شیخ ابوالفتوح رازى
متوفاى 556 هـ .ق.
عنوان مقاله: پرچمدار تفسیر
نویسنده: عبدالکریم پاک نیا
تولد و زادگاه
جمال الدین حسین بن على نیشابورى، معروف به ابوالفتوح رازى خزاعى، مفسر نامدار شیعه، در حدود سال 470 ق. در شهر رى متولد شد. وى پس از گذراندن دوران کودکى و نوجوانى، به تحصیل علوم رایج عصر خویش پرداخته و در اثر ذوق و استعداد سرشار و کوشش مداوم، در فراگیرى دانش در اندک زمانى سرآمد دانشمندان عصر خود در علم کلام، فقه، ادب، تفسیر و وعظ و خطابه گردید و به عنوان دانشورى بى بدیل مطرح شد.
خاندان فضل و تقوا
سلسله نسب ابوالفتوح رازى به قبیله خزاعه مى رسد. در طول تاریخ، این خاندان از برجسته ترین دوستان اهل بیت(علیهم السلام)بوده تا آن جایى که معاویه گفته است:
محبّت قبیله بنى خزاعه نسبت به على(علیه السلام)به حدّى است که اگر زنانشان فرصت مى یافتند، با ما مى جنگیدند تا چه رسد به مردان ایشان.!
جدّ اعلاى ابوالفتوح، بُدَیل خزاعى است. همچنین فرزند بدیل نافع خزاعى، از اصحاب معروف رسول الله(صلى الله علیه وآله)است. و به عنوان معلّم قرآن از طرف پیامبر(صلى الله علیه وآله)در سال چهارم هجرت به منطقه نجد اعزام شده بود و در فاجعه بئر معونه([1]) به شهادت رسید.([2]) ابوالفتوح در تفسیر سوره فتح مى گوید:
«بدیل بن ورقاء خزاعى، از پدران ماست.»([3])
وى در تفسیر آیه (وَ لا تَحسَبَنّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ الله اَمْواتاً)([4]) با اشاره به شأن نزول آن ـ که در مورد شهداى بئر معونه نازل شده است ـ نافع بن بدیل بن ورقاء خزاعى را در ردیف این شهدا نامبرده و تصریح مى کند که: «این مرد، از پدران ماست.»
همچنین فرزندان دیگر بدیل، به نام هاى محمد و عبدالرحمن و عبدالله در جنگ صفین و در رکاب على(علیه السلام)در سال 37 ق. به شهادت رسیدند.([5])
جدّ ابوالفتوح، محمد بن احمد نیشابورى صاحب کتاب روضة الزهراء و عموى پدرش، شیخ عبدالرحمن صاحب کتاب سفینة النجاة، از دانشمندان برجسته شیعى بوده اند. پسرش، شیخ تاج الدین محمد و خواهرزاده وى، فخرالدین احمد، نیز از علماى عصر خود به شمار مى آمدند. ملاحظه مى شود، چهره هاى برجسته خاندان ابوالفتوح رازى از تاریخ صدر اسلام تا کنون، همانند ستارگان فروزان، در آسمان علم، تقوا و فضیلت پرتو افشانى مى کنند.([6])
علامه سید محسن امین در مورد خاندان ابوالفتوح، مى نویسد:
«وى (ابوالفتوح) و پسرش تاج الدین محمد و پدرش على بن محمد و جدّش و جدّ اعلاى وى، شیخ ابوبکر احمد و عموى بزرگش شیخ عبدالرحمن بن ابى بکر، همه از دانشمندان نامدار امامیه مى باشند. و خلاصه، این سلسله معروف در میان علماى شیعه، جایگاه ویژه اى داشته اند و تألیفات پربار و کتاب هاى متعددى را از خود به یادگار گذاشته اند.»([7])
قاضى نورالله شوشترى نیز در مورد جلالت خاندان ابوالفتوح رازى، مى گوید:
«او از خاندان جلالت و فضیلت است و از ذرّیه بدیل بن ورقاء خزاعى، که از یاران خاص پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)بوده است. اساساً قبیله خزاعه در طول تاریخ، از شیعیان خالص اهل بیت(علیهم السلام)بوده اند.»([8])
اساتید
شیخ ابوالفتوح رازى با توجه به عشق و علاقه اى که به تحصیل علوم و معارف اسلامى داشته است، براى کسب فضائل علمى، در محضر اساتید متعددى زانوى ادب زده و بهره هاى فراوان برده است. برخى از اساتید وى عبارتند از:
1 ـ على بن محمد نیشابورى رازى([9])این شخصیت (پدر بزرگوار ابوالفتوح رازى است) وى داراى تألیفاتى همچون مسائل المعدوم و دقایق الحقایق مى باشد.([10]) شیخ على رازى علاوه بر فرزندش، استاد سایر علماى عصر خویش نیز به شمار مى آید.([11])
2 ـ عبدالرحمن خزاعى نیشابورى وى عموى بزرگ ابوالفتوح و پدید آورنده آثارى همچون سفینة النجاة، الرضویات، مختصرات فى الزواجر و المواعظ([12]) است.
