شهید آیت الله دکتر مفتح
شهادت : 27 / 9 / 1358 ش.
عنوان مقاله: تکبیر وحدت
نویسنده: غلامرضا گلى زواره
اشاره
شهید آیت الله دکتر مفتح در زمره عالمانى است که عمر شریف خویش را در راه احیاى معارف اسلامى و نشر فرهنگ اهل بیت به کار گرفته و در سنگرهاى گوناگون به ستیز با جهل و تباهى و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضیلت براى آنکه دانشگاه را از تهاجم فرهنگى استعمار و علفهاى هرز طاغوتى نجات دهد چشمه هایى از ارزشهاى والاى دینى را در این کانون اندیشه، جارى ساخت و در عصرى که نغمه جدایى دین از دانش ساز گردیده بود و شب پرستان کوردل با تبلیغات نفاق افکنانه خویش بذر تنافر و ضدیت بین حوزه و دانشگاه مى پاشیدند نامبرده این دو کانون را به هم پیوند داد و فرهنگ حاکم بر دانشگاه را که ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهاى دینى را بر فضاى آن حاکم نمود و به مصداق «زکاة العلم نشره» جرعه هایى از اندیشه هایى را که در حوزه آموخته بود به کام دانشجویان شیفته فضیلت سرازیر نمود. این نوشتار گذرى دارد بر زندگى و آثار آن شهید دانشمند.
از ولادت تا تحصیل
روحانى فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود که در نهایت اخلاص و صداقت روزگار مى گذراند و چون وى در ادبیات عرب و فارسى تبحر داشت اشعار زیادى در مدح و منقبت و رثاى اهل بیت سروده که ضمن زیبایى هاى لفظى از مضامین عالى و تاریخ صحیح ائمه و احادیث معتبر سرچشمه گرفته بود. وى علاوه بر سخنورى و وعظ در حوزه علمیه همدان به تدریس مشغول بود. در سال 1307 ش. در خانه چنین ادیب فاضل و وارسته فرزندى دیده به جهان گشود که او را محمّد نامیدند. دانش طلبى در سایه معنویت و تربیت و در پرتو فضیلت از همان دوران صباوت، حلاوت جان این کودک گردید.
او روى آوردن به علم و آراسته گردیدن به صفاتى پسندیده را از پدرى عالم و مادرى نیکو سرشت در کلاس باصفاى خانواده آموخت، از هفت سالگى پایش به مدرسه گشوده شد و در زمینه ادبیات از پدر ادیب و شاعر خویش بهره مند گردید شهید مفتح پس از فراگیرى مقدمات علوم عربى، فقه و بخشى از منطق نزد پدر و اساتید وقت حوزه همدان به سال 1322ش. به آشیانه اهل بیت - قم مقّدس - مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجره اى محقر و نمناک اقامت گزید و همچون دیگر جویندگان معارف دینى با جدیت و اهتمامى در خور اهمیت به کسب علوم و مکارم پرداخت.
ذوق سرشار و استعداد عالى به همراه کوشش پرجوش و وجود اساتید برجسته سبب آن گردید تا مفتح به صورت شگفت انگیز و شایان توجهى دروس حوزه از جمله رسائل، مکاسب و کفایه را طى سالهاى 1324 - 1322 ش. فراگیرد و خود در زمره اساتید حوزه علمیه قم قلمداد گردد.
ایشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالى ترین سطح نزد، رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى(ره) فراگرفت. مرحوم مفتـح عـلاوه بر روابط شـاگردى و اسـتادى، با امـام پیوندى صـمیمانه داشت و آن روح قـدسى به ایشان علاقه و عنایت داشتند و در مدتى که امام امت در نجف به سر مى بردند وى به طـریقى با رهـبر و اسـوه خویش ارتباط برقرار کرد. پیامى که حضرت امام به مناسبت شهادت این دانشور ارزشمند صادر نمودند مبین این رابطه است.([1])
دکتر مفتح در آن اختناق خطرناک رژیم ستم شاهى چه در برنامه هاى علمى و پژوهشى و چه جلسات سخنرانى و تلاشهاى تبلیغى اصرار و ابرام داشت که نام امام خمینى(قدس سره) مطرح شود و در مسجد قباى تهران صریحاً و بدون هیچگونه واهمه اى در سالهاى قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جارى مى ساخت. مرحوم مصطفى زمانى نوشته است که نه تنها مفتح خود چنین روش را بکار مى بست بلکه در انجمن اسلام شناسى اعضاء را تقویت مى کرد تا با کمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقویت کنند. بلکه نامش را هم در کتابها بیاورند.([2])
دکتر مفتح بخشى از کتاب رسائل شیخ انصارى را نزد آیت الله مجاهد تبریزى و دروس خارج خصوصاً بخشى از اصول را در محضر آیت الله العظمى بروجردى(ره) فراگرفت. همچنین در فلسفه و حکمت نزد فیلسوف جلیل القدر امّا مجهول القدر علامه طباطبائى تلمّذ نمود مدتى از محضر فقیه اهل بیت(علیهم السلام)آیت الله العظمى سید محمد رضا گلپایگانى(ره) و آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) استفاده کرد. بخشى از دروس فلسفه و عرفان را نزد آیت الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعى اصفهانى آموخت آیت الله سید محمد حجت پرتوى از اندیشه هاى فقهى خود را به این شاگرد وارسته انتقال داد. دکتر مفتح به موازات علوم حوزوى تحصیلات دانشگاهى را پى گرفت و به دریافت مدرک دکترا در رشته الهیات و معارف اسلامى نائل آمد. در فقه نیز آنچنان تبحرى بدست آورد که عنوان باصلابت اجتهاد را برازنده خویش ساخت. پایان نامه تحصیلى وى در مقطع دکترا با عنوان حکمت الهى در نهج البلاغه بدلیل ژرفایى مطالب و عمق مفاهیم با درجه بسیار خوب مورد قبول دانشگاه واقع شد.([3])
پرتو اندیشه
دکتر مفتح پس از درک محضر اساتید وقت حوزه و کسب معارف اسلامى در سطوح عالى بعد از اندک مدتى خود به تدریس کتاب منظومه حاج ملا هادى سبزوارى پرداخت و در شرح و توضیح این اثر مطالبى را تحت عنوان «روش اندیشه» به رشته تحریر درآورد که در حوزه اشتهار یافت.([4])
وى از ابتداى تدریس در دبیرستان دین و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث دینى و سیاسى و اجتماعى پرداخت و با همکارى شهید مظلوم دکتر بهشتى و حضرت آیت الله خامنه اى به مناسبت تقویت پیوند دانش آموزان، فرهنگیان و دانشجویان با روحانیون اقدام به تأسیس کانون اسلامى دانش آموزان و فرهنگیان در قم نمود. این کانون اولین مجتمع اسلامى زنده بود که در آن گروههاى مختلف جمع مى شدند و جلوه اى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه بر محور اسلام عزیز و بینش پرجوشش اسلامى.([5])
دبیرستان دین و دانش پایگاه مهمى براى تلفیق دین و سیاست و نیز مرکزى براى انس دین و دانش بود تا از این رهگذر نسل جوان با معارف دینى آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط یابند و وحدت میان روحانیت و اقشار فرهنگى تحقق یابد.
به لحاظ مقبولیت و محبوبیتى که شهید مفتح بین طلاب و دانش آموزان کسب کرده بود ساواک جهنمى با آن تشکیلات عریض و طویل به وحشت افتاد و براى خنثى کردن فعالیت هاى وى به کیدى ضعیف دست زد و شهید مفتح را به سال 1347 از آموزش و پرورش اخراج و به نواحى بد آب و هواى جنوبى تبعید نمود.در سال 1348 که زمان تبعید آن شهید بزرگوار به سر رسید و باید به قم باز مى گشت از ورود نامبرده به این شهر مقدس جلوگیرى کردند و او را ناگزیر به اقامت در تهران نمودند.([6])
شهید مفتح عقیده داشت براى تحول در اندیشه هاى مردم لازم است که آنان را از درّه نادانى به قله آگاهى رسانید. به عقیده وى هر مسلمان علاقمند و وظیفه شناس باید در دو جبهه مبارزه کند در یک جبهه با دشمنان اسلام و در جبهه اى دیگر با جهل و خرافه پرستى، وى با اینکه یکى از برجسته ترین اساتید حوزه و دانشگاه بود و در این دو پایگاه حساس و نیز در دبیرستانهاى قم به تدریس مشغول بود به منظور آگاهى دادن به توده مردم و بیدار کردن و به حرکت درآوردن آنان تلاشهاى وسیع داشت و به هیچ عنوان برنامه هاى تبلیغى خود را رها نمى کرد خصوصاً در ایام ماه مبارک رمضان، محرم و صفر در نقاط مختلف کشور این فعالیت او مضاعف مى گشت در ایام تبعید که در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.
