توصیه هاى اخلاقى
بیانات اخلاقى آیت الله حق شناس در جان آدمى اثر فراوانى مى گذاشت و شنونده را در مسیر اخلاق و معنویات حرکت مى داد. مطالب ایشان مبتنى بر آیات و روایات و به مناسبت از اشعار و حکایات استفاده مى کرد. مهم ترین مطالبى که ایشان بارها توصیه مى کرد، چنین است:
1 ـ خواندن نماز شب:
«اوّل سفر الى الله سحرخیزى است و آب حیات در درون تاریکى شب به دست مى آید. شیطان سعى فراوانى دارد که ما را از سحرخیزى باز دارد. امام حسن عسکرى(علیه السلام) مى فرماید: سفر الى الله جز به احیاى شب طى نمى شود.»[16]
روزى فرمود:
«فرشهاى خانه من شاهد اشکها و نماز شب من بوده است. من از اعضا و جوارح خود شرمنده ام که این همه به آنها زحمت دادم.
2 ـ حضور در درس اخلاق:
حضور در درس اخلاق را نیاز همگان مى دانست. خواندن کتاب «جامع السعادات» را بسیار توصیه مى کرد و درس مى داد. جوانان را به حضور در جلسه موعظه و اخلاق توصیه مى نمود و مى فرمود:
«در جلسات موعظه ملائکه حضور دارند و بدها را به میمنت حضور خوبها مى بخشند. خودبینى و بزرگ بینى و تکبّر را از ما مى گیرند و عزّت و سربلندى به ما عطا مى کنند.»[17]
علاوه بر استاد اخلاق، داشتن یک رفیق خوب و هشیار را شرط راه مى دانست.[18] خودش نیز در دوران طلبگى دوستان مناسبى را برمى گزید که از آنها مى توان به آیت الله حاج شیخ على مشکینى اشاره کرد.[19]
3 ـ ترک غیبت:
ایشان بارها به ترک غیبت توصیه مى کرد و آن را گناه اوّل عالم به حساب مى آورد. تمام رفقاى طلبه، بازارى و... مسائل فرعى غیبت را هم مى دانستند و رعایت مى کردند. ایشان نکات دقیق مسئله غیبت را به مردم یاد مى داد و آنان را از انجام آن برحذر مى داد. اصولاً بر حفظ زبان تأکید فراوانى داشت. به جوانان مى فرمود: مواظب زبانتان باشید، خدا حاجتتان را برآورده مى کند.[20]
4 ـ نماز اوّل وقت:
اوّلین توصیه ایشان به کسى که خدمت ایشان مى رسید، توجه به نماز اوّل وقت بود. به دانش آموز مى فرمود: اگر نمازت را اوّل وقت بخوانى قبولى تو را در امتحانات تضمین مى کنم. در این رابطه حجت الاسلام محمد على جاودان مى گوید:
«یک روز با یکى از دوستان محضر ایشان رفته بودیم، آن وقت منزل ایشان نزدیک مسجد امین الدوله بود. مجلس هم مجلس خاصى بود. ایشان دفعتاً شروع به صحبت کردند و فرمودند: به آقا حجة بن الحسن عرضه داشتم من یتیم هستم و پدر ندارم. فرمود: من پدر شما هستم. حضرت سپس به من امر کردند: نماز جماعت، نماز شب، توجه به درس و مطالعه. آقاى حق شناس این سه مطلب را در زندگى به جا مى آورد و هر سه وصیت حضرت را به دقت انجام مى داد. گاهى مى دیدم بى وقفه سه ساعت مطالعه مى کند و سعى مى کند حتّى یک نمازش را هم فرادى نخواند. نماز شب را هم ترک نمى کرد و اساساً رفقاى خود را افرادى مى دانست که در نماز جماعت حاضر مى شوند.[21]
5 ـ اهتمام به زیارت عاشورا:
براى برآورده شدن خواسته ها، خواندن زیارت عاشورا را ـ با دستور خاصى ـ توصیه مى کرد و آن را بسیار مجرّب مى دانست. دستور چگونگى زیارت عاشوراى ایشان از حضرت آیت الله العظمى بروجردى بود. در این شیوه ابتدا یکصد مرتبه تکبیر و سپس یک بار سلام و لعن زیارت خوانده شود، سپس زیارت عاشورا را آغاز و تا اوّل لعن، قرائت کند. در اینجا برخیزد، دو رکعت نماز به حضرت ابا عبدالله هدیه کند و پس از نماز صد مرتبه تکبیر بگوید و دوباره متن زیارت عاشورا را بخواند. آنگاه لعن و سلام را صد مرتبه تکرار و زیارت را تمام کند و بعد دو رکعت نماز زیارت بخواند. این عمل را باید چهل روز به طور مستمر به جا آورد. ایشان مسائل بسیار مهمّ را با این شیوه حل مى فرمود.
