آقا علی حکیم (1234 - 1307قمری)
عنوان مقاله: فیلسوف مدرس
نویسنده: احسان فتاحی اردکانی
حکیم الهی و فیلسوف مؤسس، علی بن عبدالله، معروف به «آقا علی حکیم» در ذو القعده سال 1234 قمری در اصفهان، در خانواده ای عالم به دنیا آمد.
خاندان
ملا عبدالله مدرّس زنوزی(1257 قمری) پدر آقا علی حکیم از مدرسان حکمت متعالیه در تهران بود. او در منطقه ی «زنوز» از توابع شهرستان مرند به دنیا آمد. بعد از تحصیل مقدمات، عازم عتبات شد. در آن جا از محضر سید علی طباطبایی (صاحب ریاض) استفاده برد. بعد از آن در قم به درس میرزای قمی شتافت. سپس به اصفهان رفت و در درس ملا علی نوری حاضر شد. بعد از چند سال تحصیل نزد ملا علی نوری به درخواست محمدحسن خان قاجار مروی (بانی مدرسه ی مروی) به تهران آمد و مدرّس مدرسه ی مروی تهران گردید[1].
او در آن روزگار، بزرگ ترین مدرس فلسفه در تهران بود. مکتب فلسفی تهران با محوریت او آغاز شد. وی آثاری چند از خود به یادگار گذاشته است. حاشیه بر اسفار[2]، حاشیه بر شواهد، حاشیه بر اسرار الآیات، حاشیه بر مبدأ و معاد، الانوار الجلیة فی کشف اسرار الحقائق العلویة در شرح حدیث حقیقت ـ که به امر فتحعلی شاه قاجار در سال 1247قمری آن را نگاشت ـ لمعات الهیه، رساله ی خاقانیه و وجیزه سلطانیه، منتخب الخاقان فی کشف حقائق الایمان و العرفان ـ که تلخیص کتاب قبلی است ـ معارف[3]، از آثار او است.
ملا حسین منجم برادر آقا علی از اساتید بزرگ ریاضیات و هیئت درعصر خود بود. از او دفتر تقویم به یادگار مانده است. او به همراه ملا حسن محلاتی و ملا محمد هاشم بن ملا محمدعلی کاشانی به استخراج احکام و طبع تقویم در آن عصر مشغول بودندو با مهر آنان تقویم به چاپ می رسید[4].
آقاعلی سه ساله بود که پدرش ملا عبدالله از سوی ملاّعلی نوری برای تدریس در مدرسه مروی به تهران فرستاده شد. در این سفر خاندان زنوزی او را همراهی می کردند[5].
تحصیلات
آقاعلی مقدمات را نزد اساتید تهران آموخت و بعد از آن شرح لمعه، قوانین، شوارق الالهام، شرح اشارات، مبدأ و معاد ملاصدرا را از محضر پدر استفاده برد. بیست و سه ساله بود که پدر خود را از دست داد، اما مرگ پدر باعث نشد تا از تحصیل علوم نقلی و عقلی باز ماند.
او برای تحصیل علوم منقول به عتبات رفت. بعد از چندی به تهران بازگشت. بعد از آن به اصفهان رفت و در آنجا از محضر سید رضی لاریجانی، میرزا حسن نوری، ملا محمد جعفر لنگرودی، حاج محمد ابراهیم نقشه فروش استفاده کرد. مدت اقامت او در این مدت در اصفهان سه سال بوده است.
آقاعلی بعد از آن از به قزوین رفت و در درس ملا آقا قزوینی(1285 قمری) ـ [6] که او را بحری مواج و بی کران در فلسفه می دانست ـ شرکت کرد. بعد از آن، آقاعلی به اصفهان بازگشت و در خدمت آقا میرزا حسن نوری به تحصیل فلسفه ادامه داد.
ایشان بعد پنج سال به تهران بازگشت و در درس میرزا حسن آشتیانی شرکت کرد و توانست به مدارج عالی در منقول و معقول برسد.
تدریس
آقاعلی که جامع معقول و منقول شده بود، به تدریس در حوزه ی تهران مشغول شد. او مدت هفت سال در مدرسه ی قاسم خان(معروف به مدرسه ی مادر شاه) در ارک دارالخلافه مشغول به تدریس شد. بعد از چندی، مدرس رسمی مدرسه ی میرزا محمدخان قاجاری معروف به مدرسه ی سپهسالار گردید. او در این مدرسه تنها مدرّس معقول نبود، بلکه مدرّس منقول به شیوه ی اجتهاد نیز بود. از همین جا، او به «آقا علی مدرّس» شهرت یافت.
