شیخ ذبیح الله محلاّتى
متوفّاى: 1366 ش.
عنوان مقاله: مورّخ غیور
نویسنده: مهدى احمدى
تولّد
ذبیح الله، سال 1310 هـ .ق. در خانواده اى مذهبى در شهر محلاّت دیده به جهان گشود. و قلب پدر و مادر خود را غرق در شادى نمود.هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که پدرش را از دست داد و ضربه سنگینى بر روحیه او وارد آمد.([1])
وى در مقدمه اکثر تألیفاتش نسب خود را چنین بیان مى کند:
ذبیح الله بن محمّدعلى بن على اکبر بن اسماعیل بن اتابک عسکرى محلاّتى.
تحصیلات
ذبیح الله دروس مقدّماتى را در شهر خود، محلاّت، آموخت. وى که مشتاق بود تا مراحل بالاتر علمى را بپیماید، در ماه محرّم الحرام سال 1330 هـ .ق. به نجف اشرف مهاجرت نمود و دروس عالیه حوزوى را در محضر آیات عظام آقا میرزا ابراهیم استهباناتى، فیروزآبادى، عبدالحسین رشتى، حسین رشتى و...فراگرفت.
وى از عالمانى چون میرزا حسین نایینى، سیّد ابوالحسن اصفهانى، آقا ضیاءالدّین عراقى، و حاج شیخ محمدجواد بلاغى (متوفّاى 1313 هـ .ش.) بهره هاى فراوان برد.
او دوازده سال در نجف اشرف مشغول تحصیل بود و توانست به پیشرفت هاى قابل ملاحظه اى در علوم حوزوى و مطالعه احادیث و تفاسیر قرآن برسد.([2])
هجرت به سامرّا
پس از آن که میرزاى بزرگ، سیّد محمّدحسن شیرازى در سال (1291 هـ .ق.) به سامرا مهاجرت نمود و در آن جا، حوزه بزرگى تأسیس کرد، جمعى از طلاّب و عالمان دینى که در نجف اشرف بودند به آن جا مهاجرت کردند و بر آبادانى آنجا افزودند.
شیخ ذبیح الله پس از 12 سال تحصیل در نجف اشرف در ماه شعبان سال 1341 هـ .ق. به سامرا مهاجرت نمود و به تحصیل در سطوح عالى و خارج فقه و تدریس در مراحل مقدّماتى پرداخت.
او دروس رجالى، حدیث و درایه را از محضر آیت الله میرزا محمّد عسکرى تهرانى فراگرفت و افتخار دامادى ایشان را نیز یافت.([3])
مدّتى نیز در کاظمین از محضر علاّمه سیّد حسن صدر کاظمینى استفاده کرد.([4])
شیخ ذبیح الله محلاّتى تا سال 1376 هـ .ق. حدود 35 سال در سامرا زندگى کرد. او که محبت زیادى نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)داشت، سال ها در کنار حرم شریف عسکریین(علیهما السلام)زیست و تحصیل و تحقیق کرد.
روزى از طرف کنسول ایران به ایرانیان مقیم سامرا اعلام شد که باید داراى شناسنامه و نام خانوادگى باشند، آقا میرزا محمّد تهرانى و دامادهایش تصمیم گرفتند براى خود نام خانوادگى انتخاب کنند. در این جریان آقاى میرزا محمّد تهرانى به میرزا محمّد شریف عسکرى و آقاى شیخ ذبیح الله محلاّتى به شیخ ذبیح الله مشتاق عسکرى و آقاى میرزا حبیب الله اشتهاردى به میرزا حبیب الله مدرّس عسکرى نامیده شدند و به این ترتیب آن ها افتخار نسبت خود را به امامین عسکریین را در نام خانوادگى آشکار کردند.([5])
بازگشت به تهران
محقّق محلاّتى پس از پایان تحصیلات در سال 1376 هـ .ق. به تهران مراجعت کرد و در مسجد مشیرالدوله واقع در خیابان خاوران اقامه نماز جماعت نمود و به ترویج دین و تبلیغ احکام و نشر معارف و آثار اهل بیت(علیهم السلام) که از وظایف اصلى روحانیون است مشغول شد.([6])
استادان
شیخ ذبیح الله محلاّتى از محضر عالمانى استفاده کرده است که به مختصرى از زندگى آنان اشاره مى شود:
میرزا ابراهیم استهباناتى.
وى به حاج سیّد میرزا آقا استهباناتى معروف بود. و پس از فوت مرحوم سیّد ابوالحسن اصفهانى، از مراجع تقلید نجف اشرف به شمار مى آمد. که بسیارى از مردم فارس از ایشان تقلید مى کردند.
شیخ ذبیح الله محلاّتى در کتاب اختران تابناک مى نویسد:
«وى مردى محقّق، مدقّق، متکلّم (متخصص در علم کلام)، فقیه و دانشمند جامع علم معقول و منقول بود. او در نجف اشرف یکى از معلمین فقه و اصول حقیر بود.