دکتر مفتح مسافرتهاى تبلیغى خود را به منبرهاى افشاگرانه و روشنفکرانه تبدیل ساخته بود و سخنانش بدلیل آنکه تأثیر عمیق و وسیعى در اذهان و افکار مردم داشت و براى دستگاه سفاک پهلوى خطر آفرین بود، بارها از سوى ساواک بازداشت گردید و سخنرانى هایش تعطیل مى شد. وى در شهرهاى مختلفى از جمله آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، اصفهان، یزد، شیراز، کرمان، بندرعباس، زاهدان، همدان، کرمانشاه، سارى، بابل، املش، آمل، چالوس، مشهد و... تلاشهاى تبلیغى وسیعى داشت.
از تلاشهاى دیگر این شهید والا مقام مى توان تأسیس جلسات علمى اسلام شناسى را نام برد. این مجمع فعالیت وسیعى را به منظور شناساندن چهره اصلى اسلام شروع کرد و طى آن فضلا و نویسندگان حوزه علمیه آثارى را که در زمینه هاى گوناگون اسلام شناسى نوشته بودند مطرح کرده و پس از نقد و اصلاحهاى مورد لزوم با مقدمه اى که دکتر مفتح بر آنها مى نوشت به چاپ رسانده و در اختیار عموم مشتاقان اندیشه هاى ناب اسلامى قرار مى دادند. از آنجا که ساواک به نقش مؤثر این مجمع در شناساندن اسلام و معرفى حقایق تشیع پى برده بود به تعطیل کردن آن اقدام کرد و تنها این مجمع توانست به تألیف و یا ترجمه سیزده جلد کتاب اقدام کند.([7])
دکتر مفتح با همکارى شهید بهشتى فعالیت تحقیقى دیگرى را در قم آغاز کرد و با ترتیب دادن جلسات سخنرانى در مسجد رضوى قم از اساتیدى چون شهید مطهرى خواست تا در این برنامه شرکت کرده و به حاضران رهنمود بدهند که شهید مظلوم دکتر بهشتى ضمن مصاحبه اى به این تلاش تحقیقى اشاره کرده است([8]) در این جلسات تحقیقى آیت الله محمد رضا مهدوى کنى و آیت الله سید عبدالکریم موسوى اردبیلى شرکت داشتند وبا استفاده از منابع اصیل اسلامى به تحقیقات ارزنده و عمیقى دست زده بودند که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى بدان سبب که هر یک از این افراد در مشاغل عالى مشغول کار بودند، فرصت استمرار این کار پیش نیامد.
آثار و تألیفات
با وجود آنکه دکتر مفتح در سنگرهاى متفاوت مشغول مبارزه با رژیم شاه بود و در سطح حوزه و دانشگاه و دبیرستان تدریس مى نمود، از انجام کارهاى پژوهشى و تألیفات غافل نبود و نگاشته هاى ارزشمندى بصورت تألیف و ترجمه از ایشان به یادگار مانده است که عبارتند از:
1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان: جلد اول و دوم این تفسیر به قلم استاد مفتح با همکارى حضرت آیت الله حسین نورى ترجمه شده است ولى جلد سوّم را که دکتر مفتح به تنهایى به فارسى برگردانده است، سایر مجلدات این تفسیر را دیگر دانشمندان حوزه، ترجمه نموده اند.
2 - حاشیه بر اسفار ملاصدرا: این حاشیه را دکتر مفتح در زمان تحصیل و تدریس خود بر کتاب اسفارِ ملاصدرا نوشت و چنین کارى مبین عمق دید و ژرفاى اندیشه آن استاد در عرصه حکمت و فلسفه مى باشد.