مدرس تهرانی چندی تدریس را به کنار گذاشت و به انزوا از خلق مشغول شد، اما طلاب او را رها نکردند و برای استفاده از محضرش به خانه او تشریف بردند.
زمانی که آقاعلی در تهران مشغول به تدریس بود، سه بزرگ دیگر یعنی آقا محمدرضا قمشه ای، میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا حسین سبزواری نیز در تهران به تدریس می پرداختند. از این رو به این چهار مدرس بزرگ تهران، «حکمای اربعه» می گفتند. البته این چهار حکیم هر کدام در حوزه ی خاص متبحر بودند. آقا محمد رضا قمشه ای بیش ترعرفان نظری تدریس می کرد و میرزای جلوه به فلسفه ی مشاء علاقه مند بود. میرزا حسین سبزواری بیش تر به ریاضیات مشغول بود و آقاعلی مدرس به حکمت متعالیه مشهور بود. این اساتید هر کدام در زمینه ی خاص خود شاگردانی داشتند. بعضی از این اساتید شاگردان مشترک داشته اند.[7]
شاگردان
1 ـ میرزا هاشم اشکوری(1335 قمری). او یکی از بزرگ ترین مدرسان عرفان در حوزه ی تهران بوده است. او در عرفان شاگرد آقا محمدرضا قمشه ای و در حکمت متعالیه شاگرد آقا علی حکیم بود. تعلیقه بر مصباح الانس و تعلیقه بر نصوص و لطائف السبع از آثار این عرفان پژوه بزرگ است.
2 ـ میرزا علی اکبر حکمی یزدی(1345 قمری) ایشان استاد فلسفه ی امام خمینی در قم بودند که در روزگار حاج شیخ عبدالکریم حائری برای تدریس فلسفه از تهران به قم آمدند. امام در فلسفه ابتدا از شاگردان او بود و بعد از آن به درس آقای شاه آبادی می روند. از ایشان حواشی بر فصوص و حاشیه بر اسفار و رساله معرفة النفس و معرفة الربّ بر جای مانده است.
مجموعه آثار این حکیم فرزانه، به کوشش دکتر دینانی به چاپ رسیده است.
3 ـ شیخ غلامعلی شیرازی. ایشان در عرفان از شاگردان آقا محمدرضا قمشه ای و در حکمت متعالیه از شاگردان آقا علی مدرس بوده است. حاشیه بر اسفار و حاشیه بر فصوص از آثار او است.
4 ـ میرزا محمد باقر اصطهباناتی(1326 قمری). او در تهران از شاگردان آقا علی حکیم بود و بعد از آن به عتبات رفت و در نجف به تدریس فلسفه مشغول شد. شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ غلامرضا یزدی و آقا نجفی قوجانی از شاگردان او هستند. افکار آقا علی حکیم از طریق همین شخص به دست غروی اصفهانی رسید و او در کتبش اندیشه های آقا علی حکیم را مطرح کرده است.
5 ـ میرزا حسن آشتیانی. او یکی از بزرگ ترین شاگردان شیخ انصاری بود که بعد از تکمیل تحصیلات در نجف به تهران بازگشت. در واقعه ی تحریم تنیاکو از سران این نهضت در تهران بود. ایشان نزد آقا علی حکیم در تهران معقول خواند چنان که آقاعلی نزد ایشان به خواندن منقول مشغول بود.
6 ـ میرزا حسن کرمانشاهی (1336 قمری). او از شاگردان مدرس تهرانی است که ابتدا در مدرسه ی دانکی تهران تدریس می کرد. بعد از وفات استادش، تدریس در مدرسه ی سپهسالار بر عهده ی او گذاشته شد[8].
7 ـ حاج آقا حسین قمی. او از مراجع بزرگ تقلید بود که در سال 1306 قمری به تهران رفت و نزد آقا علی فلسفه آموخت[9].
8 ـ آقا بزرگ تهرانی. در این که او شاگرد رسمی آقا علی باشد، شک وجود دارد، ولی او بارها خدمت آقا علی رسیده است[10].
