اسماعیل محلاتی(1269 - 1343 قمری)
عنوان مقاله: ندای عدالت
نویسنده: نورالدین علی لو
ولادت
محلات شهر گلها در روز چهارشنبه از ماه جمادی الاول بسال 1269 هجری قمری برابر 1229 هجری شمسی شاهد ولادت مرد دیگری از منادیان عدالت بود. اسماعیل[1] در خانواده ای روحانی و بلند مرتبه ای که نماز شب زمزمه آن خانواده بود متولد شد و در کنار پدری فقیه و مادری صالحه و نجیب و پاکدامن نشو و نمو پیدا کرد و تا 12 سالگی در محلات زندگی را سپری کرد.[2]
والدین
نام پدرش شیخ محمد علی فرزند زین العابدین فرزند موسی محلاتی، وی از فقها و عالمان بنام روزگار خود بود که در سال 1232 هجری قمری در محلات به دنیا آمد و تحصیلات حوزوی خود را در محضر اساتیدی چون سید شفیع چابلقی و اسدالله بروجردی در بروجرد، و در تهران از شیخ عبدالرحیم بروجردی ودیگران فرا گرفت.
از مزایای علمی این فقیه ربانی همین بس که آیت الله سید حسین بروجردی، و میرزا حسین محدث نوری طبرسی متوفای 1320 هجری قمری از شاگردان وی باشند. از آثار علمی وی می توان به «مفتاح السعادة» وی اشاره کرد. این عالم ربانی در سال 1306 هجری قمری در مشهد رضوی دار فانی را وداع و در آن جا مدفون گردید.[3]
اما درباره ی مادر خود شیخ اسماعیل در کتاب انوار العلم و المعرفة چنین می گوید «مادری که از نسوان (زنان) صالحه دوره ی خود و صفات حسنه و مواظبت عبادات و اذکار خاصه تهجد در عنفوان شباب در اقران امتیاز داشت» پدر و مادر شیخ اسماعیل هر دو از متهجدین و پرهیزکاران زمان خود بودند. که از چنین مادر و پدری شیخ اسماعیل متولد شد.[4]
سیر تحصیلات
اسماعیل به پنج سالگی که رسید، اولین درس خود را با کتاب آسمانی یعنی تعلیم قرآن مجید آغاز کرد و بعد به کتب فارسی معمول زمان مشغول و در هشت سالگی بود بر علوم روز دیگر از محضر پدر بهره مند شد، از جمله آن علوم ریاضیات، فقه و اصول بود که از پدرش فرا گرفت. پس از سه سال آموزش در شهر محلات در سال 1284 هجری قمری در أوائل بلوغ برای تحصیل راهی تهران شد و در حوزه ی تهران از محضر اساتید بزرگ آن زمان از جمله علامه فقیه میرزا ابوالقاسم نوری طهرانی، شاگرد شیخ مرتضی انصاری، و میرزا محمد حسن آشتیانی کتاب رسائل شیخ انصاری را فرا گرفت و علوم متفرقه دیگر را از جمله ریاضیات و عقلیات و سائر علوم را از استوانه های دیگر بهره مند شد. بعد از 5 سال تحصیل در تهران برای افزودن به اندوخته های علمی خود در سال 1289 هجری قمری به عراق مهاجرت کرد. درباره هجرت به عراق از زبان خود شیخ اسماعیل استفاده می کنیم: «در سنه 1289 هجری قمری برای تکمیل تحصیلی خود با کمال بی برگی توشه راه و نهایت عسر عراق را وجهه همت خود قرار، داد گاهی سواره گاهی پیاده، لنگان لنگان با پای مجروح از رنج پیادگی، روز اول ماه مبارک رمضان کربلا معلی را مزار و مطاف خود دید. تمام آن ماه در آن شهر اقامه کرد. رئیس علمای آن دوره در کربلا آخوند ملا حسین اردکانی زاهد و عالم و شیخ زین العابدین مازندرانی بود. محضر دو عالم را در ماه مبارک رمضان درک کرد و در خروج و دخول و مشرب آن دو آشنا و بهره برد...» در روز دوم ماه شوال همان سال به قصد نجف که مقصد اصلی وی بود، کربلای معلی را وداع کرد و از طریق کوفه وارد نجف شد و به آستانه مقدس علوی که مطاف ملائکه و انبیاء و اوصیاء الهی است، مشرف شد.
