اشاره
خاندان مفتيالشيعه اردبيلى، از خانوادههاى علمى و فقهى در منطقه آذربايجان هستند و قدمت فقاهت و روحانيت در اين خاندان به بيش از سه قرن مىرسد.
اجداد معظم له در طول تاريخ، مورد احترام و توجه بودهاند. وجود بزرگانى همچون امامزاده سيد عبدالله واقع در پايين شهرستان كلور،[1] امامزاده عبدالله (عبيدالله) معروف به «هندوشاه» كه بنا به نقل شهيد ثالث مزارش در روستاى اسبو از محال شاهرودِ خلخال قرار دارد،[2] امامزاده سيد حسين واقع در وسط شهرستان كلور،[3] امامزاده آل هاشم واقع در روستاى آل هاشم سفلى در شش كيلومترى جنوب شرقى مركز خلخال، مرجع دينى وقت مرحوم سيد حسين، سيد موسى كلورى نجفى، سيد ناصرالدين موسوى خلخالى، سيد تقى و سيد ابوالمعالى،[4] سيد سميع خلخالى،[5] سيد محمد[6] و آيتالله سيد مرتضى موسوى خلخالى (جدّ شخصيت مورد نظر ما) اين ادعا را تصديق ميكند. اين نوشتار اشاره دارد به حالات يكى ديگر از شخصيتهاى فقهى اين خاندان، كه از بزرگان حوزه علميه نجف اشرف و قم است.
جد پدرى
جدش، آيتالله سيد مرتضى موسوى خلخالى، در سال 1247ق در كلور، مركز بخش امامرود (شاهرود)، در بيت سيادت و معنويت ديده به جهان گشود. شجرهنامه او بدين قرار است:
سيد مرتضى خلخالى كلورى، فرزند سيد نقدعلى (نادعلى)، فرزند سيد عليرضا، فرزند سيد حسين، فرزند سيد شهابالدين، فرزند سيد مير قلندر، فرزند سيد على (امير جان)، فرزند سيد فتحالله، فرزند سيد زينالعابدين، فرزند سيد مرتضى، فرزند سيد نعمتالله، فرزند سيد جمالالدين آل هاشم، فرزند سيد حسين (داراى مزار و گنبد و بارگاه معروف در كلور مركز ناحيه شاهرودِ خلخال)، فرزند سيد شرفالدين، فرزند سيد عبدالله، فرزند سيد على (متوفى 551ق)، فرزند سيد ابراهيم، فرزند سيد موسى سوم، فرزند سيد محمد، فرزند سيد موسى دوم، فرزند سيد احمد، فرزند سيد ابراهيم، فرزند سيد احمد، فرزند سيد ابراهيم، فرزند سيد محمد، فرزند سيد عبدالله، فرزند سيد موسى اول (ابوسبحه)، فرزند ابراهيم اصغر، فرزند امام موسى كاظم (علیه السلام) .[7]
وى مقدمات ادبى را در خلخال و قزوين فرا گرفت. در سال 1276ق رهسپار نجف اشرف شد و در محضر آیات عظام: شيخ مرتضى انصارى، سيّد حسين تُرك كوهكمرى و شيخ على تهرانى (فرزند آيتالله ميرزا خليل تهرانى) به تحصيل پرداخت ـ پس از نيل به اجتهاد و دريافت اجازه روايى از استاد اخيرش، در سال 1291 يا 1292ق به قزوين و سپس به خلخال رفت و بعد از مدتى اردبيل را براى اقامت انتخاب كرد.
در اردبيل به تدريس پرداخت و شاگردان مشهوري چون شيخ ميكائيل اجارودى، سيد يونس اردبيلى، سيد محيىالدين يونسى، سيد محمد ننهكرانى، ميرزا احمد و ميرزا حبيبالله ايرد موسى؛ سيد احمد مرتضوى و سيد محمدتقى مفتىالشيعه را تربيت كرد.
از خصوصيات او، جمعآورى كتابهاي نفيس بوده كه در نوع خود در اردبيل مهم بوده است. هماكنون قسمتى از كتابخانه ايشان در اختيار نوادهاش، آيتالله حاج سيد محمد مفتىالشيعه است.
