يكي از ديدني ترين جاذبههاي شهر اصفهان، مسجد حيرت انگيز «شيخ لطف الله» است. اين مسجد قدمتي بيش از چهار قرن دارد و به دستور شاه و به نام يك عالم رباني ساخته شد. عالم و دانشمند بزرگي كه در علوم گوناگون مهارت داشت و علاوه بر دانش و زهد و تقوا، در زمره اديبان و شاعران زمان خويش نيز قرار داشت. وي كسي جز شيخ لطف الله عاملي نيست كه جزو خيل بسيار علماي مهاجر لبناني به ايران به شمار مي رود.[1] نام كامل او بدين قرار است: شيخ لطف الله، فرزند عبدالكريم، فرزند ابراهيم، فرزند علي، فرزند عبدالعالي عاملي ميسي اصفهاني،[2]
تولد
ولادت اين انديشمند گرانمايه در ميانه قرن دهم هجري و در مَيس (يكي از روستاهاي جبل عامل واقع در جنوب لبنان) بوده است.[3]
در كتابهايي كه شرح حال دانشمندان و عالمان ديني را نگاشتهاند و همچنين كتابهاي مربوط به شرح حال عالمان دوره صفويه و جبل عامل، تاريخ ولادت اين عالم فرزانه نيامده است. [4]
اجداد و خاندان ميسي
خاندان ميسي از انديشمندان بزرگ اسلامي بودهاند و هر يك در ترويج مكتب تشيع بسيار كوشيدهاند. از اين خاندان، عالمان برجستهاي برخاستهاند[5] كه بايستي در جاي ديگر به شرح حال مفصل آنان پرداخت. از جمله اين بزرگان، شيخ عبدالكريم (پدر شيخ لطفالله)[6]، شيخ ابراهيم (پدربزرگ) ، شيخ علي (جد اعلا) و شيخ حسن (دايي) [7] و عموها و عموزادههاي شيخ لطفالله را ميتوان ياد كرد. كثرت و فزوني بزرگان اين خاندان به گونهاي است كه بايد اين طايفه را از خاندانهاي مشهور علمي برخاسته از شامات دانست.
ابن عبدالعالي
در كتابهاي تاريخ و سيره، ابن عبدالعالي به سه نفر از بزرگان و انديشمندان جبل عامل اطلاق ميشود: اول، شيخ نورالدين أبوالحسن علي بن حسين بن عبدالعالي كركي عاملي، معروف به محقق كركي؛[8] دوم، شيخ نورالدين (يا زين الدين) أبوالقاسم علي ابن عبدالعالي ميسي عاملي، صاحب كتاب ميسيه و استاد شهيد ثاني؛ سوم، شيخ عبدالعالي بن شيخ نورالدين علي بن عبدالعالي عاملي كركي كه فرزند محقق كركي است. به دليل اين عنوان مشترك، در شرح حال ايشان گاه اشتباه شده است كه به اين مطلب بايد توجه داشت. گاه نيز به شيخ لطفالله ميسي، عاملي اطلاق شده است، بلكه ميتوان گفت چهارمين نفر از عبدالعاليهاي معروف، شيخ لطفالله است.[9]
جد اعلاي شيخ لطفالله، زين الدين علي بن عبدالعالي بن محمد بن أحمد بن علي بن مفلح ميسي عاملي، مشهور به ابنمفلح (938ق)،[10] از فقهاي بزرگ اماميه و انديشمندان ربّاني شيعه، و شوهر خاله و پدر همسر شهيد ثاني (شهيد 965ق) است.[11] وي آثاري از خود بر جاي گذاشته است؛ از جمله: الرسالة الميسية در فقه، كه مورد توجه علما بوده است؛ شرح رساله العقود و الإيقاعات؛ شرح الجعفرية در موضوع نماز، كه اثر محقق كركي بوده است، و رسالههاي گوناگون ديگر. وي در جمادى الأولى سال 938ق به ديار باقي شتافت.[12]
- شيخ ظهير الدين أبو إسحاق إبراهيم بن شيخ نور الدين ابى القاسم علي بن تاج الدين عبد العالي بن محمد بن أحمد، ميسي عاملي مشهور به ابن مفلح(979 هجري) (جد شيخ لطف الله)[13]
وي فردي فاضل و فقيهي محدث از علماي دوران شاه طهماسب صفوي بود.[14] شهيدثاني به وي اجازه نقل روايت داده و در آن اجازه از وي بسيار تجليل كرده است.[15] همچنين محقق كركي در اجازهنامهاي مفصل و طولاني، درباره شيخ ابراهيم، تعابيري بلند و تجليلآميز به كار برده است.[16] در كتب شرح حال، از جمله آثاري براي وي ذكر شده است، از جمله: كتابي در اصول و فروع به نام: تحصيل السداد في شرح «واجب الاعتقاد» علامه حلّي.
