سید عبدالله شیرازى
( 1309 ـ 1405 هـ .ق.)
عنوان مقاله: آیت غیرت
نویسنده: سید حسن احمدى نژاد
خـانـدان
آیت الله سیّد عبدالله شیرازى، از نوادگان امامزاده احمد بن موسى(علیه السلام)، معروف به شاه چراغ است.
پدر بزرگش، آیت الله سیّد محمّد على شیرازى از مدافعان نهضت مشروطه و از هم رزمان آیت الله شیخ فضل الله نورى بود که بعد از شهادت وى در سال 1335 هـ .ق. تهران را ترک کرد و به شیراز رفت.
پدرش، آیت الله سیّد محمّد طاهر موسوى در سال 1330 هـ .ق. با ورود ساکس، فرمانده عالى رتبه انگلستان در فارس، مخالفت کرد و مردم را از استقبال او بر حذر داشت و در اطلاعیه اى نوشت:
« ... شما اهالى شریف شیراز بدانید که هرگونه شرکت در این امر در حکم محاربه با خداى متعال ... و جنگ با امام زمان ... مى باشد. لذا مبادرت به این عمل، حرام مؤکد است ... و همگى طبقات شریف مردم سعى نمایند از ورود و دخالت خارجى ها، اعم از انگلیس ها و روس ها، در شئون بلادتان ... جلوگیرى نمائید. مسلماً امام زمان - سلام الله علیه - شما را کمک مى فرماید ...»
صدور این اطلاعیه سبب تبعید وى و فرزندش، سیّد عبدالله به روستاى «سیوند» مرودشت شد. سرانجام وى پس از عمرى مبارزه و تلاش براى اعتلاى فرهنگ علوى، روز پنجشنبه هشتم رجب 1345 هـ .ق. مطابق با 20/10/1304، بدرود حیات گفت. پیکرش پس از تشییع با شکوه، به نجف اشرف منتقل و در جوار بارگاه ملکوتى امام على(علیه السلام) به خاک سپرده شد.
ولادت
در شب 13 شعبان 1309 هـ .ق. مطابق با 13/12/1271، کودکى در یکى از محله هاى شیراز که بیش ترشان سادات موسوى بودند، دیده به جهان گشود، که نامش را «سیّد عبدالله» نهادند. مادرش، بى بى علویه از تبار قاضى حسین دزفولى، از خاندان خوزستانى بود.
تحصیل
سید عبدالله در آغازین روزهاى 7 سالگى، با جمعى از کودکان هم بازى خود وارد مکتب خانه شد. او روخوانى قرآن را در آن جا و خواندن و نوشتن کتاب هاى فارسى و ادبیات مرسوم را نزد پدر خود فرا گرفت. وى در نزدیک ترین حوزه علمیّه زادگاهش، به آموختن لغت، صرف و نحو و ادبیات عرب پرداخت و برخى از کتاب هاى اصولى و فقهى و منطق و فلسفه را نزد استادان حوزه علمیّه شیراز و پدر خویش آموخت.
استادان در شیراز
استادان وى اندک بودند. آیت الله شیخ على ابوالوردى، آیت الله میرزا محمّد صادق مجتهد و آیت الله حاج شیخ محمّد رضا شامنى استادان او در حوزه علمیّه شیراز بودند. او بسیارى از کتاب هاى درسى حوزه را مطالعه کرد. وى در 21 سالگى به اجتهاد رسید. بارها استادش، آیت الله شیخ على ابوالوردى در جمع علما و طلاّب، تصریح نمود: «آقا سیّد عبدالله احتیاج به نجف رفتن ندارد.» آیت الله شیرازى از وى اجازه اجتهاد مطلق گرفته بود.
آیت الله حاج سیّد محمّد باقر آیت اللهى که از استوانه هاى حوزه علمیّه شیراز بود، فرمود:«من اجازه اجتهاد مرحوم حاج شیخ على ابوالوردى را که در سال 1332 هـ .ق. به آیت الله العظمى شیرازى داده بود، دیدم و خواندم.»
حوزه علمیّه نجف
آیت الله شیرازى به دلیل فعالیت هاى سیاسى علیه خاندان پهلوى و استعمارگران، عرصه را بر خود تنگ دید و به ناچار در جمادى الاولى 1333 هـ .ق. شیراز را به قصد ادامه تحصیل در حوزه علمیّه نجف، ترک گفت. وى در مدرسه بزرگ آیت الله آخوند خراسانى حجره گرفت و با تمام وجود، به تحصیل علوم و معارف اهل بیت پرداخت به طورى که در مدتى کوتاه، طلبه مهاجر شیرازى در میان طلاّب حوزه علمیّه نجف شُهره گشت. او درباره روزهاى نخست تحصیل خود در نجف مى گوید: « ... عشق و علاقه من به تحصیل و رسیدن هر چه سریع تر به مراتب عالیه، در این حد بود. دورانى که در مدرسه بزرگ آخوند بودم، از میان 63 نفر طلبه، فقط دو نفرشان درس کفایه مى خواندند و بقیه مراحلى از درس خارج را گذرانده بودیم و غالباً یا مجتهد بودند یا قریب الاجتهاد. ... بالاخره در مدرسه قزوینى حجره گرفتم ... که اکثر ساکنانش از مجتهدان مسلم یا در حد اجتهاد بودند...»