3 - روش اندیشه: این کتاب را دکتر مفتح به سال 1336 ش. در علم منطق نوشته است که به عنوان یکى از منابع درسى در حوزه و دانشگاه از آن استفاده مى شود. علامه طباطبائى (ره) بر این کتاب مقدمه نوشته است و دقت نظر، اصابت فکر، وفاى بیان و سهولت لفظ مؤلف را ستوده است.
4 - حکمت الهى و نهج البلاغه: اثر یاد شده پایان نامه تحصیلى دوره دکتراى شهید مفتح است و ضمن آنکه از ژرف نگرى و وسعت مبانى برخوردار است، مطالب آن براى عموم مردم قابل استفاده مى باشد. این کتاب داراى پیش گفتارى نسبتاً مفصل، مقدمه و سه بخش است.
5 - آیات اصول اعتقادى قرآن: این کتاب شامل چند بخش است که بخش اول پژوهشهاى استاد مفتح را در خصوص مباحث اعتقادى شیعه با تکیه بر آیات قرآن در بر مى گیرد.
6 - نقش دانشمندان اسلام در پیشرفت علوم: این نوشتار 60 صفحه اى مجموعه مقالات دکتر مفتح است که در سال چهارم مجله مکتب اسلام به تدریج انتشار یافته است. که هشت مقاله را در بر مى گیرد.
7 - ویژگیهاى زعامت و رهبرى: در این اثر مقالات و سخنرانى هاى این شهید بزرگوار در خصوص زعامت و رهبرى و مباحث حکومت اسلامى گردآورى شده است.
8 - مقالات: در مجلاتى چون مکتب اسلام، خصوصاً مکتب تشیع و نیز مجله معارف جعفرى شهید مفتح مقالاتى را در خصوص معارف اسلامى و معرفى مذهب حقّه تشیع نوشته است که یکى از این مقالات ارزشمند مطلبى است تحت عنوان «مکتب اخلاقى امام صادق(علیه السلام)» که در پنجمین نشریه سالانه مکتب تشیع در خرداد 1342 ش. درج گردید.
9 - مقدمه نویسى بر آثار دیگران: از دیگر کوششهاى فکرى دکتر مفتح نوشتن مقدمه بر آثار نویسندگان جوان حوزه است که از مجمع علمى اسلام شناسى - که خود مسئولیت آن را به عهده داشت - شروع شد و تا چند سال بعد استمرار یافت. مجموعه این نوشته هاى ارزشمند اگر در جایى تدوین گردد خود کتابى مستقل و در عین حال سودمند را تشکیل خواهد داد. گزیده اى از این مقدمه نویسى ها در کتابى تحت عنوان افکار استاد شهید دکتر مفتح آمده است.
آذرخشى در کویر ستم
شهید مفتح علاوه بر آنکه اندیشه هاى علمى خود را در محضر مبارک حضرت امام خمینى (قدس سره) صفا داد در پرتو افکار تابناک امام راحل، ستیز با ستم و نفى هرگونه سلطه را از مهم ترین برنامه هاى خود قرار داد و سخنرانى ها، مقاله ها و در جلسات درسى افراد را نسبت به فجایع جهان اسلام که ارمغان استعمار است آگاه مى نمود و فساد و تباهى استبداد را افشاء مى کرد از این جهت وى را از سخنرانى کردن و هرگونه تبلیغ مذهبى منع کردند چنانچه آن شهید در سخنرانى ماه مبارک رمضان در سال 1357 به این وضع اشاره کرده است.
