انقلاب 1920 عراق
او در این انقلاب نقشى یگانه داشت، آیت الله کاشانى به منظور آماده کردن مردم و سران عشایر براى مبارزه با سلطه استعمار، از نجف به کاظمین رفت و آنجا را براى شروع یک حرکت انقلاب برگزید
با آغاز فعالیتهاى ضد استعماریش، علماى بزرگى چون آیت الله میرزا محمد تقى شیرازى و شیخ الشریعه اصفهانى با نوشتن نامه هایى به یارى وى برخاستند و به دنبال آن، عمده اى از سران عشایر نیز به تأیید حرکت او پرداختند
پس از آن که راههاى مسالمت آمیز براى استقلال عراق به نتیجه نرسید، آیت الله کاشانى عده اى از علماى حوزه، بزرگان عشایر و سران عرب را در پانزدهم شعبان 1338 ق به منزل خود در کربلا فرا خواند و مسأله قیام مسلحانه بر ضد استعمار انگلیس را به بحث گذاشت در آن جلسه مخفیانه تصمیم بر آن شد که پنج نفر از شرکت کنندگان، مسأله را با آیت الله شیرازى در میان بگذارند و آنان نیز پس از صحبت با آن مرجع بزرگ، از او اجازه قیام مسلحانه گرفتند
با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهاى انگلیسى، آقاى کاشانى از آیت الله شیرازى فتواى جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر مناطق اشغالى فراگیر شد و بعضى از شهرها و مناطق بدست مسلمانان آزاد گردید([2])
پس از شکست انقلاب عراق، او به تقاضاى عده اى از مردم عراق و سران عشایر براى در امان ماندن از کینه استعمار انگلیس، عازم ایران گردید و بعد از چند روز توقف در شهر قم، در سى ام بهمن 1299 وارد تهران شد
انتقام جوئى استعمار
با شروع جنگ جهانى دوم و اشغال ایران توسط نیروهاى متفقین، استعمار انگلیس که از مبارزات آیت الله کاشانى در عراق ضربات سختى خورده بود با شایع کردن همکارى او با آلمانیها، تصمیم به دستگیرى اش گرفت تا بدون مزاحمت وى بتواند در انتخابات دوره چهار - دهم مجلس دخالت کند به همین منظور در خرداد 1322 چند افسر انگلیسى براى دستگیرى آن روحانى مجاهد به منزلش هجوم بردند اما بر اثر هوشیارى و فداکارى یارانش ناکام ماندند آیت الله کاشانى به ناچار مخفى گردد
کاشانى مدت یک سال، مخفیانه به مبارزه اش ادامه داد تا این که انگلیسیها در هنگام انتخابات مجلس از محل اقامتش در تهران (امامزاده قاسم شمیران) با خبر شده و او را دستگیر کردند با وجود اینکه وى از سوى مردم تهران به عنوان نماینده انتخاب گردیده بود، به دستور فرستاد ارتش متفقین، از لیست اسامى نمایندگان حذف شده و به زندان روسها در رشت فرستاده شد او پس از چندى به زندان انگلیسیها در اراک و سپس به زندانى در کرمانشاه منتقل گردید
سرانجام پس از تحمل یک سال و چهار ماه زندان در سخت ترین شرایط، در 24 مرداد 1324 آزاد گشت و روز جمعه، سى و یکم شهریور، در میان انبوه استقبال کنندگان وارد تهران شد([3])
مخالفت با دولت قوام
در انتخابات دوره پانزدهم مجلس، نخست وزیر (قوام السلطنه) در صدد بود تا آن را بصورت فرمایشى برگزار کند مجاهد نستوه که چندین ماه از آزادى اش نگذشته بود، براى افشا کردن ماهیت قوام بپاخاست و پس از سخنرانى در تهران، عازم مشهد شد و در شهرهاى مسیرش، مردم را از وابسته بودن قوام به انگلیس و دخالت او در انتخابات آگاه مى کرد قوام از این اقدام به وحشت افتاد و او را در تیرماه 1325 در بین راه شاهرود - مشهد دستگیر که و به بهجت آباد قزوین تبعید نمود