3 ـ شیخ عبدالجبار بن مقرى رازى، معروف به مفید رازى وى در شهر رى مدرسه اى داشت و در سال 455 ق. از استادش شیخ طوسى اجازه روایت کتاب «التبیان» را گرفت.
4 ـ شیخ ابوعلى حسن بن محمد طوسى، (فرزند شیخ طوسى) وى یکى از استادان مُبَرّز ابوالفتوح است. او را مفید ثانى نیز مى گفتند، ابوالفتوح قبل از سال 500 ق. در عراق به محضر وى رسیده است.([13])
5 ـ قاضى عمادالدین حسن بن محمد استرآبادى([14]) وى که قاضى رى بود، از استادان ابن شهرآشوب و شیخ منتجب الدین نیز محسوب مى شود.
6 ـ ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشرى، معروف به جارالله (538 ـ 467 ق.) وى استاد غیر شیعى ابوالفتوح به شمار مى آید. و مؤلف تفسیر معروف کشّاف است و از مذهب حنفى معتزلى پیروى مى کرده است. ابوالفتوح در تفسیر آیه (اَلَّذى جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الشَّجَرِ الاْخْضَرِ ناراً)([15]) از زمخشرى به عنوان استاد خود یاد کرده است. البته ابوالفتوح در تفسیر خود از تفسیر کشّاف زمخشرى مطلبى نقل نکرده است.زیرا تفاسیر ابوالفتوح، الکشاف و مجمع البیان تقریباً در یک زمان تألیف شده اند.([16])
شاگردان
این دانشمند گرانمایه بعد از تحصیل علوم مختلف، اندوخته هاى علمى خود را با اخلاص تمام به مشتاقان معارف عرضه نموده است از جمله دانش اندوزان مکتب وى افراد زیر مى باشند:
1 ـ شیخ رشیدالدین محمد بن شهرآشوب مازندرانى (489 ـ 588 ق.) وى در علوم فقه، حدیث، تفسیر، ادب، شعر و رجال، اطلاعات وسیعى داشته و جامع کمالات، هنرها، و فضیلت هاست بدین جهت، حتى از سوى مخالفان و بیگانگان نیز مورد احترام و تعظیم بوده است. ابن شهرآشوب در سفرهاى علمى خویش، به شهر رى وارد شده و مدتى از ابوالفتوح رازى استفاده کرده است. وى در کتاب معالم العلما از استاد خود چنین یاد مى کند:
«استاد من، شیخ ابوالفتوح بن على رازى، دانشمند گرانمایه اى است که کتاب شرح شهاب و روح الجنان در تفسیر قران را نوشته است. این تفسیر به زبان فارسى است امّا بى نظیر و شگفت انگیز مى باشد.([17])
2 ـ شیخ منتجب الدین على بن بابویه رازى وى از دانشمندان بلندپایه و از نویسندگان پرمایه قرن ششم هجرى، و از نوادگان برادر شیخ صدوق مى باشد. منتجب الدین با تألیف مشهورترین اثر خود به نام «فهرست علماى شیعه»، حقّ بزرگى را بر گردن پیروان این مذهب گذاشته و به این وسیله، نام نیک گروهى از برجستگان علماى شیعه و زعماى اسلام را در صفحه روزگار زنده نگه داشت، تا آن جایى که تمام شخصیت نگاران و تراجم نویسان ممتاز، بعد از قرن ششم هجرى، از کتاب «فهرست» وى کمال بهره را برده اند.
منتخب الدین در «فهرست» خود، بارها از استادش تجلیل به عمل آورده است. وى در بخشى از کتاب خود استادش را چنین مى ستاید:
«استاد و پیشواى شیعیان، ابوالفتوح حسین بن على بن محمد خزاعى رازى، دانشمندى مفسّر و واعظى پارسا بود. وى داراى آثار متعددى است که از جمله آن ها، تفسیر روض الجنان در تفسیر قرآن و کتاب روح الاحباب در شرح شهاب است. من هر دو کتاب را بر این استادم قرائت کرده ام.»([18])
3 ـ شیخ عبدالله بن حمزه طوسى معروف به ابن حمزه فقیه([19]) وى از شاگردان ممتاز ابوالفتوح به شمار مى رود. کتاب «الوافى بکلام المثبت و النافى» از تألیفات این فقیه است.
