عالم معالم رباني و عارف معارف وحياني و فقيه صمداني، ملا محمود ميثمي، كه نسب شريفش به ميثم تمار ميرسد،[1] مفاخر شاگردان شيخ انصاري است كه خود در فقه و اصول متبحر، و در تهذيب و تطهير نفس، بسيار كوشا بوده است. محمود در سال 1240ق، در دهي، به نام رشان، از قراي كزّاز،[2] در خانداني مذهبي و پاكاعتقاد متولد شد. و تا هشت سالگي در زادگاه خود بود. سپس همراه پدر، جعفر بن باقر بن قاسم (م 1261) كه از اخيار و محترمان بود، به كرهرود سفر كرد. تا پانزده سالگي در آن سامان ماند و مقدمات علوم را فرا گرفت. در سال 1255ق به بروجرد رفت و نزد استادان آن ديار درس خواند. آنگاه در حوزه پررونق بروجرد به محضر درس استاد متبحر و نامدار آن روزگار، مرحوم حاج سيد شفيع موسوي بروجردي (صاحب كتاب الروضه البهية در رجال و تراجم) راه يافت. مدت پنج سال دوره اصول را خواند و مباني استفاده از اصول براي دستيابي به اجتهاد را به شايستگي فرا گرفت. فقه را از محضر ملا اسدالله بروجردي فرا گرفت و با جديت تمام درس خواند. در سايه همين كوشش بود كه در بيست و پنج سالگي به دريافت اجازه اجتهاد از دو استاد اخير خود، توفيق يافت.
در سال 1265ق به كرهرود و از آنجا به اراك رفت و تا سال 1271ق در آن سامان سكونت گزيد. مدتي هم در اصفهان از كرسي علمي سيد اسدالله شفتي اصفهاني، بهرهمند شد.
در سال 1271ق (يا 1272ق) به اتفاق خانواده رهسپار نجف اشرف شد تا در جوار بارگاه نوراني مولاي خويش، اميرالمؤمنين ـ عليه افضل صلوات المصلّين ـ به طي مدارج علمي و كسب كمالات معنوي بيشتر بپردازد.
در نجف به حوزه درس پربركت استاد استادان، شيخِ اعظم، مرتضي انصاري راه يافت. در اين هنگام بود كه امواج پرخروش دانشيابي و علمجويي اين مجتهد جوان و پرتلاش، در خدمت چنين استاد محققي آرامش يافت و حدود ده سال از دانش استاد بالاترين بهرهها را برد. پس از درگذشت استاد خود در سال 1281ق به قصد زيارت امام رئوف، علي بن موسي الرضا (علیه السلام) رخت سفر بربست و راهي ايران شد. سپس به عراق بازگشت و تا حدود سال 1293ق به تأليف آثار گرانسنگي در زمينه فقه و اصول اشتغال داشت. آنگاه نجف را به قصد ايران ترك گفت و پس از مدت كوتاهي كه در همدان ماند، سكونت در تهران را برگزيد. در تهران به تأليف و اقامه جماعت و تربيت و تعليم طلاب همت گماشت و شاگردان و فرهيختگاني بادانش و فضيلت به جامعه علمي كشور تقديم كرد.
ايشان علاوه بر دانش گسترده و آگاهي عميق، از گوهر گرانبهاي اخلاص و عمل صالح و اخلاق پسنديده نيز بهرهمند بود.
از نگاه دانشوران
مرحوم ميثمي نزد همه تراجمنگاران شيعه، معروف به جلالت قدر و تقوا و زهد است.
علامه تهراني در اعلام الشيعة مينويسد:
شيخ و علامه اجلّ، فقيه اصولي، محقق موفق باورع، پارسا، آخوند ملا محمود بن باقر بن قاسم ميثمي عراقي نجفي همداني، نزيل تهران، متوفاي جمعه آخر جمادي الاولي 1308ق، از شاگردان برجسته علامه انصاري است كه مقدار بسياري از تقريرات فقه و اصول او را نگاشته است... چند سال بيشتر در نجف نماند و به ايران مراجعت [كرد] و در همدان سكونت گزيد.
