آیت الله جعفر سبحانى
متولّد 1308 هـ .ش.
عنوان مقاله: محقّق نستوه
نویسنده: محمّد عابدى
خاندان سبحانى خیابانى
آیت الله جعفر سبحانى، فرزند آیت الله محمّدحسین سبحانى است.([1]) وى درباره خاندانش مى نویسد:
«پدرم مرحوم آیت الله محمّدحسین سبحانى، فرزند بازرگانى به نام حاج محمّدجعفر بود که به تجارت جوراب مى پرداخت. وى فرزند مرحوم حاج فرج الله و او نیز فرزند مرحوم حاج الله وردى فرزند کربلایى على، فرزند مرادقلى بود».([2])
آنچه از این خاندان شنیده ایم فرد اخیر در دوران زندیه از منطقه غربى آذربایجان به تبریز مهاجرت کرده و هم اکنون خانه وقفى که مرحوم کربلایى على براى فرزندان ذکور خود وقف نموده در اختیار ماست و تاریخ وقف نامه که به مهرهاى علماى وقف ممهور است، به سال 1212هـ .ق. برمى گردد.([3])
یادى از پدر
آیت الله شیخ محمّدحسین خیابانى در شب 19 رمضان المبارک (1300 هـ .ق.) در تبریز([4])به دنیا آمد.
«مطابق آنچه خودشان در ترجمه و شرح حالش مرقوم فرموده اند، بدین قرار است که مى فرماید: تولّد عبد فقیر آثم مفتقر الى رحمة ربّه العاصم محمّد حسین بن حاج محمّدجعفر تبریزى خیابانى در تبریز شب 19 شهر رمضان المبارک سنه 1300 واقع شده»([5])
در هفت سالگى به تحصیل قرآن کریم و کتاب هاى فارسى پرداخت.([6]) آنگاه وارد حوزه علمیّه طالبیه تبریز (1310ق / 1270ش) شد و تا 27 سالگى به تحصیل پرداخت.([7]) او نزد میرزا على منجّم لنکرانى (1342)، آیت الله انگجى، شیخ محمّدحسین قراچه داغى (بعد 1340) ملاّ کاظم، سیّد محمّد مولانا (1290 ـ 1323) و شیخ حسین لنکرانى دروس حوزه را فراگرفت. شیخ محمدحسن خیابانى در این باره مى نویسد:
«به علم فقه و اصول در حضور جمعى از اجلّه که مراجع شیعه در احکام دینیه بودند مشغول شده «فرائد» و «مکاسب» و «ریاض» و جمله از درس خارج را خواندم و در خلال این حال به معقول نزد بعض تلامیذ مولى على لنکرانى پرداختم.»([8])
آیت الله جعفر سبحانى درباره تحصیلات پدر، مى نویسد:
«او مقدّمات را نزد مرحوم ملاّ کاظم که در تدریس ادبیات استاد بود فراگرفت و قسمتى از قوانین را نزد مرحوم آیت الله سیّد محمّد مولانا (1290 ـ 1363 هـ .ق.) آموخت و قسمتى از رسائل را قبل از تشرف به نجف نزد مرحوم آیت الله ابوالحسن انگجى فراگرفت. فلسفه را از دو نفر آموخته است: 1. مرحوم شیخ حسین لنکرانى از شاگردان مرحوم حکیم جلوه 2. محمّدحسین قراچه داغى که پس از 1340هـ .ق. درگذشته است. وى همچنین نجوم را نزد مرحوم میرزا على منجم متوفّاى 1340هـ .ق. فراگرفت. میرزا محمّدحسین در سال 1327 هـ .ق. راهى نجف اشرف شد و تا 1339 هـ .ق.([9]) به تحصیل پرداخت. به نوشته آیت الله جعفر سبحانى «آیت الله محمّدحسین سبحانى هنگام اقامت در نجف با بیت مرحوم نمازى شیرازى وصلت نموده و از آن بانو دخترى داشته که در دوران کودکى درگذشته است».([10])
در آن جا به درس آیات عظام سیّد محمّدکاظم طباطبایى یزدى، آقا ضیاءالدّین عراقى،([11]) ملاّ فتح الله شریعت اصفهانى([12])حاضر شد. و از آقا ضیاء([13]) اجازه اجتهاد گرفت. نیز از شیخ الشریعه میرزا محمّدتقى شیرازى، سیّد محمّد فیروزآبادى، عبدالکریم حائرى، آقا ضیاءالدّین عراقى، ابوالحسن اصفهانى... اجازات امور حسبیه و روایى و... کسب کرد.([14])
برخى از آثار وى عبارتند از: «نخبة الازهار فى احکام الخیار»، «رسالة تحدید الکر بالوزن و المساحة»، «رسالة فى تعریف البیع»، «رسالة فى بیان امرین»، «ارشاد الافاضل الى مطالب الرسائل»، «نکت الکفایة»، «کتاب الصلاة»، «توقف الاجتهاد على العلم بالرجال»، «حاشیه کتاب طهارت»، «المواعظ و الاخلاق».
آیت الله سبحانى درباره استادان و آثار پدرش مى نویسد:
«حاشیه کفایه را در نجف به پایان رساند و تاریخ آن مصادف با محرّم 1330 و حاکى است که این تعلیقه را در دوران حیات محقّق خراسانى نوشته است. کتاب صلاة او منتشر شده است. او نسبت به محقّق خراسانى علاقمند بود و اقدام او را به پذیرش مشروطه کاملاً مى ستود و مى فرمود: هدف او با هدف مرحوم شیخ فضل الله نورى یکى بود. هدف اجراى عدالت و جلوگیرى از زورگویى بوده... در میان اساتید نجف نسبت به شیخ الشریعة اصفهانى عشق مى ورزید و تا مى توانست آثار او را همراه خویش آورده بود».([15])
آیت الله میرزا محمّدحسین پس از 12 سال در 1338 هـ .ق. به تبریز برگشت و تا 1392 هـ .ق. (1352 ش.) به فعّالیت هاى فرهنگى و دینى پرداخت که از آن جمله مى توان به تبلیغ دین و اقامه نماز جماعت... تدریس علوم دینى([16])، تألیف و تصنیف،([17]) فعّالیت هاى اجتماعى و مبارزاتى اشاره کرد.
سرانجام این عالم بزرگوار بعد از 92 سال حیات پربار، در 11 شوّال 1392هـ .ق. (1352 ش.) در تبریز وفات یافت و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.([18])
تولّدى مبارک
پدر آیت الله سبحانى در زمان اقامت خود در نجف اشرف با بیت مرحوم نمازى شیرازى وصلت کرد. وى هنگام آمدن به ایران، نتوانست همسرش را به ایران بیاورد، از این رو بعد از ورود به تبریز، با بیوه برادرش ازدواج مى کند. پس از دو سال اقامت در تبریز با بیت مرحوم میرزا جعفر رازى که از آقا میرزا هادى تبریزى بود، وصلت کرده و دختر ایشان را گرفت و تاریخ عقد طبق عقدنامه 1341 هـ .ق. است».([19])
20 فروردین ماه 1308ش. روزى است که شیخ جعفر سبحانى در این خانواده به دنیا آمد «این جانب جعفر سبحانى... در 28 شوّال 1347هـ .ق. برابر با 20 فروردین 1308 ش. در تبریز دیده به جهان گشودم».([20])
برادران و خواهران
طبق آنچه آیت الله سبحانى براى نگارنده نوشته اند، پدرشان از همسر اوّل در نجف اشرف یک دختر داشت. از بیوه برادرش هم صاحب دخترى شد.
علاوه بر این آیت الله سبحانى سه برادر و خواهر پدر و مادرى نیز دارد و در این باره مى نویسد:
«از آن همسر فرزندان متعددى داشت که غالباً در دوران کودکى درگذشتندولى هم اکنون دو پسر و دو دختر از ایشان باقى است. 1. جعفر سبحانى: مدرّس و محقّق 2. جواد سبحانى: بازرگان 3. رفعت سبحانى: خانه دار 4. زهرا سبحانى: خانه دار».([21])
تحصیلات مقدّماتى
وى از کودکى با قلم و کاغذ خوى گرفت و اندکى بعد به دبستان صابر و آن گاه به مکتب خانه میرزا محمود فاضل حاضر شد و ادبیات عرب را فراگرفت.([22])
«تحصیلات ابتدایى را در مکتب خانه مرحوم میرزا محمود فاضل فرزند فاضل مراغى، از شاگردان شیخ اعظم انصارى، با خواندن کتب ادب فارسى و کتاب هاى دیگر مانند گلستان، بوستان، تاریخ معجم و نصاب الصبیان، به اتمام رساندم.»([23])
او که از سال (1323 ش. / 1363 هـ .ق.) وارد مدرسه طالبیه تبریز شده بود، تمام دروس را طى 5 سال گذراند:
«... بخشى از مطول و منطق منظومه و شرح لمعه را در محضر علاّمه بزرگوار میرزا محمّدعلى مدرّس خیابانى صاحب ریحانة الادب (م 1373هـ. ق.) آموختم و در طول 5 سال کلیه دروس را به اتمام رساندم».([24])
وى نحو و صرف را نزد حاج شیخ حسن نحوى و على اکبر نحوى فراگرفت و نزد مرحوم مدرّس خیابانى هم، بخشى از مطول، منطق منظومه و شرح لمعه را خواند... .
استادان دوره تبریز
1. میرزا محمود فاضل
میرزا محمود فاضل، فرزند فاضل مراغى بود و هم از شاگردان شیخ انصارى به شمار مى رفت. میرزا، مردى تلاشگر بود که تدریس علوم مقدّماتى کودکان را برعهده گرفته بود. آیت الله سبحانى درباره وى مى گوید:
میرزا محمود فاضل نزدیک به 50 سال مکتب دارى کرد و متن کتاب ها را از بر بود. به دلیل شیرینى تدریس، همه را به وجد مى آورد و در زیبایى خط شهره بود.
2. شیخ حسن نحوى
3. على اکبر نحوىاطّلاعات ما درباره وى محدود به مطالب مختصرى است که برخى از بازماندگان آن دوران نقل مى کنند. حجت الاسلام محمّدى براى نگارنده نقل کرد: ما نزد استاد على اکبر نحوى در سال 1327 هـ .ش. مطول خوانده ایم. در آن زمان آقا میرزا على اکبر حدود 60 سال داشت. وى فردى منیع الطبع بود و از تملّق به شدّت پرهیز داشت. کم صحبت مى کردولى حاضر جواب بود. در صرف و نحو، معانى، بیان و فقه تبحّر داشت. اواخر عمر به دلیل این که همسرش را از دست داده بود، به سختى زندگى مى کرد. او یک پسر داشت که در قم درس مى خواند و خودش تا آخر عمر در تبریز ماند و همان جا هم رحلت کرد.([25]) حجت الاسلام مجاورى درباره مناعت طبع وى مى گوید:
حتّى زمانى که 70 سال داشت، و در کنار یکى از خیابان هاى تبریز کنار دیوارى نشسته بود، از کسى تقاضا نمى کرد تا برایش یک وسیله نقلیه بگیرد، لذا من که روحیه اش را مى شناختم با شگردى وسیله اى را متوجّه او کردم تا به مقصد برساند.([26])
به این ترتیب روشن مى شود که این عالم بزرگوار حداقل تا 70 سالگى در قید حیات بوده و در تبریز هم وفات یافته است.