شیخ اسماعیل می فرماید:
«در اول ورود به صحن مقدس هیبت و عظمت روحانیه و نورانیه آن مکان شریف از شش جهت مشهود می شد. بر مجامع قلب احاطه حالت حیرت و بهت غریبی دست داد.».[5]
در کنار صحن مطهر، مدرسه کوچکی بود. در حجره ی یکی از طلبه های محلات به عنوان مهمان وارد شد. چهار ماه را پشت سر گذاشته بود که در مدرسه ی صدر، حجره ای را برای خود فراهم کرد و به آن جا منتقل شد.
شیخ درباره ی حوزه ی نجف چنین می فرماید:
«مجالس تدریس در این ارض مقدس، زیاد بود. اول از همه، اجتماع و هجوم طلاب [به] مجلس درس سید حسین تبریزی کوهکمری بود که در ضبط مطالب شیخ انصاری، فقهاً و اصولاً، در نهایت اتقان [بود و] عِدلی برای او نبود. چون غایت مقصد نوع محصلین آن دوره، فهم مراد شیخ انصاری و اطلاع بر مقاصد او بود و این مطلب، به نحو اتمّ و اوفی، در محضر مبارک این سید حاصل بود، لذا هجوم طلاب برای [درس] او بیش تر بود.».
درباره ی میرزای شیرازی نیز می فرماید:
«بعد از آن مرحوم [سید حسین ترک کوه کمری] سید بزرگوار میرزا محمد حسن شیرازی بود که قلم را قدرت بیان کمالات نفسانیه و تحریر محاسن عقلیه و شرعیه او نیست و بایست شخص، اولاً حس و ادراک این گونه مطالب معنویه را پیدا کند.».
تا جایی که می فرماید:
«اطوار و شئونات باطنیه و ظاهریه آن وجود مبارک را جهت همت خود قرار دهد و انگشت حیرت به دندان بگیرد که چه گونه خداوند قادر علی الاطلاق در وجود یک نفر از اولاد بشر این همه کمالات و فضائل ذخیره گذارده! به ذات پاک او اغراق نیست! فوق آن است که عرض کنم!».
مبنای درس میرزا آن بود که بررسی هر مطلبی از همه جهت بایست مورد نظر قرار گیرد و به نظر درستی برسد. این بررسی عمیق باعث می شد درس کُند پیش برود و این گونه درس، فوق طاقت اواسط طلاب، بلکه اکثر آنان می شد و تدریس هر مسئله طول که می کشید، باعث کم شدن محصلین می شد.
یکی از اساتید دیگر ایشان، شیخ حبیب الله رشتی بود که از اولین ثمره ی تلامذه ی بزرگ شیخ انصاری بود که آثار وی جایگاه علمی وی را به خوبی مبرهن می سازد.
حضور شیخ اسماعیل در درس این سه بزرگوار از همه بیش تر بود. او از اساتید دیگری هم استفاده کرد.
سال 1291 هجری قمری بود که به ایران بازگشت. دو سال در بروجرد توقف کرد. در سال 1293 هجری قمری مجدداً به عراق رفت، اما میرزا در سامرا تدریس می کرد.
شیخ اسماعیل در سال 1294 هجری قمری مجدداً به بروجرد سفر کرد و به خاطر سفرهای قبل و کم خرج بودن و داشتن طلاب مستعد در آن شهر، به تدریس رسائل شیخ و سایر کتاب های آن بزرگوار پرداخت.
در مشهد مقدس
شیخ اسماعیل در سال 1294 هجری قمری راهی مشهد مقدس رضوی شد و بر آستان مقدس علی بن موسی الرضا، علیه السلام، بوسه زد. حدود پنج ماه در آن مکان مقدس بود. قصد داشت که آن جا را محل دائمی برای سکنای خود قرار دهد، اما منصرف شد. دلیل انصراف خود را خواست خود ائمه، علیهم السلام، می داند. در این باره می فرماید: «تا دعوتی از خود آنان [ائمه، علیهم السلام] نباشد، هرگز در کنار آنان ماندن صورت نخواهد گرفت.». لهذا با کمال خضوع و انکسار که وظیفه ی عبودیت کونیه او بود، در مقام خطاب به حضرت رضا، علیه السلام، به این شعر متمثل شد:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم |
لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم[6] |
در مشهد مقدس با مرحوم شدن پدرش در سال 1306 هجری قمری برای اصلاح امور و رتق و فتق امور مردم و سامان بخشیدن به خانواده ی پدر، به محلات رفت. بعد از مدتی مجدداً به بروجرد، و پس از مدتی در سال 1312 هجری قمری باز هم راهی عتبات می شود و در سامرا در درس میرزای شیرازی شرکت می کند تا این که میرزا در سال 1312 هجری قمری دار فانی را وداع گفت.[7]
بر کرسی تدریس
آیت الله محلاتی در بروجرد شاگردان زیادی را پرورش داد. در بروجرد به سطح عالی می پرداخت. دروس رسائل و مکاسب و غیره را تدریس می کرد، اما با درگذشت آیت الله میرزای شیرازی در سال 1313 هجری قمری آیت الله محلاتی مستقلا به بحث و تدریس درس خارج نشست و علاوه بر تدریس و تصنیف، به وظائف دینی و اجتماعی پرداخت.