بنده در نجف اشرف رسائل شیخ انصارى را در مسجد هندى نزد او خواندم.
به جان خودم قسم در این مدّتى که من با وى معاشرت داشتم لغزشى از او ندیدم و نشنیدم. وى مردى خوش اخلاق، بخشنده، خوش بیان، کثیرالعلم، با ذکاوت، کشنده نفس، زاهد و از زخارف دنیوى بیزار بود.»([7])
شاگردان زیادى از جمله آیت الله مرعشى نجفى در محضر وى درس خوانده اند.
از تألیفات او حاشیه بر «عروة الوثقى» به چاپ رسیده است. عاقبت پس از عمرى تلاش و کوشش در نجف اشرف از دنیا رفت و در یکى از حجرات صحن مطهّر امیرالمؤمنین(علیه السلام)مدفون گردید.([8])
شیخ حسین رشتى.
وى از عالمان بزرگى بود که در نجف اشرف از درس شیخ مرتضى انصارى و پس از او از محضر شیخ راضى نجفى بهره برد.
وى در سال 1291 هـ .ق. به همراه سیّد مجدد شیرازى به سامرا مهاجرت کرد و از ملازمان و شاگردان او گردید.
پس از پایان تحصیلات به رشت بازگشت و مرجعیّت آن سامان را به عهده گرفت.
او در حدود سال 1310 هـ .ق. در رشت چشم از دنیا فرو بست.([9])
شیخ عبدالحسین رشتى.
عبدالحسین بن عیسى بن یوسف بن على بن عبدالغنى رشتى. وى در سال 1292 هـ .ق. در کربلا به دنیا آمد. در چهارده سالگى با پدرش به رشت آمد و مقدّمات را در شهر خود به پایان برد. سپس براى ادامه تحصیل در دروس سطح به تهران آمد و پس از ده سال تحصیل و تدریس در مدرسه صدر تهران در سال 1323 هـ .ق. به نجف اشرف مهاجرت نمود. و در شمار نزدیکان شیخ محمّدکاظم خراسانى و سیّد محمّدکاظم یزدى و شیخ الشریعه اصفهانى قرار گرفت.
از خدمات او به حوزه بزرگ نجف، مى توان به اصلاح و تنظیم دروس دینى حوزه نجف اشاره کرد.
او آثار و تألیفات زیادى دارد که به نام برخى از آن ها اشاره مى شود:
کشف الاشتباه، البیان فى تفسیر القرآن، تعلیقات فقهیّه در 6 جلد، شرح الکفایه، ثمرات الاصول، القضاء، حاشیه مجمع البیان، موضوع العلم و... .
شیخ عبدالحسین رشتى سه فرزند داشت. 1. حاج شیخ محمّد رشتى از شاگردان برجسته آیت الله سیّد محسن حکیم که در حادثه حکومت بعث عراق اخراج و به مشهد منتقل شد و در همان جا در سال 1394 هـ .ق. فوت نمود.
2. شیخ عبدالرسول رشتى از عالمان رشت و شاگردان میرزا حبیب الله رشتى بود و در سال 1330 هـ .ق. از دنیا رفت.
3. شیخ عبدالله رشتى عالمى جلیل و حکیمى فاضل بود.
شیخ عبدالحسین رشتى پس از عمرى تلاش در راه تقویت حوزه علمیّه و طلاّب در روز سه شنبه 12 جمادى الثانى سال 1373 هـ .ق. در نجف اشرف بدرود حیات گفت و در وادى السلام در مقبره شخصى اش به خاک سپرده شد.([10])
میرزا محمّد عسکرى تهرانى.
او در سال 1281 هـ .ق. در سامرا به دنیا آمد. سال ها به عنوان یکى از مدرّسان عالى مقام در سامرا سکونت داشت. او یکى از شاگردان میرزاى بزرگ و میرزاى کوچک (میرزا محمّدتقى شیرازى) بود.
از ویژگى هاى ایشان این است که وى تربیت شده دامان میرزاى بزرگ بود. پس از وفات آقا رجبعلى تهرانى (پدر آیت الله میرزا محمّد تهرانى) مادرش که بانویى دانشمند و در حسابرسى بسیار آگاه و کاردان و امین بود، عهده دار بخشى از امور دفتر وجوهات میرزاى بزرگ شد. و سرانجام میرزاى بزرگ با او ازدواج نمود. به این ترتیب آقا میرزا محمّد تهرانى که در آن وقت کودک بود، تحت سرپرستى میرزاى بزرگ و جزو تربیت شدگان و شاگردان وى قرار گرفت.