9 ـ شیخ علی نوری، معروف به شیخ اشراق(حدود 1335 قمری). ایشان در سال های 1306 قمری نزد آقاعلی، اسفار می خوانده است.
10 ـ ملا محمدعلی حکیم ایمانی خوانساری(حدود 1345 قمری). او در خوانسار به دنیا آمد. مقدمات علوم دینی را در خوانسار فرا گرفت. در تهران، فلسفه را به مدت بیست سال از آقاعلی مدرس (زنوزی) و فقه و اصول را از میرزا حسن آشتیانی فرا گرفت. در اصفهان هم فقه و اصول را از سید محمد شهشهانی و میرزا حسن مدرس آموخت. آن گاه به خوانسار بازگشت. در تابستانی به اصفهان رفت و در مدرسه ی صدر به تدریس فلسفه پرداخت. به واسطه ی احاطه علمی او به مباحث عقلی طلاب زیادی در درس او شرکت کردند. این تدریس با بازگشت شیخ در پاییز به خوانسار تعطیل شد. ملا محمدعلی انسانی دائم الذکر و کثیر التهجد بود و همواره به عبادت مشغول بود. بیان روان و حافظه قوی داشت. بیشتر علمای خوانسار در علوم عقلیه از شاگردان وی هستند و سرانجام ایشان در سال 1345 قمری در خوانسار درگذشت[11] و در گورستان شرقی خوانسار (واقع در خیابان 13 محرم) دفن گردید.[12]
11ـ میرزا لطف علی شیرازی، ملقب به «صدر الافاضل». او در تهران فلسفه را از آقا علی حکیم (زنوزی) و میرزا ابوالحسن جلوه آموخت. او در شعر به «دانش» تخلص می کرد. در رثاء استادش آقا علی حکیم و شیخ فضل الله نوری اشعاری سروده است.
مفتاح الخط الکوفی، مقدمة اصلاح المنطق، ایضاح الادب از آثار او است[13].
12ـ کلبعلی بن عباس شرندی قزوینی (بعد از 1304 قمری) او در تهران از آقا علی حکیم معقول آموخت و در نجف از محضر صاحب جواهر و شیخ انصاری بهره برد. شیخ العراقین عبدالحسین تهرانی، ملا نظر علی طالقانی، میرزا یحیی قزوینی، از دیگر اساتید او هستند.
حاشیه بر شوارق الالهام، تقریر بحث های فقهی شیخ العراقین، قسطاس الاصول از جمله آثار او است[14].
13 ـ میرزا طاهر تنکابنی[15]
14 ـ آخوند ملا محمد آملی (1336 قمری) پدر آقا شیخ محمدتقی آملی[16]
15 ـ میرزا جعفر آشتیانی، پدر آقا میرزا مهدی آشتیانی[17]
16 ـ میرزا محمدعلی اصفهانی(1322 قمری)[18]
17 ـ ملا نظرعلی طالقانی(1306 قمری) مؤلف کتاب کاشف الاسرار[19]
18 ـ میرزا ابراهیم زنجانی[20]
19 ـ محمدعلی کرمانشاهی[21]
20 ـ میرزا ابوالفضل طالقانی معروف به عنقاء(1333 قمری)[22]
21ـ شیخ عبد النبی نوری (1344 قمری)[23]
22 ـ کنت دوگوبینو. او که در سال های 1271 تا 1291 قمری در ایران سفیر کبیر فرانسه و وزیر مختار فرانسه در ایران بوده است، در این سال ها با آقا علی حکیم آشنا شد و در کتاب دین و فلسفه در آسیای مرکزی[24] ـ که به فارسی نیز ترجمه شده است ـ از او یاد می کند. او اطلاعات مربوط به فصل تصوف و فلسفه کتاب خود را از آقاعلی گرفته است[25].
این شاگردان، کسانی هستند که بعد از آقاعلی، کرسی تدریس فلسفه در تهران را زنده نگهداشتند و هر کدام از بزرگ ترین مدرسان فلسفه محسوب می شوند.
