ابن نوح سيرافي در حفظ و حراست از ميراث اهل بيت: ميكوشيد. وي معارف اصيل را از استادان حاضر دريافت كرد و بنا به گزارش نجاشي به نسل بعدي انتقال داد. او علاوه بر تصحيح راويان و پالايش ايشان، رواياتي نيز نقل كرده است. بخشي از مطالبي كه شيخ طوسي درباره شرح اوضاع دوران غيبت صغرا و احوال و جايگاه نواب امام عصر عجل الله تعالي فرجه در كتاب غيبت خود آورده، از طريق ابننوح بوده است كه اينك به برخي از آنها اشاره ميشود.
شيخ الطائفه، ابوجعفر طوسي در كتاب غيبت مينويسد: محمد بن نوح ميگويد: جدم محمد بن احمد بن عباس بن نوح2 به من خبر داد و گفت: ابو محمد حسن بن جعفر بن اسماعيل بن صالح صيمرى به من خبر داد كه در ماه ذىالحجه سال 312 هجرى قمري، توقيعى از ناحيه مقدسه درباره لعن شلمغانى، توسط حسين بن روح در خانه مقتدر خليفه عباسى براى شيخ ابوعلى بن همام فرستاده شده. ابوعلى آن را براى من خواند و گفت: وقتى اين توقيع صادر شد، حسين بن روح از حضرت خواست كه آن را آشكار نسازد؛ زيرا آن موقع حسين بن روح در دست دشمن گرفتار و در خانه مقتدر عباسى محبوس بود. حضرت امر فرمود كه آن را آشكار كن و نترس كه از شر آنها ايمن خواهى بود. بعد از آشكار ساختن توقيع لعن شلمغانى، حسين بن روح در اندك مدتى از زندان آزاد شد و الحمد للَّه.[1]
شيخ طوسي در غيبت ميگويد: ابوالعباس بن نوح گفت: خبر داد به من هبةاللَّه بن محمد، دخترزاده امكلثوم، دختر محمد بن عثمان2، از مشايخ خودش كه آنها گفتند: طايفه شيعه هميشه عثمان بن سعيد را به عدالت قبول داشتند؛ موقعى كه وفات، يافت فرزندش محمد بن عثمان او را غسل داد و جاى او نشست و تمام امور مربوط به سفارت و نيابت امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ به وى تفويض شد. شيعيان نيز به عدالت و وثاقت و امانتدارى او اتفاق داشتند؛ چه كه در زمان امام حسن عسكرى7 از طرف حضرت به امانت و عدالت او تصريح شده بود و مردم را به رجوع به او امر فرمود. بعد از شهادت امام حسن عسكرى7 و زمان حيات پدرش عثمان بن سعيد نيز كسى درباره عدالت او اختلاف نظر نداشت و در خصوص امانت وى ترديد نمىكرد.
توقيعات امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ در امور مهم دينى، در طول حيات وى با همان خطى كه در زمان پدرش، عثمان بن سعيد صادر ميشد، به دست او به شيعيان ميرسيد. شيعيان جز او كسى را به نيابت نمىشناختند و به ديگرى مراجعه نمىكردند علايم و كرامات زيادى از وى ظاهر شد. معجزات امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ به دست او آشكار ميگرديد و امور بسيارى را از جانب امام به شيعيان خبر داد كه همه باعث بصيرت شيعيان در خصوص وجود امام دوازدهم شد. اين مطلب در نزد شيعه مشهور است.[2]
شيخ مينويسد: ابن نوح گفت: ابونصر هبةاللَّه بن محمد به من گفت: ابوعلى ابن ابىجيد قمى; به من خبر داد: ابو الحسن على بن احمد دلال قمى نقل كرد كه روزى نزد ابيجعفر محمد بن عثمان وارد شدم تا به وى سلام كنم. نزد او لوحى بود و نقاش بر آن نقش ميكشيد و آياتى از قرآن در آن مينوشت و اسامى ائمه را در حواشى آن مينگاشت.
