عبدالرزّاق موسوى مُقَرّم
متوفّاى: 1391 هـ .ق.
عنوان مقاله: عاشق کربلا
نویسنده: سیّد حسین سجادى تبار
خاندان و نسب
نسبت سیّد عبدالرزّاق موسوى مقرّم با 22 واسطه به امام همام، موسى بن جعفر، امام کاظم(علیه السلام)مى رسد.([1])
لقب تبار مُقَرَّمْ ابتدا به خاطر نسبت آن ها به سعید بن ثابت، «سعیدى» بود امّا بعد از این که یکى از اجدادش هر دو پایش فلج شد و این بیمارى او را زمین گیر و خانه نشین ساخت به مقرّم مشهور گردیدند.
جدّ اعلا
سیّد قاسم جدّ اعلاى مقرّم در «الحسکه» زمین هایى داشت و در آنجا زندگى مى کرد ولى به خاطر محبت به اهل بیت، خصوصاً امیرمؤمنان(علیه السلام)، از آن سرزمین به نجف اشرف مهاجرت کرده و در جوار حرم مطهّر آن امام همام ساکن گشت.
وى با آمدن به نجف درس و بحث را شروع نموده و به سبب استعداد و علاقه شدیدى که به علوم دینى داشت با تلاش خستگى ناپذیرش در این راه، به یکى از چهره هاى برجسته آن شهر تبدیل گشت. ایشان مورد عنایت بزرگان و عالمان دین قرار گرفت، به طورى که منزلش محلّ رفت و آمد اشخاص فاضل و دانشمند گردید و در بسیارى از اوقات در منزل خود مراسم و محفل هاى عارفانه براى اهل بیت(علیهم السلام)و ذکر فضایل آن بزرگواران برپا مى کرد.
سیّد قاسم در علم انساب خبره بود و تألیف هاى بسیارى نیز داشت که از جمله آن ها است: حاشیه بر «انساب» ابوالحسن فتونى عاملى، و حاشیه بر کتاب «عمدة الطالب» ابن عنبه حسینى. ایشان در شهر نجف به امامت جماعت و ارشاد شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت نیز مشغول بود.
پدر و مادر
سیّد محمّد پسر سیّد عبّاس پدر عبدالرزّاق از عالمان برجسته زمان خویش بود و در شهر نجف زندگى مى کرد. ایشان در مسجد کوفه نماز جماعت اقامه مى نمود و پرچم هدایت شیعیان آن دیار را به دست داشت. وى با توجّه به اهمیّت و مقام و منزلت مسجد کوفه، بسیارى از اوقات در آن مسجد اعتکاف مى کرد.
سیّد محمّد در تربیت و تعلیم پسرش تلاش وافرى نمود تا این که در سال 1351 هـ .ق. از این دنیاى پرتلاطم و درد و رنج رخت بربسته و به اجداد گرامى خود پیوست.
مادرش نیز زنى سیّده و قارى قرآن بود و محبت قرآن و قرآن ناطق را از همان اوان تولّد بر روح و جان فرزندش جارى کرد و او را با روح قرآن آشنا نمود و عاقبت در سال (1370 هـ .ق.) رحلت کرد.
جدّ مادرى
سیّد حسین، جدّ مادرى مقرّم در شهر نجف، امام جماعت بوده و به تدریس اشتغال داشته است، ایشان عنایت خاصّى به سیّد عبدالرزّاق داشت و تربیت و پرورش مقرّم را بر عهده گرفت وى دروس عربى، فقه و فروعات فقهى، عقاید و مسائل اعتقادى را به او آموخت و در پیشرفت علمى و اعتقادى اش تلاش فراوانى کرد و محبت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را در قلب او کاشت و باعث رشد این محبت در دل و جان وى گشت، به همین سبب وقتى در سال (1344 هـ .ق.) سیّد حسین از دنیا رخت بربست، ناراحتى و پریشانى بسیارى در روحیه مقرّم به وجود آمد.
