ابن ادریس محمد حلی
(543 ـ 598 هـ .ق.)
عنوان مقاله: مجدد فقاهت
نویسنده: مسیب کیانى
خـانـدان
محمّد بن احمد بن ادریس بن حسین بن قاسم بن عیسى حلّى عجلى([1]) ملقّب به فخرالدین و کنیه اش ابوعبدالله است، او در سال 543 هـ .ق. چشم به جهان گشود.
نسبش از طرف مادر، به سه واسطه به شیخ طوسى(قدس سره) مى رسد.([2]) مادر ابن ادریس، دختر شیخ طوسى است و خاله اش، همسر شیخ مسعود ورام است که جدّ مادرى سید على بن طاووس و سید احمد بن طاووس است.([3])
حلّـه
شهر حلّه به دست سیف الدوله، امیرخاندان بنى مزید بنیانگذارى شده است.
این شهر در تقسیمات کشورى عراق، با جمعیتى بیش از 000/400 نفر، مرکز استان بابل است. این استان از شمال به استان بغداد و از جنوب به استان قادسیه از شرق به استان واسط و از غرب به استان کربلا متصل است.([4])
حوزه علمیّه حلّه
حوزه علمیّه حلّه بعد از سقوط بغداد به دست هولاکوخان تاتار، شکل گرفت. حوزه علمیّه بغداد قبل از اشغالِ بغداد توسط مغول ها، فعّال ترین حوزه علمیّه شیعه در آن عصر بود.
زمانى که بغداد سقوط کرد، مردم حلّه دسته دسته به استقبال سپاه ایشان رفتند و امان خواستند. هولاکوخان به آنان امان داد. بدین صورت، حلّه از حمله مغول ها، در امان ماند. طلاب، استادان و فقیهان حوزه علمیّه بغداد این فرصت را غنیمت شمردند و به حلّه رفتند و نشاط و تحرک علمى را از بغداد به حلّه منتقل نمودند.
مدرسه فقه حلّه استمرار یافت. در حلّه، فقیهان بزرگى ظهور کردند که تأثیر عظیمى بردگرگونى و تحوّل اسلوب هاى فقه و اصول امامیه و نوگرایى در نظام عملى اجتهاد و تنظیم ابواب فقه داشتند.([5])
ادوار فقه تا زمان ابن ادریس
1 ـ عصر تفسیر و تبیین:
این دوره از بعثت حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله)شروع و تا غیبت کبرى امام زمان(علیه السلام) در سال 329 هـ .ق. ادامه داشت. شیعیان در این زمان، نیاز به اجتهاد نداشتند و به عقیده آنان قول، فعل، تقریر ائمّه(علیهم السلام) به منزله قول، فعل و تقریر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود و در حجّیت آن هیچگونه تردیدى وجود نداشت. در این دوره اجتهاد به صورت گسترده وجود نداشت.
فقهاى دوره اول:
على بن ابى رافع وى در ولاء (مولى) پیامبر(صلى الله علیه وآله)و از فقهاى شیعه و از خواص امام على(علیه السلام) بود.
سعید بن مسیب (94 هـ .ق.) یکى از فقهاى هفتگانه بود.
قاسم بن محمّد بن ابى بکر (101 ـ 102 و یا 108 هـ .ق.) از فقهاى مدینه بود.
ابو خالد کابلى: از ثقات على بن الحسین(علیه السلام) و از یاران آن حضرت بود.
زرارة بن اعین شیبانى (150 هـ .ق.) اهل کوفه بود.
محمّد بن مسلم بن رباح.
ابوبصیر اسدى.
جمیل بن درّاج.
عبدالله بن بُکِیر ابن اعین.
یونس بن عبدالرّحمن.
صفوان بن یحیى بَجَلىِ کوفى.
محمّد بن اَبى عُمیر.
که همه فقهاى مزبور داراى آثار فقهى هستند.
2 ـ عصر محدثان
از حدود غیبت کبرى (اواسط نیمه قرن چهارم) تا نیمه اول قرن پنجم را شامل مى شود و این ها در «قم» و «رى» زندگى مى کردند و حکومت شیعى آل بویه در این زمان شکل گرفت و رو به رشد داشت. و در این دوره کتاب هاى حدیثى شیعه تألیف گردید.