اين دانشمند بزرگوار در شانزدهم محرم سال 979ق در سبزوار دار فاني را وداع گفت و در مشهد امام رضا (علیه السلام) مدفون شد.[17] با توجه به مطلبي كه در اعيان الشيعه درباره قبر وي در زادگاهش آمده است، به نظر ميرسد پيكر مطهر اين عالم بزرگ را پس از مدتي به زادگاهش انتقال دادهاند. چنانكه آرامگاه او را در زادگاه پدرياش، ميس، در دامنه شرقي كوه ميدانند كه زيارتگاه دوستداران علم و فضيلت است هر چند ميرزا عبدالله افندي اين نظريه را نپذيرفته و آن را بعيد دانسته است و اضافه ميكند شايد اين قبر متعلق به شخص ديگري باشد؛ البته خداوند داناتر است. [18]
- شيخ جمال الدين حسن حانيني[19] بن علي بن حسن بن احمد بن محمود عاملي كَونِيني[20] وي علاوه بر حانيني به تقي[21] نيز شهره ميباشد و دايي شيخ لطفاللهاست.
يكي از علما و شعراي معروف آن ديار ميباشد كه در كونين متولد و زيسته و در حانين سكونت داشته و سرانجام در همان جا رحلت كرده است، درباره ولادت وي سخني در كتب تراجم و شرح حال نيامده است ولي سال وفات وي را چنين گفتهاند كه وي در سال 1035ق چنانكه در«خلاصة الأثر» آمده است از دنيا رحلت نموده و مرقد وي در روستاي حانين از جهت شرق روستا به سمت راهي كه به طرف خارج روستا ميرود، قرار دارد، و سيد محسن امين مي گويد: در سالهاي 1348 و 1350 هجري مرقدش را زيارت كردم.[22]
شيخ حر عاملي در امل الآمل فهرستي از كتابهاي شيخ حسن حانيني را آورده است كه از جمله آنها: 1. حقيبة الأخيار و جهينة الاخبار في التاريخ ، 2. نظم الجمان في تاريخ الأكابر و الأعيان، 3. رساله به نام «فرقد الغرباء و سراج الأدباء» 4. رسالة في النحو، 6. ديوان شعر، نزديك به هفت هزار بيت ميباشد و 7. إغاثة المؤمنين.[23]
تحصيلات و استادان
در شرح حال شيخ لطفالله ميسي، از استادان او چندان نام نبردهاند، ولي به يقين، اين انديشمند فرزانه از محضر بزرگان اهل دانش بهره برده است. بنابر آنچه در كتب تراجم آمده، ايشان فقه را نزد مولانا شهابالدين عبدالله تستري (شهيد 997ق) فراگرفته است.[24] همچنين از درس پدر خود، عبدالكريم بن ظهيرالدين ابراهيم نيز بهره برده و اجازه گرفته است. شيخ بهايي (متوفى 1031ق) نيز در شوال سال 1020ق به او و فرزندش اجازه نقل روايت و كتب پيشينيان را داده است.[25]
هجرت به ايران
شيخ لطفالله در اوايل زندگي خويش از زادگاهش، ميس[26] به مشهد مقدس رضوي مهاجرت كرد و در آنجا به تحصيل دانش و علوم اسلامي پرداخت. او از محضر عالماني چون مولانا عبدالله تستري (شهيد 997ق)[27] و ديگران بهره برد و سرانجام در زمره مدرسان و استادان آن حوزه علميه درآمد و به تربيت و آموزش طلاب علوم ديني پرداخت. در كنار آن، به حكم پادشاه وقت، نظارت بر خدّام حرم شريف رضوي را پذيرفت. پس از مدتي، به قزوين كه در آن زمان، پايتخت ايران و حكومت صفويه بود، منتقل گرديد و سرانجام در پي انتقال پايتخت به اصفهان به آنجا مسافرت كرد و در راستاي گسترش خدمات علمي و پژوهشي و فعاليتهاي اجتماعي، در آن شهر اقامت گزيد.[28]