لازم به ذکر است، این سه نفر از استاد خویش اجازه روایتى نیز داشته اند.
4 ـ سید شریف عزالدین «شرفشاه افطسى نیشابورى او داراى کتابى به نام «النظم و النثر الرائق» مى باشد. و آرامگاهش در نجف است.([20])
5 ـ تاج الدین محمد بن حسین، فرزند ابوالفتوح([21])
تفسیر روض الجنان
این کتاب ـ که معروف ترین اثر شیخ ابوالفتوح رازى است ـ از جهت فصاحت لفظ و پردازش عبارت، توجه به نکات مناسب تفسیرى، ترجمه ى دقیق آیات، آزاد اندیشى در بهره گیرى از روایات مخالف و موافق، نقل اقوال مختلف و گزینش مناسب ترین آن و دفاع منطقى و به جا از مذهب شیعه، بر همه ى تفاسیر فارسى تشیّع برترى دارد. با این که مؤلّف اصالتاً از نژاد عرب مى باشد، اما در اثر زندگى و سکونت دراز مدت در ایران، در زبان فارسى تبحّر کامل یافته و این یادگار جاویدان فارسى را آفریده است.
این اثر گرانسنگ و کهن شیعى، یکى از بزرگ ترین یادگارهاى نثر فصیح ادب فارسى است. این حقیقت را مى توان در نگارش روان و شیرینى بیان ابوالفتوح به نظاره نشست. با این که بیش از 800 سال از زمان تألیف آن مى گذرد امّا فارسى زبانان امروزى هم به راحتى مى توانند اکثر واژه ها و عبارات آن را بفهمند.
تفسیر روض الجنان، شاخص ترین اثر این دانشمند پارساى شیعى است که از مهم ترین منابع تفاسیر شیعه و سنى، به شمار مى آید. این تفسیر از ارزشمندترین و قدیمى ترین آثار شیعى به زبان فارسى است که موضوعات اخلاقى، فقهى، تفسیرى، ادبى و تاریخى را در توضیح و تفسیر آیات الهى مورد بحث قرار داده و به همین جهت، مورد استفاده فقها، محدّثان و مشتاقان علم و ادب قرار گرفته است.
براى آشنایى با سبک
نگارش ابوالفتوح رازى و متن تفسیر او، چند سطر از مقدمه ى آن را مى خوانیم:
«سپاس خداى را که برارنده این ایوان است، و آراینده ى آن به ماه و آفتاب و ستارگان است، و دارنده ى دین به پیغمبران و امامان است. و درود بر رسول او که ختم پیغمبران است و سیّد مرسلان است و بر اهل بیت او که ستارگان زمین و پیشوایان دین اند، و بر یاران او، بزرگان و اخیار از مهاجر و انصار.
امّا بعد، بدان که قدیم جلّ و جلاله از غایت کرم او بر بندگان و حسن نظر و عنایت او به خلقان، در هر وقتى و حینى و عصرى، ایشان را فرو نگذاشته از انواع الطاف. و از جمله الطاف، یکى بعث رُسُل است و یکى انزال کتب.»([22])
ابوالفتوح، مفسّرى مطمئن و دانشمندى شیرین کلام است. دقّت بى نظیر، نکات پربار و جامع بودن مطالب، از دیگر ویژگى هاى تفسیر اوست. این تفسیر را مى توان به عنوان مأخذ و منبع سایر مفسّران در قرن هاى بعد از او دانست چنان که اگر کسى با دقت بررسى نماید، متوجه مى شود که شیخ طبرسى در مجمع البیان و فخر رازى در تفسیر کبیر، برخى از مطالب تفسیرى را از ابوالفتوح رازى برگرفته اند.
احیاى زبان فارسى، طرح شبهات مخالفین و پاسخ آنان، توجه به نکات تاریخى، فقهى اخلاقى، تفسیرى و ادبى و ذکر فضائل اهل بیت(علیهم السلام) نشانگر نهایت تلاش رازى در این زمینه ها است. و بالاخره از روز تألیف این تفسیر ـ در قرن ششم هجرى ـ تا به حال، هیچ قرآن پژوهى بى نیاز از این تفسیر نبوده است.
