تقى الدین ابراهیم کفعمى
(حدود 840 ـ 905 هـ .ق.)
عنوان مقاله: اُسوه اخلاص
نویسنده: عبدالکریم پاک نیا
علاّمه شیخ ابراهیم کفعمى از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم و دهم هجرى است. او عالمى وارسته، محدّثى مورد اطمینان، ادیبى توانا، شاعرى زبردست و هنرمندى خوشنویس بود. کفعمى به دلیل مهارت در دانش هاى عصر خویش و تسلط به علوم مختلف، تألیفات متنوع و آثار بدیعى را پدید آورده که موجب شگفتى دانشوران دیگر گردیده است. عبارات بلندِ تاریخ نویسان و شخصیت نگاران در مورد وى، نشانگر عظمت علمى و معنوى اوست.([1])
کفعمى در نیمه اوّل قرن نهم هجرى، در یکى از روستاهاى جبل عامل به نام «کفعم» یا «کفرعیما» و در یک خانواده علمى ـ مذهبى دیده به جهان گشود.([2]) این روستا نزدیک منطقه جبشیت بود. امروزه تنها آثار ویرانه هاى این روستا به چشم مى خورد.
خاندان پرافتخار
دودمان کفعمى مانند سایر خاندان هاى علمى جبل عامل، اهلِ دانش و تقوا بودند.
شیخ زین الدین على کفعمى
(متوفا: 861 هـ .ق.) از دانشمندان و محدّثان بزرگ جبل عامل است. او پدر و استادِ کفعمى است و از مشایخ اجازه او به شمار مى رود. وى از عالمانى بود که تمام زندگى و فرزندان خود را وقف خدمت به اسلام و اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نمود. او در اثر تلاش و فداکارى مستمر، توانست فرزندانى تربیت کند که در طول تاریخ، زینت بخش جوامع اسلامى شوند.
بـرادران
برادران کفعمى عبارتند از:
1 ـ شیخ شمس الدین محمّد جبل عاملى(متوفا: 886 هـ .ق.): وى جدّ بزرگ شیخ بهائى(رحمه الله) است. براى ایشان کراماتى را برشمرده اند. شهید ثانى از شیخ شمس الدین به عنوان «شیخ» و «امام» یاد مى کند و محقق کرکى او را با عبارت «سرمشق بزرگان دو عالم» مى ستاید.([3])
2 ـ شیخ جمال الدین احمد کفعمى: وى از نویسندگان شیعه است. «زبدة البیان فى عمل شهر رمضان» اثر اوست. کفعمى در کتاب هاى خویش از او نامبرده و از کتابش مطالبى را نقل کرده است.
3 ـ شیخ شرف الدین بن على کفعمى.
4 ـ رضى الدین بن على کفعمى.
جدِّ اعلاى کفعمى
نَسَبِ کفعمى و شیخ بهایى به «حارث همدانى» صحابى گرانقدر حضرت على(علیه السلام)مى رسد. او به این نسبت خانوادگى افتخار مى کرد و به خویش مى بالید.([4]) حارث بن عبدالله اعور همدانى از قبیله هَمْدانْ کشور یمن، مورد توجه خاصّ حضرت على(علیه السلام) بود. عشق و علاقه وى به خاندان رسالت، به ویژه حضرت على(علیه السلام) او را در ردیف شیفتگان و اصحاب سرّ آن حضرت قرار داده بود. او در اثر لیاقت و شایستگى توانست در زمینه فقه، حساب، قرائت و حدیث مطالب ارزنده اى از حضرت على(علیه السلام) فرا بگیرد. احادیثى که وى نقل کرده است، مورد توجه دانشمندان اهل سنّت، به ویژه مؤلّفان سنن اربعه([5]) است. شدت علاقه حضرت على(علیه السلام) به حارث همدانى را مى توان از نامه 69 نهج البلاغه فهمید. امام على(علیه السلام) در یکى از سروده هاى خویش، خطاب به حارث همدانى فرمود:
یا حارِ هَمدان مَنْ یَمُتْ یَرَنْى *** مِنْ مُؤْمِن أوْ مُنافِق قُبُلا([6])
اى حارث همدانى! هر که بمیرد، چه مؤمن باشد چه منافق، در اولین لحظه مرا خواهد دید.
اى که گفتى فَمَنْ یَمُتْ یَرَنى *** جان فداى کلامِ دلجویت
کاش روزى هزار مرتبه من *** مُردمى تا بدیدمى رویت
وطـن کفعمى
منطقه «جبل عامل» یکى از مناطق پربرکت جهان تشیع است. از روزى که صحابى بزرگ پیامبر(صلى الله علیه وآله) ابوذر(رض) از سوى حکومت امویان، به این منطقه لبنان تبعید شد و بذر مبارک تشیّع را در دل هاى پاک مردم آن سامان کاشت، این شجره طیبّه همواره در طول تاریخ میوه هاى شیرین و پربارى را به جهان اسلام عرضه کرده است.
ابوذر این ستاره روشنگر که پیامبر گرامى اسلام قلب او را با نور خدایى روشن نموده بود، همانند مشعلى فروزان منطقه جبل عامل را با نور ایمان منوّر ساخت و پیام نبوّت و امامت را به قلب هاى تشنه و دل هاى آماده آن سامان به ارمغان برد.
