وی از فضلاء متورّعین و کملای متقدّسین بوده، تحصیل علوم از جانب سیّد العلماء نموده.
صاحب تذکرة العلماء در احوال تلامذهی جناب سیّد العلماء مینویسد: فاضل فقیه مقدّس وجیه صاحب تصانیف کثیره حاج میرزا حسن عظیم آبادی که صاحب ورع و عابد و زاهد وخوش اخلاق بوده.
از تصانیف او در فقه استدلالی، رساله درصلوة جمعه، و رساله صوم و دیگر رسایل فقهیه که از او تفقّه ظاهر است. در اوّل حال به خدمت آن جناب معلی القاب دامت فیوضاته استفاده نموده نزد آن جناب از عماید موثّقین بود، لیکن بعد از آن که به شرف حجّ بیت الحرام و زیارت مشاهد مشرّفه أئمّه انام مشرّف شده مجاورت کربلای معلّی اختیار نموده به مصاحبت فاضل جلیل مشهور سیّد کاظم رشتی که ذکر بعضی حالاتش در احوال جناب مقدّس القاب سیّد مهدی بن سیّد علی طباطبایی کربلائی گذشت خوگر شده سبسلع جنبان متابعت جدیده آتش گردیده و تلمّذی به خدمت نموده او را بر طریقه حق گمان کرد و ارادت راسخ به او عقیدت بالغ به استادش به هم رسانید. و شاید که به سبب قلّت تتبّع و عدم بلوغ عربیة کمال در تحقیق عقاید حقیقت حال بطلان مآل از طریقه بر او مشتبه بوده باشد و چون به مرتبهی ثانیه از آن اماکن متبرّکه که مراجعت نموده در آخر سنه 1252 یک هزار و دو صد و پنجاه و دو هجری به بلدهی لکهنو رسیده چند سال اقامت وعظ را بر طبق اقوال مخترعه سیّد کاظم رشتی و شیخ احمد احسائی بنا نهاد و تصانیف خود را مثل کتاب کشف الظّلام و رساله ترجمهی حیوة النفس و دیگر رسایل که اکر آنها مبنی بر تأیید اقوال ایشان است رواج داده جناب مولانا سیّد العلماء دام ظله العالی به حسب وسع تنبیه و تذکر او در باب بطلان طریقه ایشان نمودند لکن سودمند نیفتاد چنانچه آن جناب در اوائل کتاب افادات حسینیّه که در ردّ اقوال مخترعه سیّد رشتی و شیخ احسائی است تحریر فرموده، فمن شاء فلیرجع الیه، و بالجمله حاجّ مذکور بار دیگر درسنه 1260 یک هزار و دو صد و شصت هجری به عزم سفر عتبات عالیات از این بلده روانه شده تا آله آباد رسیده بود که وفاتش درهفدهم ماه رمضان درسنهی مذکور در رسید. انتهی.
العلّامة الفهامة قدوة الأُدباء برهان الفضلا مولانا السیّد نجفعلی الحسینی النّونهرودی الغازیپوری (قدس الله روحه و نور ضریحه)
طول و هرض استجماع کمالات قوّت نظریّه و علمیّه آن جناب فزونتر از حدّ و بیان و علوّ مراتب فضائل علمیّه و فواضل علمیّه آن حضرت بالاتر از نهایت احاطه مقدور لسان این کجمج بیان است و بلکه غایت انجلاء مستغنی از لمعات بیان لمحات بنان است
مصرع: به آفتاب چه حاجت شب تجلّی را.
اگر در معارک مناظرات افاضل او را اسد المعارک گویم به جاست و اگر در میادین مطارحات او را یکّه تاز میدان نکته رسی و دقیقه طرازی اعتقاد کنم سزاست به حدّت ذهن وجودت طبع به حدّی معروف و مشهور بود که موافق و مخالف را بر این معنی اتفاق کلی میداشتند. و از خصایص وهبیّه آن جناب بوده که همیشه در معارک مناظره بر خصم مظفّر و منصور وموفق و مسدد به عمود نور بود افاضل روزگار در مناظرات او را اقرار به بطلان دعاوی خود میکردند.
