علاّمه حسن زاده آملى
(متولد 1307 هـ . ش.)
عنوان مقاله: عالم عامل
نویسنده: غلامرضا گُلى زواره
ولادت و دوران کودکى
حسن حسن زاده آملى دراسفند سال 1307، در روستاى «ایرا» از توابع لاریجان شهرستان آمل دیده به جهان گشود. وى دوران کودکى را در دامان پر مهر خانواده اى مؤمن سپرى کرد. و با راهنمایى پدر، براى فراگیرى علوم و ادبیات به مکتب خانه رفت. بعد از آن، تحصیلات خود را در دبستان پى گرفت و بعد از کلاس ششم ابتدایى، به دلایلى ترک تحصیل نمود([1]).
در کلاس دوم ابتدایى بود که مادرش از دنیا رفت و در 16 سالگى پدر خود را از دست داد. بعد از ترک تحصیل، حدود یک سال و نیم نزد خانواده به سر برد، تا آن که بارقه اى الهى نصیب او گردید([2]). استاد حسن زاده در این مورد مى گوید :
«حدود پانزده سال داشتم و قرآن را تازه فرا گرفته بودم، از قواعد تجوید چیزى نمى دانستم که یک روز رفتم صحرا نزد بنده خدایى که از خویشاوندان ما بود و ایشان قرائت قرآنش خوب و مشغول شخم زدن در زمین بود، گفتم: سؤالى دارم و آن این که در سوره توحید در قرآن نوشته شده است: (ولم یکن له کفواً احد)، چرا با این که با نون نوشته شده است، ما آن را به صورت ولم یکل له - با «لام» - مى خوانیم؟ آن مرد کشاورز گفت: باید با نون نوشت و با لام خواند. زیرا نون به حروف یرملون رسیده است. گفتم: یرملون یعنى چه؟ ایشان توضیحاتى در این باب داد و سپس با لحنى جدّى و خوش فرمود: شما با این سن و سال، فرصت را غنیمت بشمارید و بسیار مناسب است که به دنبال تحصیل علوم و معارف دینى بروید. این کلام تحوّلى در من ایجاد کرد و بسان آتشى بود که در روحم روشن شد. این جمله منشأ آن شد تا با توجه به آمادگى روحى، نزد عالم بزرگوار «آقا ابوالقاسم فرسیو» بروم. ایشان به گردن من زیاد حق دارند، به دنیا بسیار بى اعتنا بود و از سوى رضاخان خیلى آزار دید. ایشان ما را راهنمایى کردند و گفتند: کتاب جامع المقدمات را تهیه کنید و از آن روز بود که در سلک طلاب علوم دینى و روحانیت قرار گرفتم».([3])
در جاى دیگر ایشان گفته اند:
«چون شب روى آورد، هنگام سحر برخاستم به گونه اى که احدى از افراد خانه متوجه حال من نبود. دیوان خواجه حافظ شیرازى را برداشته، از باطن خویش ندایش کردم و گفتم: تفأّل به دیوان در اصقاع مُشتهر شده به اسماع رسیده است و من قرائت فاتحه به روح تو نثار مى کنم به این امید که حُسن خاتمه کار را به من بنمایانى. پس از قرائت فاتحه، دیوان را گشودم، غزلى به این مطلع آمد:
کنون که در کف گل، جام باده صافست *** به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر *** چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است ,,,
حوزه علمیّه آمل
آیت الله حسن زاده از پدر خویش براى ورود به مدرسه علوم دینى اجازه خواست و او هم بى درنگ، با شادمانى وافر و گریه اى از سرشوق و سرور، اجازه داد و فرزند را در خصوص تصمیمى که در پیش گرفته بود، نصیحت کرد و به صبر و استقامت و اِتکال به خداى متعال و کوشش و مجاهدت در تحصیل، کمال توصیه نمود. آیت الله حسن زاده در مهر ماه 1323 / شوّال 1363 هـ .ق. به حوزه علمیّه آمل واقع در مسجد جامع شهر راه یافت. شهر آمل در آن وقت از دانشورانى نامدار برخوردار بود که از نمونه هاى فضل و تقوا به شمار مى رفتند. معروف ترین فردى که علاّمه حسن زاده در آمل از محضرش کسب فیض نمود، ابوالقاسم فرسیو مى باشد که با ایشان از یک طایفه بود. ابوالقاسم فرسیو، از محققان و مؤلّفان عصر خویش محسوب مى گردید و مدت ها در تهران، مدرّس و کتابدار مدرسه عالى شهید مطهرى بود. او با ظلم و جور رضاخان سرسازش نداشت و نفرت خود را از این ستمگر اعلام نمود. وقتى رضاخان روى کار آمد، امر قضاوت را به ایشان پیشنهاد نمود، ولى او نپذیرفت. رضاخان عصبانى شد و او را از سِمَت استادى و کتابدارى بر کنار کرد و برنامه هاى علمى و فرهنگى او را با دشوارى هایى مواجه ساخت.
آیت الله شیخ محمّد غروى که در فقه و اصول مجتهد بود و از شاگردان آخوند خراسانى، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى و آیت الله نائینى مى باشد، از دیگر استادان علاّمه حسن زاده در آمل به شمار مى رود.
شیخ عزیزالله طبرسى که از دانشمندان پارساى آمل بود، آداب خوش نویسى را به وى آموخت. استادان دیگر ایشان در حوزه علمیّه آمل عبارتنداز:
آقا شیخ احمد اعتمادى و شیخ ابوالقاسم رجائى لتیکوهى([4]).
استاد حسن زاده توانست جامع المقدمات، شرح الفیه، سیوطى، حاشیه ملاعبدالله، شرح جامى، شمسیه، شرح نظام، مطول، معالم، تبصره، مغنى اللبیب، شرایع، شرح لمعه و قوانین (تا مبحث عام و خاص) را در حوزه علمیّه آمل فرا بگیرد([5]). آیت الله حسن زاده پس از این که علوم مقدماتى را فرا گرفت، به تدریس آن پرداخت([6]).