4. مدرّس خیابانى
آیت الله سبحانى از مدرّس خیابانى با عنوان «علاّمه میرزا محمّدعلى مدرّس خیابانى» یاد مى کند. پدرش نیز به استاد مدرّس خیابانى علاقه داشت. از این روى آیت الله سبحانى مى نویسد:
«(پدرم) در میان اساتید خود نسبت به مرحوم آیت الله میرزا ابوالحسن انگجى عشق مى ورزید... و در میان معاصرین به مرحوم استاد بزرگ میرزا محمّدعلى خیابانى، مؤلّف کتاب ریحانة الادب احترام مى گذاشت. او در حالى که از فرنگى مآبى به دور بود، نسبت به آموزش علوم امروزى اظهار علاقه مى کرد و سخنانى مى گفت که در محیط آن زمان چندان مشترى نداشت. ولى مرور زمان صحت آن ها را ثابت کرد.
در تدریس بسیار بردبار بود تا حدّى که برخى از شاگردان ایشان اظهار علاقه مى کردند که یک بار درس را پس از فراگیرى نزد او تکرار کنند. او به این کار تن مى داد. در حلم و صبر کم نظیر بود.([27])
وى در سال 1296 هـ .ق.([28]) در تبریز متولّد شد. علوم دینى را در مدرسه طالبیه فراگرفت. نزد میرزا على لنکرانى علوم معقول و آیت الله میرزا ابوالحسن مجتهد (انگجى) خارج فقه و اصول را گذراند و نزد میرزا صادق مجتهد هم درس خواند.([29]) وى به زودى به مراتب عالى رسید و از آیات عظام سیّد محمّد حجّت کوه کمرى، سیّد صدرالدّین صدر، میرزا محمّدعلى شاه آبادى تهرانى، محمّدحسین کاشف الغطا و میرزا عبدالحسین رشتى اجازه اجتهاد گرفت.
وى دوازده سال آخر عمر را در حجره اى در مدرسه سپهسالار تهران (شهید مطهّرى) به انزوا گذارند و در فروردین 1333ش. (اوّل شعبان 1373 هـ .ق.) وفات یافت و در قبرستان طوبائیه تبریز به رسم امانت به خاک سپرده شد([30]) و بعداً به قبرستان شیخان قم منتقل گردید. برخى از آثار او عبارتند از: ریحانة الادب، الدرّ الثمین او دیوان المعصومین، فرهنگ بهارستان، فرهنگ نوبهار، کفایة المحصلین فى تبصرة احکام الدّین، نثر اللّئالى در شرح نظم اللّئالى، التّحفة المهدیة. وى آثار چاپ نشده اى هم دارد مثل: حیاض الزّلائل فى ریاض المسائل، غایة المنى فى تحقیق الکنى، فرهنگ نگارستان، تا درس المعارف، امثال و حکم ترکى آذربایجانى.([31]) آیت الله سبحانى مى نویسد:
«این استاد بى مثال آنچه را که خوانده بود چشیده بود. من زیردست او پرورش یافتم و با کتاب هاى تراجم و رجال آشنا گشتم».
5. پدر
پدرش علاقه وافرى به تحقیق و تدریس داشت. وى آورده است:
«پدرم... یکى از عالمان و فقیهان تبریز بود که بیش از پنجاه سال به تدریس و تألیف و راهنمایى مردم و پرورش شاگردان اشتغال داشت».
او حتّى در دوران سیاه رضاخان که به مبارزه جدّى با عالمان و تبعید و... آنان کشید، نیز دست از تدریس و... برنداشت، در مسجد بعد از نماز به عنوان مسئله گفتن به تبلیغ مى پرداخت و روزها در بیرونى خود، به تدریس سطوح ادامه مى داد. وى در همین سال ها موفّق شد نوشته هاى خود را آماده چاپ کند.
در دوره پهلوى دوم که از شهریور 1320 شروع شد مدارس رونق گرفت و مجالس درس و بحث رواج کاملى یافت و او توانست گروهى را پرورش دهد که از شاگردان برجسته اش مرحوم آیت الله «شیخ حسین شنبغازانى» مجتهدى عالى مقام بود و مجلس تفسیر معروف داشت.([32]) استاد سبحانى هنوز هنگام تدریس به مناسبت از پدر یاد مى کند و مخصوصاً خاطرات وى از استادش شیخ الشریعه و... را یادآور مى شود.
6. حاج سیّد محمّد بادکوبه اى (متوفّاى 1390ق.)
آیت الله سبحانى در تبریز نزد این عالم بزرگ حاضر شد و «شرح قواعد العقائد» علاّمه حلّى را آموخت.
سیّد محمّد بادکوبه اى در سال 1285 ق / 1248 ش. در روستاى مُشقَطَع از توابع باکو متولّد شد و پدرش میرجبّار مصطفى یوف نام داشت.([33]) بعد از تحصیل در مشهد و اصفهان، در نجف از مکتب آیات سیّد حسین بادکوبه اى، فتح الله اصفهانى، سیّد ابوالحسن اصفهانى، محمّدکاظم خراسانى و سیّد محمّدکاظم یزدى استفاده کرد. در بادکوبه به تبلیغ پرداخت و حوزه علمیّه اى هم تأسیس کرد.([34]) در سال 1936 م. که آذربایجان به اتّحاد جماهیر شوروى پیوست و آزار علما به اوج خود رسید، مدّت 15 سال به سیبرى تبعید و بعد از آزادى بار دیگر دستگیر و 9 ماه زندانى شد و بعد از رفع اتهام به اردبیل رفت. هم زمان با حکومت رضا خان، به تدریس در منزل و اقامه نماز در مسجد سرچشمه، روى آورد و بعد از مخالفت با رضاشاه به تبریز و اقامت اجبارى در مدرسه طالبیه محکوم و با وساطت برخى در منزل ساکن شد. سیّد از نهضت امام حمایت مى کرد.([35]) در فعّالیت هاى ضد اسرائیل هم با جمع آورى کمک حضور داشت([36]) علاوه بر فعّالیت هاى سیاسى و علمى، در مسجد بازار کفاشان اقامه نماز جماعت مى کرد.
تألیفات او عبارت است از:
حاشیه بر «شرح تجرید» علاّمه و حاشیه بر «عروة الوثقى». وى کتابخانه بزرگى داشت که وقف کتابخانه آیت الله مرعشى کرد و سرانجام در هفت جمادى الاخر 1389 هـ .ق./ تیر 1348 ش) در تبریز وفات یافت.
هجرت به قم
در حالى که آیت الله سبحانى در تبریز و نزد استادان مورد علاقه از جمله پدر بزرگوارش به تحصیل و تحقیق مى پرداخت، حادثه اى در حال تکوین بود که زندگى علمى وى و شاید عدّه اى دیگر از طلاّب مدارس تبریز از جمله مدرسه طالبیه([37]) را تحت تأثیر قرار دادمدرسه اى که هم وى و هم پدرش در آن تحصیل کرده بودند.
درباره حوادث منجر به این واقعه باید گفت بعد از اتمام جنگ جهانى در 1324 ش. طبق پیمان سه گانه (آمریکا، انگلیس، شوروى) باید نیروهاى متّفقین ظرف 6 ماه ایران را تخلیه مى کردند. از این رو، انگلیس و آمریکا در زمستان همان سال ایران را تخلیه کردندولى شوروى که قصد تصرّف آذربایجان را داشت، تا 1325 ش. این عمل را به تأخیر انداخت.
در این دوران که دولت مرکزى بر تبریز مدیریت نداشت سردمداران کمونیست شوروى تعداد زیادى از مزدوران خود را به عنوان مهاجر به آذربایجان روانه کردند که سران حزب توده از آن جمله بودند. این حزب به دلیل تنفّر عمومى منزوى بود، ولى در سوم شهریور 1324 جعفر پیشهورى عامل کهنه کار شوروى وارد تبریز شد و در 12 شهریور با صدور بیانیه اى حزب دمکرات آذربایجان را پایه گذارى کرد. به هر حال در 21 آذر 1324 تبریز سقوط کرد و دولت خود مختار تشکیل شد. اعضاى این حزب در 21 آذر 1325 به دنبال خروج نیروهاى شوروى در 15 فروردین، آذربایجان را ترک کردند.([38])
آن عصر دوران پر تلاطمى در تاریخ ایران و آذربایجان بود. چه زمان ورود پدرش به ایران، چه زمان تولّد وى و چه زمان تحصیلش در مدرسه طالبیه. وى ضمن اشاره به اقدامات اجتماعى پدرش در این دوران، به طور خلاصه وقایع این دوره را تا شهریور 25 چنین یادآورى مى کند:
«ورود پدرم به تبریز در اواسط سال 1339 هـ .ق. با قیام مردم تبریز به رهبرى شیخ محمّد خیابانى از دوستان و همدرسان ایشان مصادف شد. پس از کشته شدن خیابانى و تسلّط دولت بر شهر، فعّالیت هاى علمى کاملاً متوقف گردید... چیزى نگذشت که دوران سیاه رضا خان 1304 ـ 1320 ش. فرا رسید که تضییقات عظیمى براى روحانیت به وجود آمد. در سال قیام 1347 هـ .ق. به تار و مار شدن علما و مخفى شدن گروهى انجامید. در آن سال دو عالم بزرگوار سیّد ابوالحسن انگجى و میرزا صادق انگجى از طریق همدان به مشهد تبعید شده و افراد دیگر که پشت سر این دو مرجع بودند تا مدّت ها متوارى و در خانه پنهان شدند.
سال 1324 ش. بلواى دمکرات ها تحت عنوان حکومت ملّى آذربایجان به رهبرى پیشهورى آغاز شد و یک سال تمام طول کشید. به ظاهر فشارى نبودولى اساس در حال تهدید بود. در نظر این بود که این بخش آذربایجان تحت عنوان حکومت ملّى به بخش دیگر غصب شده بپیوندد».([39])
وى در ادامه، خاطره اى از ناآرامى هاى آن شب را نقل مى کند
«در شب بیست و یکم آذر ماه 1324 که فرقه دمکرات بر تبریز مسلّط شد از سرشب تا صبح شهر ناآرام بود و صداى تیراندازى ها یک لحظه هم قطع نمى شد...».
