ابن علی بن صفدر القمی، از اکابر علماء زمان اعاظم و اماثل و اعیان ملکی بصورت انسان و آیت رحمت حضرت ایرد منان اوثق و اورع اهل زمان اتقی و اعرف و ازهد عهد و اوان قدسی صفات ملکی ملکیات مصدر براهین و آیات مظهر کرمات مشید مبانی دین مبین مروج شریعت جده سید المرسلین ظهیر الملة و الدین قالع اساس الملحدین قاطع اعناق الجاحدین کهف الفقرآء و المساکین مرجع اقاصی و ادانی کعبه امانی و آمال ذات فیض آمووش خورشیدی بود از افق فضل و کمال لامع و وجود ذی جودش اختری بود به سپهر زهد و التقاء و معارف حضرت ذو الجلال ساطع درر و غرر مواعظ روح افزایش زنت بخش قلائد عقائد ارباب عقود و احلام و زللال رحیق تقریر با صفایش شفای جملة اقسام اسقام و مزیل علل مزمنة ذنوب و آثام و محیی قلوب مرده دلان و آب حیات برای شیعیان و موالیان اهل بیت علیهم السلام دزوه عالیه علم و حلم و فضل و کمال و رشاد و قمة سامیه زهد و ورع و کیاست و سیاست و عزم و جزم و صلاح و سداد آن برگزیدة حضرت رب العباد برتر از آنست که زبان کلیل و لسان کلک این عبد ضئیل عشری از اعشار و یکی از هزاران سرآید و شمئة از عهدهاش برآید اگر چه فضل و شرف آن بزرگوار مستغنی عن الاظهار است وصیت علم و حلم ورع و تقدس آن وحید الاعصار و الامصار سر بفلک کشیده سامعه افروز جمله اولی الابصار اما این ذرة بیمقدار بغرض تذکار نبذی از حالات آن یگانة روزگار بمعرض اظهار میآرد که:
ولادت با سعادت آن معدن کرامت در سنه 1260 یکهزار و دویست و شصت که از جملة خورشید علم هویدا و روشن است واقع گردیده آثار جلالت و اشعه نبالت از ناصیة مبارکهاش از عهد طفولیت ساطع و لامع بوده بنابراین مسموع گشته که مؤمنین موقنین چنان اشتیاق تحصیل شرف اقتداء بحضرت ایشان داشتند که قبل از بلوغ انتظار زمان بلوغ میکشیدند چنانچه در اوائل عنفوان شباب مقتدای انام و ملاد خاص و عام گشتند فما احقه بقول مهیار:
و رأک طفلا شیبها و کهولها فتزحز حوالک عن مکان السید
و در حداثت سن و غضامت غصن کمال فصاحت و بلاغت موعظه میفرمودند بالاتفاق ناقدین کاملین موعظة جناب ایشان را ترجیح بر موعظة اکابر و اعاظم میدادند و بکمال شوق و شعف جمع میشدند و اخلاص غریب خدمتشان داشتند و احدی را مجال شک و ارتیاب در فضل و ورع آن عالیجناب نبوده
ثم یکن لاحد فیه مغمر | و لا لقائل فیه مهمز |
قال فیه البلیغ ما قال ذوالفی | فکل بفضله منطبق |
و کذاک العدق لم یعدان | قال جمیلا کما یقول الصدیق |
و مع ذلک بسیار خاضع و متواضع و مصروف و مشعوف بتحصیل علوم و کمالات بودند و هر کس را مقدم بر خود میداشتند و هر ذی علم و فهم را از خود افضل میپنداشتند و ابداً عجب و کبر و حسد و ادعا را که آفتی برای علم و بعض اهل علم است در ساحت جلال خود راه نمیدادند والد ماجدشان اعلی الله مقامه در صغر سن ایشان برحمت الهی پیوستند عمر شریف حضرت مسبوق الاوصاف در آنوقت نه سال بود و والدة ماجدةشان در سن چهار سالگی شان وفات یافته. احدی از اقارب قریبه نبوده که متوجه تعلیم و تربیت آن مورد تفضلات ربانی شود معذلک چنان الطاف خاصة آلهیة شامل حال خیر مآل آن قدوة ارباب کمال گشته که در عنفوان شباب مفقود المماثل محسود الاماثل گردیده بالجمله جد و جهد و کد و سعی مشکورشان در ترویج امور شرعیه و احکام دینیه از حیطة تقرر و تحریر بیرون است و در ورع و تقدس و تدین و خوف و خشیت الهی در زمان خود بی نظیر بودند و رضای الهی را مقدم بر همه چیز حتی جان و مال و اولاد میداشت و در صبر و شکیب حلم و حزم و احتیاط و کتمان امور و حفظ اسرار و حسن خلق و سکینه و وقار و قضاء حوائج مؤمنین بذل جود و احسان و ایصال نفع بخلق الله با کمال دقت شرعی و تحرز از وصول اذی الی احد من خلق الله و تخلق باخلاق الله و تأدب بآداب اولیاء الله و التفات بمکائد نفس و شیطان و غایت توکل و انقطاع بسوی خلاق عالمیان و اعلی درجه معرفت و یقین و حسن طن بکافة مؤمنین نادرة روزگار و آیة از آیات پروردگار بودند این بزرگوار اول کسی است که بعد انتزاع سلطنت بنای مدارس و بنیه در این بلد گذاشت و علم تعلیم و تعلم علوم شرعیه برای اهل اطراف و اکناف بر افراخته چنانچه بکمال سعی بلیغ بنای مدرسه ایمانیه در سنه 1289 هجری قائم ساخت و اکثر علماء اعیان اعلام و اعیان و ارکان والا مقام را شریک مشورت فرموده چنانچه تا وقتیکه جناب جنّت مآب ممتاز العلماء فخر المدرسین جناب