ازآن جمله مناظره ای است که آن جناب در مسئله نکاح زن امامیّه با مرد سنی با جناب سید المدقّقین سند المهندسین مولانا غلامحسین مصنّف کتاب جامع بهادر خانی که ذکرش انشاءالله میآید، بر زمانی که سر کار عالی جناب نوّاب قمر رکاب مرجع الافاضل منهل الفواضل فاضل کامل راجه خان بهادر مغفور از اصحاب کمال هر فنّ و لاسیّما از این دو فاضل اجل مملو و مزین و جلوه افروز نزهت و نضارت جنّات عدن بود اتفاق افتاده از آنجا که مولوی غلام حسین بر استفتاء شخصی دست خط جواز نکاح زن شیعه با مرد سنّی فرموده بود چون آن کاغذ به نظر انور حضرت علامی رسید فتوای حرمت این نکاح را به کمال صراحت و وضاحت زیب رقم فرموده و حال آن که مصداق و مورد این مسأله در نفس دودمان و اقربای جلیل ایشان حضرت خان بهادر برّد الله مضجعه بوده امّا به مصداق إنّ اللهَ لا یستحیی و حدیث قل الحق و لو علیک بلا لحاظ مراعات خاطر داری ارباب دل بلا لحاظ احدی از کمال غلبهی لاهوتی که ما حی رسوم عالم ناسوتی بود دنیای دنی را بدتر از خار و خس شمرده و اهل حشمت دنیا را وقعتی به خیال شریف نیاورده اصلا از ابانت حقیقت امراللهی و ایضاح اوامر و نواهی اهل بیت حضرت رسالت پناهی صلّی الله علیه و آله ذرّه هم اغماض و اعیا نفرموده و این امر مادّه سعایت مفسدین کار در سرکار جناب خان مغفور شده اما از آنجا که معیار فضلاء روزگار و جوهر شناس علماء کبار بود اصلا التفاتی ما بین غوغای بی سر و پای دون نفسان نفرموده و بالجمله سخن از فاضلین به طول انجامید تا این که جناب علامی رساله در این مسأله از روی استدلال به کمال دقت و متانت و رشاقت الفاظ و عبارات در عربی ترتیب دادند و جمیع شبهات مخالف را در این مسئله عاطل و باطل فرموده چون آن رساله اینقه از نظر شریف جناب مولانا غلامحسین رسیده ثناهای بسیار بر عذوبت الفاظ و دقت معانی فرموده اعتراف کلی به خطای خود در این مسأله فرمودند و تلامذهی جناب ایشان روزی که این مسأله به خدمت شریفش فایز درس خود را موقوف کرده و همگی به مطالعه و مشاهده محاسن و نقل رساله مصروف کردند.
و از آن جمله مناظره ای است که با فاضل ابوالقاسم ساسانی در بلدهی عظیم آباد روی نمود ساسانی در فن مجادله و مناظره اکثر علوم را طی کرده و فضلای عصر را از نهایت حذاقت در فن جدل پایمال ساخته بود.
صاحب تصانیف عدیده بود:
از آن جمله حواشی او بر تفسیر مجمع البیان از نظر فقیر گذشته اما در بی دینی به حدی رسیده بود که شیطان رجیم را هم خجل میساخت در عظیم آباد دام تزویر را تقریر و تهمید آغاز نهاد و کوس لمن الملک الیوم را مینواخت و بی حجابانه فتوای اباحت خمر و قمار و دیگر کبائر را میداد و میگفت که اباحت این همه کبائر از خود قرآن به اثبات میرسانم از آن جا که نفوس اکثر افراد انسانی میل طبیعی به شهوات فانیه و لذّات عاجله دارند جمعی از جمله امراء و رؤساء آن شهر سر به نوای بی سر و پای او باختند و آن کج نهاد را قبله خود ساختند اَفَرَاَیتَ مَنِ اتّخَذَ اللهَ هَواهُ الآیه.
