سالهاى جهاد
در سال 1332 ق. جنگ نخست جهانى آغاز شد و غرش توپها آینده را در ابهام فرو برد. شیخ الاسلام استانبول، به عنوان رهبر معنوى مسلمانان و برترین مقام دینى دولت عثمانى ضمن صدور اطلاعیه اى مردم را به جهاد و مقاومت در برابر فرانسه، بریتانیا و روسیه فراخواند.([24])
هرچند این فتوا در بیست و سوم محرم 1333 ق. در همه مساجد بغداد خوانده شد ولى دانشمندان دینى دست پرورده عثمانیان نه تنها آن را تأیید نکردند، بلکه با ارسال پیامهاى محرمانه دولت بریتانیا را مورد حمایت و تشویق قرار دادند. دولت عثمانى در تنگنایى تاریک گرفتار آمده بود. کسانى که در سایه سلطان استانبول باغها، ثروتها و عنوانهاى مذهبى گرد آورده بودند، یکباره پدر خوانده ترک خویش از یاد برده، پیک دوستى سمت بریتانیا گسیل مى کردند. البته مقامهاى رسمى مذهبى در این موضع گیرى تنها نبودند، بلکه نمایندگان عراق در پارلمان عثمانى و عراقیان پرورش یافته در مدرسهاى نظامى استانبول نیز از سلطان عثمانى روى گردانده، براى خدمت به ملکه بریتانیا به رقابت پرداختند.([25])در چنین شرایطى شیعیان، که همواره شهروندانى درجه دوم و سزاوار اهانت به شمار مى آمدند، به پیروى از فقیهان نجف احساس مسؤولیت کرده، سرنوشت خویش را با سرنوشت دولت سست بنیاد عثمانى پیوند زدند.([26]) سید هبة الدین همراه روحانیان بزرگ چون شیخ الشریعه اصفهانى میرزا مهدى بن ملا کاظم خراسانى و سید مصطفى کاشانى رایت مقدس بارگاه على(علیه السلام) برداشته، در میان شعارهاى پیوسته مردم سمت جبهه روان شد. آنها شب را در کوفه به سر برده، بامداد همراه سید محمد فرزند حضرت سید کاظم یزدى و سوارانى که بدانان پیوسته بودند، ادامه مسیر دادند.([27])
انبوه مجاهدان در 21 محرم 1334 به بغداد رسیدند. بغداد در آن سال نقطه اوج همایشهاى وحدت بود. عصر جمعه، بیست و پنجم محرم، حضرت آیت الله العظمى شیخ الشریعه اصفهانى همراه سید هبة الدین و دیگر دانشورانِ عازم جبهه به دیدار اندیشمندان اهل سنت در اعظمیه شتافتند و در محفلى سراسر یگانگى، روشنى و دوستى شرکت جستند. هبة الدین که نمى توانست بدین مقدار، در وحدت شیعه و سنى، بسنده کند، در راستاى نزدیکى فزونترِ نیروهاى فرهنگى مسلمان، دو روز بعد در یکشنبه بیست و هفتم محرم از دفتر نشریه صدى الاسلام بازدید کرد و تلاش دست اندرکاران آن نشریه را ستود.([28])
سپاه ارادتمندان اهل بیت(علیهم السلام)سرانجام به جبهه رسید و در نبرد با نیروهاى بریتانیا دلاورانه شرکت جست. توجه به یکى از تلگرافهاى فقیه سامرّا از جبهه کوت مى تواند نشانه روشن شجاعت و تلاش آن بزرگمرد در تقویت روحیه مردم و رزمندگان باشد:
«ففى ثالث شباط بالعلم الحیدرى الشریف مع الوفد العلمى النجفى زرنا معسکر الاسلام المحیط بالکوت فشکرنا من صمیم القلب شجاعة عسکرنا الابطال و مفاداتهم فى استرجاع اراضینا المغصوبة و بهم قائدهم الغیور المبطل الجسور نادرة الایام حضرة خلیل بک القائد العام و معا نقول الله الهیئة العسکریه لم تکن حتى الیوم فى العراق بهذا الانتظام و الترتیب مستحضرة للقوى التمنعیة حسب القانون الالهى و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة فالمنتظر سرعة محو الاعداء بعون الله تعالى.»([29])
در سوم شباط با پرچم شریف على(علیه السلام)، همراه گروهى از دانشوران نجف لشگرگاه سپاه اسلام در جبهه کوت را زیارت کردیم. از صمیم قلب شجاعت سپاهیان دلیر و فداکاریهاى آنان را در بازپس گیرى سرزمینهاى غصب شده، سپاس گفتم، در حالى که فرمانده دلاور و بى باکشان، مرد کمیاب روزگار، فرمانده کل حضرت خلیل بک نیز در میان آنها بود. ما همه بر این باوریم که سپاه ما تاکنون هرگز در عراق چنین نظم و ترتیب نداشته، این گونه به حکم قانون الهى «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» آماده دفاع نبوده است. انتظار مى رود دشمنان، به یارى پروردگار بسرعت نابود شوند.