عموى مقرّم
شهید سیّد مهدى، عموى مقرّم از عالمان مبارز و از دشمنان سرسخت عثمانى ها و مخالف ستم ها و ظلم هاى حاکمان بى لیاقت عثمانى بود. وى براى بیدارى مردم، از شهرى به شهرى هجرت مى کرد و چون خویشاوندان آن ها در مناطق مختلف نعمانیه،([2]) دیوانیه([3])و هند پراکنده بودند، سیّد مهدى نیز براى مبارزه با ظالمان در این شهرها رفت و آمد مى کرد و به مردم اطّلاع و آگاهى و بیدارى مى داد. در سال 1334 هـ .ق. در شهر «الکوت»، دشمنان بر سیّد مهدى دست یافته و او را به دار آویختند و بدین سان سیّد مهدى، این مبارز خستگى ناپذیر شهد شهادت را نوشید.
دایى
سیّد حسین، دایىِ مقرّم است. وى اهل علم و فضیلت و صاحب نظر در مسائل فقهى بود و در مدرسه شیخ محمّدحسین کاشف الغطاء، تدریس مى کرد. بسیارى از کسانى که به مقام هاى علمى دست یافته اند از محفل درس ایشان برخاسته اند.
تولّد
در دهه دوم قرن چهارده هجرى، زمانى که سلاطین جور بر کشورهاى اسلامى سلطه داشتند، و دشمنان دین و اهل بیت از اشاعه هر گونه شبهه و تردیدى در مورد اهل بیت(علیهم السلام)دریغ نمى کردند در چنین فضایى سال (1316 هـ .ق.) فرزندى از تبار مقرّم در خانه سیّد محمّد، که از جانب پدر و مادر، از فرزندان رسول گرامى خدا(صلى الله علیه وآله) بود، در شهر نجف چشم به جهان گشود و از بدو تولّد با تربت پاک سیّدالشهدا محبت حسین(علیه السلام) و اهل بیتش در دل و جان فرزند جاى گرفت.
عبدالرزّاق با گذر زمان در سایه تربیت صحیح پدر، مادر و جدّش، روز به روز بر علاقه اش به ائمه(علیهم السلام) بیشتر مى گشت. او در جوانى پى برد که بهترین خدمت به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)، نوشتن زندگى نامه، و کوشش در ترویج و شناساندن شخصیّت این بزرگواران و فرزندان و دوستداران آن ها است وى به همین سبب از ابتدا در این راه قدم برداشت.
او در مقدمه کتاب «الکلم الطّیب» مى گوید:
«براى همین واجب است که بعد از اصول اعتقادات، در فضائل و مناقب ائمه و احوال ایشان نظر کنیم تا از جهتى حقوق واجبه آن ها را ادا کنیم و از جهت دیگر به ایشان اقتدا نماییم و گفتار ایشان را تبعیت کنیم...».([4])
او دریافت، هنگامى که امویان، عبّاسیان و زبیریان، جنگ هاى پراکنده اى را علیه اهل بیت(علیهم السلام)به راه انداختند تا نور آن ها را خاموش کنند و علم آن ها را از میان مردم بردارند و جامعه اسلامى را از این نعمت محروم سازند، و از طرفى با اخبار و روایات ساختگى شبهات فراوانى بین مردم پراکندند و ظالمان و حاکمان بى لیاقت جوامع اسلامى و دشمنان ائمه(علیهم السلام) دنباله رو این ها بوده و بدعت هاى پایه گذارى شده را دنبال کردند و سعى در ترویج دادن آن داشتند، ظلم بر ائمه است که انسان تنها به بیان و گفتار بسنده کرده و دست به قلم و نوشتن نبرد بلکه وظیفه عالمان است که با نوشتن فضایل این سفیران الاهى شبهات را از بین مردم برداشته و ذهن هاى افراد جامعه را روشن نماید. بنابراین مقرّم پیشتاز این اعتقاد بود و به همین خاطر کتاب هاى فراوانى درباره اهل بیت(علیهم السلام) نگاشت.
استادان
مقرّم، از همان اوایل نوجوانى شروع به تحصیل نمود و تمام تلاش خود را در راه یادگیرى علوم الاهى به کار بست. وى از آن جا که محبت فرزندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) با وجودش عجین شده بود، از همان ابتدا به یادگیرى علوم دینى روى آورد و از استادان برجسته اى بهره برد بعضى از این بزرگان در شخصیّت وى تأثیر بسزایى داشته اند. استادان وى عبارتند از:
1. سیّد حسین
وى جدّ دانشمند و با تقواى مقرّم است که در تربیت و تعلیم وى تلاش فراوانى کرد. مقرّم در دروس عربى، فقه، عقاید از این رادمرد ـ که در سال (1334 هـ .ق.) وفات یافت ـ استفاده شایانى برد.