آثار علمى و قلمى ايشان چنين است:
- صلاه(خطى)؛
- غصب(خطى)؛
- رضاع(خطى)؛
- نكاح(خطى)؛
- محرمات نكاح(خطى)؛
- حاشيه بر نجاة العباداستادش شيخ مرتضى انصارى (خطى)؛
- حاشيه بر فوائد رجاليهاستادش آيتالله شيخ على تهرانى (خطى)؛
- يك دوره اصول فقهبه ترتيب قوانين الاصول (خطى)؛
- مواعظ(خطى)؛
- تعليقه بر منهج المقال(خطى)؛
- اللوامع فى شرح الشرائع(خطى)؛
- مجموعهاى در علم رجال(خطى)، اين كتاب شامل حالات جماعتى از اعاظم روات و ... است.
ايشان درسال 1317ق وفات كرد و در كنار بناى قديمى مسجد جمعه اردبيل به خاك سپرده شد. اسامى چهار فرزند اهل علم وى بدين قرار است:
- سيد يحيى كه در 18 سالگى وفات كرد؛
2 . آيتالله سيد احمد مرتضوى؛
- آيتالله سيد محمدتقى مفتىالشيعه؛
- آيتالله سيد موسى فقيه مرتضوى.[8]
جدّ مادرى
جدّ ايشان آيتالله سيد باقر اردبيلى نجفى، فرزند آيتالله سيد حبيبالله اطهارى اردبيلى، از نوادگان آيتالله سيد حسين جبل عاملى، پسر خواهر محقق كركى عاملى، مقيم اردبيل و شيخالإسلام آن شهر در زمان شاه طهماسب صفوى بوده است.
آيتالله سيد باقر اردبيلى در سال 1325ق به دريافت اجازه نيكو از استادش آيتالله حاج شيخ محمدتقى شيرازى، معروف به «ميرزاى دوم»، نايل آمد.[9]
عموها
آيتالله مفتىالشيعه، دو عموى فقيه و مجتهد دارد كه هر دو از مشاهير علما و فقهاى آذربايجان بودهاند و به مختصري از زندگينامه آنها اشاره مىشود:
- آيتالله سيد احمد مرتضوى
وی، فرزند آيتالله سيد مرتضى موسوى خلخالى، در سال 1280ق در نجف اشرف به دنيا آمد. تحصيلات مقدماتى را در اردبيل و مشهد گذراند و سپس به درخواست دايىهاى خويش، در سال 1308ق رهسپار عراق شد. در عراق در مجالس علمى آيتالله شيخ محمدحسن ممقانى، آيتالله ملا محمد فاضل شربيانى و آيتالله سيد محمد فشاركى اصفهانى حضور يافت و بر اثر مجاهدت در راه علم، از آيتالله ممقاني و فاضل شربياني اجازه اجتهاد دريافت كرد.
آثار علمى او چنين است:
- تقريرات استادش آيتالله فشاركى (خطى)؛
- حاشيه بر عروة الوثقى(خطى)؛
- مواعظ دو جلد خطى شامل اخبار، حكم و موضوعات اخلاقى.
ايشان پس از وفات پدرش در سال 1317ق به اردبيل بازگشت و مرجعيت دينى را در آن منطقه عهدهدار گرديد. هماكنون مسجدى كه او در آن به تبليغ مىپرداخت، به نام او پابرجاست. او عالمى هوشيار و بافراست بود و در ناامنىهاى اردبيل، كمكهاى مؤثرى به اهالى كرد.