آیت الله میرزا محمّد تهرانى با بانویى علویه به نام سیّده عالیه که دختر یکى از علماى آن عصر به نام سیّد زین العابدین بود، ازدواج کرد و از او صاحب پنج دختر و سه پسر به نام هاى میرزا نجم الدّین شریف عسکرى، میرزا ابوالحسن و میرزا مهدى شد که دو نفر اوّل از علما بودند و هر سه وفات یافته اند.»([11])
میرزا نجم الدّین شریف عسکرى سال ها در سامرا نماز جماعت اقامه مى نمود و چندین سال به فرمان مرحوم سیّد محسن حکیم در «هارونیّه بغداد» به ترویج دین مشغول بود.
علاّمه میرزا محمّد عسکرى از شاگردان مبرّز سیّد محمّد فشارکى و محقّق خراسانى و میرزا محمّدتقى شیرازى بوده و از آن مرحوم اجازه اجتهاد مطلق داشته است.
وى تألیفاتى دارد از جمله:
«مستدرک البحار» در 6 جلد بزرگ، پیرامون اجازات «بحارالانوار» «صحیفة المهدیّه»، که پیرامون ادعیه حضرت ولى عصر (عج) نوشته شده است.([12])
او در سال 1361 هـ .ق. براى زیارت امام رضا(علیه السلام)و حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) به ایران سفر کرد.
عاقبت این مرد عالم که به وى علاّمه مى گفتند در سال 1371 هـ .ق. به رحمت ایزدى پیوست.([13]) علاّمه سیّد مرتضى عسکرى از محقّقان شهیر کشور، فرزند اوست.
سیّد ابوتراب خوانسارى.
شیخ ذبیح الله محلاّتى در اختران تابناک، ضمن معرفى سیّد ابوتراب خوانسارى مى نویسد:
«در نجف اشرف، علم رجال را در مسجد زرگرها نزد او (سیّد ابوتراب خوانسارى) مى خواندم.»
* * *
کسانى که به شرح حال این عالم گرانمایه اشاره کرده اند، نام امام خمینى را در ردیف استادان وى ذکر نکرده اند. امّا خود وى در یکى از نوشته هایش ضمن نقل مطلبى مى گوید: در درس امام خمینى در مسجد اعظم قم حاضر بودم: که نشان مى دهد وى در سخنرانى هاى پرشور امام خمینى در روزهاى آغاز انقلاب اسلامى و جریان پانزدهم خرداد نیز حضور مى یافته است.([14])
اجازه روایى
شیخ ذبیح الله محلاّتى هنگامى که در نجف اشرف به سر مى برد، توانست از آیات عظام: میرزا حسین نایینى و سیّد ابوالحسن اصفهانى، سیّد حسن صدر کاظمى و آقا بزرگ تهرانى اجازه روایى دریافت کند.([15])
همراه انقلاب اسلامى
شیخ ذبیح الله محلاّتى در ایّام انقلاب شکوهمند اسلامى ایران در تهران به سر مى برد، اگر چه از مبارزات و فعّالیت هاى او در این باره اطّلاعاتى در دست نیست و شاید به سبب کهنسالى، توان چنین فعّالیت هایى را نداشته است امّا در آثارش نکات قابل توجّهى به چشم مى خورد که نشانگر خشنودى او از انقلاب ایران و حمایت او از مستضعفان است.
او در آثارش، خصوصاً آثارى که بعد از انقلاب به چاپ رسانیده است ظلم هاى رضا شاه و محمّدرضا شاه را یادآور مى شود و از کشف حجاب و تبعید و توبیخ علماى اسلام به عنوان بزرگترین ستم ها یاد مى کند.
وى پس از یادآورى نامِ وزیران دوران رضا شاه از قبیل: ذکاءالملک، معروف به محمّدعلى فروغى، حسنعلى منصور، دکتر محمّد مصدّق، حسین علاء و... در تشریح کارهاى محمّدرضا شاه مى نویسد:
«این جماعت که هر یک نخست وزیر شدند در مدّت وزارت خود نفعى به ایران نرسانیدند و همه شاگرد آمریکا بودند و شاه آریامهر رئیس شاگردها بود.»
