سید عبدالحسین لارى
متوفاى 1307 ش.
عنوان مقاله: پیشواى تنگستان
نویسنده: سید على رضا سیدکبارى
میوه اى از شجره طوبى
شب ولادت حضرت امام محمد باقر(علیه السلام)است، شب جمعه سوم ماه صفر 1264 ق./ 18 اسفند 1226 ش. خداى جهان آفرین سیّد عبدالله را فرزندى مى بخشد که چون باقر العلوم(علیه السلام)نگاهبان دین باشد و نسل امام کاظم(علیه السلام) را تداوم بخشد. پدر نام فرزند را «عبدالحسین» مى نهد.
آقا سید عبدالله نسب از شاه رکن الدین دزفولى مى برد و در واقع از ساداتى است که در ایران نشو و نما کرده و دیگر بار آهنگ سفر به دیار یار نموده، تا در شهر نجف اشرف سکنى گزیند و خداى هستى بخش عبدالحسین را در این دیار به وى مى بخشد.
چیزى نمى گذرد که سیّد عبدالحسین دوران نوباوگى را طى مى کند و با راهنمایى پدر گام در راه تحصیل دانش مى نهد و به علوم دینى رو مى آورد تا رضاى الهى را فراهم کند و با آگاهى از دین، وجودش را از نادانى رهانیده، براى احیاى ارزشهاى اسلامى در جامعه نهایت کوشش را مبذول دارد.
او براى اینکه عالمى دیندار و اسلام شناسى متبحّر گردد باید قرآن و سنت را به صورت کامل فراگیرد و علم اخلاق و کلام و تفسیر را به همراه فقه و اصول آموزش بیند و توانایى درک دین الهى و استنباط احکام شرعى را بیابد. اگر او مى خواهد فقیه باشد و عالم دینى گردد باید از هیچ یک از علوم اسلامى فرو گذارى ننماید و با استفاده از اساتید حوزه نجف به هر یک از علوم دینى آشنایى یابد.
افق تجلّى
بعد از اتمام دوره مقدماتى و سطح، سیّد مى بایست در درسهاى خارج فقه و اصول حوزه نجف حاضر شود. درسهایى که در آن، استاد علاوه بر نظریات پیشینیان، نظرات خود را مطرح نموده، به نقد و بررسى آراء گذشتگان مى پردازد.
با پا نهادن به نردبان ترقى، افق تجلّى فرا روى عبدالحسین نمایان مى گردد. وى گمشده خویش را در «آیت الله العظمى سیّد محمّد حسن شیرازى» مى یابد. میرزاى شیرازى آیات الهى بر لب، فقه جعفرى را به دلنوازى آهنگ آبشار در حوزه جارى ساخته است و درختان سبز آفرینش را که جز ستایش پروردگار به چیزى نمى اندیشند، آبیارى مى کند. وى در اندک مدتى از هوش سرشار شاگردش آگاهى مى یابد و وى را مورد تجلیل قرار مى دهد. سرانجام تلاش بى وقفه سید عبدالحسین او را به قوه استنباط احکام الهى مجهز مى نماید و در 22 سالگى به درجه اجتهاد نائل مى آید. آیت الله سید عبدالحسین موسوى با هجرت میرزاى شیرازى از حوزه درس آیات دیگرى هم استفاده مى نماید.
نام فقهاى بزرگى که پس از آشنایى با دانش و فضل شاگرد به وى اجازه اجتهاد مى دهند. چنین است:
1. آیت الله شیخ محمد حسین کاظمى (متوفى 1308 ق.)
2. آیت الله محمّد فاضل ایروانى (متوفى 1306 ق.)
3. آیت الله شیخ لطف الله مازندرانى (متوفى 1311 ق.)
4. آیت الله شیخ حسینقلى همدانى (متوفى 1311 ق.)
در این میان، آیت الله همدانى از بزرگان فقهاى ربّانى و عارفان واصل و از پرچمداران توحید است که در نجف اشرف به تربیت شاگردان بسیارى توفیق یافته است.
