و فيه مدحٌ».
در مورد تضعيف ابن عياش و اين مطلب كه آيا اين ضعف در نقل حديث بوده است يا به جهت اختلال در مذهب و عقيده او؟، مطالب متعددي نقل شده است، ولي تمام كتابهاي رجالي براي ضعف و اختلال در مذهب او، بر همان قول شيخ و نجاشي تكيه دارند و برخي از كتابهاي رجالي چون المعالم ابن شهرآشوب[18] هم در مورد مدح يا جرح او صحبتي ندارند. در برخي كتابها چون بحارالانوار علامه مجلسي و اعلام الوري، از او به نيكي و مدح ياد شده است. در مقدمه بحارالانوار، علامه مجلسي، در جايي كه درباره منابع موثق حديثي سخن ميراند مينويسد:
كتاب مقتضب؛ كه جناب شيخ و نجاشي در كتابهاي خود از آن ياد ميكنند و آن را از كتب شيعه نام ميبرند و از مؤلف آن به خاطر كثرت رواياتش تمجيد ميكنند، و لكن به او اختلال در اواخر عمرش را نسبت دادهاند ... و بالجمله بايد گفت كتاب مقتضب از اصول معتبر نزد شيعه است، همچنان كه ظاهر است از تحقيق و دقت در آن كتاب».[19] علامه خوانساري در روضات الجنات، درباره اين جرح شيخ و نجاشي توضيحي دارد و ميكوشد اين ضعف را توجيه كند و در پايان مينويسد: «و او (ابن عياش) از جمله معتمدين اصحاب شيعه است و رضوان الهي بر همه آنها باد. [20]
همچنين علامه مامقاني در تنقيح المقال او را «لا يبعد حُسنه»[21] ميداند و بعد از نقل سخنان نجاشي و شيخ در مورد وي، مينويسد:
بعد از احراز اينكه او (ابن عياش) از اماميه است ـ چنانكه از كتابهاي او پيدا ميشود ـ و ورود مدح در مورد او، پس مقتضي مطلب اين است كه او را حسن بدانيم نه ضعيف، و چارهاي نيست از اين اختلالي كه گفته شد اختلال در عقل را اراده كنيم نه اختلال در مذهبش را، و طلب رحمت الهي نجاشي براي او مؤيد اين حسن است. [22]
علامه مامقامي ميافزايد:
اگر از اين كلمه اختلال، اختلال در مذهب را اراده كنيم، چنانكه قول نجاشي كه بعد از كلام طلب رحمت براي او گفته است «سامحه»، به اين مطلب اشاره دارد و اين در علم رجال نشان از اين دارد كه منظور نجاشي از اضطراب، اضطراب و اختلال در ايمان است، اما انصاف آن است كه بگويم اين از سياق كلام نجاشي و عادت اوست كه سامحه را بعد از ترحم و طلب رحمت آورده است ولي دلايل براي اراده اختلال و اضطراب، به عنوان اختلال عقلي كافي است و عدم ذكر دلايل شيوخ براي ضعف روايات ابن عياش اين مطلب را تأييد ميكند و اين كنارهگيري نجاشي از نقل احاديث ابن عياش ناشي از احتياط زياد و ورع نجاشي است نه اينكه ابن عياش شيعه نباشد.
همچنين در علامه خوانساري روضات مينويسد: «اينكه رجاليون در كتابهاي رجالي بگويند فلان محدث ضعيف است، منظور اين است كه روايات او ضعيف است؛ يعني از افراد مراسل و ضعيف استفاده كرده، نه اينكه خود او ضعيف است و يا در ايمانش خللي وارد شده است».[23]
به طور خلاصه بايد گفت: درباره تضعيف وارد شده در حق ابن عياش، ، چند تحليل ميتوان عرضه كرد:
- او از مذهب اماميه برگشته و به مذهب عامه و اهل سنت درآمده بود. اين قول با توجه به تضعيفي كه نجاشي در حق او آورده و گفته است: بزرگان قوم ما (شيعيان اثناعشر) او را تضعيف كردند و من از نقل احاديث او اجتناب دارم، تقويت ميشود.