در جبهه استقلال
تلاشهاى بسیار «الجمعیة الوطنیة الاسلامیة» سرانجام گردهمایى استقلال جویانه در بغداد و کاظمین را پى افکند. پیام مرجع بزرگ شیعه حضرت آیت الله العظمى شیرازى، درباره لزوم شرکت فراگیر مردم در تظاهرات و همایشهاى صلح آمیزِ استقلال، آتش استقلال خواهى را در همه عراق شعله ور ساخت. در پى این پیام شوراى سرى رهبرى انقلاب که هبة الدین نیز در شمار اعضاى آن جاى داشت، زیر نظر آیت الله العظمى شیرازى تشکیل شد، تا خیزش مردمى را هدایت کند.([37])
از سوى دیگر انگلیس، که هرگز نمى توانست منافع سرشار عراق را نادیده بگیرد، در برابر تظاهرات مسالمت آمیز مؤمنان به خشونت فزونتر روى آورد، خشونتى که به یورش عشایر منطقه «رمیشه» به اشغالگران انجامید. این یورش هرچند آغازى پیروزمند داشت ولى اندک اندک به ضعف گرایید و آمار شهیدان و مجروحان فزونى یافت.([38]) مرجع بیدار شیعه، که از خونریزى و ناهماهنگى نیروها در رویارویى با اشغالگران بیمناک بود، سید هبة الدین و میرزا احمد خراسانى را به بغداد فرستاد تا ضمن تهدید انگلیسیان به جهاد فراگیر مردمى، آنها را از خونریزى بیشتر باز دارند. ولى ویلسون، نماینده بریتانیا در عراق، از پذیرش پیشنهاد آتش بس خوددارى کرد.([39]) بدین ترتیب همه چیز براى انقلاب آماده شد و فتواى مشهور مرجع بزرگ میرزا محمد تقى شیرازى زنگهاى جهاد را به صدا درآورد.([40])
هبة الدین در این خیزش همگانى نقشى ارزنده داشت. او از سوى مرجعیت شیعه به سران قبیله ها پیام مى فرستاد، از آنان درباره کردارشان توضیح مى خواست و آنها را در برآوردن نیازهایشان یارى مى داد. نقش آن بزرگمرد چنان بود که فرماندهان وى را «هیبت الدین» مى خواندند. ترجمه یکى از نامه هاى باقى مانده از آن روزگارِ سراسر آتش و خون مى تواند گویاى این حقیقت باشد:
به حضرت هیبة الدین سید محمدعلى شهرستانى دام ظله العالى
سلام رحمت خداوند و برکاتش بر شما باد! به عرض مى رساند سید عباس و سید علوان را به سوى شما فرستادیم... امید به احسان، یارى و همت شما بسته ایم. باشد که تلاشها را ملاحظه کنید و کمکهایى براى مصرف مجاهدان گسیل دارید, یا اجازه دهید به وطن بازگردیم. اکنون هشت ماه است که به نبرد مشغولیم. اندوخته هامان پایان یافته است. اگر بخواهیم از مردم وام گیریم، نمى دهند. بى آنکه چیزى را براى مصرف داشته باشیم، باقى مانده ایم. این مطلب بر شما پوشیده نیست و آشکار نیز مى گردد.
