ابوحیّان علی بن محمد بن عباس توحیدی معتزلی المذهب و صوفی المشرب نیشابوری یا شیرازی یا بغدادی الاصل شیرازی المسکن والمدفن.
از علماء و فضلاء و صوفیه مشهور قرن چهارم هجی و در فقه و کلام و نحو و شعر و لغت و تصوف سر آمد اقران و معاصرین خود بود، و با صاحب بن عباد وزیر آل بویه (متوفی 385) و ابو علی احمد بن محمد مسکویه (صاحب تجارب الامم متوفی 421) معاصر و معاند میبود، و در تألیفاتش این دو را نکوهش کرده است.
محب الدین نجّار او را ستوده و گفته است که صحیح العقیده بوده. لیکن مورخین و نویسندگان دیگر مانند ابن جوزی و یاقوت حموی و ابن ابی الحدید و ابن خلکان او را بفساد عقیده متهم داشتهاند. و صاحب بن عباد در صدد کشتنش برآمد ولی فرار کرد و متواری شد.
ابوحیان با آنکه بتمام معنی دانشمند و ادیب و صوفی مشرب بود، و یاقوت حموی در بارهاش گفته است:
«ابوحیّان متفنن در تمام علوم بوداعم از لغت و شعر و نحو و ادبیات و فقه و کلام و تصوف و فلسفه و بلاغت» جای شگفتی است که نوشتهاند از جعل اخبار و احادیث و درج آنها در کتابهایش خود داری نمیکرده.
و سبکی (متوفی 771) در مجلد چهارم کتاب گرانبهای «طبقات الشافعیه الکبری» که متضمن ترجمه مشاهیر فقهای شافعی از قرن سوم تا هشتم است.
از قول ابو عبدالله شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان بن قایماز ترکمان شافعی (متوفی 748 در دمشق) و ابن فارس صاحب کتاب «الفریده و الخریده» پس از آنکه شرحی در الحاد صاحب ترجمه نوشته مینگارد «ابوالفرج بن الجوزی در کتاب تاریخ خود مینویسد» زنادقه اسلام سه تن بودهاند: این راوندی و ابوحیان توحیدی و ابوالعلاء معزی، و از آن دو بدتر همانا ابو حیانست زیرا که اینشخص ما فی الضمیر خود را که الحاد بوده صریحاً اظهار نکرده و ابراز نداشته بلکه تجمع را شیوه خود قرار داده است!!
چنانکه گفته شد ابوحیّان با صاحب بن عباد همچنین با ابوالفضل بن العمید که در شهر ری بودند میانه خوبی نداشت و کتابی بنام «اخلاق الوزیرین» [1] در ذمّ آنها پرداخت. ولی با وزراء صمصام الدوله یعنی عبدالله بن عریض شیرازی و ابن سعدان (متوفی 375) میانه خوبی داشت و از آنها احسان دید.
نیز ابوحیان با شیخ با شیخ الشیوخ ابو الحسین بیضاوی (سابق الذکر متوفی 415) اختلافی داشت و روزی که ابوحیّان وفات کرد شبش بیضاوی او را در خواب دید و از او پرسید که «خدا با تو چه معامله کرد؟» جواب داد «علی رغم انف تو مرا آمرزید» پس بامدادان بیضاوی باصحابش دستور داد که نعش او را با احترام تمام بقبرستان برند و خود بر او نماز خواند و لوحی بر مزارش گذاشت که این عبارت بر آن نقش شده بود: «هذا قبر ابی حیّان التوحیدی».