آيتالله مفتى الشيعه در اين خصوص مىگويد:
وقتى روسها آذربايجان را -كه مركزش بادكوبه بود- گرفتند، خواستند اردبيل و منطقههاى مجاور را مانند مغان، رشت، خلخال و سراب را بگيرند. مرحوم آيتالله سيّد احمد آقا مجتهد و مرحوم آيتالله آقاى ميرزا علىاكبر مجتهد، حكم دفاع و جهاد صادر كردند. عشاير، كفن پوشان با اسلحه آمدند. چون روسها ديدند اگر جنگ شود، ممكن است آذربايجان را از دست بدهند، منصرف شدند.[10]
ايشان در 23 ذىالحجة الحرام 1353ق در اردبيل وفات يافت و در مقبره خانوادگى در قبرستان مسجد جمعه دفن شد. حاج وهاب زاده در ماده تاريخ وى چنين گفته است:
حق بود نيلى شود چرخ كبود
چون فلك از دست ما دُرّى ربود
شنبه سه سيزدهم ذيحج بود
«سيّد احمد سوى جنت رفت زود»
معظمله دو پسر داشت: سيد محمدباقر مرتضوي اصل و سيد ابرهيم افقهي اردبيلي.
- حجتالاسلام و المسلمين حاج سيد محمدباقر مرتضوى اصل، فرزند ارشد آن مرحوم بود كه در زمان مرحوم آيتالله حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى، در حوزه علميه قممشغول تحصيل بود. وي پس از ارتحال پدر بزرگوارش، به خواست علماى بزرگ شهر به اردبيل رفت و به جاى پدرش، به اقامه جماعت و ارشاد و تبليغ احكام اسلامى پرداخت. در آغاز حكومت كمونيستى، حزب توده به رهبرى پيشهورى، در نواحى مرزى و سرحد آذربايجان (شوروى سابق)، شروع به فعاليت كردند تا آذربايجان ايران را از حكومت مركزى جدا كنند و مملكتي مستقل تشكيل بدهند. ايشان به اتفاق عالِم مجاهد، آقاى مير خاص، رئيس عشيره آنها را نجس دانست و در نواحى گرمى، بيلهسوار و مغان عليه تودهاىها قيام كردند. ولى متأسفانه به دليل نبود امكانات بيشتر و پيشرفت سريع پيشهورى، مرحوم مير خاص به تهران عزيمت كرد و سيد محمد باقر به اردبيل رفت، ولى هر دوى آنها به اعدام غيابى محكوم شدند. ايشان در اردبيل رحلت كرد و در همان شهر به خاك سپرده شد.[11]
- آيتالله سيد موسى فقيه مرتضوى
او که فرزند آيتالله سيد مرتضى موسوى خلخالى بود، در اردبيل به دنيا آمد و تحصيلات مقدماتى و سطح را نزد برادر بزرگترش آيتالله سيد احمد مرتضوى فراگرفت. سپس در سال 1335ق به عتبات عاليات رفت و در محضر آيتالله سيد ابوالحسن اصفهانى، آيتالله ميرزا محمدحسين نائينى و آيتالله آقا ضياءالدين عراقى به تحصيل پرداخت. پس از اخذ اجازه اجتهاد از آيتالله سيد ابوالحسن اصفهانى، در سال 1342ق به اردبيل بازگشت و به تدريس، تأليف و تبليغ پرداخت.
آثار علمى او كه به صورت دستنوشت در كتابخانه برادرزاده و داماد فاضلش، آيتالله مفتىالشيعه نگهدارى مىشود، بدين قرار است:
- تقريرات مباحث آقا ضياء عراقى (خطى)؛
- تقريرات مباحث طلاق، صلح و وصيت آيتالله نائينى (خطى)؛
- 3. رسالهاى در فروع علم اجمالى(خطى)؛
- زكات(خطى)، كتابى است مفصل و مضبوط؛
- صوم(خطى)؛
- رسالة في الشكوك الغير المنصوصه(خطى)؛
- مقالات الاصول(خطى)؛
- القضاء(خطى).
سيد موسي در سال 1368ق وفات كرد و در مقبره خانوادگى در اردبيل دفن شد. فرزندش حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد كاظم مرتضوى، امام جمعه اردبيل در رژيم گذشته بود و داراى آثارى چون كشكول مرتضوى[12] و مناقب مرتضوى[13] است.[14]
پدر
آيتالله سيد محمدتقى مفتىالشيعه اردبيلى، فرزند آيتالله سيد مرتضى موسوى خلخالى، در سال 1282ق در نجف اشرف ديده به جهان گشود. در طفوليت همراه پدر به ايران آمد و در اردبيل ساكن شد و مقدمات را در اين شهر از آخوند ملا حميد، و هيئت و قسمتى از ادبيات را از شمس الحكما فراگرفت. در فقه و اصول نيز از محضر پدر بزرگوارش و آيتالله حاج مير صالح مجتهد استفاده كرد.