استادان در نجف
آیت الله العظمى سیّد ابوالحسن اصفهانى، آیت الله العظمى شیخ ضیاءالدین عراقى و آیت الله العظمى شیخ محمّد حسین نائینى استادان او در حوزه علمیّه نجف بودند. آیت الله شیخ ضیاءالدین عراقى در حضور شاگردانش، از آیت الله سید عبدالله شیرازى تعریف کرد و گفت: «من ایشان را براى آینده نزدیک نجف اشرف ذخیره نموده ام و ایشان امید علمى آینده من است.»
بازگشت به شیراز
آیت الله شیرازى پس از 12 سال تحصیل در حوزه علمیّه نجف، در 17 جمادى الثانى 1345 هـ .ق. از نجف اشرف به شیراز برگشت. حوزه علمیّه شیراز ـ پس از کودتاى رضاخان در سال 1299.ش. ـ تقریباً پیکره و نظام خود را از دست داده بود و بیش تر طلاّب آن به حوزه هاى علمیّه اصفهان و شهرهاى دیگر هجرت کرده بودند.
آیت الله شیرازى توانست حوزه علمیّه شیراز را بازسازى کند وطلاّب مهاجر را دوباره بازگرداند.
وى مدیریّت مدرسه بزرگ خان را به عنوان حوزه مرکزى شیراز بر عهده گرفته بود و بر بقیّه مدرسه هاى علمیّه شیراز نظارت مى کرد. او با کمک آیت الله شیخ جعفر محلاتى، آیت الله سید عبدالباقى و علماى دیگر شیراز، حوزه علمیّه شیراز را رونق خاصى بخشید. آیت الله شیرازى براى هماهنگى با علماى قم جهت مبارزه با سیاست هاى ضدّ دینى رضاشاه، به صورت مخفیانه، با جمعى از علماى شیراز، راهى قم گردید تا با مؤسّس حوزه علمیّه قم، آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى مذاکره نماید. وى در این باره مى گوید:
« ... آخرین جلسه اى که در یکى از شب هاى زمستان در منزل مرحوم آیت الله عبدالباقى منعقد گردید ... نظر بر این شد اینجانب و مرحوم حاج عبدالباقى به نمایندگى از سوى علماى منطقه فارس به قم حرکت نمائیم و با مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى، مؤسس حوزه و آقایان علمائى که از اصفهان به این منظور مقرر بود برسند، جلسه اى داشته باشیم... پاسى از شب گذشت و مرحوم آقا سیّد عبدالباقى به تهجّد... مشغول گردید و این جانب نیز... مشغول شدم و پس از این به فکر فرو رفتم... این مسئولیتى است بسیار پر اهمیّت آیا مى توانیم این رسالت خطیر را به نحو مطلوب انجام دهیم؟!... نظر بر این شد که موضوع را موکول به استخاره نمایم. مرحوم آقا سیّد عبدالباقى قرآن را برداشت و با تضرّع و خشوع از خالق خودخواست ... در اوّل صفحه این آیه شریفه بود: (اذْ هَبا اِلى فرعَوْن اِنَّهُ طَغى فَقُولا لَهُ قُوْلاً لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّـرُ اَوْ یَخْشى...([1]))با توکل بر خداوند متعال و توسل به ذیل عنایات خاصه اهل بیت(علیهم السلام)، حرکت نموده و راهى قم شدیم...»
آیت الله شیرازى دو ماه در قم ماند تا با کمک علمایى که از شهرهاى دیگر، به قم آمده بودند، مبارزه را سامان بخشد. تلگراف هاى علما به رضا شاه سبب شد تا رضا شاه در ظاهر، تمام خواسته هاى علما را بپذیرد و مخبر السلطنه، رئیس الوزراء و تیمور تاش، وزیر دربار را به قم اعزام کند. نمایندگان رضاشاه تعهدنامه پنج ماده اى را با علما امضا نمودند و جهت امضا به دربار فرستادند تا رضاخان پاى آن مهر بزند... پس از مدّتى، قرارداد از طرف رضاشاه نقض گردید. او تمام مواد آن را بر خلاف مصالح کشور و خاندان پهلوى دانست و آن را لازم الاجرا ندانست. او در صدد بود در یک فرصت مناسب، تمام علمایى که تعهّدنامه را امضا کرده بودند، دستگیر نماید. بدین منظور، رضاشاه به مناسبت حلول سال نو، همسر خود را همراه جمعى از زنان، که همگى بدون حجاب بودند، به قم فرستاد. زن شاه و زنان همراه او بدون حجاب وارد حرم حضرت معصومه(علیها السلام) شدند و از طرف علما، بخصوص آیت الله شیخ محمّد تقى بافقى مورد اعتراض شدید قرار گرفتند. خبر به رضاشاه رسید. او همراه تیمور تاش و سربازان مسلّح به قم آمد و در کنار ضریح حضرت معصومه، آیت الله بافقى را مورد ضرب و شتم قرار داد. آیت الله بافقى دستگیر و به شهر رى تبعید شد. آیت الله سیّد عبدالله شیرازى پس از این حادثه، ناگزیر به زادگاه خود برگشت. او حدود 11 سال در شیراز مشغول تدریس و کارهاى علمى و اجتماعى بود، تا این که اواخر محرّم 1354 هـ .ق. 1314.ش. به قصد زیارت امام رضا(علیه السلام)به مشهد رفت.
