علامه امینى
متوفاى 1349 ش
عنوان مقاله: مصلح نستوه
نویسنده: سیّد على رضا سیّد کبارى
میلاد نور
زمین و آسمان تبریز نورباران بود بوى گل محمّدى در فضاى شهر پیچیده بود بوى بهار مى آمد تبریز در شبى رؤیایى به سر مى برد صداى حمد و تهلیل و تکبیر از همه جا بلند بود على(علیه السلام) آن شاهکار آفرینش از خداى کعبه مولودى خواسته بود، خجسته، تا یاد حماسه بزرگ غدیر را زنده کند
باغبان آفرینش، نداى على(علیه السلام) را چگونه بى پاسخ مى گذاشت؟
على(علیه السلام) نور خدا، امید امّت، فیض حق بود دعایش مستجاب مى گردید خطه شیران، تبریز به امید طلوع بامدادى بود که ناگه بانگ تکبیر مؤذن، شب را شکست و از نور خبر داد
هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)، از مکه به مدینه مى گذشت که «آقا میرزا احمد» صاحب پسر شد سر به خاک سائید و طلوع آفتاب زندگى در خانه اش را سپاس نهاد در کنار بستر کودک جاى گرفت، بغل کرد، بوسید و بوئیدش اشک شوق از دیدگانش بسان مرواریدى بر گونه کودک غلطید سیماى طفل با جذبه و نورى که در آن بود پدر را از خود برده بود چشم از رخ فرزند برنمى داشت پدر نام فرزندش را «عبدالحسین» نامید تا در سیر امامت و شهادت و حماسه و ایثار گام نهد و بدین صورت عشق وافر خود به پیشواى سوم شیعیان را از خود متبلور ساخت
سوره تربیت
روزها گذشت فرزند به دوره اى از زندگى رسید که مى توانست تعالیم پدر را به جان بپذیرد او دیگر به بازى کم توجه شده بود و در عالم خیال سیر مى کرد مى خواست بداند بیاموزد و در هستى اندیشه کند نخست آموزه هاى مادر را فراگرفت آیات قرآنى و سوره هاى کوتاهى که با اوزان مخصوص جان او را صیقلى مى داد تا نوبت به تعالیم پدر شد آقا میرزا احمد از دانشمندان نامى تبریز که در سال 1287 هجرى قمرى در قریه «سَرَدها» از نواحى تبریز متولد شده بود از سال 1304 براى ادامه تحصیل به شهر آمده و بعد از فراگیرى مقدمات، در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج میرزا اسدالله حضور یافت و به مرتبه اى از دانش پژوهى رسید که صلاحیت علمى آن بزرگ از طرف زعیم بزرگوار حضرت آیت الله میرزا على آقاى شیرازى و فقیه برجسته حاج میرزا على ایروانى مورد تأیید واقع شد
علم و عمل از وى شخصیتى برجسته ساخته بود حُسن سیرت، آراستگى طبیعت و پرهیزکارى وى زبانزد خاص و عام بود([1])
وى اکنون تربیت فرزند خویش را بر عهده مى گرفت تابه نیکى به بار آید و با دین محمّدى و آئین علوى آشنا گردد عبدالحسین به چنین پدرى افتخار مى کرد و خداى را سپاس مى گفت که در خانه علم و تقوا تولد یافته و تربیت مى شود
آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طى سالها آموزش ادبیات فارسى و عربى، منطق، فقه و اصول انجام گرفت عبدالحسین همانگونه که دروس متداول حوزه هاى علمیه را فرا مى گرفت و به حفظ اشعارى چون «الفیه ابن مالک» در علم نحو مى پرداخت، در سایه هدایت پدر، اشعارى هم از بزرگان دین حفظ کرد
از اولین شعرهایى که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعرى از حضرت على (علیه السلام) بود([2])
او مى دانست همانگونه که براى علم نحو ابیاتى قرار داده شده است تا با حفظ آنها اصول آن علم به آسانى در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت
عبدالحسین کتابهاى مختلفى در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حلّ آنها پرداخت اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج البلاغه، وى را عاشق امام على(علیه السلام) کرد چه نیک به یاد داشت آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیه اى در قرآن کریم نیست که اوّل آن «یا ایّها الذّین آمنوا» باشد، مگر آنکه على ابن ابیطالب(علیه السلام) سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اوّل ایشان است»([3])
قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر براى این محصّل جوان بود وى این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانى آن دقیق شده بود گاهى در مطالعه این دو کتاب مى گریست و نم نم اشک برگونه اش جارى مى شد و چون درّى گرانمایه در سینه وى نهان مى گردید
جدّ وى «مولى نجفعلى» مشهور به «امین الشرع» از اهالى آذربایجان بود که سال 1275 هجرى قمرى متولد شده و خویشتن را به علم و ادب و پاکى و پرهیزکارى آراسته بود آن بزرگ شیفته جمع آثار ائمه اطهار(علیهم السلام) بود و از آنجا که از ادب فارسى و ترکى بهره وافر برده بود، قصایدى چند به این دو زبان داشت خانواده عبدالحسین به مناسبت شهرت جدّش به «امینى» معروف شده بود([4]) عبدالحسین هم راهى را در پیش گرفته بود که امین شرع و مدافع اسلام ناب محمّدى و علوى باشد
قیام سرو
عبدالحسین چهارده ساله بود که شیخ محمّد خیابانى بر ضد استعمار شوم انگلستان قیام نمود پیش از نهضت خیابانى، انقلاب مشروطیت روى داده بود، انقلابى که مردم تبریز در آن نقش مهمى بر عهده داشت اینک خیابانى به پاس حرمت خون شهیدان، با قیامى دیگر مى خواست با کج روى ها مقابله نماید لذا شانزدهم رجب 1338 هجرى قمرى برابر هفدهم فروردین 1299 هجرى شمسى بر ضد دولت ارتجاعى وثوق الدوله و امپریالیستهاى انگلیسى قیام کرد این قیام به شهرهاى دیگر آذربایجان هم سرایت نمود و ادارات دولتى یکى پس از دیگرى به تصرف انقلابیون درآمد شش ماه اداره شهر بر عهده کمیته ملى به رهبرى خیابانى بود مبارزى که با انگلیس، روس، آلمان و عثمانى مقابله کرده و از استقلال موضع برخوردار بود
با سقوط وثوق الدوله، مشیر الدوله پیرنیا به نخست وزیرى رسید و حاجى مخبر السلطنه هدایت را به تبریز فرستاد تا آن مجاهد خستگى ناپذیر را دفع نماید عصر بیست و هشتم ذیحجة الحرام مرکز انقلابیون از بین رفت و بعد از سه روز وى را در خانه شیخ حسن میانجى به شهادت رساندند
عبدالحسین که با سخنان شیخ و اندیشه و افکار متعالى وى آشنایى داشت، چون دیگر دوسـتدارانش عزا گرفت و از پـدر آموخت که باید پس از قیام و شهادت با مکتب دعـا، فرهنگ سیاسى اجتماعى اسلام را در جامعه نشر داد
هجرت عشق
سال 1342 هجرى بود عبدالحسین بیست و دو سال در کنار پدر با نشست و برخاست او و درسهاى علمى و عملى اش، با اسلام و قرآن آشنا شده بود و از محضر بزرگان دیگرى چون جناب حاج سیّد محمّد مؤلف «مصباح السالکین» مشهور به «مولانا» و جناب حاج سیّد مرتضى خسروشاهى صاحب «اهداء الحقیر در معنى حدیث غدیر» و جناب شیخ حسین مؤلف «هدیة الانام» بهره هاى علمى برده بود
عشق به امام على(علیه السلام) و علاقه به تحصیلات عـالى وى را بـه کـوى عشـق هـدایت کــرد «نجف اشرف»، شهرى که سابقه تاریخى آن بر همگان روشن است حوزه علمیه نجف از دیرباز جایگاهى براى رشد و تعالى دانشجویان علوم اسلامى بود و اینک مسافر عاشق مى خواست به شهر علم وارد شود
عبدالحسین داستان هجرت با پدر در میان نهاد پدر بر قامت برومند فرزند نظرى انداخت و با دیدگانى اشکبار بر هجرت فرزند پاسخ مثبت داد پدر از نداى امام آگاه بود و از جاذبه على(علیه السلام)حکایات فراوانى به خاطر داشت چگونه مى توانست عاشق را از معشوق دور نگاه دارد؟ که او بى عشق افسرده مى شد و این بر پدر سخت گران بود پدر لذت دیدار و همنوایى با فرزند را از دامن شست و وى را به امام على(علیه السلام)بخشید و فرزندش امام حسین(علیه السلام) همانگونه که فرزند از لذات مادى به حیات جاوید رو آورده بود
امینى هوا خواه على(علیه السلام) بود و خود مى دانست که على(علیه السلام) او را به شهر خویش فرا خوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب زمزمه مى نمود:
ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیّت کرد *** که در حصن تو لطفى دید بیش از حدّ انسانى
شهر نجف با سابقه دیرینه، از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوى و فضیلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشیع محسوب مى گشت و با آشفته بازارى که در ایران - در آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان - به وجود آمده بود، محل مناسبى براى تحصیل به شمار مى رفت
و امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود از اینرو در مکتب درس حضرات آیات سیّد محمّد فیروز آبادى - متوفى 1345 هجرى قمرى - و سید ابوتراب خوانسارى - متوفى 1346 هجرى قمرى - حاضر شد:
سپاه شقایق
شیخ مصلح سرزمین عشق، امینى در روزگارى به شهر على ابن ابیطالب (علیه السلام) وارد شده بود که با از هم پاشیدن امپراطورى عثمانى، عراق به دست انگلیسیهاى ناپاک افتاده بود
وى هنوز شهداى انقلاب مشروطیت را به خاطر داشت که با مظلومیتى دیگر مواجه شد و در صدد برآمد تا با یاد شهیدان راه فضیلت، امت متفرق اسلامى را به وحدت و اخوت اسلامى دعوت نماید چرا که خون شهیدان رایج ترین سکه تاریخ بشریت در راه آزادى و استقلال و امت اسلامى است و این سکه طلائى نه در ضرابخانه هاى آزادیخواهان، بلکه در ضرابخانه هاى مستبدان به نفع امّت اسلام زده شده است
علامه امینى زندگى شهداى راه حق و فضیلت را اوّلین تألیف خویش قرار داد تا با جمع آورى گلهاى بوستان فضیلت امّت اسلامى را به بزرگ آرمان الهى سوق دهد آرمان والایى که براى تحقق آن رادمردان بسیارى وضوى خون ساخته بودند و درمحراب عشق به نماز ایستادند
علامه امینى در اوّلین تألیف خویش ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى به انجامش موفق نشده بود با تألیف گرانبهاى «شهداء الفضیلة» گوى سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خویش برترى یافت از کتابهاى قدیمى که در معرض نابودى و فراموشى بود گزارشاتى درباره علماى گذشته و قریب العهد فراهم آورده و به جاودانگى رساند
بدین منظور بار سفر بسته و کشورها پیمود تا با رنج بسیار، که براى هر کس تحمل پذیر نیست، این مجموعه از شرح حال را گرد آورد کتابخانه هاى ایران و عراق را زیر پا گذاشته و در کتابهاى خطى کمیاب به دنبال مردانى گشته که به راه حق شهید گشته اند، وى پس از صرف سالها و ماهها این مهم را به انجام رساند([5]) و پس از این تألیف به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد
برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظهاى خود این اثر جاودانه را ستودند، عبارت اند از:
1 بزرگ مرجع شیعه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى
2 آیت الله العظمى حاج آقا حسین طباطبائى قمى
3 آیت الله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى
4 علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانى
به این ترتیب علامه امینى، با «شهداء الفضیلة» مواضع صد و سى تن از علماى دین و پیروان على(علیه السلام) و آل على(علیه السلام) را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر درآورد تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه هاى دشمنان ایستادگى نمایند
زمانى که استعمارگران با ترتیب دادن جنگهاى جهانى در صدد برآمدند تا ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش درآورند امینى با تألیف کتاب شریف شهداء الفضیلة بزرگ اسوه هاى شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایدارى و استقامت فرا خواند
