محمدآصف محسنى
(متولد: 1314ش)
عنوان مقاله: تندیس خدمت
نویسنده: سیّد غلامحسین صادقى بلخابى
تولد
شیخ محمدآصف محسنى فرزند محمد میرزا، فرزند محمد محسن در شب جمعه 5/2/1314 ش. (22 محرم الحرام 1354ق. و 1936م.) در شهر تاریخى قندهار چشم به جهان گشود. قندهار یکى از بزرگ ترین شهرهاى کشور افغانستان است و در حدود ده درصد جمعیت آن را شیعیان تشکیل مى دهند و اهالى آن به زبان پشتو سخن مى گویند، ولى شیعیان از زبان فارسى درى نیز استفاده مى کنند.[1]
تحصیل
1. افغانستان
محمدآصف خواندن و نوشتن را در زادگاهش آغاز کرد و اوّلین معلمش پدرش بود که در آن زمان از کارمندان دولت محسوب مى شد. آیت الله محسنى در این مورد مى گوید:
«من در آن روزگار که به دنیا آمدم، نزد پدر خود درس خواندم. پدرم یکى از نویسندگان معروف زمان خودش بود و از آنجا که وضع مدارس دولتى غیر اخلاقى بود، پدرم نگذاشت مدرسه بروم و بعد در سال 1331 ش. مقارن بلوغ خود در ریاست اتاق تجارت قندهار مقرر شدم و شغل پدرم هم نویسندگى در دوایر دولتى بود و ضرورت نداشت که من همان شغلى که پدرم انتخاب کرده بود را نیز انتخاب کنم.»[2]
در مورد وظایف و تحصیلات خود در زادگاهش نیز مى گوید:
«بالاخره به پدرم پیشنهاد کردم که مى خواهم بروم درس دینى بخوانم. وى قبول نکرد. آنها (دولت وقت) از من امتحان سویه[3] گرفتند و سپس مرا در پُستى[4] در اتاق تجارت برگزیدند ولى من دیدم این راه آخرش بیهوده است و چیزى نصیب آدم نمى شود. همانطور که گوش بسته و چشم بسته به دنیا آمده ام، همانطور از دنیا مى روم و هیچ چیزى نمى فهمم. و لذا خوشم نیامد و به پدرم پیشنهاد کردم که درس علوم دینى را من بهتر دوست دارم. به من اجازه فراگیرى آن را بده. پدرم نپذیرفت و من هم اعتصاب کردم. یعنى بعضى از اوقات و بخصوص شب ها غذا نمى خوردم. ناراحتى تندى نکردم و فقط غذا نمى خوردم و بالاخره پدرم مجبور شد پیشنهاد مرا قبول کند ولى در آن موقع در قندهار عالم دینى وجود نداشت و بنابراین براى مدت هشت ماه در منطقه جاغورى ـ یکى از مناطق شیعه نشین در مرکز افغانستان ـ در مدرسه علمیه مرحوم آقاى شیخ وحیدى (حوزه اوتقول) که مرد متدین و دانشمندى بود و در نجف اشرف درس خوانده بود، رفته و ادبیات عرب و منطق را فراگرفتم.»[5]
2. پاکستان
محمدآصف در سال 1327 ش. در حالى که 13 بهار از عمرش مى گذشت، با پدرش به کشور پاکستان سفر کرد و در مدت هفت ماه اقامت در یکى از مدارس شهر کویته چهار کلاس را با موفقیت پشت سر گذاشت. و دو زبان اردو و انگلیسى را نیر ـ در حد تسلّط ـ فراگرفت.[6]
3. در پى دانش
سفر به نجف اشرف در آن زمان با مشکلات بسیارى همراه بود که مهم ترین آن عدم صدور گذرنامه بود، زیرا دولت ضد دینى و متعصب وقت، براى کسانى که قصد تحصیل در حوزه هاى علمیه قم و نجف را داشتند، گذرنامه صادر نمى کرد و با مشکل تراشى مانع سفر آنان مى شد، ولى این جوان خستگى ناپذیر براى هموارسازى مسیر سفر کارهاى زیر را با جدّیت تمام انجام داد.
الف) زمینه سازى سفر
در این باره مى گوید:
«یک گذرنامه جعلى درست کردم که بروم مشهد مقدس تا درس علوم دینى بخوانم. زیرا که دوره صدارت داود خان[7] بود که براى مردم شیعه هیچ هویتى و اصالتى قائل نبودند و من اگر مى رفتم و مى گفتم که من شیعه ام، مى خواهم به نجف اشرف و یا قم بروم و درس دینى بخوانم، هیچ کس گوش نمى داد و هیچ کارى نمى شد.»[8]
ب) ورود به مشهد و ردیابى با مشکلات
جوان دلباخته علوم دینى، خود را به مشهد مقدس رساند امّا نیروهاى امنیتى، او را دستگیر و به زندان انداختند و او مجبور شد بعد از مدتى کوتاه، ایران را ترک کند. خودش مى گوید:
«در مشهد مقدس گرفتار زندان شدم. به من اجازه اقامت به ایران را ندادند و خوشبختانه زندان آنها باعث توفیق من گردید چرا که زمینه اى شد براى رفتن ـ من ـ به حوزه کهن نجف اشرف.»[9]
4. کبوتر حرم علوى
این جوان پرتلاش در سال 1332 ش و در سن 18 سالگى خود را به نجف رساند و در مدت تقریباً سه سال سطح عالى را به پایان رساند و سپس در دروس خارج فقه و اصول اساتید بزرگ حوزه شرکت کرد.[10]
این عالم کوشا سطوح عالى را که در حوزه هاى علوم دینى معمولاً طى شش و یا هفت سال خوانده مى شد، در مدت تقریباً نصف آن فراگرفت. وى استاد خصوصى نیز بر مى گزید و در ایام تعطیل در درس استادان خصوصى شرکت مى کرد. او در این مورد مى گوید:
«من همان دروس سطح عالى حوزه را که بقیه در ظرف شش سال و هفت سال مى خواندند، در سه سال خواندم. در ماه رمضان و محرم درس مى گرفتم و روزهاى پنجشنبه و جمعه که حوزه تعطیل بود و طلبه ها به کوفه مى رفتند من درس مى گرفتم. درس هاى خصوصى داشتم و همین الآن شاید دروس سطوح در ایران بین هشت تا ده سال مى رسد، سرّش این است که درس هاى رسمى بسیار کم اند و بسیارى از ایام سال به تعطیل مى گذرد. اگر طلاب، درس هاى خود را فقط منحصر به درس هاى عمومى و ایام رسمى نمایند، جوانى شان یقیناً به هدر مى رود و این کار بدتر از قمار است. در قمار حد اکثر آدم پول را مى بازد اما در بیکارى، عمر و جان خود را مى بازد.»[11]
آیت الله محسنى پس از 14 سال تحصیل در حوزه نجف و رسیدن به مقام اجتهاد، به زادگاهش ـ قندهار ـ برگشت.[12]
استادان
استادان وى در افغانستان:
1 ـ شیخ عبدالکریم عظیمى
2 ـ شیخ قربانعلى وحیدى
اساتید سطح عالى و خارج او در نجف اشرف، آیات عظام:
1. سید محسن حکیم.