آیت الله کاشانى یک سال در تبعید بسر برد تا این که بر اثر فشارهاى سیاسى از سوى علما و مردم، در 21 خرداد 1326 آزاد گردید و دوباره به تهران بر گشت
شاه ایران پس از قوام، عبدالحسین هژیر، یکى دیگر از نو کران استعمار، را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفى کرد
کاشانى که از وابستگى هژیر اطلاع داشت، به مخالفت برخاست و در 27خرداد1327 یعنى روزى که قرار بود، هژیر براى گرفتن رأى اعتماد به مجلس برود، مردم را به راهپیمایى در جلوى مجلس فرا خواند مردم در آن روز تظاهرات پرشورى به راه انداختند به گونه اى عده اى در درگیرى با مزدوران رژیم به شهادت رسیدند
تبعید به لبنان
مخالفتهاى آیت الله کاشانى سبب گشت تا در آستانه تشکیل مجلس مؤسسان براى تغییر قانون اساسى، او را از ایران دور گردانند از این رو پس از واقعه ساختگى ترور ناموفق شاه بدست فخرایى در پانزدهم بهمن 1327، به دستور هژیر آیت الله کاشانى را به بهانه دست داشتن در ترور دستگیر و به لبنان تبعید کردند
او در تبعیدگاه بیروت نیز از آنچه که در ایران مى گذشت، غافل نبود و در اعلامیه هایش خطاب به ملت ایران و نمایندگان مجلس، آنان را به وظائفشان توجه مى داد([4])
سرانجام اعلامیه ها مؤثر افتاد و آیت الله کاشانى و تعدادى دیگر از افراد مبارز در انتخابات دوره شانزدهم رأى لازم را به دست آوردند ولى رژیم براى جلوگیرى از ورود نمایندگان واقعى ملت به مجلس، در تعداد آراء تقلب کرد
مردم از این کار رژیم خشمگین گشتند و سید حسین امامى که از طرفداران کاشانى و شاهد تعویض آراء بود، به دستور فدائیان اسلام، هژیر (کارگردان تقلب در آراء) را ترور کرد و به هیات ننگین او خاتمه داد
از این رو پس از تشکیل مجلس شانزدهم، منصورالملک، نخست وزیر وقت ایران با فرستادن تلگراف، از آیت الله کاشانى عذر خواهى کرد و خواستار بازگشت وى به ایران شد و او در روز بیستم خرداد 1329 به وطنش برگشت
مبارزه با رزم آرا
سپهبد رزم آرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب (قرارداد گس - گلشائیان) در پنجم تیر 1329 به مقام نخست وزیرى رسید
روحانى مجاهد که هدف روى کار آمدن رزم آرا را دریافته بود، با نخست وزیر به مخالفت برخاست و مردم و نمایندگان را از نقشه شوم دشمن آگاه کرد
به دنبال مخالفت وى با رزم آرا، بازار تهران به حال تعطیل درآمد و هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع کرده تا از ورود او به مجلس جلوگیرى کنند
آیت الله کاشانى براى جلوگیرى از تصویب قرار داد نفت در مجلس، اعلامیه اى خطاب به ملت ایران، درباره ملى کردن صنعت نفت صادر کرد([5])
اما رزم آرا با گستاخى تمام و بى اعتنا به نظر علما و نمایندگان مجلس و مردم، همچنان بر تصویب قرار داد الحاقى نفت جنوب پافشارى مى کرد و با بى شرمى، در حضور نمایندگان ملت به لیاقت مردم ایران در اداره صنعت نفت، اهانت نمود
سرانجام رزم آرا در شانزدهم اسفند 1339 با گلوله آتشین خلیل طهماسبى (از اعضاى فدائیان اسلام) از پاى در آمد و پرونده خیانتش بسته شد
او در برداشتن آخرین گامها براى ملى کردن صنعت نفت، همزمان با دفن جنازه رزم آرا، دستور برپایى تظاهرات همگانى را صادر کرد