آب حیات
ستمى که خون آشامان انگلیس به یارى رژیم قاجار در پیش گرفته اند، زندگى مردم را به سیاهى کشانده و آب حیات را از آنان دریغ داشته است. مردم بسان چمن خشکیده اى در زیر پاى چکمه پوشان انگلیس توان حیات از کف داده و به زردى گراییده اند. فروغ زندگى از جنوب ایران رخت بربسته و خون و آتش و عفریت مرگ همه جا را فرا گرفته است. بزرگ مردان لارستان از این پیشامد نگران هستند. از این رو با گسیل هیأتى به عراق از زعیم عالیقدر شیعه، فقیه مجاهد و مبارزى را مى خواهند که توان مقابله با ظلم و استبداد را داشته باشد. کسى که به دفع تجاوزات زورمداران پردازد و رهبرى و مدیریت جامعه اسلامى را در لارستان بر عهده گیرد.
«حاج سید على لارى» معروف به «حاج على کبیر» از مجاهدان نامدار لارستانى همراه این گروه اعزامى است. یافتن فردى ورزیده و تلاشگر و فقیه و سیاستمدار و مجاهد کار آسانى نیست. مردى که هم در مدارج علمى به اجتهاد نایل آمده باشد و هم در مقام عمل جز خدا از احدى پروا نداشته باشد و توان مدیریت جامعه اسلامى در او موج زند.
میرزاى شیرازى به هیأت لارستان مى فرماید:
«در حال حاضر کسى را در نظر ندارم. مهلت دهید تا در این باره تدبیرى کنم و شخص برازنده اى را براى شما اختیار نمایم.»
هیأت براى زیارت مرقد مولاى متقیان حضرت على بن ابیطالب(علیه السلام) راهى نجف مى شوند. در نجف اشرف با سید مرتضى کشمیرى ملاقات مى نمایند و سفره درد و رنج ستم را به آن بزرگ بازگو کرده، تقاضا مى کنند تا با هجرت به لار رهبرى آن دیار را بر عهده گیرد.
سید با سابقه آشنایى که از آیت الله سیّد عبدالحسین لارى دارد، این مهم را شایسته وى مى بیند و آنان را متوجه فقیه فرزانه اى مى نماید که در نجف اشرف با تدریس و تألیف فقه استدلالى به تربیت دانشجو مشغول است.
حضرت آیت الله سید عبدالحسین لارى در چهل و پنج سالگى است و یکى از بزرگترین اساتید حوزه علمیه نجف. از این رو وقتى هیأت لارى از ایشان دعوت به عمل مى آورند، او با توجه به مسؤولیت هاى حوزوى، از قبول عزیمت به ایران خوددارى مى کند.
حاج سیّد على کبیر با سابقه آشنایى که از مردان خداجوى و مجاهد دارد، از همان برخورد اوّل، خصایص رهبرى را در وجود سید لارى مشاهده مى کند و رهبرى لارستان را سزاوار چنین شخصیتى مى داند. وى شوریده سر، از نجف به سامرّا مى رود و ماجراى نجف را با میرزاى شیرازى در میان مى نهد.
میرزاى شیرازى رهبر امت اسلامى از منطقه حساس جنوب ایران و موقعیت اسـتراتژیکى آن در مقابل استـعمارگران آگـاهى کامل دارد. همچنین از مجاهدمردانى که براى حفظ استقلال اقتصادى ایران در آن سرزمین تلاشهاى پیگیر نموده اند و در «تحریم تنباکو» ایفاى نقش کرده انددانشمندان مجاهدى چون سید على اکبر مجتهد فال اسیرى که با دعوت مردم به جهاد عمومى، خواب راحت را از چشم دشمنان اسلام ربود و پس از چندى از سوى قاجار به بصره تبعید گردید.