دعوت برای تدریس در دانشگاه سوربُن
کنت دوگوبینو به علت تسلط وی بر آرای فلاسفه، از او برای تدریس در دانشگاه سوربن فرانسه دعوت می کند. آقا علی ابتدا از پذیرش این دعوت خودداری کرد، اما بعد از آن به این دعوت پاسخ مثبت داد. بعضی از شاگردان آقاعلی مانند شیخ عبدالنبی نوری وقتی این خبر را شنیدند، برای انصراف استاد از این تصمیم به تکاپو افتادند و بالاخره موفق شدند او را از این تصمیم باز دارند[26]. اگر این سفر محقق می شد، چه بسا بیان زودتر با دستاوردهای فلاسفه ی اسلامی خصوص فلاسفه ی حکمت متعالیه، آشنا می شدند و بارها این ادعا را تکرار نمی کردند که «فلسفه ی اسلامی با ابن رشد خاتمه پیدا کرد و دستاورد فلاسفه ی اسلامی، همان فلسفه ی یونانی است.»! از این طرف نیز در اثر ارتباط مستقیمی که آقا علی حکیم با فلسفه ی غرب پیدا می کرد، ایرانیان را بیش تر با فلسفه ی غرب آشنا می کرد و نقد و بررسی این فلسفه زودتر از اکنون به وسیله ی بزرگان انجام می شد.
ویژگی ها و نوآوری ها
آقاعلی مدرس در فلسفه، تنها مقلّد ملاصدرا نبود، بلکه خود او در بعضی موارد نوآوری هایی نیز داشته است. نوآوری های او به اندازه ای است که به او«حکیم مؤسس» لقب داده اند. دراین جا به چند نمونه از نوآوری ها و ویژگی های او اشاره می شود.
1 ـ تقریر معاد جسمانی
فلاسفه ی اسلامی به تبعیت از شریعت محمدی به معاد جسمانی اقرار کرده اند. ابن سینا هر چند نتوانست به خاطر ناآشنا بودن عقل با کیفیت معاد جسمانی، مبانی آن را اثبات کند اما؛ تابع محض شرع بود و اقرار کرد به این که با توجه به این که مخبر صادق از این معاد خبر داده است، من به آن ایمان دارم. ملاصدرا با تأسیس مبانی حکمت متعالیه توانست معاد جسمانی را با بدن مثالی ثابت کند. آقا علی حکیم معاد جسمانی به شیوه ی ملاصدرا را نمی پذیرد و به اثبات معاد جسمانی با قواعد حکمت متعالی با شیوه ی جدید می پردازد. بیان نظر این متفکران اسلامی به کتب مربوط ارجاع داده می شود.
2 ـ مقایسه فلسفه ی غرب و فلسفه ی اسلامی
مقایسه ی فلسفه ی اسلامی و غرب و مزایای هر کدام و کمبودهای هر کدام در میان متفکران اسلامی کم تر مطرح بوده است. از کسانی که به این مهم پرداخته است، علامه طباطبایی است. شاید اولین فیلسوف که به مقایسه ی فلسفه ی اسلامی با فلسفه ی غرب (بعد از رنسانس) پرداخت، آقاعلی حکیم باشد. او در پایان کتاب بدایع به مقایسه ی این دو فلسفه پرداخته است[27].
3 ـ آشنایی با انظار فیلسوفان معاصر
ایشان با انظار فیلسوفان معاصر خود آشنا بود. او در تعلیقات بر اسفار و تعلیقات ملاهادی سبزواری(1289 قمری)، ملا نظراحمد بن محمد ابراهیم اردکانی یزدی و آخوند ملا رضا تبریزی(1306 قمری) را نقل می کند و گاه آن ها را تأیید و گاه آن ها را نقد می کند. این موضوع نشان می دهد که او با تقریرات مختلف از حکمت متعالیه و انظار جدید در این زمینه آَشنا بوده است و آن ها را به بحث می گذاشته است.
حمل هوهویت، اصالت وجود، اعتبارات ماهیت، وجود اعراض، صرفیت نفس، حرکت جوهری و موضوع آن، از دیگر مطالبی است که او به نوآوری در آن ها رسیده است.
آثار
1 ـ تعلیقه بر اسفار و حواشی سبزواری و اردکانی و تبریزی
2 ـ تعلیقه بر کتاب الشواهد الربوبیة
3 ـ تعلیقه بر حواشی ملاصدرا بر الهیات شفاء
4 ـ تعلیقه بر حواشی ملاصدرا بر شرح حکمت الاشراق
5 ـ تعلیقه بر کتاب لمعات الهیه
6 ـ تعلیقه بر شرح هدایه اثیریه
7 ـ تعلیقه بر حواشی شرح قوشچی
8 ـ تعلیقه بر شرح اشارات و بعضی حواشی آن
9 ـ شرح اثولوجیا یا اصول الحکم
10 ـ ابواب حکمت میزانیه و اسامی هر یک از ابواب به زبان حکمای یونان
11 ـ مقدمه بر شرح اسرار الآیات صدرا. که این کتاب، آخرین اثر او است که در ذوال قعده 1307 قمری نوشته است.