وقتى این خبر به گوش نوکران استعمار رسید، آنان سردر گم شدند و کفیل نخست وزیرى با عجله هیأت وزیران را به جلسه اى اضطرارى فرا خواند در این جلسه تصمیم گرفته شد تا با کاشانى مذاکره کنند و او را از این اقدام منصرف نمایند و یا تظاهرات را به تأخیر بیندازد اما آن رهبر آگاه، فرصت را از دست نداد و گفت : من آرامش تظاهرات را تا آخرین دقیقه تضمین مى کنم به شرط این که شما نظم ما را برهم نزنید
از این رو تظاهرات بزرگ صد هزار نفرى در تهران با شعارهایى در حمایت از اسلام و مخالفت با دخالت انگلیس در امور ایران به راه افتاد
ملى شدن صنعت نفت
پس از ترور رزم آرا هیچکس جرأت مقاومت در برابر طرح ملى شدن صنعت نفت را نداشت از این رو با تلاش تعداد کمى از نمایندگان مجلس، در 24 اسفند 1339، طرح ملى شدن صنعت نفت در مجلس شوراى ملى به تصویب رسید و در 29 اسفند همان سال از تصویب مجلس سنا نیز گذشت و به این ترتیب در اثر تلاش و فداکارى مردم به رهبرى آیت الله کاشانى یکى از آرزوهاى ملت ستمدیده ایران، به ثمر نشست
حسین علاء که پس از رزم آرا به نخست وزیرى رسیده بود، بیش از دو ماه دوام نیاورد بعد از استعفاى علاء، دکتر مصدق در هفتم اردیبهشت 1330 به نخست وزیرى رسید و آیت الله کاشانى در حمایت از او اعلام داشت که دست وى را در انتخاب وزیران باز خواهد گذاشت و هیچ گونه دخالتى در این باره نخواهد کرد
او براى پشتیبانى از دولت دکتر مصدق در برابر کار شکنى ها و تهدیدهاى انگلستان، مردم را به اجتماع در میدان بهارستان فرا خواند و طى پیامى که براى اجتماع کنندگان فرستاد، آنان را نسبت به کارشکنیهاى انگلیس و همدستى آمریکا با وى، آگاه کرد([6])
همچنین هنگامى که دولت مصدق براى تأمین کمبود بودجه دولت، اقدام به پخش اوراق قرضه کرد، آیت الله کاشانى مردم را به یارى دولت فرا خواند و خرید اوراق قرضه را بر همه افراد واجب نمود([7])
پس از تهدید دولت مصدق از سوى استعمار مبنى بر دخلت نظامى و گسیل داشتن چهار هزار چتر باز و حرکت ناوهاى جنگى به طرف سواحل ایران، مجاهد نستوه با شجاعتى حسینى، از اعلام جهاد سخن به میان آورد و گفت : اگر انگلیسیها به خاک ایران تجاوز کنند، خوزستان را براى آنها به جهنم تبدیل مى کند([8])
در نتیجه انگلیس موقعیت را براى دخالت نظامى مناسب ندید و با همکارى آمریکا به محاصره اقتصادى ایران دست زد
توجه به جهان اسلام
آیت الله کاشانى هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبوداز این رو در سال 1326 ش که تأسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیه اى خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و در آن، ضمن بر شمردن اهداف تشکیل سازمان ملل و شعارهاى دروغین آن، به موضع گیرى ظالمانه سازمان ملل درباره اندونزى، مصر و فلسطین اشاره کرد و رأى این سازمان در تقسیم سرزمین فلسطین بین صهیونیستهاى مهاجر و مردم عرب و مسلمان آن را زیر سؤال برد او مسلمانان را نسبت به فسادى که دولت غاصب اسرائیل در آینده ایجاد خواهد کرد، هشدار داد و از آنان خواست تا تمام کوشش خود را براى ریشه کن کردن این غده سرطانى بکار گیرند([9])
او مردم ایران را به تظاهرات بر ضد اسرائیل غاصب دعوت کرد که در روز بیستم دیماه 1326، بیش از سى هزار نفر در تهران به این دعوت لبیک گفتند