عثمان با تبعید ابوذر به دمشق، معاویه را موظف ساخته بود که زبان گویاى ابوذر را که همچون شمشیر برنده اسلام عمل مى کرد، ساکت نماید. معاویه نتوانست ابوذر را ساکت کند و بدین جهت، او را به یکى از نقاط دور افتاده غرب دمشق، منطقه جبل عامل تبعید کرد. ابوذر از این فرصت طلایى استفاده کرد و نفوس با استعداد مردم آن ناحیه را با نَفَس گرم خویش بیدار نمود و دل هاى تشنه آنان را با معارف زلال اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) سیراب کرد. در اثر تبلیغات وسیعِ این صحابى شجاع و صادق، نداى اسلامِ راستین و فضایل دودمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آن جا منتشر شد. از آن روز به بعد، جبل عامل به مرکز تشیع و کانون شیفتگان اهل بیت(علیهم السلام) تبدیل گردید و مردان و زنان بسیارى از شیعیان مخلص را در خود پرورش داد. امروزه وجود مسجدهایى به نام «ابوذر» در جبل عامل، از این حقیقت تاریخى حکایت مى کند و نشانگر حق شناسى مردم آن خطّه از این یار فداکار پیامبر مى باشد.([7])
این سرزمین شیعه پرور و نابغه خیز، تاکنون شخصیت هاى والایى همچون: شهید اوّل، شهید ثانى، شیخ بهایى، شیخ حرّ عاملى، سید محسن امین، محمّد جواد مغنیه و ده ها متفکر دیگر را به جهان اسلام عرضه کرده است. درخشش و دانش اسلامى در این منطقه به حدّى است که شیخ حرّ عاملى مى نویسد:
«در عصر شهید ثانى(رحمه الله)، تنها در یکى از روستاهاى جبل عامل، هفتاد مجتهد مسلّم در یک تشییع جنازه گرد آمده بودند.»([8])
جبل عامل داراى چنین سابقه درخشانى است این قلّه سربرافراشته در طول قرن هاى متمادى، به عنوان دژ مستحکم دنیاى شیعه در برابر تهاجمات گسترده سیاسى و نظامىِ مخالفان بود و همانند یک جبهه فرهنگى تشیّع، در مقابل اندیشه هاى مسموم عمل نموده است.
جبل عامل گنج عظیمى است که سرمایه هاى عظیم بشرى در جهان اسلام را در خود جاى داده است. و ادیب و عارف نامدار شیعه، شیخ ابراهیم کفعمى یکى از شخصیت هاى اندیشمندى است که در دامن این سرزمین مقدس پرورش یافته است.
تحصیل
کفعمى دوران کودکى و ایّام جوانى را در زادگاه خویش سپرى کرد و فراگیرى دروس حوزوى را نزد استادان آن سامان آغاز نمود. از جزئیات مراحل تحصیلى وى اطلاعات زیادى در دست نیست. امّا آن چه مسلّم است، او بیش تر دروس مقدماتى خود را نزد پدر و سایر دانش هاى عصر خود را نزد برادر دانشمندش و سایر استادان آن خطّه فرا گرفت.
محقق ارجمند «شیخ فارس حسّون» مهم ترین استادان کفعمى را به این ترتیب ذکر مى کند:
استادان
1 ـ شیخ زین الدین على بن حسنپدرِ دانشمندِ کفعمى که از فقهاى بزرگ و شخصى عادل و پرهیزگار بود. کفعمى از این استاد خویش حدیث نقل کرده و وى را فقیه اعظم و اورع نامیده و از او به عنوان زینت اسلام و مسلمین یاد کرده است.
2 ـ شیخ شمس الدین محمّد (نویسنده زبدة البیان)برادر کفعمى.
3 ـ سید شریف فاضل حسین بن مساعد الحسینى الحائرىنویسنده «تحفة الابرار فی مناقب الائمّة الاطهار(علیهم السلام)».
4 ـ شیخ زین الدین البیاضى العاملىنویسنده «الصراط المستقیم»
5 ـ سید حسیب على بن عبدالحسین الموسوى الحسینىنویسنده «رفع الملامة عن على(علیه السلام) فی ترک الامامة».
نامه هایى در قالب نظم و نثر بین وى و کفعمى ردّ و بدل شده است.
کفعمى در بعضى از رساله هایش استادِ خود را ستوده، از کتاب وى تمجید هایى به عمل آورده و مطالبى را از او نقل کرده است.([9])
کفعمى در اثر تلاش هاى شبانه روزى و استقامت در تحصیل علوم، به مرتبه اى از دانش رسید که شخصیت نگارانِ بعد از وى، احاطه و تسلط او بر علوم مختلف را ستوده و او را پرچمدار علم حدیث و کاشف گنجینه هاى علوم و حکمت دانسته و از وى به عنوان زینت بخش عصر خویش و افتخار دانشمندان امامیه یاد کرده اند.([10])
میرزا عبدالله افندى مى نویسد:
«شیخ اجلّ عالم فاضل و فقیه کامل مرحوم کفعمى، از بزرگان علماى اصحاب بود. عصر او به زمان ظهور شاه اسماعیل صفوى(اول) متصل شد. این بزرگمردِ جهان شیعه در انواع علومِ رایج مهارتى تام داشت، بویژه در علوم عربى و ادبیات سرآمد عصر خویش بود. او عاشق کتاب و کتابخوانى بود. کتابهاى بسیارى را در کتابخانه اش جمع کرده بود که اکثر آن ها از کتابهاى ارزشمند و نایاب و معتبر به شمار مى آمدند. شنیده ام: هنگامى که وى وارد شهر نجف اشرف شد و مدتى در آن جا اقامت گزید، در کتابخانه خزانه حرم مطهر علوى(علیه السلام) مطالعات بسیارى انجام داد. او در آن جا از کتابهاى فراوانى که در اختیار داشت، استفاده کرده و بسیارى از تألیفات خود را در رشته هاى گوناگونِ دانش هاى بشرى به رشته تحریر کشیده و مطالب نادر و نایاب بسیارى را استخراج کرده و در اختیار دانش دوستان و تشنگان علم و معرفت قرار داد.»([11])
ازشاگردان کفعمى اطلاع دقیقى در دست نیست.