ابوالفتوح انگیزه ى خود را از تألیف این تفسیر، چنین ابراز مى دارد:
«چون جماعتى از دوستان و بزرگان از اماثل و اهل علم و تدیّن، اقتراح ]پیشنهاد[ کردند که در این باب جمعى باید کردن، چه اصحاب ما را تفسیرى نیست مشتمل بر این انواع، واجب دیدم اجابت کردن ایشان و وعده دادن به دو تفسیر: یکى به پارسى و یکى به تازى (عربى). جز این که پارسى مقدم شد بر تازى، بر آنکه طالبان این بیشتر بودند و فایده ى هر کسى بدو عام تر بود.»([23])
وى همچنین در مورد شیوه هاى تفسیرى خود، مى گوید:
«این کتاب ان شاء الله از میانه اطناب و اختصار بود، اطنابى که مُمِلّْ نباشد و اختصارى که مُخِلّ نباشد. و شرط آن است که هر آیتى که بدو رسیم یا هر لفظى و هر قصه، آنچه شرط است در او گفته شود. و چون آن آیت یا آن لفظ در قرآن مکرر شود، حواله برگفته کرده شود. و از خداى تعالى توفیق مى خواهم بر تمام کردن این کتاب و بر هر چه ما را به رضاى او نزدیک گرداند.»([24])
میرزا محمد مشهدى نویسنده ى تفسیر کنز الدقائق، در مورد تفسیر ابوالفتوح رازى مى نویسد:
«پدید آورندگان تفاسیر عقلیه، مانند فخر رازى، محور کتاب خود را به تفسیر ابوالفتوح رازى نهاده بود و در تفسیر نکات مهم، به آن رجوع کرده اند، و معلوم مى شود که تا چه اندازه تفاسیر اهل سنت در منقول و معقول، از منابع تفسیرى شیعه تأثیر پذیرفته اند.
بنابراین، چنان که شیعه ى امامیه در سایر علوم اسلامى نقش رهبرى مسلمانان را داشته اند، همین طور در علم تفسیر در طول قرن هاى متمادى از سایر فِرَق مسلمین پیشرو بوده اند.»([25])
محدّث نورى، تفسیر ابوالفتوح را چنین ستوده است:
«تفسیر با شکوه و شگفت آورى است. این کتاب که در یکصد و پنجاه هزار بیت تنظیم شده، گر چه به زبان فارسى نگارش یافته است اما همانند چشمه اى گوارا، تشنگانِ علوم قرآنى را سیراب مى کند. هر کس آن را بخواند و با مجمع البیان مقایسه کند، درمى یابد که مجمع البیان چکیده ى اوست.
در یک کلام مى توان گفت که تفسیر ابوالفتوح، خواننده را خسته نمى کند و براى مطالعه کننده ملال آور نیست. این تفسیر مانند کوثر زلالى است که جویندگانِ علم و معرفت از فقیه، مفسّر، ادیب، مورّخ، واعظ، دوستدار فضائل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام) و سایر پژوهشگران گرفته تا مردم عادى را جوابگو است([26])
این اثر سترگ تا کنون چهار بار به دست محقّقان و علماى اهل فنّ تحقیق و چاپ شده است. نخست در عهد قاجاریه توسط تنى چند از اهل فضل، که سرانجام در سال 1315ش. در پنج جلد به چاپ رسید دوم با تحقیق دانشمند بزرگوار مرحوم مهدى الهى قمشه اى در ده جلد (1320) سوم با تحقیق و تصحیح علامه ابوالحسن شعرانى در دوازده جلد (1342) و چهارم با تصحیح گروهى از محقّقان به سرپرستى آقایان: دکتر یاحقى و دکتر ناصح در بیست جلد (1375).([27])
گفتنى است که در تفسیر ابوالفتوح گاهى روایات ضعیف و مبهم دیده مى شود که خوشبختانه در چاپ هاى جدیدى که به قلم محقّقان ارجمند تصحیح شده، این مشکل تا حدودى بر طرف شده است.
امتیاز ترجمه ى ابوالفتوح
ترجمه ى آیات قرآنى توسط ابوالفتوح، در میان ترجمه هاى موجود فارسى همچنان پیشرو مى باشد.
با این که بیش از 8 قرن از قدمت آن مى گذرد، اما یکى از ترجمه هاى روان قرآن کریم محسوب مى شود.
ترجمه ى فارسى آیات قرآن در این تفسیر کهن، شیرین و شایسته ى طبعى جداگانه بوده است. زبان خاص ابوالفتوح رازى ـ که فارسى منطقه ى رى را در قرن ششم براى ما بازگو مى کند ـ در مقایسه ى با زبان فارسى امروز، نکات ادبى فراوانى را مى آموزد. اخیراً ترجمه ابوالفتوح رازى به طور مستقل و با تصحیح آقاى محمد مهیار به علاقه مندان زبان فارسى و مطالعات قرآنى عرضه شده است.
