آیت الله محمّد فاضل لنکرانى
(متولّد 1314ش.)
عنوان مقاله: مرزبان فقاهت
نویسنده: محمّد عابدى
از تبار پاکان
ارکوان یکى از مناطق حومه شهر لنکران در جمهورى آذربایجان است محلى که فاضل لنکرانى پدر آیت الله فاضل لنکرانى در سال 1314 هـ . ق. در آنجا به دنیا آمد. وى در حدود سال 1330 ق. به اردبیل و بعد از سه سال به زنجان رفت و در سال 1337 ق. راهى مشهد شد و از درس هاى آقازاده میرزا احمد کفائى(1391ق.)، شیخ مرتضى آشتیانى (1365ق.) و آیت الله حاج آقا حسین قمى(1366ق.) استفاده کرد. وى در سال 1342 ق. به تنهایى از ارکوان به ایران (قم) مهاجرت کرد تا از فتنه ها و خشونت هاى کمونیست ها در امان بماند. او در قم نزد آیت الله العظمى حائرى (1355ق.) فقه و اصول آموخت و بعد از ورود آیت الله بروجردى(1380ق.) به این شهر، در حلقه درس وى جاى گرفت. آیت الله بروجردى بعد از اتمام بناى مسجد اعظم، امامت جماعت آن را به او سپرد. وى مجتهد بود و رساله عملیه خود را با نام «نهایة الاحکام» به عربى نگاشت. وى با دختر آیت الله سیّد عباس فیض مبرقعى ازدواج کرد که حاصل آن 4 پسر و 5 دختر شد.[1] مرحوم آیت الله فاضل که از شخصیت هاى گران قدر حوزه علمیه قم بود، با بزرگان حوزه در ارتباط بود که از جمله آنها، مى توان به حضرت امام خمینى و آیت الله العظمى بروجردى اشاره کرد. آیت الله العظمى فاضل لنکرانى درباره ارتباط پدرش با امام خمینى مى نویسد:
«نه تنها ایشان از دوستان نزدیک پدرم بود، بلکه بین آن دو رفت و آمد زیادى بود و از این جهت، من ایشان را در منزل خودمان زیاد مى دیدم. به یاد مى آورم در آن روزهایى که من براى نخستین بار توانایى تمییز افراد را به اندازه هاى هر چند اندک به دست آورده بودم، یک روز حضرت امام براى ملاقات پدرم تشریف آوردند. خانه ما که بسیار محقر بود، تنها از دو اطاق تشکیل شده بود که یکى براى مهمان ها و بازدید کننده ها بود و دیگرى براى خودمان. وقتى حضرت امام در آن اتاق نشسته و مشغول گفت و گو با پدرم بود ناگهان به ذهنم خطور کرد که ایشان با دیگر دوستان پدرم تفاوت دارند و در من، حالت خاصى نسبت به ایشان به وجود آمد حالتى که لا یدرک و لا یوصف. بدین ترتیب، از همان لحظه، ارادت خاص در من نسبت به ایشان به وجود آمد».[2]
همچنین وى از ارتباط پدرش با امام چنین یاد مى کند:
«پدرم مى فرمود: ما با عدّه اى از دوستان از جمله حضرت امام جلسه اى تشکیل دادیم و در آن جلسه، بحث این بود که اگر کار به جایى برسد که ما را خلع لباس کنند، وظیفه چیست؟ در نتیجه تصمیم گرفتیم که اگر از لباس هم خارج شدیم، امّا وظیفه تحصیل و ارشاد مردم را به هر صورت که شد، ادامه دهیم».[3]
همچنین در مورد مرجعیّت آیت الله بروجردى، امام و مرحوم فاضل لنکرانى در کنار دیگر بزرگان تلاش مى کردند.[4]
آیت الله العظمى فاضل لنکرانى مى گوید:
«حضرت امام (رحمة الله علیه) از جمله کسانى بودند که تلاش بسیارى کردند تا آیت الله بروجردى به قم بیاید. مرحوم پدرم نقل مى کرد: پس از آن که آیت الله بروجردى وارد قم شد، حاج آقا روح الله خمینى به من فرمود: بالاخره ما آقا را به قم آوردیم اکنون نگه داشتن ایشان با شماست.»[5]
مرحوم فاضل از اعضاى گروه استفتائات آیت الله بروجردى و مورد اعتماد وى بود و به خاطر همین اعتماد اگر در رابطه با مسائل حوزوى نظرى مى داد یا آیت الله بروجردى از ایشان نظر خواهى مى کرد، به آن ترتیب اثر داده مى شد. از این رو، وى واسطه کارگشایى براى طلاّب و رفع حوایج آنها نزد آیت الله بروجردى بود و به قول آیت الله العظمى فاضل:
«ممکن نبود کسى از طلاّب مشکلى داشته باشد و به وسیله پدرم حل نشود.»[6]
در کنار این، از هنگام ورود مرحوم فاضل به قم، جلسه روضه اى صبح هاى جمعه در منزل ایشان تشکیل مى شد و بزرگانى چون آیت الله بروجردى، امام خمینى، آیت الله گلپایگانى، آیت الله سیّد محمّدباقر سلطانى، آیت الله سیّد حسین قاضى و... شرکت مى کردند، در این جلسه، بعد از مراسم روضه، یک مسئله فقهى مطرح مى شد و تا ساعت ها درباره آن به بحث مى پرداختند. بیش از یک قرن است که این جلسه ادامه دارد.[7]
این عالم بزرگوار سرانجام در 78 سالگى، در 14 صفر 1392ق. وفات یافت و در مقبره شیخان قم به خاک سپرده شد.[8]
تحصیلات[9]
معنویّت و صفاى خانواده و ارتباط پدر با بزرگان دینى، دست به دست هم داد و از فرزند این عالم ربانى، کودکى علاقه مند به علوم دینى ساخت به گونه اى که وى مى نویسد:
«پس از پایان تحصیلات ابتدایى، بى درنگ به تحصیل علوم دینى پرداختم زیرا از اوان کودکى، علاقه فراوانى به این رشته در خود احساس مى کردم. در آن زمان که سال هاى حاکمیت طاغوت به شمار مى رفت، خفقان شدیدى در کشور ما حاکم بود. با این حال، هر وقت موضوع انشایى به ما داده مى شد، ضمن آن از ما مى پرسیدند که پس از پایان دوره ابتدایى در چه رشته اى ادامه تحصیل خواهید داد؟ (من) تمایل شدید خود را به ادامه تحصیل در رشته علوم دینى، پس از پایان دوره ابتدایى پنهان نکرده، با آب و تاب تمام در ورقه انشا شرح مى دادم [10] حتى در امتحان نهایى پایان دوره ابتدایى، عنوان رتبه اوّل در شهرستان قم را احراز کردم و به همین مناسبت، کتاب هایى که با دست خط رئیس آموزش و پرورش وقت توشیح شده بود، از طرف اداره فرهنگ به من داده شد.»[11]
به سوى مرزبانى
الف) مقدّمات و سطح
پس از تحصیلات ابتدایى، در 13 سالگى، فراگیرى علوم حوزوى را آغاز کرد و به دلیل هوش سرشار، موفق شد طى 6 سال دوره مقدّمات و سطح را به پایان برساند. وى مى نویسد:
«آن وقت ها حوزه، طلاّب زیادى نداشت و تعداد کمى در آن مشغول تحصیل بودند، من هم مانند دیگران، در همین مدرسه فیضیه که درس هایى در آن تشکیل مى شد، مشغول درس و بحث شدم. در آن زمان، حوزه از نظر اساتید خوب و منظّم، کمبود داشت از این رو، ما همواره مجبور بودیم، اساتیدى در رابطه با درس هاى مورد نظرمان براى خود پیدا کنیم و همواره هم موفق بوده و توانستیم اساتید بسیار خوبى براى خود بیابیم.»[12]
استادان دوره سطح
1. آیت الله منتظرى که بخشى از لمعه را نزد وى فرا گرفت.