2. شیخ محمّدرضا آل شیخ هادى کاشف الغطاء (متوفّاى 1336 هـ .ق.)، مقرّم در علم اصول از این استاد استفاده نمود.
3. شیخ حسین حلّى نجفى، که مقرّم دروس سطح را در پیش ایشان خوانده اند.
4. سیّد محسن حکیم (1306 ـ 1390 هـ .ق.)
از مراجع مشهور عالم تشیّع است که از محضر علمایى همچون آخوند خراسانى و آقا ضیاءالدین عراقى و میرزا محمدحسین نائینى استفاده کرده و از مبارزان و علماى دین که علیه ظالمان مبارزه مى کردند دفاع مى نمود.
آیت الله حکیم در زندگى خویش توجّه زیادى به بینوایان و یتیمان داشت و معروفترین کتاب وى «مستمسک عروه» است که در حوزه ها استفاده مى شود([5]) و سیّد عبدالرزّاق در درس خارج فقه ایشان حاضر مى شده است.
5. آقاضیاءالدّین عراقى (1278 ـ 1361 هـ .ق.)
از مراجع بزرگ شیعه و از فحول علماى امامیه بود که نزد پدرش و سیّد محمّد فشارکى اصفهانى و حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى و آخوند خراسانى کسب علم نمود و حدود سى سال در نجف تدریس کرد.([6]) و مقرّم خارج اصول را از ایشان بهره برده است.
6.سیّدابوالحسن اصفهانى(1277ـ1365هـ .ق)
ایشان در سال 1307 هـ .ق. به نجف عزیمت نمود و از محضر مرحوم آخوند خراسانى استفاده کرده و به درجه اجتهاد نایل آمد و از سال 1338 هـ .ق. همراه آیت الله نائینى مرجعیّت را عهده دار شدند. مجلس درس شان پرجمعیّت ترین درسهاى حوزه نجف بود و علاوه بر آن فتواى جهاد علیه کفّارى که عراق را اشغال کرده بودند از شجاعت و شهامتش حکایت دارد.([7])
مرحوم مقرّم، خارج فقه را از این رادمرد استفاده کرده و تقریرات ایشان را نگاشته اند.
7. میرزا محمّدحسین نائینى (1276 ـ 1355 هـ .ق.)
ایشان در اثر اطّلاعات وسیع در علوم ریاضى، حکمت، فلسفه و عرفان و احاطه به کلیات فقه امتیازات خاصّى میان علماى نجف اشرف داشت و توجّه خاصّى به تهذیب نفس مى نمود به طورى که نماز شب ایشان هیچ وقت ترک نشد. میرزاى نائینى همراه آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانى و شیخ مهدى خالصى و جمعى از علماى دیگر بخاطر دخالت در امور سیاسى از طرف ملک فیصل حاکم عراق در سال 1341 هـ .ق. به ایران تبعید شد و یک سال بعد در اثر فشار مردم با عذر خواهى فیصل به عراق بازگشت.([8])
مقرّم از خارج فقه و اصول ایشان استفاده کرده و دروس این بزرگمرد را یادداشت نموده است.
8. سیّد ابوالقاسم خوئى ( 1317ـ1413هـ .ق.)
ایشان در 15 رجب 1317 در شهر خوى چشم به جهان گشود و در سال 1340 هـ .ق. به عراق مهاجرت و در نجف اشرف سکونت گزیدند و از دروس حوزه سیراب گشته و از گلستان درس آیات عظام شیخ الشریعه اصفهانى، آقا ضیاءالدّین عراقى، کمپانى و نائینى خوشه چینى کرد.
آیت الله خوئى در سال 1350 هـ .ق. درس خارج فقه و اصول را شروع کرده و در علم رجال نیز سرآمد زمان خود بودند و کتاب «معجم رجال الحدیث» ایشان شاهد این مدعاست.
وى بعد از رحلت آیت الله سیّد محسن حکیم مرجعیّت عامه و زعامت حوزه نجف را عهده دار شد و سرانجام در هشتم صفر 1413 به طرز مشکوکى در بیمارستان بغداد رحلت کرده و در نجف به خاک سپرده شد.([9])
مقرّم در دروس خارج فقه و اصول ایشان شرکت مى کرده است.