حضرت علامی را به مشاهده احوال ارتداد ساسانی و اتباع او که مصداق الناس همج رعاع اتباع کلّ ناعق بودند دل خون شده بود اما انتظار وقت را میکشید تا آن که ساسانی را به استماع آوازه کمالات و تبحّر جناب علامی در فنون عقلیّه و نقلیه هوای مناظره و معارضه در سر پیچید و قطعه استفتاء متضمّن اثبات حلیّت خمر از آیات قرآنی به انضمام وجوه عقلیه ترتیب داده و به خدمت آن جناب فرستاد علامی فرصت وقت را غنیمت شمرده رسالهی در جواب آن استفتاء تصنیف فرموده و اساس شهادت و اوهام باطلهی مستفتی را در آورده و اسم آن رساله شریفه را به الهاب السّقر علی من استحلّ الخمر، متمسّکا بآیه السّکر گذاشته چون ان رساله از نظر ساسانی گذشت تاب مقاومت نیاورده از عظیم آباد به جاهای دیگر فرار کرد و مردم از شبایک و غوائل اباطیل او آسودند. انفاری از امرا که گرفتار وساوس آن ملحد شده بودند از برکات انفاس مواعظ شافیه علامه بر جاده حق رجوع فرمودند الحق که اگر علماء آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر صفحه ظلمانی ارض اعلام هدایت را نصب نمی فرمودند آثار دین مبین مضمحل و مندرس میشد و این هم از جمله تصرفات قطب الأرضین و السموات صاحب الأمر علیه أفضل الصلوة و ازکی التحیّات میباشد که علماء اجلّه از فرقه ناجیه به این رفعت و منزلت با وجود قیام موانع تحصیل کمال پا به عرصه وجود این عالم مینهد و حدیقه ایمان را به آبیاری نشر علوم ربّانیّه و در جسم وساوس شیطانیّه تازه میدارند.
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: من کان من شیعتنا عالما بشریعتنا فاخرج ضعفآء شیعتنا من ظلمة جهدهم إلی النور العلم الّذی حبوناه به جاء یوم القیامه و علی رأسه تاج من نور یضیئ لاهل تلک العرصات و حلّة لا یقوم لاقلّ سلک منها الدنیا بحذافیرها ثمّ ینادی مناد:
هذا عالم من بعض تلامذة آل محمد الا فمن اخرجه فی الدنیا من حیرة جهله فلیتشبّث بنوره لیخرجه من حیرة ظلمة من هذه العرصات الی نیرة الجنان فیخرج کلّ من کان علّمه فی الدنیا خیرا او فتح من قلبه من الجهل تفلا او اوضح له عن شبهة.
و از آن جمله مناظرات تحریریّه آن جناب با مولانا منصب علی و نظرای ایشان از ارباب علوم قریهی شریفه زنگی پور یادگار بر صفحهی روزگارند و لطافت و فصاحت و براعت تحریرات علامی که در این مناظرات فایض شده ناظر را محو حیرت شخص کمال مینماید و هم عالیه طایر بلند خیال اذکیاء روزگار در پیش بلوغ این مراتب کمال سر به هوای ناکامی میدهد هر چند حضرت علامی اکثر علوم عقلیه و نقلیه را به سر کمال رسانیده ومسلّم افاضل بوده اما در فنون ادبیّه و انشای عبارات فارسیّه و عربیّه هم فرید عصر بود؛ چنانچه کتاب منشأت بدیعهی آن جناب شاهد عدل بر این مدّعا میباشد.
از افاضل تلامذهی آن حضرت جناب فاضل کامل آغا محمد صاحب عظیم آبادی بودند که در اواخر علوم ریاضیّه را در خدمت قُدوة المهندسین مولانا غلامحسین تحصیل و تکمیل نمودند و در فنون ریاضیّه ملکهی تامّه و مهارت وافره به هم رسانیده چنانچه بعضی رسایل دقیقه مشتمل بر تحقیقات عمیقهی جدیده ریاضیّه از آن بزرگوار مشتهرند حضرت علامی علوم عقلیّه به خدمت فضلاء فرنگی محلّ در لکهنو تحصیل و تکمیل فرمودند و علوم نقلیّه را از خدمت استاد الفضلاء امام الکملا مولانا السّیّد دلدار علی قدّس الله روحه استفاده فرموده و اختصاص تمام به حضور استاذ الفضلاء میداشت.