سید محمد تقی اعلی الله مقامه بقید حیات بودند معین و کفیل و مشیر و ظهیر مدرسة مذکوره بودند و جمع کثیر و جم غفیر از طلاب و فضلاء اطیاب از این مدرسه شریفه مستفیض گشته در اطراف و اکناف منتشر گردیدند این مدرسه ایست مصداق اسّس علی التقوی من اول یوم بوده در زمان عروجش جمعیت بسیار از طلبة اخیار در آن درس میخواندند و فقراء طلاب وظایف و طعام مییافتند و چند نفر مدرس داشت مدرس اعلی عالم جلیل الشان وحید العصر و الاوان التقی النقی جناب المولوی سید حیدر علی خلف با شرف جناب المولوی السید علی محمد سق ذکر هما تلمیذ جناب غفر آنماب علیه الرحمه بودند و جناب ممدوح ابتغاء لمرضات الله بلا مشاهره در آنمدرسه شریفه بکمال اهتمام تدریس میفرمودند و علماء که درد دین داشتند از بناء این مدرسه بسیار مسرور و مبتهج شدند چنانچه جناب السید الامام العلامة الاجل و النحریر القمقام الفهمامة الاکمل المجاهد فی سبیل الله جناب مولانا السید حاحد حسین طاب ثراه تحریرات عدیده در باب مدرسه مذکور ارسال فرمودهآند شطری از بعض آن مرقومات آنچه مناسب مقام است نوشته میشود و هو هذا:
لله درکم و علیه اجرکم این منّت و احسان نه بر من نهند بلکه بر سائر اهل اسالم و اهل ایمان و جمیع مجتهدین و فقهاء اعیان مگرد در امور عظام از حرارت دائمی و سوزش اسستمراری چاره نیست افسوس که میان من و شما بعد بسیار و من گرفتار آزار و ملازمان خود کثیر الاشغال و پابند افکار انتهی بلفظ الشریفة ملخصا.
بعد از مدرسه ایمانیه بناء مدرسه دیگر گذاشتند که ملقب بمشارع الشرایع است که بترغیب و تحریص ایشان جناب میرزا محمد عباسعلیخان مرحوم بنا فرمودند و در تدریس و انتظام آنمدرسه شریفه را بجناب قدسی القاب عمدة العلماء الاطیاب البحر المؤتمن جناب السید نجم الحسن دام فضلهم که ارشد تلامذة آنجناباند تفویض فرمودند چنانچه در اندک زمانی طلاب از اطراف و اکناف در ان مدرسة شریفه مجتمع شدند.
و بعد از آن بناء مدرسه حسین آباد مبارک شد که در آنمدرسه خود جناب سابق الالقاب بنفس نفیس تدریس میفرمودند و در حقیقت حضرت مقتدر با لمدح برای مؤمنین عموماً برای طلبة علوم دین خصوصاً مثل پدر شفیق بودند و شفقت و محبت عجیبه نسبت بطلاب داشتند جناب مرحوم مبرور ابتداء کتب درسیه و فنون رسمیه را نزد جناب شیخ المدرسین عمده المحققین الملقب من عند السلطان بقائمة الدین جناب المیرزا محمد علی و خدمت جناب مولانا الامام العلامة الاجل الاعظم السری جناب المفتی السید محمد عباس التستری را خواندند و فقه و اصول و غیره را مدتی خدمت تجناب جنت مآب ممتاز العلماء مولانا السید محمد تقی طاب ثراه تحصیل نمودند و در مجلس درسشان جماعتی از افاضل عصر حاضر میشدند و درس فقه استدلالی مسالک الافهام میدادند تا اینکه فارغ التحصیل شدند و رسائل و مسائل استدلالیه متعدده تحریر فرمودند که از آن اجتهادشان اظهر من الشمس و ابین من الامس است جناب جنت مآب ایشانرا بسیار دوست میداشتند حتی صبیة خود را بایشان تزویج فرمودند بعد از تکمیل تحصیل عزم عتبات عالیات عرش درجات نمودند چنانچه جناب جنت مآب مولانا سید محمد تقی طاب ثراه در بعضی مکاتیب خود که ببعض علماء عراق تحریر فرموده بودند بغایت فضل و کمال جناب موصوف را ستودهاند بعض فقرات مکتوب شریف ایشان نوشته میشود و هی هذه:
و بعد فان الولد الارشد الناصح و العون المجد الصالح النجم الزاهر و البدر الباهر البحر الزاخر الذی اذا ذکر الصّلحآء فیه تثنی الخناصر الکامل البارع الحاذق النحریر الالمعی الفآئق الغائص فی بحار التدقیقات الخائض فی غیاض التحقیقات علیهم النظیر و الشبیه المقدّس الرورع الفقیه الساری علی لقم الرشاد و الفائز بدرجة الاجتهاد درة الزین و قرّة العین السید ابا الحسن صانه الله عن الفتن و المحن ممن اتصف بصفات القدس مناهزا و یا فعابل رشح للورع جنینا و راضعاً و تربی فی حجر الفضل و السعادة و ترعرع فی بیت الکرم و السیادة و فاز بالمراتب السنیّة فی العلوم الدینیة و حاز المقامات العلمیة فی العلوم الیقینیة و اقتطفه اذهار الکمالات الباهرة و اجتنی ثمار المکرمات الناصعة و قرأ علی الفقه و الاصول و اتقن المعقول و المنقول حتی برز علی الاقران و الامثال و ارتقی ذرورة سنام الفضل و الکمال و امتطی صهوة التحقیق و الجلال فهو بحمدالله من حافظ الشریعة و ارکان الدین و ممن یرجع الیه اکابر المحتصلین و المتقدمین.