در تاريخ دوم صفر المظفر 1323ق به نجف اشرف رفت و در محضر انور آيات عظام: سيد محمد فشاركى اصفهانى، سيد محمّدكاظم يزدى و آخوند ملا محمدكاظم خراسانى (در دوره اول اصول معظمله از سال 1323ـ1327ق) به تكميل معلومات پرداخت. در سال 1331ق جهت رفع كسالت به ايران آمد و در اردبيل اقامت گزيد.
ايشان عالمى باتقوا و مرجع تقليد و متصدى امور مذهبى مردم اردبيل بود و در بين آنها احترام خاصى داشت و از وجوه شرعى مصرف نمىكرد. ايشان عمرى را به مطالعه، تحقيق و تأليف گذراند و آثار خوبى از خود به يادگار گذاشت كه همه آنها در كتابخانه فرزندش آيتالله مفتىالشيعه موجود است. آثار او عبارت است از:
- تعليقه بر كفاية الاصولدر مباحث الفاظ تا عام و خاص و در اصول عمليه تا اصالة البرائة (خطى)؛
- تقريرات دوره اول اصولِاستادش آخوند خراسانىو تقريرات قسمتهايى از دوره دوم اصول ايشان (خطى)؛
- شجرة التقوىيا رساله عمليه (مطبوع به سال 1336 ق)؛
- رساله ذخيرة العقبى(مطبوع به سال 1343 ق)؛
- رسالة في الفرق بين الحقّ و الحكم بنحو المبسوط و المشروح(خطى)؛
- كتاب الطهارة(خطى)؛
- كتاب الوقف(خطى)؛
- مناسك حجّ.
ايشان در 29 ذىالقعده 1361ق، در سالروز شهادت امام محمدتقى (علیه السلام) در اردبيل بدرود حيات گفت و در مقبره خانوادگى در قبرستان مسجد جمعه به خاك سپرده شد. در سوگ اين عالم وارسته، عزاى عمومى در اين شهر اعلام گرديد و تا چهل روز مجالس عزا و ترحيم برگزار ميشد.[15]
ولادت و تحصيلات
آيتالله حاج سيد محمد مفتىالشيعه اردبيلى، در سال 1307ش (1347ق) در خانوادهاي اصيل و علمى در اردبيل ديده به جهان گشود.
دوران كودكى را تحت تربيت پدرى فقيه و پارسا و مادرى مؤمن سپرى كرد. پس از فراگيرى مقدمات علوم ادبى، منطق را از محضر شيخ عبدالغفور؛ مطول را از حاج ميرزا ابراهيم كلانترى؛ شرح لمعه را از ميرزا محمدصادق متشكرى، امام جماعت «مسجد جامع»، ميرزا بشير مدرس، ميرزا محسن نجفى اردبيلى و ميرزا مهدى عالم؛ رسائل را در محضر شيخ غلامحسين غروى؛ و مكاسب را در خدمت عمويش سيد موسى فقيه مرتضوى به پايان رساند. در حالى كه هنوز شانزده بهار از عمر شريفش نگذشته بود، از سايه مهر پدرى محروم گرديد و در غم و اندوه پدر فرزانهاش به سوگ نشست. وى در آخرين روز از مجالس ترحيم پدرش، به دست مرجع دينى وقت، سيد يونس اردبيلى (از شاگردان جدش) به لباس مقدس روحانيت ملبس گرديد. پس از آن، در سال 1363ق به اذن عمويش سيد موسى فقيه مرتضوى، امامت مسجد پدرش معروف به «مسجد بازار» و نيز «مسجد سيد احمد» را بر عهده گرفت كه با استقبال گرم مردم مواجه شد.[16]
هجرت به قم