چنان چه مکتوب عربی که به کمال بلاغت در تعزیت آن جناب به حضور حضرت سلطان العلماء نوّر الله ضریحه تحریر فرموده بود بر این معنی دلالت تامه دارد، تمامی کتب درسیّه را از مقدمات صرف تا به میر زاهد شرح مواقف از قلم مبارک خود تحریر فرموده تحصیل فرمود علاوه از آن بسیاری از رسایل نادره و کتب را که اعداد مجموع آن از صد کمتر نباشد از دست اقدس خود قلمی فرموده خطّی در کمال ملاحت و خوبی داشته از بعض اجلّه ثقات شنیدم که نهایت عقیدت جناب خان بهادر قدس سرّه به حضور علامی به این حد رسیده بود که از کربلای معلی به وطن خود نوشته که حالا آفتاب عمر دو روزهی زندگانی به افق مغرب و زوال ارتحال رسید جمله خواهشهای دلی که متعلق به دین و دنیا بود سائق قضا و قدر به من کرامت فرمود اما این قدر حسرت دارم که اگر یک پیراهن کهنه جناب مولانا نجفعلی برای من بفرستید او را شامل رخت آخرت که عبارت از کفن است کنم از جناب نواب علی خان صاحب که ثقهی جلیل الشأن اند شنیدم که بعضی از فضلای اهل سنت که بنابر امتحان علامی بست و دو سؤال متضمّن مسائل مشکله علوم آلهیّه و طبیعیّه به آن جناب فرستادند مولانای علامی در یک شب جملهی اسئوله را جواب شافی به نحوی فرمود که سائل را چاره به جز اعتراف کمال علامی باقی نمانده از ثلث لیل تا طلوع آفتاب مدام موظّف صلوة اللّیل و دیگر طاعات و عبادات میبود و با وصف این زهد و عبادات و کمال تبحّر چون طبیعت فطری در نهایت حدّت و ذکاوت وافر و کثیر و اکثر میداشت، تحریرات آن جناب مشتمل بر ظرافت و نهایت لطائف که مقدور دیگران نباشد واقع شده اند چنان چه این معنی از جملهی تحریرات آن جناب چون نور بر شاهق طور است چنانچه روزی به خدمت آن جناب خبر رسانیدند که جناب مولانا حاجی حسنعلی صاحب زنگی پوری در کانپور جَج (نام عمده از احکام نصاری مثل القضاء قاضی) ملاقی شده و اغلب که بیرون از ضرورت شرعیّه بنا شد چون در میان جناب جناب حاجی و حضرت مولانا مطائبات معمول بود مکتوبی در کمال لطافت و رشاقت تحریر فرمودند که از جمله فقرات لطیفه این معنی است که شنیدم حج با جَج پیوست.
و از مصنّفات آن مرحوم:
- شرح قصیده سیّد حمیری رضی.
- حاشیه مثنّاة بالتّکریر بر شرح هدایة صدر علیه الرحمه.
- حواشی بر میر زاهد جلالیّه
- رسالت اثبات حرمت نکاح زن شیعه با مرد سنّی
- الهاب السّقر علی من استحلّ الخمر متمسّکا بآیة السّکر.
- رساله انساب عربیّه که تمامه مسجّع در کمال فصاحت انشاء فرموده، و وجه هجرت آبای کرام را از بلاد ایران بنهد و از دهلی و نونهره و سلامت انساب سادات مسعودیّه را شرح داده.
- کتاب مصائب الحسین عربیّه به طرز بحار الأنوار.
- کتاب مصائب الحسین در اردو.
- پنج گوهر.
- رسائل در علم کلام.
- حواشی بر منهاج الکرامة علامه حلّی علیه الرحمه.
- کتاب المنشیات البدیعه.
و نیز تفسیر بر قرآن و شرح بر الفیّه و غیر ذلک تصنیف فرموده.
و در شهر عظیم آباد به تاریخ شانزدهم ماه رمضان المبارک سنه 1261 الف و مأتین و احدی و ستّین من الهجرة علی هاجرها و آله الف الف سلام به عالم بقا به عمر پنجاه و تقریبا سه یا چهار زائد بر آن ارتحال فرمود و دامن از خارستان این جهان برچید و به مقام گلشن حیدری آرام فرمود.
بعض اشعار لوح مزارش این است:
دریغا آن امام و قبلهی دین چراغ افروز راه بزم ارشاد
سروش غیب سال رحلتش خواند ستون کعبه دین حنیف افتاد
دیگر از بعض اکابر عظیم آباد:
آن سیّد عالی نسب و نیک شمایل هم زاهد و علّامه این دور زمان بود
نامش نجف و لفظ علی گشته ضمیمش در سینه آن گنج ز هر علم نهان بود
در نصف ز ماه رمضان کرد چه رحلت تاریخ بگو نیمه ز ماه رمضان بود
پانزده قطعات تاریخ از افاضل تلامذهی آن جناب و دیگر علماء و اکابر بلاد مثل جناب علامی بحرالعلوم مولانا السیّد حسین النّونهری و جناب قدوهی ارباب مجد و علا شاه میرنجان صاحب اله آبادی و نظرای ایشان به فقیر رسیده اند که ایراد جمله تطویلی خواهد سبط علامه موصوف مولانا السّید مرتضی الملقّب بالفلسفی که از اکابر فضلاء اهل عصر است، انشاءالله شرح احوالشان به جای خود خواهد آمد انتهی.