و در کربلا و نجف در مجلس درس مشایخ کرام و اساتذة عظام حاضر شدند لکن مع ذلک از قضا و افتاء احتراز مینمودند و همیشه طریقة احتیاط که سبیل نجات است مسلوک و مرعی داشتند و بسبب شدّت ورع و غایت احتیاط در عنفوان شباب بمحض احتمال وجوب حج در سنه 1383 هـ که عمر شریفش بیست و سه ساله بوده سفر حج بیت الله الحرام بکمال شوق و شعف اختیار فرمودند با وجودیکه اساتذة عظام و علماء کرام قاطبة فتوی بعدم استقرار وجوب حج داده بودند مثل جناب سلطان العلماء و جناب ممتاز العلماء و جناب مولانا المفتی السید محمد عباس التستری اعلی الله مقامهم فی دار الکرامة بلکه حضرات مانع میشدند چنانچه در بعض مکاتیب خود که بخدمت جناب سلطان العلماء فرستاده بعد ذکر مانع شدن جناب مولانا المفتی السید محمد عباس التستری اعلی الله مقامه میفرماید:
و هل انتظر هرما مفنیاض او غنیً مطغیاً او فقراً منسیاً او مرضاً مبلیاً و من ذالذی یتولّی ذلک بعدی و انا الساکن لحدی و من یکون لی بعد حلول رمسی اذا لم اک وصی نفسی و اما انّه لم یثبت الوجوب و الاصل برآئة الذمّة فالله الله یا سادتی مالی اقصر فی امر الدین و افراط و اسعی هرولة فی امر الدنیا و آخذ فیها بالحاائط و اما انّ هذا اضاعة البضاعة و تسکع من دون تحقق الاستطاعة فالجواب علی تسلیم المقدمات ان الحج اقضی للدین و انفی للفقر و السعی الی منی مجلبة للغنی کما نطق به الاثر عن الصادقین سلام الله علیهم اجمعین
اخر الامر از طرف کلکة روانه شدند و مکاتیب عربیّه فصیحة بلیغه خدمت اساتذة کرام و علماء اعلام اعلی الله مقامهم بجناب ممدوح و بسوی عالم جلیل القدر الراکع الساجد المتبتل الاواه مولانا الحاج السید مهدی شاه طاب ثراه که اتفاقاً در راه حج با هم مجتمع شده بودند خطاب بهر دو حاجیان بیت الله فرموده این شعر در بعض مکاتیب خود تحریر نموده ارسال نمودند چونکه بسیار لطیف بود ذکرش مناسب نمود:
هیّا خلیلی اعلی الله کعبکما | بلغتما الکعبة العلیا فلا تنیا |
ما ذا صنعت بحاجی یا ابا حسنٍ | ذکر تنی فی دعاء ام نسیتنا |
مالی وقوف علی صعی طوافکما | لکن لطیفکما قدبت مقتینا |
و در بعض کتب افادات خود که مشحون بنوادر تحقیقات و حل احادیث مشکله است این عبارت تحریر فرموده گویا در زمان حج مرقوم فرموده که از آن کمال معرفت و علوّ مرتبت و غایت خوف خشیت بحضرت ربّ العزّة ظاهر میشود:
آه آه اظنّ انّی احجّ بیت الله و لا ادری احباب اذا ما قلت لبیّک بلاد لبیّک لا لبیّک ام بلبیّک و قد ضیّعت ما هو خیر من عشرین حجّة قداتی علی اربع و عشرون حجّه لم اصل فیها رکعتین تامّتین بحدودها مع انّ الصّلوة خیر العمل و معراج المؤمن و قربان کلّ تقیّ و آخر وصایا الانبیآء فما اسوء حالی ان انا نقلبت علی مثل حالی الی قبر لم امهّده لرقدتی و لم افرشه بالعلم الصالح لضجعتی.