اعزام دانشمندى دیگر به این منطقه، تداوم رهبرى سیاسى شیعه را فراهم مى آورد. میرزاى شیرازى با ارسال نامه اى سید لارى را از وقایع آشفته جنوب ایران با خبر مى سازد و با استفاده از منصب ولایت فقیه بر ایشان فرض مى نماید که به لارستان هجرت کند.([1])
فرمان استاد و ولى فقیه براى دانشمند آگاهى چون سیّد لارى جوابى جز اطاعت نمى تواند داشته باشد. از همین رو تقاضاى مردم لارستان را مى پذیرد و آماده هجرت مى گردد.
هـجـرت
نزدیک است که گیاهان سبز دشت، لباس مرگ بر تن کنند. ابرى باران زا باید تا حیات را بر جانشان فرو ریزد و هجرتى از شهر زندگى سرسبزى را به ارمغانشان آورد.
هجرت سید عبدالحسین لارى به ایران، فصل پاییز جنوب را فصل گُل کرد. دیگر بار رویش سبزه ها و شکوفه نیلوفرها آب و خاک جنوب ایران را آراست. نیلوفرهاى آبى دریا را به مرزبانى نشستند و آنان که در خشکى بودند از فراز مناره هاى مساجد حرکات مشکوک دشمنان دین خدا را به دیده بانى نشستند.
حضرت آیت الله سیّد عبدالحسین موسوى لارى در سال 1309 ق. نجف اشرف را ترک مى کند و به لارستان مى رود. میرزاى شیرازى هنگام خروج سید لارى خطاب به حاج سید على کبیر و هیأت همراهش مى فرماید:
«با بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان، نجف را به آنجا برده اى و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالى گذاردى.»([2])
هر چند اگر سید لارى در نجف بماند به بالاترین مدارج علمى خواهد رسید لیکن جهاد در راه خدا مسؤولیت سنگینى است که او مى بایست به مثابة واجب شرعى به انجام رساند و مردم محروم جنوب را از ستم قاجار و استعمار انگلیس رهایى بخشد.
نهضت فرهنگى
لارستان منطقه بزرگى از سواحل شمالى خـلیج فـارس اسـت کـه از بـنـدر کنـگان تـا بنـدر عباس را شامل است و شهر لار یکى از شهرهاى لُر نشین استان فارس به حساب مى آید که سید لارى آنجا رحل اقامت افکنده و در اندیشه اصلاح نظام فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى مردم لارستان است. تأسیس «حوزه علمیه لار» از نخستین گامهاى این مرد بزرگ براى رسیدن به اهداف عالى اسلامى است. آوازه تعلیم و تربیت دانشجویان اسلامى طالبان علوم دینى را در آن شهر جمع مى آورد. این دانشجویان از دور افتاده ترین نقاط منطقه جنوب ایران و کشورهاى مجاور بدین سامان رو کرده اند. از داراب، جهرم، فسا، شیراز، بوشهر، بندرعباس، کرمان، سیرجان، بندرلنگه و شهرهاى مناطق خارج از مرز ایران چون هندوستان.
آیت الله لارى با آموزش علوم اسلامى در صدد نشر معارف قرآنى در سرزمین پهناور ایران است. آشنایى با دین، شناخت هر نوع مکتب غیر مذهبى را آسان مى سازد و حدود الهى را مشخص مى نماید. آگاهى مردم از دین و فرهنگ اسلامى، مصون کننده امت اسلامى از هر نوع بیمارى است. سید لارى با تأسیس حوزه علمیه لار، فعالیتهاى مرکز بزرگ جهان شیعه را ادامه مى دهد و دانشمندان و فقهاى گرانقدرى را در آن حوزه تربیت مى نماید. برخى از آنان عبارتند از:
سید عبدالباقى موسوى شیرازى، سیّد عبدالمحمد موسوى لارى، سید محمد حسین مجتهد لارى، سید احمد مجتهد فال اسیرى، سیّد عبدالمحسن مهرى، سید اسدالله اصفهانى، سید ابوالحسن لارى، سید محمد سیرجانى، سیّد محمد على شریعتمدارى جهرمى، شیخ محمد حسین لارى و شیخ عبدالحمید مهاجرى نوایجانى.
