میرزا علیمحمد فرزند میرزا محمد رضا بزار شیرازی معروف بباب و نقطه اولی.
اگر چه باب بعقیده مسلمانان که مؤلف نیز افتخار هم دینی آنان را دارد نه از دانشمندانست و نه از سخن سرایان، ولی چون شیرازیست و کتابی نوشته و ادعاهائی کرده است و گروهی باو گرویدهاند و شهرت جهانی دارد ناگزیر بایستی مختصر ترجمه حالش در این کتاب آمده باشد .
آنچه از کتب رجال و نبشتههای مخالف و موالف از قبیل: اسرار العقاید ـ منهاج الطالبین ـ ناسخ التواریخ ـ الکواکب الدریه ـ کشف الحیل ـ فلسفه نیکو ـ مفتاح باب الابواب و غیر اینها ـ و هم از اقوال معاصرین او اعم از مسلمان و بابی و بهائی استنباط میشود اینستکه باب در طفولیت بسیار متعبد بوده و فرائض و نوافل مذهب شیعه امامیه را کلا و طراً بجای میآورده است.
حاج محمد حسین شیرازی دائی جد نگارنده که از زهاد و عباد معاصر او بود و عمری طولانی یافته بود، برای جمعی نقل میکرد و نگارنده از مستمعین بود که «چون باب شیرازی بود و هنوز داعیهای نداشت غالب اوقات با سایر تجار شیرازی در سرای شیخ بوشهر بدیدنش میرفتیم و با او انس گرفته بودیم، ولی بسیار کم حرف بود و تا ضرورت اقتضا نمیکرد لب بسخن نمیگشود حتی جواب سؤالهای ما را نمیداد و علی الدوام در افکار خود فرو رفته بود و بر لب اذکاری داشت، که بتکرار آنها خود را مشغول همیداشت، جوانی خوش قیافه بود که ریش کمی داشت و قبائی نظیف میپوشید و شالی سبز رنگ بکمر میبست و عمامه مشکی بسر داشت».
باب هنوز بحد بلوغ نرسیده بود که پدرش وفات یافت و حاج میرزا سید علی خالویش او را به مکتب سپرد و کفیل معاشش شد و چون خواندن و نوشتن را بیاموخت و بحدبلوغ رسید بشراکت خالویش بتجارت پرداخت و به بندر بوشهر رفت و در سرای شیخ اقامت کرد، و روزها را بتجارت و شبها را بتهجد میگذزانید ـ و گاه در آفتاب سوزان تابستان بوشهر میایستاد و ادعیه و اذکاری میخواند و بعضی از مورخین نوشتهاند که منظورش از این ریاضیات تسخیر شمس بوده است.
باری پس از مدتی اقامت در بوشهر بعراق عرب رفت و در کربلایمعلی در مجلس درس سید کاظم رشتی شیخی (متوفی 1259) [1] حاضر شد و از گفتههای او (که اغلب تاویل آیات و احادیث میبود و دائما از ظهور حضرت مهدی دوازدهمین امام شیعه امامیه و نحوه ظهور او سخن میراند) استفاده کرد، و چون بسال 1260 از عراق عرب بحجاز رفت و مراسم حج را بجای آورد و به بندر بوشهر برگشت در عرض راه بوشهر بشیراز نامهای بامام جماعت بوشهر نوشت و در آن نامه ادعای مهدویت کرد و امام را بپیروی خود بخواند ـ و در شیراز نیز این ادعا را بنحو اشدّ تکرار کرد ـ و گروهی گفتهاش را مقرون بحقیقت پنداشت و باو گرویدند ـ و عدة زیادی او را درغگو خواندند و جمعی از مجانینش دانستند.
حسین خان آجودا نباشی که والی فارس بود از بیم هیاهو و هرج و مرج بنا به پیشنهاد فقهاء و علماء دینی شیراز او را مجبور کرد که در مسجد وکیل بمنبر رود و ادعای خود را تکذیب کند، و چنین کرد ـ ولی چون بعضی از عالم نمایان مانند سید یحیی دارابی آتش فتنه را دامن زدند، و بطرفداری باب با دولت طرف مخامصه شدند و دولت را در محذور قرار دادند ناچار بدستور حاج میرزا آقاسی رئیس الوزراء وقت باب را مغلولا بآذربایجان انتقال دادند. و نخست در قلعه ماکو مدت 9 ماه محبوس بود و سپس بقلعه چهریق انتقالش دادند و در آنجا زندانی شد.