2. اسدالله نوراللهى نجف آبادى، قسمتى از لمعه.
آیت الله فاضل درباره او مى نویسد:
«وى از مدرسان ارزنده آن زمان بود. وى حوزه قم را ترک کرد و در شهرستان، به ارشاد مردم پرداخت».
3. آیت الله فاضل (پدر)، بخشى از رسائل و مکاسب.
4. آیت الله سیّد محمّدباقر سلطانى (1418ق.)، قسمتى از رسائل و مکاسب.
5. شیخ عبدالجواد جبل عاملى سدهى اصفهانى (1407ق.)، کفایه.
6. شیخ مرتضى حائرى (1364ش.)، کفایه.[13]
7. علاوه بر این اشخاص، از شهید صدوقى(1360ش.) هم باید نام برد.[14]
خاطره اى تحصیلى
آیت الله فاضل، درباره خاطرات اوایل تحصیل مى گوید:
«مسئله اى که در پیشرفت تحصیلى ام اثر تعیین کننده اى داشت، این بود که در آن روزهایى که مرحوم آیت الله بروجردى تازه به قم تشریف آورده بودند، روزى به وسیله یکى از آشنایان به یکى از آبادى هاى قم دعوت شد. در این سفر من نیز همراه مرحوم والد محضر ایشان بودیم در آن روزها، من مطوّل مى خواندم. حضرت آیت الله بروجردى، شعرى از مطوّل عنوان فرمود و سؤالاتى درباره نکات ادبى آن مطرح نمود و من بلا فاصله پاسخ گفتم و ایشان مبلغ پنجاه تومان ـ که در آن زمان، مبلغ معتنابهى به حساب مى آمد ـ به من جایزه داد. این پیش آمد و تشویق آن مرجع بزرگ، در روحیه و علاقه من نسبت به درس و اعمال دقّت هر چه بیشتر در آن، تأثیر شگفت انگیزى به جاى گذاشت».[15]
ب) دوره خارج
آیت الله فاضل در سن 19 سالگى به درس خارج راه یافت و از آن پس، درس و بحث را با جدیّتى مضاعف پى گرفت. اساتید وى در این دوره عبارتند از:
1. آیت الله العظمى بروجردى.
2. امام خمینى (1368ش.).
3. علامه طباطبایى (1360ش.) که طى چند سال، تفسیر و بخشى از منظومه ى سبزوارى و اسفار ملاّصدرا را نزد وى فرا گرفت.[16]
به دلیل تأثیرى که دو مکتب درسى امام خمینى و آیت الله بروجردى در شخصیت علمى آیت الله فاضل لنکرانى بر جاى گذاشتند، به درس آموزى وى، از محضر این دو بزرگ مرد اشاره مى کنیم.
درس فقه آیت الله العظمى بروجردى
آیت الله فاضل مى گوید:
«اوّلین درس خارجى که در آن شرکت کردم، خارج فقه حضرت آیت الله العظمى بروجردى بود که خارج صلاة را تدریس مى فرمود. من در آن زمان، هنوز قسمتى از کفایه را به اتمام نرسانده بودم که صبح ها اوّل وقت در مسجد عشقعلى در خدمت آقا شیخ عبدالجواد به آن مشغول بودیم و پس از پایان درس، همراه استاد، در درس مرحوم آیت الله بروجردى شرکت مى کردیم».[17]
آیت الله فاضل حدود 11 سال در درس فقه آیت الله العظمى بروجردى شرکت کرد و قسمت عمده مباحث صلاة و تمام مبحث خمس را فرا گرفت و به رشته تحریر در آورد.
همچنین کتاب قضا را نیز نزد آیت الله بروجردى خواند که البتّه به آخر نرسید و استاد رحلت کرد. در تعطیلات نیز بحث خلل حج را نزد استاد فرا گرفت که آن هم ناتمام ماند.[18]
ویژگى بحث فقهى آیت الله بروجردى
آیت الله فاضل درباره ویژگى بحث فقهى آیت الله بروجردى مى گوید:
«خصوصیت بحث فقهى آیت الله بروجردى این بود که مسائل فقهى را ریشه یابى مى کرد و به همان کیفیتى که در زمان ائمه(علیهم السلام) و یا قدماى فقها مطرح بود، عرضه مى کرد و به عبارت روشن تر، از نظر ایشان، مى بایست سابقه تاریخى مسائل و این که آن مسائل در چه جوّى و با چه خصوصیتى مطرح شده، براى فقیه روشن باشد.
از نظر من، این روش، رویه بسیار خوبى براى تحقیقات فقهى بود و در حدّى که مورد عمل، آیت الله بروجردى بود، باید به کار گرفته شود».[19]
استاد در آیینه خاطرات
وى درباره شخصیت معنوى و توسل و زیارت استاد، مى گوید:
«آیت الله العظمى بروجردى از کسانى بودند که به زیارت حضرت معصومه(علیها السلام) توجه خاصّى داشتند. بارها شاهد تشرّف ایشان به زیارت بودم. علاوه بر این چون که تدریس ایشان در مسجد بالا سر حرم بود، بسیارى از مواقع که براى تدریس مى آمد، به زیارت مشرف مى شد. وقتى همسرشان فوت کرد، دستور داد ایشان را در ایوان آیینه دفن کنند. هنگامى که آقا براى خواندن فاتحه مى آمد، اوّل به زیارت حضرت معصومه مى رفتند آن گاه بر سر قبر همسرشان مى آمد».[20]
آیت الله فاضل، از موضع گیرى هاى سیاسى و مبارزات استاد نیز چنین یاد مى کند:
«از جمله حرکت هاى سیاسى آن مرحوم، موضع گیرى در برابر اصلاحات ارضى شاه بود. وى با نامه اى که به مجلس نوشتند، قانون اصلاحات ارضى را متوقف ساختند. شاه پیغام داده بود و منافع اصلاحات ارضى را بر شمرده و گفته بود: ممالک دیگر این کار را کرده اند. و ایشان در پاسخ فرموده بود: در جاهاى دیگر که اصلاحات ارضى شده است، اوّل جمهورى شده، بعد اصلاحات... . این موضع ایشان، در برابر اصلاحات، براى رژیم بسیار ناگوار بود. به عقیده من، همین مخالفت منتهى به مرگ آیت الله بروجردى شد.
من حدس نزدیک به یقین دارم که ایشان با مرگ طبیعى از دنیا نرفته است بلکه توطئه رژیم شاه بود که به وسیله برخى دکترها اجرا شد.»[21]
امام خمینى(ره)
آیت الله العظمى بروجردى در دهه آخر عمر به ارائه یک درس اکتفاء مى کرد و چون آیت الله فاضل خود را نیازمند درس هاى بیشترى مى دید، در پى استادى دیگرى برآمد. وقتى شنید که امام خمینى تدریس اصول را آغاز کرده است، بدون سابقه و اطّلاع از روش تدریس وى، در درسش حاضر شد و به زودى متوجه شد که استاد مطلوب خود را یافته است.