12 ـ رسالة فی مباحث الحمل یا رسالة حملیه
13 ـ رسالة فی الوجود الرابط
14. رسالة فی احکام الوجود و الماهیة
15 ـ رساله سرگذشت
16 ـ رسالة تاریخ حکماء
17 ـ رسالة فی التوحید
18 ـ رسالة وحدت وجود صوفیه
19 ـ رسالة حقیقت محمدیه
20 ـ بدایع الحکم. این کتاب در جواب هفت مسئله از مشکلات فلسفه است که عماد الدوله بدیع الملک آن ها را مطرح کرده است. این کتاب فارسی است و در پنجم ماه جمادی الاول 1307 قمری به اتمام رسیده است. ملا محمد صالح مازندرانی(معروف به علامه سمنانی) کتاب ودائع الحکم را در رد این کتاب به نگارش در آورده است.
21 ـ سبیل الرشاد فی اثبات المعاد الجسمانی او این کتاب را از تعلیقاتش بر مباحث اسفار نوشته است.
22 ـ التعلیقات الاصولیه که بعد از 1285 قمری نوشته است.
23 ـ حواشی بر فصول الغرویه. این کتاب توسط شیخ محمود بن محمدرضا جهرمی در سال 1299 قمری جمع آوری شده است.
بیش تر این آثار به کوشش محسن کدیور در مجموعه ای به نام مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس تهرانی تصحیح و از سوی انتشارات اطلاعات به چاپ رسیده است.
اوصاف ظاهری
آقاعلی شخصی کوتاه قامت و لاغر اندام بود[28]. رنگ صورتش مایل به سیاه بود و چشمانی نافذ و ذهنی فوق العاده قوی داشت[29].
اوصاف باطنی
آقاعلی از اخلاق بسیار والایی برخوردار بود به گونه ای که غالب معاصران وی، او را به اخلاق پسندیده اش ستوده اند. او بسیار متواضع و با وقار و مهذب و با صفا و متشرع و با تقوا و عارفی بود که به نور الهی می دید[30]. فقیر و دوست و عارف پیشه و وارسته و بی تعین بود[31]. او بسیار بر عبادات و مستحبات اهمیت می داد. از این رو به او لقب «حکیم متشرع» داده اند[32].
بیان انظار فیلسوفان معاصر، حکایت از این واقعیت می کند که ایشان هیچ گونه حسادتی نسبت به معاصران خود نداشته است. این روحیه، در تجلیل هایی که او از معاصران خود می کند، به خوبی نمایان است.
استخاره
آقا علی حکیم در استخاره بسیار ماهر بود و در این باره قضایای معروفی نقل مجالس بوده است. البته حکایتی در این باره به ما نرسیده است جز این که می گویند او در استخاره آن چنان نظر صائب داشته است که گمان می رفت اطلاع بر ضمائر دارد[33]. این ویژگی او ناشی از تقوا و صفای نفس او بوده است.
مناظره
حاج محمد کریم خان کرمانی(1288 قمری) رییس گروهی از شیخیه است. شیخیه، به دست شیخ احمد احسایی بنا شد و بعد از مرگ او، سید کاظم رشتی جانشین او شد. بعد از سید کاظم، حاج محمد کریم خان کرمانی به ریاست این گروه رسید. به اعتقاد او انسان باید معتقد به «رکن رابع» باشد. به گفته ی او انسان باید علاوه بر اعتقاد به خدا، رسول و امام، معتقد به رکن چهارم باشد. مراد از رکن چهارم هم خود او است. او در کرمان ساکن بود، اما در جمادی الاولی سال 1275 قمری سفری به تهران داشته است. در این سفر علما از او استقبالی نکردند و مناظرات زیادی با او انجام شد[34]. این مناظرات بنا به اقتضای مجلسی که بر پا شده بود گاهی از او سؤالات اعتقادی و گاهی روایتی و گاهی فلسفی بوده است.