هنر و خوشنویسى
تقى الدین کفعمى علاوه بر این که بر دانش هاى گوناگون عصر خویش احاطه کامل داشت، از هنر خوشنویسى نیز بهره مند بود. وى علاوه بر نوشته هاى خویش، کتاب هاى مهم و ارزشمند دانشمندان را با خطّ زیباى خود نوشت و براى آیندگان به یادگار گذاشت.
کتاب «دروس» شهید اول که در سال 856 هـ .ق. به خطّ کفعمى نگارش یافته است، در کتابخانه آقاى فخر الدین نصیرى موجود است. اسم و نسب کفعمى در پایان کتاب فوق به خطّ خودش نوشته شده که بدین شرح است: ابراهیم بن على بن حسن بن محمّد بن صالح بن اسماعیل.([12])
زهد و عبادت
فقیه پارساى جبل عامل، در اثر تزکیه نفس و عبادت هاى مخلصانه، در عالم سیر و سلوک، به کمال عرفان نائل آمد. او که زاهدى عارف و نیایشگرى بى نظیر بود، در زهد و تقوا و التزام به دستورهاى شرع مقدس، شهره خاص وعام بود، تا آن جایى که درمورد زهد وعبادت او مى گویند:
کفعمى به تمام اعمال، دعاها، عبادات و آداب زیارت هایى که در کتاب «مصباح» خود آورده است، عمل مى نمود و در ساعاتى که وقت او اجازه نمى داد، دعاها و عبادات آن روز را همسر عالم و عابد وى به جاى مى آورد و این چنین بود که کتاب مصباح او بعد از تألیف، سریعاً به خانه هاى شیعیان راه یافت. عاشقان و سالکان خداجو، «مصباح» کفعمى را همچون مشعلى روشنگر، زینت بخش محافل و مجالس مذهبى و روحانى مى دانستند. او در واقع، عالمى عامل، عارفى واصل و پژوهشگرى کامل بود. تألیفات وى در زمینه دعاها و عبادات و زیارت ها، دلیل روشنى بر زهد و تقواى وى و اهمیت دادن او به ارتباط با خداوند متعال است. نگارش کتاب هاى مهمى براى تزکیه و تطهیر نفس مانند: «رساله محاسبة النفس اللوامه و تنبیه الروح النوامه»، «بلد الامین»، «مصباح» و «رساله المقصد الاسنى و شرح صحیفه سجادیه»، دقت نظر وى در زمینه خودسازى و التزام او را به مبانى فکرى و عملى ائمّه اطهار(علیهم السلام) نمایان مى سازد.
کفعمى به دعاها و اثرات شگفت انگیز آن اعتقاد کامل داشت. او اعمال عبادى و دعاها و تعقیبات نقل شده از ائمّه معصومین(علیهم السلام) را نه براى تفنّن و یا به خاطر دیگران مى نوشت بلکه او اوّل، آن دستورها را خودش عمل مى کرد، آن گاه با ایمان راسخ و اعتقاد یقینى، براى دیگران نقل مى نمود. او آثار دنیوى و اخروى دعاها را با تمام وجود باور کرده بود. وى گاهى در حاشیه کتاب، به آثار و نتائج دعا اشاره مى کند، مثلاً در حاشیه «بلد الامین» مى گوید:
«من اثر این دعا (یکى از دعاهاى بعد از نماز صبح) را در کتاب هاى اصحاب بزرگوارمان خوانده ام.»
و آن گاه به داستانى در این زمینه اشاره مى کند که:
«مردى از شیعیان در ایّام گذشته به دردى مبتلا شد که تمام پزشکان از معالجه او عاجز شدند. او بعد از تلاش هاى فراوان، از معالجه بیمارى خویش مأیوس شد و تمام درها را به روى خود بسته دید، تا این که روزى کتابى را مطالعه مى کرد که عبارتى توجه او را به خود جلب کرد. در آن جا نوشته بود: از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است که هر کس مبتلا به بیمارى جسمى شده باشد، بعد از نماز صبح چهل مرتبه این کلمات را بگوید: «بسم الله الرّحمن الرّحیم، الحمدلله ربّ العالمین حسبنا الله و نعم الوکیل، تبارک الله احسن الخالقین، و لاحول و لاقوّة الاّ بالله العلىّ العظیم» و سپس دست خود را به موضع درد بکشد، به خواست الهى شفا خواهد یافت. آن مرد به این دستور عمل کرده و به اذن الهى شفا یافت.»([13])
کفعمى در ادامه داستانى را از مشاهدات خود نقل مى کند:
«پدر و استاد بزرگوارم اعتقاد فوق العاده به مضمون این روایت داشت و هیچ گاه در نماز صبح از انجام آن فرو گذارى نمى کردالبته آن بزرگوار اثر آن را دیده و با تجربه برایش ثابت شده بود. او با یک خانم نجیب و بزرگوارى از یک خانواده اصیل ازدواج کرد. بعد از مدتى، در اثر بیمارى جسمى، همسر صالح و شایسته او ماه ها به بستر بیمارى افتاد. پدرم از این وضعیّت شدیداً آشفته و مضطرب گردید. او که در حال ناچارى به دنبال چاره اى مى گشت، ناگهان این روایت به یادش آمد. لذا این دستور العمل شفا بخش امام صادق(علیه السلام) را به همسرش توصیه کرد که آن را 40 روز بعد از نماز صبح، 40 مرتبه بخواند. بعد از انجام این دستور العمل، به اذن خداوند متعال آن خانم از مرض سخت خویش شفا یافت.»([14])
کفعمى در زهد و عبادت و خودسازى، سرآمد عصر خویش و سرمشق عارفان و زاهدان بود. کتاب محاسبة النفس وى ـ که در قالبى زیبا به زیور طبع آراسته شده ـ در نوع خود بى نظیر است و در مورد خودسازى و سیر و سلوک معنوى، عالى ترین رهنمودها را دارد.