وى بسان دیگر علماى شیعه به اصل ولایت فقیه عقیده مند است و جدایى دین از سیاست را از شعارهاى استعمارى مى داند و فقیه جامع الشرایط را نماینده حضرت ولى عصر(عج) مى شناسد که در دوران غیبت کبرى نیابت عام دارد و وظیفه اش اجراى احکام اسلامى در جامعه است.([3])
او نظامهاى حاکم و دولتهاى ستم پیشه اى چون حکومت قاجار را دولت قانونى نمى داند و خود در صدد تشکیل حکومت است تا قوانین الهى را در جامعه اجرا کند. او مى خواهد با تشکیل حکومت اسلامى به نظریه هاى فقه سیاسى اسلام وجود عینى بخشد و با اجراى عدل، مستضعفان جنوب را امیدى دوباره دهد.
ترغیب پیروان به آموزش نظامى و تشکیل گروههاى مسلح در لار از جمله فعالیتهاى او در این زمینه است. گروههایى که بعدها به «تفنگچیان سید لارى» و «چریکهاى فارس و سید لارى» مشهور مى شوند.
این سیّد مجاهد در تمامى مسائل فقهى علاوه بر جنبه هاى عبادى، به نقش اجتماعى و سیاسى آن توجه تام دارد و به موازات اعتقاد به ولایت فقیه، احیاى امر به معروف و نهى از منکر و برپایى نماز جمعه را امرى لازم مى شمارد.
زیارت
عصر مجتهد لارستان، عصرى است که تشیع در ایران و عراق به نشاطى کم سابقه دست یافته است. سال 1315 ق. است. سید لارى قصد زیارت خانه خدا نموده است. هنگام رفتن، انبوه مردم بندرلنگه به استقبال حضرت آیت الله لارى، مرجع تقلید خود مى شتابند. سید محمد عالم بحرینى دانشمند پرهیزکار آن دیار هم به استقبال سید لارى آمده است. جمعیت موج مى زند. آنها با مرجع تقلید خویش سخنها دارند و اینکه او درد و شکوه هاشان را به خداى جهان آفرین باز گوید.
سید در خانه خدا هر لحظه رهایى مردم از ستم قاجار و پیروزى حق بر باطل را طلب مى کند. آیت الله کرمانى که در این سفر مصاحب ایشان است، نقل مى نماید که:
شبى از شبها با هم نشسته بودیم و صحبت مى کردیم. سید معظّم فرمود: مسأله اى بر من مشکل شده است، ولى آن را طرح نفرمود. تا نیمه شب که مشغول نماز شد. پس از اتمام نماز حضرت ولى عصر(عج) را دیدار نمود و به وصال نورانى آن حضرت توفیق یافت.
من درخشش انوار را مشاهده مى کردم که او را فرا گرفته و صدایى مى شنیدم که با وى تکلّم مى کند ولى کیفیت مکالمه را نمى فهمیدم. گویا حواس بکلّى از من ربوده شده بود.
پس از دیدار با حضرت ولى عصر(عج) به من فرمود : امام زمان - روحى له الفداء - مسأله را حل فرمود.([4])
هنگام بازگشت از حج بیت الله، على رضاخان حاکم لار، از ورود سید لارى جلوگیرى به عمل آورد و این دسیسه اى بود از سوى یهودیان مسلّح بر ضد اسلام ناب محمدى .
یهودیان منطقه قبل از ورود سید به لارستان با استفاده از اسلحه به آزار مسلمانان مى پرداختند. با آمدن ایشان فعالیتهاى زشت یهود به پایان رسیده و اینک با توسل به مظفرالدین شاه که پس از قتل ناصرالدین شاه به سلطنت رسیده، مى خواهند با ممانعت از بازگشت مجتهد سلحشور لارستان به کارهاى ناشایست خویش ادامه دهند و به آزار و اذیت مسلمانان منطقه بپردازند.
سید بحرینى به تهران تلگراف مى کند و پایتخت را با اطلاع مى سازد. هماهنگى نیروهاى توانمند جنوب حکومت پوسیده قاجار را تهدید مى کند. چندى نمى گذرد که مانع برطرف شده و یهودیان و اشراف محل با شکست مواجه مى گردند.