استادان
در این جا به نام چند تن از اساتیدی که در پیشرفت علمی و عملی شیخ اسماعیل نقش بالایی داشتند، اشاره می کنیم:
1 ـ ملا حبیب الله رشتی (1234 ـ 1312 هجری قمری)[8] که از عمده اساتید شیخ اسماعیل در نجف اشرف بود؛
2 ـ سید حسین کوه کمری (متوفای 1299 هجری قمری)[9] از استادانی است که در نجف از محضر وی بهره مند شده است؛
3 ـ پدرش شیخ محمد علی محلاتی (1232 ـ 1306 هجری قمری) که در پیشرفت علمی و معنوی فرزند برومندش نقش بسزایی را ایفا فرمودند.[10]
4 ـ حاج میرزا محمدحسن آشتیانی (1248 ـ 1319 هجری قمری)[11]وی یکی از اساتید تهران شیخ اسماعیل در رسائل و مکاسب شیخ انصاریبود.
5 ـ میرزا ابوالقاسم نوری تهرانی (1236 ـ 1292 هجری قمری)[12]وی از استادان تهران شیخ اسماعیل در کتاب های رسائل و مکاسب و در تقویت پایه های علمی شیخ اسماعیل نقش مؤثری داشتند.
6 ـ شیخ محمدحسین فاضل اردکانی (1235 ـ 1302 هجری قمری)[13]در کربلای معلی شیخ اسماعیل از محضر وی بهره مند شده است.
7 ـ شیخ زین العابدین مازندرانی (1224 ـ 1309 هجری قمری)[14]که از وی مدت کوتاهی در کربلا استفاده کرده است.
8 ـ میرزا محمدحسن شیرازی (1230 ـ 1312 هجری قمری)[15].
نماز شب
نقل شده، وی زمانی که در بروجرد ساکن بود و تدریس می کرد، برای این که طلاب را تشویق به شب زنده داری و نماز شب کند، اجرتی را معین کرده بود. این کار را طلاب ادامه می دادند و اجرت می گرفتند. بعد از مدتی، لذت عبادت را که چشیدند، خودشان دنبال شب زنده داری را گرفتند و دیگر اجرت اخذ نکردند.[16]
اوصاف حمیده
شیخ اسماعیل همانند سایر بزرگان و فرزانگان مکتب تشیع، اوصاف حمیده و اخلاق حسنه داشت. در بین علمای حوزه ها، معروف به زهد و ورع و عبادت بود. از مجالس غیبت و مجالسی که دوری از خدا را می آورد، پرهیز می کرد. برای نمونه به فرمایش آیت الله محلاتی درباره ی مهاجرت خود از بروجرد چنین فرموده:
«چیزی که از توقف در بلاد عجم مرا به کلی منصرف کرد، این بود که معاشرت و خلطه و آمیزش با مردم را در آن سامان با حقیقت خداپرستی به حسب مذاق خود منافی دیدم و جمع ما بین خلق و خالق را در آن بلاد در عهده خود ندیدم. به این سبب با یک مشت اهل و عیال و اولاد از همه چیز چشم پوشیدم»[17]
شیخ اسماعیل علت اصلی سفر خود را اجتناب از گناه.
در جای دیگر فرموده:
«متاسفانه شهر نجف را هم مانند بلاد عجم یافتم که با خلوص نیت راستی متضاد بود. هر چه خواستم از شهرت طلبی و کارهای غیر از خدا منظوری نداشته باشد، از عهده ی خود خارج دیدم.».[18]
این فرزانه نامدار به خدا پناه برد و به بحث و تحقیق و تالیف پرداخت. آری مردان خدا و مجاهدان شب زنده دار هر چه عمل می کنند، فقط رضایت خدا را می خواهند و برای غیر او ارزشی قائل نیستند در راه خدا از تمام خواسته های خود می گذرند.