مسجد و مدرسه شيخ لطفالله
شيخ لطفالله، جايگاه ويژه علمي و اجتماعي در عصر خود داشت و چون مورد توجه مردم و عالمان بود، حاكم وقت نيز به جهت بهره بردن بيشتر مردم از انديشه و فعاليت ايشان، در سال 1012م (1603م) براي تدريس و اقامه جماعت و رسيدگي به مشكلات مردم، مسجد و مدرسهاي براي بنا كرد. اين عالم پرتلاش در كنار تعليم و تربيت شاگردان و عالمان ديني، از رسيدگي به امور مردم غافل نبود و در مسجد علاوه بر اقامه نماز جماعت، به تدريس علوم ديني و فعاليتهاي اجتماعي نيز مي پرداخت.[29]
مؤلف تاريخ مدارس ايران مينويسد: [به دستور شاه صفوي] تعدادي از مدارس به نام مهاجران بود، يا براي برخي از مهاجرانِ عاملي ساخته شده بود؛ براي نمونه مدرسه شيخ لطفالله كه به نام شيخ لطفالله ميسي است و خود او در آنجا تدريس ميكرد. اين مدرسه به فرمان شاه عباس به يادگار پدرزنش در جانب شرقي ميدان چهار باغ اصفهان ساخته شده است.[30]
در اين مدرسه، جمع زيادي از انديشمندان علوم اسلامي فارغالتحصيل شدهاند. مولى محمدزمان بن كلبعلي تبريزي اصفهاني كه از شاگردان محمدتقي مجلسي، آقا حسين خوانساري و شيخ جعفر قاضي بوده و از مجلسي اول روايت نقل كرده است،[31] در كتاب فرائد الفوائد في احوال المدارس و المساجد كه هنگام اقامتش در مدرسه شيخ لطفالله آن را نگاشته، شرح حال هفده نفر از علماي بزرگ و شخصيتهاي برجسته اين مدرسه را آورده است.[32]
اقبال آشتياني درباره مسجد شيخ لطفالله چنين مينويسد:
شكي نيست كه مسجد شيخ لطفالله در اصفهان از زيباترين و باشكوهترين بناهاي اين شهر ميباشد؛ چرا كه گردشگران براي ديدن آن، سختي مسافرت را تحمل كرده، تا اين ساختمان را كه از فنون گوناگون معماري در آن به كار رفته، ديدن نمايند.
اين مسجد در ضلع شرقي ميدان «نقش جهان» به ازاء بناي عاليقاپو يا «دولت خانه» قرار دارد و به جرات ميتوان گفت از زيبايي و جلوههاي شگفتانگيز در داخل و خارج قبه و گنبد آن و نيز خطوط بهكار رفته در آن، چنين بنايي به ندرت در گوشه و كنار جهان ديده ميشود. اين نقش و نگار و خطوط با دست هنرمند آن عصر عليرضا تبريزي عباسي صورت گرفته است.
شروع احداث مسجد به دستور پادشاه آن عصر شاه عباس اول (شاه عباس كبير) در سال 1011 هجري بوده است؛ يعني در همان سالي كه دستور ساختن ميدان نقش جهان و بازارهاي چهارگانه اطراف آن را صادر كرده بود، و كار ساخت اين بنا تا سال 1028 هجري ادامه داشت كه در آن سال به پايان رسيد.