در این دوره است که مجتهد مجاهد تبریز، آقا میرزا صادق تبریزى (1274 - 1351) علیه فساد و استبداد رضاخانى نهضت را شکل مى دهد و آیت الله العظمى حاج آقا حسین قمى (1282 - 1366) نهضت خراسان را رهبرى مى نماید([6]) و آیت الله کاشانى که تازه از عراق و جبهه جنگ علیه انگلیس به ایران آمده است، حرکت سیاسى خود را در مقابل استبداد رضاخانى آغاز نموده است
غوّاص بحر معانى
علامه امینى به عنوان محدّث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه دارى مى زند شیخ بزرگوار در صدد است فلسفه سیاسى اسلام را در هر صورت ممکن براى مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید هرچند که بعضى از بزرگان علم هم از آن غافل مانده اند
با تحقیق و تعلیق بر کتاب «کامل الزیارات» ابن قولویه قمى که از مشایخ شیعه محسوب مى گردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امّت اسلامى قرار مى دهد و با تألیف «اَدَبُ الزّائر لِمَنْ یَمُمُّ الحائر» که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) است، فلسفه زیارت را بیان مى دارد
در این باره شیخ مصلح، عبدالحسین امینى سالهاست که در پاى مکتب درس اساتید بزرگى نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامى را فرا گرفته است از این رو «ثمرات الاسفار» را در دو جلد فراهم مى آورد و بر «رسائل» و «مکاسب» شیخ اعظم انصارى حاشیه مى نویسد
همچنین رساله اى درباره «نیّت» مى نگارد و رساله اى در بیان «حقیقت زیارت»، تا به علماى پاکستان پاسخ داده باشد و «رساله اى در علم «درایة الحدیث»
علامه امینى با تألیفات گرانقدر خویش بنیه علمى و نهاد وقّاد خود را در معرض معاصران قرار مى دهد واز حضرت آیت الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى و حضرت آیت الله علامه حاج میرزا محمد حسین نائینى و حضرت آیت الله العظمى شیخ عبد الکریم حائرى و حضرت آیت الله شیخ محمد حسین کمپانى اصفهانى، اجازه اجتهاد دریافت مى دارد و به زادگاه خویش تبریز باز مى گردد تا امین الشرع دیار خویش باشد امّا دل او دیگر بار آهنگ نجف مى کند
اینک او رو به قرآن کریم آورده است تا برنامه زندگى بشر و سعادت و خوشبختى و کام روائى وى را از کتاب الهى استخراج نماید شاگرد مکتب وحى آیاتى از کتاب مبین را برمى گزیند و به تفسیر آن مى نشیند
- سوره اعراف، آیه 172، «میثاق الاول»
- سوره اعراف، آیه 180
- سوره واقعه، آیه 7
- سوره مؤمن، آیه 11
آنگاه «اَلْعِترَةُ الطّاهِرَةُ فى الکتابِ العزیز» را مى نگارد و حق اولویّت و مولویّت خاندان رسالت را تبیین مى نماید
شهر آرمانى غدیر
تألیف رسالات گوناگون، جان شیفته وى را خوشنود نساخت لذا بر آن شد، مدینه فاضله اسلامى را به صورت منقحى امّت اسلامى عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطره ها زنده کند و آن زمانى است که استعمارگران با حیله هاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین برده اند و در عرصه عقیدتى دولت سنى مذهبى را که به عنوان حکومت اسلامى بر سرزمین پهناورى حکومت مى کرد، از صحنه خارج ساخته اند علامه امینى به عنوان آسیب شناس اجتماعى، اینگونه تشخیص داد که با زوال دولت عثمانى نباید به دولتهاى استعمارگر اجازه داد، تا جایگزین دولت ولو ظاهر اسلامى شوند
از دیدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت 623 ساله عثمانى روبرو گشته است، و تلخى هاى بسیار چشیده، بهتر است، نظام مدینه فاضله اسلامى را که در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است، تجربه نماید نظامى که پیامبر جز به آن سفارش نفرموده است
علامه امینى با تألیف «الغدیر» خاطرات عصر نبوى را تجدید مى کند، عصرى که سرورى از آن امت قرآنى است و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولایت على بن ابى طالب(علیه السلام) را معرفى کرده است