این ترجمه علاوه بر متن آیات و ترجمه ى فارسى آن، حاوى ویژگى هاى آواشناسى، خصوصیات املایى و رسم الخط، نمونه هایى از ترجمه ى تحت اللفظى، و لغات و ترکیبات ترجمه ى ابوالفتوح رازى است.
در ذیل، سوره «تکاثر» را با ترجمه ى ابوالفتوح مى خوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم به نام ایزد بخشاینده ى بخشایشگر. اَلْهیکُمُ التَّکاثُر مشغول بازى کرد شما را فخر به بسیارى. حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ تا زیارت کردید گورستان ها را. کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ حقّا که بدانید. ثُمَّ کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ پس حقّا که بدانید. کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ حقّا که اگر بدانید دانستن درست. لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ ببینید دوزخ را. ثّمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ پس ببینید آن را به چشم دانش. ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ یَوْمِئِذ عَنِ النَّعیمِ پس بپرسند شما را آن روز از نعمت.
فروغى از اندیشه هاى ابوالفتوح
الف ـ توجه به تناسب واژه ها
ابوالفتوح معانى واژه ها را از بین اقوال مختلف، با تناسب ویژه اى انتخاب کرده است به گونه اى که فهم آیات را براى مخاطب، آسان و دلپذیر مى نماید و این ،نشانگر تیزبینى و عمق اندیشه ى مفسّر رازى در فهماندن معانى آیات مى باشد. به عنوان نمونه، وى در تفسیر آیه ى اول سوره قلم (ن و القلم و مایسطرون) «نون، سوگند به قلم و آنچه مى نویسد.» بعد از نقل اقوال مختلف مى گوید:
«حسن و ضحّاک گفتند: نون دوات است و این روایت یمانى است از عبدالله بن عباس.»
آنگاه این معنى را با یکى از اشعار عرب توضیح مى دهد: و قال الشاعر:
اذا ما الشوقُ بَرَّحَ بى الیهم *** اَلَقْتُ النونَ بالدَّمع السجومِ
«وقتى شوق مرا سوى آنان کشاند، دوات خود را با اشک ریزان اصلاح مى کنم» و این قول قریب است براى مناسبت.([28])
طبق این تفسیر، ترجمه آیه چنین مى شود: قسم به مُرَکَّب و قلم و آنچه از آن تراوش مى کند.
ب ـ تبیین جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)
یکى دیگر از امتیازات ابوالفتوح در تفسیر خویش، توجه به آیاتى است که در مورد اهل بیت(علیهم السلام) بویژه امیرمؤمنان(علیه السلام) نازل شده است. وى در توضیح و تفسیر این آیات، به گونه اى زیبا از روایاتى بهره مى گیرد که معمولاً از سوى مخالفان نقل شده است. مثلاً در تفسیر آیه ى (سئل سائل بعذاب واقع)، داستان حارث بن نعمان فهرى را ـ که نمى توانست ولایت على(علیه السلام)را تحمل کند و از خداوند هلاکت خویش را تقاضا نموده و با عذاب آسمانى به هلاکت رسید ـ از سفیان بن عینیه، یکى از راویان مورد قبول اهل سنّت، نقل مى کند.([29])
وى همچنین در تفسیر (عمّ یتساءلون) با نقل روایت از اصبغ بن نباته، جایگاه على(علیه السلام) را در قرآن این گونه تبیین مى کند:
در کارزار بصره با امیرالمؤمنین(علیه السلام) بودم. سوارى از لشگر بصره بیرون آمد و این آیه بخواند، امیرالمؤمنین(علیه السلام)پیش او رفت و گفت: شناسى آن خبر بزرگ را؟! گفت: نه. گفت: «من آن نَبَأ بزرگم که در من خلاف کردید لیکن آن گه بدانند که من از میان بهشت و دوزخ بایستم و با دوزخ مقاسمه کنم: من مى گویم: این تو را و این مرا. او را بگیر که از دشمنان من است و این را دست بدار که از دوستان من است.
بدانند که در کنار حوض بایستم و گروهى را از او باز میرانم، چنان که در دنیا شتر غریب را از حوض مى رانند.» و آنگه تیغ برآورد و بزد او را کشت و به جاى خود آمد.([30])
ج ـ بهره گیرى از اشعار فارسى
از ویژگى هاى این مفسّر ارجمند، استفاده از اشعار فارسى است که در توضیح آیات قرآنى گاهى از آن ها بهره مى برد. این شیوه علاوه بر جذّابیت خاصّى که به تفسیر بخشیده، در حفظ زبان و ادب فارسى نقشى به سزا داشته است.