در سال 1367ق به شهر مقدس قم عزيمت كرد و كفايةالاصول را از آيتالله سيد شهابالدين مرعشى نجفى فراگرفت. سپس از درسهاى خارج آيتالله حاج آقا حسين بروجردى (كتاب صلاة)، آيتالله حاج سيد محمد حجّت كوهكمرى (كتاب بيع)، آيتالله سيد محمد محقق داماد (بحث طهارت) و امام خمينى (بحث اصول) استفاده كرد و در بحثهاى تفسير، هيئت و فلسفه، از محضر علامه سيد محمدحسين طباطبايى بهره بود.[17]
هجرت به نجف اشرف
در 16 ربيع المولود سال 1374ق (1333ش) جهت تكميل معارف دينى و درسهاى استنباطى به عتبات عاليات سفر كرد. در نجف اشرف از محضر بزرگانى مانند آیات عظام: سيد محسن حكيم، سيد محمود شاهرودى، سيد ابوالقاسم خويى و شيخ حسين حلى بهرههاى وافى برد و بيش از همه ملازم درسهاى آيتالله شيخ حسين حلّي گرديد و با اهتمام تمام به نوشتن تقريرات استاد اشتغال ورزيد؛ به گونهاى كه يكى از اركان محفل درسى آيتالله حلى به شمار ميآمد و يك دوره كامل بحثهاى اصولى و مباحث اجتهاد و تقليد و طهارت استاد را به رشته تحرير درآورد.[18]
بازگشت به وطن
در پى ارسال نامههاى متعدد از طرف بازارىها، حوزه علميه اردبيل و شخص آيتالله سيد يونس اردبيلى به خدمت آيتالله سيد محمود شاهرودى و سپس تقاضاى مكتوب عدهاى از بزرگان از محضر آيتالله سيد محسن حكيم مبنى بر فرستادن معظم له به اردبيل، حضرت آيتالله حكيم به ايشان فرمودند: دعوت علما و آقايان مؤمنين را اجابت نماييد و بعد از رفتن، اگر وظيفه شرعى در ماندن و اقامت باشد، سكونت كنيد و اگر وظيفه شرعى نباشد، به نجف اشرف مراجعت كنيد.
در اردبيل، علما و مردم و محصلان و حتى آيتالله سيّد يونس اردبيلى از ايشان استقبال كردند.
در سال 1380ق با وفات آيتالله بروجردى، مردم اردبيل به حكم ايشان به آيتالله حكيم رجوع كردند و در جواب نامههايى كه از اردبيل به محضر آيتالله حكيم نوشته مىشد، مرقوم مىگرديد: به حجّتالاسلام آقاى مفتىالشيعه، وكيل ما در اردبيل مراجعه كنيد.
پس از يك سال و نيم، جهت پيوند رشتههاى گسسته علمى و انجام كارهاى تحقيقى نيمهتمام، به نجف اشرف بازگشت و مشغول فعاليتهاى علمى و درسى شد.[19]
سكونت دائمي در قم
در سال 1396ق رژيم حاكم بر عراق، طى يك حكم جابرانه، همه علما و طلاب ايرانى، هندى، تُرك، پاكستانى و افغانى را به بهانه اجنبى بودن از عراق اخراج كرد. در اين شرايط سخت، عدهاى از افراد موجّه زنداني شدند يا در شرايطي سخت قرارگرفتند؛ از جمله آيتالله مفتىالشيعه، به همراه جمع زيادى از استادان و علما پس از چند روز زندان عمومى و انفرادى، از عراق اخراج شدند. ايشان پس از ورود به ايران در جوار مرقد مطهر كريمه اهلبيت حضرت فاطمه معصومه سكونت اختيار كرد و به كارهاى علمى و دينى پرداخت.