فقهاى این عصر:
على بن ابراهیم قمى: صاحب تفسیر و استاد شیخ کلینى، تصنیفات او: قرب الاسناد، الشرایع، کتاب الحیض، تاریخ وفات او معلوم نیست ولى در سال 307 ق. زنده بوده است.
محمّد بن یعقوب بن اسحاق کلینى رازى (329 هـ .ق.) معاصر على بن حسین بابویه پدر صدوق، صاحب کتاب الکافى.
3 ـ عصر آغاز اجتهاد
حدود آغاز غیبت کبرى به وسیله «ابن عقیل عمانى» و «ابن جنید اسکافى» (381 هـ .ق.) آغاز و نزدیک یک قرن و نیم دوام داشت و در زمان شیخ مفید و سید مرتضى رونق گرفت و در این دوره علم فقه به صورت اجتهادى درآمد و به وسیله علم اصول گسترش پیدا کرد و براى اولین بار به دست علماى شیعه امامیه، مسائل فقهى از نصوص استخراج و تحقیق و تنقیح شد و فروع آن استنباط گردید و این دوره به دوره اجتهاد نامیده مى شود.
امتیازات این دوره عبارتند از: اولین بار در فقه شیعه اثر رأى و اجتهاد به خوبى محسوس و فقه شیعه از صورت نقل متون نصوص به صورت فنى در آمد.
در این دوره علم اصول شیعه به طور مستقل نوشته شد. مانند کتاب الذریعه الى اصول الشریعه، تألیف سید مرتضى (463 هـ .ق.)
در این دوره مسائل فقهى به صورت تطبیقى باب باب جمع آورى شد.
در این دوره، فقهاى بزرگى مانند ابن ابى عقیل، ابن جنید، شیخ مفید و سید مرتضى پا به عرصه علم و فقاهت نهادند که آثارشان هنوز مى درخشد.
4 ـ عصر کمال و اطلاق اجتهاد:
این دوره امتداد دوره قبل است. امتیازات این دوره: اجتهاد به کمال خود رسید.
در این دوره آراى شیعه در کنار آراى اهل سنت قرار گرفت و جلسات منازعه بین دانشمندان شیعه و اهل سنت تشکیل شد. کتاب خلاف تألیف شیخ طوسى در همین زمینه تألیف شد. در این دوره شیعه تمسک به اجماع را پذیرفت.
5 ـ عصر تقلید:
حدود یک قرن علما غالباً در احکام اسلام نظرى از خود ابراز نمى کردند و این به چند دلیل بود:
الف. به علت درک عظمت علمى شیخ طوسى و اعتماد به آراى وى بوده است.
ب. شاید به علت احساس عجز در مقابل استحکام مبانى شیخ طوسى و قوت استنباط وى.
ج. به علت تلقى اهانت به مقام شیخ بوده است.
در این دوره چند کتاب فقهى و اصولى مهمى تألیف نشده است و این دوره دوره رکود علمى فقه شیعه بود.([6])
شجاعت علمى ابن ادریس در شکستن سنت تقلید از آراى شیخ طوسى، تحرک بخشیدن به فقه امامیه و خارج کردن آن از رکود و جمود و تشویق ابتکار و اندیشه آزاد، بیانگر جلالت قدر اوست. تا صد سال پس از درگذشت شیخ طوسى، همه مسند نشینان فقاهت شیعه خوشه چینان آراى شیخ و در حقیقت، فقط منعکس کنندگان نظرات او بودندتا جایى که مى توان گفت: باب اجتهاد تا حدودى مسدود شده بود. در چنین وضعى، ابن ادریس پاى از دائره تقلید بیرون نهاد و به احیاى اجتهاد و اظهار نظر پرداخت. وى گاه در نقد آراى شیخ طوسى بسیار سرسختى به خرج داد و شیخ را به صورت مستقیم و غیر مستقیم به تبعیت و پیروى از امام شافعى متّهم کرد و گاه لحنش بسیار تند مى شد، اما به هر حال احترام به شیخ را فرو نمى نهاد و با عبارتى چون «الشیخ السعید الصدوق...» از او یاد مى کرد.»([7])
امتیازات این دوره:
الف. در این دوره، اجتهاد که از کالبد جامعه دانشمندان شیعه رخت بر بسته بود، بار دیگر بازگشت و به تدریج تکامل یافت.
