میرزا محمدتقى شیرازى
متوفاى 1338 ق.
عنوان مقاله: سروش استقلال
نویسنده: محمد اصغرى نژاد
خاندان
مردان این خاندان از رجال علم و ادب و مرجعیت شیعه در ایران و عراق و از نوادگان ابوالحسن میرزا محمدعلى شیرازى (م1229ق.) بودند. ابوالحسن میرزا (پدر قاآنى) شاعر و جدّ میرزاى دوم شیرازى (میرزا محمدتقى) بود.
برخى از رجال این خاندان عبارتند از :
1. میرزا حبیب الله (1222 - 1272 ق.) فرزند میرزا محمدعلى شیرازى مشهور به قاآنى، شاعر معروف شیراز عموى آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى است
2. میرزا محب على (م 1290 ق.) فرزند ابوالحسن میرزا محمد على شیرازى حائرى.
3. میرزا محمدعلى (م1319 ق.) فرزند میرزا محب على آل شیرازى برادربزرگ میرزا محمدتقى شیرازى که از علما و مراجع تقلید در شهر شیراز بود.
4. آیت الله العظمى میرزا محمد تقى فرزند میرزامحب على، معروف به میرزاى دوم و میرزاى کوچک رهبر انقلاب عراق
ستاره شیراز
میرزا محمد تقى در سال 1258 ق. در شیراز به دنیا آمد. پدرش عالم صالح و عارف کامل میرزا محب على شیرازى است.([1])
او دوران کودکى را در زادگاهش گذراند و آنگاه پدرش او را براى فراگیرى علوم دینى به کربلا برد. محمد تقى، مقدمات علوم دینى را نزد مدرسان بزرگ کربلا همچون سید على نقى طباطبایى (متوفاى 1249 ق.) آموخت. پس از آن به درس آیت الله فاضل اردکانى(1302 ق.) از استوانه هاى علم اصول درآمد.
سپس به همراه رفیق درس و بحث خود، آیت الله فشارکى اصفهانى به سامرّا رفت و در درس آیت الله میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ) شرکت نمود و پس از چندى در شمار فاضل ترین شاگردان میرزاى بزرگ قرار گرفت و خود نیز به تدریس پرداخت. پس از درگذشت آیت الله میرزا محمد حسن شیرازى 1312 ق. جمع زیادى از شاگردان وى جذب حوزه درسى او گردیدند و از دانش ایشان بهره مى جستند.([2]) در همین ایام بود که وى به میرزاى دوم شهرت یافت.
مرجعیت
پس از وفات آیت الله سید محمد کاظم یزدى، آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى مرجع تقلید شیعیان جهان شد. محل سکونت این زعیم بزرگ در شهر سامرّا بود و از آنجا در جمادى الاول 1337 ق. به کربلا نقل مکان کرد. و چون به کربلا رسید، مورد استقبال بى نظیر مردم شهر قرار گرفت.
میرزا گرچه در سن کهولت (80 سالگى) بود، لیکن روحیه اى بسیار عالى داشت و آشکارا علیه انگلستان موضع گیرى مى کرد.
کارگزاران انگلیسى نیز به خوبى مى دانستند که روش مبارزاتى میرزا، تند و صریح و قاطعانه است و او را به عنوان سدّى استوار در برابر اهداف خود مى دانستند. از این رو همه تلاش و دسیسه هاى خود را براى سکوت و سازش وى به کار برده ولى هرگز در این راه توفیق نیافتند. و سرانجام ضربات شکننده اى از این پرچمدار اسلام بر پیکر استعمار انگلیس در عراق وارد آمد. انقلاب سال 1920 م. عراق بر ضد انگلستان مرهون مبارزات و فتواهاى کوبنده میرزا محمد تقى شیرازى است. میرزا با وجود سن زیاد و اشتغالات سیاسى و اجتماعى هیچ گاه دست از تحقیق و برگزارى مجالس درس و بحث برنمى داشت و از امور طلاب و حوزه علمیه غافل نبود. او سعى مى کرد جریان مبارزه و این گونه اشتغالات، فاصله اى میان وى و طلاب علوم دینى به وجود نیاورد.
شاگردان
دقت نظر و ژرفکاوى میرزا در مسائل پیچیده علمى درسش را پربرکت ساخته بود. این ویژگى موجب گشت که از این نابغه میدان علم و اندیشه، شاگردان بسیارى پرورش یابند، شاگردانى که برخى از آنان با اینکه به مرحله اجتهاد رسیده بودند از محضر میرزا استفاده ها مى بردند و خوشه ها مى چیدند.