وى در سى ام اردیبهشت 1327 بار دیگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائیل فرا خواند و خود در اجتماع پرشور تظاهر کنندگان سخنرانى نمود و وضع نابسامان مسلمانان را نتیجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بین رفتن روح اتحاد و دورى از احکام اسلام دانست([10])
آیت الله کاشانى مسلمانان مصر را نیز در مبارزات استقلال طلبانه آنان، مورت حمایت قرار و در بحران کانال سوئز، پیام تأییدى خطاب به جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) فرستاد و در مسجد ارک تهران مراسمى براى گرامى داشت یاد شهداى مصر و ارج نهادن به فداکاریهایشان برپا کرد
او در جریان مبارزه مردم مسلمان تونس براى رهایى از سلطه استعمار فرانسه، بیانیه اى صادر کرد و تنفر شدید خود را نسبت به بر قرارى جو ترور و وحشت توسط فرانسه در خاک تونس، بیان داشت وى در این باره از آقاى مصدق خواست تا به نماینده ایران در سازمان ملل دستور دهد که تلاش کند قضیه تونس در دستور کار شوراى امنیت قرار گیرد و هر چه زودتر به تونس استقلال کامل داده شود([11])
آیت الله کاشانى در سال 1331 ش پس از بازگشت از مراسم حج، نامه اى به تمام کشورهاى اسلامى فرستاد و از آنها خواست براى شرکت در کنگره اسلامى و تبادل نظر درباره اتحاد جهان اسلام، نمایندگانى به ایران بفرستند([12])
این فکر با استقبال شایانى در میان کشورهاى اسلامى روبرو گشت و نظرهاى موافق پى در پى به ایران مى رسیداما استعمارگران که از اندیشه اتحاد جهان اسلام وحشت داشتند، به کمک جیره خواران داخلىِ خود تصمیم گرفتند، شخصیت آیت الله کاشانى را ترور نمایند از این رو زمزمه هاى مخالفت با تشکیل کنگره، از حلقومهاى مختلف بلند شد و از تحقق این فکر جلوگیرى کردند
نخست وزیرى چهار روزه
دکتر مصدق در 25/4/1331 نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ (که به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا کرد و به دنبال آن بدون این که مجلس یا کسى دیگر را در جریان قرار دهد، استعفا داد
شاه نیز با اشاره انگلیس، احمد قوام را به عنوان نخست وزیر معرفى کرد قوام براى کنترل اوضاع، به فریب و تهدید مردم دست زد تا استعمار را در برگرداندن منافع از دست رفته اش یارى دهد
در فضایى که کسى جرأت اعتراض نداشت و همه مهر خاموشى بر لب زده بودند، آیت الله کاشانى خروشى دیگر آغاز کرد و با نادیده گرفتن یاوه هاى قوام، یک بار دیگر ملت ایران را براى به نمایش گذاردن قدرت خویش به قیام دعوت و ضمن اعلامیه اى اظهار داشت:
« احمد قوام باید بداند که در سرزمینى که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر بار دیکتاتورى بیرون کشیده اند، نباید رسماً اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعى تهدید نماید من صریحاً مى گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در این راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و براى آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است »([13])
به دنبال انتشار این اعلامیه، مردم براى مبارزه به صحنه آمدند و تلاش شاه و قوام براى به سازش کشاندن کاشانى مؤثر نیفتاد، از این رو قوام در شب 29 تیرماه 1331 حکم دستگیرى آن مجاهد نستوه را صادر کرد
