مرحوم میرزا احمد ملقب بشیخ المحققین ذهبی اصطهباناتی بن حاج میرزا ابوالحسن محقق العلماء بن اسمعیل
از علماء بزرگ معاصر است، سالهای دراز در شیراز در محضر پدرش و هم در خدمت مرحوم حاج سید علی حکیم کازرونی تحصیل علم و کمال کرده بود و در علم جفر نیز دست داشته است، با مرحوم سید عبدالحسین مجتهد لاری که از آزادیخواهان مشهور است معاصر و دوست بوده و بخواهش او رسالهای در وجوب نماز جمعه نوشته است.
او را تألیفاتی بشرح ذیل است:
1ـ بیان الحق (در مهدویت شخصیه و شخصیت مهدویه ـ این کتاب را بخواهش مرحوم میرزا عبدالحسین ذوالریاستین معروف بمونسعلی شاه نوشته است و مرحوم سید ابوالحسن مجتهد اصهانی بر آن تقریظی مرقوم داشته)
2ـ تنبیهات عشر 3ـ کشکول الادباء 4ـ کشکول العرفاء (هیچ یک از اینها تا کنون چاپ نشده است).
در روز چهارم شعبان سال هزارو سیصد و پنجاه و چهار در طهران وفات یافت و در جوار امامزاده عبدالله در شهر ری مدفون شد.
صاحب «اوصاف المقربین» او را در شمار مریدان مرحوم مجد الاشراف آورده است و از پیروان ذهبیه میداند، و خودش هم در شرح حالی که نوشته و دو کتاب مزبور چاپ شده باینمعنی اشاره کرده است، و ما عین نوشته او در اینجا نقل میکنیم:
ضمناً قطعی است که در اواخر عمر خود بمجد الاشراف سر سپرده است و از تألیفاتش معلوم میشود که در اوائل حیات متشرع و باصطلاح «آخوند» بوده است.
«این ضعیف را اسم میرزا احمد و لقب شیخ الاسلام و مولد و منشاء و مسکن بلده اصطهبانات است والد فقیر حضرت مستطاب علامه عصر وحید دهر آقای حاج میرزا ابوالحسن مدعو بمحقق العلماء صاحب مصنفات کثیره علمیه و عرفانیه، و میلادم ثانی جمادی الاولی از سنه 1291 هجری و از زمان صبی بتحصیل علوم مشغول و بر اصطلاحات اکثر فنون واقف و از سید محقق و فقیه مدقق آقا سید کاظم یزدی اعلی الله مقامه و غیر ایشان صاحب اجازه روایت است:
چهل سال بیش رفت که من لاف میزنم | کز چاکران درگه پیر مغان منم |
درعصر رواج بازار درس و بحث اکثر اوقات در بلدة اصطهبانات مشغول بتدریس و این ایام که زمان کساد متاع فضل و تعطیل سوق کمال است در گوشهای منزول و معتزل و در زاویه خمول و انزوا معتکف و بتقریبی بنوشتن کتابی موسوم به «بیان الحق» در بیان مهدویه شخصیه و بعبارت اخری شخصیت مهدی و معرفت امام زمان اشتغال دارد و چنین مینماید که کتابی در این باب در دوره اسلامی نوشته نشده و این نسبت مگر از برکات امام زمان و حجة عصر عجل الله فرجه و ارواحنا له الفداء و در سابق هم رساله در حکم صلوة جمعه در زمان غیبت نوشته که آنهم عند المنصف بی نظیر است.
قریب پانزده سال است که بشرف توبه و تلقین از محضر مبارک حضرت مستطاب ولایت مآب قطب السالکین و جمال العارفین و سید الواصلین جلال الدین محمد الشیرازی المشهور بمحمد الاشرف قدس سره السنی السامی مشرف و باین سادت مستسعد آمد:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود | سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
هر چند خود را شایسته اسم فقر و عنوان سلوک نمیداند لکن بمفاد فرمایش «المرء مع من احب» امید است که بمحبت فقراء سلسله مبارکه ذهبیه رضویه مرتضویه کبرویه علی صاحبها آلاف الثناء و التحیه زادهاالله قدراً و شرفاً از اینشان و با ایشان باشد.
و با اینکه خود را لائق تعریف و تعرف و شرح حال و ترجه نمیدانست بجهة امتثال امر کریمی و محض اینکه شاید بدین وسیله احیاناً منظور نظر کیمیا از اثر و مذکور خاطر ملکوت ناظر یکی از صاحبدلان با تنی از دوستان و بزرگان شده و بفیض توجه مخصوص و نظر خاص ایشان فائز شود، این چند سطر را تحریر و توقیع نمود.
یقین است صاحبان معرفت و اخوان طریقت بعادت دستگیری و طریقه فیض رسانی که دارند این مسکین ضعیف را منظور نظر خاص و مشمول دعای مخصوص خواهند فرمود، اگر چه استدعا نمودن مثل این ضعیف توجه مخصوص را از حضرت ایشان تکلیفی جسورانه و طمعی خام مینماید. ولی بی بضاعتان که آنها را غیر از نظر بلطف عام چیزی در دست نیست جز اظهار بی بضاعتی و اعتماد بر کرم چه چاره دارند؟ و چرا بهانه سازند و دیده میشود که کریمان بی ادبان و خام طمعان را هم محروم نمیدارند فکیف اکرم الاکرمین و ارحم الراحمین و الحمدالله رب العالمین و سلام الله علی المرسلین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین ـ کتبه فی ربیع الثانی من سنة 1338 بنده شاه ولایت احمد ـ انتهی.