2. سید ابوالقاسم خوئى.
3. میرزا باقر زنجانى.
4. سید عبدالاعلى سبزوارى.[13]
تدریس
ایشان همزمان با تحصیل و تحقیق در نجف اشرف، سطوح متوسط و عالى حوزه را نیز تدریس مى کرد. وى در سال 1346 ش. پس از بازگشت به وطن و تأسیس حوزه علمیه در مرکز شهر قندهار و در کنار کارهاى دیگر همچون گفت و گو با محصلین دانشگاه، رسیدگى به امور مؤمنان و جذب جوانان به فراگیرى علوم دینى، شخصاً اقدام به تدریس علوم دینى کرد. در سال 1357 ش که در افغانستان کودتاى کمونیستى رخ داد و تمام فعالیتهاى علماى دینى متوقف و یکى پس از دیگرى دستگیر شدند. کشور را به قصد زیارت خانه خدا ترک کرد و از عربستانراهى سوریه گردید و هشت ماه در حوزه علمیه زینبیه حومه شهر دمشق به تدریس سطح عالى حوزه پرداخت و در سال 1376ش که در پاکستان به سر مى برد، به سازماندهى مجاهدان و تهیه وسایل نظامى و دیگر برنامه هاى جهادى و براندازى علیه حاکمیت کمونیستى مشغول بود، سرانجام آن کشور را به قصد حوزه علمیه قمترک کرد. در این شهر نیز ضمن رسیدگى به امور سیاسى کشور و هدایت مجموعه هاى فرهنگى ـ سیاسى شیعه، مشغول تدریس خارج فقه و علم رجال گردید.[14]
شاگردان
این عالم وارسته شاگردان بسیارى را تربیت کرد و تحویل جامعه اسلامى داد شاگردانى که هر کدام در زمان خویش داراى موقعیت علمى و اجتماعى مناسب بودند. نام برخى از آنها عبارتند از حجج اسلام:
1. سید ناظر حسین هادى (ابوالهادى): وى از چهره هاى شناخته شده دوران جهاد و مسئول امور مالى حزب حرکت اسلامى افغانستان بود.
2. شیخ سلمان احمدى: محقق حوزه علمیه قم.
3. سید محمدباقر مصباح: مدرّس حوزه علمیه شیراز.
4. سید محمد موسوى مالستانى: مسئول فعلى حزب حرکت اسلامى افغانستان در تهران.
5. شیخ على نقى وحدت: مسئول دفتر حرکت اسلامى افغانستان در شهر مرزى زابل.
6. محرم على مجاهد: مسئول شهریه معظم له در حوزه علمیه قم.
7. عبدالکریم واثق سرپلى: از مشاوران و نزدیکان آیت الله محسنى در امور جهادى و اجتماعى.
8. امان الله میرزایى: استاد حوزه علمیه قم.
9. شیخ سلمان عارفى: استاد حوزه علمیه قم.
خدمات
آیت الله شیخ محمد آصف محسنى در ضمن سال هاى حضور در حوزه علمیه کهن نجف چند مرتبه براى زیارت فامیل و بستگان و نیز بررسى و مشاهده اوضاع سیاسى و اجتماعى کشورش ـ بخصوص شیعیان ـ به افغانستان بازگشت و از وضع اسفبار شیعیان اطلاع کامل یافت. او براى آخرین بار که وارد کشور شد، با درایت و سعه صدر، خدمات ارزشمند و ماندگارى را از خود به یادگار نهاد که عمده ترین آنها عبارتند از:
1. مجموعه فرهنگى قندهار (حوزه علمیه، حسینیه و مساجد)
وى در سال 1346 ش به زادگاهش برگشت. در آن زمان شیعیان قندهار جمعیت کوچکى را تشکیل مى دادند.[15] آنها به علل مختلف ـ از جمله تعصبات شدید مذهبى ـ فاقد مجالس و مراکز مذهبى بودند. وى با عزم استوار بزرگترین محافل دینى وعظ و تبیین معارف اهل بیت(علیهم السلام)و احکام دینى را به راه انداخت و با پشتیبانى مالى شیعیان قندهار، مدرسه علمیه و حسینیه و مسجد باشکوهى را تأسیس نمود.[16]
علاوه بر آن به تأسیس بناهاى مذهبى در مرکز قندهار و شهرهاى اطراف پرداخت. خود مى گوید:
«کارهاى من همین کارهاى سنتى بود. در قندهار در ناحیه اوّل شهر مدرسه علمیه درست کردم و با جمع آورى وجوهات شرعى و خرید چند منزل مسکونى به این کار موفق شدم و در کنار حوزه دینى، مسجد و حسینیّه براى ترویج معارف اسلامى نیز بنا گردید و چندین مسجد در چند ناحیه اطراف شهر قندهار درست کردم. مانند: گرشک، لشکرگاه، فراه، ترین، هلمند و... که همه آنها با کمک مردم آن مناطق و دعوتى که از من مى شد، به آنجا رفته و آن بناهاى مذهبى را تأسیس مى کردم.»[17]
2. تبلیغ مسائل دینى
از آنجا که آیت الله محسنى با دو زبان درى و پشتو و متون فقهى و تاریخى اهل سنت آشنا بود، توانست تعصبات مذهبى و قومى را به طور بسیار چشمگیر کاهش دهد و زمینه تفاهم و تعامل میان شیعیان و سنى هاى قندهار را فراهم آورد. در این مورد مى گوید:
«با سخنرانى هاى که من مى کردم، برادرهاى سنّى با من خیلى خوب شده بودند. به منبر من مى آمدند. اغلب به منزل من مى آمدند با هم در باره مسائل مختلف صحبت مى کردیم و روزهاى عاشورا شاید چند صد نفر از برادرهاى سنى ما در پاى سخنرانى این جانب حاضر مى شدند و طرز تفکرشان نسبت به شیعه و اهل بیت(علیهم السلام)تغییر کرده بود و اما در سطح رسمى و دولتى تعصب و بدبینى زیاد بود. مثلاً من براى همین ساختمان هاى که در قندهار و هلمند و جاهاى دیگر ساختم، یعنى همان ساختمان هاى مذهبى، یک افغانى و یا یک تومان ایرانى از ایران نگرفتم و نه با هیچ یک از ایرانى ها ارتباط داشتم و حتى در آن زمان در همین سفارت ایران در کابل ما توهین مى شدیم.[18] توریست هاى غربى را ویزا مى دادند، وقتى که (نوبت) به من مى رسید، به سر و کله من نگاه مى کردند و مى گفتند: آقا نمى شود، به شما ویزا داد! و در داخل هم از طرف حکومت متهم بودیم که این پول هاى نفت است که در افغانستان این مسجدها و حسینیه ها را درست مى کنیم و علتش این بود که ایرانى ها شیعه اند و پس آنها به شیعیان (افغانستان) کمک مى کنند، در حالى که دستگاه پهلوى نه دین را قبول داشت و نه روحانیت را.»[19]
3. شوراى علماء
تأسیس شوراى علماء شیعه افغانستان از جمله خدمات ماندگار آیت الله محسنى است که مرکز آن در شهر کابل مى باشد و نمایندگى هایى در تمام شهرهاى افغانستان دارد.