هدف اساسي شاه عباس در ساختن اين مسجد و در كنارش مدرسه، فراهم آوردن محلي براي تدريس و مركزي آموزشي با امكانات زياد و گسترده و همچنين مركزي براي اقامه نماز به امامت شيخ لطفالله عاملي ميسي كه در آن دوران به تقوا و زهد و بزرگواري مشهور بود و سخت مورد توجه سلطان قرار گرفته بود، بوده است. [33]
عقايد علمي
شيخ لطفالله در آثار و رسالههاي گوناگون خود، درباره بسياري از مسائل فقهي با نظر برخي از علماي زمان خود مخالفت و عقايد آنها را نقد كرده و درباره آنها رسالههاي مستقلي تدوين كرده است. از جمله درباره مسئله حكم عرق سركه متنجس؛ بنا به نقل افندي اين رساله علاوه بر حكم اين مسئله، فوايد فراواني دارد.[34]
شيخ لطفالله از جمله كساني است كه به وجوب نماز جمعه در عصر غيبت فتوا داده است و خود نيز در مسجدي كه به نام او ساخته شده بود، اقامه نماز جمعه ميكرد.[35]
از ديگر نظريات وي، مشروعيت و صحت اعتكاف در تمام مساجد است كه اين نظريه را در رسالة الاعتكاف آورده است.[36]
آثار و تأليفات
آثار و تأليفات شيخ لطفالله بيشتر با رويكرد حاشيه، نقد و شرح آثار پيشينيان بوده است، اگر چه هر يك تأليف مستقلي به شمار ميآيد. همچنين از استادان و مشايخ خود اجازاتي گرفته است كه مجال ذكر آنها نيست و تفصيل آنها را علامه آقا بزرگ تهراني در موسوعه و دائرة المعارف بزرگ الذريعه آورده و علامه مجلسي نيز در اجازات بحارالانوار از آنها ياد كرده است. بنا به آنچه در كتب شرح حال وي آمده است، تأليفات وي عبارتند از:
- ماء الحياة و صافي الفرات في رفع التوهمات و دفع واهي الشبهات (رساله اعتكافيه): در آداب و احكام اعتكاف نگاشته شده است. به همين دليل نامش را اعتكافيه نيز گذاشتهاند. آغازش چنين است: «بسم الله الرحمن الرحيم الجواد الكريم و به نستعين على كل ظنين الحمد لله الذي جعلني من المهتدين إلى الصراط المستقيم من الدين...»[37]
شيخ لطفالله سبب تأليف اين اثر را چنين مينويسد: چون بعضي از علما به اعتكاف در مسجدي كه شاه عباس به نام من ساخته بود اعتراض داشته، آن را صحيح نميدانستند، براي نقد و رد نظريه ايشان اين كتاب را نگاشتم.[38]
- الوثاق و العقال للعشواء في ليلة الظلماء بقوي الحبال: در فقه مسئلهاي است مبني بر اينكه اگر ولي دختر، در كودكي او را به عقد كسي در بياورد و پس از بزرگ شدن دختر معلوم شود كه مصلحتي براي او در اين كار نيست، آيا ميشود اين عقد را فسخ كرد يا نه؟ اين رساله در پاسخ به اين مسئله، با نقل سخن علمايي چون محقق ميردامادو ديگران كه موافق اين عقيدهاند، نظريه مخالفان را ذكر و رد كرده است.[39]
شيخ لطفالله دليل نامگذاري اين رساله را چنين مينويسد: از آنجا كه بسياري از انديشمندان، همانند خاتم المجتهدين مير محمدباقر داماد و ديگران، فتوا دادهاند به ابطال و فسخ عقدي كه از سوي پدر يا جد نسبت به دختر كوچك به كمتر از مهرالمثل بسته شده و اين عقد نسبت به او منفعت ندارد، جملگي فتوا دادهاند كه او ميتواند پس از بلوغ و بزرگ شدن، آن عقد را فسخ كند. در مقابل اين فتوا، بعضي از علماي معاصر نظر مخالف را برگزيدند. در اين رساله، فتواي بزرگاني همانند ميرداماد را مستند و تبيين كرده و آراي مخالفان را به نقد كشيدهام.
