ابن شعبه حرّانى
زنده در سال 381 هـ .ق.
محدّث امین
محمداسماعیل نباتیان
اشاره
حیات سراسر کوشش و اجتهاد ابرار، چراغ راهى است براى آیندگان که بر ره آنان گام بردارند.
حسن بن على بن شعبه حرانى از مشعلهاى فروزان سپهر فقه و حدیث است که در پانصد سال اخیر چراغ «تحف العقول»اش، روشنگر راه سالکان و خردمندان در «شب تاریک و بیم موج و گردابهاى هائل» جامعه اسلامى بوده است اما با این وصف، ابن شعبه حرانى قرنها بین امامیه ناشناخته بود، به طورى که در فهرست شیخ طوسى، نجاشى، شیخ منتجب الدین و معالم ابن شهرآشوب و دیگران ذکرى از نام این فقیه و محدث فاضل نیامده است، تا این که در قرن دهم هجرى شیخ ابراهیم قطیفى در کتاب «الوافیة فى یقین الفرقة الناجیة» به نقل از «مجالس المؤمنین» تسترى، روایتى از کتاب «التمحیص» حرانى نقل کرد و از آن پس، حرانى مورد توجه عالمان شیعى قرار گرفت.([1])
نوشته حاضر نگاهى گذراست به عصر و حیات عملى و آثار ابن شعبه حرانى که امید است گلى دیگر در «گلشن ابرار» شکوفا گردد.
عصر زرین فرهنگ اسلامى
قرن چهارم را به دلیل رشد و شکوفایى علوم در حوزه تمدن اسلام، عصر زرین فرهنگ اسلامى مى نامند. در این قرن با سلطه حکام دانشدوست آل بویه و سامانى بر جهان اسلام، دانش و دانشمند مورد توجه این حکام قرار گرفت و بسیارى از علوم از جمله طب، کیمیا، ریاضیات، نجوم، فقه و حدیث، رشد شایانى یافت و دانشمندان بزرگى ظهور کردند.
در این میان به علت حمایت از دانشوران از جمله محدثان، تسهیل رفت و آمد به مراکز علمى و امنیت راهها، و وجود هزاران حدیث در سینه ها و جزوات مردم، باعث شد که نقل و کتابت حدیث با شیوهاى جدید در سطحى گسترده رواج یابد و علاقه مندان بسیارى را به سوى خود جذب کند. طرح نو در روایت حدیث در این قرن رواج یافت به طورى که روایت حدیث بدون این که فرد مسافرتى کرده و محدثى را دیده و از او حدیث شنیده و اجازه روایت دریافت کرده باشد، مجاز شناخته شد و خواندن کتب اخبار جاى مسافرتهاى قرون پیشین را گرفت([2]) و به تدریج علم حدیث شکل گرفت.
در این مقطع زمانى، محدثان از نظر مقام بالاترین عالمان بودند و از رجال بزرگ محسوب مى شدند.([3])
از تحولات نو در علم حدیث در این قرن، تأسیس و تکامل اصول نقد حدیث و ارائه اصطلاحات خاص آن است. نخستین بار در این قرن بود که راویان به دو دسته تقسیم شدند:
1. راویان درجه اول که با اصطلاحات «ثقه، متقى، حجة، حافظ و...» معرفى مى شدند
2. راویان درجه دوم که با عبارات «صدوق، قابل تصدیق است، اشکالى ندارد» مورد شناسایى قرار مىگرفتند.([4])
همچنین تقسیم بندى احادیث به سه قسمت عمده «صحیح، حسن، ضعیف» نیز در این قرن انجام شد، که اساسى براى تقسیمات بعدى قرار گرفت.([5])([6])
از سوى دیگر، در این قرن حادثه مهمى براى جامعه شیعه رخ داد و آن غیبت امام معصوم(علیه السلام)و قطع رابطه مستقیم و غیر مستقیم شیعیان با امام در سال 329 هـ .ق. بود. تا این زمان، رابطه عالمان شیعه با امام معصوم، شیعه را از بسیارى از چالشهاى فراروى اهل سنت نگه مى داشت، چون مستقیم یا غیر مستقیم به منبع سنت ـ از منابع ثقه ـ دسترسى داشتند و در هر مسألهاى حکم را از امام معصوم(علیه السلام)مى پرسیدنداما وقتى این رابطه قطع شد جامعه شیعه نیز با تحولاتى رو به رو گشت که از آن جمله، ایجاد موقعیت بسیار ممتاز براى فقیهان و محدثان شیعه به عنوان حاملان دین و نایبان امام معصوم بود. یکى از مسائل مستحدثه سالهاى آغازین عصر غیبت، امکان فراموشى یا تحریف اخبار و روایات پیامبر و ائمه بودلذا محدثان بزرگى چون ثقةالاسلام کلینى و شیخ صدوق به تدوین مجموعه هاى بزرگ حدیثى پرداختند که همین تلاشها آموزههاى شیعى را از گزندهاى مختلفِ پیش رو در طول تاریخ نگه داشت.