او در تفسیر سوره یوسف، آیه ى (فلَمّا کَلَّمَهُ قالَ اِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَکینٌ اَمینٌ)([31]) چنین مى نویسد:
چون یوسف بیامد و مَلِک با او سخن گفت، از او مایه ى علم او بشناخت و پایه ى قدر او بدانست و از آن جا گفت امیرالمؤمنین على بن ابى طالب(علیه السلام)که الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسانِهِ ]شخصیت[ مرد، زیر زبان او پنهان است...
شاعر پارسیان:
سخن آراى هر چه دربر دارد *** مایه ى خویش از آن پدید آرد
بنماید بخلق پایه ى خویش *** آگهى شان دهد ز مایه ى خویش
مرد، زیر زبان بود پنهان *** سایر است این مَثَل به گرد جهان([32])
د ـ دفاع از مکتب کلامى و فقهى تشیّع
ابوالفتوح درفرصت هاى مناسب، اندیشه هاى کلامى و فقهى تشیع را مطرح کرده و با دلایل عقلى و نقلى آن را اثبات مى کند. از جمله موضوعات مورد بحث وى، «تقیه» مى باشد. تقیه یکى از باورهاى کلامى و فقهى شیعه و برگرفته ازمعارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام)است. گرچه این رفتارِ احتیاط آمیز در تاریخ اسلام فقط منحصر به شیعه نبوده و طبق نوشته طبرى، در وقایع سال 218 ق. و در ماجراى محنه و طرح تفتیش عقایدى که مأمون عباسى به راه انداخته بود، جز احمد بن حنبل و یکى دو تن دیگر، همه دانشمندان و رجال و علماى اهل سنت باورهاى خود را پنهان کرده و از روى تقیه تسلیم شدند. امّا با این حال این عملکرد را به شیعه نسبت داده و طعنه زده اند.
ابوالفتوح در ذیل آیه (...اِلاّ اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً...)([33]) مى نویسد:
خداى تعالى مؤمنان را نهى کرد از آن که با کافران موالات و مصافات کنند الاّ در حالى که کافران را قوّتى باشد و مسلمانان را ضعفى. آنگه اظهار مودّت و موافقت کنند و با ایشان بسازند براى دفع مضرّت. و این حدیث در عقل مقرر است و در شرع، قرآن مجید به آن ناطق است و در صحابه، جماعتى بر آن عمل کردند چون عمار یاسر(ره).
و این از جمله آن است که مخالفان بر ما عیب کنند و طعن زنند اعنى تقیه و فرمان خداى تعالى در این آیه بدو ناطق و در عقل واجب، پس طعن بر این طاعن است. تدبر عقل و شرع و قرآن و اخبار و صحابه رسول (ع). و صادق(علیه السلام) را از تقیه پرسیدند: گفت: «التقیة دینى و دین آبائى تقیه، دین من است و دین پدران من.»، و از پدران او یکى پیغامبر است علیه السلام. مخالف دین ایشان همانا نکو نباشد.([34])
هـ ـ ایمان به امدادهاى غیبى
یکى دیگر از ویژگى هاى این مفسّر والامقام، ایمان قوى به امدادهاى غیبى و الهى بوده است. او در این اعتقاد، آن چنان راسخ بوده که در هر موفقیتى که برایش رخ مى داد، تأییدات الهى را حس مى کرد. خاطره اى از وى در این زمینه نقل شده که ما ترجمه ى آن را از خاتمة المستدرک مى خوانیم:
من در دوران جوانى در شهر رى و در سراى «خاندان علان» جلسه علمى ـ اخلاقى تشکیل مى دادم و از آن جلسه، استقبال خوبى توسط مردم به عمل مى آمد. عظمت و شکوه آن جلسه موجب شد تا عده اى از یاران و نزدیکانم بر من حسد کنند.
آنان در پیش حاکم شهر از من بدگویى کرده و سخن چینى نمودند. بر اثر سعایت آنان، حاکم دستور تعطیلى مجلس مرا صادر نمود و به این ترتیب، خانه نشین شدم. اتفاقاً در آن روزها، ایّام عید بود و یکى از همسایگان من که از کارگزاران مهم حکومتى بود، طبق عادت و رسم خویش، مراسم عید به پا کرده و مقدمات جشن و بزم شراب را فراهم نموده بود. از واقعه من باخبر شد و چون مرا مى شناخت و به حقیقت قضیه آگاه بود، مجلس شادى خود را تعطیل کرده سریعاً خود را به پیش حاکم رسانده و بعد از توضیح، داستان خیانت رفقاى مرا به وى بازگو کرده و حکم بازگشایى مجلس مرا از حاکم گرفته و پیش من آمد و مرا با احترام خاصّى به مجلس برده و روى منبر نشانید و خودش هم تا آخر آن جلسه نشسته و به سخنانم گوش فرا داد.