نقش ایشان در نهضت مشروطه
یکی از روحانیون طراز اول که در کنار مراجع بزرگ تقلید، مشروطه خواه بود، حضرت آیت الله شیخ اسماعیل محلاتی بود. این فقیه مجاهد که خود از علمای برجسته و بنام حوزه ی علمیه ی نجف به شمار می آمد، در ثمر رسیدن نهضت مشروطه نقش بسزایی داشت برای آشنایی با افکار و نقش وی می توان به اعلامیه ها و تألیف کتاب گران سنگ اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة ـ که به زبان فارسی نگارش یافته ـ اشاره کرد.
آیت الله شیخ اسماعیل محلاتی علت درگیری خود را در نهضت مشروطه، واجب عینی شمرده و با گرفتن قلم بر دست، نادرستی باورهای مردم را نشان دهد.
منادی عدالت در کتاب خود، حکومت را به سه گروه تقسیم کرده: 1 ـ حکومت امام؛ 2 ـ سلطنت مشروطه ی محدوده؛ 3 ـ سلطنت مطلقه ی مستبده.
بنابر عقیده ایشان، نوع اول در دوران ما ناممکن است و لذا ناگریزیم یکی از دو تا را برگزینیم که البته برای هیچ ذی شعوری جای شبهه و تردید نیست که ترجیح سلطنت مشروطه بر مطلقه ی مستبده، باقی نخواهد ماند.
آیت الله محلاتی در تحلیل حکومت مشروطه می فرماید: «یک رژیم مشروطه، دارای دو فایده است: نخست آن که به حکومت استبدادی پایان می بخشد و دوم آن که «بیضه الاسلام» را از «رقیت کفار» نگهداری می کند. بدین ترتیب درگیری هر فردی در چنین مشروطه خواهی و.... در استحکام این اساس از حیث اولی، داخل است در عنوان نهی از منکر و اقامه معروف، و از جهت ثانیه، داخل است در عنوان حفظ مملکت مسلمین از تهاجم اهل کفر». لذا معارضه با مجلس شورای ملی را در حد محاربه با امام زمان، علیه السلام، دانسته است.
این فقیه بیدار می افزاید، علما متوجه شدند که این گونه مجلس بر اساس محدودیت ستم و حفظ بیضه اسلام بنیان شده است، لذا، علما پشتیبانی از همین مجلس را واجب اعلام کرده بودند و هر عملی [را] که ناتوانی یا از بین بردن آن مجلس را به بار آورد، تحریم کردند.[19]
بنابر فرمایش محلاتی اگر علما در مشروطه شرکت نمی کردند، نظام سیاسی ایران همانند دول اروپایی می شد. لذا علاوه بر تألیف کتاب، چندین اعلامیه نیز در دفاع از مشروطه خواهی همگام با مراجع بزرگ صادر کردند.[20]
نمونه ای از اعلامیه های ندای عدالت
بسم الله الرحمن الرحیم. به کافّه ی اهل دین و عموم اخوان مؤمنین، مخفی و مستور نماند که مُلَخَّص مفاد مشروطیت سلطنت و پادشاهی، عبارت است از محدود شدن ادارات دولت و ارادات سلطنت به حدود و قیودی که عمل کردن به آن ها به حال مملکت اسلامیه، مفید باشد و باعث قوت و شوکت ملّت و دولت گردد. و به عبارت دیگر آن که مصالح ملکیه و سیاسات دولت اسلامیه، بتمامها، در تحت قانونی مضبوط و میزانی محدود در آید که به صلاح دید امنای ملت و عقلای مملکت مقرر شده باشد.
و در مقابل او است سلطنت استبدادیه که عبارت است از خودسری امارات و رهایی ارادات پادشاه در تمام امور ملکیه، به هر چه که شهوت و یا غضب او اقتضاء کند، چه صلاح مسلمین در او باشد یا نباشد، و چه این که عقلای مملکت و سیاسیون ملت، تصدیقی و تصویبی از او داشته باشند یا خیر.