حضرت حجت الاسلام جاودان در این رابطه مى فرماید:
«من نمى دانم ریشه این توجه فراوان از کجاست، اما خودشان از همان دوره تحصیل نزد آقاى بروجردى نقل مى کرد که مدتى زیارت عاشورا را خواندم هنوز به روز چهلم نرسیده بودم که شک کردم که آیا این خواندن تأثیرى دارد یا خیر؟ همان شک مرا از عمل بازداشت، زیرا عمل با شک اثر گذار نیست. فردا هنگامى که در مدرسه فیضیه مباحثه مى کردم، شخصى پشت درب آمد و گفت: فلانى را صدا کنید. من گفتم ایشان داخل شود. گفتند: داخل نمى آید. رفتم جلوى درب آن شخص به من گفت: دیشب ولىّ عصر را در خواب دیدم، فرمود به فلان حجره برو و به فلانى بگو در عمل زیارت عاشوراى خود شک نکند و این عمل را ادامه دهد. ایشان تمام حوائج خود را به این شکل برآورده مى کرد و به دیگران هم همین را توصیه مى کرد. یکبار فرمود:
من براى خرید خانه پول کم داشتم و به کسى هم نمى گفتم. شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم. وسط زیارت کسى درب خانه را زد. درب را باز کردم. آن شخص مبلغ را داد و رفت و کمبود مبلغ خانه به آن حل شد.
بار دیگر نقل مى کرد:
یک آقایى در زمان شاه دختر دانشگاهى داشت که در جریان سیاسى او را گرفته بودند و آزادى او بسیار مشکل بود. پدر وى که تاجر طراز اوّل بازار بود حاضر شده بود مبلغ سه میلیون تومان بدهد تا او را آزاد کنند، اما نتوانست! من به وى گفتم: من دخترت را تا چهل روز آزاد مى کنم شروع به خواندن زیارت عاشورا کردم. روز چهلم دختر وى آزاد شد. براى تشکر از من، مقدارى ماست آورد.»[22]
نگارنده یکبار از ایشان شنیدم که شخصى چند دختر داشت که آنها از خواستگار بى بهره بودند. به او همین عمل را توصیه کردم. خودش بعداً برایم نقل کرد که شب سى و نهم با خود گفتم میرزا عبدالکریم هم ما را سر کار گذاشته است. در این حال زنگ خانه زده شد. رفتم درب را باز کردم، دیدم شما پشت درهستید و فرمودید بگذار روز چهلم بشود بعداً اینگونه فکر کن! روز چهلم خواستگارهایى آمدند و ازدواج شکل گرفت. ایشان مى فرمود: آن شخص من نبودم!
6 ـ برپایى روضه:
یکى دیگر از توصیه هاى ایشان برپایى روضه به ویژه روزه حضرت على اصغر(علیه السلام) بود و این کار را داراى برکات فراوانى مى دانست.
حجت الاسلام جاودان در این زمینه مى گوید:
«هر وقتى یکى از دوستان ایشان به حج مشرف مى شد، ایشان براى ملاقات مى آمد و مى فرمود: دعاى شما که از حج آمده اید، مستجاب است سپس دعا کرده و روضه حضرت على اصغر(علیه السلام)مى خواند و توسل مختصرى برپا مى شد. یک وقت مى فرمود: من متوسل به حضرت اباعبدالله(علیه السلام)بودم، حضرت را دیدم که قنداقه کوچکى بر دست داشتند و حاجتم برآورده شد.»