هجرت به مشهد
خبرِ کشف حجاب دانش آموزان دخترِ مدرسه شاهپور شیراز([2]) و مدرسه جلالیه تهران به مشهد رسید. آیت الله حاج آقا حسین قمى خطاب به مردمى که براى اعتراض به این عمل رژیم، آمده بودند، فرمود: «امروز اسلام فدایى مى خواهد. بر مردم است که قیام و عمل کنند ...». به دنبال سخنان حماسى وى، اصناف و بازارى هاى مشهد تلگراف هاى شدید اللحنى به دربار زدند. آیت الله شیرازى که تازه وارد مشهد شده بود، نزد آیت الله قمى مى رود و به وى مى گوید: این مرد (رضاخان) گوشش از تلگراف ها پر است. اگر اثرى داشته باشد، حرکت خود شماست. باید به تهران حرکت کنید و با او ملاقات نموده و به او بگویید: «من همان کسى هستم که هر وقت به مشهد مقدس مى آمدى وسعى مى نمودى با من ملاقات نمائى، نمى پذیرفتم امّا امروز با پاى خود به تهران آمده ام، چون حساب اسلام در کار است، مى خواهم از نوامیس اسلام دفاع نمایم ...»
تشکیل مجمع علماى مبارز مشهد
آیت الله شیرازى حیات دوباره اى به حوزه علمیّه خراسان بخشید. شور و شوق زاید الوصفى در میان طلاّب و علما افتاده بود. گردهمایى هاى بزرگى از سوى طلاّب و فضلاى خراسان براى مبارزه با کشف حجاب برگزار گردید. روحانیّت تشکّل یافت و مى رفت که قیامى بزرگ علیه رژیم شاه اتفاق افتد. پس از نشست هاى فراوانِ روحانیون طراز اول شهر، اوضاع سردرگم شهر قدرى انسجام بخشیدند و سمت و سوى انقلاب تا حدّى شفاف و چهره منحوس رژیم پهلوى برملا گشت. دولت از این خیزش، سخت بر آشفته شده بود.
قیام گوهرشاد
اولین اقدام علما، صدور اطلاعیه هایى مبنى بر افشاى جنایات حکومت رضاخان بود و مردم را به اعتصاب و تحصن فرا خوانده بود. کم کم مبارزه شکل عملى به خود گرفت. اعتراضات خیابانى در گوشه و کنار شهر دیده مى شد. رهبران قیام هر از چند گاهى جلساتى تشکیل مى دادند و اهداف ضد دینى رژیم پهلوى را براى مردم افشا مى کردند. برخى از چهره هاى انقلابى و رهبران «نهضت گوهرشاد» عبارتند از:
1. آیت الله کفائى، فرزند آخوند خراسانى.
2. آیت الله میرزا مهدى آشتیانى.
3. آیت الله شیخ على اکبر نهاوندى.
4. آیت الله آقا بزرگ شاهرودى.
5. آیت الله حاج سیّد هاشم نجف آبادى.
6. آیت الله سیّد یونس اردبیلى.
قرار شد رهبران قیام آنچه در کشور مى گذرد را با شاه مطرح نمایند و از او بخواهند که بیش از این به مقدسات دین و مذهب اهانت نشود. از طرف رهبران قیام، اجازه تحصن در جوار تربت امام هشتم و مسجد گوهرشاد صادر گردید که اینک به یک خاطره از آن حماسه خونین بسنده مى شود.
آیت الله سیّد عبدالله شیرازى که خود از رهبران و پیشگامان نهضت گوهرشاد بود، مى گوید:
«... هوا تاریک بود. رئیس تأمینات گفت: کى هستى؟ گفتم: ... سیّد عبدالله شیرازى ... یکى از آن ها ... به من گفت: واقعاً شما نمى دانید دیشب ما چه کردیم؟ از روس ها بدتر کردیم، ما کارى کردیم که روس ها نکردند!... گفتند: بفرماییدبالا رفتم ... یک صاحب منصب گفت: ... شما مثل اینکه محاکمه مى شوید؟ گفتم: ظاهراً، بلى. گفت: شما شناسنامه تان را بیاورید. گفتم: من شناسنامه ندارم باید چکنم؟ ... بعد اجازه اجتهادى را که از مرحوم آیت الله آقاى سیّد ابوالحسن اصفهانى(رحمه الله) داشتم و همراهم بود، برداشتم ... نگاه کرد به آن ورقه و دید که در آن مرحوم آقا ابوالحسن اصفهانى از من تجلیل نموده و مرا مجتهد مسلم دانسته است. برخاست و گفت: چه اشتباهى کرده اند؟! چرا باید این قدر این دستگاه شاه اشتباهکار باشد؟! به من گفت: بفرمایید آزاد هستید ... صبح آن روز از تهران تلگرام آمده بود که هشت نفر از علما را فوراً گرفته به مرکز بفرستند که یکى از آنان حقیر بودم و یکى دیگر مرحوم آیت الله سیّد یونس اردبیلى بود و نفر دیگر مرحوم آقا سیّدعلى اکبر خوئى (پدر آیت الله العظمى خوئى) بود که تلگرام ها را به شاه جنایت کار امضا کرده بودیم ... صبح ما را حرکت دادند تا وارد تهران شدیم. ما را یکسره به توقیف گاه بردند. دو ساعت آنجا بودیم و بعد مرا به اتفاق مرحوم آقا سیّد یونس اردبیلى به میدان توپخانه و به زندان وارد نمودند، سلول ها بسیار تنگ و تاریک و گرم بود و به مجرد ورود، به علت منفذ (تهویّه) نداشتن اتاق، حالم منقلب شد. پس از گذشت زمان کوتاه رئیس محبس وارد سلول شد و سلام نمود.
