العلماء الاكارم، العالم الورع و الفاضل المطلع المضطلع الامير سيد حسين الحسيني القزويني عن ابيه السيد الماجد الكريم و الفقيه المتكلم الحكيم الامير سيد ابراهيم... الي آخر اجازه.[21]
آثار وجودي ايشان
اين عالم فقيه علاوه بر كسب و نشر علم (چه در تربيت شاگردان چه در راه رشد و تقويت افكار، عقايد ايمان و فرهنگ مردم) سعي در حفظ آن براي آيندگان نيز داشتهاند چنانكه آثار گرانبهاي بسياري از ايشان به يادگار مانده تا نام نيك ميرحسين قزوينيتا هميشه در خاطرهها و يادها زنده بماند و چه بسا هماكنون كتب ايشان سراج وهاج راه بسياري از علمدوستان و علمجويان باشد از جمله آثار گرانقدر ايشان ميتوان به اين موارد اشاره كرد، البته هر چند ايشان در اجازه نامهي خود به بحرالعلوم نوشتهاند: آنها تاكنون زياده بر بيست رساله شده است،[22] اما در اينجا به چند مورد از آثار ايشان ميپردازيم.
- 1. معارج الاحكام في شرح مسالك الافهام و شرائع الاسلام. (در فقه استدلالي)
شهيد ثانيقدسسره، بر كتاب شرايع الاسلاممحقق، شرح ژرف و پرمايهاي نگاشته است به نام مسالك الافهام. مرحوم قزوينياين كتاب را به عنوان متن درس خارج براي برادرش سيد حسنو گروهي از فضلاء تدريس كرد. اين مباحث را به درخواست برادر كوچكش، آقا سيد حسين گردآوري كرد و آن را معارج الاحكام في شرح مسالك الافهام و شرائع الاسلامنام نهاد.
اين كتاب افزون بر نظرياتي دقيق در احكام و مسائل آن، در بردارنده مباحثي مفيد در رجال، تراجم و مباحثي ديگر است. در فصل سوم آن، گزيدهاي از كتاب جامع الرواةحاج محمد اردبيليو مشتركات كاظمي و طريحي آمده است. در بخش پنجم كتابهايي را كه مأخذ مورد اعتمادش بوده، نقد و بررسي كرده و در ضمن ذكري مبسوط را به احوال بسياري از قدما و متأخرين، اعم از اساتيد خود و پدرش اختصاص داده است.[23]
محدث نوريصاحب مستدركدر اين مورد مينويسد: كتابي بزرگ و شريف است و مقدمات نيكو و سودمندي دارد. كه البته سودمندي مقدمات آن را صاحب ريحانة الادبنيز مورد تأييد قرار داده است.
محدث شيخ عباس قمينيز در كتاب خود اين كتاب را كتابي شريف دانسته و مقدمهي كتاب را بسيار نافع و نيكو شمرده است.[24]
ميرزا محمدعلي حبيب آباديدر مكارم الآثارمينويسد: محقق اول نيز در فقه كه از جلائل تأليف وي در دوازده جلد بزرگ است و جلد اول آن كه در مقدمات كتاب است شامل فوائد جليله در رجال و احوال جماعتي كثيره از روات است...[25]
- مستقصي الاجتهاد في شرح ذخيرة المعاد و الارشاد(در فقه استدلالي)
این اثر نفیس نیز، شرح كتاب ذخيرة المعاد ملا محمد باقربن محمد مومن سبزواري است كه آن هم در شرح كتاب ارشاد الاذهان الي احكام الايماناز علامه حليدر فقه است.[26]
سید حسین قزوینی در اجازه خويش به سيد محمد بحرالعلوم، به تمام شدن اين كتاب تصريح كرده است.
- براهين السداد في شرح الارشاد
در شرح ارشاد علامه حلي، كتابي بزرگ است و داراي چندين جلد ميباشد. مرحوم آقا بزرگكتاب تجارت آن را در كتابخانهي مرحوم محدث علامه محمدحسن صدرالدينديده است.[27]
- نظم البرهان (نظام البرهان) في احكام الايمان
منظومهاي است در اصول دين و عقائد و شرح آن نيز از خود اوست. اين كتاب در كتابخانهي آيتالله مرعشيدر قمموجود است.
سید حسین قزوینی در اجازهي خود به مرحوم بحرالعلوم از آن به نام شرح نظام البرهان، ياد كرده است و در اين كتاب اصول دين و مباحث اعتقادي را از زبان شعر بيان كرده است. طليعه آن چنين است.