از عمده ترین وظایف این شورا رسیدگى به مشکلات علما و طلاب، نظارت بر برنامه هاى آموزشى علوم دینى و سازماندهى تبلیغات دینى در بین مردم است. او مى گوید:
«براى اوّلین بار در پى فعالیت ها و گفت گوها با علماء و همکارى علماء و روحانیون تشکیلات جامعه روحانیت شیعه افغانستان را تأسیس نموده و ریاست آن را طبق انتخابات اعضاء آن به عهده دارم. در پرتو تلاش این شورا است که مشکلات عدیده روحانیت شیعه افغانستان بر طرف مى شود و توفیق روحانیون در امر تعلیم و تبلیغ دین افزایش مى یابد.»[20]
این شورا سالى یک مرتبه مجمع عمومى دارد که چند نفر از تمام نمایندگى ها شرکت مى کنند و درباره مشکلات تبلیغى و آموزشى و... به تبادل نظر مى پردازند.
در این شورا کمیسیونى به نام «شوراى اخوت اسلامى» هست که وظیفه اش تبادل نظر علماى شیعه و سنى است. معظم له در این باره مى گوید:
«الآن ما در شوراى علماء شیعه افغانستان یک کمیسیون به وجود آورده ایم بنام «شوراى اخوت اسلامى» که یک عده از علماء شیعه و یک عده از علماء اهل سنّت در آن کار مى کنند. من همین عید فطر امسال (1385 ش.) چند روز در هرات بودم که یک عده از علماء سنى و شیعه پیش من آمدند. من به آنها گفتم: باید یک انجمن اخوت دایر شود و این طرح (انجمن اخوت) باید در سراسر کشور به مرحله اجرا در بیاید.»[21]
4. رسمیت بخشیدن مذهب جعفرى
از دیگر خدمات مهم و به یادماندنى این فقیه مجاهد به رسمیت رساندن مذهب شیعه و تصویب آن در قانون اساسى افغانستان مى باشد. شیعیان افغانستان براى اولین بار در تاریخ این کشور هویت مذهبى، فرهنگى و اجتماعى خویش را پیدا کردند. در پى رسمى شدن این مذهب مناسبتهاى اسلامى چون عاشورا و... در سراسر کشور تعطیل عمومى اعلام شد و مورد احترام دولت و ملت قرار گرفت.
نکته قابل توجه اینکه: اعتبار و جایگاه علمى آیت الله محسنى چیزى است که علماى شیعه و سنى و قشرهاى مختلف آن را قبول دارند. به همین دلیل بود که بالاترین مدرک علمى کشور افغانستان از آکادمى علوم این کشور در تاریخ 10/5/1386 به ایشان اعطاء گردید و به عنوان اکادمسین کشور معرفى شد. جالب اینکه رئیس جمهورى افغانستان زیر ان مدرک علمى را امضاء نمود.[22]
سالیان سال بود که بحث رسمى شدن این مذهب نقل مجالس عالمان شیعه و سنى بود. هربار که تقاضاى آن از سوى شیعیان مطرح مى شد، مورد مخالفت شدید حاکمان و عالمان اهل سنّت قرار مى گرفت. این مسئله به ویژه در سالهاى بعد از خروج روسها از افغانستان با جدیت بیشتر مطرح شد. در این مسیر چه خونها که ریخته نشد! با این حال، مورد پذیرش قرار نگرفت. در دوره حاکمیت جدید این کشور، و درست بعد از انهدام گروه طالبان، بار دیگر این مسئله بر سر زبانها افتاد که یکى از پیگیر کنندگان آیت الله محسنى قندهارى بود. او بعد از زحمات بسیار، سرانجام موفق شد رسمیت این مذهب را در قانون اساسى کشور بگنجاند و به تصویب نمایندگان پارلمان افغانستان برساند.
یکى از عوامل عمده این موفقیت شهرت علمى و سابقه درخشان این عالم پارسا بود. معظم له در این خصوص مى گوید:
«من در یک جلسه به کرزاى ـ رئیس جمهور وقت افغانستان ـ گفتم: شیعه از تو توقع دارد، شیعیان در اصول تاریخ افغانستان محروم بودند و با توجه به نقشى که در روند جهاد و آزاد سازى کشور داشتند، امروز مى خواهند به حقوق خود برسند، این یک تعارف نیست.
به وى گفتم: من در سال 1270 ش. دوره عبدالرحمن، دیکتاتورى که هزاران دختر و پسر شیعه را به عنوان کنیز و غلام به پشتون ها فروخت را درک نکرده ام که بگویم: دوره او خوب بود و یا دوره سیاه طالبان ولى این قدر مى دانم که او از ملاهاى دربارى فتوا گرفته و زن هاى شیعه (طایفه هزاره) را به قندهار برده و به حیث اسیر همانند اسیران عصر جاهلیت (قدیم) به پشتون ها فروختند و سرهاى شهداى شیعه را در چهار دروازه قندهار آویزان کرده بودند. ولى طالبان این کار را نکردند، چرا که شرایط زمان اجازه این کار را نمى داد. و بدان که دوره سیاه طالبان هم گذشت. و این را هم باید بدانى که با توجه به جمعیت شیعه، ما پنج یک را از دولت خواهانیم و بالاخره پس از تلاش هاى پى گیر و قاطعانه ما پنج وزیر در کابینه داریم و در حالى که در دوران حکومت هاى پیشین، شیعیان حتى یک مدیر کل هم نداشتند.