- او در پايان عمر خود غالي شده است و به جهت غلو در حق ائمه، در مذهب او بايد شك كرد. اين قول نيز آنچنان كه علامه تستريدر كتاب قاموس الرجال[24] اشاره كرده، با توجه به دعايي كه در كتاب اعمال رجباز ابن عياش موجود است و ما توضيحي در مورد آن خواهيم آورد، تقويت ميشود.
اما بايد هر دو نظر را با توجه به دلايل زير رد كرد:
- خود نجاشيبراي ابن عياشطلب رحمت كرده است و آنچنان كه بسياري از بزرگان شيعه گفتهاند، طلب رحمت براي فرد غير مؤمن به مذهب اماميه اثنا عشريه، جايز نيست.
- كتابهاي ارزشمند او، همچون كتاب مقتضب الاثراز اعتقاد او به مذهب شيعه حكايت دارد.
- برگشت او از ايمان صحيحش، به دليل و مدرکی قوي و متقن نياز دارد كه چنين مسألهاي در هيچ كتاب تاريخي و رجالي ذكر نشده است. حتي خود نجاشيدر كتاب رجال، دليل شيوخ و بزرگان را براي تضعيف ابن عياش بيان نكرده است. مطلب ديگر اينكه سنيها نيز وي را از علماي شيعه برشمرده و او را سنّي نخوانده اند.
افزون بر اين، با در نظر گرفتن عمر طولاني او بايد گفت: بعيد است منظور نجاشي از اين جرح، اين بوده باشد كه در آخر عمر در ايمان او خللي ظاهر شده يا از مذهب اماميه برگشته است، بلكه به احتمال زياد، اضطراب و خلل در حافظه و قواي ادراكي او منظور بوده است و مثلا دچار فراموشي ميشده و از اين رو ممكن بوده در نقل احاديث دچار خلط و اشتباه گردد. لذا برخي رجاليون و محدثان از نقل احاديث وي دوري نموده اند، چون ممكن بوده حديثي را از او نقل نموده باشند كه در دوران اختلال حافظه اش نقل نموده باشد و حديث دچار اضطراب بوده باشد.
تلاشي خستگيناپذير و عمري پربركت
ابن عياش به شهادت كتابهاي موجود از او، چون كتاب ارزشمند مقتضب الاثر و همچنين ديگر منابع رجالي چون رجال نجاشي، فرد بسيار بادقت و كوشايي بوده و در ضبط حديث دقت بسيار ميكرده است.
ذكر مكان و زمان در برخي موارد، توضيح درباره نحوه تحمل حديث، توضيح درباره موارد دقيق اختلاف در روايت يك حديث، و توضيح در مورد تقطيعاتي كه به جهت ضرورت در حديث انجام داده، همه از شواهد دقت او در نوشتن حديث است. از مقايسه احاديث ابن عياش با نظاير آن در كتابهاي حديث، ميزان دقت وي در نوشتن حديث، آشكارتر ميشود. براي نمونه حديث «جابر بن سمره» در كتاب مقتضب الاثر[25] در مقايسه با كتاب بخاري و ابنابيزينب نعماني؛ و همچنين حديث «سعيد بن غزوان»[26] در مقايسه با كتاب ابنابيزينب نعماني و ابن بابويه، دقت و ورع ابن عياش را در ضبط حديث با ذكر مسائل جنبي كه در كتابهاي قديم كمتر مورد توجه بوده است، نشان ميدهد. ابن عياش چنان كه خود در كتاب مقتضب الاثر بيان ميكند، در مواردي علاوه بر نقل حديث، حتي به نقد حديث نيز پرداخته است.
در مورد مشايخ او در حديث، با اينكه بيشتر آثار وي از دست رفته، نام بيش از چهل تن از مشايخ در دست است؛ از جمله: ابن عقده همداني، ابوعلي صولي، عبدالله بن جعفر حميري، احمد بن محمد بن يحيي عطار، ابنحمزه طبري، ابنجعابي، محمد بن احمد منصوري، سهل بن محمد طرطوسي، حسين بن علي بزوفري و... .