9. شیخ محمّدجواد بلاغى(1282ـ1352 هـ .ق.)
وى از مشاهیر علما و مجاهدین شیعه در قرن اخیر است و از استادان مبرّزى چون آقا رضا همدانى، آخوند خراسانى، سیّد محمّد هندىو میرزاى شیرازى کسب فیض نموده و با یهودیان و نصارا مباحثه هایى داشته است. وى بیش از 20 عنوان کتاب در مسائل مختلف اعتقادى و فقهى نگاشته است.([10])
این بزرگوار، نزد مقرّم منزلت عظیمى داشت و بیشتر اوقات مورد تجلیل ایشان بود، و چون در شیوه دفاع از اهل بیت(علیهم السلام) بین مقرّم و استادش همبستگى و وحدت وجود داشت، به همین علّت، علاقه زیادى بین استاد و شاگرد بوده است و همین سبب بود که مقرّم در انتشار کتاب «الرحلة المدرسیه» و «الهدى الى دین المصطفى» استاد خود را یارى کرد.
10. شیخ محمّدحسین اصفهانى معروف به کمپانى (1296 ـ 1361 هـ .ق.)
جدّ اعلاى ایشان از نخجوان به اصفهان مهاجرت کرد و پدرش حاج محمّدحسن از تجار معروف کاظمین بود. ایشان در محرّم 1296 در شهر کاظمین دیده به جهان گشود و در سن 20 سالگى به نجف اشرف هجرت کرد و از محضر آخوند خراسانى کسب فیض نمود و 25 اثر گرانبها از ایشان به یادگار مانده است که دیوان کمپانى شاهکار شعر او است. ایشان استادِ فلسفه و کلام مقرّم است.
آیت الله اصفهانى سرانجام در پنجم ذى الحجه 1361 هنگام سپیده دم به دیدار باقى شتافت.([11])
11. شیخ عبدالرسول بن شیخ شریف جواهرى (وفات 1389 هـ .ق.)، وى نمونه تقوا و استاد عملى اخلاق بود و مقرّم از ملازمان ایشان به شمار مى رفت و مباحث دقیق علمى و اعتقادى را با این بزرگوار در میان مى گذاشت و شبهات را از ایشان پرسیده و استاد نیز جواب همه را مى داد.([12])
آثار
مقرّم معتقد بود براى خدمت به اهل بیت(علیهم السلام)، تنها گفتار و سخنرانى کافى نیست بلکه باید با نوشتن و انتشار سخنان و زندگینامه و فضایل اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) به آن ها خدمت کرده و روش زندگى و علوم آن ها را در جامعه نشر داد، بنابراین در این رابطه اقدام به تألیف نمود و با این که جوّ حاکم بر حوزویان آن زمان، تألیف در قسمت فقه و اصول بود، ایشان این جوّ را شکست و اکثر تألیفاتش را در فضیلت و زندگى فرزندان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و یارانشان نگاشت. مجموعه آثار مقرّم به سه دسته تقسیم مى شود که عبارتند از:
الف) آثار چاپ شده
ب) مقدمه
ج) آثار خطى
الف) آثار چاپى
1. مقتل الحسین(علیه السلام)
2. زید الشّهید
3. المختار بن عبید الثقفى
4. السیّدة سکینه(علیها السلام)
5. الصدّیقة الزّهراء(علیها السلام)
6. الامام زین العابدین(علیه السلام)
7. الامام الرّضا(علیه السلام)
8. الامام الجواد(علیه السلام)
9. قمر بنى هاشم ـ العبّاس(علیه السلام)
10. على الاکبر(علیه السلام)
11. الشّهید مسلم بن عقیل(علیه السلام)
12. سرّ الایمان فى الشهادة الثّالثة
13. یوم الاربعین عند الحسین(علیه السلام)
14. المحاضرات فى الفقه الجعفرى
ب) مقدمه هاى چاپى
1. دلائل الامامة ابن جریر طبرى
2. امالى شیخ مفید
3. الخصائص سیّد رضى
4. الملاحم سیّد ابن طاووس
5. فرحة الغرى سیّد عبدالکریم بن طاووس
6. اثبات الوصیة مسعودى
7. کشکول، سیّد حیدر عُبیدى حسینى آملى8. بِشارة المصطفى عمادالدّین طبرى آملى
9. اَلجُمَلْ شیخ مفید
10. طرف من الانباء و المناقب سیّد على بن طاووس.