او ضمن انتقاد از شاه مى نویسد:
ـ... وى با دین مقدّس اسلام معارض بود، اگر چه اقرار لسانى داشت، ولى عملاً مخالف بود، مذهب زردتشتى را ترویج مى کرد و او را پیغمبر گرامى ایران مى دانست.»([16])
وى به مبارزات امام در مقابل تاراج نفت توسط آمریکا اشاره مى کند و مى گوید:
«اتّفاقاً حقیر روزى در مسجد اعظم قم که ایشان درس مى گفتند پاى درس حاضر بودم که فرمود: شاه ما را به آمریکا فروخت. ثروت ما را در اختیار یهودى ها قرار داد و کلمات دیگر که فراموش کرده ام. به واسطه این کلمات این مرد بزرگ را به ترکیه تبعید کردند.»([17])
عشق به امام امّت
او که عاشق حقیقت راستین بود هنگامى که شنید امام در سال 1357 ش. پس از سال ها تبعید به ایران باز مى گردد، بى اختیار اشک از چشمانش جارى شد. که نشانگر علاقه زیاد وى به امام بود.([18])
وى در جاى دیگر از زندگى نامه امام به شجاعت ملّت ایران در برابر رژیم پهلوى اشاره مى کند و مى نویسد:
«حقیر که شجاعت و صبر و ثبات ملّت ایران را دیدم به یاد حدیث مروى از موسى بن جعفر(علیهما السلام)افتادم که فرموده: مردى از اهل قم مردم را به سوى خدا دعوت مى کند. قومى با او همراهى کنند مانند پاره هاى آهن و صرصر عاصف و باد مخالف آن ها را نلغزاند. از جنگ با دشمن ملول نمى شوند و ترسى در دل آن ها راه ندارد، بر خدا توکّل دارند و عاقبت از ]آن [متقین است.([19])
ولایت فقیه
شیخ ذبیح الله محلاّتى پس از ذکر تاریخ رأى مردم به جمهورى اسلامى و حکومت ولى فقیه، ضمن تأیید این حکومت، کتاب کوچکى که در برابر مخالفان چاپ شده مى ستاید و متن کامل آن را مى آورد که قسمتى از آن چنین است:
«ولایت فقیه که امتداد ولایت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)است براى ایصال به حقّ و تطهیر زمان و تصحیح جامعه و تهذیب رهبرى، اینک به دست منتخبین امّت در قانون اساسى به تصویب رسیده است. تا عزّت قومى و قدرت معنوى و تشکل معنوى تباه نشود و شعله هاى تشیّع فرو نمیرد و شیعه که جریان اصیل حماسه کلّى اسلام است در برابر امپریالیسم شرق و غرب و صهیونیسم، قدرت تعهد و مقاومت را از دست ندهد و این ولایت براى عزّت قرآن و شکوه قبله و حشمت اسلام و حقوق خلق ها بسى گرانبهاست... .»([20])
ویژگى ها
دلباخته اهل بیت(علیهم السلام)
در پایان کتاب قضاوت هاى حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) اشعار زیبایى در مدح و منقبت اهل بیت(علیهم السلام) آورده است که نشانگر علاقه خاص او به خاندان نبوّت است.
تبلیغ دین
علاوه بر آثار وى ـ که همگى آن ها به نوعى تبلیغ دین مبین اسلام هستند ـ او اهل منبر و سخنرانى نیز بود و مدّتى را که در سامرا به سر مى برد، هر سال ایّام محرّم و صفر به عشق اهل بیت(علیهم السلام) و امام حسین(علیه السلام) به کویت مى رفت و وظیفه خود را در بیان احکام اسلام و شریعت محمّدى انجام مى داد.([21])
ذوق شعرى
وى شاعر نبوده است امّا علاقه بسیارى به شعر داشته است و در بیشتر کتاب هایش به مناسبت موضوع، اشعار زیبایى را آورده است. مثلاً در کتاب «ریاحین الشّریعة» بیش از 10 دیوان را بررسى نموده است و اشعار بسیارى پیرامون حجاب آورده است.
نویسنده اى توانا:
شیخ ذبیح الله محلاّتى که بیشتر به خاطر آثارش شهرت دارد، داراى این ویژگى بود. او تتبّع زیاد را سرلوحه کار خود قرار داده بود، چنانچه با مراجعه به آثار او مشهود است. به عنوان مثال او براى نگارش کتاب «ریاحین الشّریعة» و «فرسان الهیجاء» بیش از 530 عنوان کتاب از منابع شیعه و سنّى را دیده است.
تقواى قلمى نیز یکى از شرایط یک نویسنده خوب است، که این شرط نیز به خوبى در آثار وى دیده مى شود. او حتّى موارد ریز اختلاف بین منابع مختلف را یادآور مى شود. و این وظیفه خود را به خوبى انجام مى دهد.
او براى جذّاب تر شدن آثارش، از حکایات بسیارى (البته مناسب با موضوع مورد بحث)، استفاده کرده است.
تألیفات
شیخ ذبیح الله محلاّتى داراى آثار و تألیفات بسیارى است. چنان که تألیفات وى را بیش از 60 عنوان ذکر کرده اند.
برخى از آثارش که تا کنون به چاپ رسیده بدین شرح است:
1. کشف الغرور او مفاسد السّفور یا وظیفه زنان مؤلّف محترم در این کتاب به شرح آیات نورانى قرآن درباره حجاب و وظایف زنان مى پردازد و 15 آیه شریفه را شرح مى دهد. سپس به شرح احادیث زیادى پیرامون همین موضوع مى پردازد.
