هیدج ـ بکسر هاء هوز و سکون یاء و فتح دال ابجد و سکون جیم ـچنانکه در کتاب «فهرست علماء زنجان: ۱۳۳» نوشته، قریه بزرگی است از مضافات زنجان در نزدیکی ابهر رود که از اعمال خمسه و میانه زنجان و قزوین افتاده.
و مرحوم هیدجی صاحب این عنوان ـ چنانکه در (ص ۱۳۵) این کتاب فرموده ـ نامش حاجی ملا محمد بن حاج معصوم علی، و خود از مشاهیر حکماء الهین و معاریف اساتید و مدرسین این عصر در تهران بود، و شرح احوالش در آخر حاشية خودش بر «شرح منظومه: ۴۳۵» و «فهرست علماء زنجان: 135» و «الذریعه ۶: ۱۳۶ ش ۷۴۱ و ۱۳: 90 ش ۱۸۶۳ و و ۹ : 1304 ش 8364)نوشته، و از آنها همه چنین برآید که وی در اینسال (1270) به نص این مأخذ اخیر در هیدج متولد شده و در سنه ۱۲۹۷ مهاجرت بقزوین نمود و علوم منطق و نحو و صرف و معانی و بیان را تحصیل کرد، آنگاه در ۳۵ سالگی بطهران و نجف رفت و پس از بیست سال بطهران باز آمد، و در نزد میرزا محمد حسین مدرس سبزواری (۱۳۱۷) علوم کلام و ریاضیات را، و در نزد میرزای جلوه معارف حقه و فنون حکمت را، و در نزد علماء دیگر فنون فقه و اصول و حدیث و غیره را درس خواند.
آن گاه در مدرسه منیریه امامزاده سید ناصرالدین بعنوان تدریس معقول بر قرار و در حدود سه سال آنجا بتدریس معقول مشغول بود، و گاهی شعر هم بفارسی و ترکی میگفت و تخلص از نخست مغنی و سپس هیدجی بنسبت قریه مرقومه مینمود، بعد از پدر علایق ارثی را از ملل و مواشی برادران خود واگذار و مجرداً در طهران به انزوا و قناعت عمری را بسر آورد، و غیر از حج و زیارت ائمه(ع) سفری دیگر نکرد، بلکه خود را آلوده به تزویج نیز نفرمود.
و «تعلیقهئی بر شرح منظومه حاجی» در حکمت که ذکر شد و «مجموعهئی در نظم و نشر عربی و فارسی و توکی» در آداب و اخلاق و حکم و امثال تاًلیف کرد، و در «الذریعه ۳ : ۹۰ ش 1863» تعبیر از این تعلیقه به «شرح منظومه» نموده. و نیز منظومهئی دارد بنام «دانشنامه» (بگفته مؤلف فرهنگ سخنوران: ۶۳۶ چاپ سیم دانشنامه و دیوان هیدجی در تبریز انجام شده و ترجمه حال حکیم هیدجی بنحو اجمال در آن آمده، و نیز از ماخذ شرح حال آن مرحوم کتاب «رجال آذربایجان در عصر مشروطیت : ۱۸۴ - ۱۸۳» را یاد کرده است. م.)
در برابر شاهنامه. و اینک این چند شعر از او نوشته شد:
بپا کسی دل پیران پارسا سوگند
که من بجاه و جلال جهان نیم در بند
من از تمام جهانم بگوشهئی خشنود
من از متاع جهانم بتوشهئی خرسند
ز مال و مکنت دنیا نگاه پوشیدم
چو از نخست چنین داد پیر راهم پند
که ای جوان زجمال جهان فریب مخور
دل از محبت این پیره زال باید کند
منه بمال و بفرزند دل، نبخشند سود
ترا بروز قیامت نه مال و نه فرزند
بدان که عزت جان است با قناعت جفت
چنان که ذلت آن است با طمع پیوند
قسم بکیش مسیحا که هیدجی زین پس
بپای خود نگذارد کسی گذارد بند
و آخر در ماه ربیع الاخر اين سال، چنانکه در الذریعه 6: ش 741 نوشته ـ مطابق (مرداد - شهریور) ماه باستانی - در طهران وفات کرد و جنازهاش را به قم برده و در قبرستان بابلان دفن کردند.
و در مدرسه منیریه که وی در آن مدرس بوده - چنان که در (ص ۱۳۷) جلد مرقوم «الذریعه» در پاورقی نوشته - از بناهای امیر نظام حاکم طهران است که اتمام آن را خواهرش منیرالسلطنه زن ناصرالدینشاه نمود و به نام او موسوم شده. و در آن مقبره امامزاده سید ناصرالدین از اولاد حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) جد سادات طالقان واقع شده، و نصف این مدرسه و امامزاده در سنه ۱۳۵۱ که خیابان خیام را احداث میکردند در خیابان مرقوم افتاد. انتهی.
و منیرالسلطنه مرقومه را در «المآثر: ۱۵» منیرة السلطنه (با تاء تأنیث) و دختر محمد تقي خان معمار باشى و مادر نایب السلطنه (1272) نوشته.