چند تن از شاگردان وى :
1. آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانى (1293 - 1389 ق.)
2. آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى (1276 - 1355 ق.) مؤسس حوزه علمیه قم
3. آیت الله شیخمحمدجواد بلاغى نجفى(1282-1352ق.)
4. آیت الله حاج آقاحسین طباطبایى قمى(1282-1366ق.)
5. سید جمال الدین موسوى گلپایگانى(1295 - 1377 ق.)
6. آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازى (1292 - 1367 ق.)
7. آیت الله شیخ محمدعلى شاه آبادى استاداخلاق امامخمینى (قدس سره)
8. آیت الله سید شهاب الدین مرعشى نجفى
آثار قلمى
میرزا محمد تقى تألیفات علمى بسیارى دارد که بخشى از آن به چاپ رسیده است. از جمله آثار او
«حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى»، «حاشیه اى بر فرائد الاصول شیخ انصارى»، «شرح الارجوزه الرضاعیه»، «القصاعدالفاخر فى مدح العترة الطاهره»، «حاشیه برالعروة الوثقى» و «ذخیره العباد لیوم المعاد» مى باشد.([3])
ویژگیهاى اخلاقى
الف - زهد و قناعت
شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره میرزا محمد تقى شیرازى مى نویسد : «وى فردى بسیار هوشیار و داراى اخلاقى نیکو بود. دیدار او انسان را به یاد خدا مى آورد. رخسار قدسیان را داشت. از کسى چیزى درخواست نمى کرد، حتى وقتى تشنه مى شد خود بلند مى شد و آب مى آشامید.»
وى در امر خوراک و پوشاک و مسکن خویش بسیار قانع و زاهد بود با وجود اموال فراوانى که از آفریقا، ایران، عراق، عربستان شیخ نشینهاى خلیج و دیگر نقاط به دستش مى رسید، خانه اى استیجارى داشت.
یکى از علما مى گوید : «وقتى دیدم پیراهن میرزا وصله هاى زیادى دارد، به فرزندش میرزا عبدالحسین گفتم چرا پیراهن وى این گونه است، با اینکه او زعیم و قائد بى نظیر انقلاب عراق است و با موقعیت وى هیچ تناسبى ندارد؟! او در پاسخ گفت :
پدرم در شیراز مزرعه اى دارد که از اجدادش به او رسیده است. درآمد سالیانه این مزرعه چیزى در حدود صد تومان است. پدرم خرج زن و بچه و دیگر مخارج خود را که شامل خوراک و پوشاک و اجاره منزل مى شود، تنها از این راه تأمین مى کند، و چون این مبلغ نیازمندیهاى ضرورى خانواده را تأمین نمى کند پدرم به لباسى کهنه بسنده مى کند و چیزى دیگرى را جایگزین آن نمى کند تا از همان صد تومان همه مخارج خانواده را تأمین کند.»
ب - عدالت
از شاگردان او آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازى(ره) درباره عدالت میرزا سؤال شد، وى پاسخ داد : «از من درباره عصمت او پرسش کنید نه از عدالتش»!([4])
ج - غیرت دینى
نامبرده درباره شخصیت عظیم آیت الله محمد تقى شیرازى مى نویسد : «میرزا محمد تقى پیشواى انقلاب عراق و نخستین فروزنده شعله آن، از بزرگترین عالمان و مشهورترین چهره هاى عصر خویش در علم و تقوا و غیرت دینى بود. موضع گیرى با عظمت وى در برابر دولت انگلیس در واقعه انقلاب عراق و طلب حقوق بر باد رفته مردم آن دیار، و امر به دفاع و صدور آن فتواى پر اهمیّت که عراق را دگرگون کرد، یکى از آنهاست. و این به سبب عظمت این شخص در جامعه و مکانتى که در دلهاى مردم داشت، بود. او بحق هرچه داشت و هر نیرو و امکانى که در توانش بود، در این راه گذاشت، حتى از فرزندان خویش نیز دریغ نورزید، چه در همین جریان بود که پسرش میرزا محمدرضا دستگیر شد. آرى او استقلال کشور اسلامى عراق را به بهاى جان خویش و فرزندانش خرید.»([5])
د - بردبارى و فروتنى
آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى فردى بسیار خویشتن دار بود. از وى مشاهده نشد که حتى نسبت به کسانى که درباره او جسارت و بى ادبى کردند، خشمگین شود. وى همیشه با نشاط بود و تبسمى بر لب داشت.