در آن زمان، شيخيه بر همدان تسلط داشتند و از اينرو نتوانست در همدان بماند و در سال حدود 1293ق به تهران كوچ كرد و علما و طلاب منطقه گرد او جمع [شدند. او] به درس و بحث و اقامه جماعت و وعظ و قضاوت و ساير وظايف شرعي و نيز پاكنويس كردن مطالبي كه قبلاً نوشته بود، مشغول شد و با اينكه در اواخر، چشمش ضعيف شده بود، اما تا پايان عمر به تدريس و وظايف ديگر خود ادامه داد و پس از ارتحال فرزندش، شيخ محمدتقي، طبق وصيت او جنازهاش را به نجف آورد و در خانه محقري كه در همسايگي خانه آخوند خراساني داشت، دفن كرد و عنوان مقبره بر يك كاشي نوشته و به ديوار خانه نصب شده است.[3]
صاحب كتاب المآثر و الآثار نيز مينويسد:
از مجتهدين مسلّم دارالخلاقه (تهران) است. در مسجد مرحوم آغا بهرام به امام جماعت و ترويج احكام ميپردازد. تقريرات درس شيخ الطائفه، استاد الكل، مرتضي انصاري را فقهاً و اصولاً بر وجه اشباع ضبط كرده و تدوين فرموده است. علماي عظام و فقهاي فخام از اين رهگذر به تأليفاتش محتاجند و در اين سنوات كتابي به نام دارالسلام در احوال حضرت حجت الله القائم ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ به فارسي تأليف كرد و مطبوع افتاد.[4]
ملا علي واعظ خياباني، در كتاب علماي معاصرين پس از نقل عبارت فوق مينويسد:
چون صاحب مآثر و آثار در ترجمه اين عالم خبير و فاضل تحرير به اجمال كوشيده و از آثار جليله و مآثر نفيسه او اسمي نبرده، لذا مناسب ديدم كه به جهت مزيد معرفت به مقام و رفعت آن مرحوم مغفور و ترغيب و تشويق مطالعهكنندگان از اهل علم و فقه و حديث، و تأسي و اقتداي ايشان بدين گونه علماي اعلام، جملهاي از حالات و چندي از مؤلفات و مصنّفات آن خبر معظم مذكور آيد....[5]
در ريحانة الادب آمده است:
از اكابر علماي اماميه اوايل سده چهاردهم هجري ميباشد... .[6]
در زندگاني شيخ انصاري، در فصل شاگردان شيخ اعظم، از ايشان چنين ياد شده است:
يكي از رجال نامي شيعه در اوايل سده چهاردهم و از بزرگان اهل علم و دانش و از اجلّة فقها و اصوليون، متقي، زاهد، خبير، مورخ و جامع معقول و منقول بوده و از كساني است كه خدمت حضرت ولي عصر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ رسيده و آن حضرت را زيارت نموده و به اين سعادت عظمي نايل گشته است... [و آنگاه آثار قلمي او را معرفي كرده است].[7]
سيد الاعيان، سيد محسن امين مينويسد:
در سنه 1293ق از نجف به ايران بازگشت و نخست در همدان و سپس در تهران رحل اقامت افكند و در آن سامان رياست علمي داشت تا از دنيا رفت.
همين مقدار اندك از سخنان صاحبنظران، براي نشان دادن مقام والاي صاحب ترجمه، كافي است.
تأليفات
اين مؤلف عاليقدر در زمره كساني است كه سراسر عمر پرفيض خود را در راه خدمت دانش، و تزكيه و تهذيب نفس وقف كرده و آثار قلمي بسياري به دنياي علم و جهان تشيع تقديم داشته كه هم اكنون مورد استفاده اهل فضل و تحقيق است. ايشان از دانشمنداني بود كه آنچه از آنها به عنوان آثار علمي باقي مانده است، در مقايسه با دانش وسيعشان قابل ملاحظه نيست. وجود اين همين تعداد از آثار قلمي و كارهاي تحقيقي او، براي جاودانه ماندن نام وي كافي است.
در اينجا فهرستي از آثار فقهي ايشان تقديم ميگردد:
- قوامع الفضول في علم الاصول: يك دوره كامل اصول فقه است كه تاريخ فراغت از تأليف، سال 1292ق است و در سال 1305 ـ 1304 ق چاپ شده است. در مقدمه كتاب، نظر تني چند از علماي بزرگ درج شده است.
از جمله ميرزاي بزرگ شيرازي مينويسد: «چقدر خوب است كه نسخ اين كتاب مستطاب بسيار شود كه علما و طلاب از آن منتفع گردند».
سيدعلي طباطبائي (آل بحرالعلوم) نيز مينويسد:
«برخي از مسايل اين كتاب را ملاحظه نمودم. پس آن را دليل واضحي بر نيروي رباني براي مؤلف آن و برهان درخشاني بر وجود ملكه را فروع بر اصول مؤلفش ديدم كه با وجود اين ملكه از ديگران ممتازي باشد. پس ايشان همانگونه است كه گفته شده
واني ان كنت الّا خير زمانه
لآت بمالم تستطعه الاوائل»
- جوامع الشتات: اصول فقه در دو جلد و داراي صد و پنجاه هزار بيت است.