ویژگى تدریس امام خمینى
درس فقه
آیت الله فاضل معتقد است:
«درس امام چند خصوصیت ممتاز داشت که در کمتر درسى به چشم مى خورد امام در تفهیم مطلب معارف اعجاب انگیزى داشتند. مطالب خود را خیلى روشن و با عباراتى که براى همه قابل فهم بود، بیان مى کرد به طورى که حاضرین به طور کامل و به آسانى مقصود ایشان را درک مى کردند... بسیار اتّفاق مى افتاد که درس فقه وى، یک ساعت و یا یک ساعت و نیم طول مى کشید و با این حال، نه خودشان احساس خستگى مى کرد و نه شاگردان وى. امام در مباحث فقهى، روى روایات هم از نظر سند و هم از نظر دلالت دقّت فراوانى داشت.»
درس اصول
امام خمینى یک دوره کامل بحث اصول (از مباحث الفاظ تا آخر مباحث عقلیه و اجتهاد و تقلید) را طى هفت سال تدریس کرد که بهترین دوره درس اصول ایشان شمرده مى شود. در همین دوره، شاگردان مبرزى شرکت مى کردند و محل درس (مسجد سلماسى) مملو از جمعیّت مى شد و شاگردان در کوچه مى نشستند. آیت الله فاضل نیز در این درس حاضر بود و همه مباحث را تحریر کرد.[22]
آیت الله فاضل درباره درس اصول امام مى گوید:
«ایشان مباحث اصولى را از ریشه مورد بحث قرار مى دادند بر خلاف اکثر مدرسین اصول که مطالب و نظریات عنوان شده از طرف اساتید پیش از خود را به عنوان اصل مسلّم تلقى کرده و بعد در شاخ و برگ هایش اشکال و انتقاد مى کردند، ایشان مسئله را از اساس آن مورد دقّت قرار مى داد و چه بسا مسائلى که جزء مسائل رایج و از مسلّمات اصول به نظر مى رسید، ولى از نظر مبناى ایشان مورد اشکال و مردود بود».[23]
امام از جامعیتى خاص بر خوردار بود و علاوه بر تبحر در مسائل اصولى، در مسائل فلسفى و عرفانى هم متبحر بودند به طورى که مقدارى از عمر خود را در مباحث فلسفى و عرفانى صرف کرده بود.
اجازات امور حسبیه
آیت الله فاضل لنکرانى در تاریخ 18 ربیع الاول 1386 از امام خمینى اجازه امور حسبیه دریافت کرد و از این طریق نیز براى تأسیس مدارس و تبلیغات اسلامى استفاده کرد.[24]
دوستان و هم بحث ها
از عوامل مؤثر در پیشرفت آیت الله فاضل لنکرانى علاوه بر استعداد خوب و استادان مناسب، مباحثه ى علمى درس ها بود. وى مى گوید:
«از وقتى که مطوّل من خواندم، هم مباحثه اى براى خود انتخاب کردم که تا پایان دوره سطح و حتى قسمتى از خارج، کلیه دروس را با ایشان، بحث و بررسى مى کردیم. در آن زمان، روزهاى سرد زمستانى صبح زود هنوز آفتاب بالا نیامده، مجبور بودیم بحث هاى خودمان را در ایوان هاى بقعه صحن، در آن شرایط سخت و آزار دهنده دنبال کنیم و غیر از این هم چاره اى نداشتیم».[25]
این هم مباحثه ى او، شهید آیت الله سیّد مصطفى خمینى (1356ش.) بود.
وى در اغلب درس ها، با آیت الله فاضل همدرس بود. آیت الله فاضل لنکرانى از آشنایى خود با شهید سیّد مصطفى خمینى چنین یاد مى کند:
«من و مرحوم حاج آقا مصطفى در دوران دبستان، همکلاسى بودیم و بنابراین، بین ما دوستى بسیار محکمى بر قرار بود. از این جهت نیز من با حضرت امام خمینى ـ رضوان الله علیه ـ آشنا بودم حتى پس از تمام کردن دبستان، و ورود به دوره تحصیلات روحانیت نیز من و حاج آقا مصطفى هم بحث و اغلب همدرس بودیم. حاج آقا مصطفى خمینى (رحمة الله علیه) از این لحاظ جمع حافظه و استعداد بى نظیر بود. آن مرحوم، بین حافظه قوى و استعداد جمع کرده بود انصافاً نابغه اى بود».[26]
«هنگامى که حضرت امام در نجف اشرف بودند، من چند بار به عتبات مشرف شدم، در نجف با حاج آقا مصطفى زیاد رفت و آمد مى کردم... روزى پرسیدم: شنیده ام شما از آقایان دیگر هم شهریه مى گیرید این کار چه ضرورتى دارد مگر شما نیازى دارید؟ ایشان با تبسمى گفتند: پدرم فقط مخارج متوسط زندگى مرا مى پردازد مثل مخارج غذا و اجاره خانه اما من کتاب هم نیاز دارم و براى خریدن آن پولى ندارم براى همین، مجبورم که شهریه مراجع دیگر را هم بپذیرم».[27]
بعد از شهادت آیت الله مصطفى خمینى، آیت الله فاضل با نهایت تأثّر نامه اى سرا پا حزن و اندوه، براى امام فرستاد که آن حضرت در پاسخ وى چنین نوشت:
«امید است که ان شاء الله تعالى موفق به خدمت به حوزه هاى اسلامى باشید و افاضل، از برکات شما بهره مند شوند. ما خواه ناخواه باید این راه را طى کنیم چه بهتر در خدمت به اسلام و مسلمین و خدمت ]به [علم و هدایت، عمر صرف شود و در لایعنى ]پوچ و بى معنا[ هدر نرود... .
روح الله الموسوى الخمینى[28]
آیت الله اشراقى
آیت الله اشراقى نیز از دوستان همکاران علمى آیت الله فاضل، در برخى تألیفات بود. آیت الله فاضل، خاطره اى را از وى چنین نقل مى کند:
«آقاى اشراقى برایم نقل کردند ایشان که از دوستان قدیمى من بود و مدتى هم با ]او و [مرحوم آقا مصطفى، سه نفرى مباحثه مى کردیم، گفتند: تازه با خانواده امام وصلت کرده بود تابستان بود و حضرت امام براى ییلاق به همدان رفته بود. در همان زمان، روابط ایشان در ظاهر با آیت الله بروجردى خوب نبود من براى دیدن امام به همدان رفتم. با خود فکر کردم حالا که امام قدرى از آیت الله بروجردى رنجش خاطر دارد، بد نیست انتقادى از آیت الله بروجردى بکنم. تا شروع کردم، امام قیافه شان را در هم کشید و سرش را پایین انداخت بعد سر بر داشت و فرمود: آقاى اشراقى! من به کسى اجازه نمى دهم به زعیم مسلمین اهانت کند هر کس و در هر مقامى که باشد.»[29]
مبارزات
ارادت خالصانه به امام
اعتماد عمیق و ارادت خالصانه آیت الله فاضل لنکرانى به استاد و مراد خویش، سبب شد تا از همان آغاز تحصیل، هیچ شک و تردیدى در حقانیت بینش و مطالب وى نداشته باشد و به همین دلیل، وى از فعّال ترین عالمان مبارز به شمار مى رود. مبارزات وى از هنگام شکل گیرى نخستین جمعیّت فضلاى جوان حوزه در زمان آیت الله بروجردى آغاز شد جمعى که در گام نخست، در فکر اصلاح حوزه، تبلیغ در مناطق دور دست و... بودند و از آن پس در دوران مبارزه با اعلامیه و اطلاعیه هایى که تأیید و امضا مى کرد، به نهضت اسلامى کمک مى کرد.