ب. در این دوره نظم بیشترى براى کتابهاى فقهى به وجود آمد.
ج. در این دوره به دلیل میدان گسترده فعالیت علمى، دانشمندان بزرگ و پرتلاشى ظاهر شدند که میزان کار برخى از آنان واقعاً فوق العاده و تحسین انگیز است.
د. تحقیقات فقهى در این عصر دقیق تر و عمیق تر و پردامنه تر شد.([8])
6 ـ عصر نهضت مجدد مجتهدان:
تحمل وضع موجود در دوره قبل براى برخى از علماء که داراى نیروى قوى استنباط و اندیشه عمیق فقهى بودند قابل تحمل نبود.
ابن ادریس حلّى پیشتاز جریان احیاى مجدد اجتهاد و محو آثار تقلید بود. کتاب سرائر او که یکى از مهم ترین منابع فقهى شیعه است، بهترین نمودار این پدیده است.([9])
استادان
ابن ادریس نزد فقهیان و دانشمندان بزرگ اسلامى به تحصیل پرداخت و به درجه بالایى از فقاهت و کمال رسید. استادان او عبارتند از:
1. ابو المکارم حمزة بن على بن زُهره حسینى، معروف به سید ابوالمکارم ابن زُهره (متوفا: 585 هـ .ق.) از فقیهان و متکلمان مشهور قرن ششم است که نسبش با 8 واسطه به امام جعفر صادق(علیه السلام) مى رسد. او یکى از بزرگ ترین دانشمندان شهر تاریخى و شیعه نشین حلب است.([10])
2. محمّد بن على بن شهر آشوب مازندرانى (متوفا: 588 هـ .ق.) از بزرگ ترین دانشمندان شیعه در نیمه دوم سده ششم هجرى است. معروف ترین اثر او «مناقب آل ابى طالب» مى باشد. آرامگاه وى در شهر حلب زیارتگاه مردم است.([11])
3. عبدالله بن جعفر دوریستى: از شاگردان شیخ مفید، سید مرتضى و سید رضى است و از آن ها نقل روایت مى کند. ابن ادریس و شاذان بن جبرئیل از وى نقل روایت مى کنند. کفایه در عبادات، یوم لیله و کتاب اعتقادات از آثار اوست.([12])
4. شیخ ابوعلى طوسى فرزند شیخ طوسى و از فقیهان قرن پنجم و ششم هجرى است وى علاوه بر فقه، در علم رجال و شناخت اخبار و راویان حدیث نیز مهارت داشت. شرح النهایه، الامالى، المرشد الى سبیل المتعبد از آثار اوست.([13])
5. عمادالدین محمّد بن القاسم طبرى از شیخ ابو على بن شیخ الطائفه و قطب رواندىروایت مى کند. بشارة المصطفى لشیعة المرتضى اثر او است.([14])
6. حسین بن هبة الله بن رطبه سوراوى از ابن ادریس روایت مى کند.([15])
7. شیخ عربى بن مسافر عبادى حلّى.([16])
8. شیخ الیاس بن ابراهیم حائرى از شیخ ابوعلى طوسى نقل روایت مى کند.([17])
9. راشد بن ابراهیم بحرانى.([18])
10. سید عزالدین شرف شاه بن محمّد افطسى.([19])
11. ابوالحسن على بن ابراهیم علوى.([20])
12. سید نظام الشرف ابن عریضى.([21])
شاگردان و راویان
1. نجیب الدین محمّد بن نما (متوفا: 645 هـ .ق.) از فرزانگان و دانشوران نامى شهر حلهاست. او مدرسه اى کنار مقام منسوب به صاحب الزمان(علیه السلام) در حله تأسیس کرد. وى در محلّه جباویین حله مدفون گردید. شیعیان آن دیار به زیارت بارگاهش مى روند.([22])
ابن نما در 80 سالگى بدرود حیات گفت. کتاب «مثیر الاحزان» و «شرح الثار فى احوال المختار» راجع به انتقام از کشندگان حضرت امام حسین(علیه السلام) از تألیفات اوست.([23])
2. سید فخار موسوى (متوفا: 630 هـ .ق.) از فقیهان شهر تاریخى حلّه است. او وارث اندوخته هاى علمى ابن ادریس است.([24])
کتاب معروف او، «الحجة الذاهب الى تکفیر ابی طالب» درباره ایمان ابی طالب، پدر امیرالمؤمنین(علیه السلام) است.