همچنين سيد محسن امين عاملي در كتاب ارزشمند اعيان الشيعة استادان و مشايخ ابن عياش را نام ميبرد و مينويسد:
او روايت كرده از ابيالطيب الحسن بن احمد بن محمد بن عمر بن عبدالله بن الصباح القزويني و ابيالصباح محمد بن احمد بن عبدالرحمن البغدادي ... كذا يفهم من مهج الدعوات و يروي عن ابنمروان الكوفي و عن عبدالله بن جعفر الحميري. [27]
برخي از پژوهشگران معاصر معتقدند منظور شيخ طوسي از عنوان «جماعة» يا «جماعة من اصحابنا» كه در آثار خود به كار برده، ابن عياش، شيخ مفيد و حسين بن عبيدالله غضائري، استادان خود شيخ طوسي، بودهاند.[28]
علامه مجلسي در مقدمه كتاب بحارالانوار نام مشايخ ابن عياش را، حتي از عامه و اهل سنت به طور مبسوط نقل ميكند.
ابن عياش به عنوان حلقه واسطه در روايت آثار گذشتگان، بسيار كوشيده است؛ چنانكه برخي از اين آثار، تنها به همت او به آيندگان رسيده و برخي چون طب الائمة، تأليف پسران بسطام، تا به امروز باقي مانده است. از ميان آثار شيعه و سني كه او روايت كرده، ميتوان از كتاب الحصال و الكمال ابن عنبسه، التخريج عبيد بن كثير و كتابهاي وكيع بن جراح و موسي بن عيسي منصوري نام برد.[29]
ابن عياش اطلاعات رجالي بالايي داشته است و افزون بر كتابهاي مستقلي كه در اين زمينه نگاشته (بيشتر آنها يافت نشد، ولي عنوان آنها را در ديگر كتابهاي رجالي ميتوان مشاهده كرد)، در جايجاي كتاب مقتضب الاثر بر حسب مناسبت به مباحث رجالي پرداخته است. براي نمونه[30] توضيحي كه ابن عياش در مورد نسبت طاطري داده است، در قياس با توضيحات مراجعي چون انساب سمعاني و معجم البلدان ياقوت، درخور توجه است. نجاشي در رجال خود بارها از ابن عياش نقل كرده است؛ البته چنانكه پيش از اين گفته شد، در موارد جرح و تعديل از او مطلبي نقل نميكند.
نظري به عنوانهاي آثار مفقود شده ابن عياش، نشان ميدهد او در ثبت تاريخ ائمه، به ويژه ثبت وقايع غيبت صغري بسيار كوشيده است. همچنين خود زمان غيبت صغري را درك كرده و در برخي مسائل مطرح در آن زمان، همچون ادعاي ابوبكر بغدادي، به تناسب حال درگير بوده است.[31]
چنانكه در برخي كتابهاي رجالي نوشته شده است كه ابن عياش كتابي دارد با عنوان «اخبار وكلاء الائمة عليهم السلام الاربعة» كه منظور سفرا و نمايندگان چهارگانه حضرت صاحب الزمان(عج) هستند.
ابن عياش در ثبت تاريخ ديگر امامان (علیهم السلام) نيز كوشا بوده است و بنا بر نقل كتب تراجمي، در اين زمينه كتابهايي هم دارد؛ كه جناب شيخ در الغيبة و مصباح و همچنين ابن شهرآشوب در المناقب بدانها اشاره دارند.
مختصر، ولي كامل
كتاب ارزشمند مقتضب الاثر سالها قبل در قم،[32] چاپ شده است. اين كتاب، سه فصل دارد و در آن روايتهايي از عامه و اهلسنت نقل شده كه با روايات شيعه در عدد ائمه و همچنين اسم و القاب اين بزرگواران، موافق است. در فصل دوم و سوم كتاب، اشعار زيبايي از شعراي بنام عرب كه برخي از آنها از عامهاند، در وصف ائمه و عدد و القاب آنها در زمان حيات ايشان نقل شده است كه از وجود نصوصي بر اسم و تعداد اين ائمه در بين مردم حكايت دارد. اين كتاب، به خوبي از تسلط ابن عياش بر علوم حديث و رجال و آگاهي او بر اشعار عرب حكايت دارد. در اين كتاب، ابن عياش از استادان خود، چه از اهلسنت و چه شيعه، ياد ميكند و نهايت دقت خود را در ذكر احاديث نشان ميدهد. مقام بالاي كتاب در نزد بزرگان علم و اخبار شيعه، همچون علامه مجلسي نشان از اعتبار كتاب دارد. شيخ جعفر دوريستي و خزاز قمي، كه از شاگردان ابن عياش اند، از اين كتاب بسيار استفاده نمودهاند.