نقل حدیث
محدّث نام آورِ شیعه، تلاش فراوانى در گردآورى حدیث نمود. او به کتاب هاى مختلف در این مورد رجوع مى کرد و در هر کجا حدیثى را مى یافت که بزرگان و دانشمندان دیگر آن را در کتاب هاى خود نیاورده بودند، وى آن را ثبت و براى طالبان معارف زلال اهل بیت(علیهم السلام) نقل مى نمود.
اگر امروزه به کتاب هاى بزرگ و معتبر شیعه، همچون: وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل و بحارالانوار رجوع کنیم، درمى یایبم که محدّث کفعمى چقدر در نشر و گسترش احادیث و روایات ائمّه(علیهم السلام) نقش داشته است. شیخ حرّ عاملى در وسائل الشیعه، محدّث نورى در مستدرک الوسائل و علاّمه مجلسى در بحارالانوار ده ها روایت در موضوعات مختلف علوم اسلامى، از محدّث کفعمى نقل کرده اند که بخشى از موضوعات آن روایات عبارتند از: آداب نماز، دعا، وصیت، طهارت، آداب دفن و کفن میّت مسلمان، اخلاق اجتماعى، معمارى اسلامى، آداب زندگى و معاشرت، خواصّ سوره هاى قرآن، آثار تربت امام حسین(علیه السلام)، آداب زیارت و توسل، حقوق اجتماعى مسلمانان، بهداشت و مسائل فردى، تاریخ شهادت و ولادت ائمّه(علیهم السلام)، مهدویت، مسائل حج و سایر موضوعات گوناگون فقهى، اخلاقى، عبادى و اجتماعى که زینت بخش صفحات منابع گرانسنگ شیعه است و کفعمى در نشر و گسترش آن ها سهم عظیمى را به خود اختصاص داده است.
علاّمه مجلسى علاوه بر نقل روایات کفعمى، بارها در کتاب بحارالانوار از نکات علمى، تفسیرى و ادبى محدّث کفعمى سود جسته و در معانى لغات مشکل و شرح بعضى جملات و عبارات سنگین، از نظرات این دانشمند فرزانه بهره گرفته است. وى در مورد فضل و عظمت و کمالات کفعمى مى گوید:
«کتاب ها و آثار او ما را از سخن گفتن در مورد شخصیّت وى باز مى دارد و شکوه و جلالت این عالم جلیل القدر را، نوشته ها و آثار جاویدان وى برهمگان آشکار مى سازد.»([15])
آثـار
این دانشمند گرانمایه در طول زندگى پربار خویش، نتیجه سال ها تلاش علمى و فرهنگى خود را در قالب کتاب ها و رساله هاى ارزشمند به جهان دانش عرضه کرده است. او تألیفات فراوانى را در موضوعات مختلف علوم اسلامى به رشته تحریر کشیده و نقش به سزایى در تدوین و تکمیل آثار مذهبى به ویژه آثار شیعى در قرن نهم هجرى داشته است تا آن جا که علاّمه مجلسى وجود این شخصیت پژوهشگر اسلامى را حلقه اتصال بین دو دانشمند نخبه شیعى، یعنى شهید اوّل و شهید ثانى مى داند.([16])
تنوع موضوعات در آثار کفعمى، نشانگر تسلط سرشار آن بزرگوار بر علوم مختلف و رایج عصر خویش مى باشد. تاکنون نزدیک به 50 اثر از تألیفات و تصنیفات این بزرگمرد شناخته شده است که مى توان آن ها را در 12 موضوع طبقه بندى کرد که عبارتند از:
عرفان و سیر و سلوک:
1 ـ محاسبة النفس اللوامه و تنبیه الروح النوامه که به فارسى ترجمه شده است.
2 ـ المقام الاسنى فى شرح الاسماء الحسنى.
3 ـ صفوة الصفات فى شرح دعاء السمات، که در سال 875 هـ .ق. نوشته شده است و در کتابخانه شیخ ضیاء الدین نورى در تهران، نسخه اى از آن دیده شده است.
قـرائت:
1 ـ اللفظ الوجیز فى قرائة الکتاب العزیز.
تفسیـر:
1 ـ قراضة النضیرتلخیص تفسیر «مجمع البیان» طبرسى مى باشد.
2 ـ الرسالة الواضحة فى شرح سورة الفاتحه.
3 - تلخیص «غریب القرآن» نوشته محمّد سجستانى.
4 ـ تلخیص «تفسیر على بن ابراهیم».
5 ـ تلخیص «جوامع الجامع» طبرسى.
ادبیـات:
1 ـ فرج الکرب و فرح القلبدرباره اقسام علم ادبیات تألیف شده و نزدیک به 20000 بیت است (هر بیت، سطر 50 حرفى را مى گویند).
2 ـ نهایة الارب فى امثال العربدر دو جلد نگارش یافته است که در نوع خود بى نظیر است.
3 - لمع البرق فى معرفة الفرق.
4 - زهر الربیع فى شواهد البدیع.
5 ـ تلخیص «نزهة الالباء فى طبقات الادباء» اثر کمال الدین عبدالرّحمن بن محمّد انبارى.
6 ـ فروق اللغه.
7 ـ مقالید الکنوز فى اقفال اللّغوز.
8 ـ تلخیص«مغرب اللغه» مطرزى.
9 ـ رسالة فى علم البدیع.
10 ـ تلخیص «المجازات النبویه» اثر سید رضى(رحمه الله).