3. محیى الدین محمّد بن عبدالله بن على بن زهره.
4. على بن یحیى خیاط.
5. احمد ابن مسعود اسدى.
6. على بن ابراهیم علوى عریضى.
7. شیخ جعفر بن نما.
8. حسن بن یحیى بن سعید حلّى.([25])
وى پدر محقق ابوالقاسم جعفر است و پسر عموى محقـق حلّى و نـوه دختـرى ابن ادریـس حلّى مى باشد و محقق حلّى از او روایت مى کند.([26])
وى از پرهیزکارترین و زاهدترین علماى زمان خود بود. او از مشایخ روایتى علاّمه حلّى است و از محقق حلّى، سید محى الدین محمّد بن عبدالله بن زهره و نجیب الدین محمّد بن نماروایت مى کند.([27])
آثـار
1. السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى.
این کتاب مهم ترین کتاب ابن ادریس است که ارزش و اعتبار آن پس از قرن ها، هنوز به قوت خود باقى است سرائر افزون برارزش فقهى آن، ارزش حدیثى قابل توجهى داردزیرا آخرین باب آن (باب النوادر) شامل گزیده اى از کتاب هاى مَشیخه و رُوات است.
ابن ادریس بین سال هاى 587 ـ 588 هـ .ق. مشغول تألیف این کتاب بوده است.([28])
امتیازات کتاب سرائر عبارتند از:
الف) اشتمال بر ابواب فقه.
ب) ابداع و ابتکار در دسته بندى مباحث و ترتیب آن ها.
ج) دور بودن از ایجاز مُخِلّ و اطناب مُمِلّ.
د) شیوه نگارش جالب و روان.([29])
یکى از عواملى که باعث شد ابن ادریس این کتاب را به رشته تحریر در آورد، شکستن جو تقلیدى بود که از زمان شیخ طوسى به وجود آمده بود. عظمت علمى شیخ طوسى سبب شد حوزه علمیّه شیعه یک قرن به تقلید از آراى شیخ طوسى بپردازد. در چنین شرایطى، ابن ادریس به نقد فتواهاى شیخ طوسى پرداخت و به نوآورى در فقه همت گماشت.
2. «مختصر التبیان من تفسیر القرآن و النکت المستخرجة من کتاب التبیان»: این کتاب را در سال 582 هـ .ق. نوشته و نسخه هاى زیادى از آن موجود است این کتاب در سال 1409 هـ .ق. از سوى کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، در دو جلد چاپ و منتشر شد. و شامل تفسیر قرآن از سوره بقره تا سوره زلزال است.([30])
3. التعلیقات على التبیان: این کتاب حاشیه بر «تبیان» شیخ طوسى است.
4. رساله اى در معنى ناصب: خطى است.
5. مناسک: خطى است.
6. رساله اى در تکلیف: خطى است.
7. رساله اى در مضایقه و مواسعه در فقه: خطى است.
8. اجوبة المسائل:([31]) خطى است.
شیوه طرح مباحث فقهى
1.وى در کتاب سرائر، ضمن مطرح کردن مباحث فقهى، نظر اجتهادى خود و دیگران را مطرح و به نظرات مجتهدان دیگر مذاهب اسلامى نیز اشاره مى کند و مورد بررسى قرار مى دهد.
2. ابن ادریس مسئله اى را که مطرح مى کند، ابعاد مختلف آن را به گونه اى کامل مورد بررسى قرار مى دهد و براى اثبات نظریه خود، به ادله اجتهادى مانند کتاب، سنت متواتر، اجماع و ادلّه فقاهتى مانند اصول عملیه و قاعده احتیاط، تمسک مى کند.
3. ابن ادریس سعى مى کند مسائل را مختصر و به طور دسته بندى و گویا مطرح کند.