آغاز رساله چنين است: «الحمد لله على كل حال ... هذه رسالة غير وجيزة... سميتها الوثاق و العقال...». نسخهاي از رسالهها كه بيشتر آنها به خط مؤلف است، در كتابخانه امير المؤمنين (علیه السلام) نجف نگهداري ميشود.[40]
- تعليقات و حواشي بر شرح القواعدكه در موضوع فقه، و از تأليفات جدّ بزرگش شيخ علي بوده است.[41]
- المسائل الفقهية: رسالههايي در مسائل گوناگون فقهي كه در آن بسياري از نظريات علماي همعصر خود را نقد كرده است؛ از جمله رسالهاي در حكم عرق سركه متنجس. اين رساله فوايد فراوان ديگري نيز دارد. [42] صاحب رياضبخشي از آن را در استرآباد ديده است. [43]
- شرح قول العلامة في الإرشاد: رسالهاي در تحقيق مسئله وصيت به مال، از كتاب إرشاد الاذهان، اثر علامه حلي. [44]
- رسائل كثيرة في مسائل عديدة.[45]
- حاشيه بر جامع المقاصد[46] و آثاري جز اينها.[47]
إقبال آشتياني مينويسد:
در نوروز سال 1941م، در اصفهان بودم و در يكي از خيابانهاي اين شهر مشغول خريد كتابهايي بودم. در ميان آنها به مجموعهاي خطي به خط شيخ لطفالله ميسي برخوردم كه داراي رسالههاي متنوع و آثار گوناگون از تأليفات انديشمندان و نيز آثاري از خود شيخ لطفالله بود. اين مجموعه به خط شيخ لطفالله بود كه در ابتدا و انتهاي آن به اين مطلب تصريح كرده است در اين مجموعه نفيس خطي، موضوعاتي چون حديث و رجال ديده ميشد. اين مجموعه پيشتر در... متعلق به شيخ لطفالله عاملي بوده است كه اين مطلب نيز از اثر خط و مهري كه در آن باقي مانده است، به دست ميآيد. [48]
وي در ادامه ميافزايد:
شيخ لطفالله فهرست كتابها و رسالههايي را كه در اين مجموعه گردآوري شده بود، به اين شرح نوشته است:
اين مجموعه مشتمل است بر «مناسك حج»، و «بخشي از رسالة حساب» اثر شيخ بهاءالدين محمد سلّمه الله، و «أربعين حديثا» كه امير فيضالله[49] آن را جمعآوري نموده است، و «حواشي بر بعض از آثار فقهيه ملا عبدالله تستري»، و در ادامه نوشته است: من بر اوائل آنها حواشي دارم و أنا الفقير إلى الله لطف الله العاملي الميسي، و «رسالة في العمل بخبر الآحاد» و كتاب «شرح الدراية» اثر شهيد ثاني و «حواشي شيخ بهاء الدين محمد سلمه الله تعالى بر الاثني عشرية» اثر شيخ حسن قدس سره.[50] و بخشهايي از اختيار الرجال اثر ملا عنايتالله كوهپايهاي[51]، و «پنج جزء از كتاب كشي در رجال».
در پايان عبارت فوق بعد از اسم كتاب ملا عبدالله شوشتري، دو مهري كه به قطع و يقين به خط شيخ لطفالله عاملي بود به چشم ميخورد كه اين كلمات نوشته شده بود: « ثقتي بلطف الله تقيني»[52].
كاتب در پايان اين رساله اين عبارت را نوشته است :
كتب هذه الرسالة الفقير إلى الله الغني حسن بن آل براق الحسني في بلدة أصفهان للأخ و المؤاخي لوجه الله الطيب الطاهر الفاضل العالم العامل التقي النقي الرضي المرضي شيخ الإسلام و المسلمين شيخ لطف الله العاملي عامله الله بلطفه و زاد في شرفه في أواخر شهر ربيع الأول سنة ألف و اثني عشر من الهجرة النبوية على مشرفها السلام و التحية.[53]
از اين عبارت به دست ميآيد كه وي اين نسخه را براي شيخ لطفالله نگاشته است.
فرزندان
در ميان فرزندان وي كه بيشتر از عالمان بودهاند، شيخ قوامالدين جعفر مشهورترين ايشان از جهت جايگاه و مقام و نيز بزرگترين آنها از لحاظ سن بوده است. اين عالم بزرگوار، شاگرد شيخ بهاءالدين عاملي بوده كه وي در شوال 1020ق به او و پدرش شيخ لطفالله اجازه نقل روايت و كتب پيشينان را داده است.[54] همچنين ايشان حواشي متعددي بر كتاب قواعد علامه حلي نگاشته است.[55]
شيخ لطفالله يكي از دخترانش را به همسري ميرزا حبيبالله صدر معروف درآورد كه ميرزا مهدي وزير و برادرش ميرزا عليرضا، شيخالإسلام اصفهان، از فرزندان وي هستند.