ج) آثار خطى
1. المنقذ الاکبر ـ محمّد(صلى الله علیه وآله)
2. الحسن بن على(علیهما السلام)
3. عاشوراء فى الاسلام
4. الاعیاد فى الاسلام
5. ذکرى المعصومین
6. زینب العقیلة
7. میثم التمار
8. ابوذر الغفارى
9. عمّار بن یاسر
10. نقل الاموات فى الفقه الاسلامى
11. نقد التاریخ فى مسائل ستّ
12. حلق اللّحیة (ریش تراشى)
13. دراسات فى الفقه و التاریخ
14. ربائب الرسول
15. الکنى و الالقاب
16. حاشیة على الکفایة
17. حاشیة على المکاسب
18. نوادر الایام
19. یوم الغدیر([13])
مقتل امام حسین(علیه السلام) این کتاب یکى از شاهکارهاى مُقَرَّم است.
مصیبت کربلا و فاجعه بزرگى که در این واقعه بر اهل بیت عصمت و طهارت وارد شد دل هر انسانى را جریحه دار و قلب هر مسلمانى را خونین مى کند، و امامان بزرگوار شیعه، همیشه سفارش کرده اند که یاد و خاطره جانبازى هاى اهل بیت و یاران امام حسین(علیه السلام) و مصیبت وارده بر آنان همیشه گرامى و زنده نگه داشته شود.
از طرفى دو دسته در نقل وقایع نهضت حسینى دانسته یا ندانسته دست به تحریف زده اند:
1. عدّه اى از دوستان که از فرط محبت و ندانسته مطالبى را به این واقعه افزوده اند.
2. دشمنان این نهضت، که همیشه در صدد تحریف و وارونه جلوه دادن تاریخ کربلا و به فراموشى سپردن فداکارى ها و پیام هاى روشنگرانه امام و فرزندان و خواهرانش، خصوصاً امام سجاد و حضرت زینب(علیهم السلام)هستند و این حرکت دقیقاً بعد از واقعه کربلا در روز عاشورا، توسط حکومت اموى شروع شد و اسیران کربلا را به عنوان خارجى و خروج کنندگان بر حکومت و دین معرفى کردند، و این حرکت شوم، بعد از یزید، توسط دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) پیگیرى شد.
در مقابل این حرکت مقتل نویسان خواسته اند این تاریخ جانسوز و احیاگر را به مردم معرفى کنند و بسیارى از بزرگان اهل تشیّع و عالمان سرشناس شیعه در این راه قدم برداشته اند مثل: ابن نما، سیّد ابن طاووس، شیخ مفید، مسعودى و... و از میان اهل سنّت نیز عالمان زیادى که کینه و دشمنى نسبت به امام حسین(علیه السلام) نداشته اند، تاریخ کربلا را به نگارش درآورده اند که از جمله کسانى که به این واقعه پرداخته اند مى توان از: ابن عساکر، ابن کثیر، خوارزمى و... نام برد.
در این میان مقرّم علاوه بر نقل وقایع تاریخى در کتاب مقتل الحسین(علیه السلام) در بسیارى از موارد به بعضى نکته ها نیز اشاره دارد و جریانات و وقایعى را که مشهور است ردّ مى کند و اشکالاتى بر سند راویان وارد مى نماید و چون خود در علم سندشناسى سرآمد بوده در این قسمت حرف هاى فراوانى دارد. گر چه ممکن است بعضى اشکالات وارده از طرف مقرّم به جا، نباشد امّا مزیتى که این کتاب بر سایر مقتل ها دارد، حدّاقل ذهن خواننده را به این موارد که شاید بعضى از آن ها حقیقى نبوده و از تحریفات باشد، متوجّه کرده و خود عاملى براى تحقیق و بررسى جهت یافتن حقیقت مى گردد.