خشوع و تواضع وى باعث مى شد که نگاهش را هرگز به بالا نیندازد. و هنگام تدریس بر فراز منبر به پایین نظر مى افکند نه به صورت شاگردانش. او علم و عمل را در زیباترین صورتش به هم آمیخته بود.
هـ - صلابت
میرزا محمد تقى با نهایت احترام و ادب و تواضع با دیدار کنندگان خویش برخورد مى کرد. هرکس به خانه اش مى آمد. براى احترام وى برمى خاست ولى در برابر دشمن متجاوز و ستمگران، با اُبهت و با صلابت بود و حاضر نبود با هیچ یک از سران انگلیسى در هر رتبه اى که باشد، ملاقات کند.
نماینده بریتانیا در آن زمان در عراق بنام «سرپرسى کاکس» بارها از وى درخواست ملاقات کرد ولى همواره از جانب میرزا جواب ردّ شنید. وقتى کاکس از گرفتن وقت ملاقات با او نا امید شد، تصمیم گرفت بدون وقت قبلى ناگهانى با او دیدار کند. وقتى به این عمل اقدام ورزید، نه تنها با خوشامدگویى میرزا مواجه نشد جناب ایشان با چهره گرفته و آکنده از خشم و نفرت پشت به او کرد و کاکس با حالتى شکست خورده از آنجا خارج شد. عکس العمل میرزا در مقابل او نه به این دلیل بود که کاکس فردى خارجى به شمار مى آمد، بلکه به این سبب بود که او نماینده رژیمى بود که به سرزمین اسلامى تجاوز کرده و دستش تا مرفق به خون مسلمانان آغشته بود.
در راه اتحاد
آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى، فقیهى هوشمند و بیدار بود و مى دانست که دولتهاى غربى و مخالفان اسلام بخصوص بریتانیاى چپاولگر براى دستیابى به مقاصد شوم خویش و استعمار کشورهاى مسلمان، از اتحاد آنان سخت در بیم و هراس اند و با تمام قوا سعى دارند بین آنان تفرقه بیندازند. وى با درک این واقعیت، کوشش بسیارى کرد تا میان سنى و شیعه اتحاد برقرار کند و نقشه هاى شوم استعمار را نقش بر آب سازد.
حیات سیاسى
ارزشمندترین فعالیت سیاسى آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى، رهبرى انقلاب بزرگ عراق در 1920 بود.
پس از اینکه انگلستان در 29 تشرین اول 1914 م. (1332 ق.) علیه امپراتورى عثمانى اعلان جنگ کرد در ششم تشرین دوم تصمیم گرفت شهر بصره در عراق را به تصرف خویش درآورد. چون اهالى بصره از این موضوع اطلاع پیدا کردند سخت به هراس افتاده از علما کمک خواستند. عالمان آگاه به زمان این بار نیز چون همیشه موضع گیرى مناسبى اتخاذ کردند و به نداى مظلومانه مردم بصره پاسخ مساعد دادند. آنان، هم فتــوا بر وجوب دفاع دادند و هم مردم را به پیکار علیه انگلیس متجاوز تحریک و تشویق کردند. خود نیز پیشاپیش مجاهدان و عشایر عراق به طرف میــدانهاى نبرد حـرکت کردند.
آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى که ساکن کربلا بود. روح مبارزه با انگلستان را در کالبد مسلمانان دمید. خود نیز شجاعانه براى به دست آوردن حقوق پایمال شده عراقیان قیام کرد، و فتواى تاریخى و حماسى خویش را که غیرت وطنى و دینى مردم عراق را به جوش آورد، صادر کرد و مردم عراق را براى جهاد مقدس در مقابل بریتانیاى تجاوزگر مهیّا نمود. در پى صدور این فتوا، انقلابى ملى و اسلامى به نام «انقلاب عشرین» یا انقلاب بزرگ عراق تبلور یافت که سرانجام به رهایى عراق از تسلط انگلستان منجر شد.