من بعد اسم الرب حمد لازم
و عند عقل شكر حق جازم
و اسمعن من لطف رب العالمين
من الحسيني المسمي بالحسين[28]
- الدر الثمين
اين كتاب در ابواب مختلف و علوم متنوع است كه هر كدام از آنها اسم خاصي دارند و مباحث فقهي مهمي در بعضي از آنها مطرح شده است. اين كتاب در بردارنده چهل رساله در موضوعات فقهي و ديگر علوم است. كه به چند مورد از اين رسائل در اينجا اشارهاي كوتاه ميكنيم:
- اختيار المذهب
- ايضاح المحجة در حليت نماز ظهر در روز جمعه. اين رساله در سال 1174 تأليف شده و مطابق با كلمهي حل الظهر است.
- كتابي در حكم بيع وقف
- رفع الالتباس
- غاية الاختيار در حكم مناكحهي كفار
- قصد السلوك در آنچه مالك ميشود آن را مملوك
- مواهب الودود في الميراث الاحفادو....[29]
- المجموع الرائق في العوائد الشوارق و الفوائد البوارق
اين كتاب چندين رساله در فقه است.
- تذكرة العقول في اصول الدين
در 1142ق آن را به پايان رسانيده است.
- كتاب الاخلاق
اين كتاب به زبان فارسي نگاشته شده است.
- اللئالي الثمينة در تراجم احوال علماء
- مختصر جامع الرواة(ملا محمد اردبيلي) در رجال
- كتابي در اجوبهي مسايل كثيره
- كتابي در مشتركات رجال و احوال چند نفر از مشايخ
مورخ بزرگوار، سيد محسن امين، در كتاب پرمايه اعيان الشيعةعنوان بيست و شش كتاب را آورده است. كه برخي از آنها نام رساله هاي وي در كتاب الدر الثميناست.
ويژگيهاي اخلاقي ايشان
طريقه سير و سلوك ايشان، به شيخ مؤمن كوچك، مشهور به پيراستي ميرسد. پدرش علامه امير ابراهيمدست پروردهي محمد تقي شاهيبود كه او از مريدان شيخ كوچك مؤمن است.
مير محمدتقي رضوي شاهي، از بزرگان سادات رضوي است. عرفان و طريقهي سير و سلوكش را از مشكوة ولايت رضوي نوش كرد و در دو بعد علوم نظري و عملي مكانتي بلند يافت.
عرفان او، به مقام ولايت مولي الموحدين، اميرالمؤمنين(علیه السلام) چنان بود كه وقتي نام آن حضرت را ميشنيد، حالش دگرگون ميشد و ذكر يا علياز دل برميكشيد كه استخوانهاي سينهاش با او همنوا ميشد.[30]
معاصرانش كرامتها به او نسبت دادهاند و حالات شگفتي از او حكايت كردهاند. امير محمدمهديبرادر سيد حسيناز پدر بزرگوارش چنين روايت ميكند: روزي در مشهدمقدس براي ديدار او به حجرهاش رفتم. چون به در حجره رسيدم، او را تنها يافتم. او از آمدنم آگاه نشد. ديدم در حالي كه سينهاش مانند كيسهاي كه پر باد و خالي ميشود حركت ميكند و اين مصرع را زمزمه ميكند: سوزم گرت نبينم، ميرم چو رخ نمايي.
وقتي به حرم ثامن الائمهمشرف ميشد، حالي به او رخ مينمود كه گويي قالبي بدون روح يا نقشي بر ديوار بود.[31]
علامه مير محمد ابراهيم، به عارف زاهد، مير محمدتقيارادتي ويژه داشت و راه و رسم خودسازي و سلوك را از آن بزرگوار آموخت.
عالم رباني، مير حسين قزويني، كه دست پرورده چنين مكتب اخلاقي بود، با شب زندهداري، مراقبت از نفس و انس با دعاهاي مأثوره به مكانتي بلند در اين عرصه رسيد. او نيز، چونان پدر و برادر و عارف بلند مرتبه مير محمدتقي شاهي، صاحب كرامات و حالات خاص شد.
ارادت ايشان به خاندان امامت بسيار زياد بود و از آن جايي كه يادگار پدر در وجود ايشان نيز باقي مانده بود ايشان نيز از عالماني بودند كه شعر ميسرودند و بسياري از اشعار ايشان در مورد ائمه اطهار بود. ايشان نيز همچون پدر استعداد خود را در راه خدمت به اهل بيت صرف كردند و اين موهبت الهي را هديه به پيشگاه معصومين قرار دادند. در كتاب شجره طيبه حاج حسن حاج سيد جواديكه از نسل پاك ايشان ميباشد تخلص(اسم شعري) ايشان را نسيب ياد كردهاند. همانطور كه ذكر شد ايشان كتاب نظام البرهانرا به زبان شعر تنظيم كردهاند.