در این میان، ابن شعبه حرانى نیز طرحى نو در گردآورى حدیث درانداخت و براى نخستین بار به جمع آورى حِکَم و اندرزهاى پیامبر و امام معصوم(علیه السلام) ـ غیر از امام دوازدهم (علیه السلام) ـ در کتاب «تحف العقول» پرداخت که از آن سال همواره مورد توجه فقیهان و دانشوران بوده است.
تشیع در عصر ابن شعبه حرّانى
از زمان رحلت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تا حدود سال 300 هـ .ق. شیعیان وضع ناگوار و موقعیت تأثرآورى داشتند. در دولت بنى امیه و بنى عباس نیز سعى مى شد که از نفوذ امامان جلوگیرى به عمل آید و رابطه آنها با شیعیان قطع شوداز این رو شیعیان در سراسر جهان اسلام به شدت مورد فشار و محدودیت بودند. از اواسط قرن چهارم هجرى، شیعیان به میزان قابل توجهى از محدودیتها رهایى یافتندزیرا از طرفى، خلفاى فاطمى که شیعه اسماعیلى بودند درمصر دولت نیرومندى تشکیل داده و از سلطه فراگیر دولت عباسى کاسته بودند. از طرف دیگر، سیف الدوله حمدانى شیعى در شام به قدرت رسیده بود. همچنین غوریان، صفاریان، طاهریان و علویان مازندران پرچم استقلال برداشته بودند و از همه مهمتر، ظهور دولت مقتدر آل بویه بود که از شیعیان به شمار مى آمدند. این عوامل و زمینه ها موجب شد که شیعیان به بیان عقاید پرداخته و به تشکیل جمعیتها و تأسیس حوزههاى علمى و نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام) مبادرت ورزند([7]) و باعث شد علوم شیعى مانند فقه و کلام و حدیث شیعى به شدت رشد کندبه گونهاى که آثار این دوره همواره مهمترین منابع حدیثى و کلامى شیعى قلمداد شده اند. در این راستا، شیخ صدوق «من لایحضره الفقیه» و ثقة الاسلام کلینى «الکافى» را تألیف کرد و شیخ مفید عقل گرایى را در شیعه رواج داد و سید مرتضى اولین کتاب در اصول فقه «الذریعة» را نگاشت.
تولد و تحصیل حرّانى
ابن شعبه اهل شهر «حرّان» بود. حران شهرى است بر سر راه موصل، شام و روم. اهالى آن صابئى بوده اند و بسیارى از ریاضى دانان و پزشکان پیش و پس از اسلام از این شهر برخاسته اند. به ویژه اکثر مترجمان کتابهاى حِکَمى و طبى در دو دوره «نهضت ترجمه» از اهالى حرّان بودند. گفته اند حران تعریف «هاران» اسم برادر حضرت ابراهیم است که آن را بنا نهاد. بنا به نقلى، حرّان اولین شهرى است که پس از طوفان نوح ساخته شد.([8]) حسن بن على در چنین محیط و فضاى علمى به دنیا آمد. البته ثبت زمان تاریخ تولدش از قلم تاریخ افتاده است، ولى طبق منابع تاریخى، قبل از سال 381 هـ .ق. زنده بوده است.([9]) او به خاطر علاقه به احادیث اهل بیت(علیهم السلام)، به تحصیل در حدیث همت گمارد همچنین در علم فقه نیز نزد عالمان زمانش شاگردى نمود و در آن تبحر یافت که عالمان بعد، او را فقیهى فاضل خوانده اند. متأسفانه از مکان و کمّ و کیف تحصیل او در منابع تاریخى سخنى به میان نیامده است.