ایشان در این کتاب، تاریخ کربلا را از زمان حکومت یزید شروع نموده و بیعت خواستن از امام و عدم قبول حضرت، مسیر حرکت آن امام، فرمایشات آن حضرت در مسیر کربلا و شهادت یاران خودش، اسارت اهل بیت، (جریانات کوفه و شام) الحاق سرهاى مطهّر شهدا به پیکرهاى مبارکشان در کربلا، و اربعین حسینى، همه را آورده است.([14])
محبت به اهل بیت(علیهم السلام)
حبّ و بغض و دوستى و دشمنى صفتى است که زندگى بشر در آن خلاصه مى شود و اصلا زندگى به غیر از حبّ و بغض نیست، و هرکس نسبت به چیزى محبت و نسبت به چیزى دیگر دشمنى نشان مى دهد که این نیز داراى مراتبى است: گاهى دشمنى فقط در سینه است و بروز نمى کند، گاهى بروز مى کند و زمانى علاوه بر کینه درونى، انسان عملاً هم دست به کارهاى خصمانه مى زند.
دوستى نیز داراى مراتبى است گاهى در حدّ پایین و زمانى در حدّ بالا، گاهى فقط با شرکت در مجالس بزرگداشت خلاصه مى شود و گاهى این محبت با گوشت و خون آمیخته است و انسان، خود، خواهان برپایى این مجالس است. مرحوم مقرّم چون از ابتداى زندگى شاهد برگزارى مجالس روضه در خانه جدش سیّد حسین بوده و با این محبت و عشق بزرگ شده بود، به همین جهت همیشه برپا دارنده مجالس بوده و در این محفل ها روش و زندگى و خصوصیات، و درس هاى یادگرفتنى از ائمه(علیهم السلام)را براى مردم بیان مى کرد.
زهد و پرهیزکارى
مقرّم سختى هاى فراوانى را در طول زندگى متحمّل شد و به خاطر مناعت طبعى که داشت به اندک از مادیّات و حدّ نیاز ضرورى خود و خانواده اش از دنیا و زخارف آن بسنده کرده و هرگز دنبال ثروت اندوزى نبود. تنها عشق و دلخوشى او، تدریس علوم اهل بیت(علیهم السلام)و اعتکاف و عبادت بود.
مقرّم با این که در زمان خود از چهره هاى مشهور بود و از طرف مراجع عصرش پیشنهادهایى مبنى بر نمایندگى حضرات مراجع در شهرها به او داده مى شد ـ در صورت قبول به طور قطع در زندگى دنیوى ایشان تغییراتى به وجود مى آمد ـ هرگز آن ها را قبول نکرد و در ردّ این پیشنهادات مى گفت:
«اگر براى نفس آدمى در زندگى وفور و آسایش فراهم شود، نفس از بوالهوسى ها دست برنمى دارد و چه بسا انسان را در چیزهاى دیگرى فرو برد.»([15])
وى در بیشتر بیمارى ها و مشکلات به امامان معصوم(علیهم السلام) متوسّل مى شد و شفا را از آن ها مى طلبید چرا که از آن بزرگواران یاد گرفته بود طلب شفا از ائمه خصوصاً امام حسین(علیه السلام)درمان دردهاست.
همگام با دانشوران معترض نجف
مقرّم همراه علماى نجف اعتراض خود را از دولت ایران در مورد حمله به مدرسه فیضیه و قتل و جرح جمعى از طلاّب طى این اطلاعیه ابراز داشته اند:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم
در این موقع که دشمنان دین خود را براى از بین بردن دین مقدّس اسلام مجهز نموده و با انواع وسائل مى خواهند کشور ایران که پرچمدار مذهب تشیّع مى باشد مرکز بى دینان و پایگاه نشر افکار شوم و پلید مادیّت گردد و لذا با دستى خونخوار فاجعه مولمه (قم) را بوجود آورد و طلاّب علوم دینیه با وضعى فجیع و رقت بار مورد هتک و ضرب و قتل قرار گرفته، صورتى به وجود آورده اند که قلوب عموم مسلمین را جریحه دار ساخته اند. هیئت علمیه نجف اشرف از بدو امر شروع به اقدام نمود و به مجرد اینکه خبر وحشت انگیز قم را شنید شروع به استنکار کرد و تمام طبقات اهل علم از مراجع تقلید و مدرّسین و طلاّب علوم دینیه خود را شریک بلکه در این مصیبت بزرگ با علما و روحانیون تشریک مساعى کرده و مراتب تأثر خود را به عالم اسلام ابلاغ و پیروى خود را از مراجع و علماى دین و تقویت از مراکز و حوزه هاى علمى ابراز نمایند و از پیشگاه مقدّس پروردگار بخواهند که توفیق فداکارى به عموم عنایت فرماید، و چون فعلا وسیله براى نشر حقایق در دست نیست و تمام وسائل تبلیغاتى در دست دیگران و به نشر اکاذیب مى پردازند لذا باید مردم متدین بهر نحو که مى توانند اینگونه مطالب را منتشر ساخته تا مردم بدانند که اگر اهمال و مسامحه کنند دین خدا بدست بى دینان از بین مى رود، در خاتمه تذکر داده مى شود که علماى نجف آمادگى خود را براى حفظ و حراست دین حنیف اسلام اعلام و یقین است که عموم مسلمین جهان براى حفظ دین جانبازى خواهند نمود.