علاّمه حسن زاده درباره دوران طلبگى خود در آمل مى گوید: «در همان اوایل جوانى نماز شب من ترک نمى شد. اساتید به ما مرتّب تأکید مى کردند: شما باید در رفتار و کردارتان مواظب باشید و مراعات بکنید. اساتید، خیلى مواظب اخلاق ما بودند و از این جهت به گردن ما حق دارند ... در دو جناح علم و عمل خیلى مواظب ما بودند. خودشان هم بسیار مردم وارسته اى بودند. بنده به نوبه خودم، در این شش سال که شاگرد آن ها در آمل بودم، هیچ نقطه ضعفى در آن ها ندیدم. حرکاتشان، معاشرت ایشان، همه خوب و پاکیزه بود و بسیار مردم قانعى بودند. در آن سختى روزگارشان، با چه صبر ایمانى به سر بردند.»([7])
استاد حسن زاده درباره سال هاى نخست طلبگى و برکات معنوى آن سال ها، چنین مى گوید: «در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگى که در مسجد آمل سرگرم به صرف ایّام در اسم و فعل و حرف بودم، در سحرخیزى و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم. در رؤیاى مبارک سحرى، به ارض مقدّس رضوى تشرّف حاصل کردم وبه زیارت حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام)نائل شدم. در آن لیله مبارکه، قبل از آن که به حضور باهرالنور امام مشرّف شوم، مرا به مسجدى بردند که در آن، مزار حبیبى از احباءالله بود و به من فرمودند: در کنار این تربت دو رکعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه که برآورده است. من از روى عشق و علاقه مفرطى که به علم داشتم، نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم. سپس به پیشگاه والاى امام هشتم رسیدم و عرض ادب نمودم. بدون آن که سخنى بگویم، امام که آگاه به سرّ من بود، فرمود: نزدیک بیا! رفتم و چشم بر روى امام گشودم،دیدم بادهانش آب دهانِ مبارک راجمع کرد وبر لب آورد و به من اشارت فرمود که بنوش! امام خم شد ومن زبانم را در آوردم وباتمام حرص و وَلَع، از کوثر دهانش آب حیات نوشیدم.»([8])
بار دیگر که استاد حسن زاده از ضغف بینایى خویش ناراحت بود، در رؤیایى شیرین به زیارت امام رضا(علیه السلام) تشرّف حاصل نمود و آن حضرت در عبارتى تصریح فرمود: «ما ضامن چشم توایم.» و با این بشارت براى ایشان یقین حاصل گردید که هر دو چشم تا آخرین دقایق عمر بینا خواهند بود.([9])
مهاجرت به تهران
استاد حسن زاده در اواخر آموزش دروس مقدماتى حوزه، به دستور آیت الله غروى ملبّس به لباس مقدّس روحانیت گردید و در 22 سالگى، در شهریور 1329 براى ادامه تحصیل، به تهران رفت.
استادان او در حوزه علمیّه تهران عبارتند از:
1 ـ آیت الله حاج سید احمد لواسانى، فرزند سید ابوالقاسم: وى در سال 1313 هـ .ق. در نجف اشرف به دنیا آمد و مقدمات و سطح را نزد آیت الله سید محمّدتقى خوانسارى و آیت الله حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى فرا گرفت و در سال 1339 هـ .ق. به ایران آمد. و پس از مدتى، به عراق رفت و سپس به قم مهاجرت نمود و در سال 1357 هـ .ق. بار دیگر به نجفرفت و سه سال بعد به ایران بازگشت و در تهران ماندگار شد و به تدریس در مدرسه محمّدیه - واقع در بازار - پرداخت. وى به امر آیت الله بروجردى، چند سال در مدینه، سرپرستى شیعیان را عهده دار بود و در ایّام حجّ به امور حاجیان رسیدگى کرد([10]). علاّمه حسن زاده درباره او مى گوید: «از کسانى که باید در ابتداى ورودم به تهران نام ببرم، که بسیار به گردن من حق دارند و پدرى فرمودند ... و در تربیت و تعلیم من سهم به سزایى دارند، مرحوم آیت الله آقا سید احمد لواسانى(رحمه الله) است. بنده بقیه لمعه را، با جمع دیگر از رفقا تا آخر کتاب حدود و دیات، در خدمت ایشان خواندیم. همچنین از قسمت عام و خاص قوانین تا آخر آن در مدت سه سال، این دو خوانده شد.»([11])
علاّمه حسن زاده سیزده یا چهارده سال در تهران، در درس هاى او شرکت کرد.
2 ـ آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانى (1320 - 1393 هـ .ق.)ایشان درس هاى زیر را نزد علاّمه شعرانى فرا گرفت:
مکاسب رسائل کفایه طهارت، صلوة، خمس، زکات، حج و ارث جواهر، شرح خواجه طوسى بر اشارات ابن سینا بیش تر مطالب کتاب «اسفار» ملاّ صدرکتاب نفس، حیوان، نبات و تشریح «شفاى» ابن سینیک دوره تفسیر «مجمع البیان» طبرسىشرح شاطیه«هیئت» قوشچى«شرح چغمینى» قاضى زادهرومى با اصول اقلیدس«اکرمانالاوس» به تحریر خواجه طوسى، شرح علاّمه خضرى بر تذکره خواجه، از اول تا آخر «زیج» بهادرى «مجسطى» بطلیموس به تحریر خواجه طوسىدوره دو جلدى «جامع الرواة» حاج محمّد اردبیلى(در رجال و درایه)قانونچه چغمینى و تشریح کلیات «قانون» بوعلى سینا.
آیت الله حسن زاده از علاّمه شعرانى، اجازه اجتهاد و اجازه نقل حدیث و مطالب صحیفه سجادیه را گرفت و اصول کافى را با راهنمایى او، اعراب گذارى کرد([12]).