پس از این بیان گفته می شود که بر هیچ عاقلی پوشیده و پنهان نیست که تنظیم مملکت اسلامیه و سیاسات ملکیه ی ما، در این ادوار اخیره به دست کسانی افتاده که نوع غالب آن ها به جز خودخواهی و شهوت رانی مقصد و مقصودی ندارند و چیزی که اصلاً منظور و ملحوظ آن ها نیست، حفظ مملکت اسلامیه است از شر اشرار داخله و تهاجم اجانب و اعادی خارجه. و بدین سبب شیرازه ی مملکت اسلامیه از همه جهت در هم ریخته و بالکلیه از هم گسیخته و اصلاً قوه ی استمساکی برای آن در مقابل اجانب و غیره هم باقی نمانده. و اگر بدین وطیره بماند عن قریب است که از دولت اسلامیه و لوای اسلام اثری نماند و دفع این مفسده بزرگ که سوء عاقبت این ارکان اسلام را متزلزل خواهد ساخت، به حسب مناسبت وقت و اقتضای این دوره، به غیر از این نشود که جمهور ملت و اعضای مملکت به هیئت وحدانیه اتحادیه، کَیدٍ واحدةٍ علی من سواهم، در مقام تدارک و جبران برآیند به این نحو که عقلای خود را که عارف اند به مصالح و مضار مملکت و در سیاسات بین الدول نیز اهل خبره و بصیرت اند، به علاوه به فضیلت ملکه ی انصاف و بی غرضی، آراسته و پیراسته اند، تعیین و برقرار کنند که سیاسات عامه و آن چه که دخیل است در نظام مملکت اسلامیه در تحت ضابطه و قانون محدودی درآورند و....»
تا در آخر می فرماید «...که بر عامه ی مسلمین، از عالم و عامی، کل علی حسب قدرته و سعی قدرته، اهتمام در این امر لازم و سعی در حفظ اساس آن، سعی در حفظ بیضه ی اسلام است، چنان چه سعی در هدم این اساس، سعی در هدم اساس اسلام خواهد بود.
نعوذ بالله منه و نسأله العصمة عن الزلل فی هذا الخطب النازل بن الامتحان عامة المسلمین: (فلیعلمن الله الذین صدقوا ولیعلمن الکاذبین).
وقد جرت بقلم العبد الذلیل محمد اسماعیل الغروی المحلاتی فی الواد المقدس فی البقعة المبارکة من جانب الطور الایمن. محل خاتم شریف.[21]
در پی تأیید اعلامیه ی آیت الله محلاتی، در حمایت از نهضت مشروطه، صاحب کفایۀ الاصول آیت الله آخوند شیخ محمد کاظم خراسانی، اعلامیه ذیل را صادر فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم. ان شاء الله تعالی عموم اسلامیان این مرقومه ی شریفه و لایحه ی صادره از جانب مستطاب شریعت مدار، صفوه الفقهاء و المجتهدین، ثقة الاسلام والمسلمین، العالم الکامل العادل، آقای آقا شیخ اسماعیل مجتهد محلاتی نجفی، دامت برکاته، را برای فهمیدن تکالیفی که در حفظ بیضه اسلام در عهده دارند، مغتنم شمارند و حقیقت احکام ماها را که مخالف اساس مشروطیت [را] به منزله ی محاربه امام زمان، ارواحنا فداه، دانستیم، از بیانات واضحه ی ایشان استفاده نموده و متفق الکلمه برای حفظ دین و دنیای خود، این اساس قویم را استوار نمایید.
و این مطلب را همه می دانند که فرصت کم و اعادی از اطراف در کمین و چیزی نمانده که ممالک اسلامیه را به وسیله ی همین استبداد دولتیان ببرند و حسرت بعد و کف بر کف زدن سودی نخواهد داشت، ولقد اعذر من انذر.
والسلام علی اخواننا المؤمنین و رحمةالله برکاته. من الاحقر الجانی، محمد کاظم الخراسانی، محل خاتم مبارک.[22]
بعد از مدتی در 6 محرم الحرام 1327 هجری قمری اعلامیه دیگری در حمایت از نهضت مشروطه از سوی آیت الله محلاتی صادر شد و این اعلامیه نیز مانند اعلامیه های قبل مورد تأیید چند تن از مراجع قرار گرفت. از جمله ی آنان آیت الله شیخ محمد کاظم خراسانی و آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی را می توان نام برد.[23]
تفسیر آیت الله محلاتی از اصل هشتم متمم قانون اساسی
این اصل که در نخستین قانون گذاری مجلس قانون گذاری شده، به کشورداران دستور داده که همه ی شهروندان را برابر بدانند و بدان معنا نیست که این اصل، تفاوت هایی را که شریعت اسلام در مورد گروه هایی از شهروندان به خاطر مذهب شان قائل شده، از میان برخواهد داشت، بلکه تفسیر ندای عدالت از اصل هشتم متمم قانون اساسی چنین است: نسبت به زناکار، حد و مجازات شرعی جاری گردد، دست دزد بریده شود، قاتل به کیفر شرعی خود برسد. همه ی افراد مردم بدون استثنا باید برای گناهی که مرتکب می شوند، کیفر ببینند. در نظر قانون همه برابرند: شاه با گدا، دانا با نادان، توانا با ناتوان.