با این حال این دانشمند مبارز آرام نمى گیرد و وقتى که از سوى رژیم به سنتهاى اسلامى توهین مى شود فریاد مى زند و مى گوید اگر به افکار اسلامى ما جسارت کرد. ما آرام نمى توانیم بگیریم، اگر به احساسات مذهبى ما احترام قائل نشدید ملت ایران آرام نخواهد شد.([9]) و وقتى با خبر شد که رژیم منحوس پهلوى تاریخ رسمى کشور را تغییر داده است چون آتشفشانى خروشید و گفت:
«چطور ایرانى باید تاریخ پرافتخار هجرت رسول الله(صلى الله علیه وآله) را، یعنى تاریخ اسلام، افتخار انسانها، افتخار ایران، نجات دهنده ایران را کنار بگذارد. یا رسول الله(صلى الله علیه وآله) ما از روى تو شرمنده ایم. لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشیع حضرت آیت الله العظمى امام خمینى به ملت ایران هشدار مى دهند که به کار بردن این تاریخ حرام است.»([10])
شهید مفتح در سالهاى حدود 1340 ش. که همزمان با آغاز قیام امت اسلامى است اغلب به شهرهاى استان خوزستان مى رفت و به دستور امام خمینى (قدس سره) به فعالیت هاى تبلیغى و افشاگرى جنایات رژیم شاه مى پرداخت و وقتى که ساواک وى را به نقاط بد آب و هوا تبعید نمود و از ورودش به قم جلوگیرى به عمل آورد. دکتر مفتح به منظور گشودن سنگرى براى ستیز با رژیم شاه به شوق همکارى با شهید مطهرى در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.
آن شهید بنا به دعوت مؤمنان و اهالى مسجد «الجواد» در این مکان مقدس به ایراد سخنرانى و انعقاد جلسات تفسیر پرداخت و از این طریق به روشنگرى و ارتباط بیشتر بین دانشجویان و اقشار روحانى همت گمارد و در سال 1352 ش. براى تجمع و تشکل نیروهاى مسلمان امامت مسجد «جاوید» تهران را پذیرفت و در این مکان مبارک هسته مقاومتى تشکیل داد و طى برنامه هاى منظم و جهت دارى از سخنران متعهد و مبارزى همچون شهید مطهرى دعوت بعمل آورد تا در این مکان حاضرین را با حقایق اسلامى آشنا کند.
.سرانجام در سوم آذر 1353 ش. پس از سخنرانى یار و همرزم شهید مفتح - آیت الله خامنه اى - و با هجوم ساواک مسجد «جاوید» تعطیل و دکتر مفتح و مقام معظم رهبرى پس از دستگیرى در زندان تحت شکنجه هاى سختى قرار گرفتند و دیگر ساواک به مفتح اجازه فعالیت در آن مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادى وى از زندان نگذشته بود که ایشان در سال 1355 امامت مسجد قبا را پذیرفت که چون مسجد قباى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)محراب و میعادگاه تشنگان حق و فضیلت گردید.
در سال 1356 ش. شهید مفتح اعلام کرد نماز عید فطر را در زمینهاى قیطریه خواهند خواند که این حرکت با وجود برق سلاحها و ماشینهاى مسلح ارتش شاهنشاهى با استقبال جمعیت نمازگزار مواجه شد و شهید مفتح در خطبه هاى نماز به افشاگرى علیه طاغوت و استکبار و صهیونیست ها پرداخت و نام مبارک حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعیت مسلمان بر زبان جارى ساخت و بر اطاعت از فرامنیش تأکید کرد. از این تاریخ تا رمضان سال 1357 ش. فعالیت هاى مسجد قبا در قالب سخنرانى هاى پرشور در کلاسهاى پرمحتوا ادامه داشت. در صبح روز عید فطر (دوشنبه 13/6/57) در حالى که جمعیتى انبوه با مفتح همصدا بودند و فریاد فرح زاى الله اکبر سر مى دادند به سوى قیطریه حرکت کردند. پس از مراسم نماز عید فطر مردم مسلمان با برنامه ریزى شهید مفتح از زمینهاى قیطریه شروع به راهپیمایى کردند که شکوه آن شگفتى ناظران را برانگیخت. در این تظاهرات سرنوشت ساز که از ساعت شش بامداد آغاز و تا نیمه شب ادامه داشت صفهاى چند کیلومترى جمعیت طول و عرض چندین خیابان را احاطه کرده بودند.