و امثال چنین مواعظ بلیغه برای تذکر نفس زاکیة ذاکره خود در کتبی که پیش نظر مبارک ایشان غالبا بود بسیار در مقامات مختلفه تحریر فرموده که ذکر آنها موجب طول است بعد از سفر حج مشاهد منوره ائمة عراق سلام الله علیهم نمودند و عشق عجیب و شوق غریب بزیارت و مجاورت ائمة اطهار سلام الله علیهم ما اختلف اللیل و النهار داشتند و پنج مرتبه سفر مشاهد مقدسة عراق نمودند و مشرف بزیارات عتبات عالیات عرش درجات شدند و همیشه در ذکر و فکر زیارات میبودند و همینکه چهار و پنجسال میگذشت شوق و ولهشان در ازدیاد و اشتداد میشد بمثابة که صبر نمیتوانستند نمود و منتهای آرزوشان این بود که مجاورت اماکن مقدسه میسّر گردد چنانچه مکرر در مکاتیب خود اشاره بسوی این امر نموده تمثل باین بیت میفرمودند:
هی الغایة القصوی فان فاتنیها | فکل منی الدنیا علی حرام |
الحق که اگر کسی بدیدة بصیرت در افعال و حرکات و اقوال سکنات حالتین سکوت و کلام آن مقتدای انام ملاحظه نماید و تدبر و تأمل فرماید و مراجعه بسوی اخبار اهل بیت اطهار علیهم السلام کرده تطبیق حالات شان بر آن اخبار کند آنوقت جلالت آنجناب و قدر ایشانرا میفهمد و بیقین میداند که عادات و اخلاق خود را از احادیث ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین اخذ فرموده و دقایق شرعیه و نکات خفیه و مرضات الهیه را که آن سلالة حضرت خیر البریّه در هر قول و فعل خود ملحوظ و مرعی میداشتند اکثر مردم از ادراک آن قاصر میبودند حق این است که سیرة جمیلة آن غرّة محاسن ایام موعظه عملیّه بود از برای علماء اعلام و طالبان راه رضا حضرت ملک علام چه خوش گفته بعض افاضل تلامذهشان وقتیکه ذکر محامد اوصاف آن فخر الاماجد و الاشراف در بین بود و همگی غرق بحر تحیّر بودند فرمود که عبارت جامعیکه مؤدی اوصاف کمالیّة آنبزرگوار بوده باشد ممکن نیست ولی اینقدر میتوان گفت که حالات و اوصافی که دربارة حضرات اهل بیت عصمت و طهارت در احادیث وارد گشته اگر کسی را در آن تعجب و تحیّر یا معاذ الله در آن شکی در دلش خطور کند ملاحظه حالات جناب مرحوم رافع استعجاب و مزیل شک و ارتبابش خواهد شد چه خوش گفته است مهیار و چه قدر مناسب مقام است:
النّص مروی و کنت دلالةً | شهودة لما نصبت امامها |
اما تفصیل اساتذه و مشایخ اجازة آن سید عالیمقدار پس مطابق آنچه در بعض اجازات خود تحریر فرموده و در اینجا ثبت کرده میشود و ملخصاً عین عبارتشان درج نمودن بحذف بعضی فقرات انسب نمود میفرماید:
منها ما اخبرنی به اجازة و سماعة شیخنا العالم الربانی شیخ الاسلام الشیخ زین العابدین المازندرانی.
و منها ما اخبرنی به السّیّد الاستاد العماد الفهامة الاجلّ الابجل العلامة السید علی نقی بن السید احسن بن السید العلامة السید محمد بن صاحب الریاض الامیر السیّد علی الطباطبائی اجازة و سماعاً فی مجلس درسه الشریف بمشهد الحسین علیه السلام
و منها ما اخبرنی به الشیخ الاجل المحدث نور الانوار و خادم الاخبار الآمیرزا حسین النوری دامت برکاته اجازة لی منه فی مشهد حجة الله و خلیقته الی خلیقته ابی ابراهیم موسی بن جعفر علیه و علی آبائه و ابنائه الکرام افضل الصلوة و السلام عند رأسه الشریف بحق روایته بالاجازة التی حصلت له فی ذلک المشهد الشریف المذکور عند راس الامام موسی بن جعفر علیه السلام عن شیخه و استاده شیخ المجتهدین الذی لا یبلغ مدحه السن الواصفین آیة الله الباری الشیخ مرتضی بن محمد امین الانصاری الذی ولد فی السّنة الرابعة عشر بعد الالف و المأتین و انتهت الیه الریاسة فی زمانه و اکبّ علماء العالم علی تحقیقاته المودعة فی کتبه و توفی لیلة السّبت الثّامن عشر من جمادی الاخری سنه 1281 احدی و ثمانین بعد الالف و الماتین و دفن باب القبله فی الصّحن المقدّس الغروی.
و منها طریق هی اعلی طرقی الی المشایخ الکرام و هو ما ارویه مما قرأته علی السید الامام القرم الشهیم الهمام حامی ثغور الاسلام و دالع بدع الخصام الذی جاهد الکفّار و قطع دابر النّصاب الاشرار بضربة حیدریة ورثها من صاحب ذی الفقار الاستاد الاکبر و العقل الحادیعشر سلطان العلمآء السید محمد احلّه الله دارالسلام من اخبار کتاب عماد الاسلام الذی لم ینّف مثله فی کتب الکلام و الظاهر انه کان یجیزنی لواستجزته کما حکی لی السید الجلیل المجید الجید الواعظ الذاکر لمصاب جدّه الشهید السید علی دام مجده من لسانه الشریف انّه قال فی حقّی ما حاصله: انّه لو استجازنی لاجزته و لکن حیث لم یتّفق ذلک اقتصرت علی روایة کلما قرات علیه عنه رضوان الله علیه عن ابیه العلامة المروج المنوّه بذکره و هو یروی تارة عن الآقا باقر البهبهائی قرآءة علیه و اخری بواسطة اکثر مشائخه الاجلّة الذین کانوا نوامیش الشرع و أئمته و هم السّادة المحمّدون الثلثة الطباطبائی و الشهر ستانی و المشهدی اعلی الله مقامهم و السید الطباطبائی صاحب الریاض عن الاقا البهبهانی و بواسطة السیدین الطباطبائین و المولی الشهرستانی عن المحدّث البحرانی بالسّند المقدم.