او درباره کثرت اعلامیه هایى که از سوى وى صادر و یا امضا مى شد، ضمن نقل خاطره اى مى گوید:
«اعلامیه هاى بسیارى داده مى شد که در اکثر آنها، امضاى من وجود داشت به طورى که وقتى سازمان امنیت ما را باز داشت کرد، یکى از مهم ترین سؤالات ایشان این بود که شما در متجاوز از پنجاه اعلامیه امضا دارید. من در جواب آنها گفتم: همه این امضاها از خود من است یک وقت فکر نکنید که از امضاى من در پاى این اعلامیه ها تقلید شده است. این جواب، مأمور امنیتى را بسیار تکان داده بود زیرا او فکر مى کرد که من به دست و پا افتاده و اظهار بى اطلاعى از این امضاها و ساختگى بودن آنها را خواهم کرد لذا گفت: مسئله بدتر شد. حالا چرا امضا کردید؟ گفتم: خوب، حالا شما مى خواهید بر اساس منطق با من حرف بزنید یا بر مبناى زور مى خواهید نظرتان را تحمیل کنید؟ کمى فکر کرد و گفت: ما بر اساس منطق مى خواهیم با شما حرف بزنیم. گفتم:... آقایى به نام آیت الله خمینى پیدا شده که مطالبى را ارائه کرده است اکنون در رابطه با ایشان و مطالبش دو نظریه وجود دارد یکى نظر شماست که او را تحریک شده و از عوامل سیاست خارجى بازیچه دست اروپا و آمریکا و... مى دانید و نظریه دوم، نظر ماست. ما با توجه به این که طلبه هستیم و درس خوانده ایم به عقیده خودمان چیزى مى فهمیم و چنین نیست که هر کسى ادعائى کرد، فوراً زیر بارش رویم، این مرد را شخصیتى الهى شناخته و محرک او را جز احساس مسئولیت شرعى چیزى نمى دانیم به عقیده ما اندازه سر سوزنى سیاست در کار او دخالت ندارد و هر چه مى گوید و مى نویسد و حتّى مبارزه او، همه براى خدا و اقدام به انجام مسئولیت هاى دینى خود مى باشد. ما طلاّب، اصولاً تابع دلیل هستیم اگر شما مدرک قانع کننده اى براى اثبات نظریه خود توانستید ارائه بدهید، من همین جا عقیده شما را درباره او مى پذیرم[30]».
بر همین اساس، با مراجعه به کتاب هاى اسناد انقلاب اسلامى، اعلامیه هاى زیادى را از علما و بزرگان مى یابیم که امضاى آیت الله فاضل نیز در بین آنها وجود دارد.
موضوع برخى از اعلامیه ها عبارتند از:
1. اعتراض و اعلام نظر روحانیت تبریز به هیئت اعزامى دولت، درباره وقایع تبریز، در پى چهلم شهداى قم در اسفند ماه 56.
2. فاجعه 29 بهمن تبریز.
3. نامه جمعى از عالمان و استادان به آیت الله صدوقى درباره فجایع یزد.
4. نامه به آیت الله شریعتمدارى درباره حمله ساواک به خانه وى در اردیبهشت 57.
5. درباره اعمال ضد دینى در نیمه شعبان در تیر ماه 57.
6. حمله به مردم مشهد و شهرستان ها در مرداد ماه 57.
7. توطئه شاه براى ایجاد تفرقه.
8. اعلامیه استادان درباره دولت نظامى ازهارى.
9. درباره اعتصاب در شرکت نفت.
10. حمله به حرم امام رضا(علیه السلام) و تلگرام به آیت الله شیرازى، آیت الله قمى...
11. توطئه شاه و حفظ آرامش و مجازات قانون مند مجرمان.
12. نامه علما و ملاقات آیت الله خویى با فرح.
13. نامه به ژیسکاردستن (رئیس جمهور وقت فرانسه) در مورد رعایت احترام امام خمینى.
14. راهپیمایى تاسوعا و عاشورا.
15. خلع محمّد رضا پهلوى از مقام سلطنت.
16. سالگرد کشتار قم.
17. اعلامیه پشتیبانى از استادان دانشگاه ها.
18. نامه به رئیس جمهور فرانسه درباره هجرت امام خمینى به پاریس.
19. جنایات شاه در شهرستان ها و فراخوان راهپیمایى.
20. روى کار آمدن بختیار و اعلام عزاى عمومى.[31]
نامه آیت الله فاضل لنکرانى به نخست وزیر، در اعتراض به تصویب نامه رژیم پهلوى
بسمه تعالى
جناب آقاى نخست وزیر!
در مورد تصویب نامه اخیر دولت به لحاظ اشتمال بر سه موضوع، خلاف شرع و قانون و مصالح عمومى کشور هیجان و اعتراض مسلمین سراسر ایران که اکثریت قریب به اتّفاق مردم کشور را تشکیل مى دهند، به نهایت درجه رسیده با آن که مدتى است مراجع عظام مقامات مسئوله را متذکر و خواستار لغو و یا اصلاح آن شده اند، مع الاسف دولت بدون توجه به عواقب وخیمه بى اعتنایى به مقررات دین و استخفاف به مقام روحانیت و نقض قانون اساسى و نادیده گرفتن هیجان عمومى، به جاى اعتراف به اشتباه خویش، با وعده هاى خالى از ارزش و توجیهات خلاف واقع، در صدد اقناع ملّت مى باشد. وظیفه دولت به حکم قانون، پیروى از مراجع معظم است چنانچه در زمان مرحوم آیت الله العظمى آقاى بروجردى شرکت زنان[32] در انجمن هاى شهردارى در مجلس مطرح شده بود، معظم له شدیداً اعتراض نمودند و بعداً یکى از نمایندگان مجلس حضور ایشان مشرف و اظهار کرد که تصویب این موضوع، بر اثر اعتراض حضرت آیت الله منتفى گردید و خود حقیر در این جریان حضور داشته و شدّت تعرض ایشان را از نزدیک ملاحظه نموده، به هر حال، رعایت مصالحه عالیه کشور، الزام مى کند که به تذکرات مراجع و خواسته هاى مسلمین توجه کامل نموده و با لغو یا اصلاح و تصویب نامه مزبور، به هیجان عمومى خاتمه داده شود.
موحدى لنکرانى
24 جمادى الثانیه 1382[33]
امضاى نامه مرجعیّت
در پى کشتارهاى بى رحمانه و اوضاع خفقان آلود، سکوت نسبى بر فضاى کشور حاکم شده بود و رژیم گمان مى کرد که موضوع امام خمینى از اذهان زدوده شده است اما با رحلت آیت الله حکیم، بار دیگر موضوع مرجعیّت مطرح شد و سرانجام به زنده شدن نام امام انجامید. اغلب بزرگان حوزه، بعد از رحلت آیت الله حکیم، گردهمایى تشکیل دادند تا در این باره تصمیم بگیرند، وى مى گوید:
«با این که شرایط نسبت به آیت الله خمینى و طرفدارانش خیلى سخت و ناجور بود، تصمیم گرفتند ]که[ به طور علنى، مرجعیّت بلا منازع آیت الله خمینى را طى اعلامیه اى به اطّلاع مردم برسانند. اعلامیه آماده شد و دوازده نفر آن را امضا کردند که از آن جمله خود من بودم حتى یادم هست زیر اعلامیه نظر موافق خود را نه تنها در رابطه با مرجعیّت بلا منازع، بلکه در رابطه با صلاحیت رهبریت ایشان هم درج کرده و آن را امضا کردم... به نظر من، همین مسئله خود کوبنده ترین مسئله براى رژیم بود[34]».