نگارنده مکرر از ایشان شنیدم که مى فرمود:
«گذرنامه کربلایم صادر نمى شد و این امر برایم ممکن نبود، ولى میل داشتم به زیارت بروم. خوابیدم در خواب به من گفتند: چرا از روضه حضرت على اصغر (علیه السلام) غافلى! بیدار شدم و و روضه برپا کردم. پس از آن به مکان صدور گذرنامه رفتم. مسؤل این امر گفت عجبى است با دستور جدید گذرنامه شما تا 15 روز صادر مى شود. اما من براى رفتن عجله داشتم و با این مشکل نمى توانستم ایام زیارتى در کربلا باشم. خوابیدم، دوباره مرا به خواندن روضه توصیه کردند. روضه برپا کردم و بار دیگر به محل صدور گذرنامه رفتم. آن شخص گفت: شما اهل معجزه اید. فردا گذرنامه شما مى آید.
تدبر در قرآن:
ایشان توصیه فراوانى به تدبر در قرآن مى کرد و فرمایش پیامبر را که مى فرمایند: «افضل اعمال امتى قراءة القرآن مع التدبر» گوشزد مى کرد. از منظر ایشان مطالعه تفسیر یکى از مصادیق تدبّر است. حجت الاسلام جاودان در این زمینه مى گوید: من خود دیده بودم که ایشان سحرها پس از اتمام اعمال عبادى، شروع به خواندن دعاى سحر مى کرد و به تدبّر در قرآن مى پرداخت و در بعضى اوقات تفسیر «مقتینات الدرر» را مى خواند. دوستان مى گفتند: ایشان سالهاى اول انقلاب ظهرهاى یکشنبه با سرعت خود را به خانه مى رساند تا تفسیر آقاى جوادى آملى را گوش کند.
سالهاى اولى که خدمت ایشان رسیدیم سه تا بحث عمومى براى مردم مى کردند. در یک درس مسئله مى گفتندآنهم بسیار دقیق شاگردان هم اگرچه بازارى بودند، اما پاى منبر بزرگ شده بودند. آنها بازارى بودند اما ادبیات عرب را نزد مرحوم شیخ محمد حسین زاهد خوانده بودند. درس عمومى دیگر تفسیر و سومى درس اخلاق بود.
توجه به هدایت
یکى از توجهات فراوان ایشان مسئله هدایت بود. تمام همّت خویش را در مسیر هدایت گمراهان به صراط مستقیم قرار داده بود. حجت الاسلام جاودان مى گوید: شاید هزار بار آیه (ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم) را از ایشان شنیدم و در جانم قرار گرفت. مى فرمود: شما کار بکنید، خداوند کمکتان مى کند. خودتان هم پایدار مى شوید. ایشان مى گفت: اگر روزى بیاید که درب این مسجد را ببندند و نگذارند صحبت کنم، به مسجد جمعه تهران مى روم و روى پلکان مسجد مى نشینم و براى مردم حدیث و آیه مى خوانم. خود ایشان از مرحوم شاه آبادى نقل مى کرد که دستگاه دولتى به آقاى شاه آبادى گفته بود منبر رفتن براى شما ممنوع است! ایشان در جواب گفته بود: منبر نمى روم، ایستاده حرف مى زنم، نشسته حرف مى زنم، من باید حرف بزنم! آقاى حق شناس بارها مى فرمود:
«مأموران رضا شاه به مسجد جامع آمدند و به آقاى شاه آبادى گفتند: رئیس شهربانى شما را خواسته است. ایشان توجه نکرد و به حقارت عرضه داشت: رئیس شهربانى چه کسى است؟ راه خودشان را رفتند. مأمورین هم دنبال ایشان آمدند تا به کوچه سرپولک در خیابان سیروس رسیدند. دوباره مأموران آمدند و با ایشان شروع به صحبت کردند باز ایشان توجه نکرد ماشین را آورده بودند به جایى که ایشان را سوار کنند. مأموران به ایشان گفتند: رئیس شهربانى این مرد است. ایشان به رئیس شهربانى اشاره کرد که بیا دست مرا بگیر رئیس شهربانى جرأت نمى کرد. ایشان هم راه خود را ادامه داد و به منزل رفت صبح زود مثل هر روز اوّل وقت نماز صبح آمد و نماز را برپا کرد. هیچ هراسى از کسى نداشت.»