شعر و قصیده:
1 ـ قصیدة فى البدیع فى مدح النبى(صلى الله علیه وآله) و شرح آن.
2 ـ نور حدیقة البدیعدر شرح تعدادى از قصیده هاى معروف عرب.
3 ـ قصیده غدیریه و سایر اشعار اخلاقى و ادبى.
4 ـ البدیعیهکه قصیده اى است میمیه و حاوى تمامى محسّنات و زیبایى هاى ادبى و آرایش هاى کلامى در علم بدیع مى باشد.
تـاریـخ:
1 ـ ارجوزة الفیه فى مقتل الحسین(علیه السلام) و اصحابه: درباره نام ها، اشعار و رجزهاى اصحاب امام حسین(علیه السلام). وى در این مقتل از منابع متعددى بهره گرفته و شیوه نو در این زمینه به کار برده است.
2 ـ تاریخ وفیات العلماء.
حـدیـث:
1 ـ مشکاة الانوار: این کتاب غیر از «مشکاة الانوار» طبرسى و مجلسى مى باشد و به این نام کتابهاى متعدد در موضوعات مختلف تألیف شده است.
2 ـ تلخیص «علل الشرایع» اثر صدوق(رحمه الله).
اخـلاق:
1 ـ مجموع الغرائب و موضوع الرغائب: این کتاب در سال 1412 هـ .ق. به چاپ رسیده است. محقق کفعمى در مقدمه آن مى گوید: من این کتاب را از کتاب کبیر و بى نظیر خودم گرد آورده ام و آن را بعد از مطالعه و رجوع به 1000 تألیف و تصنیف نوشته ام.
2 ـ حیاة الارواح فى اللطایف و الاخبار و الآثار: نگارش این کتاب در سال 843 هـ .ق. به اتمام رسیده است. کفعمى این اثر را در 78 باب تنظیم کرده است.
عقـایـد:
1 ـ تعلیقات بر «کشف الغمّه» على بن عیسى اربلى: این تعلیقات مورد توجه پژوهشگران مسلمان قرار گرفته است.
فـقـه:
1 ـ التلخیص فى مسائل العویص من الفقه.
2 ـ تلخیص «قواعد» شهید(رحمه الله).
3 ـ تلخیص «الحدود و الحقایق فى تفسیر الالفاظ المتداوله فى الشرع و تصریفها»: اصل این کتاب تألیف سید مرتضى علم الهدى(رحمه الله)است.
4 ـ منظومه اى درباره ایّام شریفه اى که روزه آن ها مستحب است. این سروده قصیده اى از نوع رجز مى باشد که در 130 بیت ترتیب یافته است. وى این منظومه فقهى را به درخواست علاّمه بابلى به رشته نظم کشیده است. ابیات آغازین آن چنین است:
الحمدلله الّذى هدانى *** الى طریق الرشد و الایمان
ثمّ صلاة الله ذى الجلال *** على النبى المصطفى والآل
العالم البحر الفتى العلاّمه *** البابلى صاحب الکرامه
اشار ان انظم ما قد ندبا *** من الصیام دون ما قد وجبا
ر) دعا و زیارت:
1 ـ البلد الامین: کفعمى در این کتاب، دعاها، ذکرها، زیارت ها و اعمال سال را آورده است. او این کتاب را قبل از مصباح تألیف نموده است. آداب نمازهاى یومیه، تعقیبات، دعاهاى مختصه و زیارات متعددى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) در این کتاب ذکر شده و در پایان، مناجات ائمّه و دعاهاى وارده در مناسبت هاى گوناگون بیان شده است.
2 ـ شرح صحیفه سجادیه که آن را به نام «الفوائد الطریفه فى شرح الصحیفة» نامگذارى کرده است. وى در آخر این کتاب مى گوید: من دعاهاى این کتاب صحیفه را از منابع معتبر استخراج کرده و نقل نموده ام.
3 ـ جُنَّة الامان الواقیه و جَنَّة الایمان الباقیه: این کتاب معروف ترین اثر کفعمى است که به مصباح کفعمى شهرت دارد. چون این کتاب به شیوه «مِصباح المتهجّد» شیخ طوسىنگارش یافته است و شباهت زیادى به «مِصباح» شیخ دارد، مصباح نام گرفته و براى تمایز از «مصباح» شیخ طوسى به «مصباح کفعمى» چنین آمده است.
در مورد منزلت والاى این کتاب، معروف است که «مصباح کبیر» شیخ طوسى قبل از «مصباح کفعمى» از مقبولیت بسیار بالایى برخوردار بود و در بیش تر خانه هاى شیعیان نسخه اى از آن موجود بود، امّا بعد از تألیف «مصباح کفعمى» در سال 895 هـ .ق. «مصباح المتهجّد» شیخ طوسى جاى خود را به «مصباح» کفعمى داد.([17])
این کتاب بین کتاب هایى که درباره «ادعیه و زیارات» نوشته شده، بى نظیر است. علاّمه شیخ کفعمى در مورد ارزش و اعتبار این کتاب مى گوید:
«من این اثر را از کتاب هاى مورد اعتماد جمع آورى کرده ام که باید به ریسمان محکم آن ها چنگ زده شود و آن را به گونه اى تنظیم نموده ام که خواننده را به بالاترین درجات وصول به حضرت حق برساند.»
او در آخر کتاب، فهرست منابع را یاد آور شده که تعداد آن ها به 239 عنوان بالغ مى شود.
کتاب مصباح داراى 50 فصل است که از احکام وصیت شروع مى شود و با طهارت و مقدمات نماز ادامه مى یابد و با ذکر نمازهاى واجب و مستحب و تعقیبات نماز، وارد بحث ادعیه مى شود.