در آنجا نیر با پیروان خویش مکاتبه داشت و کلماتی خالی از صحت و عاری از معنی مانند: و انا قد جعلناک جمالا جمیلا للجاملین ـ و انا قد جعلناک عظیماناً عظیماً للعاظمین ـ و انا قد جعلناک نوراناً نویرا للناورین الخ» مینوشت و بوسیله فریفتگان خود باطراف کشور میفرستاد ـ و از آنطرف پیروانش از قبیل: ملا محمد علی بار فروشی مازندرانی و ملا حسین بشرویه (از شاگردان سید کاظم رشتی) و قرة العین (ام سلمه دتر ملا صالح فقیه قزوینی) و ملا محمد علی زنجانی دست از آشوب و جنگ و جدال با دولت نمیکشیدند ـ اینستکه دولت دستور داد او را به تبریز بردند و مجلسی فراهم ساختند که چند نفر از علماء شیعه مانند: میرزا علی اصغر شیخ الاسلام و حاج ملا محمود نظام العلماء و ملا محمد ممقانی و امام جمعه نبریز همچنین ناصر الدین میرزا ولیعهد ایران در آن حضور یافتند و مباحثی پیش آمد که باب در پاسخ آنها فرو ماند و جمله «الحمدالله الذی خلق السموات و الارض» را غلط و تاء سموات را مفتوح خواند، و ناصر الدین میرزا شعر الفیه ابن مالک:
و ما بناء و الف قد جمعا | یکسر فی الجرو فی النصب معا |
***
بخواند و شاهد آورد، و باب جوابهای ناصواب داد، و چون از ادعای مهدویت برنگشت شیخ الاسلام او را تعزیر کرد و بچوب بست و از آن پس بار دیگر او را بقلعه چهریق فرستادند و بر او سخت گرفتندت در این میان محمد شاه قاجار وفات یافت و حاج میرزا آقاسی که بسائقه مسلک درویشی با او مدارا میکرد مغرول شد، و بعراق عرب رفت و ناصر الدین میرزای ولیعهد شهریار ایران و میرزا تقیخان امیر کبیر صدر اعظم او گشت ـ و اوضاع تغیر کرد، اینستکه بدستور میرزا تقی خان امیر کبیر در روز بیست و هفتم شعبان سال یکهزار و دویست و شصت و شش باب را به تبریز آوردند و باتفاق میرزا محمد علی زنجانی که از پیروان قابت العقیده او بود بدار آویختند سپس تیر باران کردند ـ و در آنوقت سی یا سی و یکساله بود.
باب در نزد پیروانش بنقطه اولی و سید ذکر و باب الله و طعلت اعلی ورب اعلی ملقب است ولی بیشتر او را نقطه اولی میخوانند و هم اکنون که سال یکهزار و سیصد و سی و هفت شمسی مطابق یکهزارو سیصد و هفتاد و هشت قمری میباشد معتقدین باب بچهار دسته یا مسلک یا بعقیده خودشان مذهب مختلف منقسم شدهاند:
1ـ بابی: که فقط بباب معتقدند و او را امام منتظر شیعه امامیه میدانند.
2ـ ازلی: که باب را امام منتظر شیعه امامیه و میرزا یحیی نوری ملقب بصبح ازل را جانشین او میدانند.
3ـ بهائی: که باب را مبشر من یظهره الله یعنی میرزا حسینعلی ملقب ببهاء الله و میرزا حسینعلی نوری را ظهوری ممتاز و برتر از تمام انبیاء بلکه العیاذ بالله ذات بیچون پروردگار جهان میدانند و عباس افندی ملقب بعبد البهاء فرزند او را جانشین و ولی امر الله و از پس او شوقی افندی (متوفی 1336 شمسی) را پیشوای مذهب خود میشمارند ـ ضمناً صبح ازل را دجال و مردود میدانند.
4ـ بهائی ناقضی: که باب را مبشر و بهاء الله را ظهوری ممتاز و برتر از انبیاء ولی جانشین او را میرزا محمد علی فرزند اصغر او و عباس افندی را دجال و مردود میدانند
و در این زمان عده بابی و ازلی و ناقضی بسیار کم است ـ و بهائیان تابع عباس افندی و شوقی افندی غلبه دارند.