3 ـ استاد حسن زاده با راهنمایى علاّمه شعرانى، به حضور آیت الله حاج میرزا سید ابوالحسن رفیعى قزوینى([13]) (1315 - 1396 هـ .ق.) تشریف فرما گردید و چند سالى در محضر مبارکش به تحصیل علوم نقلى و عقلى پرداخت و «شرح علاّمه فنارى بر مصباح الانس» صدرالدین قونوى و درس خارج فقه و اصول را نزد وى آموخت.
4 ـ علاّمه حسن زاده یازده سال نزد آیت الله میرزا مهدى الهى قمشه اى (1283 - 1352ش.) حکمت «منظومه» سبزوارى و مبحث نفس «اسفار» و حدود نصف «شرح خواجه بر اشارات» ابن سینا را فرا گرفت و نیز از مجلس تفسیر قرآن آن مرحوم فیض برد. آیت الله قمشه اى براى پذیرش وى در درس، استخاره مى کند که آیه (و ممّا رزقناهم ینفقون)مى آید و به همین دلیل، آیت الله حسن زاده را به عنوان شاگرد خود مى پذیرد. بعدها روابط استاد و شاگرد بسیار عاطفى و حاکى از پیوندهاى معنوى مى شود و حکیم الهى قمشه اى بر دیوان شعر این شاگرد خود تقریظ مى نویسد([14]).
5 ـ آیة آلله حاج شیخ محمّد تقى آملى([15])(1320 - 1390 هـ .ق.) استاد خارج فقه و اصول آیت الله حسن زاده در تهران بود([16]).
6 ـ استاد حسن زاده در تهران از خرمن حکیم الهى، شیخ محمّدحسن فاضل تونى (1298 - 1380 هـ .ق.) خوشه ها چید. وى در این مورد مى نویسد: «این کمترین، شرح قیصرى بر فصوص الحکم و قسمتى از اوائل طبیعیّات شفاى شیخ الرئیس را در محضر مبارکش خوانده است و مَدرس ما دارالعلم آن جناب، اعنى سراى آن سرور در کوچه میرزا محمّد وزیر بود.»([17])
7 ـ علاّمه حسن زاده بخشى از شفاى ابوعلى سینا را نزد میرزا احمد آشتیانى (1300 - 1395 هـ .ق.) فرا گرفت. خودش مى گوید: «آقا میرزا احمد آشتیانى جامع علوم عقلى و نقلى و بزرگ مرد علم و عمل بود، در تهران قانون و طبّ ]تدریس [مى فرمودند.»([18])
در شهر مقدّس قم
آیت الله حسن زاده آملى در روز دوشنبه 25 جمادى الاولى سال 1383 هـ .ق. 22/7/1342، از تهران به قم رفت([19]). هفده سال از محضر علاّمه سید محمّد حسین طباطبایى و برادرش، سید محمّد حسن الهى قاضى طباطبایى بهره مند گردید. ایشان از این توفیق چنین یاد مى کند: «وقتى در محضر مرحوم حاج شیخ محمّد تقى آملى دهان باز کردم و اظهار توقعى نمودم، به من فرمودند: آقا! شما بدانید اگر انسان باید در تحت تربیت کامل به جایى برسد، براى شما بهتر از آقاى طباطبایى در قم کسى را نمى شناسم.»([20])
آیت الله حسن زاده کتاب «بحارالانوار» علاّمه مجلسى را نزد علاّمه طباطبایى خواند. در وصف مقام فقهى استاد خویش، خاطرنشان ساخت: «ایشان بدون اغراق و در فن اصول و فقه هر دو مجتهد بود و این تعلیقات ایشان بر کفایه که چاپ شده است، مشت نمونه خروار است.»([21]) علاّمه طباطبایى پس از اقامت در قم، به تدریس فقه پرداخت، ولى بعد به تدریس حکمت و فلسفه و تفسیر قرآن روى آورد. علاّمه حسن زاده فرمود: «ما تمهید القواعد را نزد علاّمه طباطبایى خوانده ایم. در شب هاى پنج شنبه و جمعه خوانده مى شد و در شب جمعه دوازدهم شعبان سال 1386 هـ .ق. به اتمام رسید و نسخه تمهید مرحوم استاد مقابله شده با نسخه استادش مرحوم بادکوبه اى بود.»([22])
استاد دیگر آیت الله حسن زاده، سید محمّد حسن الهى (1326 - 1387 هـ .ق.) در سال 1345 هـ .ق. به قم آمد. آیت الله حسن زاده محضر ایشان را درک کرد و دانسته هاى فلسفى و عرفانى خویش را نزد وى تکمیل کرد. خودش نوشته است: «در همه حال، استادم، حکیم متألّه، آیت الله آقاى سید محمّد حسن قاضى طباطبایى مشهور به «الهى» - اعلى الله مقامه - پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن ادب در برابر خداوند و محاسبه نفس بسیار توصیه مى فرمود و من نفحات انفاس شریفش و برکات فیوضات منیعش را فراموش نمى کنم.»([23])
یکى از شخصیت هایى که استاد حسن زاده در قم از فروغ دانش او برخوردار گردید، سید مهدى قاضى طباطبایى فرزند حاج میرزا على آقا قاضى مى باشد که در علوم غریبه و حکمت و عرفان تخصّص داشت. و به دلیل طىّ مراحل سیر و سلوک، ریاضت نفس و تصفیه درون بر اثر عبادت و تهجد، به مکاشفاتى دست یافته بود. علاّمه حسن زاده در دست خطى که به سفارش این جانب نگاشته است، خاطرنشان مى نماید:
«چند سالى به محضر انور آن نور ایزدى افتخار تلمذ در فرا گرفتن رشته هاى ارثماطیقى از علوم اوفاق و تکسیر و اعداد و غیرها که در السنه به علوم غریبه سائر و دائر است، اشتغال داشته است.»