اعمال شب و روز و دعاهاى مختلف، هر یک در فصل هاى جداگانه اى ذکر شده است. از فصل 41 بحث زیارات شروع شده و پس از آن، مناسبت هاى ایّام سال همراه ذکر ولادت ها و شهادت هاى ائمّه(علیهم السلام) بیان شده و در پایان کتاب، آداب دعا ـ که شامل عوامل استجابت دعا، شرایط دعا کننده، کیفیت دعا و مقدمات و شرایط آن است ـ بیان شده است. این کتاب داراى ترجمه هاى متعدد و تلخیص مى باشد.
کفعمى در این کتاب شریف به مناسبت هایى به نکات تاریخى و ادبى، اشاره کرده استاز جمله قطعه هایى از واقعه کربلا، حماسه آفرینى هاى امام على(علیه السلام) در صحنه هاى مختلف، شعرهاى مناسب و خطبه هاى بلیغ و جذّاب براى روزهاى عید فطر و قربان و خطبه مونقه على(علیه السلام) را که آن حضرت بدون حرف «الف» ایراد فرمود، در آخر کتاب آورده است.
4 ـ مختصر مصباح، که بعد از تألیف کتاب مصباح، آن را نوشته است. نام دیگر این کتاب الجُنّة الواقیه مى باشد.
5 ـ المنتقى فى العوذ و الرّقى.
ز) موضوعات متفرقه:
1 ـ العین المبصره.
2 ـ الکواکب الدّرّیة.
3 ـ حدیقة انوار الجنان الفاخرة.
4 ـ اختصار لسان الحاضر و القدیم.
5 ـ مجموعه کبیره، که نویسنده ریاض العلماء آن را در شهر ایروان دیده است.
6 ـ ملحقات الدروع الواقیة.
7 ـ رساله خطّى شبیه کشکول.
8 ـ حجلة العروس.
9 ـ الحدیقة الناضرة.
10 ـ الروضة و النحلة.
11 ـ تلخیص «الغریین» نوشته هروى.
12 ـ النخبة.
شعر و خطابه
کفعمى علاوه بر خَلْقِ آثار متعدد و تألیفات متنوع در رشته هاى گوناگون علوم اسلامى، در عرصه ادبیات و شعر و خطابه همچون ستاره اى درخشید. خطابه هاى نغز و کم نظیر وى و اشعار بدیع و ابتکارى او در نهایت فصاحت و بلاغت مى باشد. او در یکى از خطبه هاى زیباى خویش که در شرحِ بدیعیّه خود گفته است، تمامى سوره هاى قرآنى را مندرج و موجب شگفتى اهل فضل و ادب گردیده است. شیخ احمد مقرى تلمسانى محققّ، مؤلّف و ادیبِ سرشناس اهل سنّت، بعد از ستایش از کفعمى، خطبه قرآنى وى را چنین نقل مى کند:
«الحمدلله الّذی شرّف النبىّ العربى بالسّبع المثانى و خواتیم البقرة من بین الانام و فضّل آل عمران على الرجال و النساء بما وهب لهم من مائدة الانعام، و منحهم باعراف الانفال و کتب لهم براءة من الآثام، و اشهد ان لا اله الاّ الله وحده لا شریک له الّذى نجّى یونس و هوداً و یوسف من قومهم برعَد الانتقام، و غذى ابراهیم فى الحجر بلعاب النحل، ذات الإسراء فضاهى کهف مریم علیها السلام، و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله الذّى هو طه الانبیاء و حج المؤمنین و نور فرقان الملک العلاّم...»([18])
شیخ احمد مقرى بعد از نقل تمام خطبه، به قصیده بدیع دیگرى از کفعمى اشاره مى کند که ادیب برجسته شیعه، آن را در 40 بیت و در مدح حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) به روش همان خطبه سروده که حاوى اسم هاى تمام سوره هاى قرآن است. آن گاه این نویسنده حق شناس با عبارات زیبا و تشبیهات شایسته ادبى، از این قصیده تجلیل مى نماید و دوستداران دانش را به حفظ آن توصیه مى کند. این قصیده با این ابیات شروع مى شود:
یا من له السبع المثانى تنزل *** وخواتم البقره علیه تنزل
فى آل عمران النساء لم تلذ *** کنظیره الاجساد ذلک تفعل
و با ابیات زیر پایان مى پذیرد:
هو صاحب الایلاف و الدینِ الذى *** یُسقى غداً من کوثر یتسلسل
و الکافرون لنصره فى جیدهم *** مسَد إذا التوحید عنه تعدل
یا خاتماً فلقُ الصباح کوجهه *** والنّاس منه مکبّر و مهلّل
أبیاتها میقات موسى عدّة *** والکفعمى بمدحه یتجمّل([19])
همچنین محقق کفعمى در منظومه اى ستودنى، نام کتاب هاى بسیارى را جمع کرده است و این در حالى است که مقصود او بدون توجه به آن اسم ها، براى خواننده کاملاً واضح مى باشد و مناسبتى تامّ بین نام کتاب ها و مقصود او برقرار است و این، دلیل روشنى بر وسعت اطلاعات علمى و مهارت ادبى و قدرت حافظه وى است.
کفعمى در ایراد خطابه هاى بلیغ و فصیح و سرودن اشعار و قصیده هاى اعجاب انگیز، تسلط فوق العاده اى داشت. آثار ادبى به جاى مانده از او که نمونه هایى فراوان از آن ها مى توان یافت، گواه صادقى بر این واقعیت است. او در اقدامى بى نظیر، نامه اى به قاضى القضاة دمشق، ابوالعباس ابن فرفور شافعى نوشته و با کمال مهارت قصیده اى را در ضمن نامه گنجانده و تحسین و تعجب اهل ادب را برانگیخته است.
