توجه به تحوّل فرهنگى
دکتر باهنر در پرتو شناخت عمیقى که طى سالیان متمادى مبارزه، پیدا کرده و رنج هاى فراوانى که در این راه بر جان خویش خریده بود، دریافته بود که عامل اصلى بقاى رژیم استبدادى و ستم شاهى، تهى ساختن فرهنگ جامعه از محتواى معنوى، ارزشى و اخلاقى است. در آن زمان که تاریکى جهل و غفلت بر کشور حکم فرما بود و دشمن مى رفت تا با نقشه اى از قبل طراحى شده، هویت اسلامى را نابود کند، دکتر باهنر همراه شهید دکتر بهشتىدست به کارى زد که نه تنها موجب پاسدارى اسلام اصیل و حقیقى در آن شرایط آشفته و خفقان آور شد، بلکه به تدریج نسلى را تربیت کرد که یک باره براى حفظ حقیقت اسلامى خویش به پا خاست و در عین ناباورى جهانیان، طومار رژیم استبدادى را درهم نوردید.
باهنر در این باره مى گوید:
«توانستیم در قسمت برنامه ریزى درسى راه یابیم و جالب بود در این فرصت ما از بخش هاى کوتاهى که در اول ابتدایى به عنوان مسایل دینى باید وارد مى شد تا آخرین سال هاى تحصیلى دبیرستان موفق شدیم که کتاب هاى تعلیمات دینى بنویسیم و همین طور براى دوره هاى تربیت معلم و دیگر رشته هاى تحصیلى که وجود داشت به یارى خداوند موفق شدیم کتاب هاى مزبور را بدون یک جمله دخالت رژیم بنویسیم و مطالب این کتاب حتى در آن روزها در برخى حوزه هاى مبارزاتى مخفى به عنوان محتواى آموزشى تعلیم داده مى شد، در این اواخر یعنى سال هاى 1355 ـ 1356ش، عوامل استبداد احساس نمودند که مطالب کتاب ها چیست و لذا به مراکز خود نشان دادند تا سانسور گردد و ما وقتى به کتاب هاى تجدید نظر شده آنان دست یافتیم، مشاهده کردیم حدود 60% مطالبى را که در کتاب اول و دوم راهنمایى نوشته بودیم، خط کشیده و در 0حاشیه این ها اظهار نظرهایى کرده بودند و معلوم بود بر ایشان ناگوار است، از آن موقع تصمیم گرفتند این کتاب ها دیگر تدریس نشود و به دنبال مؤلف جدیدى بودند که مطالبى به دلخواه آنان تحت عنوان تعلیمات دینى بنویسد که یا نبود و یا آن که جامعه نمى پذیرفت، معلمان به ما مى گفتند زمینه بسیار خوبى دستمان دادید. اگر مى خواستیم علیه رژیم مخالفتى داشته باشیم در هیچ یک از کتاب هاى دیگر امکان نداشت. اتفاقاً در سال 1356ش که دیگر آغاز مبارزه وسیع بود ناگزیر شدند تسلیم گردند، ولى ما به عنوان یادگار نسخه اى از کتاب هایى که دور مطالب سانسور شده را خط کشیده بودند یافتیم، و جالب این که با قلم مختلف، یعنى در سه جا مرور گشته و ردّ شده بود، در سراسر این کتاب ها حتى نمى توان جمله اى یافت که حتى غیر مستقیم دستگاه طاغوت را تأیید کند.»[20]
مقام معظم رهبرى در این باره فرمود:
«در سال 1357 ]ش[ در ایران شهر (از توابع استان سیستان و بلوچستان) تبعید بودم و شهید باهنر در آن جا به دیدن ما آمد و نسخه اى از کتابى که تهیه کرده و توسط عوامل اطلاعاتى و تحقیقاتى ساواک مورد بررسى قرار گرفته بود، ارائه داد و ما دیدیم که در آن شاید سه نفر از افراد دستگاه طاغوت روى مطلبى نظر داده و مطالب شان حاکى از آن بود که چنین کتاب درسى بر ایشان احساس وحشت مى کند. در حاشیه کتاب چیزهایى نوشته بودند که از وجود چنین اثرى احساس وحشت مى کنند، نوشته هاى آنان حاکى از آن بود که عوامل ساواک سراسیمه به چنین محتواهایى حساس شده اند.»[21]
دکتر باهنر در سال 1356ش که همراه دوستانش کتاب هاى تعلیمات دینى دوره راهنمایى و دبیرستان را تألیف مى نمود، در ارائه آن تعمّداً تأخیر مى انداخت تا دستگاه جهنّمى ساواک فرصت بازبینى و سانسور مطالب را نداشته باشد و در نتیجه، آن سال به دلیل نیاز مبرم مدارس و با تأیید سازمان کتاب هاى درسى، آثار مزبور به سرعت انتشار یافت. در عین حال، مأموران کتاب ها را در اواسط سال تحصیلى مورد حذف و سانسور قرار دادند، تا در سال بعد، به زعم خودشان، مطالب خطر آفرین در دسترس دانش آموزان قرار نگیرد. آنان مطالبى مربوط به افشاى ماهیت حکومت هاى طاغوتى و نیز نکاتى را که نظام سیاسى اجتماعى اسلام را معرفى مى کرد و مفاهیم اعتقادى اسلامى را تبیین مى نمود، حذف کرده بودند.