از منظر ديگران
شيخ عبدالنبي قزوينيدر كتاب تتميم امل الآملاين چنين از ايشان ياد ميكند:
درياي پهناور و كوه بلند سرافراز، دانشمند بزرگ، فاضلي بيمانند و عالمي كمنظير است. فهميمترين فقيهان و گراميترين عالمان، ژرفانديش در افكار پيچيده، شناگر درياي مواج افكار و انديشه، استخراج كننده آراء و نظرات دستنيافته پيشينيان كه بوسيله افكار تابناكش جواهرات ناب را استخراج ميكرد. انديشمندي است كه افكار تابنده او خاصه خود او بود و عالمي است كه مثل او دست نيافتني است. داراي فكري صحيح و قوهي استعداد قوي است. اگر از جامعيت او پرسش كني پس او دريايي است كاستي ناپذير و اگر از استنباط ايشان پرسيده شود، يگانه مردي است كه كسي نميتواند از ايشان سبقت بگيرد و اقوال و نظريات را آنچنان بررسي ميكند كه چيزي اضافه بر آن نميماند. با دقت نظريات خود را انتخاب ميكند به طوري كه گريزي از پذيرش آن نميباشد. از بهترين زمان جواني يعني حدود 35 سال قبل تا زماني كه بانگ كلاغ بين من و ايشان برآمد با او بودم. اكنون 65 بهار از عمر او ميگذرد.
يكي از ويژگيهاي ايشان اين بود كه موفق به حج تمتع و عمره شد ولي پدر و برادر فاضلش توفيق زيارت نيافتند. ويژگيهاي بيشمار ايشان بر كسي پوشيده نيست. از ايشان شرح مبسوطي بر كتاب مسالكاست كه مسائل را تحقيق كرده و دلايلش را اصلاح نمودند كه كتابي فائق و رائق است.
همچنين از ايشان رسالههاي بسياري باقي مانده كه چهار عدد از آنها نزد من است: رسالة (الاحفاد مع وجود الاجداد)، رساله (أحكام النبش)، رساله (الزنا بذات البعل)، و رساله (نكاح الكوافر).
تمام اينها در نهايت نيكويي و متانت و دقت و گرانمايهاي است. خداوند عمرش را طولاني بفرمايد و توفيق زيارت ايشان نصيب ما بفرمايد.[32]
به نقل از مكارم الاثار:
صاحب اين عنوان كه از اجله علماء اعيان فقهاء بزرگوار و صاحب كرامات و مقامات بوده، در علوم معقول و منقول و رجال و حديث، تتبعي تمام و تبرزي لاكلام داشته و شعر هم ميگفته.[33]
صاحب روضاتچنين مينويسد:
او راستگفتار و پاك جان بود پارساي پرهيزگاران و گل سرسبد برگزيدگان بود. صاحب كرامات و از مقامهاي معنوي در دوران حيات و پس از مرگش برخوردار بود. خانهاي كه ايشان در آن زندگي ميكردند را بزرگ ميشمارند، همچنين اهل بيت خوشبخت ايشان را بياندازه مورد احترام قرار ميدهند مگر آنكه بزرگيشان كم باشد.[34]
صاحب ريحانة الادبميفرمايد:
در وثاقت و زهد و ورع و تقوا وحيد عصر، جامع معقول و منقول، كرامات و خوارق عادات بسياري در حياتش بدو منسوب بود.[35]
گوهرهاي ناب
مرحوم مير حسيندر كتاب الدر الثمينخود دستور العملي را ذكر كردهاند كه راه سير و سلوك را در قالب نصايحي به ما نشان ميدهد. اين دستورالعمل يك بار توسط آيتالله رضا استاديبا برخي آيات و روايات استخراج و به چاپ رسيده. خلاصهاي از اين دستورالعمل را در اينجا ذكر ميكنيم.[36]
بسم الله الرحمن الرحيم
بعد الحمد و الصلاة علي النبي و الآل. اين چند كلمه است كه به التماس بعضي از برادران ديني مرقوم قلم اقل عباد، حسين بن ابراهيم الحسيني در خلاصه نصايح و تهذيب اخلاق ميگردد. جناب احديّت همگان را توفيق رفيق سازد.