رهبر لارستان نخست با ارشاد و موعظه آنان را به صلح و آرامش دعوت مى کند، لیکن آنان مسلحانه به اعمال نارواى خود ادامه داده، از قرارداد ذمّه مسلمانان بیرون مى روند. سید که مجتهدى آگاه و با تدبیر است دستور مى دهد تا تمامى یهودیان خانه و دیگر اموال خود را فروخته، در جاى دیگر مسکن گزینند. با فرمان سید تحریکات ضد اسلامى یهودیان پایان مى یابد و آنان در مهلتى که از طرف سید لارى داده شده، اموال خود را به مسلمانان فروخته، منطقه را ترک مى کنند.
پس از خروج یهودیان، کنیسه آنان به مسجد تبدیل شده، مورد استفاده مسلمانان قرار مى گیرد.
تهاجم فرهنگى
دولت انگلیس براى سلطه استعمارى خود، عده زیادى توجهى مبلّغ مسیحى را به ایران اعزام مى دارد. کتب و نشریات بسیارى همراه این گروه است. آنان زیر پوشش دین مسیح براى ترویج فرهنگ مادى غرب آمده اند تا جاى پایى در منطقه جنوب ایران باز کنند و انگلیس به راحتى نقاط مهم و حسّاس را تصرف کند.
آیت الله لارى با توجه عمیقى که به مسائل اجتماعى ایران اسلامى دارد، این عمل انگلیس را ریشه یابى کرده، فرمان اخراج مبلغان مسیحى را صادر مى نماید. همچنین دستور مى دهد تا کتاب گمراه کننده آنان جمع آورى شده، از بین برود.
این فرمان از طرف مجتهد مقتدر لار براى دولت بریتانیا گران مى آید. چه با این کار قدرت روحانیت شیعه و نقش رهبرى آنان در جامعه تایید مى شود و مردم خداجوى فارس که از طرف دولت مستبد قاجار و استعمار انگلیس به تنگ آمده اند، با نفوذ کلامى که از رهبر دینى خود مى بینند، به سوى وى متمایل مى گردند.
انگلیس براى از بین بردن فرمان سید و نقش چشمگیر آن، از دولت ایران مى خواهد تا مجتهد لارى را در تنگنا قرار دهد و مؤاخذه نماید. دولت قاجار که به صورت دولت وابسته به کشورهاى استعمارى، ایران را اداره مى کند «عین الملک» را مأمور رسیدگى به موضوع کرده، دستور مى دهد تا با دریافت دو هزار تومان وجه کتب مصادره شده، سید لارى را از فعالیتهاى سیاسى و فرهنگى باز دارد. این وجه در مقایسه با کل مالیات سالانه لارستان که چهار هزار و بیست تومان است، مبلغ زیادى است.
عین الملک به لار مى رود و با مشاهده نیروهاى مصمم مجتهد لارستان و قاطعیت و سازش ناپذیرى وى با عذر خواهى به تهران بر مى گردد.
با ناکامى عین الملک دیگر بار قدرت مجتهد لارى و نظام پوشالى استبداد آشکار مى شود و مردم لار بیش از پیش به رهبر خود گرایش پیدا مى کنند.
حکومت اسلامى لارستان
پیروزى آیت الله لارى در مبارزه با جریان یهودیان مسلح و مبلّغان مسیحى که انگلیس و دولت قاجار را به رسوایى کشید و اُبهت آنان را در هم شکست، موجب گشت که مردم سید لارى را دانشمند دینى که تنها به عبادت بپردازد و نماز جماعت بخواند، به شمار نیاورند بلکه به مثابه رهبرى آگاه و دلسوز و خداشناس که در مقابل ظلم مى ایستد و از هیچ چیز باکى ندارد، بشناسند. خانه سید لارى و کوچه هاى اطراف از آن پس تنها پناهگاه مردم ستمدیده گردید. آنان دفاع از مال و جان و ناموس خود را از وى مى خواستند. موضوعى که سالهاى متمادى ادامه داشت و کسى نبود تا در مقابل آن همه جفا بایستد.