یکی از مناظراتی که با حاج محمد کریم خان کرمانی انجام شد، مناظره ای است که آقاعلی با او انجام داد. این مناظره زمانی انجام شد که آقاعلی در مدرسه ی قاسم خان، مدرِّس بود. این مناظره بیش تر بر اساس مباحث فلسفی شکل گرفت و آقا محمد کرمانی که بر اساس اعتقادات خود اندیشه های فلسفی خود را داشت به طرح دیدگاه های خود پرداخت. طبق گزارشی که از این جلسه در دست است، پنج مسئله در آن مطرح شد. در این جلسه هر کدام از طرفین نظر خود را بیان می کرد و بر اساس آن مناظرات شکل می گرفت. در تمام این مسائل آقامحمد کرمانی نتوانست در مقابل دلایل محکم آقاعلی تاب بیاورد و در آن موارد جوابی نداشت که عرضه دارد. در نهایت آقامحمد کرمانی در مقام توصیف و تمجید از آقاعلی بر آمد و از ایرادات هیچ جوابی نگفتند. تفصیل این مناظره در مجموعه ی مصنفات آقا علی حکیم آمده است[35].
بازدید از جنازه شیخ صدوق
یکی از واقعه های مهم در آن زمان، کشف جنازه ی سالم و تازه ی مرحوم شیخ صدوق (متوفای 381 قمری) است. تفصیل واقعه به این صورت است که در آن سال ها بر اثر باران شدید، سیل شدیدی به راه افتاد و قبر شیخ صدوق در شهر ری بر اثر سیل از بین رفت. جنازه شیخ که بر اثر خراب شدن گوشه قبر نمایان شده بود در کمال ناباوری سالم و تازه بود. خبر این حادثه در شهر پیچید و سه تن از علما برای تحقیق این امر به سراغ قبر شیخ رفتند. این سه تن عبارت بودند از آقا علی حکیم و ملاعلی کنی و شیخ عباس نهاوندی. آن سه، قبر را مورد بررسی قرار دادند و صحت این خبر را تأیید کردند. آقا بزرگ تهرانی که در آن زمان جوان بود، خبر این واقعه را نقل کرده است و می گوید: این واقعه در آن زمان معروف بود[36]. آقا علی حکیم از این واقعه برای مباحث معاد استفاده کرد و برای این که سندی معتبر برای آیندگان باشد، آن واقعه را در کتاب خود با نام سبیل الرشاد فی اثبات المعاد نقل کرد.
در آن می گوید: «من جسد شیخ صدوق را در ری مشاهده کردم که پس از سالیان دراز، همچو انسانی زنده سالم و بی نقص باقی مانده بود[37].» او این واقعه را به صورت مستقیم و بدون استناد به شنیدنی نقل کرد تا دیگران در آینده نتوانند این ادعا را مطرح کنند که این واقعه تنها خبر است و چه کسی آن را دیده است!
وفات
آقاعلی مدرس بعد از عمری تلاش در تدریس و تربیت شاگرد، سرانجام در سن 73 سالگی در شب شنبه 17 ذوالقعده سال 1307 قمری در تهران به رحمت حق شتافت. بدن مطهر این عالم بزرگ بعد از تشییع با شکوهی که انجام شد، در شهر ری در مرقد شاه عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد.
میرزا لطف علی صدرالافاضل در ماده ی تاریخ وفات او دو شعر سروده است که عبارت است از:
ارخت ملهوفاً علی انتحابه
|
استاذنا آب الی مآبه
|
للعام ارّخ حسیباً
|
قد فاز فوزاً عظیماً
|
فرزندان
از آقا علی حکیم یک فرزند پسر و دو فرزند دختر به یادگار ماند.
پسرایشان شرف الملک حاج آقا حسن حکیم زاده از طلاب علوم دینی بود. او در جریان مشروطه از فعالان بوده است و چند سالی را مجبور می شود در استانبول باشد. بعد از به بار نشستن مشروطیت، او به عنوان یکی از اعضای دولت بود. وی در سال 1320 ش درگذشت و در امامزاده عبدالله شهر ری دفن شد.
میرزا ابراهیم حکمی ابتهاج الحکماء(1332 قمری) یکی از دامادهای ایشان است که از شاگردان فلسفه ایشان بوده است.