این عوامل دست به دست هم داد و زمینه نامساعدى براى ادامه تحصیل طلاّب حوزه علمیه تبریز به وجود آورد، به گونه اى که برخى به فکر هجرت به نقاط امن افتادند. همان گونه که عالمان بزرگ، مانند پدر وى که نیازى به تحصیل نداشتند، لازم بود در چنین موقعیتى در شهر بمانند و از عقاید مردم و کیان تشیّع دفاع کنند. در این میان آیت الله سبحانى که دیگر نوجوانى 17 ساله شده بود، شهر مقدّس قم را برگزید و به آن جا هجرت کرد در شهریور 1325ش. تشکیل حکومت وابسته به شوروى توسط جعفر پیشهورى (رهبر حزب دمکرات) عرصه را براى تحصیل علوم دینى تنگ کرد و به همین جهت این طلبه جوان رهسپار قم شد و در مهر 1325ش. وارد این شهر گردید.([40])البتّه وى و خانواده اش همواره روزهاى سختى را پشت سر گذاشته اند و خاطرات تلخى از آن روزگاران را مى توان از زبان او شنید از جمله این که براى نگارنده مى نویسد:
«خاطره کوچکى از همان دوران یادآور مى شوم. جنگ جهانى دوم شروع شده بود و تبریز در آستانه اشغال نیروهاى متّفقین بود. نگرانى همه جا را فراگرفته بود. طرف عصر پدرم و مادرم و فرزندان گرد هم آمده بودیم پدرم براى رفع نیاز آن شب گویا سه ریال و ده شاهى بیشتر در اختیار نداشت. نه نانى در بساط بود و نه نفت چراغ ونه چیزهاى دیگر. فکر مى کرد که چگونه شب را بگذرانند و به هم نگاه مى کردیم. ناگهان در خانه زده شد. خود ایشان رفت و در خانه را باز کرد. فرد ناشناسى پاکتى را به ایشان داد و گفت مربوط به شماست و خداحافظى کرد و رفت. مبلغ آن صد ریال بود که در آن روز براى زندگى یک هفته بلکه ده روز ما کافى بود. همگى متحیّر بودیم که این فرد که بود!».([41])
تحصیل در قم
آیت الله سبحانى با ورود به قم، تحصیلات خود را با جدّیت تمام پى گرفت و از فضاى امن موجود و محیط علمى مساعد نهایت استفاده را برد و هم اینجا بود که ضمن تحصیل، به بزرگترین جریان تاریخى و مذهبى ایران به رهبرى امام خمینى نزدیک شد.([42]) درس هاى این دوره را مى توان به دوره ادامه سطح و خارج تقسیم کرد.
تکمیل سطوح
اوّلین اقدام وى در قم تداوم دروسى بود که تبریز آغاز کرده بود. ایشان یادآور شده است:
«در مهرماه 1325 ش. وارد قم شدم و به تکمیل سطوح همّت گماشتم. باقیمانده فراید الاصول را نزد مرحوم آیت الله حاج میرزا محمّد مجاهدى(1380 هـ .ق.) و آیت الله میرزا احمد کافى (1412 هـ .ق.) فراگرفتم و کفایه را نزد مرحوم آیت الله العظمى گلپایگانى (متوفّاى 1414 هـ .ق.) آموختم».([43])
لازم به یادآورى است که وى کفایه را نزد پدرش در تبریز آغاز کرده بود. در هر صورت این دوره از تحصیلات وى تا سال 1369 هـ .ق. طول کشید.
استادان سطح در قم
1. آیت الله میرزا محمّد مجاهدى تبریزى (1379 هـ .ق.)
میرزا محمّد مجاهد از عالمان فعّال و پرتلاش بود که به رغم گمنامى مقامِ استادى بسیارى از بزرگان را دارد. به گفته حجت الاسلام محمّدى وى ساده زیست، از تشریفات گریزان و به تمام معنا محقّق بود و در محلّ درسش و مسجد محمّدیه 50 تا 60 نفر حاضر مى شدند. او هنگام درس کاملاً باحوصله بود و از سؤالات شاگردان برنمى آشفت. وى شاگردان مختلفى در دوره هاى متفاوت پرورش داد که تعدادى از آن ها عبارتند از:
1. شهید آیت الله دکتر محمّد مفتح که به مدّت دو سال رسائل و مکاسب را از محضر این استاد بزرگ و... فراگرفت.([44])
2. محمّدمهدى ایچموشى([45])
3. شهید دکتر محمّدجواد باهنر([46])
4. آیت الله حقّى سرابى([47])
5. آیت الله جعفر سبحانى
6. سیّد سجّاد حججى([48])
7. سیّد کاظم حسینى([49])
8. شیخ موسى سلیمى.([50])
2. آیت الله میرزا احمد کافى (1318 ـ 1412هـ .ق.)
آیت الله شیخ احمد کافى الملکى سال 1318 هـ .ق. در روستاى کافى الملک از توابع تبریز به دنیا آمد. وى در مدرسه طالبیه نزد استادان، مقدّمات علوم اسلامى را فراگرفت. او مکاسب محرّمه را در محضر میرزا ابوالحسن انگجى و کفایة الاصول را نزد میرزا فتّاح شهیدى و بخشى از مطول را در حضور آیت الله سیّد عبدالعظیم گذراند. وى در سال 1350 هـ .ق. به قم آمد و مدّت 5 سال از محضر آیت الله العظمى حائرى یزدى استفاده برد و بعد از رحلت وى، نزد آیات عظام حجّت، خوانسارى و بروجردى حاضر شد و در همان شهر به تدریس پرداخت و از مدرّسان مبرّز سطوح عالى فقه و اصول شد. میرزا احمد در حجره اش رسائل درس مى داد. آیت الله احمدى میانجى از جمله شاگردان وى مى گوید:
«خیلى وضع ما خراب بود، حتّى لباس هم نداشتیم. با تمام این مسائل باز هم همّ و غم ما درس بود و آقاى شیخ احمد کافى الملکى یک درس رسائل مى گفت من هم در آن درس که در حجره ایشان برگزار مى شد شرکت مى کردم. بحث ظن رسائل را نزد ایشان خواندم.»([51])
در همین عصر استادان دیگرى چون آقایان عبّاسى، سیّد حسین قاضى هم رسائل و... تدریس مى کردند. آیت الله احمدى مى آورد:
«تعداد طلبه ها کم بود... دروس سطح را نزد شیخ موسى زنجانى، عمده رسایل و مکاسب را نزد سیّد حسین قاضى که از مجتهدین بود و قسمتى از این دو را نزد آشیخ احمد کافى الملکى آذربایجانى خواندم.»([52])
البتّه در برخى تحقیقات اخیر ذکر شده است که میرزا احمد کافى درس خارج داشته است.([53])
3. آیت الله العظمى گلپایگانى([54])
درس خارج
استاد سبحانى از سال 1369 هـ .ق. (حدود 1320ش.) آغاز به تحصیل درسهاى خارج نمود و این در حالى بود که وى 22 سال داشت. وى مى گوید:
پس از تکمیل سطوح عالیه به درس هاى خارج فقه.. و اصول آیات عظام بروجردى (1292 ـ 1380 هـ .ق.) مرحوم آیت الله حاج سیّد محمّد حجت کوه کمرى (1301 ـ 1372 هـ .ق.) و مرحوم آیت الله العظمى امام خمینى (1320 ـ 1409هـ .ق.) حاضر شدم.([55])
استادان خارج
در طول دروه تحصیل خارج از عالى ترین استادان حوزه علمیّه بهره برد و دانش و روش آنان را به شاگردان خود منتقل کرد که عبارتند از:
1. آیت الله العظمى بروجردى (1292 ـ 1380هـ .ق.)
استاد سبحانى بخش وقت از صلاة را نزد وى فراگرفت. و ارتباط خود با این فقیه را چنین یادآور شده است:
«از نظر فقهى آقاى بروجردى بیشتر در من تأثیر گذاشتند و الان هم که فقه مى گویم سبک ایشان را دنبال مى کنم. به این صورت که موضوع را در سطح فقه مقارن مطالعه مى کنم. اقوال عامه و خاصه را مى بینم. به کلمات و آراى قدما مراجعه مى کنم و بسیارى از روایات را که داراى مضمون نزدیک به هم هستند یکى مى کنم.»([56])
وى همچنین مى گوید:
«مرحوم آیت الله العظمى بروجردى از شخصیّت هاى نادرى بود که تاریخ شیعه در شرایط خاص نظیر آن را دیده است.»([57])
وى استادش را از جمله شخصیّت هایى مى داند که در هر قرنى پرورش مى یابند و مى نویسد:
او در عین ژرف نگرى در فقه و احاطه به فروع استاد بى نظیر حدیث، رجال، درایه و تاریخ بود. عظمت فقهى او از تعلیقات ارزشمند او بر عروة ]الوثقى[ کاملاً نمایان است. از نظر احاطه بر اقوال علماى فریقین، در نوع مسائل فقهى، ممتاز بود و... تو گویى فقه و تاریخ و ادّله آن در دست او چون موم نرم است... او نه تنها در تاریخ عمومى اسلامى آگاهى کافى داشت، بلکه در تاریخ علم کلام، تاریخ حدیث، تاریخ فقه، کاملاً مسلط بود.