بدانكه دفع صفات نفاق و تحصيل اخلاق، بر جميع مكلّفين بالاتفاق، از جمله فروض عينيّه و تغافل و تهاون در رياضت و تخلّق به مكارم صفات و فضائل نعات، منشأ تضييع قابليت و باعث خروج از كرامت انسانيت گرديده، نفس نفيس را به بهايم ملحق خواهد گردانيد كه:
«ان هم الاّ كالانعام بل هم اضلّ سبيلا»
شاهد صدق مدّعا ميباشد. پس طالب حق را لازم است كه بعد از تحصيل اعتقاد به مبدأ و معاد و تحصيل يقين، به كتب درسي بر وفق شريعت غرّاي سيد المرسلين و صفوت عالمين، متابعاً لرؤف رحيم كه درباره ذيشأن آن جناب «انك لعلي خلق عظيم» ورود يافته، در ايام مهلت حيات، متمتّع؛ اقوال و اطوار آن بزرگوار را شعار و به تدريج خود را از حضيض نقصان، به اوج كمال و حدّ تمكين و وقار به حول و قوّه ملك غفّار، تعالي شأنه، برساند. پس بر سبيل تنبيه به پارهاي از رؤوس فضايل اشاره ميشود:
اول، تحصيل تقوا و پرهيزگاري در جميع فعل و ترك است كه مدام در مقام مراقبه بوده، جناب اقدس الهي، تعالي شأنه، را در هر حال حاضر و بر خود ناظر دانسته، در مقام خوف و خشيت به اوامر، مؤتمر و از نواهي منتهي بوده و در آشكار و نهان، فضيلت تقوا را شعار خود ساخته، پا از اندازه شريعت غرّا بيرون نگذارد و بر تقدير عروض اثم و گناه با استغفار و توبه و انابه و ندامت، به زودي تدارك مافات نمايد.
دوم، دوام ذكر حق به قلب و لسانكه لمحهاي به غفلت نگذارند و ساعت را غنيمت شمارد و به غير فايده، ايّام مهلت را از دست ندهد كه هر ساعت، گوهر گرانبهايي است كه جميع دنيا و مافيها با آن برابري نمينمايد.
سوم، توكل و واگذاشتن امور به ولي حقيقي و پناه بردن به جناب مقدس اوست، تعالي شأنه. كه در هيچ حال به راي و تدبير خود اعتماد ننموده، اتكال به ذات بيزوال نموده، آنچه منعم حقيقي درباره او تقدير نمايد، راضي بوده، جناب متعال را متهم در قضا نداند و ضيق قلب و سخط اقدار را از صفحه دل بزدايد.
چهارم، تمسك است به جميع شرايع دين مبين در سنت سنيه سيد المرسلين و اخذ نمودن آن از علماي دين و وَرَعين متقين كه تخلّف از آن منشأ و اخذ به بدع و اهواء و باعث بر هلاكت است، مانند: مداومت فرايض و واجبات و باز داشتن نفس از منهيات علي كرور الليّالي والايام. بايد نهايت اهتمام و سعي تمام معمول داشت و به مجرد وصف طريق بدون اعمال نفس، به نصيحت شفيق اكتفا ننموده و در خصوص مرغبات نوافل و مندوبات فضايل بعد ذلك به قدر جهد طاقت و فراغ و صحت در ليل و نهار، سعي بسيار نموده، از ندامت تضييع عمر گرانبها در روز عرض اكبر با حذر بوده و زبان از سخن لغو و بيفايده خصوصاً فحش و كذب و غيبت و نميمه نگاه داشت و از استماع و سماع منهيات و امورات بيفايده دينيه و دنيويّه با حذر بوده و جميع اعضا و جوارح را از خلاف رضاي مالك حقيقي مضبوط و محفوظ داشت.
پنجم، ممارست زهد و بيرغبتي در دنياي و مافيها و اقتصاد در معيشت، به قدر بلغه از حلال و ضبط نفس از اشتغال و فضول عيش و استغناي از جميع ناس در قليل و كثير؛ چه احتياج به ناس با مذلت حاضره و نسيان آخرت، مورث ياس و موجب افلاس است.
ششم، دوام ياد مرگ و مستعد بودن براي نزول فرض است كه مكرر در نصب عين خود دانسته، لمحهاي غافل نشود كه غفلت، باعث وبال دنيا و آخرت است و تهيه اسباب سفر آخرت از وصيت و آماده كردن كفن و غير آن از ضروريات را لازم داند كه با ترك استعداد هر چند عمر يابد مرگ او فجأه خواهد بود.
هفتم، دوام محاسبه نفس است در هر صبح و شام. پس هرگاه چيزي در اعمال خود ببيند، حمد و شكر الهي را به جاي آورده و آن نعمت عظمي را از جناب مقدس او تعالي دانسته، توفيق زيادت طلب نمايد و هرگاه شرّ و بدي در اعمال خود ببيند، در توبه و انابه استعجال نموده، به آب حسرت و ندامت، صفحه دل را پاك گرداند و به تدارك اعمال نيك، نفس نفيس را از آن دنيّه رهاند.