شعلان الجبر، رئیس قبیله آل ابراهیم(علیه السلام).
در کشاکش این نبرد نابرابر مردم کربلا به ارگانهاى دولتى یورش برده، کنترل شهر را در دست گرفتند و براى اداره شهر دو مجلس علمى و ملى تشکیل دادند. هبة الدین، سید ابوالقاسم کاشانى، سید حسین قزوینى و گروهى دیگر از روحانیان در شمار اعضاى مجلس علمى جاى داشتند وظیفه این مجلس گسترش انگیزه اى دینى انقلاب و رسیدگى به اختلافهاى مردم بود.([41])
آتش انقلاب روز به روز شعلهورتر مى شد و همه چیز براى پدید آمدن پیروزى همه جانبه مسلمانان آماده بود ولى دریغ که حادثه اى نگران کننده آینده را در ابهام فرو برد. چهار ماه از صدور فتواى جهاد مرجع کربلا به سراى جاودانگى شتافت.([42]) وظیفه سید هبة الدین به عنوان رکن اساسى شوراى رهبرى انقلاب بسیار سنگین شده بود. پیشگیرى از تضعیف روحیه رزمندگان و تلاش در استمرار قدرتمندانه جهاد بخشى از این وظیفه الهى بود. پیام تسلیت آن بزرگمرد به فرماندهان نیروهاى مردمى مى تواند نشانگر گوشه اى تلاشهاى وى در این باره باشد:
درگذشت حجت الاسلام و رئیس علماى اعلام، رکن نهضت عربى و روح خیزش اسلامى شیخ میرزا محمدتقى شیرازى قدّس الله روحه و نوّر ضریحه را به شما و همه جهان اسلام تسلیت مى گوییم. خورشید زندگى قدسى او هنگام غروب خورشید سه شنبه، سوم ذى حجة 1338 (شنبه سوم از ذى حجه) پس از آنکه سى درجه از فلک عمر شریفش در زنده کردن علم و نابودى کافران سپرى شد، غروب کرد. اما آنچه دلهاى سوگوارانش را تسلى مى دهد، توانمندى اهداف بلندش و پایدارى مردم در راه اوست.
بى شک اسلام به وسیله سربازان و یارانش که پس از وى باقى مانده، راهش را مى پیمایند، زنده است. پیوسته منتظر اخبار ارزشمندتان بوده و هستیم.
محمد على شهرستانى([43])
هرچند سید هبة الدین در شعله ور نگهداشتن آتش نبرد تلاش فراوان کرد، ولى اختلاف عشایر، توطئه هاى عوامل دشمن، طولانى شدن نبرد و بهره گیرى بریتانیا از سلاحهاى پیشرفته و تجربه هاى دیرین، سـرانجام رزمندگان مؤمن را به ناتوانى کشاند. در این شرایط ورود نماینده جدیدِ لندن به صحنه سیاست عراق و تبلیغات فراوان او در پذیرش خواستهاى انقلابیان از سوى انگلیس، بر تردید رزمـندگان افزود و انـدک انـدک معـادله نبرد را به سود اشغالگران دگرگون ساخت.([44]) گروهى از کربلاییان شوریده، بر شوراى رهبرى انقلاب چیرگى یافتند و نمایندگانى را براى صلح به بغداد فرستادند. نمایندگان انگلیس با پنج شرط، پیشنهاد صلح را پذیرفتند, شرطهایى که نخستین آنها تسلیم هفده نفر به نیروهاى بریتانى، در مدت 24 ساعت، بود. هبة الدین در شمار این هفده نفر جاى داشت.([45])
بدیـن ترتیب فقیه نستوه سامرّا به زندان افکنده شد و اندکى بعد از سوى دادگاه ویژه نظامى به اعدام محکوم گردید.([46])
او در 1339 پس از نه ماه مورد عفو عمومى پادشاه قرار گرفت([47]) و دیگر بار به عرصه مسؤولیتهاى خطیر گام نهاد.