اطّلاعات مرحوم آیت الله بروجردى در میان فقهاى بزرگ پس از مرحوم شیخ محمّدحسین اصفهانى ]معروف به کمپانى[ کم نظیر بود. حتّى مرحوم امام راحل روزى بر این نکته تصریح کرد. در علم اصول که گاهى سخن به مناسبتى به مسائل عقلى کشیده مى شد، به صورت استادانه در آن باره سخن مى گفت. به خاطر دارم به هنگام بحث از امکان تعبّد به ظن درباره اقسام امکان از قبیل امکان ماهوى، امکان استعدادى و غیره به تفصیل سخن گفت و ابیاتى از منظومه را با آن لهجه شیرین خود از حفظ خواند از نظر تسلّط بر قواعد عربى و اشتقاق کلمات فرد توانایى بود... اگر کسى او را متوجّه لغزش و اشتباهى در تلفظ مى کرد، فوق العاده خوشحال مى شد و از او تقدیر مى کرد... دو نامه عربى از مرحوم آیت الله بروجردى در مجله رسالة الاسلام دارالتقریب قاهره منتشر شده است هر دو حاکى از تسلّط او بر انشاى صحیح عربى، آن هم تا حدّى به صورت امروزى است».([58])
آیت الله سبحانى خوش فهمى، حافظه قوى و قدرت تحلیل را سه ویژگى عمده استادش مى داند و در شمار خدمات وى از ترویج فقه تطبیقى، ترویج از حدیث صحاح مسانید، ابتکار در علم رجال گشودن درهاى غرب به روى حوزه، اهتمام به وحدت مسلمانان، ساخت بناهاى عظیم و مساجد... یاد مى کند و مى گوید «نمونه دیگر از خدمات اجتماعى ایشان این بود که تا روح در بدن داشت هیبت و عظمت او مانع از آن بود که در ایران دست به ویرانگرى هاى اقتصادى و فرهنگى و دینى به نام اصلاحات بزنند، لذا وقتى درگذشت بلافاصله بلندگوهاى نظام اعلام کردند موانع از سر راه اصلاحات برداشته شده، به همین زودى برنامه اصلاحات آغاز خواهد شد. به خاطر همین شدّت علاقه اى که به وحدت مسلمانان داشت نسبت به فرقه هاى باطل که هیچ گونه اصالتى ندارند و در راه تفرقه بین مسلمانان تلاش مى کنند بسیار حساس بود. مانند بهائیّت و... ایشان در سال 1335 ش. مبارزه پى گیر خود را با بهائیّت شروع کرد... مرحوم حضرت امام هم مرتب با آیت الله بروجردى در تماس بود تا مبارزه با بهائیّت ادامه یابد. ایشان در همین راستا با تصوّف نیز مخالفت مى کرد و نسبت به این فرقه به شدّت حساس بود... براى آمدن ایشان به قم کسى که بیشتر از همه تلاش مى کرد حضرت امام(رحمه الله)بود».([59])
2. آیت الله سیّد محمّد حجّت کوهکمرى (1301 ـ 1372هـ .ق.)
3. علاّمه طباطبایى
استاد سبحانى از آغاز به تحصیل به مباحث منطق و معقول ارج مى نهاد از این روى در تبریز به درس مرحوم سیّد محمّد بادکوبه اى حاضر مى شد. وى این رویکرد را در قم نیز حفظ مى کرد.
«آن گاه در حوزه علمیه قم مطالعات فلسفى خودم را با شرکت در درس هاى منطق و فلسفه حضرت آیت الله علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى (متوفّاى 1402 هـ .ق.) تکمیل نمودم.در سال هاى 1328 ـ 1330 ش.) شرح منظومه و پس از آن بخش اعظم اسفار را نزد او فراگرفتم و همزمان در جلسه شب هاى پنجشنبه و جمعه علاّمه طباطبایى که در آن فلسفه مادّى به نقد کشیده مى شد و نتیجه آن نگارش «اصول فلسفه و روش رئالیسم» توسط استاد شهید آیت الله مطهّرى بود، شرکت کردم و پس از پایان دوره به درخواست علاّمه، این کتاب را به عربى بازگرداندم که اوّلین جلد آن با تقریظ علاّمه طباطبایى به چاپ رسید.»([60])
«در مباحث فلسفى بیشتر خود را مرهون استاد بزگوار علاّمه طباطبایى مى دانم... به نظر بنده مرحوم علاّمه طباطبایى از نادر افرادى بود که با توجّه به اوضاع و احوال زمانه و مقتضیات آن حرکت مى کرد».([61])
4. امام خمینى (1320 ـ 1409 هـ .ق.)
استاد سبحانى زمانى تحصیل در نزد امام را آغاز کردند که ایشان بحث استصحاب را مطرح مى فرمود و آن زمان تعداد شرکت کنندگان بیش از ده نفر نبود. این افراد عبارت بودند از: شهید مطهّرى، شیخ جعفر خندق آبادى، خوانسارى، ابراهیم امینى، محمّد واعظ زاده خراسانى و.... وى تا پایان دوره درس اصول حضرت امام در درس ایشان حاضر شد و تصمیم گرفت مجموع درس هاى ایشان را تقریر کند، که طى 7 سال (1330 ـ 1337 ش) این کار را انجام داد. وى تأثیرپذیرى خود از امام خمینى را چنین توصیف مى کند:
«از لحاظ اصولى امام خمینى بر افکار من تأثیر عمده داشتند هر چند تأثیرات فقهى ایشان در من کم نبوده است.»([62])
وى درباره شناخت از امام و خاطرات خود از ایشان نیز مى نویسد:
«کسانى هستند که در هر بعدى از ابعاد روحى خود ممتازند. مثال روشن تر براى این موضوع حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) است. چون استاد بزرگوارمان حضرت امام فرزند آقا امیرمؤمنان(علیه السلام) بود و فرزند باید شباهتى به پدر داشته باشد، این روحیه را از پدر بزرگوارش به ارث برده بود. ما روحیه هاى مختلف را که غالباً در یک فرد جمع نمى شود در ایشان مى دیدیم و هر روحیه در جاى خود درکمال وجود داشت. مثلاً هنگامى که ایشان در مدرسه فیضیه درس اخلاق مى فرمودند نصایحشان براى ساختن یک فرد... آنچنان مؤثر بود که گویى ایشان یک استاد اخلاق و مرد زاهد و عابد و.. زمان است.... وقتى فقه و اصول براى ما بیان مى کرد چنان قوى بود که گویى شیخ بزرگوار انصارى یا مرحوم آقاى حاج شیخ عبدالکریم حائرى است... همین شخصیّت وقتى وارد مسایل عرفانى و فلسفى مى شد، عرفان نظرى او یک عرفان عظیمى است که اگر ایشان وارد کثرات نمى شد و عرفان را تعقیب مى کرد، از محى الدّین ]ابن عربى[ هم بالاتر بود... از طرف دیگر همین شخصیّت زاهد عارف یا فقیهى که سالیانى در مدرسه زندگى کرد. یا فیلسوف و عارفى که درس خداشناسى مى داد وقتى که انقلاب را از پانزده خرداد (1341 هـ .ق.) شروع کرد، مانند شیر غرید هیچ ابایى از هیچ مسأله اى نداشت و تا آخر نهضت را گرفت. بعد از پیروزى انقلاى هم دیدیم که در اداره مملکت بسیار هوشیار بود».([63])
آیت الله سبحانى با شناخت عمیق از استادش، نقش او در تحقّق موازین اسلامى را به خوبى ترسیم مى کند و مى نویسد:
«کسانى که در فقه اسلام وارد نیستند، صد سال است که مى گویند رابطه بین جهان متغیر و فقه لازم است. فقه ما ثابت است در حالى که جهان متغیر است، چگونه مى تواند ثابت متغیر را اداره کند.
امام این وهم را شکست و گفت: فقه اسلام در عین حالى که قوانین ثابتى دارد، با حفظ ثبات قوانین، حالت پویایى دارد و مى تواند در تمام ابعاد پاسخگوى همه نیازهاى جامعه کنونى و آینده باشد. امام این معادله را که تصور مى شد غیر ممکن است، ممکن کرده، به واقعیت رساند. ایشان عملاً ثابت کرد که ایدئولوژى اسلامى پاسخگوى تمام نیازهاى بشر است. روزگارى یکى از سفراى کشورهاى عربى به قم آمد و با ما صحبت کرد، گفت، ثبت الامام السّیّد روح الله الموسوى الخمینى بِانَّ الاسلام دین للماضى و للحال و للمستقبل.»([64])
آیت الله سبحانى، به درس تفسیر امام هم توجّه داشت و معتقد بود «تفسیر سوره حمد که ایشان شبهاى سه شنبه مى فرمود، پرده از روى یک بعد قرآن بر داشت. ما غالباً به قرآن از بعد برون نگرى یعنى از دید اجتماعى، فلسفى و اقتصادى نگاه مى کردیم، امّا ایشان بر اساس بعد عرفانى که در روحشان بود، بعد دیگر قرآن یعنى بعد معرفت، عرفان و ماوراى طبیعت را نیز نشان داد. اگر ایشان درس تفسیر خود را به پایان مى برد، بعد عظیمى از قرآن کریم در مسایل عرفان، خداشناسى، توجّه به غیب، انسان سازى و... را براى ما روشن مى کرد و این هم از نوآورى هاى ایشان است».([65])
تدریس
از مقدّمات تا سطح
آیت الله سبحانى تدریس را از همان اوایل طلبگى شروع کرد. به گونه اى که هم زمان با تحصیل در مدرسه طالبیه، مقدّمات را تدریس مى کرد و این به درک بهتر آنچه آموخته بود، کمک شایانى نمود. او در سال 1325 ش. وارد قم شد و پس از مدّتى تحصیل، تدریس دروس سطح را آغاز کرد و مسیرى را که در تبریز آغاز کرده بود، تداوم بخشید به گونه اى که نزدیک به هفت سال، «مطول»، چند دوره «معالم» و «لمعتین»، هفت دوره «رسائل» و چند دوره «مکاسب» و پنج مرتبه (10 سال) «شرح منظومه» را تدریس کرد.
تدریس دروس خارج
اوج فعّالیت هاى علمى مربوط به تدریس وى را باید از سال (1345 ش.) دانست که بر اثر اصرار طلاّب، حوزه درس خارج فقه و اصول تشکیل داد و از آن تاریخ تا امروز (1382 ش. / 1424 هـ .ق.) نزدیک به 37 سال است که به این امر مهمّ اهتمام مى ورزد و هم اکنون نیز این درس ادامه دارد و درس خارج اصول ایشان از جمله حلقه هاى ارزشمندى است. هر روز محتواى درس اصول آن استاد به چاپ مى رسد و بیش از هزار نفر در آن شرکت مى کنند. تا کنون سه دوره کامل اصول و هر دوره را به مدّت شش سال تدریس کرده اند و چهارمین دوره را نیز به پایان برده اند. تقریرات این درس ها بسیار است و یک دوره کامل آن (المحصول فى علم الرّجال) در چهار جلد به چاپ رسیده است.
علاوه بر این در طول بیش از 24 سال تدریس منظم خارج فقه، مباحث مختلفى، مانند کتاب هاى زکات، حدود، دیات، قضا، مضاربه (دو بار) مکاسب محرّمه، خیارات، ارث، طلاق، نکاح، خمس، را تدریس کرده اند. برخى از تقریرات این دروس چاپ شده است. استاد در طى سالیان دراز، کتاب «اسفار» را هم تدریس کرده که هم اکنون شاگردان آن دوره ایشان استادان ماهرى در فلسفه به حساب مى آیند.
همچنین تدریس عقاید، رجال، درایه، تاریخ، ملل و نحل و تفسیر و ادبیات را هم باید به این مجموعه افزود.([66])
درباره شیوه تدریس وى نیز به آنچه خود در مصاحبه اى یادآور شده اند، بسنده مى کنیم.