من به برخى از دوستانم گفتم: ترویج جلسه دین و اخلاق توسط این گناهکار، یک امداد غیبى است و مصداق سخن رسول الله (ص) است که فرمود: «اِنَّ الله لَیُؤَیِّدُ هذا الدّینَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ([35]) خداوند متعال این دین را به دست شخص گناهکار یارى مى دهد.»([36])
گفتنى است که در مواقع ویژه اى، خداوند متعال دین اسلام و اولیاى خویش را به وسیله انسان هاى آلوده و گنه کار یارى مى دهد و آنان بر اثر نسیم رحمت الهى، لحظاتى فرصت مى یابند تا به نداى وجدان خویش لبّیک گفته و در مسیر صحیح قدم بردارند.
خمیر مایه دکّان شیشه گر، سنگ است *** عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
سایر تألیفات
1 ـ مناظره حُسنیّه مناظره دخترى تحصیل کرده به نام حسنیه، معاصر هارون الرشید. این کتاب به زبان فارسى و در ردّ اهل سنّت نوشته شده و بارها همراه حلیة المتقین علاّمه مجلسى و یا مستقل چاپ شده است.
2 ـ روح الاحباب و روح الالباب فى شرح الشهاب شرحى است بر شهاب الاخبار از قاضى قضاعى شافعى و موضوع آن، در حکم و امثال است.([37]) این کتاب یکى از مدارک بحارالانوار است.
3 ـ کتاب یوحنّ که از زبان یک نفر مسیحى به نام یوحنّا و در مسئله امامت و در ردّ مذهب عامّه نوشته شده است.([38])
4 ـ منهاج المناهج در تحقیق مذاهب اربعه و اثبات امامت.([39])
5 ـ رساله اجازه که در تاریخ 552 ق. نگارش یافته است.([40])
6 ـ تفسیر قرآن به زبان عربى.([41])
7 ـ تبصرة العوام فى معرفه مقالات الانام به زبان فارسى([42]) است و ابوالفتوح در بخشى از آن، اندیشه هاى حسین بن منصور حلاّج را نقد کرده و در باب هاى دیگر، از نسبت هاى ناروا به شیعه جواب داده و از تشیع دفاع نموده است. علامه سید محسن امین این کتاب را در کتابخانه شهید شیخ فضل الله نورى در تهران دیده است.
از نگاه دیگران
1. علامه شهید قاضى نورالله شوشترى در کتاب مجالس المؤمنین در مورد ابوالفتوح مى نویسد:
نشانه هاى فضل و کمال و تلاش هاى نیکوى وى در تفسیر کتاب خداوند و باطل نمودن شبهات و تردیدهاى مخالفین، از نکات بارزى است که در زندگى این مرد به چشم مى خورد و هر که تفسیر مشهور وى را ملاحظه کند، به این حقیقت پى مى برد.
از تفسیر وزین وى چنین برمى آید که او معاصر صاحب کشّاف بوده و بعضى از ابیات آن را دیده است امّااصل کتاب کشّاف را بعد از تألیف، مشاهده نکرده است.([43])
2. میرزا محمدباقر خوانسارى، شخصیت نگار معروف شیعى:
حسین بن على خزاعى معروف به شیخ ابوالفتوح رازى، مؤلف تفسیر مشهور فارسى، از دانشمندان شناخته شده ى تفسیر و علم کلام است. او از ماهرترین و بزرگ ترین علماى ادب و از راویان سرشناس علم حدیث مى باشد.([44])
3. میرزا حسین نورى، محدث، فقیه، و رجال شناس متبحّر:
استاد و پیشواى مفسّرین، ترجمان کلام الهى، جمال الدین ابوالفتوح حسین بن على خزاعى رازى، مشهور به ابوالفتوح رازى، دانشمندى فاضل، فقیهى مفسّر، و ادیبى مطّلع بوده و در کسب علم به درجات کمال نایل شده بود. نسب شریفِ او به عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعى، فرزند یکى از اصحاب رسول الله(صلى الله علیه وآله)مى رسد.([45])
رحلت
بر اساس شواهد موجود ابوالفتوح در سال 556 ق. وفات یافته است و طبق وصیتش در شهر رى و در صحن حضرت امامزاده حمزة بن موسى بن جعفر(علیه السلام)، در جوار حضرت عبدالعظیم حسنى(علیه السلام)و در زوایه شمالى مدفون شده است.([46])
فرزندان
از شیخ ابوالفتوح رازى دو فرزند دانشمند به یادگار ماند:
1. تاج الدین محمد رازى
شیخ حرّ عاملى در مورد وى مى نویسد: استاد و پیشواى مردم، تاج الدین محمد فرزند ابوالفتوح رازى خزاعى، دانشمندى پارسا بوده است.([47])
2. صدرالدین على رازى
شیخ منتجب الدین بن بابویه از وى به عنوان یک عالم شیعى، در کتاب الفهرست خود، نام برده است.([48])
[1]. فاجعه بئر معونه، طبق نوشته ابوالفتوح و مطابق سایر تواریخ اسلامى، چنین است که: هنگامى که 70 نفر از بزرگان صحابه براى تبلیغ اهل نجد مى ,,,,,رفتند، در اثر توطئه ناجوانمردانه اى در منطقه «بئر معونه» به طرز فجیعى به شهادت رسیدند و حادثه شهادت آن ,,,,,ها موجب تأثّر شدید پیغمبر اکرم(ص) گردید.