براي نام كتاب دو معنا ميتوان ذكر كرد:
- با توجه به معناي لغوي كلمه مقتضبكه از ريشه قضب است، به معناي چيزي است كه تمامكننده و كاملكننده چيز ديگري است. منظور نويسنده ـ آنطور كه خود در مقدمه كتاب ميگويد ـ اين است كه با توجه به روايات معتبر از اهل سنت در مورد عدد و اسم ائمه، نشان از تصديق آنها به خواسته ماست.
- برخي از كتابهاي لغوي، مقتضب الاثر را به كلام موجز و خلاصه معنا كردهاند كه با توجه به مختصر بودن كتاب، اين معني نيز دور از ذهن نيست.
در محضر استاد
مجلسي در مقدمه بحارالانوار، نام سه تن را كه از ابن عياش روايت نقل كردهاند، آورده است و اين سه، از شاگردان ابن عياش بودهاند؛ چنانكه كتابهاي رجالي بسياري اين مطلب را تأييد ميكند: 1. جعفر بن محمد بن عبدالله الدوريستي، الثقة؛ 2. احمد بن علي بن العباس النجاشي، الثقة؛ 3. محمد بن علي الطرازي.
با استفاده از كتابهاي تراجم، از افراد ديگري كه از ابن عياش نقل حديث كردهاند، ميتوان نام برد:
- ابن شاذان قمي؛ 2. خزاز قمي؛3. شيخ طوسيو... .
جامع علوم و فنون
ابن عياش در بسياري از علومي كه در زمان حيات پربركتش مطرح بودهاند، صاحب تأليفاتي است و شايد بتوان او را در آنها خبره دانست. براي نمونه، به برخي از اين علوم اشاره ميكنيم:
ابن عياش آنچنان كه رجاليون در حقش ميگويند و همچنين به شهادت عنوان كتابهايش، در شعر و ادب و هنر نيز دستي داشته و داراي خطي خوش بوده است. نجاشي كه ابن عياش با او و پدرش دوست بوده، به اين مسائل اشاره و از او تمجيد ميكند.[33] ابن عياش در زمينه ادبيات و شعر كتابهايي دارد؛ از جمله اخبار السيد (كه منظور سيد اسماعيل حِميَري شاعر بي نظير شيعه است) و همچنين كتابي با عنوان شعر ابيهاشم الجعفري.
او را در عرصه فقه نيز صاحب اثر دانستهاند. در موسوعة طبقات الفقهاء كه زير نظر استاد سبحاني تهيه شده است، از او به عنوان فقيهي برجسته نام بردهاند. كتاب الاغسال او مورد توجه فقها بوده و كفعمي، فقيه برجسته، از اين كتاب بسيار بهره برده است.[34] همچنين در اعمال برخي ماهها و دعاهاي روايت شده در اين ماهها كتابهايي دارد؛ بنابر آنچه از آثار شيخ و نجاشي ـ از معاصران ابن عياش ـ به دست آمده است، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: اعمال ماه رجب، اعمال ماه شعبان و اعمال ماه رمضان.
ابن عياش در علم رجال، آنچنان كه پيش از اين گفتيم، بسيار بادقت بوده و در كتب رجالي از آثار او بسيار استفاده شده است. او در اين زمينه كتابهايي دارد با عنوان: الاشتمال علي معرفة الرجال، اخبار جابر جعفي و من رُوي الحديث من بني ناشرة كه در كتاب مقتضب الاثر، به طرح اين مباحث نيز پرداخته است.