4. روش ابن ادریس در تنظیم برخى عناوین فقه اجتهادى همانند روش عالمان ما قبل خود بوده است.([32])
پیروان مکتبِ فقهىِ ابن ادریس
فقیهانى که از روش فقهى ابن ادریس پیروى مى کردند، عبارتند از:
1. ابوالقاسم جعفر بن حسن، معروف به محقّق حلّى.
2. یحیى بن سعید هذلى (متوفا: 690هـ .ق.)
3. ابومنصور جمال الدین حسن بن سعید بن سدید الدین یوسف بن على بن طالب حلّى(متوفا: 726 هـ .ق.)
4. جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى.
5. زین الدین جباعى عاملى، (معروف به شهید ثانى) (متوفا: 966 هـ .ق.)
6. ابومنصور جمال الدین حسن بن زین الدین، فرزند شهید ثانى، (متوفا: 1011 هـ .ق.)
7. شیخ بهایى (متوفا: 1031 هـ .ق.)
8. علاّمه عبدالله بن محمّد بُشروى خراسانى، معروف به فاضل تونى (متوفا: 1071 هـ .ق.)
9. علاّمه سید جمال الدین، فرزند سید حسین خوانسارى (متوفا: 1125 هـ .ق.)([33])
عمل به خبر واحد
ابن ادریس به خبر واحد عمل نمى کرد و خبر متواتر را ملاک عمل مى دانست. علماى بزرگى همچون سید مرتضى و ابن زهره هم به خبر واحد عمل نمى کردند. تعداد زیادى از فقیهان او را به خاطر عمل نکردن به خبر واحد، مورد سرزنش قرار داده اند. «ابن ادریس حلّى نخستین کسى بوده از فقهاى امامیه که در حجیت اخبار کتب اربعه تردید و تشکیک روا داشته است وى یک از مشاهیر فقهاى شیعه است که به «علم اصول فقه» عمل کرده و ادله عقلیه را در فقه امامیه بکار برده، و اخبار کتب اربعه را اخبار آحاد دانسته است... .
ابن ادریس اخبار عامه و خاصه را خبر آحاد مى دانسته و به عقیده او این گونه اخبار براى مجتهد موجب حداقل «ظن» نمى شوند. بنابراین عمل به موجب آن ها را جایز نمى دانسته است... . وى فتاواى فقهى خود را بر اصول عقلیه بنیاد نهاده و به همین سبب، فتاواى زیادى دارد که با آراء و فتاواى جمهور فقهاى امامیه مخالفت دارد.»([34])
در دائرة المعارف تشیع آمده است: «وى (ابن ادریس) مانند سید مرتضى و ابن زهره و ابن قبهرازى در شمار دانشمندانى است که خبر واحد را نپذیرفته و به اخبار واحد عمل نکرده اند.»([35])
نمونه هایى از فتواهاى ابن ادریس
1. زنازاده اگرچه اظهار تشیع بکند، نجس است.
2. فقط شیعیان دوازده امامى پاک هستند.
3. شستن صورت از پایین به بالا و شستن دست ها از سرانگشتان تا مرفق در وضو جایز است.
4. روزه با سر فرو بردن در آب باطل نمى شود.
5. لازم نیست محل مسح دروضو،خشک باشد.
6. آب چاه در صورت تماس نجاست، نجس مى شود، گرچه تغییر در رنگ، بو و مزه آن پیدا نشود.
7. سیّد اگر چه فقیر نباشد، مى تواند خمس بگیرد.