کتاب «بیان» که بعربی مغلوط و فارسی است و در آن بعض احکام مذهب بابیه بیان شده از تألیفات باب است و تمام فرق بابی و بهائی آنرا ناسخ قرآن مجید تصور میکنند ـو یکبار در هندوستان چاپ شده و نسخههای خطی آن فراوانست و در کتابخانه مجلس و سایر کتابخانههای عمومی و شخصی موجود است.
در اینوقت که میخواستم بترجمه باب پایان دهم اتفاقاً یکی از مجلدات لغت نامه دهخدا (ب ـ بابک) که اخیراً چاپ شده بدستم رسید و مرحوم دهخدا ترجمه باب را مفصلا از صفحه 32 ـ 94 کتاب آورده است منجمله اسامی تألیفات او را بقرار ذیل نوشته است:
:سید علیمحمد باب رسالات بسیار دارد که برخی از آنها را در زندان نوشته است تا وسیلهای برای تبلیغ بدست پیروانش دهد و نام آن در کتاب بیان تألیف باب و نقطه الکاف آمده است، و کلیه آثار او در زمان صبح ازل در دست مردم بوده ـ و پس از ظهور میرزا حسینعلی و دعوی « مظهر الحقی» بتدریج آثار باب از میان بابیها جمع آوری شده است و اکنون بهائیها بگفتههای باب توجه ندارند بلکه فقط از دستورهای «بهاء الله» پیروی میکنند.
گفت و گو بینو صورت کتب باب را در کتاب خود موسوم به «مذاهب و فلسفه در آسیای وسطی» آورده است و همچنین نیکلا در کتابخود بنام «مذاهب ملل متمدنه» تاریخ سید علیمحمد معروف به باب یاد کرده است.
کتب و رسائل باب بنقل نقطه الکاف:
1ـ بیان (بعقیده من بیان فارسی بالتمام در ماکو تحریر شده زیرا که اسارت و حبس باب و شرح صدماتیکه باو رسیده در همه جای آن کتاب دیده میشود (ترجمه فرانسوی بیان توسط نیکلا صفحه 63)
2ـ تفسیر حدیث جاریه.
3ـ تفسیر سورة کوثر 4ـ تفسیر سورة والعصر 5ـ تفسیر سورة یوسف 6ـ خطبة قهریه 7ـ دعوات ایام هفته
8ـ رساله در خصوص تبدیل نام ملا حسین بشرویة به «آقا سید علی» که نام خود باب است
9ـ رساله در باب اینکه سبب چیست که علی «عظیم» میشود
10ـ رساله در نبودت خاصه 11ـ رسالة فروع 12ـ زیارت حروف
13ـ سی و سه دعا 14ـ صحیفة اعمال سنه
صورت کتب باب بنقل نیکلا در کتاب خود موسوم به «تاریخ سید علیمحمد باب» که از کتاب الفهرست باب اقتباس نموده است.
1ـ تفسیر سوره یوسف (111 سوره) شامل 936 بیت است و اسامی سور را نیز بدست میدهد)
2ـ کتاب صحیفه در اعمال سنه (14 باب) 3ـ کتب خمسه بملاحسین 4ـ کتب ثلاه بمیرزا سیدحسن 5ـ کتب العلماء 6ـ کتب ملا حسن
7ـ کتاب مجید (یا بیان ـ عربی و فارسی) 8ـ کتب سنه بخال 9ـ کتابین بحاج ملا محمد 10ـ کتابین بیت
11ـ کتب ثلاثه 12 ـ کتاب الامام الحنفی 13ـ کتاب بحاج محمد کریمخان
14ـ کتاب حاج ملا محمد 15ـ کتاب بمیرزا عبدالباقی رشتی
16ـ کتاب بمیرزا سید حسن خراسانی 17ـ کتابین بملا صادق خراسانی
17ـ کتابین بملا صادق خراسانی 18ـ کتاب بمحمد کاظم خان 19ـ کتاب شیخ سلمان
20ـ کتاب شیخ خلف 21 ـ کتاب شریف سلیمان بمکه 22ـ کتاب سید علی کرمانی 23ـ کتاب سلیمانخان
24ـ کتاب الفهرست (این کتاب در شیراز نوشته شده و نیکلا صورت کتب باب را از این کتاب استخراج کرده است)
25ـ کتاب صحیفه بین الحرمین (در هفت باب و مابین مکه و مدینه تألیف کرده است) (آئین باب صفحه 4) و نیکلا گوید کتاب بسیار کمیابی است (نیکلا صفحه 214) و بعضی گفتهاند بعد از زیارت مکه در شیراز نوشته شده است ولی مؤلف «الکواکب الدریه» در صفحه 44 گوید در مکه تألیف شده است.