وي در تاريخ و تاريخنگاري، به ويژه در ثبت تاريخ امامان معصوم (علیهم السلام) و امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ صاحب تأليفاتي است كه برخي از آنها به نقل از نجاشي چنين است: ما نزل من القرآن في صاحب الزمان، مقتضب الاثر في عدد الائمة الاثني عشر، اخبار وكلاء الائمة و اخبار ابي هاشم كه به گفته شيخ در فهرست شامل روايات تاريخي در احوال ائمه متأخر است و... .
شغل اصلي ابن عياش و محل تأمين معاش او، جواهرسازي بوده است و همانطور كه از نام جدش پيداست، شغل جواهرسازي، حرفه خانوادگي وي بوده است.[35] همچنين بنابر نقل نجاشي[36] كتابي با عنوان كتاب في اللؤلؤ و صفته و انواعه دارد كه از مهارت او در اين فن حكايت دارد.
آثار ابن عياش
در كتابهاي رجالي، به ويژه به نقل از رجال نجاشي و فهرست شيخ طوسي، آثار بسياري را به ابن عياش منتسب كردهاند كه نشان دهنده وسعت علم و فضل اوست. برخي از آنها عبارتند از:
- مقتضب الاثر في عدد الائمة الاثني عشر: زركليدر كتاب الاعلام، نام آن را مقتضب الاثر في ائمة الاثني عشر مينويسد. در برخي از كتابهاي رجالي نام اين كتاب را مقتضب الاثر في معرفة الائمة الاثني عشر يا مقتضب الأثر في النص علي الائمة الاثني عشر ثبت كردهاند كه با اين عنوان آخر در قم به چاپ رسيده است. اين كتاب از نخستين كتابهاي شيعه در اين زمينه است! خزاز قمي، شاگرد ابن عياش، در تأليف كتاب ارزشمند كفاية الاثر خود، آشكارا تحت تأثير اين كتاب است. در كتاب مقتضب، از ابنحمزه طبري نقل حديث شده است كه او در سال 356 ق در بغداد بوده ودر نتيجه كتاب مقتضب بايد بعد از اين سال تأليف شده باشد.
- الاغسال: چنانكه در كتابهاي تراجمي نوشتهاند، موضوع اين كتاب، غسلهاي مستحبي و واجب بوده است و فقيه بزرگ كفعمياز اين كتاب بسيار نقل ميكند.
- اخبار ابيهاشم داود بن القاسم الجعفري:[37] اين كتاب مشتمل بر روايات تاريخي درباره ائمه بوده است و طبرسي، ابن شهرآشوب، اربليو علامه حلياز آن نقل كردهاند.
- اعمال رجب، شعبان و ماه رمضان: نام آن را نجاشيو شيخ ذكر كردهاند و ابن طاووسدر كتاب مهج الدعوات از آن بهره برده است.
گفتني است در كتاب اعمال رجب، دعايي است كه اينگونه آغاز ميشود: « اللهم اني اسألك بمعاني جميع ما يدعوك به ولاة أمرك...». علامه تستري و برخي ديگر كه آقا بزرگ تهراني از آنها نقل قول ميكند، اين دعا را مختل المعاني و الالفاظ! دانستهاند، حتي علامه تستري موردي را بيان ميكند كه معتقد است منكر! است:[38] «لا فرق بينك و بينهم إلا أنهم عبادك...». ولي برخي از بزرگان معاصر در توجيه معاني اين دعا كوشيدهاند و نه تنها آن را ناپسند نميدانند، بلكه از عقايد شيعه ميشمارند.
- مسائل الرجال: اين كتاب را نجاشيو طوسينقل نكردهاند، ولي ابن ادريس در مستطرفات السرائر و ابن طاووس در الامان از آن نقل كردهاند و گويا در باب پرسشهايي از امام هادي (علیه السلام) و پاسخهاي امام است.
- شعر ابيهاشم الجعفري: ابيهاشمبا ابن عياشيا نسبت خانوادگي دارد و يا رابطهاي دوستانه؛ و ابن عياش در اين كتاب به نقل و نقد شعر ابيهاشم ميپردازد.
- اخبار جابر الجُعفي.
- اخبار السيد: (منظور از سيد، اسماعيل حميرياست).
- كتابفي ذكر الشجاج: در تنقيح المقال، آن را سحاجنيز نوشته است.