در بخش دیگرى از این کتاب به فرهنگ حجاب در امّت هاى قبلى و مذاهب دیگر نیز اشاره مى کند.([22])
وى این کتاب را در سال 1350 هـ .ق. به نگارش درآورد و آماده چاپ نمود. امّا چون در آن زمان امکانات چاپ به وسعت امروز نبود، نسخه اى از آن را به یکى از دوستانش داد تا در ایران به چاپ برساند امّا به هر دلیل چاپ این کتاب تا سال 1354 هـ .ق. به تأخیر افتاد و در شوّال آن سال، کشف حجاب از سوى دولت منحوس پهلوى به اجرا درآمد. لذا مؤلّف از چاپ آن ناامید و مشغول فراهم کردن مقدّمات چاپ کتاب «تاریخ سامرّا» شد.
تا این که در سال 1367 هـ .ق. که براى تبلیغ در ایّام عاشورا به کویت رفته بود، مسأله این کتاب را مطرح کرد. اهالى کویت دست به کار شده و وسائل طبع آن را فراهم آوردند و در سال 1368 هـ .ق. به چاپ رسید.([23])
2. ریاحین الشّریعة، در ترجمه بانوان دانشمند شیعه
آیت الله محلاّتى این کتاب را پس از کتاب «کشف الغرور» به رشته تحریر درآورد.
جلد اوّل و دوم این اثر که مشهورترین کتاب وى در زبان فارسى مى باشد حاوى مطالب بسیار ارزنده اى در خصوص زندگانى دختر گرامى اسلام، حضرت فاطمه(علیها السلام) است. در جلد سوم به زندگى حضرت زینب(علیها السلام) و مادران اهل بیت(علیهم السلام) و دختران آل طه و یاسین پرداخته است و جلد چهارم و پنجم را به زندگى بانوان دانشمند شیعه اختصاص داده است.
وى در این کتاب و کتاب فرسان الهیجاء منابع شیعه و سنّى را کاملاً کاویده است.([24])
البتّه برخى محقّقان، معتقدند تعدادى از زنانى که مرحوم محلاّتى آورده دانشمند یا شیعه نبوده و در این کتاب معرفى شده اند.([25])
این کتاب ارزشمند توسط آقاى ناصر باقرى بیدهندى تصحیح شده و آماده چاپ است.([26])
3. مآثر الکبرا فى تاریخ سامر
این اثر معروف ترین کتاب وى به زبان عربى و جامع ترین کتاب درباره تاریخ سامرا به شمار مى آید.
مؤلّف در جلد اوّل این مجموعه، سابقه سامرا را به زمان سام فرزند نوح(علیه السلام) مى رساند و اشاره مى کند که این شهر در زمان هاروننوسازى و در عصر معتصم بازسازى گردید. وى در ضمن تاریخ سامرا از طایفه هایى که در سامرا مى زیسته اند، نیز به تفصیل سخن مى گوید.
مؤلّف در سال 1350 هـ .ق. از نگارش جلد اوّل «مآثر الکبرا فى تاریخ سامرا» فارغ شد.([27])
جلد دوم به تاریخ برخى از تعمیرات آستان قدس عسکریین(علیهما السلام)، مقبره هاى آل سلماسى و دیگر مقبره ها و کسانى که در سامرا دفن شده اند مى پردازد.
جلد سوم این کتاب مخصوص زندگى و شرایط اجتماعى عصر امام هادى(علیه السلام) است.
سایر جلدهاى این کتاب ـ که 9 جلد مى باشد ـ هنوز به چاپ نرسیده است. به امید آن که هر 12 جلد این اثر نفیس به زیور طبع آراسته گردد تا محقّقان و پژوهشگران از آن فیض برند.
فرزند شیخ ذبیح الله محلاّتى در جلد سوم این مجموعه مى گوید:
«پدرم در تألیف این (کتاب) پانزده سال سعى و تلاش کرده است از 1345 ـ 1360 هـ .ق.([28])
مؤلّف در این کتاب ارزشمند به حوادث تحریم تنباکو و نامه سیّد جمال الدّین اسدآبادى به میرزاى شیرازى پیرامون همین مسأله اشاره مى کند و تاریخ این حادثه عجیب را به تفصیل بیان مى نماید.([29])
4. اختران تابناک یا کشف الکواکب 2 جلد
این کتاب با مقدمه و تصحیح و تلخیص محمّدجواد نجفى به چاپ رسیده است. در مقدمه کتاب مى نویسد:
«... کشف الکواکب در شرح حال مشاهیر آل ابى طالب، انصافاً در موضوع خود بدیع و بى نظیر است.»([30])
این کتاب را که با رنج هاى فراوان به نگارش درآورد، به ترتیب حروف الفباء تنظیم شده است. و امامزادگانى را که معروفند، با لقب آنها یادآور شده. عکس مزار امامزادگان را نیز ضمیمه کرده است. در این مورد بیش از 35 منبع رجالى را تتبّع نموده است.([31])
وى این کتاب را قبل از انقلاب اسلامى به چاپ رسانید.