سطرهاى آغازین نامه چنین است: «یقبّل الارض و ینهى سلام عبد لکم محب و على المقة مکب لوبدا للناظرین عشرُ معشار شوقه و غرامه لطبّق ذلک مابین آفاق السموات السبع والارض...» این نامه حاوى قصیده اى است که مطلع آن با این بیت آغاز مى شود:
سلام محب لوبدا عُشرُ شوقه *** لطبَّق ما بین السموات و الارضِ
عظمت اشعار کفعمى آن گاه به اوج مى پردازد که به روز غدیر و مدح امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى رسد. او هنگامى که در کربلا، کنار حرم امام حسین(علیه السلام)به سر مى برد، قصیده اى در 190 بیت و در توصیف روز غدیر و نام هاى زیباى آن روزِ تاریخى و همچنین فضائل و مناقب امام على(علیه السلام)سروده است که یکى از شاهکارهاى ادبى تاریخ شیعه به شمار مى رود.
علاّمه امینى(رحمه الله) برجسته ترین مورخ، محقق و ادیب معاصر، در کتاب با عظمت الغدیر بعد از ستایش شخصیت کفعمى، وى را در ردیف «غدیریه سرایان» یاد کرده و قصیده او را در این زمینه نقل مى کند. قسمت هایى از آن چنین است:
هنیئاً هنیئاً لیوم الغدیر *** و یوم الحبور و یوم السرور
و یوم الکمال لدین الاله *** و اتمام نعمة ربّ غفور
و یوم الفلاح و یوم النجاح *** و یوم الصلاح بکل الامور
و یوم الامارة للمرتضى *** ابى الحسنین الامام الامیر
و فى مدحه نزلت هل اتى *** و فى ابنیه و الامّ ذات الطهور
و آى التباهل دلّت على *** مقام عظیم و مجد کبیر
و اولاده الغُرّ سُفُن النجاة *** هُداةُ الانام الى کلّ نور
هم الطّیبون هم الطّاهرون *** هم الاکرمون و رفد الفقیر
هم الحافظون حدود الاله *** و کهف الارامل والمستجیر
مناقبهم کنجوم السماء *** فکیف یترجم عنها ظهیر
فدونکما یا امام الورى *** من الکفعمى العبید الفقیر
تهنیت و تبریک باد به خاطر روز غدیر روز شادمانى و خوشحالى.
روز کمال دین خداوند و روز اتمام نعمت توسط پروردگار بخشایشگر.
روز رستگارى و روز کامیابى و روز اصلاح تمام امور.
روز امارت حضرت مرتضى(علیه السلام)پدر حسنین و پیشوا و زمامدار مؤمنین.
که در شأن او سوره هل اتى آمده و همچنین در مورد دو پسر و مادر پاکیزه آنان.
آیه مباهله دلیل شکوه و مجد بى نظیر آنان است.
فرزندان نورانى او کشتى هاى نجات و راهنمایان مردم به سوى نورند.
آنان انسان هاى برتر و پاکیزه اند وگرامى ترین مردمى که پشتوانه فقیران هستند.
آنان پاسداران مرزهاى الهى و پناهگان بیوه زنان و بى پناهان اند.
مناقب و فضائل آن ها مانند ستارگان آسمان بى پایان استچگونه یک نویسنده زبردست مى تواند آن ها را شرح دهد؟
اى اهل بیت، اى پیشوایان جهان هستى! از کفعمى فقیر و بیچاره دستگیرى کنید.
کفعمى در آخر مصباح، این قصیده را در 11 صفحه نقل کرده است.([20])
دیدگاه صاحب نظران
1 ـ شیخ حرّ عاملى، نویسنده وسائل الشیعه:
«او شخصیتى مورد اطمینان، فاضل، ادیب، شاعر، عابد و پارسا بود. او کتاب بزرگ و پر بار مصباح را به نام الجُنّة الواقیه در سال 895 هـ .ق. تألیف کرده است و همچنین گزیده مصباح و البلد الامین و شرح صحیفه از آثار اوست. وى اشعار بسیارى سروده و رساله هاى متعددى نیز تألیف کرده است.»([21])
2 ـ علاّمه امینى، نویسنده الغدیر:
«شیخ تقى الدین ابراهیم بن شیخ زین الدین على بن شیخ بدر الدین حسن بن شیخ محمّد بن شیخ صالح بن شیخ اسماعیل حارثى همدانى خارفى عاملى کفعمى لویزى جبعىّ، یکى از چهره هاى درخشان قرن نهم هجرى قمرى مى باشد که جامع علم و ادب بود.»([22])
3 ـ خیرالدین زرکلى، از شخصیت نگاران اهل سنّت:
«ابراهیم بن على بن الحسن الحارثى عاملى کفعمى ملقب به تقى الدین، مردى ادیب و از فضلاى امامیه مى باشد. او در روستاى «کفر عیما» از توابع جبل عامل متولد شد و در همان جا وفات یافت. وى مدتى به شهر کربلا مسافرت کرد و در آن جا اقامت گزید. آثار وى در قالب نظم و نثر به 49 کتاب و رساله مى رسد.»
سپس زرکلى تعدادى از آثار کفعمى را نام مى برد.([23])
وفات
شیخ ابراهیم کفعمى در اواخر عمر خویش، در کربلا زندگى مى کرد و محلّى هم براى دفن خودش در آن جا معین کرده و وصیت نموده بود که در آن جا دفن شود و سروده اى هم در این زمینه دارد که نهایت علاقه وى را به آستان مقدس امام حسین(علیه السلام) مى رساند:
سألتکم بالله ان تدفوننى *** اذا متّ فی قبر بارض عقیر
فانّی به جار الشهید بکربلا *** سلیل رسول الله خیر مجیر
فانّی به فی حضرتی غیر خائف *** بلا مریة من منکر و نکیر
امنت به فی موقفی و قیامتى *** إذا الناس خافوا من لظى و سعیر
فانّی رایت العرب تحمى نزیلها *** و تمنعه من ان یصاب بضیر
فکیف بسبط المصطفى ان یردّ مَن *** بحائره ثاو بغیر نصیر
من از شما (خانواده ام) مى خواهم براى خدا، مرا بعد از مرگم در سرزمین عقیر (کربلا) دفن کنید.