26ـ تفسیر بسم الله 27ـ تفسیر سوره بقره 28ـ کتاب الروح (هفتصد سوره) و بنا بعقیده نیکلا در میان دریا ما بین مسقط و بوشهر در موقع مراجعت از سفر مکه نوشته شده است (ترجمه نیکلا صفحه 51 و 220) در موقع گرفتاری باب مسلمانان در شیراز آنرا بچاه انداختند و چون بیرون آوردند مقداری از آن خراب و سیاه شده بود.
29 ـ جواب المسائل 30 ـ رساله فقهیه (نیکلا در صفحه 191 اشاره میکند که آن اولین کتاب باب است و شاید وی را در هیجده یا نوزده سالگی نشوته باشد و مترجم کتاب نیکلا در شماره 35 فهرست کتابها آنرا بنام «کتاب الفقه» یاد میکند.
مترجم تاریخ سید علیمحمد باب تألیف نیکلا در پاورقی صفحه چهل آرد: بعلاوه بر صورت فوق مطابق تحقیقاتیکه من کردهام چند کتاب دیگر نیز موجود است که بقلم خودباب نوشته شده از این قرار:
1ـ اسماء کل شئی (که کتابیت بزرگ) 2ـ کتاب جزا که شامل احکام است 3ـ ادّله سبعه (که نیکلا آنرا بفرانسه ترجمه کرده است)
4ـ قیوم الاسماء 5ـ صحیفه محزونه 6ـ صحیفه رضویه
7ـ رساله ذهبیه 8ـ صحیفه عدلیه 9ـ رساله در اثبات نبوت خاصه برای معتمد الدوله
10ـ تفسیر سوره والعصر 11ـ تفسیر سورة حمد 12ـ کتاب حسینیه 13ـ صحیفه شرح دعاء النبیه 14ـ دعاء الحروف و زیاراتها 15ـ کتاب القهریه 16 ـ خلاصه الدعاء 17 ـ تفسیر الهاء 18 ـ تفسر الواو و الصافات 19 ـ تفسیر دائرة الحنه
20 ـ تفسیر التوحید 21 ـ تفسیر سورة القدر 22 ـ توقیعات و نصوصات متفرقه
23 ـ کتاب زیارات 24 ـ بازهم کتاب زیارات 25 ـ کتاب الفقه
26 ـ کتاب الواحد «و هی تسعه عشر سورة و قد انزل الله للحروفات الحی»
27 ـ کتاب بمحمد شاه 28 ـ کتاب چهار شأن ـ انتهی
چنانکه معلوم است اغلب اینها رسالههای کوچک بلکه نامهئیست که باب باشخاص نوشته است و اطلاق نام کتاب با تألیف بر آنها صحیح نیست.
باب اصطهباناتی = متوفی بعد 1264
شیخ میرزا بابا فقیه اصطهباناتی
صاحب اعلام الشیعه مینویسد از فقهاء عصر خود بود، و با پول ثلث یکی از ثروتمندان که مرحوم سید محمدب اقر حجة الاسلام اصفهانی در اختیار او گذاشت خانه و آسیائی در نجف خرید و وقف طلاب علوم دینیه کرد و نیز در اصطهبانات که وطنش بود در سال 1264 مدرسه و گرمابهای بنیاد کرد.
فوتش بعد از سال 1264 واقع شده است.
[1] ـ میرزا عبدالحسین آبتی در صفحه 25 «الکواکب الذریه فی مأثر البهائیه» چاپ مصر وفات رشتی را سال 4251 مینویسد و قطعاً اشتباه چاپی است زیرا که خود او در صفحه 27 همان کتاب ذیل تصویر رشتی فوت او را سال 1259 قید کرده ـ صاحب ریحانة الادب هم کلمه «غاب نور» را که 1259 میشود سال فوتش میداند.