در جلد دوم این کتاب همانند جلد اوّل به زندگى برخى از علما و امامزادگان پرداخته و امامزادگان شهرستان هاى مختلف ایران را به اختصار معرفى کرده است.
اوّلین شخصیتى که در این کتاب بررسى مى نماید معرفى امام خمینى است، در ابتداى معرفى امام مى نویسد:
«لا یخفى که ترجمه ایشان را در جلد اوّل همین کتاب مرقوم داشتم. چون کتاب را به مطبعه بردم براى طبع آنرا پسندیدند ولى به شرط این که ترجمه مشارالیه را ساقط کنید، چون ما نمى توانیم ترجمه ایشان را درج کنیم که اگر این کار را بنماییم از نشر کتاب جلوگیرى خواهند نمود. ناچار به این شرط کتاب طبع شد. اکنون در این جلد ثانى درج مى نماییم لعل الله یحدث امراً بعد امر.»([32])
5. کشف الغاشیه در زندگانى امّ المؤمنین عایشه این کتاب با تصحیح سیّد هدایت الله مسترحمى به چاپ رسیده است.
این کتاب در سال 1376 ش. تحت عنوان زندگانى عایشه ام المؤمنین، به زیور طبع آراسته گردیده است.([33])
مؤلّف در این کتاب اندیشه هاى نادرست اهل سنّت راجع به عایشه را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد و در مقدمه کتابش مى نویسد:
«چون برادران ما از ابناء سنّت و جماعت در حقّ عایشه غلو کردند، مى گویند عایشه محبوب ترین مردم در نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و حتّى افضل از سیّده نساء فاطمه زهرا(علیها السلام) است و او را راویه چهل هزار حدیث پندارند و کتب و دفاتر فراوان در فضائل و مناقب او نگارش دادند، این حقیر بى بضاعت بر خود لازم دیدم که کشف این غاشیه بنمایم و پرده از روى اوهام بردارم و واقع مطلب را کشف کنم.»([34])
بنا به گفته مؤلّف، این کتاب جلد چهارم (الکلمة التّامة)([35]) به شمار مى آمد، امّا به علّت حجیم شدن آن کتاب بهتر دید که این کتاب را مستقل کند و تحت عنوان «زندگانى عایشه» مطرح سازد.([36])
وى در این کتاب کجروى هاى عایشه در مقابل امام على(علیه السلام) در جنگ جمل را متذکر مى شود. سپس به زندگى عایشه در زمان پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى پردازد و ظلم هاى او نسبت به امام حسن(علیه السلام) را از یاد نمى برد.
6. قضاوت هاى حضرت امیرالمؤمنین
این کتاب که مربوط به قضاوت هاى شگفت حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است، ابتدا به زبان عربى و به نام «الحقّ المبین» در سامرا به چاپ رسید.
وقتى به تهران هجرت کرد، دوستانش اصرار کردند که آن را به فارسى ترجمه کند. وى نیز قبول کرد.
این کتاب به دو بخش اصلى تقسیم شده است. در بخش اوّل به قضاوت هاى حضرت مى پردازد و در بخش دوم سؤال هاى دشوارى که از امام پرسیده شده، با پاسخ حضرت مى آورد.
مؤلّف در پایان این کتاب، اشعار زیبایى درباره عظمت اهل بیت(علیهم السلام) آورده که قابل توجّه است. به پاس تتبّع وى براى جمع آورى مطالب این کتاب([37]) و نیز حسن انتخاب او یک مورد از انتخاب هاى ارزنده وى به خوانندگان گرامى تقدیم مى شود:
«کتاب عجائب احکام امیرالمؤمنین از اصبغ بن نباته روایت کند که «ابن کوّا» عرض کرد یا امیرالمؤمنین به من خبر بده از کسى که در شب و روز روشن است و از کسى که در شب و روز کور است و از کسى که در شب کور و در روز روشن است و از کسى که در شب روشن است و در روز کور است. حضرت فرمود واگذار! چیزى را که تو را نفع نمى دهد و از چیزى سؤال کن که تو را نفع مى دهد امّا آن که در شب و روز هر دو بینا است آن مردى است که به رسولان گذشته ایمان آورده است و کتب آن ها را تصدیق کرده.
و چون زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را درک کرده به او نیز ایمان آورده این چنین مردى در شب و روز بینا است.
و امّا آن که در شب و روز نابینا است، مردى است که نه به پیغمبران گذشته ایمان دارد و نه به رسول خدا ایمان آورده است. چنین شخصى در شب و روز هر دو نابینا است.
