ویژگى هاى استاد
در وجود استاد شریعتى، کمالات و صفات ویژه اى جمع شده بود. به خاطر این ویژگى ها، مى توان او را یکى از اصیل ترین چهره هاى تفکّر اسلامى و تبلور باورهاى دینى و نمونه اخلاق قرآنى در سده اخیر دانست.
در شرح خصوصیات استاد شریعتى، بزرگواران بسیارى ـ چه آنان که با او ارتباط و معاشرت داشته اند و چه کسانى که از خرمن اندیشه و دانش هاى او بهره مند شده اند ـ سخن ها گفته یا کتاب و مقاله نوشته اند. از میان آنها توجه خوانندگان را به قسمت هایى از نوشته ها وگفته هاى جامع وکامل، دوست مشفق و گرامىِ استاد شریعتى، چشمه سار حکمت، استاد محمّدرضا حکیمى جلب مى کنم:
«... و ما اکنون درصدد سخن گفتن درباره یکى از اثر گذارترین آن بزرگان و مجاهدانیم یکى از اندک شماران سپیده باوران و فروغ آوران، استاد محمّدتقى شریعتى مزینانى خراسانى سپیده باورى سترگ، دیندارى بیدار، زمان شناسى تعهدگرا، عالمى بهره یافته از محضر استادان بزرگ دین شناسى و وحى باورى، انسانى حاضر در زندگى که تجربه هاى انسانى را لمس مى کند و نابسامانى هایى را که به ذهنیت نسل هاى جوان هجوم مى آورد و اعتقادات و تعهدهاى آنان را مى رباید، در مى یابد. از تبلیغات زهرآگین هر گروه آگاه مى شود. با مبلغان مسلک ها و مأموران گوناگون فرهنگى و سیاسى درمى آویزد. نفوذهاى مرموز بدخواهان را مى شناسد. کتب ضاله را با توان پاسخ گویى ـ به منظور شناخت محتواى باطل آنها و پاسخ گفتن به آنها و نجات اذهان ناآگاه ـ مى خواند. از افکار و نوشته هاى روز مطلع مى گردد. در مرز تکالیف مهم (یعنى صیانت اعتقادات جامعه)، حضورى جدّى دارد. در میدان نبردهاى فکرى و جهادهاى عقیدتى و مبارزات سیاسى (اسلامى ـ ملّى)، فعّال و با نشاط گام مى نهد. سختى ها و مرارتها و زندان ها را به جان مى خرد و پارسایى هاى لازم براى این گونه جهاد مقدّس را مى پذیرد[17]... .
استاد از هوشى نیرومند، حافظه اى عجیب و درک اجتماعى والا برخوردار بود.
استاد، سیمایى دلنشین داشت و محضرى بسیار جذاب و نگاهى صمیمى و هوشیارانه و نافذ. داراى مطالعاتى بسیار متنوع بود و عمیق کتاب هاى خوب را مى شناخت و به دقّت مى خواند و مطالب آنها را با بلاغتى ویژه باز مى گفت... .
به دو یادگار هدایت (ثقلین) عشق مى ورزید و در راه شناساندن آن دو مى کوشید[18]... .
راستى دنیاى استاد محمّدتقى شریعتى، چه دنیاى زیبایى بوددنیایى در عین آرامش ناشناسى، سرشار از اندیشه، ایمان، انسان، زندگى، ارزش، قناعت، مناعت، فروتنى، آزادگى، تعلیم و تکلیف و جهاد در راه حفظ اعتقادات اجتماع که بزرگ ترین سرمایه اجتماع است و مبارزه با استبداد و استعماردنیایى که در آن، آسایش فداى تعهد شده بود و مسئولیّت شناسى، خط اصلى آن را ترسیم مى کرد... .
در شخصیت استاد شریعتى ـ در واقع ـ دو چیز بسیار چشمگیر بود:
1. دین باورى«(آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنزِلَ إلَیهِ مِن رَبِّهِ وَالمُؤمِنُونَ کُلٌ آمَنَ...)فرستاده خدا، به آن چه از پروردگار خویش بر او نازل گشته بود ایمان داشت و مؤمنان هم... ».
2 ـ زمان شناسى«العالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس کسى که زمان (و محتواى فکرى زمان) را بشناسد، مورد تهاجم هیج شک و شبهه اى قرار نمى گیرد.» و البته «زمان شناسى» مفید، زمان شناسى مؤمنانه است که در آن زمان شناسى، دین با زبان عصر تبیین مى شودمانند زمان شناسى استاد شریعتى... و در این زمان، زمان شناسى زندگى، عقیده است و جهادعقیده اى دین شناسانه به دین و جهادى خداپسندانه در راه دین و زندگى استاد شریعتى، تجسم زیبایى بود از «اِنّ الحیاة عقیدةٌ و جهادةٌ»ایمانى استوار و جهادى مستمر.
