الشیعه، ج 3، ص 404 براى آگاهى از شرح حال وى، رک: گلشن ابرار، ج2، ص 831
[29] - معارف الرجال، ج 1، ص 117 ,,,,اعیان الشیعه، ج3، ص 403 و ریحانة الادب، ج 3، ص 422 و 423