سید براى مقابله با زورگویى و استعمار گروهى را تربیت کرده و با مسلح نمودن آن لباس عزا بر تن دشمنان اسلام کرده است. روز موعود فرا مى رسد. مجتهد لارستان با بیانى قاطع وجوب انحلال رژیم سلطنتى قاجار را صادر مى نماید:
«واجب است تبدیل سلطنت امویه قاجاریه به دولت حقه اسلامیه.»([5])
رزمندگان سلحشور لارستان سپاه ستم را تار و مار کرده، عده اى را کشته و جمعى را اسیر مى نمایند و اموال حاکمان دست نشانده استعمار مصادره مى گردد. بدین ترتیب دانشمند مجاهد و فقیه سیاستمدار لار مردم ستمدیده فارس را از زیر یوغ زورمداران زر پرست رهایى مى بخشد و فروغ عدل علوى را به ارمغان مى آورد.
حضرت آیت الله العظمى میرزاى شیرازى وقتى از اقدامات سید مطلع مى گردد، به منظور تأیید اقدامات وى و سپاسگزارى از او نامه اى به وى مى نگارد.([6])
حضرت آیت الله سیّد عبدالحسین موسوى لارى با عقیده راسخ به اصل ولایت فقیه توانست حکومت اسلامى برپا نماید و احکام الهى را در آن به مورد اجرا گذارد. آموزش نیروى نظامى و احداث کارخانه اسلحه سازى از جمله اقدامات اولیه او در تأسیس حکومت اسلامى لارستان است. همچنین از دادن مالیات به دولت مستبدّ مرکزى خوددارى نمود و پرداخت آن را تحریم کرد.([7]) و با چاپ تمبر براى حکومت اسلامى از پرداخت وجه به پست مرکزى و کاغذهاى بهادار آن مقابله نمود. روى تمبرها «پست ملت اسلام» نگاشته شد تا از تمبرهاى دوره قاجار تمییز داده شود.
نصب ائمه جمعه براى شهرها و قصبات مجاور از دیگر کارهاى سید لارى است. و تبلیغات عملى وى که با درستى کارگزاران حکومتى به نمایش گذارده شده است، هر روز بر وسعت حکومت اسلامى مى افزاید. چنانچه بندرعباس، بندرلنگه، بوشهر، استان کرمان و فارس زیر نظر حکومت اسلامى قرار مى گیرد. اخبار حکومت اسلامى به مردم ستمدیده دیگر شهرهاى ایران، خبر خوشى است که رایحه بهشتى از آن شنوده مى شود و آیه هاى سبز امید را در دل جوانان مى کارد. این پدیده یکى از عمده ترین و پرهیجان ترین رویدادهایى است که مردم را به نهضتى بزرگ فرا مى خواند. مشروطه خواهى مردم شهرهاى ایران که در اندک مدتى در تمام کشور به صورت فراگیر و پردامنه مطرح مى شود، برخاسته از تجربه مبارکى است که مردم لارستان آن را به رهبرى آیت الله لارى به ارمغان آورده اند.
مجتهد لارى با ورود به لارستان بر دو محور تأکید مى ورزد. راغب ساختن مردم به مسائل اجتماعى و سیاسى اسلام، بازداشتن آنان از غرب گرایى.
آیت الله لارى تجارت و بازرگانى استعمارگران روس و انگلیس را به زیان امت اسلامى مى داند. از این رو استعمال چاى، قند، ادویه، خوراک و پوشاکهایى را که از کشورهاى خارجى - بخصوص روسیه و انگلیس - وارد ایران و سایر کشورهاى اسلامى مى شود، تحریم مى نماید. وى عقیده دارد، خارج ساختن ارز از کشورهاى اسلامى براى خرید اشیاى خارجى موجب تقویت دشمنان اسلام و قدرت استعمارگران است و بدین وسیله سبب ریخته شدن خون مسلمانان و ملتهاى فقیر مى گردد. همچنین ورود کالاهاى خارجى موجبات وابستگى اقتصادى را فراهم مى آورد و از دیدگاه فقهى و سیاسى اسلام، حرام است.([8])
انقلاب مشروطیت
ناصرالدین شاه قاجار با نیم قرن سلطنت جز تیره روزى چیزى بر ایران نیفزود و نواحى مختلفى از ایران جدا شد. خشم ملت با تیر رعد آساى میرزا رضا کرمانى ظهور کرد و شاه به فرعونیان تاریخ پیوست.