تألیفاتش بقرار ذیل است:
1ـ اخلاق الوزیرین 2ـ البصائر و الذخائر در ده جلد[2] 3ـ الحج العقلی 4ـ الاشارات الالهیه 5ـ الصدیق و الصداقه یا الصداقه والصدیق 6ـ الامتناع و المؤانسه در دو جلد 7ـ المقامات 8ـ المقابسات 9ـ ریاض العارفین 10ـ المحاضرات و المناظرات 11ـ الحنین إلی الاوطان 12ـ نقریظ الجاحظ 13ـ تذکرة التوحیدیه 14ـ الزلفه 15ـ رسالة فی اخبار الصوفیه 16ـ رساله بغدادیه 17ـ رسالة فی زلات الفهاء.[3]
ابیات ذیل از او است:
فکرت فی الدنیا و جدتها | فاذا جمیع جدیدها یبلی[4] |
و اذا جمیع امورها عقب | بین البریة فلما تبقی |
و اذا لها صرف یعدّ لها | فی کل موضع زهرة افعی |
و لقد مررت علی القبور فما | میزت بین العبد و المولی |
و لقد نظرت فلم اجد خلقا | اعلی لصاحبه من التقوی |
و لقد رأیت فلم اجد احداً | اعزّ من قنع و لا غنی «الخ» |
در سال چهارصد و یک در شیراز وفات یافت. [5]
[1] ـ در جلد اول لغت نامه دهخدا نام این کتاب «مثالب الوزیرین» ذکر شده.
[2] ـ در لغت دهخدا بنام «البصائر و الضخائر» آمده و این غلط است.
[3] ـ در جلد اول دائرة المعارف اسلامیه چاپ مصر آمده که چند نسخه از کتابهای او در کتابخانه فاتح در اسلامبول موجود و ذیل شمارههای 3695 تا 3699 ـ 17 مضبوط است ـ و صاحب معجم المطبوعات در جلد اول کتاب خود که بسال 1346 در مصر چاپ شده مینویسد: کتاب «الادب و الانشاء فی اصداقة و الصدیق» و در سال 1323 و المقابسات در 1330 در هندوستان و مناظره ابن یونس الفتائی ابی سعید السیرافی. روایة ابی حیان التوحیدی با ترجمه انگلیسی آن در 1905 در لندن چاپ شده است.
[4] ـ معنی: در دنیا و چیزهای تازه آن اندیشه کردم و دیدم که تمام تازههای آن فرسوده میشود ـ و تمام کارهایش دست بدست در میان مردم میگردد و خیلی پایدار میماند ـ و برای هر یک از امور دنیا گردش و تقدیرست که در هر جا زهر افعی برای آن آماده است ـ و چه بسا بر مزارهائی گذر کردم ه میان بنده و آقا نتوانستم تشخیص بدهم ـ و بسی فکر کردم و نیافتم خوئی برای کسی والاتر از پرهیزگاری ـ و نیافتم کسی را عزیزتر و بی نیازتر از قانع.
[5] ـ صاحب شدالازار تاریخ فوتش را 414 نوشته همچنین در شیراز نامه زرکوب چاپ شیراز 414 آمده ـ ولی زرکوب مینویسد «این ضعیف از پدر خود شیخ الاسلام شهاب الدین ابوالخبر شنیدم که ابو حیان التوحیدی البغدادی بر درب خفیف بر مقبرهای که بر قبلی مزار شیخ کبیر افتاده مدفونست، چون تشیع کردم لوحی دیدم بر آن نوشته که «هذا قبر أبی حیان التوحیدی توفی سنة ستین و ثلثماة» و این سال با آنچه را خود قبلا نوشته است منافات عظیم دارد ـ و حاج خلیفه وفاتش را در سیصد و هشتاد نوشته، و صاحب ریحانة الادب میگوید: در سال چهار صد در قید حیات بوده ـ و علامه فقید دهخدا در لغت نامه (گویا بنقل از کشف الظنون) یکجا سال 380 نوشته است ولی بعد سال 360 را که مقبول صاحب « روضات الجنات» میباشد بدلیل اقوال ابن قفطی (جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد الشیبانی مؤلف تاریخ الحکماء و کتابهای دیگر متوفی 4646 ) و یاقوت حموی مردود میداند و مینویسد «تا رجب 400 حیات داشته و بیش از هشتاد سال زندگی کرده» و مختار علامه قزوینی سال چهارصد و یک است و نگارنده هم آنرا بر سایر اقوال ترجیح داده است.