بارى... او برخوردى تربیت کننده داشت و روشى سازنده. به راستى درس هاى استاد شریعتى در «تفسیر قرآن» و در تبیین «نهج البلاغه»، بس آموزشها داد و سخنرانى هاى تحلیلى و پرمحتواى وى، درباره موضوعات مختلف اعتقادى و اجتماعى، به عنوان خطیبى دانا و توانا، بس تأثیرها گذاشت[19]... . شیخ استاد (حاج شیخ مجتبى قزوینى)، هرگاه از خدمات ایشان یاد مى شد، بسى شادمان مى گشتندبخصوص سخنرانى هاى کم مانند استاد شریعتى در محیط هاى دبیرستانى و دانشگاهى و تأثیر شگرف این سخنرانى ها بر نسل جوان و حفظ آنان از انواع انحراف ها. این موضوع، مایه خرسندى بسیار خاطر شیخ استاد بوداگرچه گاه کسانى تفتین مى کردند[20]...».
استاد حکیمى در پاسخ سئوالات نویسنده درباره استاد شریعتى این گونه ابراز داشتند:
«... تعبیر مرحوم سیّد ابوالحسن حافظیان مشهدى (از علماى بزرگ باطن و استاد علوم اسرار درباره استاد شریعتى: «شریعتى را مى شناسم که او از همان هنگام که (جوان بود) و به آن مدرسه مى آمد، سیمایى ایمانى داشت...».
استاد شریعتى از وجوهات شرعى استفاده نکرد، و هدیه و تعارفى هم از کسى نمى پذیرفت. برخى از دوستان اهل جلسات گوناگون، گاه از باغ هاى خود، براى او میوه مى آوردنداو قبول نمى کرد مى گفتند: میوه ها از باغ خودمان است و نخریده ایم و با زحمت تا درِ منزل آورده ایم. استاد با آن که نیاز داشت، نمى پذیرفت و مى گفت: به خانه من وارد نکنیدتوى جوى کنار خیابان بریزید. این بدان جهت بود که مخالفان دین در دهان مردم انداخته بودند که طرفدراران و مبلغان دینى، با تبلیغاتشان قصد مادّى و جلب منافع مادّى دارند.
لذا استاد تعارفى ها را نمى پذیرفت و رّد مى کرد... .
استاد با حقوق ماهانه اش که در حدود 35 ریال بود، با همسر و چند فرزند، به سختى امرار معاش مى کرد و چون بیشتر مسئولان فرهنگ آن زمان خراسان، از توده اى ها بودند، در هفته بیش از چهار ساعت درس براى استاد نمى گذاشتندولى ایشان در طول هفته، بین 8 تا 12 ساعت مجانى تدریس قبول مى کرد تا با جوانان تماس بیشترى داشته باشد و شبهات بیشترى را پاسخ و در نجات نسل جوان به خوبى اداى وظیفه کند.
اکثر دبیران سال هاى بعد از او، شاگردان این شخصیت علمى بودند... گاه براى مخارج ضرورى منزل، اسباب و اثاث خانه را مى فروخت. استاد، مرام مارکسیست را خوب مى شناخت و براى مطالعه، کتاب هاى سودمند را به شاگردان معرفى مى کرد و خود کتاب هاى متنوعى را که کمتر گیر مى آمد، از غربى ها، مسلک هاى باطل، انگلیسى، علماى سنى، کمونیست ها که معمولاً برایش مى آوردند، مطالعه مى کرد.
در منزل ایشان، غیر از شب هایى که سخنرانى داشت، هرشب پس از نماز مغرب و عشا جلسه بود و افراد مختلف شرکت مى کردند، و براى سئوالات خود پاسخ مى گرفتند و این جلسه، اغلب تا نیمه شب طول مى کشید و استاد بعد از آن به مطالعه یا استراحت مى پرداخت... .
تبلیغ اصلى ایشان، روى قرآن کریم بود که فهمید و فهمانیدپس از آن، نهج البلاغه... .
من کسى را سراغ ندارم که مثل ایشان بر نهج البلاغه تسلّط داشته باشد. او مثل کسى که در خانه حضرت على(علیه السلام) بوده و از حضرت نهج البلاغه را درس گرفته باشد، به زیبایى خطبه ها را شرح مى داد و ترجمه مى کرد و تابلوهاى زیبایى از سخنان آن حضرت ترسیم مى نمود. سخنرانى هاى استاد، بسیار متین، محکم، بلیغ و براى جوانان، بسیار پرجاذبه بود. هسته اصلى جوانان متدّین و روشن مشهد، دست پروردگان استاد شریعتى بود. ملحدترین ملحدان، پاى سخنرانى ایشان مى آمدند[21]...».