فرداى آن شب که مأموران امنیتى براى دستگیرى او رفتند، بسیار دیر بود زیرا مردم منزل رهبر خویش را تا محدوده صد مترى همچون نگینى در میان گرفته بودند
در این هنگام، آیت الله کاشانى در مصاحبه با خبرنگاران داخلى و خارجى آخرین ضربه را بر پیکر نیمه جان دولت قوام نواخت و اعلام داشت که : روى کار آمدن قوام، زیر نظر انگلیسیها بود و ما تا آخرین قطره خون ایستادگى خواهیم کرد و اگر قوام تا 48 ساعت دیگر، استعفا ندهد، خود کفن مى پوشم و پیشاپیش صفوف مردم مسلمان حکومت او را سرنگون خواهم کرد([14])
پس از این مصاحبه، مردم با هجوم یکپارچه و جانفشانى بسیار، در کمتر از بیست ساعت دولت قوام را ساقط کردند و نخست وزیرى اش چهار روز بیشتر طول نکشید
به این ترتیب دکتر مصدق بعد از پنج روز خانه نشینى و انزوا، دوباره به نخست وزیرى رسید
منزوى کردن آیت الله کاشانى
در این هنگام استعمار انگلیس براى ضربه زدن به جبهه انقلابیون، نقشه ترور شخصیت کاشانى را اجرا کرد و از رو تبلیغات وسیعى علیه او به راه انداخت و دشمنان آگاه و دوستان نادان دست به دست هم داده تا به آرزوى نامیمونِ استعمار جامه عمل بپوشانند و ضمن ایجاد شکاف بین مصدق و آن عالم بیدار عده اى به طرفدارى از مصدق، خانه آیت الله کاشانى را با مواد آتش زا، چوب و سنگ مورد حمله قرار دادند([15])
با این حال، وقتى این روحانى دلسوز نسبت به دولت مصدق احساس خطر کرد در روز 27 مرداد 1332 نامه اى به مصدق نوشت و او را از وقوع یک کودتا به دست زاهدى آگاه کرد([16])
ولى با تأسف در اثر بى توجهى، سهل انگارى و همکارى مصدق با عوامل کودتا([17])، در روز 28 مرداد 1332 سرلشکر زاهدى به کمک آمریکا کودتا کرد و مصدق بدون هیچگونه مقاومت شایسته اى کشور را به دشمن سپرد و نتایج سالها تلاش و فداکارى ملت بر باد رفت
خروشى دیگر
زاهدى پس از به قدرت رسیدن، امینى را به منظور امضاى قراردادى با کنسرسیوم نفتى متشکل از کمپانیهاى نفتى انگلیس، آمریکا، هلند و فرانسه تعیین نمود
در این هنگام آیت الله کاشانى با فریادى حسینى، سکوت مرگبار حاکم بر جامعه را شکست و با صدور اعلامیه اى، مردم را از خیانتهاى زاهدى و هجوم دوباره استعمارگران به کشور، آگاه کرد([18]) درباره رابطه با انگلستان اعلام کرد: روزى که دولت تجدید رابطه را اعلام بکند، روز عزاى ملى است و مردم باید نوار سیاه به سینه خود نصب کنند([19])
او در جریان انتخابات دوره هیجدهم مجلس، شبنامه اى علیه انتخابات نمایشى و فرمایشى زاهدى پخش کرد و با فرستادن نامه اى به دبیر کل وقت سازمان ملل وضع اسفبار ایران، جو ترور و وحشت و نیز برگزارى انتخابات در محیطى ناسالم و بسیارى مسائل دیگر را بیان کرد تا همگان را از اوضاع ایران آگاه سازد([20])
تا مرز شهادت
در سال 1334 ش شاه براى اینکه در پیوستن به پیمان «سنتو» مشکلى از جانبِ کاشانى نداشته باشد، ترتیبى داد تا در دیماه او را به بهانه شرکت در ترور رزم آرا دستگیر و روانه زندان کنند
آنگاه وى را پس از شکنجه هاى بسیار به پاى میز محاکمه کشیدند و تا آستانه اعدام پیش بردند ولى به موجب اعتراض یکپارچه روحانیت، بویژه آیت الله بروجردى، به ناچار از اعدامش دست کشیده و پس از مدتى آزادش کردند