دلسوزى ایشان براى هدایت خلق محسوس بود و غیرت فراوان براى هدایت مردم داشت. یکى از دوستان مى گوید:
«در دوره اى از زمان طاغوت رفتن به سوى کربلا مشکل شده بود. ایشان قصد زیارت کربلا کرد. دوستان مشایعت کرده و ایشان به زیارت رفت، اما زود از زیارت برگشت. پرسیدیم: چرا به این زودى برگشتى! گفت: حضرت امام حسین(علیه السلام) را دیدم که اظهار داشت ما بیشتردوست داریم شما در شهر خود مردم را هدایت کنید، لذا پس از انجام زیارت سریع برگشتم.»[23]
مى گفت: در خواب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) را دیدم. حضرت فرمود: تا مردم را هدایت مى کنى، به تو عمر مى دهیم.»
تشویق به درس خواندن
در تمام مدت جنگ و موشک باران ایشان وظیفه تبلیغ و وعظ خود را ترک نکرد و مباحثه و تدریس او همچنان برقرار بود.
یکى از توصیه هاى ایشان به طلاب تشویق به درس خواندن و اتلاف نکردن وقت بود. حجت الاسلام جاودان مى گوید: ایشان به درس به عنوان یک امر عبادى و سلوکى نگاه مى کرد. چطور نماز شب انسان را به خدا نزدیک مى کند، درس هم همینطور. ایشان با رفقاى خود مانند مرحوم جاپلقى که مرد بسیار باتقوایى بود، مباحثه داشت. هر روز دو ساعت با ایشان مباحثه مى کرد. آقاى حق شناس در سن هفتاد سالگى شروع به یادگیرى زبان انگلیسى کرد. با اینکه زبان فرانسوى را در دوران قدیم فراگرفته بود، اما احساس کرد که باید امروز این زبان را فراگرفت. یک بار مى فرمودند: وقتى قم بودم قصد کردم در تابستان براى بحث و تدریس با امام خمینى مشورت کنم ایشان فرمود: بزرگان ما مثل شیخ انصارى هم تابستانها درس را تعطیل مى کردند، شما هم تعطیل بکنید. لازم نیست خودتان را به زحمت بیندازید و تابستانها هم درس بخوانید.
مى گفت: تابستانى را در قم ماندم و مشغول مطالعه و تحصیل شدم. اوایل پاییز که همه دوستان از شهرهاى و روستاى خود با شور و نشاط به قم برمى گشتند، من با نهایت خستگى از مطالعات تابستانى براى رفع خستگى مى خواستم از قم بروم. سپس فرمود: شما طلبه ها ایام درس به طور جدى درس بخوانید و ایام استراحت، استراحت کنید.[24]
بسیار به مطالعه احادیث و روایات توصیه مى کرد. خودش هم دفترچه اى داشت که احادیث و روایات برگزیده را درآن یادداشت مى کرد و از روى آن براى مردم مى خواند. حجت الاسلام جاودان مى گوید:
«ایشان بسیار به روایات علاقه داشت. مى فرمود به دوستان هم بحث خودم گفتم: شما هر وقت خواستید منبع روایت را پیدا کنید، من برایتان پیدا مى کنم. وقتى طلبه اى به ایشان گفته بود فلان جا مجلس صلوات است، پاسخ داده بود: شما طلبه ها اگر جلسه ذکر حدیث داشته باشید، مناسب تر است.
رعایت حال خانواده:
ایشان به رعایت حال خانواده و پدر و مادر تأکید داشت. یکى از مداحان تهران مى گوید:
«ایام محرم شبها دیر به منزل مى آمدم، خانواده ناراحت مى شدند بحث میان ما رخ داد و من از خانواده ناراحت شدم. صبح به مدرسه امین الدوله رفتم. میرزاى حق شناس با طلبه ها صحبت مى کرد. من هم گوشه اى نشستم. حضرت آقاى حق شناس به طلبه ها مى گفت باید مراعات خانواده را کرد حتى اگر شبها دیر منزل آمدید و خانواده با شما بحث کرد، شما نباید چیزى بگویید. من هم مطلب را گرفتم و از عمل خود پشیمان شدم.»[25]
توجه به امام زمان(علیه السلام)
ایشان به توجه به امام زمان (علیه السلام) بسیار توصیه مى کرد. یکى از طلاب از ایشان خواسته بود مطلبى در این رابطه بگوید. فرموده بود: من چه بگویم وقتى تمام رگ هاى بدنم یا صاحب الزمان مى گوید.[26]
حیاى مخصوص
از ویژگیهاى اخلاقى ایشان حیا بود. استاد عبدالحسین حائرى نسخه شناس شهیر در این زمینه مى فرماید:
«دو سال نزد ایشان شرح لمعه خواندم. هیچ وقت مستقیم در صورت آدم نگاه نمى کرد، همیشه سر ایشان پایین بود.»
