آغاز مبارزات
پس از آغاز جنگ جهانى اوّل و ورود نیروهاى انگلیسى به خاک عراق عالمان شیعه عراق از جمله شیخ محمّدمهدى خالصى و شیخ محمّدتقى شیرازى بر ضد نیروهاى انگلیسى فتواى جهاد صادر کردند.[12] عالمان دینى در این جنگ به همراه مردم شرکت نمودند. شیخ محمّد خالصى نیز در این جنگ شرکت جست و به درجه رفیع جانبازى نایل و به واسطه ترکشى که به او اصابت کرد از ناحیه یک چشم دچار آسیب و در بینایى او مشکل ایجاد شد.
پس از پایان جنگ انگلیس خاک عراق را به اشغال خود درآورد و در یک دروغ آشکار هدفش از اشغال عراق را رها سازى مردم عراق از سلطه امپراطورى عثمانى عنوان کرد. این جمله معروف ژنرال «مود» فرمانده نظامیان انگلیسى هنگام فتح بغداد است:
ما براى آزاد سازى به عراق آمده ایم و نه به منظور فتح و پیروزى.[13]
در سال 1920م. برابر با شوال 1338ق. انقلاب عظیمى در عراق به رهبرى محمّدتقى شیرازى پدید آمد. شیخ محمّد خالصى زاده که اکنون منشى ویژه رهبر انقلاب بود از گردانندگان اصلى این انقلاب به شمار مى رفت. وى از طرف آیت الله محمّدتقى شیرازى با هدف تهییج مردم براى شرکت در جنگ خطبه اى بسیار بلیغ در صحن حضرت عباس(علیه السلام)علیه انگلیس ایراد کرد.[14] و در قسمتى از سخنان خود گفت:
«لشکر بریتانیا با تجهیزات کامل و با شوکت و عظمت مى گوید: شما پست تر هستید و ما بالاترین و والاترین هستیم و براى این منظور مى خواهیم سرپرست شؤون اموال و جانهایتان باشیم. به خدا پناه مى بریم از گفته انگلستان به این که عراق احتیاج به قیّم و سرپرست داشته باشد و سرپرستش بریتانیا باشد».
با ادامه مبارزه نیروهاى مردمى نیروهاى انگلیسى دستور تبعید رهبران انقلاب از جمله شیخ محمّد خالصى زاده را صادر نمود.[15] بدین ترتیب شیخ محمّد خالصى در تاریخ 6 / 6 / 1301ش. مجبور به ترک وطن شد.
تبعید به ایران
شیخ محمّد خالصى زاده پس از اخراج از عراق وارد کرمانشاه شد و سپس به تهران عزیمت نمود.[16]
وى در منزل «حاجى امین الضرب»[17] سکونت گزید. و به واسطه شهرت و اعتبارى که توسط پدرش به دست آورده بود امام جماعت مسجد سلطانى (مسجد امام خمینى فعلى) را بر عهده گرفت.
فعالیّت هاى سیاسى در تهران
1. مبارزه با استبداد رضا خان و جمهورى خواهى او
رضا خان در ابتداى کسب قدرت به رئیس الوزایى انتخاب شد. و پس از مدتى نقشه اى کشید تا با اعلام نظام جمهورى خود به عنوان رییس جمهور ایران بر تخت ریاست جمهورى تکیه زند. وى در مجلس نیز طرفدارانى پیدا کرد. سیّد محمّد تدیّن[18]سرکرده جمهورى خواهان طرفدار رضا خان بود. اقدام رضا خان که به «جنبش جمهورى خواهى» مشهور است با مخالفت «آزادى خواهان» مجلس به سرکردگى شهید آیت الله سیّد حسن مدرّس روبه رو شد. در تاریخ 27 / 12 / 1302 ش. نمایندگان مجلس قصد داشتند به نفع رضا خان عمل کنند که با مخالفت شهید مدرّس روبه رو شدند. تدیّن در مشاجره اى لفظى سیلى محکمى به گوش مدرّس نواخت. انتشار این خبر در سطح تهران خشم هزاران تن از مردم تهران را برانگیخت.