«درباره شیوه تدریس خود باید بگویم که همواره بدون اندکى تأخیر سعى مى کنم سر درس حاضر شوم و با بیانى شمرده و منظم به القاى درس فقه و اصول و عقاید بپردازم. ابتدا دورنمایى از بحث را ارایه مى کنم. آنگاه به تفصیل موضوع مورد بحث مى پردازم و سعى مى کنم با نهایت دقّت، نظرات محقّقان پیشین را تحلیل و نقادى کنم. به اشکالات طلاّب گوش مى دهم. هر قدر اشکال سست باشد به نظر من قابل بررسى است. سعى مى کنم طلاّب را به زیبانویسى و صحیح نویسى ترغیب مى کنم. دفاتر شاگردان را گرفته و آن ها را راهنمایى مى کنم و هر چهارشنبه حدیثى از ائمه اطهار(علیهم السلام) را شرح مى دهم. برخى از نوشته هاى شاگردان را در فقه و اصول و کلام و تاریخ که درس هاى مرا به نگارش درآورده اند مطالعه مى کنم که بعد از تصحیح به چاپ مى رسند و آنان به این طریق تشویق مى شوند در درس فقه به تتبّع گفتار فقها، دقّت در آن ها، تحقیق در رجال سند احادیث و دقّت در فهم روایات بپردازند. در درس اصول نیز با تکیه بر متن «کفایة الاصول» گفتار اصولیان را به نقد مى کشم.([67])
تألیفات
استاد سبحانى همپاى تحصیل و تدریس، به تحقیق و تألیف نیز دلبستگى خاصّى دارد به گونه اى که از همان ایّام تحصیل در تبریز دست به تألیف زد وى خود مى گوید:
از دوران نوجوانى به تألیف علاقه داشتم و اوّلین نوشته من «معیار الفکر» است که در تبریز نوشتم. از آن زمان تا کنون مقالات متعددى در مجلات علمى ارائه کرده ام و بیش از 150 کتاب تألیف نموده ام».([68]) «در هفده سالگى دو کتاب معیارالفکر و مهذب البلاغه را نوشتم».([69])
دوره دوم از تألیفات وى را باید مربوط به تقریر نویسى از درس خارج حضرت امام خمینى دانست که مربوط به دوره 28 سالگى اوست. امام خمینى در آغاز این کتاب مى نویسد:
ـ... و بعد فمّما منّ الله على هذا العبد اتّفاق صحابة جم من الافاضل و عدة من الاعلام ایدهم الله تعالى و منهم العالم العلم التقى صاحب الفکر الثاقب و النظر الصائب الآغا میرزا جعفر سبحانى التبریزى وفقه الله تعالى لمرضاته و کثر الله امثاله. و لقد جدّ و اجتهد فى تنقیح مباحث الالفاظ من بحث هذا الفقیر بحسن سلیقته و توضیحها بجودة قریحته فصار بحمدالله و له المنة صحیفة کافلة لمهمات المائد فى 24 شهر ربیع المود 1375هـ. ق.
روح الله الموسوى الخمینى([70])
چاپ این کتاب که چنین تمجیدهاى «العالم العلم التّقى صاحب الفکر الثّاقب و النّظر الصّائب» را از نویسنده 28 ساله آن از سوى امام خمینى در پى داشت، موجب تسریع در حرکت تألیفى وى شد.
در همین محدوده باید از ترجمه «اصول فلسفه و روش رئالیسم» علاّمه طباطبایى به زبان عربى هم نام برد. او در این باره مى گوید:
«به درخواست ایشان جلد نخستین «اصول فلسفه و روش رئالیسم» را به عربى بازگردانیدم که با تقریظ استاد در نجف اشرف به چاپ رسید.»([71])
دوره سوم از تألیفات وى نیز به نگاشته هایى برمى گردد که بعد از دو دوره مذکور به رشته تحریر درآمده اند. فهرست تألیفات ایشان را چنین مى توان برشمرد([72])
فقه:
1. نظام النّکاح فى الشّریعة الاسلامیة الغراء2جلد.
2. نظام الارث فى الشّریعة الاسلامیة الغراء
3. نظام القضاء و الشّهادة فى الشریعة الاسلامیة الغراء2 جلد.
4. نظام المضاربة فى الشریعة الاسلامیة الغراء
5. المواهب فى تحریر المکاسب
6. المختار فى احکام الخیار
7. الخمس فى الشّریعة الاسلامیة الغراء
8. احکام الصّوم فى الشّریعة الاسلامیة الغراء
9. نیل الوطر من قاعدة لا ضرر
10. الاعتصام بالکتاب و السّنة
11. البدعة، مفهومها، حدّها و آثارها
12. قاعدتان فقهیتان (اللاّضرر و الرّضاع)
13. سبع مسایل فقهیة
14. الوضوء على ضوء الکتاب و السنّة
15. رسالة فى البلوغ
16. ضیاء النّاظر فى احکام صلاة المسافر
17. حکم الأرجل فى الوضوء
18. الصّوم فى الشّریعة الاسلامیة الغراء
19. نظام الطلاق فى الشّریعة الاسلامیة الغراء
20. سلسلة المسائل الفقهیه (10 جلد)
21. القول الصراح فى البخارى و صحیحة الجامع
اصول
22. الرّسائل الأربع
23. الموجز فى اصول الفقه (2 جلد)
24. المحصول فى علم الاصول (4 جلد)
25. ارشاد العقول الى مباحث الاصول (2 جلد)
26. رسالة الترتّب
27. الوسیط فى اصول الفقه
تفسیر
28. مفاهیم القرآن (10 جلد)، شامل: توحید و شرک (ج1) مهام الحکومة الاسلامیه (ج 2) عالمیة الرسالة المحمّدیة و خاتمیتها (ج 3)، معاجز النّبى(صلى الله علیه وآله) و کراماته و شفاعتة و آخر رسالته (ج 4)، عصمة الانبیاء و عدالة الصحابة (ج 5)، اسمائه و صفاته سبحانه (ج 6)، سیرة النّبى(صلى الله علیه وآله)فى القرآن الکریم (ج 7)، معاد النّاس و الحیاة البرزخیه (ج 8)، امثال القرآن و اقسامه (ج 9)، العدل و الامامة و حقوق اهل البیت فى القرآن الکریم (ج 10)، در خاتمه تاریخ تفسیر نزد شیعه.
29. التّوحید و الشرک فى القرآن الکریم
30. بحوث قرآنیة فى التّوحید و الشرک
31. تفسیر سورة الصّف
32. تفسیر سورة الفرقان
33. تفسیر سورة الرّعد
34. تفسیر سورة لقمان
35. تفسیر سورة الحدید
36. تفسیر سورة التّوبة
37. تفسیر آیات المشکلة
38. الاقسام فى القرآن الکریم
39. الامثال فى القرآن الکریم
40. اهل البیت سماتهم و حقوقهم فى القرآن الکریم
41. عصمة الانبیاء
42. المناهج التفسیریه
43. تفسیر منشور جاوید (12 جلد) شامل:
مسایل اجتماعى و اخلاقى (ج 1)، توحید و مراتب آن (ج 2)، پیرامون اخلاق و عرفان، (ج 3)، منافقان و ستون پنجم، (ج 4)، عصمت پیامبران و امامان (ج 5)، نبوّت پیامبر اسلام، (ج 6)، عبادت پیامبر در قرآن (ج 7)، شفاعت و احباط و تکفیر (ج 8)، معاد و روز واپسین (ج 9)، مصلحان آسمانى (ج 10)، قصص انبیاء از حضرت آدم تا حضرت یوسف (ج 11)، حضرت شعیب تا حضرت عیسى (ج 12).
44. مربى نمونه (تفسیر سوره لقمان)
45. تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن (نگارش سیّد هادى خسروشاهى).
46. قرآن و معارف عقلى (تفسیر سوره حدید)
47. منشور جاوید قرآن
48. تفسیر سوره توبه و منافقان
49. راز بزرگ آفرینش
کلام
50. الالهیّات (4 جلد)
51. نظریة المعرفة
52. تلخیص الالهیّات (على ربّانى گلپایگانى)
53. لب الاثر فى الجبر و القدر
54. رسالة الامر بین الامرین
55. الجبر و القدر
56. التحسین و التقبیح العقلیتان
57. العقیدة الاسلامیة على ضوء مدرسة اهل البیت
58. الایمان و الکفر فى الکتاب و السنة
59. اسماء الثّلاثة الإله و الربّ و العبادة
60. القواعد الکلامیة
61. فى ظلّ اصول الاسلام
62. مدخل مسائل جدید در علم کلام (2 جلد)
63. الهیّات و معارف اسلامى
64. جبر و اختیار
65. حسن و قبح عقلى یا پایه هاى اخلاق جاودان
66. مکتب وحى
فلسفه
67. اصول الفلسفة
68. دراسة تحلیلیة للنظریة المادیة الدیالکتیکیة
69. شناخت در فلسفه اسلامى
70. هستى شناسى در مکتب صدرالمتألهین
71. فلسفه تاریخ و نیروى محرک آن
72. فلسفه اسلامى و اصول دیالتیک
73. اصالت روح از نظر قرآن
74. تحلیلى از فلسفه مارکس
عقائد
75. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى (5 جلد)
76. منشور عقاید امامیة
77. پرسش ها و پاسخ ها
78. توسل یا استمداد از ارواح مقدسه
79. پیک رمضان
80. عصر بازگشت به ایمان
حدیث
81. الحدیث النّبوى بین الرّوایة و الدّرایة
82. الشئون الاقتصادیة فى نصوص الکتاب و السنة
رجال، درایه و تراجم
83. اصول الحدیث و احکامه فى علم الدّرایة
84. معجم رجال الوسائل
85. موسوعة طبقات الفقهاء (16 جلد) (تحت اشراف وى)
86. تذکرة الاعیان
87. شخصیّت هاى اسلامى شیعه (2 جلد) (نگارش مهدى پیشوایى)
88. سیماى فرزانگان (2 جلد)
(شامل مجموعه مقالات ایشان)
سیره و تاریخ
89. السیرة المحمّدیة
90. الحجة الغراء على شهادة الزهرا(علیها السلام),
91. فروغ ولایت
فرق و مذاهب
92. بحوث فى الملل و النحل (8 جلد)
93. الوهابیة فى المیزان
94. وهابیت مبانى فکرى و کارنامه عملى
95. نقدى بر آیین وهابیّت
اقتصاد، دولت و...