از او خواستم که منفذى براى سلول ترتیب دهد... گفت:... دعا کنید پهلوى اهل شود...»
بازگشت به حوزه نجف اشرف
آیت الله شیرازى پس از آزادى از زندان، در 28 رجب سال 1354 هـ .ق. به شیراز برگشت و مشغول تدریس در حوزه علمیّه شیراز شد. جاسوسان دولت لحظه اى ایشان را ترک نمى کردند، سایه به سایه وى را زیر نظر داشتند، حتى در حال اقامه نماز هم او را رها نمى کردند. بالاخره عرصه بر ایشان تنگ شد و به کلّى از فعالیت هاى اجتماعى و سیاسى باز ماند. لذا تصمیم گرفت مخفیانه شیراز را به قصد عراق ترک کند. او با زحمت فراوان، توانست در اواخر ذى حجه 1354 هـ .ق. شبانه شیراز را به قصد عراق ترک نماید. وى درباره علّت و نحوه هجرتش به عراق مى گوید:
«.. کار به اینجا رسید، یعنى کم کم علما باید - نعوذ بالله - با عیالشان ]در کوچه و بازار [بى حجاب مى آمدند ... روزى منزل اخوى، آیت الله سیّد محمّد جعفر طاهرى رفته بودم، ایشان گفت: اسم هاى ما را در لیستى با دیگر علما نوشته اند، مى خواهند چکار کنند؟ ... گفتم: لابد، مى خواهند دعوت کنند براى شرکت در مراسم کشف حجاب! ... چند روزى تمارض نمودم ... برنامه هاى درسى و ... را ترک کردم تا در شهر منتشر شود که کسالت دارم و در منزل بسترى هستم و در کنار این برنامه منتظر بودم وسیله حرکت فراهم گردد ... ]شبى [دست فرزندم، سیّد محمّد را گرفتم و بقچه لباس هایم را از والده اش خواستم ... ایشان با گریه گفت: بعد از سه چهار ماه زندان، تازه به منزل آمده اید ... باز کجا مى خواهید بروید ...؟! به ایشان گفتم: به هر کجا بروم بهتر از آن است ... که از من بخواهند دست تو را بگیرم و به جشن ها ببرم! ... من مى روم ... یا به هدف خود که رسیدن به نجف اشرف است، مى رسم یا دوباره زندان رفته و کشته مى شوم ولى تن به این عار و ذلّت و ننگ نمى دهم...»
آیت الله شیرازى همراه فرزند خود، با زحمت فراوان، از طریق بصره، عماره و دیوانیه، خود را به نجف اشرف رساند.
آیت الله شیرازى در فروردین 1315ش، به عراق رفت. آیت الله اصفهانى، آیت الله نائینى و آیت الله ضیاء الدین عراقى به دیدار وى آمدند. وى در این دیدار، جنایات رضاخان، تخریب قبور ائمّه در حجاز، کشف حجاب در ایران و قتل عام 120 نفر از علماى شیعه و سنى در افغانستان توسط امان الله خان را آشکار ساخت. در پى افشاگرى وى، بازارها و حوزه علمیّه نجف تعطیل شد و عزاى عمومى اعلام گردید، و طومار اعتراض آمیزى مبنى بر حمایت از ملّت مسلمان افغانستان به دولت مردان کابل فرستاده شد.
آیت الله اصفهانى در سال 1363.ق. از مردم خواست تا در امور شرعى و احکام اسلامى به آیت الله سید عبدالله شیرازى رجوع نمایند. پس از آن، بنا به درخواست مکرر فضلاى نجف نخستین رساله عملیه خویش را به نام «انیس المقلّدین» منتشر ساخت. وى همواره با انقلابیون ایران در تماس بود و در مناسبت هاى گوناگون چون کودتاى 1299.ش. انگلیس ها که منجر به برکنارى رضاخان و جایگزینى پسرش شد و نیز به مناسبت رفراندوم فرمایشى محمّدرضا و ...، اعلامیه هایى صادر نمود.