امینى، احیاگر سنت نبوى، با «الغدیر» جلوه هاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطره ها زنده مى دارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیرخم را یادآور مى شود
امینى در عصرى زندگى مى کند که شکست دولت عثمانى روى داده است شکستى که اگر «اصل غدیر» و رهبرى امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا مى گردید، روى نمى داد و انگلیس را جرأت آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد
امینى احیاگر مدینه فاضله قرآنى، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانى فلسفه سیاسى اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود وى علاوه بر اینکه با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سندشناسى» و «نقد حدیث» حقائق غیر قابل انکارى را پیش چشم امت اسلامى نهاد و مسأله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت جهانیان را به این مسأله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبرى از اصول شناخته شده تشیع، از مبانى اصیل اسلامى است که با رعایت آن حکومت اسلامى برقرار مى گردد، آنگونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهى و امیرمؤمنان با تکیه به این اصل، حکومت اسلامى را بنیاد نهاده و حیات سیاسى اسلام را استمرار بخشیدند
علامه مصلح با نقد آثار و تألیفات کسانى چون «ابن تیمیه»، «آلوسى»، «قصیمى» و «رشید رضا» در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامى را در جهان اسلام بگستراند و تخمهاى نفاق و تفرقه را بخشکاند وى در پى اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخى، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامى را مى یابد که به نقد حدیث غدیر پرداخته اند آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به ترتیب حروف الفبا ذکر مى کند
وى یکصد و ده تن از اصحاب را نام مى برد که حدیث غدیر را روایت کرده اند و به نام هشتاد و چهار تابعى اشاره مى نماید سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر مى شمارد از علماى قرن دوّم هجرى تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر مى کند که به نقل از حدیث شریف غدیر موفق شده اند و علاّمه مجاهد براى یافتن مدارک معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مى نماید تا آنچه را که از دین الهى در مورد خلافت کبرى فرود آمده، به امت اسلام برساند وى نخست در کتاب گرانقدر الغدیر به آیاتى که در خصوص امیر مؤمنان على (علیه السلام) فرود آمده، مى پردازد، برخى از این آیات نورانى عبارتند از:
آیه تبلیغ،([7]) آیه اکمال دین([8]) آیات سوره معارج([9])آیه ولایت([10]) سوره هل اتى همچنین احادیث نبوى و سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)را با آمیختگى شگرفى در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تأیید و تضمین یادآور مى شود که بعضى از این احادیث به قرار زیر مى باشند:
حدیث غدیر و ولایت، حدیث أخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث علىّ مع الحقّ و الحقّ مع علىّ، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیرة، حدیث اِنَّ علیاً اوّل من اسلم و آمن و صلّى، حدیث ردّ الشمس، حدیث سد الابواب، و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگى وصى برحق حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)، بر زبان پیامبر اسلام جارى گشته است
دکتر سید جعفر شهیدى که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مى کند که روزى علامه امینى به من گفت:
«براى تألیف «الغدیر» ده هزار جلد کتاب خوانده ام»