میرزا به طور مداوم و با پشتکارى فراوان، مردم مسلمان عراق را براى یارى دین و بیرون راندن کفار متجاوز از کشور اسلامى بر مى انگیخت. او براى رسیدن به اهداف خویش از جان خود و فرزندانش نیز دریغ نمى کرد.([6])
آیت الله محمد تقى شیرازى در نیمه اول سال 1919 م. شیخ مهدى خالصى را، که از دشمنان سرسخت انگلستان بود به منظور مشاوره در امور دینى و سیاسى از کاظمین به کربلا فراخواند. همچنین وى از بزرگانى دیگر مانند آیت الله کاشانى، سید محمد على شهرستانى، میرزا احمد خراسانى و فرزند خویش میرزا محمدرضا براى مشاوره در امور سیاسى و رهبرى نهضت استفاده مى کرد. در حقیقت این پنج تن یاور وى در مشکلات و مصایب و مدافع ایشان در مواقع حساس و بحرانى بودند.([7])
جمعیت اسلامى
در پى برگزارى انتخابات در عراق مخالفتهایى در شهرهایى نظیر بغداد و کربلا علیه انگلستان صورت گرفت. در کربلا میرزا محمدرضا فرزند میرزا، تشکیلاتى به نام «الجمعیة الاسلامیه» به وجود آورد. هدف این گروه مبارزه با قیمومیت انگلستان و آزادسازى عراق از سلطه اجانب بود. آنان در نظر داشتند پس از استقلال، عراق را تحت ریاست فردى مسلمان درآورند. در آن هنگام آیت الله میرزاى شیرازى در تقویت این حرکت، فتوایى بدین صورت صادر کرد :
«هیچ مسلمانى حق انتخاب و اختیار غیر مسلمان را براى حکومت و سلطنت بر مسلمانان ندارد.»
هنوز مدتى کوتاه از فعالیتهاى جمعیت اسلامى نگذشته بود که انگلستان تصمیم به دستگیرى و تبعید اعضاى فعال آن گرفت. و در ذیقعده 1337 ق. تعدادى از اعضاى آن دستگیر و به بغداد فرستاده شدند تا از آنجا به هندوستان تبعید گردند.
هنگامى که میرزا محمد تقى شیرازى از این حادثه آگاه شد، نامه اعتراض آمیزى به ویلسون نوشت و خواستار آزادى آن گروه گردید. پاسخ نامه مأیوس کننده بود و بدین جهت آیت الله تصمیم هجرت به ایران گرفت تا از آنجا فتواى جهاد علیه انگلیس را صادر کند. انتشار این خبر موجب رعب انگلیس گشت و پس از مدتى تبعید شدگان آزاد و به وطن خویش باز گردانده شدند.
فتواى مشهور
آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى فتواى مشهور خود را به نام «فتواى دفاعیه» که مجوّزى رسمى براى نهضت مسلحانه مردم عراق بود، بدین صورت صادر کرد:
«مطالبه حقوق بر عراقیان واجب است. و بر آنان واجب است در ضمن درخواستهاى خویش رعایت آرامش و امنیت را بنمایند و در صورتى که انگلستان از پذیرش درخواستهایشان خوددارى ورزد، جایز است به قوه دفاعى متوسل شوند.»([8])
حمایت از جبهه ها
آیت الله شیرازى به رغم کهولت و ناتوانى جسمى، به انقلاب و امور مربوط به آن بسیار اهمیت مى داد. وى براى پیشبرد اهداف مقدس انقلاب عراق و تأمین نیازمندیهاى جبهه، هر چه از دستش برمى آمد انجام مى داد.
نوشته اند :
«مقلدان آیت الله شیرازى از دورترین نقاط، وجوهات شرعى را براى وى ارسال مى کردند، لذا در برخى از روزها نزد وى انبوهى از طلا و نقره به چشم مى خورد، ولى او على رغم اصرار خانواده اش بر صرف مقدارى از آنها براى مخارج ضرورى منزل، همه را به جبهه هاى جنگ مى فرستاد.»
غروب غمگین
میرزا محمد تقى شیرازى، رهبر فقیه و مجاهد بزرگ انقلاب مردمى و اسلامى عراق، پس از عمرى مجاهدت و تلاش علمى و سیاسى و اجتماعى و رهبرى انقلاب، نابهنگام وفات کرد و در بحبوحه انقلاب که او مرکز ثقل آن شناخته مى شد و همه امیدها به او بود، ناگهان دعوت حق را لبیک گفت. آیت الله سید هبة الدین شهرستانى که از نزدیکان میرزاى شیرازى بود، در باره درگذشت این مرجع و رهبر بزرگ مى گوید :
«در یکى از روزها وقتى آیت الله شیرازى براى خواندن نماز به صحن مطهر امام حسین(علیه السلام)مى رفت، با تعداد زیادى از جنازه هاى شهدا که از جبهه هاى جنگ آورده شده بود، مواجه شد. این صحنه اثر نامطلوبى بر وى گذارد به طورى که آشکارا مى شد نشانه هاى درد و ناراحتى را در چهره اش مشاهده کرد. این آخرین روزى بود که وى براى اداى فریضه نماز از منزلش خارج مى شد. چون وضعیت مزاجى وى بعد از آن رو به وخامت گذاشت و به بستر بیمارى افتاد و چیزى نگذشت که دعوت حق را لبیک گفت.»