آیت الله فاضل قبل از انقلاب سهم مهمى در مبارزات در ابعاد مختلف، از جمله مبارزه با افکار انحرافى داشت و حتى به مدت دو سال در بندر لنگه و یزد در تبعید به سر برد.[35] که در همان جا علاوه بر فعالیّت علمى ـ انقلابى (شرح تحریر الوسیله امام خمینى)، توسط آیت الله صدوقى با مردم یزد دیدارهاى سازنده اى داشت و آنها را در مسیر مبارزه نیز قرار مى داد.[36]
وى بعد از انقلاب نیز در سنگرهاى مختلف براى انقلاب تلاش کرد. وى به امر امام مدتى مسئولت دادگاه انقلاب قم را عهده دار شد و نمایندگى دوره اوّل مجلس خبرگان رهبرى از استان مرکزى و ریاست عالى شوراى مدیریت حوزه علمیه قم به مدت 10 سال از دیگر مسئولیت هاى وى به شمار مى رود.[37]
آیت الله فاضل لنکرانى مى گوید:
«در اوایل حکومت دولت موقت که هنوز امامدر قم تشریف داشتند، به خدمت ایشان شرفیاب شده و گفتم: با توجه به آشنایى قبلى از روحیات آقاى بازرگان، روشن است که او به روحانیت و هیچ فردى از افراد آن و فکر مى کنم حتى به شخص شما نیز اعتقادى ندارد و با توجه به این سابقه، حضرت عالى چگونه اجازه دادید که ایشان در رأس دولت قرار گرفته و زمام کشور اسلامى را به دست بگیرد؟ فرمودند: من هم نظرم همین است، ولى مسئله این است که که ما الان افرادى را که بتوانیم جایگزین اینها نمائیم، نداریم والاّ من شخصاً معتقدم که اینها به درد حکومت و نظام اسلامى نخواهند خورد، انشاءالله روزى برسد که ما افراد صالح و لایقى پیدا کرده و جایگزین اینها بکنیم».[38]
سنگربان تشیّع
آیت الله فاضل لنکرانى از همان دوران تحصیل تاکنون، همواره مدافع دین در عرصه هاى نظرى و عملى بوده است. وى با آن که هیچ یک از لحظات عمرش را در مسیرى غیر از تحصیل و تدریس صرف نکرده است، اما براى پیشرفت دین و مسائل مربوط به آن، وقت و زمان را با گشاده دستى تقدیم مى کرد. وى در زمان آیت الله العظمى بروجردى، براى یافتن شخص مبلّغى براى تبلیغ در اروپا، تلاش فراوانى کرد و شخصى را به آیت الله بروجردى معرفى کرد.
وى در این باره مى گوید:
«در رابطه با فرستادن مبلّغ به اروپا...، به لحاظ دقّت در افراد، تا مدتى آیت الله بروجردى کسى را که واجد شرایط باشد، نیافته بود.
در این رابطه با پدرم مشورت مى کند. پدرم مى گوید: این موضوع نیاز به تفکّر دارد.
مرحوم پدرم این قضیه را با من درمیان گذاشتند، بنده به پدرم عرض کردم: به نظر من آقاى محققى شایستگى این کار را دارد... . از قبل با هم ارتباطى داشتیم، به تهران رفتم و مسئله را با آقاى محققى درمیان گذاشتم و ایشان را راضى کردم براى رفتن به آلمان... آقاى محققى خدمت آیت الله بروجردى آمد و پس از توصیه ایشان، روانه هامبورگ شد و بسیار هم موفق بود. مسجد هامبورگ به دستور آیت الله بروجردى و به دست ایشان تأسیس شد و هم اکنون از مراکز مهم اسلامى است[39]».
دفاع از نظریه ولایت فقیه
آیت الله فاضل، همواره از مدافعان سرسخت ولایت فقیه بوده است و در این راه، علاوه بر مباحث نظرى، گاهى خاطراتى هم از استادانش نقل مى کرد و از جمله درباره آیت الله بروجردى که بحث ولایت فقیه را به طور مستقل نکرده بود، معتقد است که وى همانند امام، نظرش بر ولایت مطلقه فقیه بود و به عنوان مؤید این سخن مى گوید:
«شاهدم این است که ایشان به هنگام تأسیس مسجد اعظم، ناچار شدند حیاطى را که وضوخانه آستانه و در کنار آن بقعه هایى بود و در این بقعه ها قبرهایى وجود داشت، خراب کنند و جزء صحن مسجد اعظم قرار دهند. ایشان وضوخانه و بقعه را خراب کردند (البته بدون این که اصل قبرها از بین برود) و جزء مسجد اعظم قرار دادند. کسى به ایشان اعتراض مى کند که حیاط مربوط به آستانه است و بقعه هاى مربوط به دیگران، شما به چه مجوزى آنها را تصرف کردید؟ ایشان لبخندى مى زنند و مى فرمایند: معلوم مى شود این آقا هنوز ولایت فقیه برایش جانیفتاده است».[40]
مناظره با مخالفان تشیّع
وظیفه عالمان و مبلغان دینى، دفاع از شیعه و آرمانهاى آن، با منطق و برهان و رفتار پسندیده با مخالفان است. آیت الله فاضل ضمن نقل خاطره اى از ایّام حج خود، به مناظره اى با امام جماعت مسجدالحرام اشاره مى کند و مى گوید:
«در اوّلین سفرى که به حج مشرف شدم، درجایى با امام جماعت مسجدالحرام برخورد کردم، به او گفتم: شما باب اجتهاد را بسته مى دانید یا مفتوح؟ گفت: مفتوح. به او گفتم: به رأى چه کسى عمل مى کنى؟ گفت: شافعى.
گفتم: تو که خودت را مجتهد مى دانى، نباید به راى دیگرى عمل کنى. گفت: شما چرا به نظرات مراجع خود عمل مى کنید و به نظرات مراجع ما (فقهاى اربعه) عمل نمى کنید؟ گفتم: چون مراجع خود را اعلم از شما مى دانیم، سپس پرسیدم: شما که ادعاى عالم بودن مى کنید، آیا در بین تمام کتاب هاى شما، یک کتاب شیعه وجود دارد، درحالى که در تمام کتابخانه هاى ما کتب عامه وجود دارد و او جوابى نداشت».[41]
دفاع از تشیّع
آیت الله فاضل لنکرانى به مناسبت هاى مختلف سعى در برانگیختن عزم و اراده روحانیان داشته که سپاه تبلیغى اسلام و تشیّع مى باشند. وقتى جمعى از مبلغان مرکز تخصصى سفیران هدایت حوزه علمیه و روحانیان اعزامى از سوى واحد اعزام مبلغ دفتر آیت الله فاضل لنکرانى، به مناطق محروم در مهرماه 1382ش. با ایشان دیدار کردند، چنین گفت:
«شیعه، مظلوم ترین گروه در عالم است. همه فِرق، علیه شیعه به پا خاسته اند و شما عراق و تهاجمات علیه شیعه را مى بینید، با این که تنها گروهى که حرف حق مى زند، شیعه است. البته عدّه اى مى خواهند اصل اسلام را نابود کنند، لذا در این شرایط، وظایف روحانیت با سابق تفاوت زیادى دارد و با این وسایل تبلیغى و ماهواره و اینترنت که به کار گرفته اند و جوانان را به سوى بى اعتقادى سوق مى دهند، وظیفه ما صد برابر شده است».[42]
رفع شبهه از اجتهاد شیعى
همواره برخى افراد به دلیل ناآشنایى با مبانى اسلامى، به اظهار نظر درباره واژه ها و اصطلاحات اسلامى پرداخته، قرائت هاى ناصوابى را مطرح مى کنند که نمونه اى از آن مربوط به اظهار نظر پیرامون اجتهاد است.