وى در ادامه سخن مى گوید:
«او مردى گزافه گو نبود وقتى مى گفت کتابى را خوانده ام، بدرستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود»([11])
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوى، شاعران چـهارده قرن را که از سـفره قــرآن توشه برداشته بودند، به شـهادت آورد تا هـم یـادى از نام آوران و مبارزان مـکتب ارجـمند عـلوى کرده باشد و هم فضایل امام على(علیه السلام)، وصى حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) را به اثبات رساند وى ادب متعهد شیعى را یکى دیگر از حجتهاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سالها تلاش پیگیر نمود تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را برملا سازد
سال 1364/1324 چاپ اوّل کتاب الغدیر در نجف آغاز مى شود و تا نه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامى و غیر آن منتشر مى گردد با انتشار کتاب گرانمایه «الغدیر» سیل نامه ها و ستایشها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال مى شود این تقریظها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان کشورهاى اسلامى
نکته واحدى که در تمام ستایشها به چشم مى خورد پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت دینى و مذهبى اسلام پادشاهان فرصت طلب درصدد هستند تا این جنبش دینى را به نفع خود به پایان رسـانند ولى دانشـمندان از جایگاهى بى غرضانه به مسأله مى اندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحى را بعد از قرنها به راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى مى یابند
شیخ محمّد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اریحا» از نواحى حلب نامه اى ادیبانه به مؤلف «الغدیر» نگاشته و در آن اینگونه مى گوید:
«آقاى من، کتاب، «الغـدیر» را دریافت کردم و آنرا مورد مطالعه قرار دادم قبل از آنکه در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فکر و اندیشه ام در آن شناور گشت و شمه اى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائى است که هرگز دگرگون نشود این منبع جوشان معانى از آب باران صاف تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است»([12])
بوستان هدایت
صاحب الغدیر سال 1373 هجرى قمرى، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد «الغدیر» به تأسیس کتابخــانه اى اقـدام نـمود که نـام آن را «مکتـبة الامـام امیـرالمـؤمنـین(علیه السلام)» نهـاد و در روز عـید غدیر افتـتاح کرد
آغاز فعـالیت ایـن کـتابخانه با 42000 جـلد کتاب خطى و چـاپى بود در تأسیس این کتـابخـانه نسخه هاى خـطى از کتابخـانه هاى معتبرى تهیه شـد که شـمارى از آنـها به قـرار زیـر مى بـاشـند:
* کتابخانه ناصریه، 000/30 جلد کتاب، لکنهو
* کتابخانه مدرسة الواعظین،000/20جلدکتاب،لکنهو
* کتابخانه سلطان المدارس،000/5جلدکتاب،لکنهو
* کتابخانه معتاز العلماء، 000/18 جلد کتاب، لکنهو
* کتابخانه فرنگى محل، 000/9 جلد کتاب، لکنهو
* کتابخانه نَدْوَةُ العلماء، 000/60 جلد کتاب، لکنهو
* کتابخانه امیرالدولة، 000/110 جلد کتاب، لکنهو
* کتابخانه دانشگاه اسلامى علیگره، 000/500 جلد کتاب، علیگره
* کتابخانه عمومى رظلا، رامپور
* کتابخانه خدابخش، 000/50 جلد کتاب، پتنه
* کتابخانه عمومى دانشگاه عثمانى، 000/111 جلد کتاب، حیدرآباد
* کتابخانه عمومى آصفیه، 000/125 جلد کتاب، حیدرآباد
* کتابخانه سالارجنگ،000/52جلدکتاب،حیدرآباد
و این غیر از آن کتابخانه هاى خصوصى و عـمومى است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود
بایست هاى جهان تشیع