چند نمونه از مطالب سانسور شده توسط ساواک:
«شک نیست که برخى از تعالیم اخلاقى به صورت هاى مختلف مورد سوء استفاده قرار گرفته و مى گیرد. آنان که در پى جلب منافع خویش هستند، به خصوص اگر نفوذ و امکاناتى داشته باشند مى کوشند تا از هر وسیله اى که به دستشان مى رسد استفاده کنند و راه را براى رسیدن به مطامع خویش هموار سازند. آن ها در این راه همه چیز را به خدمت در مى آورند، چنان که تحقیقات علمى با همه اصالت و صفایى که دارد گه گاه در خدمت ظلم و طغیان و به بند کشیدن زحمت کشان در مى آید، چه بسا که به نام آزادى، آزادى ها را سلب مى شود و به نام عدالت و برابرى بى عدالتى ها و حق کشى ها صورت مى گیرد.»[22]
«یکى از چیزهایى که بشر همیشه از آن رنج مى برد، بى عدالتى است. وقتى انسان ها به چشم خود ببینند گروهى در ناز و نعمت فراوان غوطهورند و انواع وسایل عیش و نوش برایشان فراهم است... در حالى که خود آن ها و انسان هاى دیگر از امکانات زندگى به حد کافى برخوردار نیستند، باید به زحمت لقمه نانى به دست آورند و در کنج لازنه اى بخزند، از بیمارى، بى کارى و نادارى رنج ببرند و حاصل کار و دسترنج شان سرازیر جیب سوداگران و چپاولگران گردد، خود به خود از این بى عدالتى ها دچار ناراحتى مى شوند و در پى راه حلى براى آن بر مى آیند.»[23]
روش اندیشه
دکتر باهنر بر این باور بود که آموزش و پرورش مهم ترین نهادى است که در نظام جمهورى اسلامى باید به آن توجه شود.[24] او در این باره فرمود:
«در این شرایط حساس، رسالت اساسى ما اسلامى کردن محیط آموزشى و استقرار تربیت اسلامى در محیط هاى آموزشى است. به عقیده وى، باید بهترین چهره هاى مسلمان و متعهد مسؤولیت واحدهاى آموزشى را عهده دار گردند. در جو تعهدها، تخصص ها شکوفا مى شود و مى تواند ثمرات خوبى به دنبال آورد و تعهّد مى تواند زمینه را براى بسیارى از تخصص ها فراهم کند.»[25]
در تاریخ 23 خرداد 1359 که به فرمان امام خمینى(قدس سره)، ستاد انقلاب فرهنگى تشکیل شد، باهنر در اولین جلسه شوراى انقلاب فرهنگى، به عنوان دبیر آن تعیین گردید. گرچه مسؤولیت هاى زیاد وى، مانع حضور گسترده ایشان در ستاد مذکور شد، ولى نظریاتش بسیار مؤثر واقع گشت. او در تشکیل ستادها و جذب نیروهاى مسلمان، اعم از دانشجو و دیگر اقشار، نقش فعال و تعیین کننده اى داشت. با توجه به این که باهنر مسؤولیت وزارت آموزش و پرورش را عهده دار بود، بخش پیش دانشگاهى ستاد به وى محوّل گردید. هم چنین ایجاد رابطه بین دانشجویان مسلمان و آموزش و پرورش، تدوین برنامه هاى متعدد جهت تغییر محتواى کتاب هاى درسى یا تغییرات کلى در کتاب ها و طرح مناسب براى رشته هاى فنى و کشاورزى جهت روستازادگان حاصل تلاش هاى اوست.
دکتر باهنر در اولین مصاحبه به عنوان دبیر این ستاد، اعلام نمود: قصد داریم روش و اهداف کنونى دانشگاه ها را دگرگون نموده و از حالت استعمارى خارج کرده و دانشگاهى مطابق ارزش هاى دینى پدید آوریم. دانشگاه باید نیازهاى جامعه را منعکس کند و اجتماع از دستاوردها و ثمرات آن بهره ببرد. افراد فارغ التحصیل از دانشگاه سهم عمده اى از خدمت خود را در مناطق روستایى اختصاص دهند.[26]
دکتر باهنر در خصوص برداشت خویشتن از نگرش اسلامى یادآور گردید:
«ارزش هاى دینى در برابر سنت هاى سالم اجتماعى مخالفتى ندارند و حتى بسیارى از آن ها را با حفظ قالب تجدید محتوا مى کند و روحیه اى تازه به آن مى دهد و پر معنا، آهنگین و جهت ساز مى کند... اسلام از هر مراسمى که بتواند نشاط معنوى و شادابى اجتماعى توأم با همبستگى و تفاهم را بیش تر کند، استقبال مى نماید.»[27]