جمهورى خواهان که قصد داشتند هر چه سریع تر به مقاصد شوم خود برسند تصمیم گرفتند تا حمایت بازاریان را به دست آورنداما اقدامات بى نتیجه بود و انجمن صنفى موافقت نکرد. از این رو جمهورى خواهان به زور متوسل شدند و از ترس اجتماع مردم در مساجد درب مساجد را بستند.[19] شیخ محمّد خالصى زاده هنگام نماز مغرب و عشاء طبق عادت هر روز به مسجد شاه آمد تا نماز بخواندولى با درب بسته مواجه شد.[20] او بلافاصله در وسط بازار عبا را پهن کرد و به نماز مشغول شد. پس از نماز جمعیتى هشت یا نه هزار نفرى دور خالصى را گرفتند. وى بر روى چهارپایه اى قرار گرفت و علیه جنبش جمهورى خواهى سخنرانى کرد و مردم را براى ابراز مخالفت با جمهورى خواهى براى حرکت به مجلس شوراى ملّى دعوت نمود.[21]
عین السلطنه در این باره مى گوید:
على الرسم مقارن مغرب به مسجد آمد که نماز و موعظه خود را بنماید. دید درب مسجد شاه بسته و آژان و قلعه بیگى ایستاده اند و کسى را راه به مسجد نمى دهند. همان میان بازار عبا را پهن ]کرده[بانگ اذان را بلند ]کرد[ و «قد قامت الصلوة» گفته شد. جماعتى که همراه او از خانه آمده بودند به طول بازار اقتدا کردندحتى همان قزاق و آژان. بعد از اداى نماز جماعت آقا گفتند: هنوز جمهورى نشده درب مسجدهاى مسلمین را بستندواى به آن وقتى که جمهورى انگلیزى شود. ضجه و گریه مردم بلند شد.[22]
به این ترتیب بازاریان با تعطیل کردن بازار به همراهى مردم نمازگزار و تعدادى از روحانیون به طرف مجلس شوراى ملّى حرکت کردند. جمعیّت به درب ورودى مجلس رسید. نمایندگان جمهورى خواه درصدد برآمدند تا غائله را خنثى کننداز این رو به بهانه مذاکره با شیخ محمّد خالصى زاده او را به اتاقى راهنمایى و کتک مفصلى به او زدند.
عبدالله مستوفى[23] علّت اصلى شکست طرح جمهورى رضا خان را حرکت مردم به رهبرى خالصى زاده عنوان کرده مى گوید:
همین اقدامات و سر و صدا سبب شد که جمهورى خواهان مجلس با وجود عده کافى براى طرح لایحه جمهورى نتوانست کارى کند.[24]
2. مبارزه با استعمار انگلیس
برپایى تظاهرات
نورالدّین کیانورى[25] آخرین دبیر کل حزب منحله توده درباره نقش سخنرانى هاى خالصى زاده و به راه انداختن تظاهرات مى گوید:
... در آن زمان یک روحانى از عراق آمده بودبه نام خالصى زاده که جزئیات دیگرى از او یادم نیست فقط یادم است که زبانش مى گرفت و اصطلاحاتى درباره انگلیسیها به کار مى برد که معروف بود. خالصى زاده مدتى در مسجد شاه سخنرانى هایى داشت و صحبت هاى خیلى تند ضد انگلیسى مى کرد. او توانسته بود عده زیادى را که دشمن انگلیسیها بودند و از قرارداد 1919 و از حاکمیت انگلیسیها به ایران دردمند بودند جذب خود کند. در آن زمان تریبون دیگرى وجود نداشت. فعالیّت نیروهاى چپ کمونیست و دیگران فوق العاده ناچیز بودولى خالصى زاده عده زیادى جوان پسر و دختر را جذب کرده بود... و بعد یک بار برادر بزرگترم محمّدعلى دست مرا گرفت و با خودش براى شرکت در یک راهپیمایى بزرگ برد که خالصى زاده به راه انداخته بود.[26]
برگزارى میتنگ
یکى از این مهم ترین اقدامات خالصى زاده علیه سیاست هاى انگلیس برگزارى میتنگ بر ضد انگلیس بود.[27]