آیت الله محلاتی می فرماید، در آغاز اسلام، چنین نظامی وجود داشت و اکنون (یعنی دوره ی انقلاب مشروطه) همان نظام می خواهد زندگی دوباره یابد.[24]
این بود برداشت آیت الله محلاتی و دیگر طرفداران را نهضت مشروطه از اصل هشتم متمم قانون اساسی.
شاگردان
1 ـ آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی
2 ـ شیخ احمد فرزند محمد ترشیزی. او، علاوه بر شاگردی، داماد آیت الله محلاتی هم بود.
3 ـ شیخ محمد فرزند اسماعیل محلاتی (متوفای 1337 هجری قمری)
4 ـ سید محمدصادق بحرالعلوم (متوفای 1339 هجری قمری)[25]
میراث قلمی
1 ـ انوارالعلم و المعرفه (فارسی ـ عقائد)
آیت الله محلاتی غرض خود را از تألیف این کتاب دو نکته بیان کرده است: اول این که قدرت پیدا کردن بر دفع شبهات در باب الحاد و مغالطه ی زنادقه عصر که از هر طرف بر ضعفای مسلمانان ورود کنند و هر یک از آنان در هر شهر و ناحیه از بلاد اسلام که واقع شوند، به نحوی از عهده ی تکلیف خود که حفظ ثغور باطنی این دین مبتنی است از تشکیلات اهل ضلال برآیند، و ضعفای مسلمانان را که ایتام آل محمدند، از شر اهل ضلال حفظ و حراست کنند.
غرض دوم، محفوظ ماندن مباحث ارائه شده در عقائد است: «العلم صید و الکتابة قید».
جلد اول این کتاب در 162 صفحه در قطع وزیری، در چاپخانه ی مرتضویه ی نجف، به زبان فارسی، در سال 1342 هجری قمری به چاپ رسید.
مباحث کتاب در سه قسمت اول، در اثبات وجود واجب، دوم در خلافت الهیه و اوصاف خلفای الهی که انبیا و اوصیای الهی اند، سوم در ذکر نشئه ی آخر و دار جزا و اثبات عود ارواح به اجساد عنصریه ترابیه در آن عالم.
چند نسخه ی خطی از این کتاب در کتابخانه بزرگ آیت الله مرعشی نجفی موجود است.
2 ـ تنقیح الابحاث عن احکام النفقات الثلاث: الزوجه و الاقارب و الممالیک کتابی فقهی است به زبان عربی درباره ی نفقه ی زوجه و اقارب و ممالیک. در قم، چاپخانه حکمت با اشراف و تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، در سال 1383 هجری قمری در قطع رقعی، در 151 صفحه به چاپ رسید. نسخه ی خطی آن به شماره 9587 در کتابخانه ی آیت الله مرعشی نجفی موجود است.
3 ـ حاشیه علی الرسائل
4 ـ حاشیه علی المکاسب
5 ـ حاشیه علی الملل و النحل
کتاب ملل و نحل از عبدالکریم شهرستانی است. علامه محلاتی، حاشیه ی مفصلی بر جزء سوم آن که مربوط به بحث امامت است، زده است.
6 ـ دیوان شعر
7 ـ الرد علی المسیحیة
8 ـ رسالة فی رد الشبهة الالمانیة
9 ـ رسالة فی اللباس المشکوک در فقه
10 ـ الکلمات الموجزة در مباحث متفرقه کلامی و تاریخی و سیاسی و اخلاقی
11 ـ اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة
این کتاب در 59 صفحه به زبان فارسی، در سال 1327 هجری قمری در چاپخانه ی اداره ی مظفری بوشهر به چاپ رسیده است.
12 ـ لباب الأصول فی أصول الفقه
13 ـ نفائس الفوائد
14 ـ الدرر اللوامع
در مباحث فقهی و اصولی و رجالی و شرح بعضی از آیات متشابه و احادیث مشکل و مسائل دیگر. نسخه ی خطی آن به شماره ی 9587 در کتابخانه ی بزرگ آیت الله مرعشی نجفی نگهداری می شود.[26]
برادران
1 ـ شیخ زین العابدین محلاتی (متوفای 1330 هجری قمری)
او، عالم و ادیب و خطاط بود. وی در مدرسه ی صدر تهران حجره ای داشت و هفته ای دو روز آموزش خطاطی می داد. وی در نسخ نویسی، اعلم اهل زمان خود در ایران بود.
