مولی محمد جعفر بن عبدالصاحب خشتی دوانی الاصل
از علماء و مفسرین قرن سیزدهم هجریست، صاحب اعلام الشیعه مینویسد کتاب «احسن التفاسیر» بفارسی از تألیفات اوست، و در حدود سال هزار و دویست و نود وفات یافته است.[1]
جعفر خشتی متوفی
صاحب مجمع الفصحا مینویسد: از معاصر بن ما و از معارف اهالی فارس بوده در وقتیکه مجمد نبی خان قزوینی بحکم حضرت خاقان صاحبقران (فتعلی شاه قاجار) بسفارت هندوستان میرفت در منزل خشت این رباعی را بدیهه گفت:
چرخ نهمین گفت بخورشید منبر در رفعت و نور ما دو بودیم شهیر
انور ز توارفع ز خودی بینم چیست خور گفت بود قبه و خرگاه سفیر
سال فوتش معلوم نشد ـ احتمال میرود ابن جعفر خشتی همان مولی محمد جعفر بن عبدالصاحب سالف الترجمه باشد که صاحب اعلام الشیعه سال فوتش را در حدود 1290 ضبط کرده است.
جعفر دارابی = متوفی 1267
سید جعفر بن ابی اسحق موسوی کشفی دارابی الاصل بروجردی المسکن
از علماء و فقهاء و شعراء بزرگ قرن سیزدهم هجری است ـ و با شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام و سید محمد باقر حجة السلام و فتحعلی شاه قاجار معاصر بود ـ عالمی ادیب و فقیهی اصولی و محدثی دانا و مفسری متبحر و متکلمی جلیل القدر بود .
و او را تدلیفاتی بشرح ذیل است:
1ـ اجابة المضطرین فی اصول الدین و بعض فروعه و الاخلاق الکریمه که حاوی بیانات الیقانیة و تحقیقات عرفانیه میباشد و در هند و ایران چاپ شده است 2ـ ارجوزه فی الکلام 3ـ ارجوزة فی المنطق 4 ـ ارجوزة فی النجو و از ابیات آنست:
ام العلوم النحو و الصرف آب و کل علم بعد ذین یطلب
5ـ برق و شرق که شرق و غرب نیز گویند (در شرح بعضی از احادیث دینیه که بپارسی فصیح مسجع و مقفی موافق مشرب اهل ذوق و عرفان شرح کرده است)
6ـ البلد الامین (منظومه ایست در اصول عقاید و از هزار بیت متجاوز است و نواده او میرزا ابوالحسن اصطهباناتی کتابی بنام «الحصن الحصین فی شرح بلد الامین» در شرح آن نوشته است)
7ـ تحفة الملوک فی السیر و السلوک[2] کتابیست در عقل و جهل و تعدیل قوای آنها و آنرا بفارسی بنام فتحعلی شاه قاجار تألیف کرده و در آخرش قصیدهای در مدح مشارالیه سروده است و از ابیات آنست:
مهمهای طوطی سخن بسیار شد زین سخن هر صفحهای طومار شد
داستان عقل بی پایان بود آنچه ناید در بیان ـ عقل آن بود
8ـ سنابرق ـ
نام پدر سید جعفر را در «اعیان الشیعه» و چند جا از «الذریعه» اسحق نوشتهآند ولکن در چند جای دیگر از الذریعه ابوالسحق نوشته شده و سید حسین بروجردی که از تلامذه کشفی بوده است و البته ابصر و اخبر است «ابی اسحق» نوشته ـ بلکه در تحت عنوان سنابرق مذکور فوق از خود کشفی نیز ابی اسحق نقل کرده ـ باری تردیدی نیست که نام پدر کشفی اسحق نبوده بلکه ابی اسحق بوده و با خود ابی اسحق کنیه و نام اصلیش چیزی دیگر بوده است ـ
وفات کشفی در سال هزارو دویست و شصت و هفت واقع شده است ـ و سید حسین بروجردی در منظومه «نخبة المقال» تاریخ فوتش را چنین گفته است:
سیدنا الاصفی اجلیل جعفر ابن ابی اسحق المفسر
قد کان بدراً لسماء العلم و بعد لمح غاب نجم العلم
عدد کلمه «لمح» (78) عمر او و عدد جمله غاب نجم العلم (1267) ماده تاریخ وفات اوست ـ [3]
کشفی را دوازده پسر باسامی ذیل بوده است:
1ـ سید اسحق 2ـ سید صبعة الله 3ـ سید یعقوب 4ـ سید مصطفی 5 ـ سیدسینا 6 ـ سید عیسی 7ـ سید حسن 8ـ سید علی 9ـ سید یحیی 10 ـ سید موسی 11 ـ سید روح الله 12 ـ سید ریحان الله و سید یحیی همانست که بمیرزا علیمحمد باب شیرازی گروید و در اوائل سال 1266 با متابعین خود قلعه نیریز فارس را متصرف شد و با مآمورین دولت جنگید و پس از چند ماه مغلوب و در حیات پدر مقتول شد ـ
ترجمه پسر دیگرش ریحان الله خواهد آمد ـ
[1] ـ اعلام الشیعه
[2] ـ نسخة خوش خطی از این کتاب که تاریخ کتابتش 1254 است و پشت صفحه اول کتاب نوشته شده که برای بهمن مرزا پسر فتحعلی شاه تحریر شده ذیل شماره 1200 ـ 76 در کتابخانه مجلس موجود است
[3] ـ اقتباس از جلد سوم ریحانة الادب و نخبة المقال و سایر مآخذ