عباسقلى گلشائیان [28] که خود در این میتنگ ها حضور مى یافته در این باره مى گوید:
شخصى آن روزها در تهران پیدا شده و مسلّم در جریانات روز وارد بودخالصى زاده بود که از عراق به ایران آمده یا او را آورده بودند. ایشان روزهاى جمعه عصر در اراضى بیرون دروازه دولت که محل فعلى دانشسراى عالى است متینگ تشکیل مى داد و جمع کثیرى در محل حاضر مى شدند. خود من هم که براى راه پیمایى به بیرون شهر مى رفتم یکى دو بار در این متینگ ها شرکت کردم. [29]
3. اعتراض به اقدام وهابیون در عربستانهم زمان با تخریب قبور اهل بیت(علیهم السلام) در قبرستان بقیع شیخ محمّد خالصى زاده که در تهران حضور داشت بى کار ننشست و هر روز در اعتراض به این عمل ننگین راه پیمایى صورت مى داد سلیمان بهبودى در این باره مى گوید:
موقعى که وهابیها امکنه مقدسه را تصرف کرده قبور ائمه را برهم زده بودند خالصى زاده تا چند روز در تهران دسته راه مى انداخت و نوحه خوانى مى کرد.[30]
4. مبارزه در عرصه مطبوعات
حجت الاسلام رسول جعفریان درباره علاقه شیخ محمّد خالصى زاده به انتشار نشریه مى نویسد:
اصولاً ذهن خالصى مطبوعاتى بود و از سالها پیش دریافته بود که تا وقتى کسى نشریه اعم از مجله و روزنامه نداشته باشد نمى تواند دوام بیاورد.[31]
نشریه هایى که شیخ محمّد خالصى زاده در آنها مسؤلیت داشته یا با آنها همکارى داشته و یا آنها مقالات خالصى زاده را چاپ مى کرده اند عبارتند از:
1. روزنامه اتّحاد دنیاى اسلام
شیخ محمّد خالصى زاده در خرداد ماه 1303ش. این روزنامه را با همراهى پدرش به راه انداخت.[32]
2. مجله نور
خالصى زاده در این نشریه مدیر مسؤل بود. اوّلین شماره این مجله که رویکرد فرهنگى ـ اجتماعى داشت در تاریخ 4 / 2 / 1324 ش. منتشر شد و انتشار آن به مدت یک سال ادامه داشت و به دلیل چاپ مقاله ها و مطالب تند علیه رژیم منحوس پهلوى امتیاز آن در اردیبهشت ماه 1325ش. توسط وزارت معارف لغو گردید.[33]
3. مجله منشور
خالصى زاده مدتى نیز سردبیر مجله منشور نور بود که به صاحب امتیازى مترجم مدنى منتشر مى شد. اوّلین شماره این نشریه در سال 1324ش. منتشر گردید.[34]
4. روزنامه وظیفه
هنگامى که مجله نور توسط اداره معارف توقیف شد خالصى زاده که دید نمى تواند به طور مستقل مجله یا روزنامه منتشر کند به مدت سه ماه روزنامه وظیفه را در اختیار گرفت. این روزنامه توسط سیّد محمّدباقر موسوى حجازى[35] منتشر مى شد. اوّلین شماره آن در اردیبهشت 1325 به جاى مجلّه ى نور منتشر شد و تا سه ماه ادامه داشت.[36]
5. مجله آیین اسلام
رسالت این نشریه دفاع از تشیّع و مقابله با افکار انحرافى على اکبر حکمى زاده[37] بود. سلسله مقالات کشف الاستار به وسیله شیخ محمّد خالصى زاده در نقد کتاب «اسرار هزار ساله» على اکبر حکمى زاده در این نشریه به چاپ رسید.[38]
تبعید به خواف و کلات
در تیرماه 1303ش. شیخ محمّد خالصى زاده به جرم تحریک مردم در قتل «ماژور ایمبرى» سرکنسول آمریکا در ایران به خواف تبعید گردید
خالصى زاده جریان دستگیرى و تبعید خود را این گونه بازگو مى کند:
شبى که در روز آن سر کنسولگرى آمریکا در تهران به قتل رسیده بود خیابان هاى تهران مملو از سربازان مسلح بود. طبق معمول از مسجد به سمت منزلم برمى گشتم سربازان به من هجوم آوردند و قبل از این که وارد منزل شوم مرا دستگیر و به خواف واقع در حوالى مزر افغانستان تبعید نمودند. آنجا در زندانى انفرادى در قلعه اى وحشتناک و ترسناک زندگى مى کردم. چهار ماه در آن قلعه وحشتناک حضور داشتم سپس مرا به کلات نادرى تبعید نمودند.[39]
تبعید به تویسرکان و نهاوند
خالصى زاده پس از مدتى به مشهد عزیمت نمود و پس از زیارت بارگاه ملکوتى حضرت امام رضا(علیه السلام) به تهران بازگشت. وى دست از مبارزه با طاغوت برنداشت از این رو پس از چهار سال در 1307ش. دستگیر شد و به زندان افتاد. و پس از 4 ماه زندان به تویسرکان تبعید گردید.[40]
خالصى زاده در تویسرکان فعالیّت هاى زیادى انجام داد که برخى از آنها عبارتند از:
1. بازپس گیرى و احیاى موقوفات شهرستان تویسرکان.
2. تعمیر قبر منوّر و ملکوتى حیقوق پیامبر(علیه السلام).
3. کوشش وافر براى برگزارى کنگره جهانى اسلامى.[41]
ابراهیم صفایى که در تیرماه 1317ش. به همراه همسر و فرزندش به تویسرکان رفته در آن جا با شیخ محمّد خالصى زاده دیدار کرده است درباره شخصیت وى مى نویسد:
... پیغام فرستاد که مى خواهد مرا ببیندقبول کردم. در به صدا درآمد. در چشم چپش لکه اى بود که اندکى به بینایى او آسیب مى زد[42
با او به گفتگو پرداختم. از هر در سخن به میان آمد.از دین فلسفه ادبیات انساب و انصافاً در تمام این رشته ها متبحّر بود. او نه تنها یک مجتهد بلکه یک خطیب ادیب و عالم در رشته هاى مختلف بود. در تویسرکان گاهى در مسجد به منبر مى رفت و گرم و گیرا سخن مى گفت و پاره اى از رسوم خرافى مردم را نکوهش مى کرد. او گاه با بهره گیرى از کتابهاى قدیمى پزشکى روستاییان را با داروهاى گیاهى درمان مى کرد. وى با دختر خانمى از خاندان جهانگیرى ازدواج کرده بود. روزى از او سؤال کردم شما تبعه ایران هستید یا عراق؟ گفت:
من تبعه اسلامم و خواستار آنم که یک حکومت بزرگ اسلامى روى کار بیاید و اختلافات فرقه اى از جامعه اسلامى دور شود. وى از روحانیانى که تنها به مسائل دینى مى پرداختند. انتقاد و دین را از سیاست جدا نمى دانست البته در عین حال مى گفت دخالت در سیاست باید از روى کمال آگاهى باشد.[43]
دولت وقت با توجه به نفوذ روزافزون خالصى زاده در بین اقشار مختلف مردم بعد از 13 ماه[44] او را به نهاوند تبعید نمود. وى پس از دو سال اقامت در نهاوند بدون هماهنگى با دولت ایران در تاریخ 16 / 4 / 1932م. راهى زادگاهش «کاظمین» شد و هنوز یک شبانه روز از رفتنش نگذشته بود که به دستور پادشاه عراق دستگیر و به قصرشیرین فرستاده شد. وى در این شهر بیست روز زندانى بودسپس به کرمانشاه منتقل شد و در آن جا نیز 20 روز زندانى بود.[45] پس از این مسافرت نافرجام او را مجدداً به نهاوند تبعید کردند و پس از مدتى دوباره به تویسرکان تبعید شد و این بار به مدّت 11 سال تحت نظر اداره نظمیه «شهربانى» در آن جا ماند.