علامه مصلح در طى سالهاى متمادى با جهان تشیع و تاریخ پرفراز و نشیب آن آشنائى کامل داشت او به مقدار هر حرفى از کتاب الغدیر تجربه اندوخته بود و نانوشته هایى داشت که باید در جامعه پیاده مى شد، تا نظام اجتماعى، نظام الهى گردد
زمانى که علامه امینى از - دارالتبلیغ قم - دیدن کرد و برنامه هاى آن مؤسسه در اختیار ایشان قرار گرفت، فرمودند:
باید درسى تحت عنوان «ولایت» غیر از آنچه که در تدریس علم کلام و اعتقادات مطرح مى شود، به طلاب آموزش داده شود»([13])
این جز از ژرف نگرى مصلح اجتماعى چیز دیگرى نیست علامه امینى براى احیاى بنیان فلسفه سیاسى اسلام تدریس مبحث ولایت را امرى ضرورى تشخیص داده بود و آموزش آن در محدوده کتب کلامى و اعتقادى را کافى و وافى نمى دانست
وى با مشکلات تألیف و نشر کتاب آشنا بود و در این اندیشه بود تا با تأسیس «دارالتألیف» - خانه نویسندگان - رفاه مورد نیاز محققین را در این مکان فراهم آورده و نویسندگان بدون هیچ آشفتگى خیال به تحقیق و تألیف مشغول شوند و اگر تألیف مناسب حوزه کار گردانندگان آن بود، خود به چاپ و نشر آن اقدام نمایند
از طرفى دیگر در طى تألیف الغدیر به نشریات بسیارى در اقصى نقاط جهان برخورد نموده بود که درباره اسلام سخنى داشتند علامه در صدد بود مجمعى تأسیس نماید تا این نشریات گردآورى شده و مورد ارزیابى قرار گیرد مباحثى که درباره اسلام، فرق اسلام، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، کلام، ادبیات، اخلاق، حقوق، اقتصاد، تفسیر قرآن کریم، سیاست و حکومت و دیگر علوم و صنایع اسلامى و مى شود به دقّت مورد مطالعه قرار گیرد و سره از ناسره شناخته گردد
حضرت علامه امینى با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به «ولایت فقیه» در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت:
«دیگران غاصبند و این مقام، حقّ مسلّم آن فریادگر است»([14])
و در جاى دیگر به صراحت هرچه تمام تر ندا برداشت:
«الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة»
«امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است»
چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى که بر دوش مجدّد قرن نهاده شده بود از این رو شاگردى تربیت کرد چونان حضرت نواب صفوى تا حکومت علوى را فریاد زند و با یاران خویش پایه هاى حکومت غاصبان را به لرزه افکند
نماز آخر
تلاش بى پایان، معمار مدینه غدیر را دچار فتور جسمى کرد و بیمار شد بیمارى اندک اندک رو به فزونى گرفت وى از کار باز ماند کتاب از جلو دیدگانش دور شد و قلم از حرکت ایستاد بیمارى و بسترى شدن علامه حدود دو سال به طول انجامید و معالجات خارج از کشور هم مفید واقع نشد تا اینکه آیتى از آیات الهى و عاشقى از عاشقان ولایت و مجاهدى نستوه روز جمعه 12 تیرماه 1349 برابر 28 ربیع الثانى 1390 هجرى قمرى نزدیک ظهر بدرود جهان گفت وى که همواره در نماز بود و جز به عبادت خداى کعبه و خدمت به مولود آن کارى دیگر نداشت، در شصت و هشت سالگى از دنیا رفت و جهانى را در غم ارتحال خویش فرو برد
الغدیر وى چراغ خانه دلهاى باصفا شد و مشعل هدایت امت اسلامى
[1] - الغدیر، علامه امینى، ج1، ص156، ترجمه، مقدمه
[2] - (رک: همان، ج2، ص25, ترجمه ج3، ص43 - 44)
[3] - اعتقادات، شیخ صدوق، ص110
[4] - الغدیر، ج1، ص154 ترجمه, شهداء الفضیلة، علامه امینى، ص7
[5] - «شهداء الفضیلة»، مقدمه، استاد دانشمند شیخ محمد خلیل الزین عاملى، ص4
[6] - اندیشه اصلاحى در نهضتهاى اسلامى، محمد جواد صاحبى،ص209 - 208
[7] - مائده، 67
[8] - مائده، 5
[9] - معارج، 3 - 1
[10] - مائده، 55
[11] - حماسه غدیر، محمد رضا حکیمى، ص 480
[12] - الغدیر، ج1، ترجمه ص16 و 17
[13] - به نقل از استاد جواد محدثى از حضرت آیت الله مکارم شیرازى
[14] - فریاد روزها، محمد رضا حکیمى، ص24