از آثار وی، کتابت دعاء الصباح است که در سال 1305 هجری قمری کتابت کرده و با نفقه ی امین السلطنه به چاپ رسیده است. از وی نقل شده علاوه بر کتب ادعیه و فقه و سایر علوم که کتابت و خطاطی کرده، هفتاد قرآن نیز نوشته است. عاقبت در تهران مریض شد و به محلات منتقل شد و در سال 1330 هجری قمری در آن جا دار فانی را وداع گفت. قبرش الان مزار اهل شهر محلات است.[27]
2 ـ شیخ علی محلاتی کتبی (متوفای 1320 هجری قمری)
وی نیز عالم و اهل شعر و ادب و ناشر بود. در بمبئی هند سکنا داشت. شیخ علی، رجال کشی، رجال نجاشی و کتاب مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب و غیر آن ها را به چاپ رسانده است.
وی در بمبئی هند با مرض طاعون درگذشت و در مقبره مسلمانان بمبئی مدفون گردید.[28]
فرزندان
شیخ محمد محلاتی نجفی (1297 ـ 1337 هجری قمری)
او، فرزند بزرگ آیت الله شیخ اسماعیل محلاتی است. او در سال 1297 هجری قمری در بروجرد متولد شد. بعد از نشو و نما در بروجرد، از محضر پدر بهره مند شد. بعد از مدتی همراه خانواده به نجف اشرف هجرت کرد و در محضر آخوند خراسانی و اساتید دیگر زمان خود حاضر شد و از شاگردان ممتاز حوزه ی نجف گردید.
از آثار علمی او می توان به موارد زیراشاره کرد:
1 ـ گفتار خوش یارقلی (در رد فرقه ی ضاله ی بهائیه). این دو جلد اثر به زبان فارسی شیوا، در نجف و تهران، مکرراً در یک مجلد به چاپ رسیده است. مولف بیانی شیرین و جذاب دارد. سخنانش شنونده را مجذوب و فریفته می کرد. مولف خود را در «کتاب یارقلی» معرفی می کند که وطنش، کویر حوض سلطان و از دین و تابعیت تمام دولت ها استعفا داده است. غرض از این معرفی، این است که خود را یک فرد بی نظر و بی طرف معرفی کند تا بتواند حقایق عقیدتی را بگوید و مخاطبین بپذیرند.
2 ـ میزبان و میهمان. این کتاب در رد فرقه ی شیخیه تدوین و در قم به چاپ رسیده است.
3 ـ کتابی در اصول دین در سه جزء که جزء اول آن در سال 1332 هجری قمری در بمبئی هند به چاپ رسیده است.
4 ـ حاشیه بر کفایۀ الاصول.
5 ـ رساله ای در عدم تحریف قرآن.
6 ـ تعلیقه بر شوارق.
7 ـ قضیه ی فجیعه ی عاشورا.
8 ـ جمع آوری خطب رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، به امر پدر بزرگوارش.
9 ـ نشر مجله ی سیاسی و تاریخچه به نام «درة النجف» که به صورت ماهیانه منتشر می شد و تا شماره ی 8 چاپ و بعد از مدتی از نشر آن ممانعت به عمل آمد.
شیخ محمد در راه آزادی ایران و نجات از استبداد زحمات فراوان کشیده است. این مجاهد عالی مقام، در 17 محرم الحرام 1337 هجری قمری در محلات، مرحوم شد و در کنار عموی خود شیخ زین العابدین محلاتی در محلات مدفون گردیده است.[29]
شیخ حسین محلاتی مشهور به روحانی
وی در سال 1321 هجری قمری در شهر نجف اشرف پا به عرصه ی گیتی نهاد. بعد از تحصیل نزد اساتید زمان خود و حوزه ی مقدس نجف با مجهز شدن به علوم زمان، در سال 1345 هجری قمری راهی شهر محلات شد و در آن جا سکنا گزید و امامت مسجد جامع آن شهر را بر عهده گرفت و به تبلیغ و ارشاد و رسیدگی به امور مردم پرداخت.[30]
شیخ علی محلاتی (متوفای 1335 هجری قمری)
وی از نجف به قصد ایران حرکت کرد. در کرمانشاه به دست شخصی کشته شد.[31]
حسن روحانی محلاتی (وکیل دادگستری در تهران).