در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى و ورود رهبر انقلاب به کشور ایران با سازماندهى و تدبیر خردمندانه شهید مفتح کمیته استقبال از امام براى این نمایش باشکوه مهیا گردید. آمارها جمعیت استقبال کننده را بین 5 تا 6 میلیون نفر گفته اند که بخش مهمى از نظم دادن به چنین حرکت با شکوهى به عهده شهید دکتر مفتح بود و ایشان در سخنان پرشورى که در سیزدهم بهمن 1357 ش. ایراد نموده است به این حرکت با شوکت و عظمت اشاراتى جالب دارد.([11])
در سنگر دانشگاه
حکمت الهى چنین مقدر کرده بود که شهید مطهرى و دکتر مفتح که از شخصیتهاى برجسته حوزه علمیه بودند به دانشگاه رفته و در دلها، انگیزه ها و هدفهاى دو قشر دانشگاهى و روحانى وحدت ایجاد کنند و یکى از بلندترین آرزوهاى امام یعنى پیوند این دو قشر را عملى سازند. شهید مفتح اقدام عملى در راه رسیدن به چنین وحدتى را تغییر نظام آموزشى دانشگاه مى دانست و عقیده داشت دانشگاهى که هدف آن پرورش انسانهاى دانشمند، دیندار، متعهد و نیکوکار است باید علم و تخصص خود را در راه اعتلاى کشور و تأمین سعادت مردم به کار گیرد و در طریق استقلال، عزت و عظمت کشور از خود اهتمامى توأم با صداقت و جدیت به خرج دهند.
در برنامه چنین دانشگاهى باید عرصه بحث و تحقیق، علم و عمل توأم با اخلاص مهیا گردد. و به عقیده وى انس حوزه و دانشگاه با یکدیگر در رسیدن به چنین حالتى تأثیر به سزایى دارد. آن شهید ضمن پیگیرى به وجود آوردن چنین تحولى در دانشگاه از نظر خط فکرى در زمینه مسائل عقیدتى با خطوط التقاطى سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهکهایى که تفکر انحرافى داشتند لحظه اى آرام نمى گرفت و در مواردى با آنان درگیر مى شد و به سبب همین موضع گیرى صریح بود که به ترور وى اقدام کردند.
شهادت
در صبح روز 27 آذر 1358 ش. در جلو دانشگاه الهیات تهران مارقین انقلاب یعنى گروه منحرف فرقان آن متفکر وارسته را هدف چندین گلوله قرار دادند. آرى جهاد آن شهید در عرصه اندیشه آن جاهلان از خدا بى خبر را از میدان بدر کرده بود و راهى جز این ندیدند که قلمهاى شکسته و فرسوده خود را بر زمین نهاده و گلوله برگیرند و مقر آن اندیشمند افشاگر را نشانه گیرند. آنان بزرگ مردى را ترور کردند که اسلحه اى جز قلم و سخن نداشت و کسى را به شهادت رساندند که کشتنش جز موج خشم آگین و نفرت و انزجار امت مسلمان نتیجه اى نداشت و اگر بدن پاکش در خاک و خون طپید، فکرش بیشتر تجلى نمود و از برکت خونش تحرکى تازه در اندیشه و باورهاى امّت اسلام به وجود آمد.
[1] - مصاحبه با آیت الله دکتر بهشتى، ویژه نامه شهیدان، روزنامه جمهورى اسلامى، 27 آذر 1359 - ص12.
[2] - افکار استاد شهید دکتر محمدمفتح، جمعى از نویسندگان، ص10 - 9.
[3] - فرازهایى از زندگى شهید دکتر مفتح، ص5.
[4] - مجله اعتصام، شماره 32، ص261.
[5] - فرازهایى از زندگى شهید دکتر مفتح، ص6 - 5.
[6] - آیات اصول اعتقادى قرآن، شهید مفتح، ص55.
[7] - افکار شهید مفتح، ص9.
[8] - ویژه نامه شهیدان، روزنامه جمهورى اسلامى، 27 آذر 1359.
[9] - ویژگیهاى زعامت و رهبرى، دکتر مفتح، ص36.
[10] - برگرفته از سخنرانى شهید مفتح در دوران طاغوت تحت عنوان «ایجاد وحدت در امت اسلام»، پیام انقلاب شماره 177.
[11] - اقتباس از کتاب ویژگیهاى زعامت و رهبرى، ص70 - 65.