میرزا نصرالله مستوفی سوادکوهی (1380 قمری) داماد دیگر او است. ایشان پدر میرزا نصرالله فلسفی است و میرزا نصرالله فلسفی نواده ی دختری آقا علی محسوب می شود[38]. میرزا نصرالله فلسفی مشاور فرهنگی ایران در ایتالیا و از اساتید دانشگاه تهران بوده است[39] آثاری زیادی از خود به جای گذشته است که از آن جمله می توان به زندگانی شاه عباس اول، انقلاب کبیر روسیه، جغرافیای مفصل اقتصادی، ورتر که ترجمه ی زندگی نامه ی گوته فیلسوف شهیر آلمانی است، تاریخ روابط ایران و اروپا در عصر صفویه، تاریخ سلسله ی غزنویه، تاریخ عمومی در قرون معاصر، سلطنت قباد و ظهور مزدک که ترجمه ی کتابی از کریستن سن است، اشاره کرد.[40]
سیده بیگم همسر آقاعلی هم بانوی فاضلی بوده است که کتبی چند وقف کرده است و این کتب در کتابخانه مجلس نگهداری می شود[41].
[1]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی(رساله سرگذشت)، با تصحیح و تحقیق محسن کدیور، ج 3، ص 146. 145، انتشارات مؤسسه اطلاعات، چاپ اول 1378.
[2]. الذریعة، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 6، ص 20، دار الاضواء بیروت، الطبعة الثانیة 1403.
[3]. الذریعة، ج 21، 187.
[4]. الذریعة، ج 8، ص 219.
[5]. غالب مباحث این نوشتار در زندگی نامه و آثار آقاعلی از مقدمه ی مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی و رساله سرگذشت آقا علی حکیم که در همین مجموعه آمده است، گرفته شده است. از این رو از تکرار این منبع خودداری شده است.
[6] . موسوعة مؤلفی الامامیة، ج 1، ص 94، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ اول 1420؛ مستدرکات اعیان الشیعة، سید حسن امین، ج 2، ص 302، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، الطبعة الثانیة 1418.
[7]. نک: مقدمه مجموعه مصنفات حکیم مؤسس و رساله سرگذشت آقا علی حکیم.
[8]. الذریعة، ج 7، ص 109.
[9]. اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج 6، ص 169، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، بی تا.
[10]. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1،
ص 1474، مطبعة القضاء، نجف.
[11]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج 2،
ص 736، کتابخانه ی مرعشی نجفی، قم 1414.
[12]. به نقل از سایت
http://dahaghin.blogfa.com /86062.aspx
[13]. الذریعة، ج 9، ص 316.
[14]. تراجم الرجال، ج 1، ص 448.
[15]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس تهرانی، ج 1، ص 49. 48.
[16]. همان
[17]. همان
[18]. همان
[19]. همان
[20]. همان
[21]. همان
[22]. همان
[23]. همان
[24]. ترجمه فارسی این کتاب «مذاهب و فلسفه های آسیای مرکزی» است.
[25]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس تهرانی، ج 1، ص 49. 48.
[26]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج 1، ص 49.
[27]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج 1، ص 59.
[28]. نقباء البشر، ج 1، ص 1473.
[29]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج 1، ص 49.
[30]. نقباء البشر، ج 1، ص 1473.
[31]. ریحانة الادب، محمد علی مدرس خیابانی، ج 2، ص 391، انتشارات خیام.
[32]. الذریعة، ج 8، ص 219.
[33]. نقباء البشر، ج 1، ص 1473.
[34]. قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص 50 و 64، انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، بی تا.
[35]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج 3، ص 517. 509.
[36]. طبقات اعلام الشیعة، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 1474، مطبعة القضاء، نجف.
[37]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج 2، ص 98.
[38]. طبقات اعلام الشیعة، ج 1، ص 1474؛ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج 3، ص 977، انتشارات کمال اصفهان، چاپ دوم 1362؛ طرائق الحقائق، محمد معصوم شیرازی، ج 3، ص 504، انتشارات کتابخانه سنایی، بی تا.
[39]. مستدرکات اعیان الشیعه، ج 6، ص 329.
[40]. الذریعة، ج 3، ص 237، ج 5، ص 116، ج 12، ص 219، ج 25، ص 64، ج 26، ص 131و 133 و 137.
[41]. مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج 1، ص 30. 29.