هشتم، مداومت بر استغفار و طلب آمرزش است در ساعات روز و شب، خصوصاً در اعصار و اسحار؛ چه در وصيت حضرت لقمان كه براي ولد خود فرموده مسطور است: «بسيار بگو: اللهم اغفرلي» پس به تحقيق كه براي جناب احديت، وقتهايي چند ميباشد كه در آن وقت ردّ سائلي از درگاه عزت و جلالت نمينمايد. پس دائم الاوقات بايد در دعا بود شايد دعا در ساعتي از ساعات به هدف اجابت رسد.
نهم، امر به معروف و نهي از منكر است به قدر مقدور و با تحقق آداب و شرايط كه مشهور و در كتب اسلاف مسطور است و هرگاه اظهار حق ممكن نشود، لااقل مجالست اشرار را اختيار ننموده، از دل بايد اطوار و رفتار ايشان را ناخوش شمرده، مداهنه با ايشان اصلاً به عمل نياورد.
دهم، مساعدت و ياري نمودن برادران ديني است در امور خيريّه و متوجه شدن برآوردن حاجتهاي ايشان است، خصوصاً ذريّه طيبه حضرت با رفعت خيرالبريه و سلاله علويه فاطميه.
يازدهم، عظيم شمردن فرمانهاي الهي و تعظيم و تكريم علماي دين و اهل تقوا و اصحاب ورع از مؤمنين است كه منشأ رستگاري دنيا و نجات عقبي است.
دوازدهم، صبر نمودن است در جميع مواطن كه صبر به منزله سر ايمان است و راضي بودن به اقدار، باعث راحت دارين است و بايد هرگز تمني و آرزو ننمايد چيزي كه عاقبت آن را نميداند و دايم، در هر حال، شاكر بوده باشد كه منشأ مزيد نعمت است و در تعجيل فرج آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مكرر داعي بوده باشد.
سيزدهم، اشتغال است به ممارست علوم دينيه نافعه در سلوك مسلك آخرت و طلب آن از اهلش و از ملامت احدي بيم ننمايد و در جهالت نماند.
چهاردهم، اخلاص ورزيدن است در جميع اعمال كه غير حق، معيار نظر نبوده؛ چه ريا نعوذ بالله شرك است و اجتناب از آن واجب است.
پانزدهم، سعي نمودن در صله ارحام و احسان به آنهاست كه منشأ رفع درجات و بركت مال و طول اعمار و رضاي حضرت كردگار است، هر چند سلام دادن بوده باشد. هرگاه غير از آن ممكن نشود، خصوصاً والدين كه حقوق ايشان بيشمار و عقوق، موجب خسران و وبال است خواه در حيات و خواه در ممات.
شانزدهم، زيادت برادران ديني و مذاكره ايشان است در امور دين و آخرت كه از مذاكره با ايشان، استعداد تام و توشه سفر پرخطر عقبي حاصل ميگردد.
هفدهم، عدم توسع است در مباحات و عدم سختگيري است بر نفس، بلكه اقتصاد و ميانهروي بايد سلوك داشت.
هجدهم، معاشرت با مردم دنيا، به عنوان مدارا، در خور فهم و تاب عقل ايشان معامله نمودن و اعراض نمودن در معارف از آنچه ايشان منكر ميشمارند و به عقل ناقص راست نميآرند و مزاوله و حسن خلق و كظم غيظ و تواضع و رفع كبر و عجب و خودبيني و خيلاء و نخوت و درخواست اصلاح اعمال خود و ايشان از درگاه احديت است و سررشته جميع امور در اخذ به تقوا و پرهيزگاري و دوام مراقبه و نگهباني، جناب اقدس الهي، تعالي شأنه، و توسل به اهل بيت اطهار، صلوات الله عليهم، في الليل والنهار ميباشد.
نوزدهم، تحصيل خوف و رجاست كه از سخط جباري هراسان و از رحمت بينهايت در مهد امن و امان بوده. در يك مرتبه اين دو حال را نگه دارد كه ياس و امن، هر دو منشأ مآتم بيشمار ميگردد، مگر در دم احتضار كه دست از جان شسته، رجاء رحمت بايد غالب باشد.
عروج ملكوتي
سرانجام در سال 1208ق علامه مير حسيننيز همانند پيشينيان خود لبيك حق را پاسخ گفت و جان در دستان مامور الهي نهاد و به سوي ديار ابدي پرواز كرد.