گروهى معتقدند که اجتهاد، مبتنى بر آشنا بودن به تمام معارف بشرى و یا تخصص داشتن در همه آنهاست و کسى که در تمام معارف بشرى به درجه تخصصى نرسیده، هرگز نمى تواند اجتهاد کند و به این ترتیب سعى مى کنند تا ناکارآمدى فقه و فقاهت در استنباط احکام را اثبات و سُکّان حکومت را از دست فقهاى عادل خارج سازند. آیت الله فاضل لنکرانى با تیزبینى، وارد میدان اظهارنظر شده و مى گوید:
«این حرف ها، ناشى از کوته نظرى و بى اطلاعى از فقه اسلامى و مسائل آن است.
فقاهت، آن هم در افراد صالح و آماده و با استعدادهاى قوى، حداقل بیست و پنج سال وقت لازم دارد که زحمت بکشند تا بتوانند به مرتبه اجتهاد نائل شوند. اجتهاد با تمام معارف بشرى، ارتباطى ندارد و فقط علوم خاص از قبیل ادبیات عرب و رجال و درایه و اصول و فقه و... در آن نقش دارند، مثلاً استنباط حکم وضوء از آیه وضو، چه ارتباطى با جانورشناسى یا ریاضیات دارد؟ این حرف ها اگر نگوییم از یک سرى اغراض سیاسى خاص در جهت دشمنى با روحانیت سرچشمه گرفته، ناشى از بى اطلاعى از فقه اسلامى خواهد بود. پاره اى از اشکالات که در بعضى مقالات بر فقه شیعه وارد شده، از این قبیل است.
فردى که فوقش رسائل ـ مکاسب خوانده آیا صلاحیت اظهارنظر در فقه و فقاهت دارد؟[43]
آیت الله فاضل، ضمن تقسیم اجتهاد به دو بخش استنباط احکام از دلایل شرعى و تطبیق احکام با شرایط (اجراى حکم با توجه به شرایط زمان و مکان) مى نویسد:
«در اجتهاد به معناى اوّل، دگرگونى و تحوّل، قابل تصور نیست و زمان و مکان یا عوامل دیگر تاثیر ندارد. در معناى دوم، اجتهاد این است که در مقام تصمیم گیرى براى اجراى حکم، کدام یک از احکام الهى باید پیاده شود. بر این اساس بود که امام بزرگوار، طى نامه اى به اعضاى شوراى نگهبان فرمود: «یکى از مسائل بسیار مهم در دنیاى پرآشوب کنونى، نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیرى هاست... حکومت، فلسفه عملى برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلى و خارجى است».
تدریس سطح
آیت الله فاضل لنکرانى تدریس را از سال هاى سوم، چهارم تحصیل (15 ـ 16 سالگى) آغاز و تاکنون که پیش از نیم قرن است، همچنان به تدریس علوم آل محمّد اشتغال دارد. در مورد تدریس دروس سطح خود مى گوید:
«اوّلین کتابى که به تدریس آن پرداختم، حاشیه ملاّعبدالله و معالم بود، منتهى این درس ها خیلى جنبه رسمى نداشت و شاگردان فراوانى در آن شرکت نمى کردند، بعدها که شرح لمعه را شروع کردم، تدریسم رسمیت پیدا کرد، با این که در آن زمان، تعداد طلاّب حوزه خیلى کم بود، عده شرکت کنندگان در لمعه به هفتاد نفر تخمین زده شد. به نظرم لمعه را دو دوره و کتاب ارث آن را سه دوره تدریس کرده ام و پس از آن، به تدریس رسائل و مکاسب مشغول شدم. درس مکاسب من خیلى شلوغ بود، به طورى که پس از درس مرحوم آیت الله بروجردى که در یکى از شبستان هاى مسجد اعظم تشکیل مى شد، من بلافاصله براى تدریس مکاسب زیر گنبد مى رفتم و آن جا تقریباً پر مى شد. مکاسب را پنج دوره و کفایه را شش دوره تدریس کرده ام. در درس کفایه من، با این که امکانات از قبیل بلندگو و... نبود. در سرداب مسجد امام در حدود هفت صد نفر شرکت مى کردند. از آخرین دوره کفایه ما نوار تهیه شده است».
تدریس خارج
آیت الله فاضل بیش از 35 سال است که به تدریس خارج فقه و اصول مشغول است. و بسیارى از طلاّب حوزه علمیه در درس وى حاضر مى شوند و این درس از رادیو معارف نیز پخش مى شود.[44] در کنار تدریس، عشق به اهل بیت(علیهم السلام) سبب شد تا سال ها امام جماعت مهم ترین پایگاه مداحان و واعظان شهر قم (تکیه آقا سیّد حسن) را برعهده گیرد و پس از رحلت آیت الله العظمى مرعشى، به درخواست طلاّب و مردم و سرپرستى حرم مطهّر، امام جماعت در آن مکان مقدّس را عهده دار شد که هزاران نفر به امامت ایشان نماز جماعت را برگزار مى کردند. این ارادت به خاندان اهل بیت(علیهم السلام)همچنین باعث شده است. هر هفته در روزهاى جمعه و سال روز وفات معصومان(علیهم السلام)، مجلس مصیبت و روضه و به مناسبت تولّد ائمه(علیهم السلام)مجلس جشنى در بیت پدرى ایشان برگزار مى شود که تاکنون ادامه دارد.[45]
تألیفات و آثار علمى
1. «تفصیل الشریعة» شرحى است عربى بر کتاب تحریرالوسیله امام خمینى که 25 جلد از آن چاپ شده و 5 جلد دیگر آماده چاپ است.
2. حاشیه بر عروة الوثقى (عربى).
3. نهایة التقریر، تقریرات درسى آیت الله بروجردى در بحث نماز، در سه جلد، به زبان عربى که چاپ شده است.
4. حاشیه بر کتاب الطهارة «مصباح الفقیه» محقّق همدانى (عربى).
5. شرح «الاجتهاد و التقلید» از کتاب «العروة الوثقى» (عربى).
6. کتاب الصوم.
7. کتاب القضاء.
8. المسائل المستحدثه.
9. رساله اى در حکم نماز در لباس مشکوک (عربى).
10. رساله اى در خلل حج و عمره (عربى).
11. الاحکام الواضحه (فتاواى عربى).
12. احکام الحج، حاشیه بر حج «تحریرالوسیله» (عربى).
13. القواعد الفقهیه (عربى).
14. تقریرات الاصول، تقریرات اصول امام در 5 جلد (عربى).
15. تبیان الاصول، تقریرات درس امام در چهار جلد (عربى).
16. تقریرات الاصول، تقریرات درسى آیت الله بروجردى (عربى).
17. رساله اى در قاعده فراغ و تجاوز (عربى).
18. تقریرات درس خارج اصول، در شانزده جلد (فارسى).
19. رساله توضیح المسائل (فارسى).
20. مناسک حج (فارسى).
21. مدخل التفسیر در علوم قرآن (عربى).
22. تفسیر سوره حمد (عربى).
23 تقیه مداراتى (عربى).
24. آیین کشوردارى از دیدگاه امام على.
25. عصمت انبیاء.
26. مجمع الفهارس (مجموعه فهرست هاى بحارالانوار، الغدیر و المیزان).
27. اهل البیت یا چهره هاى درخشان در آیه تطهیر (با همکارى آیت الله مصطفى خمینى و آیت الله اشراقى).
28. ائمه اطهار یا پاسداران وحى در قرآن کریم (با همکارى سیّد مصطفى خمینى و آیت الله اشراقى).
29. مناسک حج (عربى).
30. استفتائات حول الحج.
31. استفتائات حج.
32. جامع المسائل (مجموعه اى از استفتائات، 2 جلد).