بازگشت به ایران
وى به دلیل فعالیت هاى سیاسى علیه دولت هاى ایران و عراق، مجبور شد در آذر ماه 1354 ش، خاک عراق را ترک گوید و به ایران برگردد، وى در مسیر بازگشت توقف کوتاهى در قصر شیرین و باختران داشت. رژیم از انعکاس خبر ورود ایشان در مطبوعات جلوگیرى کرد. وى پس از چند روز توقف در پایتخت، براى زیارت مرقد حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و دیدار با علما، راهى قم شد. آیت الله شیرازى پس از اقامت کوتاه در قم، در 28 ذى حجه به زادگاه خود برگشت. مردم از وى استقبال باشکوهى به عمل آوردند.
با ارتحال آیت الله میلانى مى رفت که حوزه علمیّه مشهد دوباره از هم بپاشد. لذا آیت الله شیرازى به مشهد رفت. علما و فضلاى خراسان از وى تقاضا کردند تا براى همیشه در مشهد بماند. ایشان پذیرفت و تا آخر عمر در مشهد ماندگار شد.
کم کم خراسان جان تازه اى گرفت. حوزه، پناه گاه مطمئنى یافت و جوِّ مشهد سمت و سوى انقلابى به خود گرفت. حاج شیخ میرزا على آقاى فلسفى، حاج شیخ ابوالحسن شیرازى، حاج سیّد کاظم مرعشى، حاج سیّد ابراهیم علم الهدى، حاج سید عزّالدین حسینى زنجانى، حاج آقا حسین شاهرودى و علماى دیگر خراسان، رهبرى مردم را در مبارزه علیه رژیم پهلوى در دست گرفتند. خشم مردم به صورت تظاهرات خیابانى جلوه گر شد و انقلاب به رهبرى امام خمینى(قدس سره)به ساحل پیروزى نزدیک شد.
ویژگى اخلاقى
او بیش تر پیاده رفت و آمد مى کرد. کم تر اتفاق مى افتاد که از ماشین سوارى استفاده نماید. مى گفتند: آقا چرا سوار وسیله نقلیه نمى شوید؟ مى فرمود: مى ترسم عادت کنم.
مجسمه تواضع
او در میان علماى معاصر، در تواضع یگانه بود. با همه یک سان برخورد مى کرد. ارباب رجوع را با چهره باز استقبال مى نمود و میان کوچک و بزرگ، عوام و خواص، فقیر و ثروتمند فرقى نمى گذاشت. غذاى اندرونى و خدمه یکسان بود. او بیش تر همراه خادمان، شاگردان و مهمانان، در مهمانخانه غذا را صرف مى کرد. وى از افراد متملق و چاپلوس کراهت داشت. دوست نداشت خدمه جلو آقا دست به سینه بایستند. بارها گوش زد کرد که همانند فراعنه، با مردم و نزدیکان و خدمه خویش رفتار نکنید. او بیش تر اوقات تنها براى تدریس مى آمد. عباى خودش را به سر مى کشید و متواضعانه از کوچه پس کوچه هاى شهر عبور مى کرد.
تا آخرین روزهاى زندگى، ظرف غذاى خود را، خودش مى شست. او در منزل خدمتکار مخصوص نداشت. او و همسرش کارهاى خانه را انجام مى دادند.
شب زنده دارى
آیت الله شیرازى از مردان نمونه روزگار بود. او در نیمه هاى شب با معشوق خود خلوت مى کرد، حتى براى یک بار هم نماز شب او ترک نشد. وى در تعقیبات نمازش، بیش تر دعاى ابوحمزه ثمالى را مى خواند. او نوافل را ترک نمى کرد. وى از 13 سالگى روزه ماه مبارک رمضان را آغاز کرد و تا دو سال قبل از رحلتش ادامه داد. پزشکان معالج اصرار داشتند که نباید آقا روزه بگیرد، ولى ایشان مى فرمود: در طول هشتاد سال و اندى، یک روز بدون دلیل روزه ام را افطار نکرده ام. مى گفت: دوست دارم در این اواخر عمر، با زبان روزه دار خدا را ملاقات نمایم.
آیت الله شیرازى در زهد یگانه عصر خود بود. او هیچ گاه از موقعیّت و مقامى که کسب کرده بود، سود دنیوى نبرد. او همانند یک طلبه معمولى زندگى مى کرد. آیت الله شیرازى تا آخر عمرش اجازه نداد در اتاقش ساده ترین فرش پهن گردد. دوستانش به او پیشنهاد کردند: آقا، دو تکه فرش لازم است در حجره پهن شود. فرمود:
«مى خواهید در این آخر عمر وضع زندگى مرا تغییر دهید و آن را اعیانى نمائید؟! سبحان الله ... ابداً اجازه نمى دهم.»
وى تا زمانى که در نجف بود، حاضر نشد از کولر، پنکه و یخچال که از ضروریات اولیه زندگى است، استفاده نماید و مى گفت:
«حالا که اکثر مردم فاقد یخچال هستند، چرا ما نباشیم مگر بدون یخچال نمى شود زندگى کرد...»