96. سیماى اقتصاد اسلامى
97. قانونگزارى در حکومت اسلامى
98. مبانى حکومت اسلامى
99. اشاره اى به مبانى جنگ و صلح در اسلام
100. رهبرى امّت
101. حکومت اسلامى از چشم انداز ما
102. جهان بینى اسلامى
پیرامون نهج البلاغه
103. شور در قرآن و نهج البلاغه
104. نهج البلاغه و آگاهى از غیب
علوم قرآن
105. شفاعت از نظر قرآن و حدیث و عقل
106. مرزهاى اعجاز
107. وحى و اقسام آن نبوّت و امامت و معاد.
108. رسالت جهانى پیامبران، برهان رسالت
109. خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل
110. راز بزرگ رسالت
111. نیروى معنوى پیامبر
112. کاوش هایى پیرامون ولایت
113. معاد انسان و جهان
114. سرنوشت از دیدگاه قرآن و حدیث
سفرنامه و خاطرات
115. فى بلد الذّکریات
116. سفیر وحدت در سرزمین اردن و ترکیه
117. در سرزمین خاطره ها ـ على رضا سبحانى
متفرقات
118. رسائل و مقالات
119. الفقیه النعمانیة
120. آگاهى سوم (علم غیب)
121. قدرت هاى روحى اولیاى خدا
122. مارکسیسم و آزادى مکتب
123. داروینیسم
124. راه سوم
مقدمه بر آثار
علاوه بر آن چه آمد، تعدادى از آثار بزرگان نیز توسط ایشان مقدمه نویسى شده است.
این کتب عبارتند از:
1. ابانة المختار فى ارث الزوجة من ثمن العقار بعد الاخذ بالخیار (شیخ فتح الله نمازى اصفهانى).
2. الابحاث المفیدة فى تحصیل العقیدة(علاّمه حلّى)
3. الاحتجاج (ابى منصور احمد بن على بن ابى طالب طبرسى).
4. ارجوزة فى الکلام (شهاب الدّین اسماعیل بن شرف الدّین العودى).
5. ارشاد المسترشدین (فخرالدّین محمّد بن الحسن بن یوسف بن المطهر).
6. استقصاء النّظر فى البحث عن القضاء و القدر (علاّمه حلّى).
7. اشارة السّبق (ابى الحسن بن ابى المجد الحلبى).
8. التّحفة الکلامیة (ابن ابى جمهور احسائى).
9. الجواب عن الاسئلة النّصریة (صدرالمتألهین)
10. جواهر الفقه (عبدالعزیز بن البراج الطرابلسى).
11. رجال النّجاشى(الشیخ ابى العبّاس احمد بن على النّجاشى).
12. رسالة ان النّفس کل القوى (على بن الحکیم ملاّ عبدالله الزنوزى التبریزى).
13. رسالة خلق الاعمال (محمّد بن اسعد الدّوانى).
14. رسالة فى التوحید (عبدالرّسول بن محمّد).
15. رسالة قاعدة ضمان الید (الشیخ فضل الله نورى).
16. رسالة القضیة المهملة هى القضیة الطبیعیة (میرزا ابوالحسن جلوه).
17. الرسالة المانعیة (نجم الدّین ابوالقاسم جعفر بن سعید الحلى).
18. صیانة الابانة (شیخ فتح الله بن محمّدجواد الشیرازى النمازى).
19. العقائد الجعفریه (شیخ ابى جعفر محمّد بن الحسن الطوسى).
20. عمدة عیون صحاح الأخیار (ابن البطریق).
21. المحاکمة بین علمین (شیخ عبدالله بن الشیخ محمّدحسن المامقانى النجفى).
22. المسایل المیافارقیات (على بن الحسین السیّد المرتضى).
23.المهذّب(القاضى عبدالعزیزبن البراج الطرابلسى).
آثار چاپ شده توسط ناشران مختلف
بخشى از آثار آیت الله سبحانى هم در طول تاریخ تألیف وى به دست ناشرانى غیر از مؤسسه مذکور چاپ شده اند که تعدادى با عناوینى دیگر از سوى مؤسسه امام صادق(علیه السلام)چاپ مى شوند. برخى از آن ها عبارتند از:
1. اصول الفقه مقدّماتى
2. اضواء على عقاید الشیعة
3. الائمة الاثناعشر
4. البداء فى الکتاب و السنة
5. تفسیر سورة المنافقین
6. التّوسل مفهومه و اقسامه
7. تهذیب الاصول
8. الحج موسم العبادى
9. الحیاة البرزخیة
10. الخاتمیة فى الکتاب و السنة و العقل الصریح
11. دور الشیعة فى بناء الحضارة الاسلامیة
12. رسالة فى فلسفة الاخلاق و المذاهب الاخلاقیه
13. رؤیة الله فى ضوء الکتاب و السنة و العقل
14. الرّوح فى القرآن الکریم
15. الزّیارة فى الکتاب و السّنة
16. الشیعة فى موکب التاریخ
17. الشیعة و علم الکلام
18. العبادة حدّها و مفهومها
19. عقائدنا الفلسفیة و القرآنیة
20. فلسفه تاریخ
21. فى ظلال التوحید
22. القضاء و القدر فى العلم و الفلسفة الاسلامیة
23. کلیات فى علم الرجال
24. مشاهیر الصّحابة الموالین لعلى(علیه السلام) 2 جلد
25. مصدر الوجود بین العلم و الفلسفة
26. مع الشیعة الامامیة فى عقائدهم
27. مع الوهابیة فى خططها و عقائده
28. احمد موعود انجیل (تفسیر سوره صف).
29. اصول عقاید اسلامى
30. تاریخ اسلام (زندگانى پیامبر خاتم).
31. تاریخ اسلام سال چهارم آموزشى متوسطه عمومى.
32. دورنمایى از زندگانى پیشوایان معصومین(علیهم السلام),
33. دوست نماها (تفسیر سورة منافقون).
34. رمز پیروزى مردان بزرگ
35. زندگى امامان(علیهم السلام) به زبان ساده
36. سیماى انسان کامل در قرآن (تفسیر سوره فرقان).
37. عقاید اسلامى در پرتو قرآن و حدیث و عقل
38. فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام
39. فروغ ابدیت (که مهمترین کتاب ایشان در سیره نویسى است.)
40. قرآن و اسرار آفرینش (تفسیر سوره رعد).
41. مرزهاى شرک و توحید
42. نظام اخلاق اسلامى و تفسیر سوره حجرات
لازم به یادآورى است که این آثار غیر از آثارى است که آیت الله سبحانى به عنوان مقدمه و... بر کتاب هاى معاصران و شاگردان خود نوشته اند و از سوى مؤسسه امام صادق(علیه السلام) و... چاپ شده است.
پیرامون برخى آثار
هر چند هر یک از آثار تألیفى آیت الله سبحانى در جایگاه خود قابل توجّه است،درباره برخى از آن ها به اختصار به توضیحى بسنده مى شود:
آثار تفسیرى:
آیت الله سبحانى خود مى گوید:
«از هنگامى که پایه مجله مکتب اسلام گذاشته شد، نگارش تفسیر قرآن بر عهده بنده قرار گرفت و من در طول سالیان متمادى به نگارش تفسیر قرآن پرداختم و از این رهگذر به ترجمه و توضیح سوره هاى توبه و رعد، فرقان، لقمان، حجرات، حدید، صف و منافقین توفیق یافتم. امّا پس از گذشت زمانى چند به ضرورت تفسیر موضوعى قرآن پى بردم.»([73]) «مهمترین کارم ابتکار تفسیر موضوعى قرآن مجید به عربى و فارسى است.»([74])
«به این نتیجه رسیدم که قرآن مجید در موضوعات گوناگون به بحث و بررسى پرداخته است امّا آیات یک موضوع در محلّ واحدى گرد نیامده و چه بسا آیات یک موضوع در سوره هاى مختلف پخش شده است و نتیجه گیرى کلّى از آیات قرآنى درباره هر عنوان به آن بستگى دارد که آیات در جاى واحدى جمع آورى شود و آن گاه با ملاحظه مجموع آیات دیدگاه قرآن مشخص شود... من در این راستا به بررسى و تفسیر آیات عقاید اسلامى پرداختم و در این مورد تفسیر در «مفاهیم القرآن» در هفت جلد نگارش یافت. برخى از افرادى که بر این کتاب تقریظ نوشته اند عبارتند از: حضرات ]آیات[ عظام: محمّدباقر صدر، علاّمه طباطبایى، شیخ محمّدتقى شوشترى، محمّدجواد مغنیه، سیّد مرتضى عسگرى و... پس از چندى به نیاز جامعه فارسى زبانان به اینگونه تفاسیر آگاه شدم و بر آن شدم تا با استفاده از کتاب فوق نخستین تفسیر موضوعى قرآن به زبان فارسى را بنویسم که با فضل الهى به نوشتن کتاب منشور جاوید توفیق یافتم که تا کنون 12 جلد آن در تفسیر موضوعات مختلف چاپ شده است».([75])
آثار اجتماعى، تاریخى
«پرسش هاى مختلفى از سوى جوانان و دانشجویان به دفتر مجله (مکتب اسلام) مى رسید که خواهان پاسخ بودند. لذا ستونى در مجله با نام (پرسش و پاسخ) گشایش یافت که به همه گونه سؤال هاى مردم پاسخ مى داد. جواب این سؤال ها از آغاز به عهده من و آیت الله مکارم شیرازى بود که بعدها در چهار مجلد با نام «پرسش ها و پاسخ ها» چاپ و منتشر شد. پس از آن نیز پرسش هاى گوناگون از نقاط مختلف کشور نیز مراکز فرهنگى اسلامى جهان به دستم مى رسید که باعث تألیف کتاب ارزنده پرسش ها و پاسخ ها شد و هم اینک به طور مرتب به سؤالات دینى مردم پاسخگو هستم».([76])
آثار آموزشى
«شوراى مدیریت حوزه علمیه قم براى پر کردن خلأهاى نظام درسى حوزه، در صدد تدوین متون آموزشى در برخى رشته هاى علوم اسلامى برآمد و براى این کار از بنده دعوت شد. در مدّت اندک در چهار رشته علوم اسلامى (رجال، درایه، عقاید، فرق و مذاهب) دست به تألیف زدم که به تصدیق اهل فن از بهترین ها در نوع خود به شمار مى آیند. در رشته عقاید، کتاب المحاضرات فى الالهیات را در چهار جلد پیرامون مذاهب اسلامى و کتاب وزین بحوث فى الملل و النحل را در هفت جلد به نگارش درآوردم که هم اینک هر چهار تألیف بنده در حوزه علمیّه قم تدریس مى شود... کتاب شریف الهیّات مبسوط ترین و مشروح ترین کتاب کلامى است که به آراى دیروز و امروز متکلّمان اسلامى نظر دارد و دقّت در کتاب ارجمند بحوث فى الملل و النحل نشانگر تلاش فراوانى است که با مراجعه به مصادر گوناگون به نگارش عقاید مذاهب پرداخته ام و در نوشتن هر عقیده به کتاب هاى خودشان مراجعه مى کردم».([77])
استاد سبحانى قبل از انقلاب([78])