سرگذشت برخى آثار:
آیت الله فاضل درباره تألیف کتاب مى گوید:
«تصمیم گرفتم یکى از مباحث بسیار مهم و مفید را که در رابطه با قواعد فقهى مى باشد، مورد تحقیق و بررسى قرار بدهم، البته کتاب هاى زیادى در این رابطه نوشته شده که القواعد الفقهیه مرحوم بجنوردى که در هفت جلد چاپ شده، به نظرم بسیار جالب آمد، بر این اساس، تصمیم گرفتم تعطیلات تابستانى را بدین کار مشغول شدم[46]».
وى درباره کتاب «نهایة التقریر»، مى گوید:
«از اوّلین روزهایى که من در درس آیت الله بروجردى شرکت کردم، به فکر افتادم به خاطر فرّار بودن مطالب درس ایشان و به علت آن که فراموش نشود، آنها را به عربى بنویسم و چون اوّلین بارى بود که نوشتن به عربى را شروع مى کردم، این کار برایم خیلى مشکل مى نمود، ولى با توجه به این که دست زدن به هر کارى، با تصمیمى قاطعانه و ممارست در آن، مشکلات آن را به تدریج از میان برمى دارد، شروع به کار کردم.
خوشبختانه چون ادبیات عرب را خوب خوانده بودم و به تدریس آن مشغول بودم، با مشکل مهمى در این کار مواجه نشدم. مرحوم والد به مناسبت ایّام فاطمیه، مجلس روضه اى در منزل ترتیب داده بود که مرحوم آیت الله بروجردى روزى به عنوان شرکت در روضه به آن جا تشریف آوردند، من مشغول پذیرایى از میهمانان بودم. همین که مرحوم آیت الله بروجردى مرا دید، لبخندى زده و خطاب به مرحوم والد فرمودند: فلانى هم در درس من شرکت مى کند! تصور مى کنم کمى سنّ من باعث تعجب ایشان شده بود. پدرم که متوجه این نکته شده بود، به عرض رساندند که نه تنها در درس شرکت مى کند، بلکه درس هاى شما را به عربى مى نویسد و شنیدن این مطلب تعجب معظم له را بیشتر برانگیخته و فرمود: امکان دارد این نوشته ها را ببینم؟ پدرم به من دستور داد تا آنها را آورده و به خدمت ایشان دادم. معظم له نسبت به مسائل علمى و به طلابى که علاقه مند به تحصیل بودند، توجه خاصى از خود نشان مى دادند... و گاهى کمک هایى در حق آنها مى کردند که کفاف مخارج سالانه آنان را مى کرد. نوشته مرا حدود نیم ساعت، بدون آن که با کسى حرف بزند و یا به حرف کسى گوش بدهد، ملاحظه فرمود،... پس از آن هم، همواره ]مرا [مشغول عنایت خود قرار مى داد و با کلمات اعجاب آمیزى تشویق مى فرمودند و هرچند وقت یک بار، نوشته مرا خواسته و پس از مرورى در آن به من پس مى دادند و پس از آن که به چهار صد یا پانصد صفحه رسید، دستور دادند که آن را چاپ کنم و جلد اوّل آن حسب الامر ایشان به نام «نهایة التقریر» که مشتمل بر قسمت زیادى از مباحث صلاة بود، به چاپ رسید و پس از چند سال، جلد دوم آن هم آماده و حسب الامر ایشان چاپ شد[47]».
وى درباره کتاب اهل بیت یا چهره هاى درخشان در آیه تطهیر، مى گوید:
«هر وقت به این آیه شریفه (انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا)[48] که به آیه تطهیر معروف است، برمى خوردم، این سؤال در ذهنم مى آمد که اگر این آیه مخصوص اهل بیت پیامبر است، به همسران آن حضرت ربطى ندارد، چون در بین آیاتى آمده است که از زنان پیامبر و احکام مربوط به آنان سخنى مى گوید. این مطلب، سال ها ذهن مرا مشغول کرده بود و به صورت یک مشکل علمى درآمده بود تا آن که متوسل به حضرت معصومه(علیها السلام) شدم و به لطف الهى و عنایت آن حضرت، این مشکل حل شد، به گونه اى که با همکارى جناب آقاى شهاب الدّین اشراقى، داماد حضرت امام که هم مباحثه ما بود، کتابى علمى در این باره نوشتیم و با استدلال ثابت کردیم که اولاً این آیه ارتباطى با همسران پیامبر ندارد و مخصوص اهل بیت آن حضرت است و این که این جا آمده، حکمى داشته و بیان گر نکته اى است و باید همین جا مى آمده است. توضیح این مطلب را مفصل در آن کتاب دادیم و با یک توسل، این مشکل ما براى همیشه حل شد و امیدواریم که براى دیگران هم مفید باشد.[49] ما در این کتاب، برداشتى از آیه شریفه کرده ایم که من نمى خواهم حالا اسمش را تحدّى یا تهدّى بگذارم، ولى این برداشت ما در نوع خود بى نظیر و ابتکارى و به طورى واضع و روشن بیان شده است که تا کنون هیچ کس بدین سبک تألیف ندارد و من کسانى را که علاقه مند به درک سمع مفاد آیه مى باشند، به مطالعه این کتاب دعوت مى کنم[50]».
درباره تألیف کتاب «تحصیل الشریعه» در شرح «تحریرالوسیله» مى گوید:
«در زمینه علمى، امام از مقام هاى متعددى برخوردار بودند، چنان که در رشته هاى فلسفه، عرفان، اخلاق، تفسیر، فقه و اصول متخصص بودند، ولى از میان این رشته ها، آنهایى که با مقام مرجعیّت تناسب داشتند، فقه و اصول بودند. متأسفانه افرادى آگاهانه یا ناخودآگاه درصدد بودند که براى جلوگیرى از رشد و گسترش اندیشه هاى امام، مقام فقه و اصول ایشان را کوچک جلوه دهند و حتى صلاحیت مرجعیّت تقلید را از ایشان بگیرند. از آن جا که اهمیت این وضعیّت براى من روشن شده بود، از موقعیّت تبعیدم در شهرستان یزد استفاده کردم و شرحى بر کتاب شریف تحریرالوسیله امام که در حقیقت یک دوره فقه از اوّل باب طهارت تا آخر باب دیات است، به رشته تحریر درآوردم. در انجام این کار، دو هدف را دنبال مى کردم: اوّل این که اشتغالات علمى ام محفوظ باشد، دوم آن که موقعیّت فقهى و اصولى امام و جایگاه بلندى که در این علم دارند، تشریح شده باشد. در واقع، در همان اوایل تبعیدم تصمیم گرفتم که کارى را که جنبه علمى و انقلابى دارد، به انجام برسانم، البته با توجه به این که ساواک به کارم پى نبرد چراکه در صورت اطّلاع مانع مى شد. آن قدر جانب احتیاط را رعایت مى کردم که حتى مسؤلان کتابخانه وزیرى هم على رغم آن که بسیار متدین و انقلابى بودند، متوجه نوع کار من نشدند، با توجه به آن که کار من در کتابخانه هر روز 4 ساعت به طول مى کشید. تقریباً دو سال و نیم در این کتابخانه مشغول نگارش بخش اعظم کتاب ها بودم و کسى متوجه کار من شد، البته بعضى از بزرگان روحانیت یزد که از هر نظر مورد اعتماد بودند، از جریان فعالیّت تحقیقى من آگاهى داشتند، آنها گاهى به کتابخانه مى آمدند و نوشته هاى مرا مطالعه مى کردند و نظراتى را ابراز مى کردند[51].