وى از ساده ترین غذاهاى موجود استفاده مى کرد. هرگز دیده نشد سر سفره وى دو نوع غذا گسترده شود. خوراکش، بیش تر آبگوشت و دوغ بود.
آثار علمى
آیت الله شیرازى با این که به تدریس و حضور در امور سیاسى و اجتماعى مردم مشغول بودند، آثار زیادى از ایشان به یادگار مانده است که اینک فقط به آثار چاپ شده ایشان اشاره مى گردد:
1. عمدة الوسائل فى الحاشیة على الرسائل، حاشیه بر «رسائل» شیخ انصارى(قدس سره) در اصول فقه، 4 جلد.
2. کتاب القضاء، فقه استدلالى، در قضاوت و احکام آن، 2 جلد.
3. الدرّر المبیض فى منجزات المریض، فقه استدلالى در موضوع ارث.
4. ازاحة الشبهات فى الشک فى الرکعات، فقه استدلالى در بیان احکام شک هاى نماز.
5. رفع الحاجب فى الاجرة على الواجب، فقه استدلالى در بیان احکام اخذبهاء، واجرت نیابت در عبادت.
6. ازاحة الشبهة فى حکم الافاق المتحدة و المختلفه، فقه استدلالى در بیان حکم رؤیت هلال ماه.
7. التحفة الکاظمیة فى قتل الحیوانات بالآلات الکهربائیه، فقه استدلالى در بیان حکم ذبح حیوانات به وسیله ابزار برقى.
8. الرسالة الرجبیة، فقه استدلالى، توضیح درباره حجاب از نظر قرآن و روایات.
9. الرسالة الربیعیة فى تصحیح النیابة العبادیه، فقه استدلالى در بیان حکم نیابت در عبادت.
10. المسألة الرجوعیة فى حکم المطلقة الرجعیه، فقه استدلالى در بیان حکم مطلّقه به طلاق رجعى.
11. الحاشیة على العروة الوثقى، فقه استدلالى، مجموعه نظریّات در تمام مباحث فقهى، حاشیه بر کتاب عروة الوثقى، تألیف علاّمه سیّد محمّد کاظم یزدى(قدس سره).
12. الاحتجاجات العشره، بحث و مناظره با دانشمندان اهل سنّت، درباره مسائل اعتقادى. این کتاب چندین بار به وسیله نویسندگان مبرّز حوزه هاى علمیه نجفاشرف و قم و تهران، به زبان فارسى ترجمه و نیز در خارج از کشور به زبان هاى اردو و انگلیسى وگجراتى ترجمه وچاپ شده است.
13. الامامة و الشیعه، بحثى کلامى درباره مسئله امامت از دیدگاه شیعه.
14. پوشش زن از دیدگاه اسلام.
15. امام و امامت از دیدگاه اسلام.
16. مناظرات دهگانه با علماى اهل سنّت، درباره بعضى عقاید شیعه.
17. ذخیرة الصالحین، مجموعه فتاواى آیت الله العظمى شیرازى در تمام ابواب فقه، رساله عملیه به زبان عربى، 2 جلد.
18. توضیح المسائل، مجموعه فتاواى وى در تمام ابواب فقه، رساله علمیه به زبان فارسى. این رساله تا کنون چند بار به زبان اردو و انگلیسى به چاپ رسیده و در اختیار مسلمانان کشورهاى اروپایى، افریقایى، هند و پاکستان قرار گرفته است.
19. مناسک حجّ، مجموعه احکام حجّ به زبان هاى فارسى، عربى، انگلیسى و اردو.
20. انیس المقلّدین، اوّلین رساله عملیّه وى که به زبان فارسى، در سال 1363 هـ .ق. به چاپ رسید.
مؤسّسات
1. تأسیس حوزه علمیّه «آیت الله العظمى شیرازى» در نجف اشرف، در سال 1373 هـ .ق. / 1332 هـ. ش.
2. تأسیس مدرسه علمیّه «طاهریه» در نجف اشرف، در سال 1383 هـ .ق./ 1342 هـ .ش.
3. تأسیس دبستان پسرانه اسلامى «المدرسة الابتدائیة الطاهریه» در نجف اشرف، در سال 1386 هـ .ق. / 1345 هـ .ش.
4. تأسیس مسجد طاهرى در نجف اشرف، در سال 1386 هـ .ق. / 1345 هـ .ش.
5. تأسیس کتابخانه عمومى «آیت الله العظمى شیرازى» در نجف اشرف، در سال 1388 هـ .ق. / 1347 هـ .ش.
6. تأسیس مجتمع مسکونى در کوى طلاب علوم دینى مهاجر در نجف اشرف، براى طلاّب متأهل که از کشورهاى مختلف به حوزه علمیّه نجف مى آمدند.
7. حُسینیّه طاهریّه در شهر کوفه.
8. تأسیس مدرسه علمیّه امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)در مشهد مقدس، در سال 1396 هـ .ق. / 1355 هـ .ش.
9. تأسیس درمانگاه آیت الله العظمى شیرازى، ویژه طلاّب حوزه علمیّه مشهد، در سال 1397 هـ .ق. / 1356 هـ .ش.