8. در ماه رمضان، هم میهمان باید زکات فطره بپردازد و هم میزبان. در صورتى که روز آخر ماه رمضان هنگام غروب خورشید در خانه میزبان باشد.([36])
از نگاه دیگران
اظهار نظرهاى مختلفى درباره ابن ادریس وجود داردعده اى وى را به خاطر نپذیرفتن خبر واحد و مخالفت با آراى شیخ طوسى، مورد سرزنش قرار داده اند و عده اى دیگر او را به خاطر این شهامت که اجتهاد را دوباره احیاء کرد، مورد ستایش قرار داده اند. در ذیل، چند نمونه از سخنان بزرگان را متذکر مى شویم:
قاضى نورالله شوشترى:
«دراشتغال فهم و بلند پروازى، از فخر الدین رازىپیش و در علم فقه و نکته طرازى (پردازى) از محمّد بن ادریس شافعى در پیش است. کتاب سرائر که از جمله مصنفات شریفه اوست، در دقت فهم وکثرت او، دلیلى ظاهر و برهانى باهر است و او را بر تصانیف شیخ اجل ابو جعفر طوسى، ابحاث بسیار است و در اکثر مسایل فقهى او را خلافى یااعتراضى ویا استدراکى هست.»([37])
محدّث نورى:
«ابو عبدالله محمّد بن احمد بن ادریس عجلى حلّى عالم بزرگوار و معروفى است که بزرگان فقها در اجازه هاى خود به عظمت مقام علمى، فهم و دقّت او اعتراف کرده اند و او را ستوده اند.»([38])
شیخ یوسف بحرانى:
«شیخ فقیه و اصولى خالص و مجتهدى صرف و او اولین فردى بود که باب طعن([39]) بر شیخ طوسى را گشود.»([40])
آیت الله شهید سید محمّد باقر صدر:
«در نگاهى گذرا این مقارنه و تطبیق دست یازیده و یادآورى کرده اند که سرائر ابن ادریس در بکارگیرى قواعد اصولى و تکیه برمبانى استنباط و نیز بهره گیرى قواعد اصول و تکیه بر مبانى استنباط و نیز بهره گیرى از استدلال و توسّع در احتجاج، بر مبسوط شیخ الطائفه برترى دارد.»([41])
شهید مرتضى مطهرى:
«ابن ادریس حلّى از فحول علماى شیعه است... و به حُرّیّت فکر معروف است. صولت و هیبت جدّش، شیخ طوسى را شکست و به علماء و فقهاء تا حد اهانت، انتقاد مى کرد.»([42])
شهید مرتضى مطهرى شجاعت ابن ادریسدر نقد آراى شیخ طوسى را مى ستاید و مى فرماید:
«ابن ادریس با این عمل خود اولاً ثابت کرد که از ضمیرى آگاه برخوردار است و نیاز عصر خویش را درک مى کند، ثانیاً ثابت کرد که از موهبت شجاعت عقلى و ادبى بهره مند است او از کسانى نیست که فقط نیاز را احساس کند، ولى جرأت اقدام را نداشته باشد. با جرأت و جسارتى کم نظیر این گام خطیر را بر مى دارد.»([43])
نویسنده تذکرة العلماء:
«این بزرگوار در بیست و پنج سالگى به درجه اجتهاد رسید و صحیفه کامله سجادیه را روایت مى کند.»([44])
ابن فوطى، دانشمند مشهور سنّى در کتاب «تلخیص مجمع الاداب فى معجم الالقاب» از ابن ادریس این گونه یاد مى کند:
«فخر الدین ابو عبدالله محمّد بن ادریس بن محمّد عجلى حلّى، فقیه شیعه از فضلاء و فقهاى شیعه و دانایان اصول شریعت است.»([45])
ابن حجر عسقلانى، عالمِ شهیر سنّى در کتاب «تاریخ اسلام» خود این گونه از ابن ادریس یاد مى کند:
«محمّد بن ادریس عجلى حلّى فقیه شیعه و دانشمند بزرگ آنان است. او راست تصانیفى در فقه امامیه، شیعه در زمان وى دانشمندى چون او را نداشتند.»([46])
عبدالرّحمن صفدى، دانشمند سنّى در کتاب «الوافى بالوفیات» مى گوید:
«وى را در فقه عدیم النظیر دانسته.»([47])
رحلت
ابن ادریس در سال 598 هـ .ق. در شهر حله به جهان باقى شتافت. مرقدش در حله، در سال 1381 هـ .ق. تعمیر و تجدید بنا شد. اکنون آرامگاهش زیارتگاه شیعیان آن دیار است. قبرش در جنوب باغچه جبل، از مکان هاى مقدس است. حاج حسن مرجان، این آرامگاه را تعمیر کرده است. در اطراف آن، مسجد و ساختمانى بزرگ ساخته شده است. در داخل این ساختمان، آیت الله العظمى حکیم کتابخانه اى تأسیس کرده است. کتابخانه اى نیز به نام ابن ادریس در همین ساختمان موجود است. حسینیه اى نیز به نام ابن ادریس در شهر حله وجود دارد.([48])
ابن ادریس روز جمعه هجدهم شوال سال 598 هـ .ق. در 55 سالگى از دنیا رفت.([49])
[1] - نسبت ابن ادریس به عجل بن لجیم حىّ بن بکر بن وائل بن ربیعه مى رسد. مجالس المؤمنین، ج 1، ص 569.