احساس تکلیف
یکى از خصوصیات ایشان احساس تکلیف و سعى در انجام وظیفه شرعى بود. حجت الاسلام جاودان مى گوید: ایشان نقل مى کرد اوایل جنگ خدمت امام رسیدم و عرضه داشتم من در حال تمرین اسلحه بودم، دیدم قادر به انجام این امر نیستم و توانایى جسمى این امر را ندارم، آیا وظیفه من رفتن به جنگ است؟ ایشان فرمود: نه شما در همین تهران مردم را به خوبیها دعوت کنید، کفایت مى کند. این روحیه در بین شاگردان ایشان منعکس شده بود. یکى از شاگردان ایشان شهید حجت الاسلام محمود غفارى است. هنگامى که جنگ آغاز شد، او درحال تعمیر منزل بود. شخصى که قرار بود برایش وام تهیه کند نزدش آمد و گفت: وام شما آماده است، ولى ایشان پاسخ داد: دیگر نیاز ندارم، جنگ واجب است. او به جبهه رفت و پس از مدتى خدمت آقا آمد و توفیق شهادت طلب کرد. آیت الله حق شناس هم دستوراتى به او داد. وى به منطقه برگشت و سرانجام در منطقه بازى دراز شهید شد. او به خاطر نبرد دلیرانه، ببر کوهستان لقب گرفته بود.[27]
کمک به دیگران
ایشان سعى فراوان در کمک به دیگران از خود نشان مى داد. مى فرمود: گدایان اطراف مسجد امین الدوله از کثرت درخواست کمک مرا خسته کردند من با آنها برخورد مناسبى نکردم. شب خواب دیدم به من گفتند ما مى توانیم این شتر را جاى دیگر بخوابانیم. فهمیدم اینها اگرچه به ظاهر مرا خسته کرده اند، اما باطناً لطف الهى است.
حضرت حجت الاسلام جاودان مى گوید: ایشان در کمک به دیگران ید طولایى داشت، اما این عمل را بسیار پنهانى انجام مى داد. من خودم یکبار توسط شخصى که به واسطه او کمک به فقرا انجام مى شد، متوجه شدم آن شخص مى گفت: ما در زمان شاه شبها کمکهاى ایشان را به منزل زندانى ها مى بردیم.[28]
کسب حلال:
وى تأکید فراوانى براى طلب کسب حلال داشت. مى فرمود: در حدّ مقدور مى بایست آدمى روزى حلال را کسب کند. این خصیصه را اطرافیان به خوبى در ایشان مشاهده مى کردند.[29]
انجام واجبات:
یکى از توصیه هاى همیشگى ایشان انجام واجبات و ترک محرمات بود. مى فرمود: در قیامت کسانى مى آیند که حسنات و اعمال نیک دارند و چهره هاى آنها نورانیت فراوانى دارد، ولى منادى ندا سر مى دهد آنها را به سمت آتش ببرید!
از حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) سؤال شد آیا آنها نماز مى خوانند و روزه هم مى گرفتند؟! فرمود: بلى! نماز شب هم به پا مى داشتند، ولى از حرام اجتناب نمى کردند. این موانع با نماز شب برطرف نمى شود، بلکه فقط با مراقبه و دورى از حرام رفع مى گردد. خود ایشان نقل مى کرد:
«شبى شیخ مرتضى زاهد را خواب دیدم در خدمت ایشان وارد مسجد جامع شدیم. با هم آمدیم تا به حوض مسجد رسیدیم. حوض مسجد یخ زده بود. شیخ مرتضى از روى آب کر یخ زده رد شد، ولى ما همى ترسیدیم و از کنار حوض حرکت کردیم. وقتى به ایشان رسیدیم، عرض کردیم شما چگونه به این مقام رسیدید، فرمود با انجام واجبات و ترک محرمات.