و منها ما ارویه من الاخبار و الفقه و غیرهما مما قرأته علی سیدی و استادی و من الیه فی العلوم الشرعیة الستنادی و بیمن تعلیمه طارفی و تلادی و کان منی بمنزلة ابی و هو جد اولادی العالم المحقق و البحر المدقق صاحب الجلیلة المقطورة علی اصابة الحق و الفطنة الثاقبة الناقبة المدرکة لما خفی ودقّ و جناب السید محمد تقی قدس الله ضریحه.
و منها ما اخبرنی اجازة و قراءة و سماعا استادی الوحید نادرة الدهر و باقعة العصر فرید عهده و نسیج دهره البارع الشهم السّری السید محمد عباس التستری مدّ الله ظلّه الوریف و متعنا بطول بقائه الشریف انتهی بحذف بعض کلماته الشریفة.
و بعضی از افادات شان که بخط مبارک خود تحریر فرمودهاند یافت شده که منجمله اساتذه و مشایخ اجازه شان عالم ربانی جناب آقا سید حسین بهبهانی قدس الله روحه نیز میباشند چنانچه تحریر میفرماید:
بسم الله الرحمن الرحین و صلی الله علی محمد و آله و قد اجازنی صبیحة یوم السبت التاسع عشر من شهر ذی الحجة سنه 1295 العالم الربانی السید حسین البهبهانی ادام الله عزه فی حرم امیر المؤمنین روحی فداه حین اتینا معه من کربلا الی النجف لزیارة الغدیر عن شیخه المقدس الورع العابد التقی الطاهر الشیخ محمد طاهر قدس الله نفسه عن الشیخ محمد حسن النجفی صاحب الجواهر و تارة عن صاحت الجواهر بلا واسطة و سیّدنا الاستاد هذا قرء علی جماعة من العلماء:
منهم العالم البحر الذکی ملا علی اصغر اللواسانی.
و منهم السید الجلیل السید ابراهیم صاحب الضوابط و دلائل الاحکام و منهم الشیخ الجیل الذی انتهت الیه ریاسة الامامیّة فی عصره الشیخ مرتضی اعلی الله مقامه.
اما مصنفات شریفهاش پس بسیار است اگر چه ایشان بسبب شدت احتیاط و زهد و تواضع و انکار گاهی ابراز واظهار نمیفرمودند بلکه همیشه کتمان میفرمودند لکن آنچه یافت شده این است:
شرح فصول در علم کلام بسیار لطیف است اما تمام نشده بلکه تا نبوت توشه شده شرح اربعین که خود چهل حدیث را انتخاب نموده شرح فرمودهاند اما تمام ننیست تعلیقات بر شرح اربعین شیخ بهائی علیه لارحمه موسوم به درّ ثمین.
حواشی بر شرح کبیر مبحث دماء ثلثه حواشی بر شرح کبیر از بحث عدّه تا آخر کتاب الخلع حواشی بر رسائل شیخ مرتضی علیه الرحمه حواشی بر قوانین الاصول حواشی بر بعضی مقامات فصول تعلیقات بر منهج الیقین علامه حلی رساله در تحقیق مسئله نجاست ماء قلیل رساله در تحقیق حکم تغیر تقدیری رساله در تحقیق مسئله اعتبار رویة هلال قبل از از زوال و عدم آن رساله در تحقیق حکم تخلل رد بین الایجاب و القبول رساله در حرمت رؤیت نظریه اجنبیّه و فروع آن رساله عربیه در اصول دین موسوم به خیر الزاد فی واجب الاعتقاد رساله در تراجم علماء رساله در احوال معصومین علیهم السلام و ایام ولادت و وفات و غیره رساله در حالات بحر العلوم و غیره علیه الرحمه موسوم بر جیق مختوم کتاب ماتیب و خطوط عربیّه موسوم به نغمه الورقاء بسیار لطیف و شیرین است رساله مقدمه در تحقیق مقدمه که در اوائل زمان تحصیل تحریر فرموده علاله صافیه فی حل غز الکافیة شرح لغز کافیه از شیخ بهائی علیه الرحمه که در حداثت سن تألیف فرموده تقریب فی شرح التهذیب للعلامة البهائی در نحو که در سنه 1280 یکهزار و دویست و هشتاد تصنیف فرموده تمام و کمال است نهایت با تحقیق و مطالب نفیسه دارد و غیر از آن از فوائد متفرّقه و حل احادیث مشکله بسیار تحریر فرموده منجمله از آن یک مجلد را م وسوم بشقایق الحقایق و حدایق الدقایق فرموده الحق مشتمل بر نفایس تحقیقات متعلق بحل احادیث مشکله و مسائل معظله و مناظرات لطیفه و مباحثات شریفه و شرح فقرات مشکله ادعیه و تفسیر آیات و دیگر فوائد متفرقه میباشد و در اوائل امر شوق و ذوق شعر نیز داشتند بلکه خود هم گاهگاهی میل بنظم فرمودهاند و اشعار عربی و فارسی بسیار محفوظ داشتند و بسیاری از لطایف اشعار را بطریق کشکول جمع نیز فرمودهاند.