مرتضى آل یاسین ـ نصرالله الموسوى المستنبط ـ احمد المستنبط الغروى ـ حسین همدانى ـ محمّدحسین طباطبائى الیزدى ـ صدرالدّین بادکوبى ـ مرتضى الحسینى الفیروز آبادى ـ سیّد محمّدجعفر الجزائرى ـ محمّدتقى آل بحرالعلوم ـ محمّدرضا طبسى ـ اسدالله الطباطبائى ـ تقى الطباطبائى القمى ـ محمّدباقر الموسوى الخونسارى ـ احمد انصارى ـ على الحسینى بهشتى ـ حسن سعید ـ جعفر الحسینى المرعشى ـ محمّدحسین اصفهانى ـ محمّدرضا مظفر ـ محمّد الحسینى الروحانى ـ محمّدجواد الشیخ راضى ـ على الحسینى الاصفهانى العلاّمة الفانى ـ عبّاس قوچانى ـ محمّدتقى الشیخ راضى ـ عبدالرزّاق الموسوى المقرّم ـ اسدالله مدنى ـ موسى بن جعفر آل بحرالعلوم ـ حسن بن على الحسینى الشیرازى.([16])
اختر خاموش
مقرّم پس از سال ها تحمّل سختى ها و بیمارى هاى فراوان، که یکى پس از دیگرى گریبانگیر او مى شد، سرانجام در 17 محرّم سال (1391 هـ .ق.) چراغ عمرش به خاموشى گرایید و محفل عاشقان امام حسین(علیه السلام) براى همیشه در این دنیا از وجود آن بزرگ مرد محروم گشت.
[1]. عبدالرزّاق، فرزند محمّد، فرزند عبّاس، فرزند حسن، فرزند قاسم، فرزند حسون، فرزند سعید، فرزند حسن، فرزند کمال الدّین، فرزند حسن، فرزند سعید، فرزند ثابت، فرزند یحیى، فرزند دویس، فرزند عاصم، فرزند حسن، فرزند محمّد، فرزند على، فرزند صبرة، فرزند موسى، فرزند على، فرزند جعفر، فرزند امام موسى کاظم (ع).
[2]. نعمانیه، شهرى است که بین واسط و بغداد و در کنار دجله قرار دارد. (معجم البلدان، ج 5، ص 294).
[3]. دیوانیه شهرى در عراق که در قسمت شرقى شهر نجف واقع است.
[4]. مقتل مقرّم یا روز واقعه، مقرّم، ترجمه: عزیزاللهى کرمانى، دفتر نشر نوید اسلام، زمستان 81 ش، ص 28.
[5]. دایرةالمعارف تشیّع، نشر سعید محبّى، تهران، 1378 ش، ج 6، ص 476.
[6]. فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، آستان قدس رضوى، 1373ش، ص 248.
[7]. فقهاى نامدار شیعه، عبدالرّحیم عقیقى بخشایشى، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، قم، ص 429.
[8]. علماى نامدار شیعه، ص 403.
[9]. دائرةالمعارف تشیّع، ج 5، ص 344.
[10]. همان.
[11]. دیوان شعر محمّدحسین غروى اصفهانى، دارالکتب الاسلامیة، تهران، مقدمه.
[12]. مقتل الحسین، مقرّم، دارالثقافة، قم، 1411 هـق. مقدمه.
[13]. با استفاده از کتابهاى: الذّریعة، مقتل الحسین، مقتل مقرّم، الامام الجواد مقرّم.
[14]. مقتل الحسین، مقدمه.
[15]. مقتل مقرّم یا روز واقعه، ص 41.
[16]. نهضت روحانیون مبارز، على دوانى، ج 3، ص 310.