آقای علی محمد بوشهری مدیر روزنامه آشتی فرزند مرحوم میرزا جواد ناظم الحکماء طیب کازرونی
از شعراء معاصر است ـ پدرش از دانشمندان نامور بود و ترجمهاش در این کتاب آمده است
ابیات ذیل که در جواب بهمنی گفته در کتاب «اسرار خلقت» منطبعه طهران چاپ شده است اشعار دیگرش بدست نیامد.
ز من ای پیک بر گو بهمنی را فرو هل این غرور و تو سنی را
بود منزلگه تو خلوت دل مبارک بر تو باد ایدوست منزل
در این خلوت سرای خالی از غیر همی مینوش بادردی کش دیر
بسیر نقش گیتی شاد و خوشباش مکن چون و چرا ـ در کار نقاش
اگر نطق و قلم دادت خداوند مجو مافوق ادراک خود آوند
تو گوئی از چه خلقت کرده ابلیس که بندد پیش ایمان سد تلبیس
چه میشد گر نبودی شام تاریک چرا باشد یکی بد دیگری نیک
تو گوئی از چه جمعی بی نیازند گروهی بینوا ـ در سوز و سازند
دخالت در امور کبریائی بسی کردی و در کار خدائی
بدینسان تا گشودی لب بگفتار بپاسخ ساختی جمعی گرفتار
کنون ای شمع جمع بزم عرفان ز من بنیوش سر کار «یزدان»
چو نفس سر کش اول آفریدند خرد با او به یکجا در دمیدند
همان اهریمن نفس است شیطان جز او دیوی نیامیزد بانسان
نترسد ز اهرمن مرد خردمند نیفتد بخرد از ابلیس در بند
وگر نبود کسی را عقل همدم نشاید گفتنش ز اولاد آدم
که فرق آدم و حیوان دو چیز است یک نطق و دگر عقل و تمیز است
تا اینکه میگوید:
کنون ما را ز تحقیق آگهی نیست فضولی جز اصول ابلهی نیست
همان را کز برایش دل بسوزد توانا گر شود آتش فزوزد
مراد ما سخنهای کهن نیست بهر افسانهای منظو رمعنی است
چو ما بسیار کس زادند و رفتند بجز افسانهای ـ دیگر نگفتند
نبرده قصهها را تا به انجام که نوشاند اجل ناگه یکی جام
چه بودی گر که دراسرار دادار نمی راندیم اینسان خیره گفتار
بد و نیکی که ما هرگز ندانیم نمیگفتیم دانیم و توانیم
در این در پای اخضر بی شماره بود اجرام و خورشید و ستاره
مشبت را اصول اعتراضی
نمیکردم و خود گردیم قاضی