- من روي الحديث من بني ناشرة
- 11. الاشتمال علي معرفة الرجال: در اين كتاب، چنانكه در الذريعهو برخي ديگر از كتابهاي رجالي بيان شده، نام افرادي را كه از هر امام نقل حديث كردهاند، نوشته و بسيار مختصر است.
- ما نزل من القرآن في صاحب الزمان: اين كتاب مختصر و كوتاه است.
- اخبار وكلاء الائمة.
- كتاب في اللؤلؤ و صفته و انواعه.
وفات
چنانكه در ابتدا اشاره شد، مرحوم ابن عياش جوهري داراي عمري طولاني بوده و طبق دلايلي كه ذكر شد، وي در نيمه دوم قرن سوم ديده به جهان گشوده و در ابتداي قرن پنجم هجري، دار فاني را وداع گفته است. سال وفات وي 401ق بوده و از مدفن وي اطلاعي در دست نيست. او بيشتر زندگياش را در عراق گذراند و با توجه به نقل حديث از وي توسط شيخ طوسي، ظاهرا بايد فوت وي در بغداد بوده باشد. چون بغداد قويترين حوزه علميه منقول شيعه در سال 400ق بوده و در عرض اصفهان و ري كه دو حوزه ديگر شيعه در اين زمان بوده و بيشتر به علوم فلسفه و طب و معقول شناخته شده بودند، محل گردآمدن بزرگان تشيع بوده است. شيخ طوسي كه متولد 385ق است در 408 وارد بغداد ميشود. در اين زمان 7 سال از وفات ابن عياش گذشته است و اگر قول به روايتگري شيخ الطائفه از ابن عياش صحيح باشد، پس ابن عياش يا در زمان كهولت، سفري به ايران نموده است(مثلا براي زيارت مشهد مقدس)، و يا شيخ طوسي در سفري كوتاه قبل از 16 سالگي محضر وي را درك نموده است. از مدفن ابن عياش نيز خبري نيافتهايم. او اگر چه به زيارت عتبات عراق همچون نجف، كربلا، و بخصوص كاظمين و سامرا ميرفته، ولي ظاهرا مدفن وي مردد بين بغداد و نجف است.
منابع:
- ابوعلي حائري، محمد بن اسماعيل مازندراني، منتهي المقال في احوال الرجال، موسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، 1416ق.
- خطيب بغدادي، ابيبكر احمد بن علي، تاريخ بغداد او مدينه السلام، دارالكتب العلميه، بيروت، [بيتا].
- نجاشي، احمد بن علي بن احمد بن عباس، رجال نجاشي، دار الضواء، بيروت، 1408ق.
- العسقلاني، احمد بن علي بن حجر، لسان الميزان، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1406ق.
- ابن عياش، احمد بن محمد، مقتضب الاثر في النص علي الائمه الاثني عشر.
- پاكتچي، احمد، دائره المعارف بزرگ اسلامي.
- آقا بزرگ تهراني، الذريعه الي التصانيف الشيعه، دار الاضواء، بيروت، 1403ق.
- آقا بزرگ تهراني، طبقات اعلام الشيعه، دار احياء التراث العربي، بيروت، 2009م.
- جعفر سبحاني، موسوعه طبقات الفقها، مؤسسه الامام الصادق (علیه السلام) ، قم، 1418ق.
- ابوالقاسم خوئي، معجم الرجال الحديث وتفصيل طبقات الرواه، [بينا]، 1407ق.
- الزركلي خيرالدين، الاعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين،[بينا]، بيروت.
- الحسيني التفرشي، سيد مصطفي بن الحسين، نقد الرجال، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، 1418ق.
- مامقاني، تنقيح المقال في علم الرجال، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، قم، 1424ق.
- امين، محسن، اعيان الشيعه، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت.
- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت، 2007م.
- طوسي، محمد بن حسن، فهرست، مكتبه المحقق الطباطبائي، قم، 1420ق.
- نعمانی، الغيبه، مكتبه الصادق، نجف، 1385ق.
- ابن شهر آشوب، محمد بن علي، معالم العلماء.
- ابن نجار، محمد بن محمود، ذيل تاريخ بغداد، چاپ حيدر آباد دكن، 1401ق.