جناب مرحوم از اولاد ذکور پنج پسر داشتند پسر اکبرشان علی ملقب بسید زین العابدین بود ولادتش در ماه جمادی الاخری سنه 1283 هـ واقع شد و جناب مولانا العلامة السید محمد عباس التستری دو قطعه عربی و یکقطعه در تاریخ ولادتش نظم فرمود چنانچه یک قطعه عربیاش این است:
قرّت عیونک بالصّبی و لطف ربک سائع
ارّخ له فی مصرع: نور بهی بازغ
قطعة دیگر بلحاظ اختصار ترک نموده شد قطعة فارسیه مذکور جناب علامه تستری در یک مکتوب شریف بعد ذکر ابیات قطعة عربیّه که در اینجا ثبت نشده میفرماید: ثم اردفتها بقطعة فارسیّة و لو کتمته غیر مهمّه استحصالاً للبرآءة الیقینیة عن شغل الذمة و هی:
محمد لقب کنیتش بو الحسن | که فرزند علّامه سید علیست |
بعلم و بحلم و بزهد و ورع | چو نص علی رتبه او جلیست |
خدایش عطا کرده مولود نو | خودش از ربیع کمال اوّلیست |
نوشتم بتاریخ میلاد او | زهی نور چشم محمد علیست |
قریب ببلوغ رسیده درکربلاء معلی رحلت نمود در سفریکه جناب مرحوم با اهل و عیال بعتبات عالیات مشرف شده بودند همراه بود در کربلاء معلی مریض شده ارتحال نمود و در همان ارض مقدسه مدفون گردید.
خلف دوّم شانالعالم العامل و الفقیه الکامل البحر الاجل و السمیدع الابجل عمدة التقین فخر المجتهدین ذو الفضل الاوفر مولانا السید محمد باقر مکنی بابو جعفر که انشآء الله احوال خیریت مآل شان علیحده ذکر خواهد شد.
خلف سوّم شان کوکب الفضل الازهر و قمره الباهر الابهر و نیّره الاعظم الاضوء الانور و سیفه الباتر الشاهر الاشهر الحایز من الفضائل و المحامد الخط الاوفی الاوفر السید جعفر مکنی بابو محمد که شعلة جواله ذکاء و صمصام قاطع مجدد علی بود و ذکر خیرش مذکور گردید.
پسر چهارم شان: الفاضل الیلمعی و البحر اللوذعی حلیفة فضل البادی جناب السید محمد هادی دام فضله میباشند که ماشاء الله بحلیه علم و عمل و ورع و تقدس و صلاح و سداد آراسته و پیراستهاند تحصیل علوم معقول و منقول بخدمت والد ماجد و اخوی خود و دیگر علماء بلد نموده و بعد از فراغ از اکتساب علوم رسمیّه و فنون متداوله بجهت تحصیل مراتب عالیه اجتهاد روانه بسمت عراق گردیدند و از راه مشهد مقدس عازم شدند اوّل بشرف زیارت حضرت ثامن الائمه صلوات الله علیه مشرف گشته بعد از آن وارد عراق شدند الحال در نجف اشرف مشغول بتکمیل و تحصیل مدارج اجتهاد و استنباط میباشند و در مجلس افادات جناب السید السند والرکن المعتمد الامام الهمام فقیه اهل البیت علیهم السلام جناب السید محمد کاظم الطباطبائی و محفل تحقیقات الشیخ المحقق و البحر المدقق البحر المتدفق الشیخ محمد کاظم خراسانی ودیگر علماء اعلام کثرهم الله فی الانام حاضر میشوند ولادت شان در سوم ماه ذیقعده سنه هـ واقع گردید اسم تاریخ ایشان اصغر است.
پسر پنجم آنجناب سید احمد رضا بود ولادتش به بیست و سوم ذی قعده سنه 1293 هـ شده لکن در ایّام رضاعت فوت شد.
اما کیفیت وفات جناب مولانا ابوالحسن طاب ثراه پس اجمالش اینکه بتاریخ چهاردهم ماه مبارک رمضان روز شنبه سنه 1312 هـ دفعة روانة کربلا معلّی شدند بدون آنکه از اول عزم خود بکسی اظهار نموده باشند و این سفر پنجم شان بود بسوی مشاهد مشرفه ائمه عراق علاوه بر سفر حج و زیارت مدینه منوره مظنون که لابد برای شان بشارتی در بعض رؤیای صادقه شده باشد و الّا در اثناء ماه مبارک رمضان دفعة سفر کردن و امور شرعیه را مثل اقامت جمعه و جماعت و مواعظ در خصوص ماه رمضان ترک فرمودن بلا سبب ممکن نیست چنانچه جناب العالم العابد الزاهد الراکع الساجد المتبتل الاواه مولانا السید مهدی شاه طاب ثراه وقتی مطلع شدند که بر حرکت نمودن آنجناب از عظیم آباد مکتوبی متضمن بر استعجاب و در آن نوشته بودند که ترکت الناس حیاری کالحباری فی الصحاری، چنانچه در زمان مرض آنجناب بعض شواهد واضحه و امارات لائحه از ایشان بظهور رسیده که کاشف بود از این مطلب که خودشان مهیای سفر آخرت میباشند و از حقیقت حال واصل واقعه اطلاع دارند و بمراعات عیال و اطفال کتمال میفرمایند
الحاصل بمجرد ورود بکربلاء معلی مبتلی بامراض شدند و یوماً فیوماً مرض دت گرفت بعض اکابر علماء اعلام در ایام مرضشان در باب حصول صحت تفال بقرآن مجید نموده بودند این آیه شریفه برآمد: و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم همانوقت آنبزرگوار از حیات آنمرحوم مأیوس شدند مگر اظهار بکسی نفرمودند الا بعد از فوت آنمرحوم.