يكي ديگر از دخترانش را نيز به همسري سيد ميرزا محمد مؤمن عقيلي استرآبادي درآورد. فرزندان وي نيز در آن زمان، از عالمان معروف و شخصيتهاي برجسته بودند.[56]
شيخ قوامالدين جعفر، دو پسر به نامهاي علي و ابراهيم داشت كه جد آنها شيخ لطفالله ميسي، در تاريخ ولادت ابراهيم در اصفهان چنين نوشته است: در روز سهشنبه 25 محرم سال 1027ق در خانهاي كه به مسجد شاهي عباسي متصل ميباشد، اين نوزاد (ابراهيم) به دنيا آمده است.[57] همچنين درباره تاريخ ولادت فرزندش علي در مجموعه فقهيه مطالبي نگاشته است كه نشان از جايگاه علمي و فضل او دارد. خود شيخ علي نيز در برخي از نامههايش، خويش را با لقب «مفتي» معرفي كرده است.[58]
عالمان هم عصر
آنچه از تاريخ برميآيد، شيخ لطفالله كه در دوران شيخالاسلامي شيخ بهايي ميزيست با شيخ بهايي رابطهاي بسيار حسنه و در نهايت صفا و صميميت داشت. شيخ بهايي به فضل و دانش شيخ لطفالله اعتراف و او را تجليل ميكرد. همچنين فقاهت وي را باور داشت و ميان ايشان رابطه دوستي و صفاي كامل برقرار بود. با توجه به دانش فراوان شيخ لطفالله، انديشمند فرزانه و شيخ الاسلام عصر صفوي، شيخ بهاءالدين عاملي، مردم را به وي ارجاع ميداد.[59]
شيخ بهاءالدين عاملي (متوفای1031ق) به شيخ لطفالله در تاريخ شوال سال 1020ق اجازه نقل روايت و نقل كتب پيشينان را داده است.[60] همچنين ميان شيخ لطفالله و ميرداماد رابطهاي صميمي برقرار بود و شيخ لطفالله در برخي از آثار خود، از نظريات ايشان دفاع كرده است. [61]
رابطه شيخ لطفالله و عالم ديگر معاصرش، ملا عبدالله تستري[62] (متوفاي 1021ق) چندان مناسب نبود. آنها در بسياري از مسائل علمي با هم اختلاف نظر داشتهاند. مؤلف تاريخ عالمآرا مينويسد: ميان شيخ لطفالله عاملي و مير محمدباقر داماد (متوفاي 1040ق) از طرفي، و ملا عبدالله شوشتري از جهت ديگر، مناقشات فراوان در مسائل علمي و امور اجتماعي وجود داشت. اين سردي روابط و نزاع علمي ميان ايشان تا پايان عمر ملا عبدالله ادامه داشت تا اين كه روز شنبه 25 محرم سال 1021ق[63] ملا عبدالله در بستر بيماري و در حال احتضار بود؛ ميرداماد و شيخ لطفالله به عيادت وي آمدند. ملا عبدالله سر و گردن ايشان را كه مدت زيادي مخالف نظريات هم بودند بوسيد و شوشتري به حال شادي و سرور از دنيا رفت.[64]
وفات
درباره تاريخ وفات اين انديشمند بزرگ، ميان شرح حالنگاران اختلاف اندكي هست و از 1032 تا 1035ق آوردهاند. شيخ آقا بزرگ در قسمت «الرسائل الكثيرة» الذريعه مينويسد: بنا به آنچه از عالمآراي عباسي برميآيد، شيخ لطفالله ميسي در سال 1033ق رخت از اين دنيا بسته و به ديار باقي رحلت نموده است[65] و همچنين در موارد متعدد، سال وفات وي را 1032 هجري ذكر كرده است.[66]
در كتاب محافل المؤمنين درباره تاريخ وفات وي آمده است:
چون دو لام از نام او ساقط كني
سال تاريخ وفاتش زان شمار
سپس ادامه داده است: ظاهراً مراد گوينده از نام او، «شيخ لطفالله» بوده باشد كه بر اين اساس سال وفات وي 1035 هجري، چند سال پس از ارتحال شيخ بهايي بوده است.[67]
در كتاب مجمل التواريخ[68] وفات شيخ لطفالله سال 1032 هجري ذكر شده است؛ يعني همان سال كه شاه عباس بغداد را به تصرف درآورد. همچنين صاحب عالمآراى عباسي، تاريخ وفات وي را ضمن حوادث همان سال ذكر كرده است و دراينباره مينويسد: «شيخ لطفالله ميسي عربي جبلعاملي در أوائل اين سال پيش از سفر به دار السلام بغداد در اصفهان بيمار شد و از دنيا رفت.»[69]