آقای سید جلال الدین تقوی شیرازی فرزند مرحوم سید محمد شریف تقوی مجتهد ونکی ترجمه و شعرش را در سالنامه حوزه فرهنگی شهرستان شهرضا سال 1336 دیدهام و عیناً نقل میکنم:
آقای سید جلال الدین نقوی نماینده فرهنگ حومه فرزند مرحوم آیة الله تقوی شیرازی از ادباء و فضلاء معروف شهرضا میباشد.
آقای تقوی در سال 1282 شمسی در شهرستان شهرضا تولد یافته و پس از تحصیلات ابتدائی ـ صرف و نحو و منطق را در خدمت حضرت حکیم فرزانه فرا گرفته بعداً چند سال در اصفهان در مدرسه «جده بزرگ» و در تهران در مدرسه سپهسالار علوم ادبی و عربی و پارهای از علوم جدیده را تکمیل کردهاند.
آقای تقوی دارای طبع و قریحهای سرشار میباشند. و اشعار ایشان مکرر در جرائد و مجلات بطبع رسیده است ـ مدت سه سال هم روزنامه «شهرضا» را منتشر ساخته که بعداً بعلل قانونی تعطیل گردیده است.
اینک نمونهای از اشعار ایشان بنظر خوانندگان میرسد:
گلاب از روی و ناز از خشم و مشک از موت میریزد ببستان آبروی گل ز رنگ و بوت میریزد
جهانی شد معطر از گل رخسار زیبایت زبس نسرین و سنبل ـ سوسن از هر سوت میریزد
بلا از چشم و کین از مژه جور از ابرویت جانا هزاران فتنه بینم از سر هر موت میریزد
وفا از لب ـ صفا زا رو ـ جفا زا چشم و کین از مو گه قهر و آشتی هر دم ز موی و روت میریزد
گه ازخال سیاهت بر فریبم دانهها ریزد گهی بر صید دل دام از سر گیسوت میریزد
نه جوبست این بپای سروـ این اشک است گز دیده
مرا هر دم بیاد قامت دلجوت میریزد
رود افسانه گشتار چنگیزی ز خاطرها ز بس چشم تو خون عاشقان کوت میریزد
نیازت نیست بر شمشیر چون خواهی کشی ما را
که نازت خون ما چون خنجر ابوت میریزد
آتش آها از آن ترسم تنم زین آه سوزد آنچنان سوزد که برحالم دل بد خواه سوزد
آخر ای آه سحرگاهی روان شو سوی کیوان تا که بنمائی بیزدان عاشقی از آه سوز
سوی کیوان هم مرو ای آتشین آها که ترسم از شرارت کوکب رخشنده سوزد ـ ماه سوزد
خرمن هستی دهد بر باد آه آتشینم آنچنان کز شعلة آتش پری از کاه سوزد
با چنین آه شرر باری که دارد ایندل من گر بپوید راه وصلش دامنش در راه سوزد
ایندل سوزان و آه آتشین را عاقبت من
سوی درگاهی فرستم کاندر آن درگاه سوزد