از آن بالاتر مسئله رسمیت مذهب شیعه در ماده 131 و 40 قانون اساسى افغانستان آمده است. ما اکنون از طریق شوراى علماء با استرمحکمه، (دیوان عالى کشور) در ارتباط هستیم که محاکم جعفرى باید از محاکم اهل سنّت جدا شود و دستورالعمل به همه محاکم رفته است که فعلاً باید علما و شیعه ها تا جدا شدن محاکم در آنجا رفته و به دعاوى شیعیان رسیدگى نمایند.
علاوه بر آن در نتیجه تلاشى که ما کردیم به این موفقیت نیز دست یافتیم که وزارت معارف (آموزش و پرورش) موافقت کرده است که در کتاب هاى درسى بر اساس ماده 45 قانون اساسى عقاید و فقه جعفرى گنجانیده شود. براى من یک چیز بسیار جالب بود. و آن اینکه در لُوى جرگه[23]وقتى که ماده 131 قانون اساسى که به رسمیت یافتن مذهب شیعه اختصاص دارد، و ماده 45 آن که به عقاید و فقه شیعه مربوط مى شود، نوشته شد و بناشد براى تصویب، به آراء گذاشته شود رئیس جمهور به من گفت: من ماده هاى 131 و 45 را قبول دارم و سفارش هم مى کنم، ولى جواب علماء اهل سنّت در لُوى جرگه به عهده شماست. گفتم: عیب ندارد، شما بفرستید به مجمع لوى جرگه و من خود با علماى اهل سنّت صحبت مى کنم و این امید را داشتم که با بحث و استدلال علمى آنها را راضى کنم و با اکثریت آراء به تصویب برسانم ولى وقتى که در کمیسیون تفاهم رفتم، با کمال تعجب ـ که براى من تازگى داشت ـ دیدم ماده 131 و 45 قانون اساسى که به شیعیان مربوط مى شد، از جمله موادى بود که با رأى اکثریت به تصویب رسیده و حتى یکى از علماء و برادران اهل سنّت ما، مخالفت نکرده است.»[24]
5. تأسیس مجتمع علمى خاتم النبیّینیکى دیگر از خدمات ارزنده و عام المنفعه این عالم خدوم و کوشا تأسیس مجتمع علمى، فرهنگى و خدماتى خاتم النّبیّین است که با مساحت چهل هزار متر مربع در مرکز شهر کابل، و در ناحیه اى به نام «کارته سه» ساخته شده است که هم اکنون (که 27 / 8 / 1386 مى باشد) وى در کابل بوده و این مجتمع را سرپرستى مى کند. این مجتمع بخش هاى مختلفى دارد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
الف) حوزه علمیه
1. مدرسه علمیه مخصوص پسران و دختران این مدرسه به نحوى طراحى و ساخته شده است که هیچ گونه اختلاطى بین زنان و مردان به وجود نمى آید و راه هاى ورودى و خروجى آن نیز کاملاً از هم جداست.
2. پذیرش و جذب محصلان دروس علوم دینى بر اساس شرایط مشخص شده صورت مى گیرد. یکى از اهداف این حوزه تعلیم و تربیت فرزندان شیعه و سنّى در کنار هم است، تا الفت و برادرى در جامعه پایه ریزى شود.
3. مواد درسى این حوزه شامل علوم و معارف اسلامى چون: فقه، کلام، تفسیر، حدیث، رجال، منطق، ادبیات و... و نیز علوم جدیدى چون: جامعه شناسى، روانشناسى، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، ریاضى و... تدریس مى شود. جالب اینکه: در تبیین علوم اسلامى، آراء تمام مذاهب اسلامى مطرح شده است.
ب) مسجد جامع
در بخشى از این مجتمع مسجدى ساخته شده که داراى گنبد و مناره بسیار زیبا است و از نظر مهندسى، تلفیقى است بین معمارى سنّتى اسلامى و ساختمان سازى جدید.
این مسجد گنجایش حدود 000/2 نفر نمازگزار را دارد.
ج) کتابخانه
بخشى از این مجتمع عظیم علمى را کتابخانه آن در برگرفته است. در این کتابخانه 000/200 جلد کتاب وجود دارد که با سیستم پیشرفته و رایج دنیا اداره مى شود.
6. تلویزیون تمدن اسلامى
ایجاد شبکه تلویزیونى تمدن اسلامى یکى دیگر از شاهکارها و خدمات ارزنده این عالم پرتلاش است. وى با توجه به رویکرد تبلیغاتى جدید غرب در افغانستان و هجمه هاى گوناگون استکبار جهانى ـ بخصوص رسانه هاى تصویرى ـ وجود شبکه پرقدرت تلویزیونى را که با برنامه هاى اسلامى همراه باشد لازم و ضرورى مى دید. از این رو در ایجاد و انجام آن تلاش بسیار کرد. و اکنون در کابل برنامه هاى آن را زیر نظر و هدایت خود دارد.