اواخر حضور وى در تویسرکان مصادف با حمله متفقین به ایران بود. در این زمان متفقین قصد داشتند با احداث راه آهن سراسرى نیرو و تجهیزات به شمال ایران بفرستند تا از آن جا به جبهه هاى رقیب حمله کنند. هنگامى که راه آهن به حوالى آن جا رسید خالصى زاده کارگران و مردم را براى اقامه نماز جمعه به شهرک «گنبد کاووس» دعوت نمود و در خطبه هاى نماز جمعه ضمن درخواست از مردم براى مشارکت نکردن در ساخت راه آهن گفت:
همکارى با انگلستان در ساخت راه آهن حرام است. مگر نمى دانید که شما با این عملتان ]همکارى با انگلیسى ها[ با آنان همراه مى شوید؟ بدانید آنها براى دشمنى با شما راه آهن احداث مى کنند. بدانید که هر کلنگى که براى ساخت این راه مى زنید ضربه اى است که به قلب رسول الله (صلى الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) مى زنید.[46]
تبعید به ملایر و کاشان
سخنرانى شیخ محمّد خالصى زاده در بین مردم تأثیر بسزایى گذاشت و کارگران از کار در شرکت مذکور خوددارى کردند.[47] به این ترتیب خالصى زاده این بار هم از آن جا به ملایر و پس از مدتى کوتاهى در 30 / 2 / 1321ش. به کاشان تبعید شد.[48]
على حجتى کرمانى نویسنده معاصر درباره نقش خالصى زاده در کاشان مى نویسد:
نگارنده که براى نخستین بار در دهه 30 آمد و رفت خود را به دارالمؤمنین کاشان آغاز نمودم به مسلمانان بیدار و آگاه و داراى شعور و رشد سیاسى سطح بالایى برخورد نمودم که از تربیت یافتگان مرحوم آیت الله حاج شیخ محمّد خالصى زاده بودند. خدایش او را غریق رحمت کند.[49]
خدمات خالصى زاده در کاشان
آیت الله خالصى زاده در راه نشر معارف اسلام و خدمت به مردم کاشان خدمات فراوانى انجام داد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1. تأسیس حوزه علمیه
وى با تلاش پیگیر مدرسه علمیه سلطانى[50] را که سالها در انحصار دولت وقت بود پس گرفت و حوزه علمیه اى تشکیل داد. سپس طى نامه اى از آیت الله سید صدرالدّین صدر از عالمان بزرگ قم درخواست کرد که براى رونق بیشتر مدرسه استاد توانایى به کاشان بفرستد. آیت الله صدر درخواست وى را اجابت نمود و حاج شیخ جعفر صبورى قمى را به کاشان فرستاد.[51]
2. تربیت طلاّب
خالصى زاده در کاشان به پرورش نیروهاى آگاه و مبارز پرداخت. برخى از طلاّب پرورش یافته توسط وى عبارتند از:
1. شیخ غلامرضا گلسرخى کاشانى.
2. آیت الله حسین راستى کاشانى.
3. آیت الله محمّد امامى کاشانى.
4. سیّد محمّد تسلّطى.
6. محمود صلاحیان.
7. شیخ محمّدعلى حلیمى[52].
3. برپایى نماز جمعه.