10. تأسیس کتابخانه عمومى آیت الله العظمى شیرازى در مشهد، در سال 1397 هـ .ق. / 1356 هـ .ش.
11. تأسیس مسجد ابوالفضل(علیه السلام)، مشهور به مسجد آیت الله العظمى شیرازى، در کوى طلاّب مشهد، در سال 1401 هـ .ق. / 1359 هـ .ش.
12. تأسیس حسینیه آیت الله العظمى شیرازى در مشهد، در سال 1403هـ .ق. / 1361 هـ .ش.([3])
13. ایجاد 130 واحد مسکونى براى زلزله زدگان طبس، در سال 1399 هـ .ق. / 1358 هـ .ش.
14. احداث 24 واحد مسکونى براى زلزله زدگان فیض آباد قائنات، در سال 1400 هـ .ق. / 1359 هـ .ش.
15. بازسازى بخش زیادى از مناطق زلزله زده شیروان، در سال 1400 هـ .ق. / 1359 هـ .ش.
16. بازسازى بخشى از مناطق آسیب دیده سیل خوزستان، در سال 1399 هـ .ق. / 1358 هـ .ش.
17. بازسازى بخش زیادى از مناطق زلزله زده کرمان، در سال 1401 هـ .ق. / 1360 هـ .ش.
18. کمک به امر خانه سازى طلاّب و مردم مستضعف در موارد مختلف.
19. کمک به تأسیس مساجد، مدارس علمیّه، حسینیّه ها و مراکز اسلامى گوناگون در کشورهاى مختلف اسلامى، به خصوص کشورهاى ایران، عراق، هند، پاکستان و کشورهاى افریقایى.
20. پرداخت شهریّه به حوزه هاى علمیّه استان خراسان، استان فارس و برخى از حوزه هاى علمیّه ایران، نجف، کاظمین و سامرّاء.
21. کمک به چاپ و نشر کتاب هاى اسلامى که به زبان هاى مختلف انتشار یافته است.
22. ایجاد بخش عظیم جرّاحى در بیمارستان حضرت زهرا(علیها السلام)، وابسته به مجلس اعلى شیعیان لبنان، در بیروت.
23. پرداخت کمک هاى نقدى به شیعیان آسیب دیده لبنان، به ویژه مراکز ایتام جنوب لبنان.
24. پرداخت کمک به طلاّب علوم دینى مجاور مرقد مطهّر حضرت زینب(علیها السلام).
25. احداث بیش از 60 مدرسه علمیّه و کمک به تأسیس تعداد دیگرى در نقاط مختلف کشور پاکستان و پرداخت شهریّه ماهانه و کمک هاى مختلف به طلاّب آن مدارس.
26. احداث 4 واحد مرکز درمانى در شهرهاى مختلف هند و کمک مالى به طلاّب علوم دینى حوزه هاى علمیّه این کشور.
27. کمک مالى به جبهه هاى جنگ و خانواده هاى جنگ زده.
28. کمک هاى نقدى به احزاب اسلامى در عراق و افغانستان.
روز وداع
سرانجام این عالم وارسته، فقیه برجسته، مجاهد نستوه، اسطوره زهد و پارسایى و ستاره پر فروغ خراسان که وجودش در یک قرن اخیر مایه خیر و برکت بود، در 96 سالگى، در سحرگاه اول محرّم 1405 هـ .ق. 5/7/1363، به لقاءالله پیوست و بدن مطهرش در جوار آرامگاه امام رضا(علیه السلام) پس ازتشییع باشکوهى به خاک سپرده شد.
سوگوارى
ملّت مسلمان ایران، به ویژه مردم شهر مشهد مقدس و شیراز، 40 روز در سوگ آن عزیز مویه کردند و جامه سیاه بر تن نمودند و در فراقش اشک ریختند. اینک از مراسمى که در ایران و کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، برگزار شد، آمارى ارائه مى گردد و در پایان، از میان پیام هاى تسلیت رجال مذهبى و سیاسى، به پیام بنیان گذار جمهورى اسلام، حضرت آیت الله العظمى امام خمینى بسنده مى کنیم:
کشورهاى اسلامى
1. کشور سوریه: در شهرهاى دمشق، حلب و نواحى آن، حدود 25 مجلس ختم برگزار شد.
2. کشورهاى خلیج: در همه آن ها، به استثناى قطر که حاکمان آن جا از انعقاد هرگونه مجالس ختم و مراسم بزرگداشتى بدین مناسبت اکیداً جلوگیرى نمودند، مجالس سنگین و با عظمتى بر پا شد و عموم طبقات مردم، اعم از شیعه و سنّى، در آن شرکت نمودند.
3. عربستان سعودى: در منطقه احساء و قطیفمجالس متعدّدى برگزار گردید.
4. کشور عمان: در شهرهاى مسقط، مطرح، ظُفار و دیگر مناطق آن، مراسم یادبود و مجالس ختم به وسیله مؤمنان برگزار شد و عموم طبقات در آن شرکت نمودند.
کشورهاى غیر اسلامى
1. هندوستان، حدود 70 مجلس در نقاط مختلف هند تشکیل شد.