این شبکه تلویزیونى بوسیله متخصصان داخلى و خارجى ساخته شده که با استفاده از ابزارهاى مدرن تبلیغى، به تنویر افکار عمومى جامعه اسلامى مى پردازد و آنها را از دام هاى سقوط و فریب باز مى دارد.[25]
7. تأسیس حزب حرکت اسلامى افغانستان
این حزب از قدیمى ترین کارهاى این عالم وارسته است. در سال 1358 ش. و در آغاز کودتاى کمونیستى و زمینه سازى شوروى سابق براى اشغال مستقیم کشور افغانستان، آیت الله محسنى حزب حرکت اسلامى را تأسیس نمود، زیرا بر این باور بود که بدون تشکیلات، نمى توان به دفاع از حریم اسلام و کشور پرداخت. وى در مورد تاریخ تأسیس و فعالیت هاى این حزب مى گوید:
«در تاریخ 19/1/1358 ش. که کودتاى سیاه کمونیست هاى افغانى به کمک شوروى اوضاع فکرى مسلمانان کشور را متغیر ساخت، نگارنده مانند بسیارى از اهل علم و مؤمنین، کشور را ترک و به مکه مکرمه مشرّف شدم و سپس به کشور سوریه رفتم. یک روز که در حوزه علمیه دمشق نشسته بودم، به طلاب افغانى که آنجا بودند، گفتم: درس خواندن ما و شما در شرایط فعلى کشور مانند آن است که تریاک بخوریم. امروز مسئولیت ما بیش از گذشته خطیر شده و وظیفه فعلى ما جهاد کردن است. من کوشش داشتم به پاکستانبروم. و چون ویزاى پاکستان را ندادند، ویزاى ایران را گرفتم و از باب اتفاق روز آخر که جانب ایران حرکت مى کردم، چند تلگرام از طرف طلاب حوزه علمیه قم به دستم رسید. نوشته بودند: هر طورى شده به ایران بیایید. و لذا ایرانآمدم و تصمیم داشتم کارى در راستاى جهاد انجام بدهم. دو سه روزى در تهران بودم و قسمت عمده مرامنامه حرکت اسلامى را در اوائل سال 1358 به کمک جمعى از اهل علم و پس از استقرار در شهر قم، نوشتم و حزبى را بنام «حرکت اسلامى افغانستان» تشکیل دادم و مبارزه نظامى و سیاسى و فرهنگى علیه کمونیست ها و براى آزادى کشور و حفظ اسلام و اقامه حکومت اسلامى آغاز کردم، تا امروز 22/11/1370 ادامه دارد.»[26]
حرکت اسلامى در کنار سایر احزاب اسلامى به کارهاى جهادى و براندازى علیه حاکمیت کمونیستى، استبدادى، ملحد و وابسته افغانستان به فعالیت پرداخت و با ایجاد هسته هاى مقاومت، حضور فعال و چشمگیر خود را در عرصه هاى نظامى، فرهنگى و سیاسى کشور به خوبى نشان داد. پس از سقوط حکومت غیر دینى و سر کار آمدن حاکمیت مجاهدان، نیز با داشتن چند وزیر در کابینه حضور خود را همچنان در عرصه سیاسى کشور حفظ کرد.
8. آثار قلمى
از دیگر خدمات ارزشمند و ماندگار این عالم خدوم و اهل قلم تألیف ده ها کتاب علمى، سیاسى، فقهى، فلسفى، اخلاقى، اجتماعى و... است. آنچه در پى مى آید اسامى برخى از آثار قلمى این عالم فاضل است:
1. صراط الحق: سه جلد و پیرامون مسائل اعتقادى
2. عقاید اسلامى: چاپ چهارم، سال 1373
3. اقتصاد معتدل: بررسى اصول اقتصادى اسلام در مقایسه با اقتصاد مارکسیسم و سرمایه دارى
4. عقاید، اخلاق و فقه
5. مجموعه مقالات در زمینه هاى مختلف علمى، اخلاقى و سیاسى
6. اقتصاد اسلامى
7. قرآن و یا سند اسلام
8. حدود الشریعه فى محرماتها و واجباتها: در 4 جلد وى در این کتاب واجبات و محرمات را در حوزه هاى حقوقى، اجتماعى، اقتصادى و... به تصویر کشیده است.
9. روابط انسان
10. جهاد اسلامى در 2 جلد
11. توضیح المسائل جنگى
12. حجّت
13. توحید اسلامى و دشمنان آن
14. مسائل پاراچنار
15. شیعه و سنى چه فرقى دارند؟: چاپ سوم، مرکز الابحاث العقائدین
16. همبستگى اسلامى: کابل، سال 1373
17. تصویرى از حکومت اسلامى در افغانستان
18. فواید دین در زندگى: چاپ دوم، چاپ مطبعه بلخ، 1385
19. گوناگون: در 2 جلد (مسائل اجتماعى، اعتقادى، اخلاقى و...)، چاپ جامعة اهل البیت، پاکستان، اسلام آباد، 1374
20. دفاع و حرکت
21. خود را بسازیم
22. حل 66 سؤال دینى
23. متافیزیک از نظر رئالیزم
24. فوائد دمشقى «تفسیر موضوعى»: چاپ دوم، 1384، مطبعه کابل
25. القضاء و الشهادة «مباحث فقهى»
26. اخلاق اسلامى
27. زن در شریعت اسلام
28. نظریات علمى، اجتماعى و اخلاقى: انشتارات ولایت، چاپ اوّل، 1372
29. وظایف اعضاى بدن: چاپ اوّل، 1374، اسلام آباد
30. عقاید براى همه: چاپ اوّل، 1374، پاکستان، اسلام آباد
31. روح از نظر دین، عقل و علم روحى جدید: چاپ مهر، چاپ اوّل، 1376
32. عدالت الصحابه (نقد و بررسى عدالت اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله)): چاپ اوّل، ناشر المسئول العام
33. جوانان و دوره جوانى: شعبه فرهنگى حرکت اسلامى، 1381، کابل
34. تفسیر سوره شمس: چاپ اوّل، کابل، 1384، چاپ مطبعه بلخ
35. چگونه مبلغ خوبى باشیم؟: چاپ اوّل، مطبعه بلخ، کابل، 1385
36. مهدى موعود: چاپ حوزه علمیه خاتم النبیین، کابل
37. دین و زندگانى: چاپ مطبعه بلخ، کابل، 1385
38. وظیفه علماء دینى ما: چاپ پرستش، چاپ اوّل، 1381، کابل
39. مسائل کابل (پاسخ به سؤالات): چاپ دوم، انتشارات واقفى، 1375
40. بحوث فى علم الرجال: چاپ و نشر المسئول العام للقسم الثقافى، 1375، اسلام آباد
41. جهانى شدن و جهانى سازى: در دست چاپ
42. الجامع الاخبار المعتبره (اخبار و روایات معتبر جمع آورده شده)
43. گفت و گوى دو رفیق
44. شرح کفایة الاصول
45. الفقه و مسائل طبیعیه: 2 جلد
46. الضمانات
47. قواعد الفقهیه و اصولیه
48. مشرعة البحار الانوار (بررسى دوره بحار)
49. الارض فى الفقه (مسائل فقهى زمین)
50. معجم الاحادیث المعتبره: 6 جلد
51. تساوى در اسلام
52. آینده حوزه هاى اسلام (طرح جامع و راهکار براى غناسازى و پیشرفت حوزه هاى علمیه)
53. در پناه دین
54. شرح کتاب الصوم من العروة الوثقى
55. شرح کتاب الزکاة
56. سیرى در صحاح (نقد و بررسى صحاح سته)
57. خاطرات زندگانى
58. هدایة المؤمنین ...