شخصیت علمى و اخلاقى حرّانى
حرّانى، به تصدیق بسیارى از فرهیختگان، عالمى فاضل و عامل بود و در فقه و حدیث مورد توجه عالمان قرار داشت، به ویژه در حدیث که دو اثر «تحف العقول» و «التمحیص» بیانگر تبحر او در علم حدیث و وثاقتش در نقل حدیث است، به طورى که علامه مجلسى روایات او را با این که سلسه سندش ذکر نشده، مقبول مى داند([10]) و یا شیخ انصارى کتاب گرانمایه «المکاسب را با روایتى از تحف در باب معاملات آغاز مى کند که درباره صناعات و تجارات و بیع و وجه حلال و حرام آنها است.([11])
همچنین با نگاهى به مقدمه تحف و روایات مذکور در آن و نیز مناجات و توصیه ها به دست مى آید که او در اخلاق و حقوق نیز دستى داشته و با طرحى نو، مجموعه روایات اخلاقى، حکَمى و حقوقى را ارائه نموده است، به طورى که بیش از هزار سال این کتاب و روایات آن، نقل محافل علمى، منابر وعظ و مجالس اخلاقى بوده است و این خود نشان از رفعت مقام و جلالت جاه عملى و تقواى اوست.
استادان حرانى
حرانى از محضر محدثان و فقیهان بزرگ عصر خود بهره برد و در علوم حدیث و فقه تبحر یافت، به طورى که همه عالمانى که از او یاد کرده اند، وى را فقیه و محدث فاضل شیعه معرفى نموده اند. متأسفانه از تحصیل و استادان وى جز اطلاعات اندکى در دست نیست و فقط در تراجم به ابوعلى محمد بن همام، از محدثان و فقیهان بزرگ شیعى اشاره شده که حرانى نزد وى شاگردى کرد و از او اجازه روایت دریافت داشت.
ابوعلى محمد بن همام کاتب اسکافى
وى از عالمان و محدثان نیمه اول قرن چهارم و از مشایخ بزرگ شیعه در بغداد (متوفاى 332هـ.ق.) است. فقه و حدیث را از مفاخر بزرگى چون احمد بن بشر فراگرفت و جمعى از فقیهان و محدثان مشهور، از جمله ابن قولویه، شیخ صدوق و ابن شعبه حرانى را تربیت کرد. از آثار او کتاب «الانوار فى تاریخ الائمه» است.([12])
شاگردان حرانى
از تدریس و جلسات درس وى خبر قابل توجهى در دست نیست. به یقین، با آن تبحر و عمق علمى اش در حدیث و فقه ـ که بسیارى از عالمان بعدى بر آن صحه گذاشته اند ـ باید مجلس پر رونق و شاگردان ممتازى داشته باشد که تاریخ، شاگردان او، غیر از شیخ مفید را از ما پنهان داشته است.
محمد بن محمد بن نعمان عکبرائى بغدادى
(شیخ مفید ـ متوفاى 412 هـ .ق.). وى از فقیهان و متکلمان بزرگ شیعه است که در زمان خود شیعیان را از پراکندگى و اوضاع اسفبار رهایى بخشید و به اوج عزّت رساند.([13]) عالمان شیعه و سنى به فضل و علم او اعتراف کرده اند.([14]) شیخ مفید در واقع مؤسس مکتب عقل گرایى در شیعه بود و آن را بسط و گسترش داد. او از حرّانى روایت نقل کرده و حرانى از مشایخ او به شمار مى رود.
جایگاه حرانى نزد علما
بسیارى از دانشوران از حرانى به بزرگى، فضل و علم یاد کرده اند و روایت بدون سند او را در تحف العقول پذیرفته اند.
شیخ مفیدشاگرد حرانى، ضمن تمجید از استاد، درباره کتاب تحف العقول مى نویسد:
«تحف العقول کتاب لم یسمع الدهر بمثله.»([15])
شیخ ابراهیم قطیفى ـ از عالمان قرن دهم هجرى ـ در کتاب «الوافیه» ضمن نقل روایتى از «التمحیص»، مى نویسد:
«الحدیث الاول ما راواه العالم الفاضل العامل الفقیه ابومحمد الحسن بن على بن شعبه الحرانى... .»
شیخ حر عاملى در «الامل الآمل» بعد از ستودن مؤلف تحف به فاضل محدث، درباره کتابش مى گوید:
حسنٌ کثیرالفوائد مشهورٌ.([16])
علامه مجلسى هم درباره تحف مى نویسد:
«... نظم این کتاب دلالت بر رفعت شأن مؤلف دارد و بیشتر در مواعظ و اصول معلومهاى است که محتاج سند نیست.»([17])
میرزا عبدالله افندى اصفهانى در «ریاض العلما» درباره حرّانى مى نویسد:
عالم، فقیه، محدث».