علاّمه حسن زاده پس از استفاده از محضر استادانى که اجمالا بدان ها اشاره گردید، خود در قم حوزه درسى تشکیل داد و صدها شاگرد در عرصه هاى حکمت و فلسفه و عرفان پرورش داد.
ایشان از همان سال هاى نخست طلبگى در آمل، دروسى را که مى خواند، تدریس مى کرد. وى وقتى مطول مى خواند، سیوطى و شرح نظام را درس مى گفت. او 6 دوره مطول را تدریس کرد. آیت الله حسن زاده در حوزه علمیّه قم به تدریس اسفار، «شرح فصوص» قیصرى و شرح تمهید القواعد و مصباح الانس پرداخت و حدود 17 سال به تدریس ریاضیات، هیئت، وقت و قبله پرداخت و «دروس معرفة الوقت و القبله» محصول این درس ها است.([24])
حکیم سخنور
استاد حسن زاده در زمره دانشوران متعهدى است که جامع حکمت عملى و نظرى مى باشند. وى فقیهى مسلم، فیلسوفى صاحب نظر، عارفى متشرع، حکیمى ریاضى دان و ادیبى تواناست، و در عمل و سیر و سلوک، ترجمان عرفان نظرى مى باشد. حضرت آیت الله العظمى سید على خامنه اى، مقام معظم رهبرى در تجلیل از مقام والاى علمى ایشان، فرمود: «استادى کسى همچون حضرت آقاى حسن زاده آملى (دامت معالیه) که میان مراتب علمى و مقامات و فتوحات معنوى و روحى جمع کرده اند، براى هر مؤسسه علمى و دانشگاهى و حوزوى مغتنم و موجب افتخار است.»([25])
استاد حسن زاده از حافظه اى بسیار قوى بهره مند است. وى گاه مطالبى را از کتاب هایى نقل مى کند که در گذشته هاى دور به مطالعه آن مبادرت ورزیده است، ولى دقت در نقل مضامین به گونه اى است که گویا منابع مورد نظر را به تازگى خوانده است. ریشه یابى برخى از اندیشه هاى مهمّ فلسفى و عرفانى و بررسى مقایسه اى بین نظریات حکما و عرفاى مشهور همچون ملاّ صدرا، ابوعلى سینا و محى الدین عربى و چگونگى تأثیرپذیرى این بزرگان از اندیشه هاى هم، از کارهاى ماندگار و عمیق ایشان است. وى در تطبیق بیان متون عرفانى، مهارت خاصى دارد و هنگام تدریس یکى از آثار عرفانى به منابع مشابهى که در این زمینه نگاشته شده است، استناد مى کند و نشانى دقیق متون را ذکر مى کند. چنین شیوه اى علاوه بر آن که احاطه علمى ایشان را به منابع حکیمان و عارفان برجسته مشخص مى کند، از سخاوت علمى و اهتمام وافر ایشان به ایجاد روحیه تحقیق و پژوهش در شاگردان و علاقه مندان به معارف عرفانى حکایت مى کند.
این استاد فرزانه در زمینه ادبیات فارسى، صاحب نظر مى باشد. وى چندین دهه قبل کتاب «کلیله و دمنه» را که از متون مهم ادبى به شمار مى رود، تصحیح نمود و به شرح آن پرداخت و دو باب آن را که آن زمان به زبان فارسى ترجمه نشده بود، با ذوقى شگرف و قلمى شیوا و توانا، به همان سیاق متن اصلى، با حفظ امانت و همراه توضیحات و پانوشت هاى عمیق و دقیق، به فارسى برگردانید. از اظهار نظرها و نوع نگارش و شیوه ایشان در تدوین و تألیف آثار بر مى آید که بر متون ادبى - اعم از منظوم و منثور - در قلمرو زبان فارسى احاطه دارد. و با اندیشه هاى شاعران بزرگ آشنایى کامل دارد و فارسى را زبانى فصیح، اصیل، زنده، کامل، رسا و مفید مى داند([26]).
احاطه ایشان بر علوم ریاضى، نجوم و هیئت از شگفتى هاست. وى سال هاى زیادى به تدریس هیئت فارسى قوشچى، شرح چغمینى، تشریح الافلاک شیخ بهایى، اصول اقلیدس و زیج بهادرى که درباره ریاضیات، هیئت، حساب و هندسه است، پرداخت. وى در علم منطق نیز مهارت دارد و لئالى منتظمه، جوهر نضید، حاشیه ملاّ عبدالله و شرح شمسیه را تدریس کرده است([27]).
آیت الله حسن زاده فقیهى پارساست. وى درباره ارتباط فقه و عرفان مى گوید:
«در پیمودن سیر عرفان باید از فقه مذهب حق جعفرى کمک گرفت و اهل عرفان تجلیه، تخلیه و تحلیه دارند که اولى فقه اداره مى کند و امکان ندارد بشر بدون فقه باشد لذا هیچ منافاتى عارفان و فقیهان با هم ندارند. فقه نیاز به اخلاق دارد و اخلاقیون به فقه محتاجند و سیر و سلوک قرآنى حق است و بدون طهارت و فقه نمى شود به این سیر و سلوک دست یافت. اگر کسى حرف اختلاف بین آنان را به میان مى آورد سخن آن ها را درک نکرده است.»([28])
آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانى ضمن تأیید مقام علمى و فقهى ایشان، مى نویسد:
«مولانا الاجلّ الموفق نجم الدین و نور الصبایه و مصباح العلم و شمس الهدایه شیخ حسن آملى معروف به حسن زاده در علم قرآن: لفظ و معنایش، باطن و ظاهرش، قرائت و کتابتش و دیگر امور متعلق به آن بر اقران خویش فائق و در تتبع احادیث و علوم ادبى مورد نیاز در آن بر غیر خویش برتر گشته است. کلمات کتاب شریف کافى را ضبط کرده و آن را به نحوه شگفت آور اعراب گذارى کرده است. در علم نجوم و ریاضیات وابسته ید طولایى دارد و در استخراج افلاک و کسوفین داراى مهارت است. او در علوم شرعیه عقلیه و نقلیه سوار کار ماهر میدان مسابقه است. من او را بر استنباط فروع از اصول توانا دیدم و به او اجازه دادم روایاتى که نقل آن براى من صحیح است، از من روایت نماید.»([29])
تصحیح آثارى چون «کلیله و دمنه»، «گلستان» سعدى و اعراب گذارى «اصول کافى» از ذوق ادبى استاد حسن زاده حکایت دارد، امّا طبع لطیف ایشان در آیینه سروده ها و قطعات ادبى متجلى است. ایشان از طریق سروده هاى شیوا و شیرین خود، دقایق عرفانى و اندیشه هاى حکیمانه را همراه مباحث اعتقادى و کلامى به مشتاقان معارف عرضه کرده است.