از خواب بیدار شدم. صبح خدمت ایشان رسیدم و خواب رد شدن ایشان از حوض را نقل کردم و پرسیدم: شما چگونه به این مقام رسیدى؟ ایشان گفت با انجام اجبات و ترک محرمات.
با انقلاب اسلامى
ایشان علاوه بر احیاى معنویت فردى به احیاى فضایل اخلاقى در اجتماع نیز بسیار تأکید داشت. از همان ابتدا که نام بردن از امام شهامت فراوان مى طلبید، ایشان در تعظیم نام امام خمینى در اذهان بسیار کوشا بود. حجت الاسلام جاودان مى گوید:
«در اوایل طلبگى هنوز نام امام به میان نمى آمد، اما ما مکرر نام امام را از ایشان مى شنیدیم. ما با امام و عظمت ایشان از طریق ایشان آشنا شدیم. قبل از انقلاب یکى زا ارادتمندان خدمت ایشان آمد و عرضه داشت: من فلان مرجع را بر آقاى خمینى ترجیح مى دهم. آقاى حق شناس با اینکه براى آن مرجع هم بسیار احترام قائل بود، از نحوه بیان او بسیار ناراحت شد. او مکرر مى فرمود: آیت الله خمینى از همه چیزش گذشته و خودش را سپر قرار داده است.»[30]
حبیب الله عسگراولادى نیز مى گوید:
«آشنایى من با امام توسط میرزا عبدالکریم حق شناس بود. ایشان در منبرهاى خود زیاد از امام یاد مى کرد. گاهى هم که مى خواست وجوهات یا کتبى را به امام راحل برساند به ما مى داد تا به ایشان برسانیم.»[31]
آنچه از اسناد ساواک به جا مانده نشان مى دهد که حرکات آقاى حق شناس و مسجد امین الدوله تحت نظارت ساواک بود و ایشان را به عنوان یکى از حامیان انقلاب و امام مى دانستند.[32]
ایشان پس از رحلت امام با تمام وجود از مقام معظم رهبرى حمایت و از ایشان با تجلیل و تعظیم یاد مى کرد. حجت الاسلام جاودان مى گوید:
«هنگامى که مقام معظم رهبرى به رهبرى برگزیده شد، ایشان براى سفر عمره به مکه رفته بود. مى خواستم نظر آیت الله حق شناس نسبت به ایشان را بدانم. وقتى برگشتند، خدمتشان رسیدیم. همان ابتدا فرمود: در فرودگاه رسانه ها از من در رابطه با رهبرى ایشان سؤال کردند. من با تعبیر آیت الله العظمى از ایشان یاد کردم. این تعبیر را ایشان فقط براى آقاى بروجردى به کار مى بردند. دائماً به ما مى فرمود: باید ایشان را تأیید کنیم.»[33]
زندگى آیت الله میرزا عبدالکریم حق شناس آکنده از عنایات پروردگار است. حجت الاسلام جاودان مى گوید: زمانى مى خواستند ایشان را به سربازى ببرند. ایشان مى فرمود: دیدم قلبم بسیار تند مى زند. با خودم گفتم من که از اینها ترسى ندارم، چرا قلبم اینقدر تند مى زند! به مرکز نظامى که رسیدم، مرا معاینه کردند و گفتند: زودتر او را معاف کنید، بعید است با این ضربان قلب چند روز دیگر زنده بماند. از آن مرکز که خارج شدم، قلبم آرام گرفت، و به این برکت از سربازى طاغوت معاف شدم. در این رابطه مطلبى را از سید ابوالقاسم نجار که از خوبان تهران و از نزدیکان علما بود، شنیده ام وى مى گفت: یک بار خدمت میرزا عبدالعلى تهرانى رسیدم، میرزا عبدالکریم حق شناس آنجا حضور داشت. میرزا در آن وقت جوان بود. وقتى میرزا اتاق را ترک کرد، میرزا عبدالعلى تهرانى به من گفت: این جوان را دیدى، ایشان تمام جریاناتى که قرار است فردا برایش رخ دهد، شب قبل از آن خواب مى بیند و وظیفه او را به او مى آموزند، من خودم گاهى مصادیقى از این مسئله را از ایشان شنیده ام.[34]