این مؤلف گرانقدر به طور کلى در حدود 96 اثر ارزنده تاکنون از خود به یادگار گذاشته است. وى در این باره و نیز پیرامون چگونگى نوشتارهایش مى گوید:
«من الآن عادت کرده ام اگر یک روز چیزى ننویسم شب حس مى کنم جنایتى مرتکب شده ام تال بحال 96 کتاب نوشته ام.»[27]
ویژگى هاى اخلاقى
آیت الله محسنى در پرتو عنایات خاصه پروردگار و برخوردارى از ویژگیهاى اخلاقى به موفقیت هاى چشمگیرى در عرصه هاى علمى، سیاسى و... رسیده است. در این قسمت به برخى از مُحسّنات اخلاقى وى اشاره مى کنیم:
1. برنامه ریزى
نظم و برنامه ریزى در تحصیل، تحقیق و امورات اجتماعى زمینه رسیدن به اهداف مورد نظر را فراهم نمود. وى برنامه ها و وظایف خود را پس از بازگشت به وطن چنین برشمرد:
«وظایف روزانه من پس از فراغت از تحصیل و مراجعت به قندهار امور زیر بود:
الف) تحقیق و تألیف
ب) تدریس علوم دینى، تبلیغ و ارشاد مؤمنین
ج) مصالحه و قضاوت در بین مردم و حل منازعات آنها
د) اخذ وجوهات شرعیه
هـ.) کمک و مساعدهاى مالى به فقرا و نیازمندان
و) ساختن مدرسه، مسجد و اماکن دینى و ارشادى
ز) اقامه نماز جماعت
ح) پاسخ به سؤالات و نیازهاى شرعى مردم.»
2. قناعت در زندگى
آیت الله محسنى از دوران طلبگى تا رسیدن به مقام علمى و سیاسى و اجتماعى، قناعت و عزّت نفس را فراموش نکرد و همواره با کم ترین در آمد زندگى کرد. وى در مورد سختى هاى دوره نجف اشرف و قناعت پیشگى خود مى گوید:
«وقتى زن گرفتم و پسر بزرگم به دنیا آمد، شهریه ام سه دینار شد و ما همان سه دینار را تا آخر ماه مى رساندیم. گرسنه مى ماندیم و یا نمى ماندیم آن مشکل ما بود. کس دیگرى پول نمى داد و مجبور بودیم بگذرانیم. من هیچ وقت از کسى پول نخواستم، حتى پدرم یک موقع به نجفآمد و گفت: من برایت پول فرستاده بودم. او خیال کرد که پول هایش رسیده. یک هفته آنجا ماند، طلبه ها همه به دیدن او آمدند. براى آن ها هندوانه هم خریدم و براى پدرم هم مجبور بودم یک آبگوشت درست کنم ولى یک فلس نداشتم ـ یعنى یک فُلس آن پول ها به من نرسیده بود ـ پدرم نیز از نرسیدن آن پول ها چیزى نفهمیده بود. و به وى هیچ نگفتم که به من پول بدهد. با توجه به آن که وضع مالى پدرم بسار خوب بود، در تمام عمرم حتى از پدرم هم پولى تقاضا نکردم. او یک هفته در نجف ماند و برگشت و اصلاً چیزى نفهمید که من دستم خالى بود و قرض کرده ام.»[28]
قناعت و بى توجهى به زرق و برق زندگى، ایشان را در برابر مشکلات استوار ساخت. یکى از شاگردانش در این مورد مى گوید:
«در مدت 24 سال که با آیت الله محسنى بودم، کمتر کسى را مانند این آدم دیدم به هرچه که داشت قانع بود و اصلاً به فکر خانه و تجملات و سرمایه اندوزى نبود.»[29]
3. استفاده از فرصت ها
معظم له از فرصت هایى که در زندگى اش پیش مى آمد، استفاده بهینه مى نمود. هیچ گاه وقت خود و دیگران را با بیهودگى ضایع نمى نکرد بخصوص در مورد تحصیل که تمام ذهن خود را متوجه آن ساخته بود و سعى مى کرد شرایط را به نفع خود تغییر و از آن به درستى استفاده کند. مثلاً به بهانه پیش آمدهاى شخصى حضور در کلاس درس و تدریس را فراموش نمى کرد. خودش در این مورد مى گوید:
«پدرم وقتى به نجف اشرف جهت زیارت و ضمناً دیدن من آمده بود، وقتى تصمیم گرفت به زادگاهش برگردد از من پرسید: تا کاظمین با من مى روى؟ گفتم؟ نه پدر! با احترام شما تا همین گاراژ نجف مى روم چرا که من درس دارم و از خود زندگى دارم، من باید درس بخوانم. امروز به خاطر شما درس را ترک کنم و فردا به خاطر دیگرى، آینده من چه مى شود؟ و بالاخره تا گاراژ وى را همراهى کردم و خدا حافظى نمودم.
یک روز هم در نجف مى خواستم درس بگویم که نامه اى از قندهار به دستم رسید. نوشته بودند که مادر پدرم فوت کرده و من خیلى او را دوست مى داشتم. زیرا او مرا در کودکى روى زانوى خود مى نشاند و قصه هاى شیرین مى گفت. و در ضمن نوازش به فراگیرى علوم دینى تشویق مى کرد و من از همان زمان تصمیم گرفتم بروم درس دینى بخوانم. یکى از طلبه ها گفت: بهتر است امروز به احترام او درس را تعطیل کنید. گفتم: این درست نیست مادر پدر من فوت کرده پس به شما چرا ضرر برسد و لذا درس را تعطیل نکردم.