و امّا آن که در شب نابینا است و در روز بینا است، مردى است که ایمان به پیغمبران گذشته نیاورده ولى چون رسول خدا مبعوث شده به او ایمان آورده و از کورى ضلالت، بینا شده است این مرد در شب نابینا و در روز بینا است.
و امّا آن که در شب بینا است و در روز نابینا است مردى است که ایمان به پیغمبران گذشته آورده و کتب ایشان را تصدیق کرده ولى به رسول خدا پس از درک حضور مبارکش ایمان نیاورده، چنین کسى در شب بینا و در روز نابینا است.([38])
این کتاب بارها به چاپ رسیده است.
8. قلائد النّحور فى وقایع الایّام و الشّهور، رجب ـ شعبان.
این کتاب نتیجه 30 سال مطالعه متفرق در مناسبت ها و تاریخ است که شیخ ذبیح الله محلاّتى در دوران پیرى، آن متفرقات را جمع آورى و تدوین نمود و تحت عنوان فوق به چاپ رسانید.
او در این کتاب مناسبت هر روز از دو ماه رجب و شعبان را بررسى مى کند و نکات ارزشمندى پیرامون حوادث اتّفاق افتاده مى نگارد.
تقواى او در این اثرش نیز موج مى زند و به دقّت منابع و مآخذ را با ذکر جزئیات بررسى مى نماید.([39])
9. فرسان الهیج
این کتاب ارزشمند تحقیق مختصرى از زندگانى اصحاب امام حسین(علیه السلام) و حوادث کربلا به رشته تحریر درآمده است. وى این کتاب را طبق حروف الفباء تنظیم کرده و دسترسى به مطالب را بسیار آسان نموده است.
در پایان کتاب به قیام مختار و سرانجام قاتلین سیّدالشهدا(علیه السلام) مى پردازد.([40])([41])
10. کشف الاشتباه در کجروى هاى اصحاب خانقاه.
11. السّیوف البارقه او تنبیه اصحاب الخرقه
وى در مقدمه کتاب خود یادآور مى شود که کتاب کشف الاشتباه در کجروى هاى اصحاب خانقاه مورد توجّه صوفى ها قرار گرفته و فریاد اعتراض آن ها بلند شده است.
مؤلّف براى این که مشخص کند او تنها کسى نیست که علیه صوفیه قلم به دست مى گیرد، نام 124 کتاب را که علیه صوفیه از جانب عالمان بزرگ شیعه تألیف شده ذکر مى کند.
مؤلّف در این کتاب احوال اشخاصى که به تصوّف متّهم هستند را بررسى و برخى را تبرئه و تصوّف برخى را اثبات مى کند.([42])
12. کشف حقیقت مشتمل بر فتاواى اهل سنّت.
13. کشف المُغَیِّبات مشتمل بر اخبار غیبة.
14. کشف البنیان در جنایات عثمان.
15. کشف العثار یا کانون فساد الى ساحل نجات.
16. کشف التّهمة.
17. لطایف الحکایات.
18. قرة العین در حقوق والدّین.
19. مطلوب الرّغائب در احکام ریش و شارب.
20. نارالله الموقدة.
آثار مخطوط:
آثار شیخ ذبیح الله محلاّتى که هنوز به چاپ نرسیده نیز بسیار است که برخى از آنان به شرح ذیل است:
1. کلمه تامّه در 5 جلد.
2. خیر الکلام در ردّ کسروى در 2 جلد.
3. کشف الامثال در قرآن مجید.
4. صندوق النّفایس.
5. کشف الخفاء عن تذکرة الاولیاء.
6. کشف اکاذیب العامة.
7. شرافة الاسخیاء.
8. کشف المنافع در خصوص حیوانات.
9. دوازده ماه در 8 جلد.([43])
و ده ها کتاب دیگر.
وفات
آیت الله شیخ ذبیح الله محلاّتى پس از عمرى تألیف، تحقیق، تدریس و تلاش در 96 سالگى در سال 1406 هـ .ق. مطابق با 1366ش. دنیا را وداع گفت و به جوار رحمت حقّ پیوست.
پیکر پاک او پس از تشییع در جوار امامزادگان عزیز شهر رى نزدیک مقبره ابوالفتوح در صحن امامزاده حمزه و کنار دوست و همکارش، مرحوم حاج شیخ جعفر خندق آبادى به خاک سپرده شد.([44])
حشره الله مع اولیائه.
[1]. اختران تابناک یا کشف الکواکب، ذبیحالله محلاّتى، ص 2 قبل از فهرست.
[2]. همان سیماى سامرا، محمّد صحتى سردرودى، ص 195.
[3]. اختران فروزان رى و تهران، ص 197.
[4]. همان تذکرة المقابر، محمّد شریف رازى، نشر مکتبة الزهراء، قم، ص 197.
[5]. ستارگان حرم، ج 7، ص 139.