[2]. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 429 الغدیر، ج 2، ص 364 و اسدالغابه، ج 5، 7.
[3]. تفسیر سوره فتح / 25.
[4]. آل عمران / 169.
[5]. تهذیب الکمال، ج 24، ص 45 النص و الاجتهاد، ص 502 و میزان الاعتدال، ج 2، ص 395.
[6]. اعیان الشیعه، ج 6، ص 125.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. از روزگاران پیش، گروهى از فرزندان بدیل خزاعى به کشور ایران کوچ کرده و در نواحى شمال شرقى مانند نیشابور، سبزوار، و رى ساکن شده ,,,,,اند. براى همین، گاهى به نیشابورى و گاهى به رازى و یا خزاعى معروف گشته اند. (مفاخر اسلام، ج 3، ص 424.)
[10]. الذریعه، ج 20، ص 368.
[11]. همان، ج 8، ص 234.
[12]. مستدرک سفینه، ج 8، ص 351.
[13]. ریحانة الادب، ج 8، ص 277 دایرة المعارف تشیع،ج 1، ص 430 و الکنى و الالقاب، ج 3، ص 200.
[14]. مقدمه تفسیر ابوالفتوح، به قلم علامه شعرانى.
[15]. یس / 80.
[16]. مقدمه تفسیر ابوالفتوح.
[17]. معالم العلماء، ص 147.
[18]. ر.ک: الفهرست، ص 48.
[19]. این دانشمند فقیه غیر از محمد بن حمزه طوسى، صاحب کتاب «الوسیله الى نیل الفضیله» مى ,,,,,باشد.
[20]. الذریعه، ج 25، ص 16 خاتمه مستدرک، ج 3، ص 29 ریحانة الادب، ج 8، ص 227 دائرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 430.
[21]. الذریعه، ج 24، ص 48.
[22]. مقدمه ى تفسیر.
[23]. همان.
[24]. تفسیر ابوالفتوح رازى،ص 2، طبع قدیم.
[25]. تفسیر کنزالدقایق، ج 1، ص 9.
[26]. خاتمه مستدرک، ج 3، ص 72.
[27]. نشریه ,,,,ى ترجمان وحى، ش 10، ص 123.
[28]. تفسیر ابوالفتوح، ج 11، ص 224.
[29]. همان، ص 261.
[30]. همان، ص 370.
[31]. یوسف / 54.
[32]. تفسیر ابوالفتوح، ذیل آیه ى 54، سوره یوسف.
[33]. آل عمران / 28.
[34]. تفسیر ابوالفتوح، ذیل همان آیه.
[35]. تذکرة الفقهاء، ج 9، ص 49 و صحیح بخارى، ج 7، ص 212.
[36]. خاتمه المستدرک، ج 3، ص 73 و ریاض العلماء، ج 2، ص 161.
[37]. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 43 ریحانة الادب، ج 8، ص 227 و 228 و الذریعه، ج 14، ص 248.
[38]. الذریعه، ج 25، ص 296.
[39]. همان، ج 11، ص 13.
[40]. همان، ج 23، ص 177.
[41]. مقدمه تفسیر ابوالفتوح، به قلم علاّمه شعرانى.
[42]. اعیان الشیعه، ج 6، ص 126.
[43]. مجالس المؤمنین، ص 489.
[44]. روضات الجنات، ج 2، ص 314.
[45]. خاتمه مستدرک الوسائل، ج 3، ص 72.
[46]. ریحانة الادب، ج 8، ص 229.
[47]. امل الآمل، ج 1، ص 58.
[48]. اعیان الشیعه، ج 6، ص 125.