گفتم: آقا! اين لوح چيست؟ فرمود: اين براى قبرم است و مرا روى آن خواهند گذاشت، يا اينكه گفت: بر آن تكيه ميدهم؛ همچنين فرمود: هر روز داخل قبرم ميشوم و يك جزو قرآن ميخوانم، سپس بيرون مىآيم.
ابوعلى، راوى اين خبر ميگويد: گمان ميكنم ابو الحسن على بن احمد گفت: محمد بن عثمان دست مرا گرفت و قبر خود را به من نشان داد و گفت: چون فلان روز و فلان ماه و فلان سال فرا رسد، به سوى خدا ميروم و در آن مدفون ميشوم و اين لوح هم با من خواهد بود.
چون از نزد او خارج شدم، آنچه فرموده بود يادداشت كردم و همواره مراقب آن اوقات بودم. چيزى نگذشت كه او بيمار شد و بالاخره در همان روز و ماه و سالى كه گفته بود وفات يافت و در همان قبر نيز دفن شد.[3]
در كتاب نام برده آمده است: جمعى از دانشمندان از ابوالعباس ابن نوح نقل كردند كه وى گفت: به خط محمد بن نفيس كه در اهواز نوشته بود، ديدم كه نوشته است:
نخستين توقيعى كه به دست حسين بن روح از ناحيه مقدسه شرف صدور يافته بود، اين است: ما او (حسين بن روح) را ميشناسيم. خدا همه خوبيها و رضاى خود را به او بشناساند و او را با توفيق خود سعادتمند گرداند. از نامه او اطلاع يافتيم و به وثوق او اطمينان داريم. وى در نزد ما مقام و جايگاهى دارد كه او را مسرور ميگرداند. خداوند، احسان خود را درباره او افزون گرداند. انّه ولىّ قدير و الحمد للَّه لا شريك له و صلى اللَّه على رسوله محمّد و آله و سلّم تسليما.
اين توقيع در روز يكشنبه كه شش شب از ماه شوال گذشته بود، به سال 305 هجرى رسيده بود.[4]
شيخ طوسي ميگويد: ابننوح گفت: در مصر، از جماعتى از علماى شيعه شنيدم كه ميگفتند: از ابوسهل نوبختى پرسيدند: چطور شد كه حسين بن روح نائب امام زمان شد و تو نشدى؟
در جواب گفت: ائمه طاهرين: بهتر ميدانند چه كسى را به اين سمت برگزينند. من مردى هستم كه دشمنان شيعه (اهل تسنن) را ملاقات كرده، با آنها در امور اعتقادى مناظره ميكنم.
اگر من مانند ابوالقاسم (حسين بن روح) مكان امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ را ميشناختم، شايد در موقع مناظره كه در آوردن دليلى معطل ميشدم، براى اثبات مدعا جاى او را به ديگران نشان ميدادم! ولى ابوالقاسم اگر في المثل امام در زير دامنش باشد و او را با قيچى پاره پاره كنند، دامنش را نمىگشايد كه دشمنان، او را ببينند![5]
شيخ در غيبت خود از حسين بن ابراهيم، از محمد بن نوح، از ابو نصر بن احمد كاتب نقل كرده است كه گفت: ابو عبد اللَّه حسين بن احمد حامدى بزاز، معروف به غلام ابوعلى بن جعفر، معروف به «ابن رهومه» نوبختى كه پيرمردى گوشهگير (مستور) بود، گفت: از روح پسر ابوالقاسم حسين بن روح شنيدم كه گفت: موقعى كه محمد بن على شلمغانى كتاب التكليف را تصنيف كرد، شيخ، يعنى ابو القاسم حسين بن روح گفت: آن كتاب را بياوريد تا آن را ببينم. كتاب را آوردند و او از اول تا آخر آن را خواند. سپس گفت: چيزى برخلاف روش اهل بيت در آن نيست، مگر در دو يا سه جا كه بر ائمه طاهرين دروغ بسته، خدا او را لعنت كند.[6]
همچنين شيخ، ماجراي محمد بن نصير نميرى و ادعاي نيابت وي[7] و نيز ماجراي حسين بن منصور حلاج و ادعاي نيابت او را نقل كرده است[8]