همچنین در قندهار دخترم فوت کرد. وقتى از مراسم دفن او به مدرسه علمیه برگشتم به مدرسى رفتم تا درس بگویم و به طلبه ها گفتم: این یک قضیه شخصى است، به شما مربوط نیست و از این رو این قضیه نباید باعث تعطیلى درس شود.»[30]
نکته زیر گویاى همین حقیقت از منظر نگارنده است:
«در تاریخ 20/12/1385 ایشان را در منزلش ـ قم ـ ملاقات کردم. در ضمن توصیه به استفاده بهتر از فرصت و وقت را غنیمت شمردن مى گفت: «من در مدت 18 ساعت موفق شدم یک کتاب را بنویسم و اغلب در وقت مسافرت ـ چه داخل هواپیما، ماشین و... ـ بى کار نیستم و قلم را بر زمین نمى گذارم و برخى از کتب را در حال مسافرت نوشتم».»[31]
4. پشتکار
یکى از بستگان نزدیکش مى گوید:
«شب و روز در سختى و راحتى بیکار نیست. به عنوان نمونه ایشان کتاب جامع الاحادیث المعتبره را در کابل در شرایطى نوشت که آن شهر از چهار طرف زیر موشک و گلوله هاى مختلف قرار داشت و مرتّب از آسمان موشک مى بارید.»[32]
5. احتیاط در مصرف بیت المال
آیت الله محمد آصف محسنى قندهارى در دوران طلبگى و بخصوص در دوره جهاد مقدس، بسیار در مورد بیت المال احتیاط مى کرد و کارمندان دفتر و فرماندهان نظامى را به صرفه جویى در بیت المال سفارش مى نمود و مى گفت:
«در شرایط سخت جهادى و بحران اقتصادى که امروز دامنگیر ملت شده است، نباید در مصرف بیت المال زیاده روى کرد.»
یکى از همکاران ایشان مى گوید:
«من در سال 1358 ش. در تهران، در یکى از تشکل هاى سیاسى و فرهنگى که تحت نظر آیت الله محسنى اداره مى شد، فعالیت مى کردم. هرگاه خود ایشان در دفتر مى آمد، مى گفت: امروز مجاهدین در افغانستان بیش از ما نیاز به غذا دارند و لذا باید صرفه جوئى کنیم. دستور مى داد: سیب زمینى را با آب و روغن بپزند و خود در کنار همه مى نشست و غذا مى خورد و به ما طلبه ها که فعالیت مى کردیم مى گفت: شما لازم نیست حقوق دریافت کنید زیرا
اولاً: برنامه هاى جهادى اجازه آن را نمى دهد که ما در این شهر آرام، در دفتر نشسته و با انجام کار کوچکى حقوق دریافت کنیم.
ثانیاً شما در خانه هاى خود هم باشید، غذا مى خورید و این جا غذاى شما را دفتر مى دهد. همین طور دفتر کرایه ماشین شما را در خلال انجام مأموریت تبلیغى و خدمات در راستاى جهاد مى پردازد. از این رو دیگر به حقوق نیاز ندارید.»[33]
یکى از همکاران جهادى ایشان مى گوید:
«در خردادماه سال 1363 که دفاتر حرکت اسلامى در زمینه هاى سیاسى، نظامى و فرهنگى فعالیت بسیار چشمگیرى داشت، ما چند نفر در دفتر قم مشغول فعالیت بودیم. آیت الله محسنى اجازه نمى داد کسى غذاى ظهر (نهار) را در دفتر بخورد و براى صرف نهار همه به منزل خود مى رفتیم تا اینکه جمعیت زیاد و کار بیشتر شد. یک نهار بسیار مختصر (اغلب سیب زمینى) تهیه مى شد. روزها به این صورت مى گذشت که روزى آیت الله محسنى مرا خواست و فرمود: دو زن جلوى منزل (دفتر) هستند، آنها را با ماشین به منزلشان برسان. من بیرون رفتم تا ماشینى کرایه کرده و آن دو زن را به منازلشان برسانم ولى دیدم ماشین دفتر در بیرون پارک شده است. آن دو زن را به آن ماشین سوار کردم و به خانه هایشان رساندم. آیت الله محسنى وقتى برگشتم، پرسید: خیلى زود آمدى، با چه وسیله اى آنها را رساندى؟ گفتم: با ماشین دفتر. با شنیدن این حرف، بسیار ناراحت شد و فرمود: چرا از ماشین متعلق به بیت المال استفاده کردى؟ گفتم: آنها مهمان شما بودند. گفت: آنها مادر و خاله من بودند و آنها را مى بردى و کرایه ماشین را از خودم مى گرفتى، لذا مرا به پرداخت جریمه نقدى محکوم و آن پول را به حساب بیت المال واریز کرد.»[34]
معظم له حتى در مسافرت هاى خارج از کشور صرفه جویى در بیت المال را فراموش نمى کرد. خود در این باره اظهار داشته است:
«بعضى وقت ها پاکستان بودم و مى توانستم به هتل بروم و یک اتاق اجاره کنم و راحت بخوابم. باور کردنى نیست که من در بین جاده هاى شهر کراچى پاکستان و با وجود آن پشه هاى لعنتى که دارد، مى خوابیدم. همین عبا را روى سرم مى کشیدم و در حقیقت زورم مى آمد که بروم هتل و با دادن 300 کلدار[35] شب را به راحتى بخوابم. از این خجالت مى کشیدم که مجاهدین جان برکف در سنگرهاى جهاد با آن سختى و نیازهاى اقتصادى شب را به صبح برسانند و ما در خارج راحت باشیم.»[36]
6. روحیه ضد استکبارى
آیت الله محسنى از مشکلات جهان اسلام به درستى اطلاع داشت. وى در مصاحبه هاى رادیو ـ تلویزیونى، کنفرانس ها، میزگردها و سخنرانى ها و... به دفاع از مبارزات حق طلبانه ملت هاى مسلمان، بخصوص افغانستانمى پرداخت و حضور غاصبانه اروپاییها و غربیها را در خاورمیانه و آسیا و... محکوم مى نمود و با توجه به نفوذ حساب شده و گسترده غربیها در نهادهاى مختلف دولتى افغانستان، موضع ضد استکبارى گرفته و حضور توجیه ناپذیر آنان را تحت سؤال قرار مى داد. در یکى از مصاحبه ها با رادیوى بى. بى. سى وقتى خبرنگار در مورد حضور نظامى آمریکا در عربستان و عراق و حضور غربیها و هم پیمانهایشان در افغانستان پرسید، پاسخ داد:
«انگلستان چه مى خواست که به عراق آمد؟ الآن بِلِر مى گوید: این وحشى گرى است که یک نفرى در مترو نشسته و به هیچ جا مربوط نیست. بمب منفجر شده و او کشته مى شود. وحشیانه تر از آن عمل توست. براى چه به عراق آمده ده هزار نفر را کشتى؟ امروز امنیت عراق صد مرتبه از دوره صدام حسین پلیدتر است، چرا آمدى و این کشتار بى رحمانه را به راه انداختى؟ این را به این خاطر به شما گفتم که شما از رادیو بى. بى. سى هستید.»[37]
یکى از خبرنگاران از ایشان مى پرسد: «در صورت ارائه طرحى از طرف امریکا براى اداره سیاسى و نظامى کشور افغانستان، پس از طالبان، آیا شما موافقت مى کنید یا نه؟» در پاسخ مى گوید:
«هرگز! چون اداره امور بایستى با آراى عمومى گذاشته شود و قدرت آینده و هر سیستمى در کشور باید واجد ویژگى و بایستگى هاى قانونى و دینى باشد و از این جهت هر طرحى که از جانب بیگانگان و غیر مسلمانان ارائه گردد، چون با مشروعیت اسلامى منافات دارد، فاقد ارزش خواهد بود.»[38]
فرزندان
آیت الله محسنى داراى 11 فرزند است. از میان فرزندان او پنج نفر پسر مى باشند که اسامى آنان عبارتند از:
1. شیخ عبدالله محسنى: مدتى معاون استاندار کابل بود و اکنون در زادگاهش شهر قندهارمشغول فعالیت هاى فرهنگى و تبلیغى مى باشد.