شخصیت و خدمات علمى
آیت الله العظمى فاضل لنکرانى، به دلیل برخوردارى از استعداد فراوان و تلاش پى گیر، در 25 سالگى به درجه والاى اجتهاد نائل آمد و این امر به تأیید استاد بزرگوارش، حضرت آیت الله العظمى بروجردى رسید. وى بعد از رحلت آیت الله العظمى اراکى نیز از سوى جامعه مدرسین ـ به همراه شش نفر دیگر ـ به عنوان فرد شایسته مرجعیّت معرفى شد.[52] وى درباره مکتب فقهى و اصولى خود مى گوید:
«به لحاظ این که من هر دو مکتب (امام و بروجردى) را دیده ام، تلاشم بر این است که نقاط قوت هر کدام از آنها را رعایت کنم، ولى در درس اصول از آنجائى که یک دوره کامل خدمت امام بودم، ولى از خدمت مرحوم آقاى بروجردى خیلى کم استفاده کرده ام، اصولاً بیشتر تحت تأثیر روش تدریس امام بوده و اسلوب تدریسم در این علم، تقریباً همان روش ایشان مى باشد، اگرچه در بعضى از جهات با هم فرق مى کند، ولى در فقه، چون مدت 9 سال در درس امام و یازده سال در درس مرحوم آیت الله بروجردى شرکت کرده ام، لذا از هر دو روش متأثّر شده و روش تدریس من در این زمینه، مجموعه مرکبى از دو روش مذکور مى باشد، ولى باید اعتراف کنم به حدّى که مرحوم آیت الله بروجردى در مقام تحقیق و تدریس به اقوال و روایات اهل سنّت مى پرداختند، من نمى پردازم، اما تحت تأثیر تربیت این دو بزرگوار نسبت به روایات احکام از نظر دقّت در مفاد تنها اهمیت خاص داده و بحث تحقیق فقهى ما هم بر این مبنا قرار دارد».[53]
آیت الله فاضل علاوه بر تأسیس مرکز اعزام مبلغ که سال هاست فعالیّت مى کند، براى ترویج و اعتلاى مکتب تشیّع و گسترش حوزه فقه و فقاهت و تربیت فقیهان و مجتهدان شایسته، مرکز فقهى ائمه اطهار که مرکزى آموزشى پژوهشى است را تأسیس کرد. این مرکز، تاکنون به یارى خداوند به توفیقات بسیارى در بخش آموزش محققان و تحقیق و تألیف کتاب ها و تشکیل کتابخانه تخصصى فقه دست یافته است.[54] آن چه اشاره شد تنها بخشى از فعالیّت هاى این بزرگوار است و به دلیل محدودیت باید فرازهایى از خدمات اجتماعى وى در حمایت از رزمندگان در طول دوران جنگ، همراه با مردم در راهپیمایى ها، عکس العمل به موقع در حوادث مربوط به جهان اسلام و همراهى و همدلى صمیمانه با رهبر انقلاب در برهه هاى مختلف را در فرصت هاى دیگر مطالعه کرد. آیت الله فاضل فرزندانى نیز دارد که یکى از آنها شیخ محمّدجواد فاضل لنکرانى است که به تدریس خارج فقه اشتغال دارد.
[1]. ستارگان حرم، ش 12، ص 266 ـ 279آیین کشور دارى از دیدگاه امام على(علیه السلام)، مقدمه، ص 13.
[2]. پا به پاى آفتاب، امیر رضا ستوده، ج 4، ص 53.
[3]. مجله حوزه، ش 43، ص 138.
[4]. پا به پاى آفتاب، ج4، ص 56.
[5]. همان، ص 55.
[6]. مجله حوزه، ش 43، ص 141.
[7]. ستارگان حرم، ش 12، ص 272 (مصاحبه با حجت الاسلام دبستانى).
[8]. همان، ص 279.
[9]. آیت الله محمّد فاضل لنکرانى (مدّ ظله) در سال 1310ش. در شهر قم به دنیا آمد و پس از تحصیلات ابتدایى در سن 13 سالگى وارد حوزه علمیه گردید و دروس سطح را در شش سال به پایان رساند.
[10]. خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 535.
[11]. مجله نور علم، دوره سوم، ش 6، ص 9.
[12]. خبرگان رهبرى، دفتر دوم، ص 535مجله نور علم، دوره 3، ش 6، ص 9.
[13]. خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 7مجله نور علم، دوره 3، ش8 , , , ,، ص 10.
[14]. گلشن ابرار، ج 2، ص 886، مقاله سیّد مصطفى خمینى، شهیدى از تبار خمینى.
[15]. مجله نور علم، دوره 3، ش 6، ص 10خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 537.
[16]. خلاصه اى از زندگى نامه، ص 1.
[17]. مجله نور علم، دوره3، ش 6، ص 11.
[18]. مجله نور علم، دوره 3، ش 6، 12 و13خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 538.
[19]. همان، ص 18.
[20]. کوثر، ش 3، ص 6مصاحبه با آیت الله العظمى فاضل لنکرانى.
[21]. مجله حوزه، ش44و43، ص 4و153.
[22]. روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه نامه دومین سالگرد رحلت امام، ص27.
[23]. مجله نور علم، دوره 3، ش 8، ص 5 و 24.
[24]. صحیفه امام، ج 1، ص 455.
[25]. خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص536، مجله نور علم، دوره3، ش8، ص9 و10جزوه زندگى نامه، ص 1.
[26]. پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 53.
[27]. همان، ص 3و72.
[28]. صحیفه امام، ج3، ص 259.
[29]. همان، ص 57مجله حوزه، ش 43، ص 9 ـ 158.
[30]. مجله نور علم، دوره 3، ش8، ص2ـ51خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص540.
[31]. اسناد انقلاب اسلامى، ج3، به ترتیب، صفحات، 247، 251، 268، 272، 322، 331، 420، 427، 434، 439، 452، 473، 480، 491، 507، 521، 522، 525، 529 و534.
[32]. شرکت زنان در حکومت طاغوت داراى مفاسد فراوان بود که امروزه در نظام سالم اسلامى از بین رفته است.
[33]. اسناد انقلاب اسلامى، ج2، ص 45.
[34]. خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 542 , , مجله نور علم، دوره 3، ش 8، ص 2.
[35]. خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 542.
[36]. آشنایى با ستارگان هدایت، ص 81.
[37]. پا به پاى آفتاب، ج 4، ص 75 , , مجله نور علم، دوره 3، ش 8، ص 41 ـ 40.
[38]. همان، ص 42 ـ 43.
[39]. مجله حوزه، ش 43، ص 2 ـ 151.
[40]. مجله حوزه، 43، ص 156.
[41]. افق حوزه، سال 3، ش 20، ص 2.
[42]. همان، ص 1و2.
[43]. مجله نور علم، دوره 3، ش 8، ص 31 و 30.
[44]. خلاصه اى از زندگى نامه، ص 3.
[45]. همان.
[46]. مجله، نورعلم، همان.
[47]. خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 8 ـ 537، مجله نورعلم، دوره 3 ش 8، ص 12 و 11.
[48]. احزاب، آیه 34.
[49]. فرهنگ کوثر، ش 3، ص 7.
[50]. نورعلم، همان، ص 6 ـ 55.
[51]. پا به پاى آفتاب، ج 4 ص 71 ـ 70، مجله نور علم، همان، ص 24، خبرگان ملّت، دفتر دوم، ص 540.
[52]. متن بیانیه 11/9/73، خلاصه اى از زندگى نامه ص 2.
[53]. مجله نور علم، دوره 3، ش 8، ص 27 ـ 26.
[54]. خلاصه اى از زندگى نامه، ص 5.