بدین وسیله من با شهید کربلا همسایه خواهم شدشخصیتى که از سلاله پاک رسول الله(صلى الله علیه وآله) بوده و بهترین پناه دهنده است.
من به خاطر محبت آن بزرگوار، بدون تردید از منکر و نکیر هیچ گونه واهمه اى نخواهم داشت.
من با توسل به سید الشهدا(علیه السلام)، در قبر و در روز قیامت از عذاب الهى در امان خواهم بود و این در حالى است که مردم از جهنم و شعله هاى آتش در بیم و هراس خواهند بود.
من اقوام عرب را دیده ام که از مهمان خویش حمایت مى کنند و از رسیدن آسیب به او جلوگیرى مى نمایند.
چطور ممکن است فرزند مصطفى(صلى الله علیه وآله) رد کند کسى را که غریب و تنها در کوى او آرمیده باشد.([24])
کشفِ آرامگاه کفعمى
کفعمى با همه علاقه اى که به کربلا داشت، موفق نشد تا آخر عمر در آن جا بماند و مهمان حضرت ابى عبدالله(علیه السلام) بشود. وى در اواخر عمر خویش، سفرى به زادگاهش نمود که در همان جا وفات یافت و به خاک سپرده شد.
آن منطقه در اثر مرور زمان خراب شده و قبر شریف کفعمى در زیر خاک ماند و از منظر مردم پنهان گردید.
کسى آن جا را نمى شناخت و از اثر قبر او اطلاعى نداشت، تا این که بعد از قرن یازدهم هجرى قمرى، کشاورزى هنگام شخم زدن زمین، گاوآهن وى به سنگى برخورد و آن را از محل خودش تکان داد، از زیر آن سنگ جسدى با کفن تر و تازه برخاست و با حیرت تمام به راست و چپ نگاه کرد و گفت: «هل قامت القیامةآیا قیامت به پا شده است؟!» آن گاه افتاد و دوباره به خواب ابدى فرو رفت. کشاورز از مشاهده این واقعه شگفت انگیز بیهوش مى شود. و بعد از مدتى که به حال طبیعى بر مى گردد، اهالى روستا را مطلع مى کند. آنان نوشته سنگِ قبر را مشاهده مى کنند که روى آن چنین حک شده بود: هذا قبر الشیخ ابراهیم بن على الکفعمى(رحمه الله).
بعد از این واقعه، مردم قبر شریف او را بازسازى و تعمیر نمودند. هم اکنون نیز مرقد او زیارتگاه عاشقان اهل بیت(علیهم السلام) و شیعیان جهان مى باشد. بدین ترتیب، کفعمى بعد از عمرى تلاش و جهاد در راه احیاى فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام)در سال 905 هـ .ق. در آستانه سلطنت شاه اسماعیل صفوى، در زادگاه خویش جهان را وداع گفت و به لقاى دوست شتافت.([25])
[1] - القابى نظیر: اکابر علماى امامیه، اعیان محدّثین شیعه، کثیر التتبع و وجوه شیعه، حکایت از گستردگى اطلاعات علمى و نفوذ شخصیت معنوى وى در میان دانشمندان مىباشد.
[2] - در مورد تاریخ تولد وى اختلاف وجود دارد علاّمه سید محسن امین تاریخ ولادت او را سال 840 هـ.ق. ذکر کرده است (اعیان الشیعه، ج 2، ص 185). امّا اتمام نگارش کتابى را در سال 843 هـ.ق. به او نسبت مىدهد. علاّمه شیخ آقا بزرگ طهرانى در الذریعه تولّد او را در سال 828 هـ.ق. مىداند. (الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 3، ص 73 و 143).
[3] - الغدیر، ج 11، ص 213.
[4] - اعیان الشیعه، ج 2، ص 185.
[5] - سنن چهارگانه اهل سنت عبارتند از: سنن نسائى، سنن ابو داود، سنن ابن ماجه و سنن ترمذى.
[6] - الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندى، ج 2، ص812.
[7] - اعیان الشیعه، ج 4، ص 238 و ابوذر الغفارى، ص 47.
[8] - وسائل الشیعه، ج 1، ص 76.
[9] - مقدمه رساله محاسبة النفس، ص 17، و اعیان الشیعه، ج2، ص 185.
[10] - مقدمه بلد الامین.
[11] - ریاض العلماء، ج 1، ص 21.
[12] - ریحانة الادب، ج 5، ص 67.
[13] - بحارالانوار، ج 83، ص 153.
[14] - همان، ج 83، ص 154.
[15] - همان، ج 1، ص 34.
[16] - اعیان الشیعه، ج 2، ص 185.
[17] - همان، ج 2، ص 184.
[18] - نفح الطّیب من غصن الاندلس الرطیب، ج 7، ص 340.
[19] - همان، ص 342.
[20] - مصباح کفعمى، ص 300.
[21] - امل الامل، ج 1، ص 28.
[22] - الغدیر، ج 11، ص 213.
[23] - الاعلام، ج 1، ص 53.
[24] - اعیان الشیعه، ج 2، ص 187.
[25] - ریحانة الادب، ج 5، ص 68 و رساله محاسبة النفس، مقدمه، ص21.