و نیز بعضی اساطین دین در زمان مرض آن قدوة العارفین در عالم رؤیا دیدند که جناب مرحوم تازه عروسی فرموده و گویا حنا مالیدهاند آخر الامر بیست و چهارم ماه محرم سنه 1313 یکهزارو سه صد و سیزده روز چهارشنبه بوقت نماز صبح روح مبارکش بعالم قدس پرواز نمود و باجداد طاهرین خود ملحق گشت جمع کثیر و جم غفیر از علماء و مجتهدین و اهل علم و فضل و سائر مؤمنین تشییع جنازهشان نمودند بکمال احترام در حجره صحن مقدس حضرت خامس آل عبا علیه الآف التحیة و الثناء سمت در زینبیه دفن نمودند جناب مولانا الاجل السید محمد باقر بر جنازهشان نماز گذاردند و هر چه خدمت جناب آیة الله العظمی و علم التقی و منار الهدی جناب السید مرتضی النجفی ایده الله تعالی اصرار نمودند که نماز جنازه جنابشان بخوانند قبول نفرمودند و یا اصرار بسیار جناب قدوة العلماء الاعلام بتراس الفقهاء العظام جناب مولانا السید محمد باقر ظلم را مقدم فرمودند و خود عقب ایستادند جناب مرحوم همیشه آرزویشان همین بود که در مشهد مشرفه مدفون شوند بلکه گویا میدانستند که چنین خواهد شد چنانچه در وصیت نامه خود که چند سال قبل در هند نوشته بودند تحیر میفرمایند: امر سادس آنکه امیدوارم از رحمت الهی که مدفن من مشاهد ائمه عراق باشد انشاء الله و اگ راینجا اجل محتوم در رسد در این صورت مراعات امور عرفیه را مقدم نکنند بلکه، هیچ محل التفات ندانند الی آخره.
و نیز بمولی الاعظم جامع المناقب و المفاخر مولانا السید محمد باقر مد ظلهم در نجف اشرف نوشته بودند که من انشاء الله امیدوارم که اجل من بمشاهد مشرفه برسد لکن اگر اتفاقا در هند چنین امر واقع بشود و بشما خبر برسد در کربلاء یا نجف فاتحه خوانی مرا اقامه کنید و اهتمام در کثرت تلاوت قرآن مجید نمائید الحاصل بعد از ارتحال پر ملال آن برگزیدة ایزد متعال در کربلا و نجف اشرف در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام تلاوت قرآن بسیار نموده شد از حسن اتفاق آنکه نواب جعفر حسین خان مغفور که بسیار اخلاص و اختصاص خدمت جناب مرحوم داشتند وقتیکه جناب مروحوم روانة عراق گشتند ایشان هم بهر نوع که توانستند خود را در بمبئی بحضرت مصدر المدح ملحق نموده با هم وارد کربلاء معلی شدند نواب مرحوم بجهت زیارت غدیر روانه نجف اشرف گردیدند و در بین راه مبتلی بفالج گشته وارد نجف شدند دو سه روز مریض بود آخر الامر برحمت الهی پیوست و در صحن مطهر حضرت امیر المؤمنین مدفون گشتند بالجمله بیست و دوم ماه صفر خبر ارتحال آن عالم ربانی و نور شعشعانی قلبة امانی و آمان و کعبه ادانی و اقاصی بذریعة مکاتیب به لکهنو شور و ماتم بپا گردید قلوب کافة مؤمنین را مجروح و دلهای قاطبة مخلصین مقروح گردانید و تمامی طلاب علوم دینیّه را یتیم و قلوب اهل معرفت را دو نیم کرد مؤمنین موقنین لکهنو مشغول باقامه لوازم عزا ومراسم نوحه و بکاگشتند و چنان بکثرت فاتحه خوانیها و مجالس تعزیه آن سالة ائمة طاهرین (ع) اقامه کرده بودند که گویا ایام عزاءمحرم و اربعین عود نموده مسموع گشته که در بسیاری از بلاد هندوستان مثل بمبئی و کلکته و پونه و حیدر آباد و آله آباد و اکبر آباد و ضلع سارن چهپره و لاهور و کشمیر و غیره بهمین نحو مؤمنین اقامة عزا و فاتحه خوانی نمودند نقل میکنند که این مجالس فاتحه خوانی باین کثرت دولوله و شوق و اخلاص برای احدی از علماء اعلام دیده و شنیده نشده. الحق اگر آن حامی ثغور اسلام و مسلمین و کافل ایتام مؤمنین و فقیه اهل بیت طاهرین (ع) را صریخة المؤمنین خوانند زیبا است فما احقّه بقول القائل:
عمّت فواضله فعمّ مصابه | فالناس فیه کلهم ماجود |
ردت صنایعه الیه حیوته | فکانه من نشرها منشور |