[6]. اختران فروزان رى و طهران، ص 197 ـ 199.
[7]. اختران تابناک یا کشف الکواکب، ج 1، ص 13 و 14.
[8]. گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، انتشارات اسلامیه، چاپ 1355 ش.، ج 3، ص 117 و 118.
[9]. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانى، دارالمرتضى للنشر، مشهد، چاپ دوم سال 1404 هـ.ق.، ج 2، ص 500.
[10]. مع علماء النجف، سیّد محمّد غروى، منشورات دارالثقلین، لبنان، بیروت، چاپ اوّل 1420 هـ.ق. ج 2، ص 221 گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 178.
[11]. ستارگان حرم، ج 7، ص 138 و 139.
[12]. گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 262.
[13]. ستارگان حرم، ج 7، ص 138.
[14]. اختران تابناک یا کشف الکواکب، ج 2، ص 12.
[15]. همان، ص 2 قبل از فهرست.
[16]. اختران تابناک یا کشف الکواکب، ج 2، ص 5.
[17]. همان، ج 2، ص 12.
[18]. همان، ص 14.
[19]. همان، ص 20.
[20]. اختران تابناک، ص 20.
[21]. کشف الغرور او مفاسد السفور، ص ب.
[22]. کشف الغرور او مفاسد السّفور یا وظیفه زنان، ذبیحالله محلاّتى، چاپخانه شرکت سهامى طبع کتاب، اردیبهشت 1328 ش. و جمادىالاخر سال 1368 ق.
[23]. همان، ص ب.
[24]. ریاحین الشّریعة در ترجمه بانوان دانشمند شیعه، ذبیحالله محلاّتى، دارالکتب الاسلامى، چاپ پنچم، سال 1368.
[25]. ر.ک: اعلام النّساء المؤمنات، محمّد حسّون و امّعلى مشکور، چاپ اوّل، 1411 هـ.ق. انتشارات اسوه، ص 13.
[26]. نرمافزارى نیز به نام «ریاحین الشّریعة» که محتوى هر پنج جلد کتاب ریاحین الشّریعة مىباشد و بیش از 140 ساعت سخنرانى پیرامون مسائل مربوط به زنان و حقوق آنان و آداب همسردارى و... به همراه قطعاتى فیلم توسط شرکت نرمافزارى «گنجینه معرفت» تولید شده است.
[27]. دائرة المعارف تشیّع، ج 4، ص 36.
[28]. سیماى سامرا (سیناى سه موسى) محمّد صحتى سردرودى، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اوّل، 1374، ص 195 مآثر الکبرا فى تاریخ سامرا، ج 3، ص 349.
[29]. موسوعة العتبات المقدسه، قسم سامرا، ج 12، جعفر خلیلى، مؤسسه اعلمى للمطبوعات، بیروت، لبنان، ص 145.
[30]. اختران تابناک یا کشف الکواکب، انتشارات کتابفروشى اسلامیه، 1349ش.، ص 2.
[31]. همان.
[32]. همان، ج 2، انتشارات کتابفروشى اسلامیه، سال 1361.
[33]. زندگانى عایشه امالمؤمنین، انتشارات اسلام، ص 347.
[34]. زندگانى عایشه امالمؤمنین، ذبیحالله محلاّتى، انتشارات اسلام، ص 3.
[35]. هنوز چاپ نشده است.
[36]. همان.
[37]. قضاوتهاى حضرت امیرالمؤمنین، ذبیحالله محلاّتى، کتابخانه ارشاد، چاپ چهارم.
[38]. قضاوتهاى حضرت امیرالمؤمنین، ص 290.
[39]. قلائد النّحور فى وقایع الایام و الشهور، رجب ـ شعبان، انتشارات کتابفروشى اسلامیه، تهران. ص 2.
[40]. فرسان الهیجاء ذبیحالله محلاّتى، مرکز نشر کتاب تهران، چاپ دوم، 1390 هـ.ق.
[41]. اخیراً نرمافزارى تحت عنوان جامع المقاتل که شامل متن کتابهایى که مربوط به حادثه عاشورا است تولید شده است. در این نرمافزار متن کتابهایى چون روضة الشهداء، فرهنگ عاشورا و... و همچنین کتاب فرسان الهیجاء تألیف شیخ ذبیحالله محلاّتى آمده است. علاوه بر موارد فوق 4 ساعت فیلم از عزادارىهاى سالار شهیدان ضمیمه این نرمافزار است. این نرمافزار توسط شرکت گنجینه معرفت تولید شده است.
[42]. السّیوف البارقه او تنبیه اصحاب الخرقه، بازار بینالحرمین، تهران.
[43]. اختران تابناک یا کشف الکواکب، ج 1، ص 2 قبل از فهرست تاریخ سامرا، ص 195.
[44]. اختران فروزان رى و تهران، ص 197 ـ 199.