شیخ محمّد خالصى زاده معتقد به وجوب عینى نماز جمعه بود و تمام همّ و غم خود را براى برپایى نماز جمعه به کار مى گرفت. او در کاشان از نظر قانونى نمى توانست نماز جمعه تشکیل دهداز این رو به سراغ «ملاّ حبیب الله» مى رود. او پیشنهاد خالصى زاده را قبول مى کند و به این ترتیب نماز جمعه باشکوهى در کاشان اقامه مى گردد. آیت الله سیّد حسین بدلا که از نزدیک این حرکت را دیده است مى نویسد:
... من مشتاق شدم تا در نماز جمعه شرکت کنم. روز جمعه جوانان بسیارى را دیدم که بر گرد روحانیت و مسائل دینى مى گشتند و به خوبى جذب اسلام شده بودند. خالصى زاده خود به دلیل تبعیدى بودن در کنار گود بودامّا گرداننده به حساب مى آمد.[53]
پس از حضور یک ساله شیخ محمّد در کاشان وى در سال 1323ش.[54] از این شهر به تهران بازگشت. به این ترتیب شیخ محمّد خالصى زاده پس از 18 سال تبعید به تهران بازگشت.
مهم ترین اقدامات در تهران
1. تشکیل جمعیّت ستم دیدگان
خالصى زاده در راستاى مبارزه با طاغوت «جمعیّت ستمدیدگان دوره دیکتاتورى رضا خان» را بنیان نهاد. در اطلاعیه اى که به همین مناسبت از طرف این جمعیّت منتشر شده آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از مراجعت حضرت آقاى خالصى زاده به تهران و استخلاص از تبعید هجده ساله محبوسین کریدر[55]] شماره[ 7 زندان قصر یعنى آنهایى که از مظالم و فجایع رضا خان جان به در برده اند با شور و نظر آقاى خالصى زاده که خودشان در همین کریدر شوم جزء محبوسین بوده و از آنجا به تویسرکان تبعید شده اند جمعیتى به نام «ستمدیدگان دوره دیکتاتورى رضا خان» تشکیل داده و منظور اساسى این جمعیّت انتقام از جنایات رضا خان و عمّال دیکتاتورى زمان او بوده و به مقاله آیه کریمه (و لکم فى القصاص حیاة یا اولى الالباب) منتهاى جهد و کوشش را در این راه مبذول خواهند داشت و دیگر مقاصد این جمعیّت بر پا داشتن فواتح دینى براى مجاهدین و شهداى دوره دیکتاتورى از قبیل مرحوم میرزاده عشقى و مرحوم مغفور مدرّس و مرحوم اسدى و سرهنگ محمود خان پولادى و فرخى و دکتر ارانى و علیمردان خان و شهداى مسجد گوهر شاد و سایر مقتولین به دست جنایتکار رضا خان و عمّال مشئوم دستگاه دیکتاتورى او خواهد بود.[56]
2. برپایى نماز جمعه در رىشیخ محمّد خالصى پس از ورود به تهران تصمیم گرفت در جوار حرم مطهّر حضرت عبدالعظیم حسنى(علیه السلام) نماز جمعه را اقامه نماید. وى در تاریخ 20 / 3 / 1323ش. تصمیم خود را عملى ساخت و اوّلین نماز جمعه را اقامه نمود. سخنرانى مهیّج و تحریک کننده وى رژیم را بسیار ناراحت نمود. وى در -هفته بعد در تاریخ 27 / 3 / 1323ش. دومین نماز جمعه را اقامه نمود که این بار از طرف اداره نظمیه (شهربانى) ممنوع شد.
متن گزارش وزارت جنگ به دربار چنین است:
خیلى فورى ـ محرمانه
وزارت جنگ
با ارسال رونوشت نامه شماره (1624) مورخ 12 / 4 / 23 فرماندارى نظامى تهران اشعار مى شود نظر به این که آقاى خالصى زاده از ارفاقى که دولت درباره مشارالیه نموده و اجازه داد از کاشان به تهران بیاید سوء استفاده نموده و در دو هفته گذشته روزهاى جمعه در حضرت عبدالعظیم به منبر رفته و به تمام مقامات کشور اهانت نموده و قسمتى از اظهارات او چاپ و منتشر شده بنابراین مجموع عملیات و رفتار نامبرده مشمول ماده 5 قانون حکومت نظامى مصوبه 27 / سرطان / 1329ق. مى باشد. خواهشمند است به فرماندارى نظامى دستور فرمایند عملیات آقاى خالصى زاده را کاملا تحت نظر گرفته طبق همان قانون اقدام و نتیجه را اطّلاع دهند.