آيتالله مفتىالشيعه در قم، مورد وثوق و نماينده آيتالله سيد عبدالاعلى سبزوارى بود و ايشان بر همه امور متعلق به صدور اجازات، اعم از روايي و امور حسبيه، تعيين وكلا و نمايندگان در داخل و خارج، نظر داشتند. آيتالله سبزواري در پاسخ به مسائل و استفتائات، به آيتالله مفتىالشيعه اجازه دادند كه اگر مسائلى در رسالههاى عمليه نبود، از دوره فقهيه ايشان (معروف به مُهذب الاحكام در 30 جلد) آنها را استخراج كنند و جواب استفتاء را بدهند و با مراعات احتياط عمل كنند. در ايام انتفاضه شعبانيه نيز مجاهدان عراق به ايشان مراجعه مىكردند.[20]
تدريس
ايشان در حوزههاى علميه قم و نجف اشرف تدريس ميكرد و زمانىكه براى تحصيل به قم مشرف گرديد، در كنار تحصيل در محضر بزرگان حوزه، به تدريس كتابهاى شرح لمعه (ارث و صلاة)، رسائل، مكاسب، كفايه و منظومه (قسمت منطق) همت گماشت كه عدهاى از طلاب فاضل، از محضرش استفاده مىكردند.
همچنين در سال 1378ق پس از بازگشت از سفر حج و فارغ شدن از حوزه درسى آيتالله حلى، به تدريس فقه، اصول، منظومه و اسفار پرداخت كه تا اخراج معظم له از عراق ادامه داشت. در دوران سكونت در قم نيز محفل علمى ايشان، محل رفت و آمد جمعى از فضلاى لبنانى، عراقى، حجازى و ... بود كه به زبان عربى براى آنها تدريس مىكرد و براى عدهاى از عراقىها، ادامه اسفار بالمعنى الاخص و براى جماعتى از فضلاى قم قسمت براهين عرشيه را درس ميداد. در سالهاي اخير نيز تدريس خارج فقه و اصول معظم له در مؤسسه امام محمدتقى (علیه السلام) ادامه داشت.[21]
آثار علمى
تأليفات و آثار علمى معظمله بيشتر در موضوعات فقه، اصول و فلسفه بود كه متأسفانه بيشتر آنها هنوز به زيور چاپ آراسته نشده است.
فهرست برخى از آثار ايشان چنين است:
- تقريرات بحث بيعآيتالله حجّت كوهكمرى؛
- تقريرات بحث صلاةآيتالله بروجردى؛
- تقريرات بحث طهارتآيتالله محقق داماد؛
- تقريرات مباحث الفاظ، بحث لا جبر و لا تفويض با استدلال عقلى و شرعى امام خمينى؛
- نظريات الاستاذ العلامة الطباطبايى، كتابى است در بيان نظريات علاّمه طباطبايىدر درس اسفار بر صدرالمتألهين و نظريات خود ايشان در بعضى از مبانى فلسفه؛
- تقريرات بحث صلاة المسافر و الجمعه و جملهاى از مباحث مهم حجّ آيتالله شاهرودى؛
- تقريرات بحث اصول(يك دوره كامل) آيتالله خويى؛
- تقريرات بحث بيع، خيارات، طهارت و بعضى از رسائل و قواعد فقهى آيتالله حلى؛
- رسالهاى در قاعده لا ضرر و لا ضرار؛
- شرح كفاية الاصول؛
- رسالهاى در لباس مشكوك؛
- رسالهاى در فروع علم اجمالى؛
- رسالهاى در قاعده اقرار و رضاع و غيره؛
- فقه مبسوط؛ در اين كتاب، مسائل فقهى با روشى خاص مطرح و بررسي شده است و قواعد اصولى و استدلالى را در بردارد. روش استدلال بدين صورت است كه ابتدا از قرآنو سنت، احكام و ادله بيان شده و سپس اصول عمليه درج گرديده است. 6 جلد اين كتاب زير چاپ است و بقيه انشاءالله به زودى چاپ خواهد شد.
- توضيح المسائل (فارسى، قم، 1375 ش)؛ اين كتاب به زبانهاى اردو، آذرى و استامبولى ترجمه شده است؛
- المسائل المستحدثه؛
- منهاج الصالحين، 4 جلد؛
جلد اول و دوم اين كتاب در قم چاپ شده و جلد سوم و چهارم آن در دست چاپ است.