2. انگلستان: 12 مجلس ختم و بزرگداشت در لندن و منچستر و دیگر شهرهاى مسلمان نشین این کشور برگزار گردید.
3. امریکا: مجالس متعدّدى در ایالت هاى دیترویت، کالیفرنیا، شیکاگو و نیویورک منعقد گردید.
4. آلمان: مجالسى در شهرهاى هامبورگ، کُلن، بُن و فرانکفورت منعقد شد.
5. کانادا.
6. استرالیا.
7. اسپانیا.
8. ایتالیا.
9. تانزانیا.
10. کنیا.
11. ماداگاسکار.
ضمناً ناگفته نماند که مجالس ختم و مراسم بزرگداشتى که در سطح ایران برگزار شد، در حدّى بوده است که نمى شود از آن ها نام بردزیرا چه بسا شهر و روستایى در سطح کشور نباشد که مراسمى بدین مناسبت بر پا ننموده باشند. البتّه پیشاپیش همه باید از مراسم بزرگداشتى که از سوى حضرات آقایان مراجع معظّم تقلید و آیات عِظام و علماى اَعلام حوزه علمیّه قم و نیز آقایان علماى اَعلام بلاد، همچنین ائمه محترم جمعه سراسر کشور - چه آنان که مراسمى را برگزار نمودند و چه آنان که قسمتى از سخنان خود را در خطبه هاى نماز جمعه روز بعد از وفات فقید سعید بدین موضوع اختصاص دادند - نام برد.
پیام هاى تسلیت
از سوى دیگر در کنار این مجالس ختم و مراسم یادبود، سیل پیام ها، تلگرام ها و نامه هاى تسلیت از داخل و خارج کشور منتشر و یا به مشهد مقدّس سرازیر گردید که به نحو فشرده ذیلا به آن اشاره مى شود:
1. بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران امام امّت و حضرات آقایان مراجع معظّم تقلید قم، نجف اشرف و تهران.
2. ریاست جمهورى، ریاست مجلس شوراى اسلامى، نخست وزیر، وزراء، نمایندگان مجلس و دیگر مقامات مملکتى.
3. شوراى نگهبان، شوراى عالى قضائى، جامعه روحانیت مبارز تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، جامعه مدرّسان حوزه علمیّه قم، دبیرخانه مرکزى ائمه جمعه.
4. آقایان علماى اَعلام بلاد مختلف ایران و حوزه هاى علمیّه شهرستان ها.
5. نمایندگان محترم امام و ائمه جمعه محترم اکثر شهرستان ها.
پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران، آیت الله العظمى امام خمینى به مناسبت رحلت آیت الله العظمى شیرازى (رضوان الله تعالى علیه).
بسم الله الرّحمن الرّحیم
انّالله و انّا الیه راجعون
رحلت مرحوم آیت الله آقاى حاج سیّد عبدالله شیرازى(قدس سره) موجب کمال تأسّف است. وجود این گونه شخصیّت هاى علمى و دینى و متعهّد به مجاهدت علیه سردمداران کفر و ستم، سرمایه هائى براى حوزه هاى علمى و پشتوانه اى براى کشور و فقدان آنان ثُلْمه اى براى اسلام و مسلمین است. اینجانب این ضایعه اسفناک را به محضر مقدّس ولىّ الله الاعظم ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ و حضرات مراجع معظّم و علماى اَعلام ـ دامت برکاتهم ـ و حوزه هاى علمیّه و بیت محترم و آقا زادگان ایشان ـ ایدهم الله تعالى ـ تسلیت عرض نموده و براى بازماندگان محترمشان صبر جمیل و اجر جزیل و براى آن بزرگوار رحمت واسعه حقتعالى را خواستارم. والسّلام على عبادالله الصالحین.
غرّه محرّم الحرام 1405
روح الله الموسوى الخمینى([4])
[1] - سوره طه، آیه 43 و 44.
[2] - این حادثه در فروردین سال 1314، پس از سخنرانى على اصغر حکمت در مدرسه مذبور، با کشف حجاب 40 دانشآموز دختر اتفاق افتاد.
[3] - مرحوم آیت الله العظمى شیرازى مکرر اظهار مىفرمود: «میل دارم در شرایطى از دنیا بروم که چیزى از حطام دنیا را مالک نباشم و مخصوصاً علاقه ملکى نداشته باشم.» براین اساس خانه مسکونى و اقامتگاه خود را به عنوان حسینیه به ساحت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) وقف فرمودتوضیح اینکه در وقفنامه مقرّر فرمود: طبقه فوقانى آن که هماکنون وجود دارد، اختصاص یابد به استراحتگاه آقایان روحانیانى که به منظور زیارت مرقد مطهّر حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) به مشهد مقدّس مىآیند که حدّاکثر به مدت ده روز در آنجا توقف نمایند.
[4] - این مقاله خلاصهاى از کتاب «چهره پرفروغ از مشعلداران اسلام و فقاهت و انقلاب»، تهیه و تنظیم: دفتر مدرسه علمیّه امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مشهد مقدس است.