میرزا محمدباقر خوانسارى نیز در «روضات الجنات» مى نویسد:
حسن بن على بن حسین شعبه حرانى (یا حلبى) فاضلى است فقیه، متبحر، هوشیار، بلندپایه و آبرومند و کتابش مورد اعتماد اصحاب است.»([18])
سید حسن صدر در «تأسیس الشیعه» چنین از حرانى یاد مى کند:
«الشیخ ابومحمد الحسن بن على... شیخنا الاقدم و امامنا الاعظم له کتاب تحف العقول کتاب جلیل لم یصنف مثله.»([19])
سید محسن امین در «اعیان الشیعه» مى نویسد:
«هو فقیه محدث جلیل القدر من متقدمى اصحابنا.»([20])
شیخ عباس قمى نیز در دو کتاب «الکنى و الالقاب» و «الفوائد الرضویه» از حرانى یاد مىکند. در «الفوائد الرضویه» مى نویسد:
«ابومحمد حسن بن على بن شعبه حرانى فاضل محدث، عالم عامل، فقیه جلیل، صاحب کتاب «تحف العقول» و آن کتابى نفیس و پرفایده و مشهور پیش علماست.»([21])
عالمان دیگرى نیز از فضل و دانش او سخن گفته اند.([22])
تألیفات حرانى
از ابن شعبه دو اثر حدیثى بر جاى مانده است: «تحف العقول» و «التحمیص».
تحف العقول
این کتاب به قول آقاى علىاکبر غفارىمصحح و مترجم آن:
«شامل رشتههایى از مرواریدهاى گزیده حکمت و جُنگى از مواعظ و وعده و وعید و پندآموزىها و بهترین اندرزها و خطبهها و زبده سخنان و جوهر ادب است که کام فرزانه را شیرین و نوشنده را سیراب مىسازد.»([23]) تحف همواره مورد توجه دانشوران بوده است و از چنان جایگاهى برخوردار بوده که شیخ مفید درباره آن مىگوید:
«تحف العقول کتاب لم یسمع الدهر مثله.»
حرانى در مقدمه تحف درباره انگیزهاش از تألیف این کتاب مىنویسد:
«دیدم دانشمندان و پیشین شیعه از گفتار ایشان (پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام)) کتابهایى پیرامون حلال و حرام و فریضهها و سنت پرداخته... ولى به من خبر نرسیده که یکى از دانشمندان شیعه، در این خصوص (حکمتهاى رسا و اندرزهاى شفابخش حضرات معصومین) تألیفى ساخته یا کتابى پرداخته باشد که من از آن آگاه شده و بدان پشتگرم شوم... پس به خوشهچینى پرداختم و از این دست مطالبى گردآوردم و آنچه از خبرهاى کمیاب و معانى نیکوى ناب همجنس و مانند و شبیه و نزدیک بدان بود بر آن افزودم.»([24])
براى شناخت این کتاب و استفاده مطلوب از آن، ویژگىهایش در ذیل بیان مىشود به امید این که براى طالبان مفید باشد:
1. همان طور که مؤلفِ کتاب گفته، سلسله سند روایات به دلیل اختصار، حذف شده است. با این وصف، چون بیشتر این روایات آداب و حِکَم است، خود گواه بر درستى آنهاست.
2. تحف مشتمل بر روایات مربوط به آداب، حِکَم، پند و اندرزهاى منقول از پیامبر و امامان ـ غیر از امام دوازدهم ـ است.
3. روایات آن از منابع معتبر شیعه و سنى است و لذا کتاب مورد قبول و تأیید فریقین قرار گرفته است و هیچ کس در آن اختلافى ندارد.
4. روایات بر اساس ترتیب مقامات حجتهاى الاهى تنظیم شده است، یعنى از پیامبر شروع شده و در امام حسن عسگرى(علیه السلام) پایان یافته است.
5. در پایان، آن مناجات قدسى از حضرت موسى و حضرت عیسى و مواعظى از حضرت مسیح در «انجیل» ذکر شده است که مىتواند باعث توجه مسیحیان و یهودیان به این کتاب شود.
6. حسن ختام کتاب، سفارشنامه مفضل بن عمر (از اصحاب امام صادق(علیه السلام)) به شیعیان است.