- حاشيه بر عروة الوثقى؛
- مناسك حج(عربى، قم، 1421 ق)؛
- منتخب المسائل(عربى، قم، 1419 ق)؛
- تعليقه بر اسفار.[22]
خصوصيات اخلاقى
معظمله يكى از مراجع معظم تقليد و از استوانههاى علمى و فقهى حوزه علميه قم بود؛ فقيهى خوش برخورد، امين، حليم و متواضع كه محضرش شيرين و پُر از خاطرات تلخ و شيرين از بزرگان دينى و علمى است و با واردين به محضرش، با خوشرويى برخورد مىكرد. براى طلاب، به ويژه طلاب خارجى، ملجأ و پناهگاه، و در رسيدگى به مشكلات علمى، روحى و اخلاقى آنها بسيار فعال بود.
ايشان به ساخت مدارس، بناهاى خيريه، مساجد و درمانگاهها كمك ميكرد؛ به طورىكه براى بعضى از برادران مؤمن اجازاتى صادر فرمود كه از وجوهات، در پروژههايى صرف كنند كه مستمندان و نيازمندان از آن استفاده مىكنند.
مؤسسه و كتابخانه امام محمدتقى (علیه السلام)
از كارهاى فرهنگى معظمله، تأسيس مؤسسه تحقيقاتى امام محمدتقى (علیه السلام) در حوزه علميه قم، در مجاورت ضلع شمالى مدرسه مباركه حجتيه قم است كه حدود سه هزار متر مربع بنا دارد. قسمت اول ساختمان، شامل چهار طبقه، محل تدريس، اتاقهاى محققان و مدرسان، حسينيه و سالن مطالعه است. قسمت دوم، شامل مخزن كتابخانه، محل اقامت محققان خارجي و ايراني و محلهايى جهت تحصيل و تدريس علوم اهلبيت (علیهم السلام) است. در اردبيل نيز دو باب خانه قديمى منزل پدري خود را وقف ساحت مقدس امام موسى بن جعفر كرد و اخيرا آن را تخريب و با خريد مجدد زمين و الحاق آن جهت ساخت حسينيه و كتابخانه و محل سكونت براى دانشمندان و طلاب و علما و اشخاصى كه از اردبيل ديدار مىكنند، مقدمات آن را فراهم كردهاند كه از سال 1389ش ساخت آن آغاز شد.
قسمتى از نسخههاى خطى كتابخانه معظم له با نام فهرس مخطوطات مكتبة مفتىالشيعة الاردبيلى را دكتر شيخ محمدهادى امينى فهرستنويسى كرد و سپس در مجله العدل در نجف اشرف در چند شماره به چاپ رسيد. در قم نيز استاد سيد احمد اشكورى تعداد 110 نسخه خطى آنها را با عنوان فهرست نسخههاى خطى كتابخانه مفتىالشيعه (قم، فارسى، 1381 ش) چاپ كرد.[23]
وفات
سرانجام اين عالم ربانى پس از عمرى تدريس و تحقيق در علوم اسلامى، به تاريخ 29 ارديبهشت 1389ش(4 جمادى الثانى1431ق) در 82 سالگى بر اثر ايست قلبى به لقاءالله پيوست. پيكر پاكش در30 ارديبهشت 1389 با حضور علما، فضلا، استادان و عموم ارادتمندان به سلسله جليله روحانيت، از مسجد امام حسن عسگرى (علیه السلام) به سوي حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه تشييع، و پس از اقامه نماز توسط حضرت آيتالله العظمی وحيد خراساني، در حرم مطهر به خاك سپرده شد.
فرزندان
آيتالله مفتىالشيعه با صبيه عموى بزرگوارش، آيتالله سيد موسى فقيه مرتضوى، وصلت كرد و خداوند متعال هفت پسر به ايشان عنايت فرمود كه از بين آنها سه تن از فضلاى حوزه علميه هستند:
آقا سيّد محمّدتقى؛ 2. آقا سيّد محمّدزكى؛ 3. آقا سيّد ابوالفضل.