«الهى نامه»، مناجات هاى زیباى استاد حسن زاده از تسلط او بر واژه ها و مفاهیم نشان دارد: «الهى! از من آهى و از تو نگاهى. الهى عمرى آه در بساط نداشتم و اینک جز آه در بساط ندارم. الهى! در بسته نیست، ما دست و پا بسته ایم. الهى! در راهم و همراه درد و آهم، آهم ده و راهم ده» تو گویى که عارفى شوریده حال از دیار طبرستان سر برآورده و نمى از یم عرفان و شوریدگى را در کام کویریان مى نشاند. دیوان اشعارش چشمه دیگرى است که نشان مى دهد استاد بر کارگیرى قالب شعر در بیان حکمت هاى متعالى و معارف والاى دینى و رهنمودهاى تربیتى تا چه حد اصرار دارد و نفوس مشتاق به ارزش هاى معنوى را جرعه هایى جاوید مى بخشد.([30])
معرفت و محبّت مقدّس
علاّمه حسن زاده آملى از دوران کودکى با قرآن و عترت مأنوس گشت و به تدریج از طریق کسب معارف، این انس و علاقه را تعمیق بخشید و از پرتو وحى، قلب و روح خویش را نورانى ساخت.
در رساله امامت ایشان علاقه به ساحت مقدس اهل بیت(علیهم السلام) موج مى زند و اشتیاق ایشان در یک پژوهش علمى تجلّى یافته است([31]). در مقاله لیلة القدر و فاطمه زهرا(علیها السلام)نظر ایشان آن است که حضرت زهرا(علیها السلام)لیلة القدر و یوم الله است. وى در این رساله مى نویسد: «چرا حضرت صدّیقه لیلة القدر نباشد که یازده قرآن ناطق در این لیله نازل شده است»([32]). ایشان بر این باور مى باشد که «در اثبات حقانیت امامت و خلافتِ یک یک ائمّه اثنى عشر، همین معارف مروى آن بزرگان کافى است و کلمات سفراى الهى و حاملین وحى و روایات آل پیامبر(علیهم السلام)بهترین حجت بر حجت بودن آنان است.» به باور ایشان، ائمّه «مصداق انسان کامل هستند که مظهر اتمّ حقیقت عالمند و محلّ ظهور تجلّى جمیع اوصاف کمالى پروردگارند.»([33])ایشان تصریح مى نماید: «روایات صادر از پیامبر و اوصیاى احد عشر، بلکه توضیحات و وقایع زمان غیبت صغرى و اخبار به مغیبّات و اظهار کرامات حضرت مهدى(علیه السلام) به حدّى است که اگر کسى از روى انصاف در آن ها غور و تدبّر کند و غرض ورزى و لجاجت در کار نباشد، جز اعتراف به امامت و غیبت وجود ذى جود آن جناب چاره اى ندارد. هر چند که از اقامه عقلى بر لزوم وجود حجت واسطه بین مفیض و مستفیضین على الدوام عاجز باشد،این اخبار وحى آثار همه بطون و اسرار آیات قرآنى اند که از زبان هاى قرآن هاى ناطق صادر شده اند.»([34])
حامى امام و انقلاب
علاّمه حسن زاده قبل از 15 خرداد 1342 که در تهران مشغول تحصیل و تدریس بود، وقتى شنید حضرت امام خمینى مبلغینى را که در ایّام محرّم براى تبلیغ به شهرها و روستاها مى روند، موظف نموده است که مسایل سیاسى ـ اجتماعى جهان اسلام را به گوش مردم برسانند، به قم رفت و به محضر امام خمینى شرفیاب گردید و به ایشان عرض کرد: «بنده هم مانند دیگران در خدمتم و شما ان شاء الله در اهدافتان موفق خواهید شد و همه با هم دست به دست هم مى دهیم و ان شاء الله تعالى کشور را از دست فاسقان و فاجران نجات داده و دین خدا را پیاده کنیم.»([35])
استاد حسن زاده در سمینار «تعلیم و تربیت در اسلام» که در دانشگاه کرمان برگزار شد، چنین دعا کرد:
«خدایا! از پیشگاه والاى تو خواهانیم که این کشتى عظیم انقلاب اسلامى ما را و این ملت به حق قیام کرده را و رهبر گرامى و دولت و روحانیت متعهد را که در راه اعلاى کلمه «لا اله الاّ الله»اند همه را در کنف عنایات خاص خود در زیر لواى حضرت انسان کامل بقیة الله مهدى موعود منتظر محفوظ فرما.»([36])
ایشان کتاب «انسان در عُرْفِ عِرفان» را به پیشگاه مقام معظم رهبرى تقدیم نمود و در مقدمه کتاب نوشت:
«این اثر نمونه دوران را به پاس تجلیل و تکریم و ابراز شادماندگى از نزول اجلال آن یگانه دوران در دارالاسلام و الایمان شهر هزار سنگر آمل از جانب خودم و از جانب همه شهروندان بزرگوار این بلد طیّب بلکه از جانب همه فرزانگان گرامى و گرانقدر استان مازندران، به پیشگاه مبارک آن ولىّ به حق که مصداق بارز رساله است، با کمال ابتهاج و انبساط تقدیم مى دارم و عزّت و شوکت آن قائد اسوه زمان را همواره از حقیقة الحقایق خداوند سبحان مسألت دارم.»([37])
خُلق و خوى
فروتنى و ساده زیستى از مهم ترین خصوصیات علاّمه حسن زاده آملى است. آیت الله صالحى مازندرانى مى گوید: «من شخصیت هاى زیادى دیده ام و بزرگان زیادى را درک کرده ام، ولى کسى را مثل ایشان متواضع و ساده از نظر زندگى، فروتن و خاکى و کم هوایى، بلکه على الظاهر بى هوى و وارسته، نیافته ام»([38]).