3. مخالفت با انتقال جسد رضا خان به تهران
در جریان انتقال جسد رضا خان به ایران خالصى زاده از دانشمندان بیدارى بود که در این باره موضع گیرى نمود. گزارش هاى شهربانى وقت گویاى نقش خالصى زاده در این دوره از تاریخ معاصر ایران است.
شهربانى در گزارش دیگرى در تاریخ 3 / 2 / 1326 مى نویسد:
در چند روز اخیر چند نفر ناشناس بر ضد اعلى حضرت شاه فقید مشغول تبلیغات شده و انتشار مى دهند که به دستور آن مرحوم گنبد حضرت رضا را به توپ بستند و چون عقیده به مذهب نداشتند در شب تولّد خودشان که مصادف با شب تاسوعا بود در شهر دستور چراغانى دادند. به علاوه حجاب زنها را برداشتند. از قرار معلوم این اشخاص به دستور خالصى زاده مبادرت به این عمل کرده و منظورشان ایجاد نفرت نسبت به آن مرحوم به مناسبت ورود جنازه ایشان مى باشد.[57]
تبعید به یزد
اقدامات گسترده خالصى زاده علیه دربار باعث شد که وى با حکم دولت وقت در سال 1325ش.[58] به یزد تبعید شود.
شیخ محمّد خالصى 18 ماه در آن شهر به سر برد و در این مدّت اقدامات مهمى انجام داد.[59]
خالصى زاده با اقدامات گسترده فرهنگى و نیز اعتراض به استاندار و فرماندار یزد نگرانى دولت مردان شهر را برانگیخت و آنان تصمیم گرفتند خالصى را از یزد دور کنند.[60]
شیخ محمّد خالصى زاده براى سومین بار در سال 1327ش. به تهران برگردانده شد.
بازگشت به زادگاه
محمّدرضا پهلوى که از اقدامات خالصى زاده خسته شده بود وى را پس از 27 سال تبعید و در به درى در تاریخ 13 / 8 / 1328ش. به زادگاهش کاظمین تبعید کرد.[61]
مهمترین فعالیّت ها در کاظمین
1. تأسیس مدرسه اى بزرگ
خالصى زاده پس از ورود به کاظمین «مدرسه الزهراء» که از یادگارهاى پدرش بود به دلیل قدمت و کوچکى بازسازى کرد و مدرسه اى بسیار بزرگ به نام «الجامعة المدینة العلم» بنیان نهاد.
پس از مرگ آیت الله خالصى تولیت و سرپرستى این مدرسه طبق وصیّت وى به فرزندش آیت الله شیخ محمّدمهدى خالصى زاده واگذار گردید. این مدرسه هم اکنون زیر نظر وى اداره مى شود.
2. اقامه نماز جمعه.
3. تضعیف رژیم عبدالکریم قاسم در عراق.
4. نامه به آیت الله بروجردى.
آیت الله خالصى زاده هنگامى که در کاظمین سکونت داشت در سال 1372ق. نامه اى به آیت الله بروجردى بزرگ ترین مرجع ایران نوشت.[62] مهم ترین فرازهاى این نامه عبارتند از:
1. ضرورت اصلاح مدارس علمیه قم از حیث متن درس ها و کیفیت تدریس ضرورت اجراى امتحان براى طلاّب تدریس دانش هاى جدید در کنار علوم رایج حوزه آماده سازى طلاّب براى جواب گویى به شبهات مطرح شده توسط دشمنان و کمونیست ها در اقصى نقاط جهان.