التمحیص([25])
این کتاب شامل روایاتى است که مورد ابتلاى مؤمن است و مورد اعتماد بزرگانى چون علامه مجلسى در «بحار» و فیض کاشانى در «الوافى» و دیگران بوده است.
با توجه به ناشناخته بودن حرانى، طبعاً در انتساب آثارش به وى نیز شک و تردیدهایى پدیدار شده است.
در این راستا، دانشوران دو گروه شدهاند، گروهى آن را تألیف ابن شعبه حرانى و گروه دیگر آن را، تألیف استاد حرانىابوعلى محمد بن همام دانستهاند.
مخالفان
علامه مجلسى در «بحار» این کتاب را به ابوعلى محمد بن همام نسبت مى دهد. دلیل او، عبارت «حدثنا ابوعلى محمد بن همام» در ابتداى روایات منقول در این کتاب است.([26])
موافقان
عالمان بسیارى، تمحیص را به حرانى نسبت داده اند. از جمله شیخ ابراهیم قطیفى در «الفرقة الناجیه». لذا شاگرد مجلسى، میرزا عبدالله افندى در «ریاض العلما»، نظر استادش را محل تأمل دانسته و معتقد است قطیفى اقرب به زمان مؤلف و اعرف از مؤلف «بحار» و دیگران به شناخت مؤلف «التمحیص» است. گذشته از این، اصحاب رجال چون شیخ طوسى و نجاشى که نزدیک به عهد ابوعلى محمد بن همام بودند، «التمحیص» را از آثار ابوعلى نام برده اند و این خود دلیل بر آن است که این کتاب از آثار محمد بن همام نبوده و بلکه از آثار ابن شعبه حرانى است.([27]) شیخ حر عاملى نیز در «الامل الآمل» این کتاب را به حرانى منسوب مى کند.([28])
[1]. مفاخر اسلام، على دوانى، ج 3، ص 79، تهران، امیرکبیر، 1364 ش.
[2]. آدام متز، تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 1، ص 220، ترجمه علیرضا ذکاوتى قراگزلو (تهران، امیرکبیر، 1364).
[3]. همان، ص 221.
[4]. این تقسیمبندى به ابوحاتم (متوفاى 327) نسبت داده شده است.
[5]. این تقسیمبندى به خطابى (متوفاى 388 هـ .ق.) منسوب است.
[6]. آدام متز، تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 1، ص 224.
[7]. ر.ک: مفاخر اسلام، ج 3، ص 240 ـ 239.
[8]. یاقوت الحموى، معجمالبلدان، تحقیق فرید عبدالعزیز الجندى (بیروت: دارالکتب العلمیه، 1410هـ.ق.) ج 2، ص 271.
[9]. عمر رضا کحاله، معجم المؤلفین (بیروت: دار احیاء التراث العربى) ج 3 و 4، ص 252.
[10]. مرتضى انصارى، المکاسب، (قم: کنگره شیخ انصارى، 1415 هـ .ق.)، ج 1، ص 12 ـ 5.
[11]. همان.
[12]. مفاخر اسلام، ج 3، ص 46.
[13]. همان، ص 240.
[14]. ر.ک: همان، ص 253 ـ 242.
[15]. سید حسن صدر، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام (بیروت: دارالرائد العربى، 1401هـ .ق.) ص 414.
[16]. الامل الآمل، تحقیق سید احمد حسینى (قم، دارالکتاب الاسلامى، 1362) ج 2، ص 74.
[17]. بحارالانوار، مقدمه، فصل دوم.
[18]. روضات الجنات (قم: اسماعیلیان، بى تا) ج 2، ص 290.
[19]. تأسیس الشیعه، ص 413.
[20]. سید محسن امین، اعیان الشیعه (بیروت: دارالتعارف) ج 5، ص 185.
[21]. الفوائد الرضویه، ص 109.
[22]. ر.ک: شیخ حسین بحرانى، رساله در اخلاق و سلوکآقا بزرگ تهرانى، الذریعه.
[23]. تحف العقول، مقدمه مترجم.
[24]. همان، مقدمه مؤلف.
[25]. این کتاب به ضمیمه کتاب «المؤمن» حسین بن سعید اهوازى در قم توسط انتشارات شبسترى چاپ شده است.
[26]. ریاض العلما، ترجمه محمدباقر ساعدى (مشهد: انتشارات آستان رضوى، 1366)، ج 1، ص 279.
[27]. الامل الآمل، ص 74.
[28]. همان.