آیت الله سبحانى در کنار تحصیل و تدریس، به مقتضاى شرایط، فعّالیت هاى مختلفى داشت که برخى عبارتند از:
1. تبلیغ
وى مى کوشید به سهم خود با سفرهاى تبلیغى، همانند دیگر طلاّب، به رسالت تبلیغى اش عمل کند. وى در این راستا خاطرات زیادى را به یاد دارد از جمله:
«حوزه نجف بیشتر متمایل به تعلیم و تعلم بود تا تبلیغ. فقط در دوره آیت الله حکیم بود که به تبلیغ اهمیّت داده مى شد. بناى حوزه قم بر خلاف نجف بر تعلیم و نظم و تبلیغ استوار بود. من شخصاً تا مدّتى تبلیغ نمى رفتم دو مسئله باعث شد تا به تبلیغ بروم. اوضاع و احوال مادّى و این که خدمت حضرت امام رسیدم و عرض کردم که اگر تبلیغ بروم از درس مى مانم. ایشان فرمودند: بهترین شغل روحانیت تبلیغ است. اصلاً مهم ترین کارها این است. خلاصه این که بنده و بسیارى از دوستان و اساتید ایّام محرّم، رمضان و دهه آخر صفر را به مسافرت مى رفتیم و به کار تبلیغ اشتغال داشتیم. هنوز هم من دفترهاى تبلیغى آن زمان خود را دارم. همین تبلیغ ها سبب شد که ما نسبت به علوم دیگر احساس نیاز کنیم و دنبال آن ها برویم. بخشى از تألیفاتى که بنده دارم در حقیقت مسببشان همین تبلیغات بوده است».([79])
2. تأسیس مجله درس هایى از مکتب اسلام
این مجله که در سال 1337 هـ .ش. تأسیس شد، نقش حساس و قابل توجّهى در آگاهى دینى جوانان در عصر طاغوت و زمانى که غالب مجلاّت نشر ابتذال و بى بند و بارى و تخدیر افکار جوانان را به عنوان راهبرد خود برگزیده بودند، بر عهده داشت. آیت الله سبحانى پیرامون این موضوع مى گوید:
در سال هاى 1337 و 1338 ش. خلأ فکرى بر جوانان جامعه ما حاکم بود و غالب مجلاّت کشور وابسته به دولت فاسد بودند و کمتر مجله اى بود که به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ضربه زدن به بنیان هاى اخلاقى و فرهنگى نپردازد. از همین رو من به همراه گروهى از فضلاى حوزه علمیه قم از جمله آیات عظام مکارم شیرازى، حسین نورى همدانى، مجدالدّین محلاّتى، امام موسى صدر، محمّد واعظ زاده، موسوى اردبیلى و على دوانىتصمیم گرفتیم تا شالوده و زیربناى یک مجله وزین فکرى ـ اسلامى را بریزیم و لذا مجله «درسهایى از مکتب اسلام» در سال 1337 تأسیس شد. روزهاى نخست، تصور نمى شد که این مجله تا این حدّ مورد استقبال جامعه مذهبى قرار گیرد امّا به مرور زمان، مجله، سراسر ایران را فراگرفت و در برخى اوقات با تیراژ بیش از صد هزار نسخه منتشر مى شد. در این مجله من با نگارش تاریخ اسلام و تفسیر قرآن آثارى را ارایه کردم و مجله هنوز به حیات علمى خود ادامه مى دهد».([80])
3. مؤسسه دارالتحفیظ قرآن کریم (تهران)([81])
فعالیّت هاى سیاسى و انقلابى([82])
هم زمان با اوج گیرى قیام امام خمینى علیه حکومت جور، شاه تضییقات فراوانى براى وى پیش آورد و سرانجام ایشان را بازداشت کرد. آیت الله سبحانى در این میان از جمله کسانى بود که نامه اى با عنوان «نامه جمعى از فضلا و مدرّسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت درباره بازداشت امام و جمعى از علما» امضا کرد. در قسمتى از این نامه آمده بود:
«از همین حوزه است که گویندگان و وعاظ محترم در مواقع مقتضى به نقاط مختلف ایران رفته و بدون اینکه بارى به دوش مملکت باشند و بودجه هاى سنگین دولت به مصرف حقوق آن ها برسد، مردم را از رفتار زشت و دزدى و رشوه خوارى و خیانت که سرچشمه همه فسادهاست نهى و به درستى و پاکى و صحت عمل و حمایت از بیچارگان و ستمدیدگان وا مى دارند. تاریخ ایران و مخصوصاً حوادث اخیر به خوبى نشان مى دهد که روحانیت ایران و مخصوصاً حوزه علمیه قم چه نقش مهمّى در حفظ استقلال کشور داشت و در تمام مواقعى که نیروهاى مملکت دچار تزلزل و ضعف شده بود، روحانیت با تمام قوا در برابر بیگانگان ایستاده، در مواقعى که بسیارى از مأمورین خائن و عدّه اى از فئودال هاى بزرگ با ایجاد نارضایتى ها قهراً عامل نشر کمونیسم بودند، نیروى روحانیت یگانه حافظ مملکت بود... متأسفانه به همه سوابق و خدمات نامبرده، دولت ایران وضع حوزه علمیه قم را متزلزل و پس از چند حمله بالاخره مرجع عالیقدر شیعه، حضرت آیت الله خمینى ادام الله ظله را به جرم دفاع از دین و آزادى بازداشت نموده و احساسات ملّت مسلمان ایران را برانگیخت و به دنبال آن مسلمانان ایران با اعتصاب هاى بى سابقه و تظاهرات کم نظیر و فرستادن هزاران طومار و تلگراف آزادى معظم له و تأمین هدف هاى روحانیت را خواستار شدند. حوزه علمیّه قم از بازداشت حضرت آیت الله خمینى مدّ ظلّه سخت ناراحت و چند هزار طلاّب در نگرانى شدیدى به سر مى برند و به دولت اخطار مى کنند که هر چه زودتر باید رفع مزاحمت از معظم له بشود».([83])
علاوه بر این، وى از امضا کنندگان نامه اى به منصور، نخست وزیر وقت در اسفند 1342 بود که طى آن به ادامه زندانى شدن امام و جمعى از علما اعتراض شد.([84]) بعد همچنین حضور وى در جریانات مربوط به انتقال امام از ترکیه به نجف اشرف را مى توان در متن تلگرام فضلا در حمایت از امام که وى آن را امضا کرد یافت.([85])تسلیت به امام در پى شهادت حاج آقا مصطفى([86]) امضاى نامه خطاب به شهید صدوقى درباره فجایع سفر یزد([87]) هم از دیگر نشانه هاى حضور وى در صحنه انقلاب است.
تلاش فرهنگى بعد از انقلاب
1. عضو مجلس خبرگان قانون اساسى
آیت الله سبحانى که قبل از انقلاب به عنوان یکى از شاگردان امام خمینى همگام با مبارزان علیه حکومت طاغوت فعّالیت مى کرد، بعد از انقلاب به حکم احساس وظیفه، با ترغیب امام براى شرکت در انتخابات خبرگان قانون اساسى کاندید گردید و از طرف مردم آذربایجان شرقى با آراى میلیونى انتخاب شد. وى در تنظیم قانون اساسى نقش مهمّى داشت و مرحوم شهید بهشتى از تریبون مجلس از دقّت و ژرف نگرى او تشکر کرد.
2. شرکت در مجامع علمى
ایشان به مقتضاى ابعاد علمى گوناگون، همواره در مجامع علمى حضور فعالى دارد. حضور در کنگره هاى: امام رضا(علیه السلام) 4 بار، وحدت اسلامى (7 بار)، تقریب مذاهب اسلامى، مفید، نهج البلاغه، شیخ انصارى، علاّمه طباطبایى، سمینار نماز، کنفرانس اسلام و مسایل پزشکى و... همچنین سفرهاى علمى خارجى که برخى از آن ها در قالب سفرنامه هاى مختلف چاپ شده اند. همه این ها جزء فعّالیت هاى این عالم بزرگوار به حساب مى آیند.
3. مؤسسه علمى ـ تحقیقاتى امام صادق(علیه السلام)
این مؤسسه مهم را از زبان ایشان معرفى مى کنیم:
از هجده سالگى در وادى تحقیق و نگارش گام برداشتم. از این رو بعد از 48 سال تحقیق به اهمیّت آنچه که در دست یافتن به مآخذ و منابع از دست مى رود به خوبى واقفم، لذا همیشه در فکر تأسیس مرکزى بودم که ویژه محقّقان باشد تا آنان بتوانند بدون طى مراحل دست و پاگیر به مخزن کتابخانه مراجعه مستقیم کرده و به دور از جار و جنجال در سالن مطالعه مخصوص مؤلفان و محقّقان به تألیف و تحقیق بپردازند. با پیروزى انقلاب اسلامى زمینه تحقق این اندیشه فراهم شد و با همراهى جمله اى از فرهنگ دوستان، نخستین گام بناى هسته مرکزى مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق(علیه السلام) در سال 1359 ش. برداشته شد و در ]روز[ عید غدیر خم افتتاح گردید. این مؤسسه که با انگیزه فراهم آوردن کتابخانه اى ویژه محقّقان و مؤلفان ساخته شد، بنا بر مقتضیات زمان و نیازهاى اساسى دیگر، مواردى چند را در دستور کار خود قرار داد که عبارتند از:
1. تربیت و آموزش استعدادهاى جوان براى تحقیق در مسایل اسلامى مخصوصاً تفسیر و حدیث و عقاید.
2. احیاى متون اسلامى و تحقیق بر روى آثار بزرگان شیعه.
3. نقد آثار روز درباره اسلام.
4. پاسخ به سؤالات دینى.
5. انتشار جزوه هاى مختصر در زمینه مسایل اسلامى.
توسعه مرکز بر اثر توجّه دوستداران اعتلاى فرهنگ اسلامى از جمله حضرت امام در زمینى به مساحت ده هزار متر مربع انجام شد. این مرکز داراى مخزن بزرگ کتابخانه، سالن مطالعه وسیع و مجهزى است که اتاق هاى مخصوص محقّقان و مؤلفان در طبقه سوم آن قرار دارد و در آخرین طبقه آن دو کلاس بزرگ و مجهز براى کارهاى آموزش وجود دارد... کتابخانه مرکز شامل مجموعه اى از کتب مرجع و مصادر است و حدود چهارده هزار جلد کتاب دارد که بخش اعظم آن کتاب هاى بنده بوده که اهدا شده است. اگر محققى از خارج کشور یا شهرستان هاى ایران به این مرکز بیاید، مى تواند در طول مدّت تحقیق مهمان مؤسسه باشد و از امکانات آن استفاده کند. در بخش احیاى آثار پیشینیان، تصحیح و تحقیق کتب خطى قبل از قرن هفتم ]هجرى[ در دستور کار قرار دارد... این مؤسسه به غیر از کتابخانه داراى لاینوترونیک کامپیوترى (حروفچینى پیشرفته) اتاق هاى محقّقان، اتاق هاى درسى، سلف سرویس و امکانات تکثیر است.