مراثی بیشمار و قطعات بسیار در تاریخ وفات آنمرحوم و برگزیدة پروردگار در عربی و فارسی گفتند که ذکر آنها موجب تطویل است بر ذکر نبذی از آن اکتفاء نموده میشود منجملة مراثی مرثیة موسومه بثلمة الاسلام است از رشحات اقلام فاضل عالیمقامالبحر القمقام البارع العلام نادرة الرمن جناب السید ظهور الحسن دام فضله که از اعاظم تلامذة آنجناب میباشد چونکه این مرثیه طولانی است بر بعض ابیات آن اکتفاء نموده میشود، مطلعش این است:
خلیلی ما للعین فی دارس الرسم | غدا مستهل الدمع من خفنها یمهمی |
فیالک منخطبدهی الکون موجع | تکاد له تنبث راسیة الشم |
و ظلت عیون الشرع تدری دموعها | تفیض کسیل مدة غارب الیم |
فما ولدت ام للمفاخر مثله | سلیلاً نمی فی حجر مرضعة الحزم |
حلیف المزایا العزّ و الشیم التی | تعالت عن التحدید بالکیف و الکمّ |
له قدم فی شاهق المجد ثابت | اذا طار لم تبلغه قادمة الدهم |
فوااسفا من للشریعة بعد کم | یرق لها اوعن ذمار الهدی یحمی |
و من للقضایا اعجز الناس فصلها | و لم تبلغ الاذهان ملتبس الحکم |
رایت بنی الغبراء بعد جعجعت | بهم نوب الدنیا عن الثم و الرم |
از جملة مراثی فاضل ادیب اریب المحلی بکل زین المیرزا محمد حسین است که بعض اشعارش درج میشود:
و تلک معظلة قد غاب کاشفها | هل من ابی حسن اول ابا حسن |
فکم له فیم باک و باکیة | علیه بکاء العارض الهتن |
من کاناعظمهم فضلا و مکرمة | من کان اعلمهم فی الاسداء للرسن |
از آنجمله مرثیه فاضل المحتدین السید حامد حسین دام فضله است که مطلعش این است:
تعسالدهراتی فی ذلک الزمن | بقادح ساق کل الوجد و الشجن |
ملمّة ابکت الاحیاء وقعتها | لا بل سری همها للمیت فی الکفن |
من کان صاحب آیات لدی عظة | فوق المنابر یرزی کل ذی لسن |
من کان یهدیکم طول الحیوة و من | قد قام فیکم بکل الفرض و السنن |
لهفی لاودعکم لهفی لاروعک | لهفی لاجل نقی السر و العلن |
لهفی لمن کان فی اکفائه علماً | قد کان منزله کالراس للبدن |
لهفی لاجل کریم باذل سمحی | یجود فی الجدب مثل الهاطل الهتن |
ابکی لما ثلم الاسلام ثلمة | فلست ابکی کمن یبکی علی الدمن |
از آنجمله فاضل ادیب اریب غرة محاسن الزمن السید سبط حسن دام فضله تاریخهای متعدده نظم نمودهاند شطری از آن ذکر نموده میشود:
هوی جبل من آل عدنان راسیاً | فامست بقاع الارض ارجفها هده |
منبع یرد الطامحات کلیلة | تری انجم الافلاک جاوزها حده |
یلوذ الیه کل فضل و سودد | و مجد و علم الدین طال به عهده |
حبوه اله الخلق مالا اعدّه | لبلیتسه لو کان یمکننی عده |
هو الشمس عاقت غیمة الترب نورها | فمغربها لحد و مطلعها خلده |
قضی نحبه والدّهر یغشاه صیته | و لم یلف بحرفی الوری جزره مدّه |
لقد کان حیّا آیةالله فی الوری | و فی القبر امسی مصحفا حازه جلده |
تحری العراق منه سیفا مهندا | فیا حبذا سیف و یا حبذا غمده |
فارخت عاماً فیه ضریحه | بکته جفون الشرع ناح له مجده |
و نیز از ایشان است:
قد نعینا بموت مجتهد آیة الله خاشع اواه ارخ الفکر عام رحلته نسخ الخشف آیه بالله
و نیز از ایشان است:
قد صافح الحمام حبراً و بارعاً | ماوی الوری یهدیهم الصّواباً |
ان شئت عام فقده مورّخا | قل حجّة الاسلام عنّی غابا |
بعضی افاضل اطیاب قطعة فارسی نظم نموده که مادة تاریخش در این بیت است
شد شاکر احسان گویا بسال رحلتش افتاد رکن دین ز پا از فقدآن عالیجناب
ویکه تاز میدان بلاغت جناب سید عباس حسن صاحب فصاحت نیز قطعه فارسی در تاریخ وفات آنجناب نظم فرموده بعض اشعارش این است:
رهنما و نائب مهدی دین رحلت نمود | وای بر ناکامی و بر بخت نافرجام هند |
بیست و چارم چارپنبه بود از ماه عزا | رفت سوی گلشن فردوس آن علام هند |
وا دریغ از دامن باد اجل در کربلا | صبحدم خاموش گردیده چراغ شام هند |
ای فصاحت سال تاریخ وفاتش دل بگفت | بود فخر اهل علم او حجة الاسلام هند |
ماده تاریخ دیگر از بعض فضلاء که بقیة اشعار بغرض اختصار ترک نموده شد
واصل زغم تاریخ فوتش زد رقم | در جوار شاه دین شد حامی دین مبین |