2. حبیب الله محسنى: اکنون مقیم آلمان است و در امور فرهنگى فعالیت مى کند.
3. شیخ حسن محسنى: مقیم عربستان سعودى است و به فعالیتهاى دینى و تبیین معارف اهل بیت(علیهم السلام) مشغول است.
4. شیخ جعفر محسنى قبلاً مقیم آمریکا بود و در رشته الکترونیک تحصیل مى کرد، اما اکنون به آلمان رفته و در آنجا اقامت گزیده است.
5. حمیدالله محسنى.
آیت الله شیخ محمّد آصف محسنى هم اینک (1386) در شهر کابل زندگى مى کند و سرپرستى حوزه بزرگ خاتم النبیین و تلویزیون تمدن را به عهده دارد. علاوه بر آن به تبلیغ دین و تدریس معارف اهل بیت (سطح متوسط و عالى حوزه) در حوزه علمیه مذکور مشغول است.
[1]. نظریات علمى، اخلاقى و اجتماعى، آیتالله محسنى، ص 4 ـ 5، بىجا، انتشارات ولادت، 1372 سایت آیتالله محسنى: .WWW.Mohseni.Af
[2]. مصاحبه با برنامه «همراه با فرزانگان»، رادیو درى، 25/10/1384 بحوث فى علم الرجال، به قلم آیتالله محسنى، ص 262، چ سوم، پاکستان، 1375 سایت آیتاللهمحسنى: .WWW.Mohseni.Af
[3]. تعیین سطح علمى.
[4]. شغل، وظیفه.
[5]. همان مشاهیر تشیّع در افغانستان، عبدالحمید ناصرى داوودى، ج 1، ص 164.
[6]. سایت آیتالله محسنى.
[7]. داودخان، از رجال مهم سیاسى کشور افغانستان بود و ظاهر شاه پسر عمویش بود. چندى بعد، بر ضد او کودتا کرد و براى نخستین بار حکومت را از شاهنشاهى به جمهورى تغییر داد و خودش در رأس آن قرار گرفت. در سال 1357ش کمونیست ها با اشارهاى مستقیم روسها بر ضد داود کودتاى خونینى به راه انداختند و او را با اعضاى خانواده و نزدیکانش به قتل رساندند و در کشور حکومت دموکراتیک خلق اعلام کردند. آنان به طور علنى بر ضد دین تبلیغ نمىکردند و از سویى هر چند شعارهایشان منافات با دین داشت، ولى حکومت خود را کمونیستى نمىگفتند. چیزى نگذشت که در پى این کودتا روسها به افغانستان لشکر کشیدند و این کشور را به اشغال درآوردند.
[8]. مصاحبه معظم له با برنامه «همراه با فرزانگان» رادیو درى، 25/10/1385.
[9]. همان.
[10]. برگرفته از سایت آیتالله محسنى.
[11]. مصاحبه با برنامه «همراه با فرزانگان» رادیو درى و... .
[12]. المؤلفون الافغانیون المعاصرون، محمدعیسى قاسمى، مطبعة النعمان، نجف اشرف، ص 80.
[13]. بحوث فى علم الرجال، ص 262 مشاهیر تشیع در افغانستان، ج 1، ص 165.
[14]. برگرفته از سایت.
[15]. در آن زمان 10% از جمعیت هشتاد هزار نفرى قندهار را شیعیان تشکیل مىدادند.
[16]. برگرفته از سایت معظم له.
[17]. مصاحبه با برنامه «همراه با فرزانگاه»، رادیو درى.
[18]. منظور ایران قبل از انقلاب، یعنى ایران عصر شاهنشاهى است.
[19]. همان.
[20]. برگرفته از سایت معظم له.
[21]. مصاحبه با برنامه همراه با فرزانگان رادیو درى.
[22]. به نقل از: حجت الاسلام والمسلمین محمدابراهیم اکرمى (دامادمعظم له).
[23]. به مجمع مشورتى سنّتى افغانستان گفته مى شود که در آن تمام نمایندگان پارلمان و نمایندگان اقوام این کشور شرکت دارند.
[24]. برگرفته از متن سخنرانى معظم له در مجمع عمومى حزب حرکت اسلامى، کابل، 1384 ش.
[25]. اقتباس از سایت معظم له.
[26]. نظریات علمى ـ اخلاقى و اجتماعى و...، ص 7 ـ 5.
[27]. سخنرانى در مجمع عمومى حزب حرکت اسلامى (کابل).
[28]. نظریات علمى، اخلاقى و اجتماعى و...، ص 5 ـ 4. مصاحبه «همراه با فرزانگان» رادیو درى مشهد.
[29]. مصاحبه اختصاصى با حجت الاسلام والمسلمین محمدابراهیم اکرمى (داماد معظم له).
[30]. مصاحبه «همراه با فرزانگان» رادیو درى مشهد.
[31]. نگارنده.
[32]. حجت الاسلام والمسلمین محمد ابراهیم اکرمى (داماد معظم له).
[33]. مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سید اصغر احمدى.
[34]. مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین سید ناظرحسین هادى معروف به ابوالهادى.
[35]. واحد پول کشور پاکستان.
[36]. مصاحبه «همراه با برنامه فرزانگان» رادیو درى مشهد.
[37]. مصاحبه با رادیو بى. بى. سى. در تاریخ 26/4/1384.
[38]. مصاحبه با خبرنگار نشریه الخلیج در تاریخ 28/10/1384.