[2] - معارف و معاریف، مصطفى حسینى دشتى، ج 1.
[3] - فوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریّه، شیخ عباس قمى، ص 385.
[4] - سیماى حله، محمّد حسن امانى، ص 14.
[5] - تاریخ فقهشیعه، محمّد مهدىالآصفى، ترجمه عبدالرضا محمّد حسینزاده، ص 93 ـ 94.
[6] - تاریخ فقه وفقها، ابوالقاسم گرجى، ص 113 ـ 222.
[7] - دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 719.
[8] - تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجى، ص 113 ـ 222.
[9] - تاریخ فقه و فقهاء، ابوالقاسم گرجى، ص 113 ـ 222.
[10] - مفاخر اسلام، على دوانى، ج 3، ص 418 و سیماى حله، ص26.
[11] - تاریخ فقه و فقهاء، ابوالقاسم گرجى.
[12] - الکنى و الالقاب، ج 2، ص 233.
[13] - علماى بزرگ شیعه از کلینى تا خمینى، ص 30.
[14] - الکنى و الالقاب، ج 2، ص 442.
[15] - فوائدالرضویه، ص 125طبقات اعلام الشیعه، ج 2، ص125.
[16] - الامال الآمل ، ج 2، ص 169فوائد الرضویه، ص 262.
[17] - فوائد الرضویه، ص 54.
[18] - دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 719.
[19] - همان.
[20] - همان.
[21] - همان.
[22] - سیماى حله، ص 99.
[23] - مفاخر اسلام، ج 4، ص 55فوائد الرضویه، ص 81.
[24] - سیماى حله، ص 79مفاخر اسلام، ج 4، ص 40.
[25] - ادوار اجتهاد، ص 285دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 719تاریخ فقه و فقهاء، ص222.
[26] - فوائد الرضویه، ص 125.
[27] - طبقات مفسران شیعه، ج 2، ص 234.
[28] - دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 720.
[29] - ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامى، محمّد ابراهیم جناتى، ص 284.
[30] - طبقات مفسران شیعه، عقیقى بخشایشى، ج 2، ص 185.
[31] - الامل الآمل، ج 2، ص 244.
[32] - ادوار اجتهاد، ص 274 ـ 275.
[33] - ادوار اجتهاد، ص 278 ـ 281.
[34] - هزاره شیخ طوسى، على دوانى، ص 399.
[35] - دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 301.
[36] - ادوار اجتهاد، ص 282ریحانة الادب، ص 378کتاب السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى، ابن جعفر بن منصور بن احمد بن ادریس حلّى، ص 27.
[37] - مجالس المؤمنین، قاضى نورالله شوشترى، ص 569.
[38] - فقهاى نامدار شیعه، عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، ص109.
[39] - منظور از طعن، عبارت است از انتقاد سخت و تندى که ابن ادریس نسبت به شیخ طوسى بیان داشته است.
[40] - لؤلؤة البحرین فى الاجازات و تراجم رجال الحدیث، شیخ یوسف بحرانى، ص 276.
[41] - آینه پژوهش، سال اول، شماره 4، ص 24.
[42] - آشنایى با علوم اسلامى، مرتضى مطهرى، ج 3، ص 85.
[43] - آینه پژوهش، سال اول، شماره 4، ص 24.
[44] - تذکرة العلماء، محمّد بن سلیمان، ص 227.
[45] - مفاخر اسلام، ج 4، ص 19.
[46] - همان، ص 19.
[47] - دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، ص 719.
[48] - امل الآمل، ج 2، ص 243مراقد المعارف، ج 1، ص 52تاریخ الحله، ج 2، ص 55کتاب السرائر الحاوى لتحریر الفتاوى، ص 30.
[49] - نامه دانشوران، ج 1، ص 246ریحانة الادب، ص 378.