وى در سال هاى 1345 - 1346 که در قم برخى متون فلسفى و ریاضى را تدریس مى نمود، به دلیل مشکلات مالى، زن و فرزندان را در شهرستان مى گذاشت و در یک اتاق کوچک و ساده به کار علمى مى پرداخت. در این اتاق، یک چراغ خوراک پزى کوچک وجود داشت که هم آن جا را در زمستان گرم مى کرد و هم براى پختن غذا از آن استفاده مى شد. در همین اتاق کوچک توسط ایشان اصول کافى اعراب گذارى گردید، رساله اى درباره قبله نوشته شد، اکرمانالاوس تهیه گردید و ده ها اثر دیگر به نگارش در آمد. نه از دفتر کار، نور کافى و تهویه خبرى بود و نه از حق التحقیق کافى و یا حق التدریس مکفى!([39]) اکنون نیز ایشان همان سادگى قبلى را حفظ کرده است و با نهایت فروتنى افراد گوناگون را به حضور مى پذیرد و به سخنان آن ها گوش مى دهد. احیاناً رهنمودهاى اخلاقى و عرفانى خویش را مطرح مى کند و خودش از مهمانان پذیرایى مى کند.
استاد حسن زاده احترام استادان خود را در نهایت تکریم و تجلیل داشت و در این مورد یادآور شد: «بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ مى کردم. سعى مى کردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم. سعى مى کردم چهار زانو بنشینم. حرف را مواظب بودم زیاد تکرار نکنم. چون و چرا نمى کردم که مبادا سبب رنجش استاد شود. مثلا یک وقتى محضر همین آقا قمشه اى نشسته بودم، خم شدم و کف پاى ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا این کار را کردى؟ گفتم: من لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم. براى بنده خیلى مایه مباهات است. خوب چرا این کار را نکنم.»([40])
علاّمه حسن زاده بسیارى از نسخه هاى خطّى کتاب هاى معروف را استنساخ کرده اند که در کتابخانه ایشان نگهدارى مى شود. در این کتابخانه که از ذخایر و گنجینه هاى مهم کشور به حساب مى آید، نسخه هاى خطى ارزشمندى وجود دارد. از دیگر خصوصیات ایشان این است که بین حکمت نظرى و عملى جمع کرده اند. آموزش هاى علمى ایشان علاوه بر آن که به شاگردان توان بالاى علمى مى بخشید، در واقع یک دوره اخلاق و سیر و سلوک بود. وى در وهله نخست، با تزکیه و عبادت و تصفیه درون، خویشتن را از اغراض دنیایى، تمایلات شخصى و امور معارض با ملکات معنوى پیراسته نموده و آن چنان با تهجّد و نماز شب و ذکر و دعا آیینه دل را صفا بخشیده که نور توحید بر آن تابیده و جلوه هاى ملکوتى از آن ساطع گردیده است و با این خود سازى معنوى به شاگردان و افرادى که با ایشان ملاقات دارند، توصیه مى کنند: «به عالم قدس و ربوبى توجه پیدا کنید و از وابستگى هاى دنیایى و مادى بپرهیزید تا حقایق معانى براى شما کشف شود.» و در یکى از درس هاى - ظاهراً نبوّت عامّه - مى فرمودند: «اگر کسى بتواند از این تکثّرها خود را برهاند و با توشه تزکیه طریق حق را طى کند، علاوه بر احاطه اى که به لبّ معنا پیدا مى کند، مشاهدات و مکاشفاتى نیز براى او حاصل مى شود و به باطن عالم هستى راه مى یابد. مثلا موقع قرائت قرآن، معانى آیات براى او متمثل مى شودمثل این که وقتى آیات سوره نوح را تلاوت مى کند، تمام آن وقایع و قضایایى که اتفاق افتاده را مشاهده مى نماید.» و خود ایشان هم از این مکاشفات داشته اند که نمونه هایى را در قالب نظم، در دیوان اشعار و مواردى را در کتاب «انسان در عرف عرفان» آورده اند و نکته مهم این است که مکرر ایشان تصریح مى فرمایند: راه رسیدن به این مقامات فقط مراقبه است یعنى مواظب نفس بودن و حدود الهى را رعایت کردن که مبادا به انحراف کشیده شود و از مرحوم علاّمه طباطبایى نقل فرمودند که مراقبه، بذر مکاشفه است و تا طهارت نفس نباشد، نمى توان حقیقت علوم را دریافت([41]).
بر اثر همین حالات معنوى، استاد حسن زاده بر نردبانى از کمال بالا رفت و مدارج ویژه اى را پیمود که چشم باطنى و بصیرت درونى ایشان را باز کردبه نحوى که مى توانند باطن افراد را ببینند و از حقیقت وقایع و حوادث با خبر شوند. ایشان مى نویسد: «اگر چشم برزخى انسان در همین نشأت باز شود، اکثر ناس را در ایاب و ذهاب به کوى و برزن و سوق کالفراش المبثوث مى بیند. این کمترین، در برخى از منامات، بلکه در حال یقظه (بیدارى) ارواح را به صورت گنجشک دیده است.»([42])
یک بار که نگارنده خدمتشان رفتم، فرمود: «چند لحظه قبل کسى دم درب خانه با من کار داشت و چون در را گشودم، با یک خرس رو برو شدم.» باطن آن فرد در این حالت بروز کرده بود.