میرزا ابوتراب محلاتی. وی مدتی در قم مشغول تحصیل بود. در تهران ساکن شد. او مهندس بود.[32]
عروج
فقیه مجاهد بعد از عمری تدریس و تبلیغ و تألیف و پرورش شاگردان زیادی در مکتب امام صادق، علیه السلام، در سن 74 سالگی در 13 ربیع الاول 1343 هجری قمری برابر با 1303 هجری شمسی در نجف اشرف روح بلندش به ملکوت اعلی عروج کرد و در صحن علوی، در حجره ی اول در سمت راست باب سلطانی، آرام گرفت.[33]
روحش شاد
[1]. شیخ اسماعیل در اکثر مصادر و منابع اسماعیل اما خود وی در آثار تألیفی خود خود را محمد اسماعیل عنوان کرده است.
[2]. انوار العلم و المعرفه، اسماعیل محلاتی، ص 150.
[3]. تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، چاپخانه ی حکمت قم، مقدمه از سید هاشم رسولی محلاتی.
[4]. انوار العلم و المعرفه، اسماعیل محلاتی، ص 150.
[5]. همان.
[6]. انوار العلم و المعرفه، شیخ اسماعیل محلاتی،
ص 151. 150.
[7]. همان.
[8]. برای آشنایی بیش تر از شرح حال وی به گلشن ابرار، ج 1، ص 378. 384 مراجعه فرمایید.
[9]. تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، مقدمه سید هاشم رسولی محلاتی.
[10]. انوار العلم و المعرفة، اسماعیل محلاتی، ص 150؛ مکارم الاثار، ج 3، ص 957.
[11]. انوار العلم و المعرفة، اسماعیل محلاتی، ج 3،
ص 191. 205،....
[12]. برای آشنایی بیش تر با شرح حال وی به گلشن ابرار، ج 4، ص 248. 255، مراجعه فرمایید.
[13]. برای آشنایی بیش تر با شرح حال وی به گلشن ابرار، ج5، ص 221. 227، مراجعه فرمایید.
[14]. انوار العلم و المعرفه، اسماعیل محلاتی، ص 150.
[15]. برای آشنایی بیش تر با شرح حال وی به گلشن ابرار، ج 1، ص 385. 392، مراجعه فرمایید.
[16]. همان.
[17]. انوارالعلم و المعرفه، اسماعیل محلاتی، ص 152. 153؛ تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، مقدمه سید هاشم رسولی محلاتی.
[18]. همان.
[19]. اللئالی المربوطة فی وجوب المشروطة، اسماعیل محلاتی، صفحات متعدد، تشیع و مشروطیت در ایران، محمد حسن رجبی، ص 125. 124، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382شمسی.
[20]. تشیع و مشروطیت در ایران، ص 125.
[21]. تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، تهران، پیکان، 1377شمسی، ج 5، ص 365. 366.
[22]. همان، ص 367.
[23]. همان، ص 367. 372.
[24]. تشیع و مشروطیت در ایران، ص 309.
[25]. برای آشنائی بیش تر با شرح حال وی به گلشن ابرار، ج 4، صص 522. 516 مراجعه فرمایید.
[26]. اعیان الشیعه، ج 3، ص 405؛ الذریعه، ج 2،
ص 434، 444 و ج 4، ص 459. 460،216 و
ج 6، ص 221 و ج 8، ص 112، 134، 191 و
ج 10، ص 39 و ج 11، ص 96، 116 و ج 12، ص 289 و ج 16، ص 229 و ج 17، 111 و
ج 18 ص 120، 198، 263، 276 و ج 21،
ص 394 و ج 24، ص 242، 371 و ج 26،
ص 279؛ نقباء البشر، ج 1، ص 163. 164؛ مکارم الاثار، ج 6، ص 1917؛ معجم المولفین،
ج 2، ص 292.
[27]. تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، مقدمه سید هاشم رسولی محلاتی.
[28]. همان.
[29]. مقدمه «گفتار خوش یارقلی» به قلم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛ تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، مفید سید هاشم رسولی محلاتی، گنجینه ی دانشمندان، ج 7، ص 43.
[30]. مقدمه «گفتار خوش یارقلی» به قلم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی؛ تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، مفید سید هاشم رسولی محلاتی، گنجینه ی دانشمندان، ج 7، ص 43.
[31]. مقدمه «گفتار خوش یارقلی» بقلم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی.
[32]. همان.
[33]. تنقیح الابحاث، اسماعیل محلاتی، با مقدمه سید هاشم رسولی محلاتی، مقدمه.