2. تأسیس جمعیّت یا مؤسسه اى در قم با هدف آموزش تمام زبان هاى رایج دنیا به ویژه عربى ترکى روسى فرانسه و انگلیسى و اطّلاع رسانى درباره نشریه هاى مهم جهان همچون روزنامه «پراودا» و بقیه نشریه هایى که در اتّحاد جماهیر شوروى منتشر مى شود تا طلاّب از تهاجم ملحدان و شبهات آنان آگاه شوند.
3. آماده سازى عدّه اى از روحانیون براى مطالعه اخبار مهم روز جهان و شناسایى شبهه هاى مطرح شده در سطح دنی به ویژه شبهه هایى که علیه اسلام و مسلمین صورت مى پذیرد.
4. تشکیل جمعیتى از مؤلفان و نویسندگان زبردست که به زبان هاى خارجى مسلط باشندبراى نشر مجله ها و روزنامه هاى اسلامى به تمام زبان هاى خارجى که در آن حقایق اسلام را براى مردم جهان بازگو کنند و جواب شبهه هاى طرح شده را بدهند.
5. تأسیس رادیویى جهانى در قم که صداى آن به سراسر جهان مخابره شود. علماى مبرّز در این مرکز حقایق اسلام را بیان و جواب شبهه ها را به جهانیان برسانند.
6. اعزام مبلّغان جهت تبلیغ عشایر و مردم دورترین روستاهاى کشور ایران. صحیح نیست که در مقابل تبلیغات بهایى ها و کمونیست ها که دراین مناطق تبلیغ مى کنند مسامحه کنیم.
7. شما را به تقویت و کمک رسانى به جامعه ایران براى رسیدن به استقلال و پاکسازى مجلس و تمام ارکان ایران از مسئولان پست فرا مى خوانم...[63].
اندیشه هاى سیاسى
مهم ترین اندیشه هاى سیاسى آیت الله خالصى زاده عبارتند از:
الف) ـ استعمار ستیزى
جملات خالصى زاده در این زمینه خود گویاى این حقیقت است:
«امروز یگانه دشمن عالم اسلام انگلیس است».
«تنها دشمنى که مى خواهد قطع ریشه اسلام بکند انگلیس است»[64].
«خطاب من به عموم مسلمین و ایرانیان این است که اگر تصوّر اندک عاطفه و رأفت در دولت انگلیس بنماییم خود را گول زده و در فنا و زوال خود کوشیده ایم.»[65].
ب) ـ مردم سالارى شایسته
ج) ـ عدم جدایى دین از سیاست
بى شک آیت الله خالصى زاده از روشنفکرانى بود که دین را از سیاست جدا نمى دانست. مهندس مهدى بازرگان در این باره مى گوید:
دو طرز فکر مختلف در میان روحانیت وجود دارد1. عدّه اى طرفدار بى طرفى کامل و کناره گیرى مطلق از امر حکومت و دولتندخواه به علّت عقیده به تباین دین دارى با ملک دارى و دنیادارى و تفکیک دین و سیاست از یکدیگر و خواه به علّت مشکلات و محظورات یا مفاسد و خطرات آن از جهت اصولى و عمومى یا شاید از جهت شخصى و غریزه راحت طلبى.
2. عده دیگر بر عکس اوّلى ورود در سیاست و امور اجتماع را تجویز نموده اسلام را ناظر و آمر بر مصالح و شؤون اجتماع دانسته انداز جمله آقاى خالصى زاده و مرحوم آقا سیّد اسدالله خرقانى از میان علماى اخیر.[66]
د) ـ ولایت فقیه
و) ـ وحدت امّت اسلامى
آیت الله شیخ محمّد خالصى زاده از معدود عالمانى است که در راه وحدت امّت اسلامى کوشش بسیارى انجام داد. نوشتن مقاله و کتاب سخنرانى و برگزارى مراسم در این باره مسافرت به کشورها و شهرهاى مختلف و دیدار با علماى اهل سنّت براى پیشبرد این امر مهم. نمونه اى از فعالیّت هاى او بود.
وى در این راه به حجاز سوریه لبنان فلسطین و مصر سفر کرد.[67]