در عرصه نگارش و پژوهش
علاّمه حسن زاده آملى در زمینه هاى گوناگون علوم و معارف، دست به تألیفات و تحقیقاتى زده اند که ذیلا به عناوین آن ها اشاره مى شود:
الف) قرآنى، تفسیرى و روایى
1. انسان و قرآن.
2. تصحیح «خلاصة المنهج» ملاّ فتح الله کاشانى.
3. تصحیح سه کتاب: ابى الجعد، نثر اللئالى و طب الائمّه.
4. تصحیح کامل یک دوره نهج البلاغه.
5. شرح نهج البلاغه به نام «تکملة البراعة» به عربى، در 5 جلد.
6. رساله اى در اربعین.
7. شرح چهل حدیث در معرفت نفس.
8 . مصادر و مآخذ نهج البلاغه.
9. انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه.
10. تصحیح و اعراب گزارى اصول کافى.
11. رساله اى در تفسیر بسم الله الرّحمن الرّحیم.
12. لیلة القدر و فاطمه زهرا(علیها السلام).
ب) مباحث کلامى و اعتقادى
13. تصحیح و تعلیق «رساله قضاو قدر» محمّد دهدار.
14. تصحیح و تعلیق «کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد».
15. رساله حول الرؤیه.
16. رساله خیرالاثر در ردّ جبر و قدر.
17. رساله فى الامامه.
18. فصل الخطاب فى عدم تحریف کتاب ربّ الارباب.
19. نورٌ على نور در ذکر و ذاکر و مذکور.
ج) ریاضى، هیئت، نجوم و هندسه
20. استخراج جداول تقویم.
21. تصحیح و تعلیق «اکرمانالاوس».
22. تصحیح و تعلیق «الدرّ المکنون و الجوهر المصون».
23. تصحیح و تعلیق تحریر اصول اقلیدس در حساب و هندسه
24. تصحیح و تعلیق تحریر اکرثا و ذوسیوس.
25. تصحیح و تعلیق تحریر مجسطى.
26. تصحیح و تعلیق تحریر مساکن ثاو ذوسیوس.
27. تصحیح و تعلیق شرح بیرجندى بر بیست باب.
28. تصحیح و تعلیق شرح بیرجندى بر زیج الغ بیک.
29. تصحیح و تعلیق شرح چغمینى.
30. تعلیقه بر «رساله قبله» مولى مظفر.
31. دروس معرفت اوفاق.
32. دروس معرفة الوقت و القبله.
33. دروس هیئت و دیگر رشته هاى ریاضى.
34. رساله اى پیرامون فنون ریاضى.
35. رساله در مطالب ریاضى.
36. رساله ظلّ
37. رساله میل کلّى.
38. رساله تکسیر دایره.
39. رسالة فى الصبح و الشفق.
40. رسالة فى تعیین البعد بین المرکزین والاوج.
41. شرح زیج بهادرى.
42. شرح قصیده کنوز الاسماء.
43. رساله سى فصل (دایره هندیه).
44. رساله اى در تعیین سمت قبله مدینه به اعجاز رسول الله(صلى الله علیه وآله)
د) آثار فقهى:
45. تعلیقات على العروة الوثقى
46. وجیزه اى در مناسک حج.
هـ ) حکمت، فلسفه و مسائل برهانى:
47. الاصول الحکمیة.
48. الحجج البالغه على تجرّد النفس الناطقه.
49. النور المتجلّى فى الظهور الظلّى.
50. ترجمه و تعلیق الجمع بین الرأیین.
51. ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات.
52. تصحیح و تعلیق شرح اشارات.
53. تصحیح و تعلیق شفا.
54. تقدیم و تعلیق رساله اتحاد عاقل به معقول.
55. تقدیم و تصحیح و تعلیق آغاز و انجام.
56. دُرّ القلائد على غرر الفرائد.
57. دروس اتحاد عاقل به معقول.
58. رساله اعتقادات.
59. رساله العمل الضابط فى الرابطى و الرابط.
60. رساله اى در اثبات عالم مثال.
61. رساله جعل.
62. رساله رؤیا
63. رساله نفس الامر.
64. رساله نهج الولایه.
65. رساله فى التضاد.
66. صد کلمه.
67. عیون مسائل النفس و سرح العیون فى شرح العیون.
68. گشتى در حرکت.
69. گنجینه گوهر روان.
70. معرفت نفس.
71. مفاتیح الاسرار لسلاّک الاسفار.
72. نثرالدّرارى على نظم اللئالى.
73. نصوص الحکم بر فصوص الحکم فارابى.
و) مضامین عرفانى:
74. تصحیح رساله مکاتبات.
75. تصحیح و تعلیق رساله تمهید القواعد.
76. تصحیح و تعلیق رساله تحفة الملوک.
77. تصحیح و تعلیق شرح فصوص خوارزمى.
78. تصحیح و تعلیق شرح فصوص قیصرى.
79. رساله انّه الحق.
80. رساله اى در سیر و سلوک.
81. رساله لقاءالله.
82. رساله مفاتیح المخازن.
83. شرح طایفه اى از اشعار و غزلیات حافظ.
84. مُمِدّ الهمم در شرح فصوص الحکم ابن عربى.
85. عرفان و حکمت متعالیه.
86. قرآن و عرفان و برهان از هم جدایى ندارد.
87. کلمه علیا در توقیفیت اسما.
88. فص حکمة عصمتیة فى کلمة فاطمیه و نیز شرح آن.
89. انسان در عرف عرفان.
90. مشکاة القدس على مصباح الانس
91. منشئات.
92. وحدت از دیدگاه عارف و حکیم.
93. ولایت تکوینى.
94. تازیانه سلوک.