4. رشته تخصصى کلام
هم زمان با تأسیس رشته هاى تخصصى تفسیر، کلام، تبلیغ، سرپرستى رشته کلام به آیت الله سبحانى محول شد. آموزش این رشته، چهار سال طول مى کشید که اینک تغییراتى در آن داده شده است. مجله علمى کلام اسلامى هم تحت نظارت ایشان به تبع این رشته بنیان نهاده شده است.
[1]. مقدمه نخبة الازهار، ص 13.
[2]. دست نوشته آیت الله جعفر سبحانى براى نگارنده.
[3]. همان، براى اطّلاع بیشتر از خاندان ر.ک. به: گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 314.
[4]. حوزه هاى علمیّه در آذربایجان تاریخچه اى طولانى دارد، دوره صفویان تا پایان قاجاریه (اوایل قرن دهم تا اواخر قرن سیزده هجرى) دوران شکوفایى حوزه هاى علمیّه از جمله مدارس تبریز است. گرایش اولیه حوزه هاى تبریز به فلسفه، حکمت و حدیث و آن گاه فقه و اصول بود. از جمله مدارسى که در این دوره تأسیس شدند مى توان از مدرسه طالبیه، صادقیه، صفویه، حاج صفرعلى، حاج على اصغر و میرزا على اکبر نام برد (حوزه هاى علمیّه شیعه در گستره جهان، ص 478) و از علماى آن به میرزا اویس، حسین کربلایى، زین العابدین، عبدالباقى، عبدالوهاب، میر قاسم و خواجه جلال الدین محمد تبریزى اشاره کرد. (طبقات اعلام الشیعة، ج 5، ص 91)
,,,اماعصر شکوفایى حوزه هاى تبریز را باید قرن چهاردهم و پانزدهم هجرى دانست، برخى از مشاهیر آن عبارتند از آیات: سید محمّد حجت کوه کمرى، سید حسین کوه کمرى، فاضل شربیانى، میرزا رضا تبریزى، ابوالحسن انگجى، سید مهدى انگجى، عبدالحسین غروى، احمد خسروشاهى، سیّد محمدعلى قاضى طباطبایى، ابراهیم دروازه اى، سید مرتضى خسروشاهى، ابوالفضل خسروشاهى، میرزا صادق قره داغى، حجت ایروانى، عبدالمجید ایروانى و رضا توحیدى.
[5]. علماى معاصر، ص 396 نخبة الازهار ص 13 (تولّد را 19 رمضان 1299 هجرى بیان کرده است).
[6]. علماى معاصرین، ص 397.
[7]. همان، ص 397 گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 314.
[8]. همان.
[9]. نخبة الازهار، ص 13 و 14.
[10]. دست نوشته آیت الله سبحانى.
[11]. علماى معاصرین، ص 398.
[12]. همان، ص 397.
[13]. همان.
[14]. همان.
[15]. دست نوشته آیت الله سبحانى، ص 6، 7.
[16]. گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 315.
[17]. دست نوشته آیت الله سبحانى براى نویسنده.
[18]. همان، ص 7 گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 315 مجله بصائر، سال 3، ش 21، ص 6.
[19]. دست نوشته آیت الله سبحانى براى نگارنده.
[20]. بصائر، سال سوم، ش 21، ص 6.
[21]. دست نوشته آیت الله سبحانى براى نگارنده.
[22]. در سال 1314 به دبستان رفته ام و از همان روز بامداد پس با قلم «نى» آشنا شده ام. همشهرى، پنجشنبه، 17 اسفند 1374، ص 2.
[23]. مجله بصائر، سال سوم، ش 21، ص 6.
[24]. همان قرآن پژوهان، ج 2، ص 1183.
1 و [26]. مصاحبه نگارنده با ایشان، فروردین ماه 1382.
[27]. دست نوشته آیت الله سبحانى براى نگارنده. زندگینامه این عالم بزرگوار در مجموعه ستارگان حرم، آمده است.
[28]. مستدرک اعیان الشیعة، سیّد محسن امین، ج 1، ص 188.
[29]. ریحانة الادب، ج 8، ص 16.
[30]. همان، ج 8، ص 15.
[31]. مجله ماهنامه فرهنگ کوثر، ش 22، ص 50 ـ 52 و 80، مقاله مدرّس تبریزى صاحب ریحانة الادب .
[32]. دست نوشته آیت الله سبحانى به نگارنده.
[33]. زندگى نامه رجال و مشاهیر، حسن مُرسلوند، ج 2، ص9 گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 227.
[34]. شهیدان راه فضیلت، ص 545.
[35]. اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 83 و ج 3، ص 24، 47، 103، 107.
[36]. جلوه محراب، ص 214، در نامه اى که به امضاى وى و آیات سیّد ابوالفضل خسروشاهى و سیّد مرتضى مستنبط غروى، کاظم موسوى شبسترى، سیّد محمّدعلى قاضى طباطبایى رسید از اهالى آذربایجان تقاضاى کمک کرد.
[37]. مدرسه طالبیه تبریز از مراکز مهمّى است که عالمان بزرگى طى صدها سال به تعلیم و تربیت در آن پرداخته اند و گاه عالمانى نسل در نسل از آن استفاده کرده اند. مدرسه طالبیه در بازار مسجد جامع تبریز واقع است. عمارت شرقى آن در نیمه دوم قرن 11 هجرى از طرف طالب خان پسر اسحاق تبریزى ساخته شد و وقفنامه آن به امضاى 14 تن از عالمان بزرگ رسید. متن وقفنامه چنین است: «... وقف مؤبد صحیح شرعى نمود بر حضرات مدرّس و طلبه علوم دینیه ساکن حجرات معلومه کانیه در طرف شمالى... به طلبه اى که لیلاً و نهاراً به مطالعه و مذاکره علوم دینیه و تحصیل معارف یقینیه داشته باشد... فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه على الذین یبدلونه و کان ذلک فى شهر جمادى الاولى من شهور سنة سبع و ثمانین بعد الاف من الهجرة. قیاس الدّین منصور الحسینى الحسینى، محمّد نصر، محمّد زمان، حبیب الله الخواند امیرى، محمّدصادق الحسینى، محمّد سعید فراهانى، خداویردى ترکمان، محمّدحسین منجم، شاه وفى، محمّد امضا کنندگان وقف نامه مذکور مى باشند. (آثار باستانى آذربایجان، عبدالعلى کارنگ، ج 1، ص 214 ـ 224.
[38]. انقلاب اسلامى در شهرستان میانه، ص 45 تا 49 (با تلخیص فراوان).
[39]. دست نوشته آیت الله سبحانى به نویسنده.
[40]. مجله بصائر، همان، ص 6.
[41]. دشت نوشته آیت الله سبحانى براى نگارنده، ص 7.
[42]. به دلیل روشن بودن این قطعه از تاریخ انقلاب و پرهیز از طولانى شدن مقاله، به حوادث و جریانات این دوره مهم اشاره نمى کنیم.
[43]. مجله بصائر، همان، ص 6.
[44]. خاطرات فقیه اخلاقى، آیت الله احمدى میانجى، ص 102 شهید مفتح تکبیر وحدت، غلامرضا گلى زواره، ص 129.
[45]. خاطرات فقیه اخلاقى، ص 95.
[46]. همان، ص 96.
[47]. همان، ص 204.
[48]. همان، ص 207.
[49]. سیماى میانه، ص 235.
[50]. همان، ص 237. از این گروه مى توان به عنوان معاصران و همدرس هاى آیت الله سبحانى هم نام برد، براى رعایت اختصار بخش مستقلى به معاصران اختصاص ندادیم.
[51]. خاطرات فقیه اخلاقى، ص 74 و 79.
[52]. همان.
[53]. سیماى میانه، ص 231.
[54]. گلشن ابرار، ج 2.
[55]. مجله بصائر، همان، ص 6.
[56]. همان، ص 7.
[57]. مجله حوزه، ش 43 و 44، ص 173.
[58]. همان، ص 174 و 175.
[59]. همان، 182.
[60]. مجله بصائر، سال سوم، ش 21، ص 6.
[61]. همان، ص 7.
[62]. مجله بصائر، ص 7.
[63]. تأمّلى در احیاى تفکر دینى، ص 49 ـ 52 (با تلخیص فراوان).
[64]. همان، ص 52 ـ 54.
[65]. همان، ص 55.
[66]. مجله بصائر، سال سوم، ش 21، ص 7.
[67]. همان، ص 7، درباره شاگردان وى اطلاعى در دست نیست هر چند به عنوان نمونه .
[68]. مجله بصائر، سال سوم، ش 21، ص 8.
[69]. همان، ص 6.
[70]. مقدمه کتاب.
[71]. قرآن پژوهان، ج 2، ص 1184.
[72]. این کتب اوایل توسط ناشران مختلف چاپ مى شد و بعدها توسط مؤسسه امام صادق(ع) از آیت الله سبحانى چاپ شده است.
این فهرست بر اساس بروشور انتشارات امام صادق(ع) چاپ شده است.
[73]. بصائر، ش 21، ص 8.
[74]. قرآن پژوهان، ج 2، ص 1184 گلستان قرآن، ش 146، ص 9 و 10 (توضیح کامل پیرامون آثار قرآنى).
[75]. بصائر، ص 8 (ایشان به دلیل تألیف منشور جاوید در سال 78 به عنوان خادم نمونه قرآن کریم برگزیده شدند).
[76]. همان.
[77]. همان.
[78]. به دلیل رویکرد تراجمى مقاله حاضر، فرصت پرداختن به مسائل اجتماعى، سیاسى و مبارزاتى حاصل نشد.
[79]. مجله بصائر، ش 21، ص 12.
[80]. همان، ش 21، ص 8.
[81]. گلستان قرآن، ش 146، ص 13.
[82]. در این مقاله تنها به نمونه هایى پراکنده اشاره مى کنیم.
[83]. اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 104 و 105 (8/7/1342).
[84]. همان، ص 109.
[85]. همان (مهر 1344، ص 172).
[86]. همان، ص 229
[87]. همان، ص 267.