- مشكاة النيّرين: به زبان عربي است؛ شامل چهل حديث در مناقب و همين تعداد حديث در مصائب، و در حدود بيست هزار بيت دارد. (5 صفحه وزيري)
- خزائن الكلام في شرح قواعد الاحكام
- لوامع النكات الجامع لجميع ما برز من الشيخ الانصاري في الفقه سوي ما كتبه في الطهارة والمكاسب: نام ديگر اين كتاب لوامع الاحكامدر شرح شرايعاست.
- كفاية الراشدين في الرّد علي جماعة من المبدعين: رد هداية الطالبين از كريمخان، رئيس شيخيت است.
- مسند الاخبار: به زبان فارسي و تاريخ نگارش، آن سال 1287ق است.
- دارالسلام في من فاز بسلام الامام(علیه السلام) :[8] اين كتاب ارزنده يكي از مراجع مهم و سودمند در باب زندگاني امام زمانـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ است. نويسنده در اين كتاب، ابعاد زندگاني دادگستر جهان، حضرت حجت بن الحسن العسكري (علیه السلام) را روشن ميسازد و با معرفي نيكبختاني كه سعادت تشرف به محضر حضرت را در غيبت صغري و كبري، در خواب يا بيداري يافتهاند، بر امكانپذير بودن رؤيت خورشيد فروزان امامت در دوران غيبت، تصريح ميكند. همچنين مباحث مربوط به طول عمر آن جناب و انتظار فرج و رجعت و... را بسيار عالي مطرح ساخته است.
تاريخ پايان تأليف، يازدهم شعبان سال 1301ق است. نخستين بار در سال 1303ق به صورت سنگي در تهران، و بار ديگر در سال 1374ق به صورت حروفي، چاپ شده است. پس از آن، با تصحيح محقق ارجمند، آقاي آقا سيد محمود زرندي، در كتابفروشي اسلاميه تهران در 5650 صفحه وزيري منتشر گرديده است.
اين فقيه صمداني و عالم رباني، از گوهر اخلاص و عشق سوزان به اندازهاي بهرهمند بود كه مورد عنايت حضرت مهدي ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ قرار گرفته است.[9] از او كرامات زيادي ثبت شده است. خود معظمله در كتاب شريف خود به نام دارالاسلام، برخي از اين كرامتها و حوادث معجزهآسايي را كه برايش رخ داده، نقل كرده است.[10]
وفات
سرانجام در سال 1308ق،[11] ملا محمود ميثمي پس از عمري زندگي پربار و با بركت و سرشار از زهد و عبادت و علم و ارشاد، و بر جاي نهادن كتب ارزنده در زمينههاي مختلف علوم و معارف اسلامي و تربيت شاگرداني فاضل، در تهران دار فاني را وداع گفت و به ديدار محبوب شتافت. پيكر مطهرش به نجف منتقل و پس از تشييعي در خور، در خانه خود كه نزديك مدرسه آيتالله بروجردي بود، به خاك سپرده شد.
فرزند و نواده او
فرزند برومند ايشان، شيخ محمدتقي از عالمان برجسته تهران بوده كه نزد پدر دانشمند خود تحصيل كرده و بهره كافي برده است. وي شاگرداني تربيت كرده و جاي پدر در مسجد آغا بهرام اقامه جماعت داشته و شعرهايي نيز سروده است.[12] او تمامي عمر پربركت خود را با قداست و پاكي زيست.
فرزند او آقا جمال بن ميثمي، از فضلاي پايتخت بود و مانند پدر و جدش در مسجد يادشده منبر ميرفت و به ارشاد مؤمنان ميپرداخت. از ايشان تأليفاتي بر جاي مانده است.[13]
فرزند وي، شيخ فضلالله ميثمي ملقب به ملك الواعظين، از گويندگان مذهبي پايتخت بوده است. در الذريعه تأليفاتي از او ثبت شده است.[14]
منابع:
- اعلام الشيعة(سده 13 و 14)
- بررسي احوال و آثار برخي فقهاي برجسته اراكحميدرضا مرادي
- تاريخ اراك دهلگان
- تاريخ بروجردغلامرضا مولانا
- الذريعة الی تصانیف الشیعة
- روياي نور
- ريحانة الادب
- زندگاني شخصيت شيخ انصاري
- علماء گمنام
- علماء معاصر خياباني
- فهرست كتابخانه آيتالله العظمي مرعشي نجفي
- قوامع الاصول بخش پاياني به قلم مولف. مقدمه دارالسلام به قلم ملك الواعظين
- گنجينه دانشمندان
- المآثر و الآثار
- معارف الرجال