95. صراط سلوک (رهنمودهاى اخلاقى و عرفانى).
ز) شرح حال:
96. اضبط المقال فى ضبط اسماء الرجال.
97. وجیزه اى در ترجمه و شرح زندگى علاّمه طباطبایى.
98. در آسمان معرفت (تذکره اوحدى از علماى ربّانى).
ح) ادبیات و مطالب ذوقى:
99. امثال طبرى.
100. تصحیح کلیله و دمنه.
101. تصحیح گلستان سعدى.
102. تعلیقه بر باب توحید حدیقة الحقیقه سنایى غزنوى.
103. تعلیقه بر قسمت معانى مطوّل.
104. تقدیم و تصحیح و تعلیق نصاب الصبیان.
105. قصیده ینبوع الحیوة.
106. مصادر اشعار دیوان منسوب به امیرالمؤمنین(علیه السلام).
107. دیوان اشعار با مقدمه الهى قمشه اى.
ط ) گوناگون:
108. تقدیم و تصحیح خزائن نراقى.
109. ده رساله فارسى.
110. کشکول.
111. مجموعه مقالات.
112. مجموعه مصاحبه ها.
113. هزار و یک کلمه.
114. هزار و یک نکته.
115. نامه ها و برنامه ها.
116. حکمت عملى یا اخلاق مرتضوى.([43])
[1]نامه ها و برنامه ها، حسن حسن زاده آملى، ص 69 و مجله پیام انقلاب، شماره 112، ص 21.
[2]منظومه معرفت، از نگارنده، ص 13.
[3]روزنامه اطلاعات،15 مرداد1377، شماره 21402، ص7روزنامه جوان، سال اول، 2 شهریور 1378، شماره141.
[4]مصاحبه با آیت الله حسن زاده آملى، قسمت اول، مجلّه حوزه، شماره 21، ص 19 و 20.
[5]پاسداران اسلام، مجله پیام انقلاب، شماره 112، ص 21.
[6]هزار و یک کلمه، ج 1، حسن حسن زاده آملى، ص 334 و هزار و یک نکته، همان، ص 549.
[7]منظومه معرفت، ص 15 و 16 و مجله حوزه، شماره 21.
[8]مجله پیام انقلاب، شماره 112، ص 52.
[9]هزار و یک نکته، ص 616.
[10]گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازى، ج 3، ص 549 و550.
[11]مجله حوزه، شماره 21، ص 21.
[12]مجلّه پیام انقلاب، شماره 112، ص 21.
[13]درباره این حکیم، ر.ک: دائرةالمعارف تشیّعاتحاد عاقل و معقول، سید ابوالحسن رفیعى قزوینى، مقدمه و مجلّه معارف اسلامى، شماره 9، شهریور 1348.
[14]تفصیل این مسایل در کتاب «آشناى عرشیان» متعلق به نگارنده آورده شده است.
[15] - ر.ک: گنجینه دانشمندانمجلّه معارف اسلامى، سال اول، شماره 2، اسفند 1345 و شرح حال دو حکیم فقیه، حسن حسن زاده آملى، کیهان اندیشه، شماره 54.
[16]مجله پیام انقلاب، شماره 112، ص 21هزار و یک نکته، ص 621.
[17]ر.ک: منظومه معرفت. ص 72 - 80.
[18]مجلّه حوزه، شماره 21، ص 21.
[19]هزار و یک کلمه، ج 1، ص 336.
[20]مجله پیام انقلاب، شماره 150، ص 15.
[21]نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج2، ص 584.
[22]هزار و یک نکته، ص 715 و 716.
[23]رساله لقاءالله، حسن زاده، ص 192.
[24]مجلّه حوزه، شماره 21، ص 26.
[25]روزنامه ابرار،31 اردیبهشت 1374، شماره 1891، ص8.
[26]میراث ماندگار، ج 1، ص 62.
[27]در آسمان معرفت، ص 428.
[28]گفتگو با علاّمه حسن زاده آملى، روزنامه رسالت، ویژهنامه 31/2/1374.
[29]در آسمان معرفت، ص 430.
[30]نگهبان خطّ ادب، جواد محدّثى، نشریه قم امروز، پیش شماره 7، آذر 1376، ص 1.
[31]یادها و یادگارها، ص 83هزار و یک نکته، ص 621.
[32]ده رساله فارسى، علاّمه حسن زاده آملى، ص 187نامه ها و برنامه ها، ص 131.
[33]گفتگو با آیت الله حسن حسن زاده آملى، رواق نور، ویژه سال امام على(علیه السلام)، ص 4.
[34]یازده رساله فارسى، حسن حسن زاده آملى، ص 163.
[35]جلوه اى از حُسن یار (ضمیمه کتاب مرورى بر آثار و تألیفات علاّمه حسن زاده)، حسن رمضانى، ص 164 و165.
[36]مجموعه مقالات، حسن حسن زاده آملى، ص 86جرعه هاى جانبخش، از نگارنده، ص 159.
[37]ر.ک: انسان در عرف عرفان، مقدمه.
[38]روزنامه رسالت، ویژه بزرگداشت مقام علمى آیت الله حسن زاده آملى، 31/2/1374.
[39]روزنامه ابرار، 31/2/1374، شماره 1891، ص8
[40]مجلّه حوزه، شماره 21، ص 28.
[41]اظهارات حجت الاسلام و المسلمین سیّد عبّاس حسینى قائم مقامى.
[42]هزار و یک کلمه، ج 1، ص 83.
[43]در تدوین فهرست آثار مزبور از منابع ذیل کمک گرفته شده است: 1 - آیت حُسن، ص 365 - 367هزار و یک کلمه، ج 1، ص 337 - 342در آسمان معرفت، ص439منظومه معرفت ص 24 - 29مجله آینه پژوهش، سال اول، شماره 5روزنامه اطلاعات 25/2/1375، شماره 19327 و تذکّرات آیت الله حسن زاده آملى.