آیت الله سید مرتضى طباطبایى درباره کیفیت وفات میرزا مى گوید :
«انگلیسیها با نیرنگ و حیله به میرزا سم دادند و او را به قتل رساندند. این کار توسط یکى از کارگزارانشان که تظاهر به تدیّن و تقدس مى کرد و به شغل عطارى مشغول بود صورت گرفت . . .»([9])
نورالدین شاهرودى در این باره مى گوید :
«آیت الله شیرازى در حساس ترین و بحرانى ترین دوران انقلاب در زمانى که این نهضت مقدس احتیاج شدیدى به وجود وى داشت، بیمار شد و پس از اینکه بیمارى وى شدت پیدا کرد، در شب چهارشنبه سیزدهم ذیحجه 1338 ق. درگذشت.»
در همان هنگام شایع شده بود که وى با دسیسه یکى از عمال انگلیسى مسموم شده است. چون این فرد انگلیسى همان عطارى بود که در جنب منزل میرزاى شیرازى به تهیه و فروش داروهاى گیاهى مشغول بود و خانواده میرزا براى معالجه وى از او دارو خریدارى مى کردند. این بود که عطار مذکور در میان داروهاى میرزا سمّ ریخته بود و بدین وسیله او را به شهادت رساند.
پیکر پاک آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى در صحن مطهر امام حسین(علیه السلام)سمت شرقى قبله به خاک سپرده شد.([10])
آیت الله شهرستانى پس از درگذشت میرزا محمد تقى شیرازى این بیانیه را خطاب به رهبران انقلاب عراق صادر کرد :
«به شما رهبران انقلاب و به کلیه مسلمین جهان، وفات حجت الاسلام و رئیس علماء اعلام و رکن نهضت عرب و روح حرکت اسلامى، میرزا محمد تقى شیرازى را تسلیت مى گوییم. خداوند روح او را پاک تر و ضریح او را نورانى گرداند. خورشید زندگى مقدس او به هنگام غروب روز سه شنبه سوم ذیحجه سال 1338 غروب کرد بعد از این که آن بزرگوار عمرى را به احیاء علم و دین و نابود ساختن نقشه هاى شیطانى کافران گذراند. آنچه امروز قلوب پیروانش را تسلى مى دهد قدرت اصول و مبادى است که او براى آنها مبارزه کرد ...»([11]).
«فوت آیت الله شیرازى تأثیر زیادى در عراق و ایران داشت و مجالس متعددى براى گرامى داشت آن مرحوم تشکیل گردید. بعد از وفات این مرجع بزرگ، رهبران مذهبى نهضت، حضرت آیت الله شیخ فتح الله اصفهانى معروف به «شیخ الشریعه» را براى اشراف و رهبرى انقلاب برگزیدند ...»([12])
«سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً»
[1] - نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 263.
[2] - ریحانة الادب، محمد على مدرس، ج 4، ص 341 - 340.
[3] - ر. ک:الذریعه، آقا بزرگ تهرانى، ج 6، ص 218 ج 13، ص 71نقباءالبشر، همان، ج 1، ص 263معارف الرجال، ج 2، ص 216.
[4] -
[5] - بیدارگران اقالیم قبله، محمد رضا حکیمى، ص 97 نقباء البشر، ج 1، ص 262.
[6] - ر. ک : تشیع و مشروطیت در ایران، عبدالهادى حائرى، ص 169 نگاهى به تاریخ انقلاب اسلامى عراق، صادقى تهرانى، ص 13.
[7] -الحقائق الناصحه، فریق المزهر، ج 1، ص 95.
[8] - نقباءالبشر، ج 1، ص 263.
[9] - اسرة المجددالشیرازى، نورالدین شاهرودى ص 102
[10] - نقباءالبشر، ج 1، ص 263 الامام القائد، ص 44.
[11] - نگاهى به تاریخ انقلاب اسلامى 1920 عراق، محمد صادقى تهرانى، ص 72.
[12] - همان.