پیروزى نهضت تنباکو، تأسیس حکومت اسلامى لارستان، روشنگریهاى متفکران و روحانیانى بسان سید جمال الدین اسدآبادى و وجود اوضاع آشفته اقتصادى و اجتماعى ایران زمینه انقلاب فراگیرى را در ایران فراهم ساخت.
در این دوره است که سید مجاهد حضرت آیت الله لارى به دعوت انجمن ملى فارس به شیراز مى رود و پس از زیارت آستان مقدس حضرت احمد بن موسى(علیه السلام)، همانجا را مقر خویش قرار مى دهد و به حمایت از مشروطه خواهان شیراز بر مى خیزد.
دستگاه دولت و عوامل مزدور قوامیها حرم مقدس شاهچراغ را محاصره کرده، گنبد را به گلوله مى بندند و آب و نان را بر مجاهدان غیور فارس دریغ مى دارند. در پنجمین روز نبرد یکى از مجاهدان به شهادت رسیده، دو نفر مجروح مى گردند. بازار تعطیل و کارهاى تجارى باز مى ایستد. سید با نیرویى پنج هزار نفرى که به «چریکهاى لارى» مشهور شده اند، به موفقیت دست مى یابد و با حمایت نیروهاى قشقایى به رهبرى صولت الدوله و یارى تجّار شیرازى و معدودى از عناصر روشنفکر موجود در فارس، جبهه قدرتمند مشروطه خواهان در شیراز شکل مى گیرد.
شیخ زکریا انصارى، انقلابى تندرو و شاگرد وفادار سید، رهبرى نیروهاى نظامى را در جبهه شرقى بر عهده دارد. نیروهاى این جبهه متشکل از تفنگچیان «کوهستان داراب»([9])است.
در قسمت جنوب لارستان، نیروهاى وفادار سید به رهبرى مشترک مصباح اِوَزى و حسین حاج آبادى مسؤولیت عملیات را در نواحى بندرعباس و بندرلنگه بر عهده دارند.
در جبهه غربى لارستان، نیروها به رهبرى سید حاجى بابا بیرمى و غلامحسین خان وراوى توانمندى بسیارى از خود نشان داده، بارها به نواحى «لنگه و بستک» و به مقر مستبدّین حمله مى برند.
جبهه بوشهر به فرماندهى زائر خضرخان تنگستانى و شیخ حسین خان چاه کوتاهى موفق به تشکیل انجمن ولایتى مى گردند و این در حالى است که حوزه علمیه نجف بارها از مبارزات مجاهد نستوه لارستان حضرت آیت الله لارى حمایت کرده است.
آیت الله سید عبدالحسین لارى براى آگاهى مردم کتاب «قانون مشروطه مشروعه» را مى نگارد و مواضع اسلامى و اندیشه هاى سیاسى خود را در نظام مشروطیت بیان مى کند. از نظر وى حکومت اسلامى با مجلس شورا کار خود را آغاز مى کند. مجلسى که صحّت آراى آن در چارچوب قوانین اسلامى مشخص مى شود. از جمله شرایط هر عضو شورا، عقیده درست، عدم تظاهر به فسق و فجور و اطاعت از ولى فقیه است. از نظر مجتهد لارى علت تمام تباهیها و فساد روزگار در بى عدالتى، اختلال نظام، سوء مدیریت و عدم وجود شوراى اسلامى است. رهبرى و مدیریت و حکومت اسلامى از دیدگاه وى مخصوص ولى فقیه است.([10])
مجاهد نستوه زمانى به تألیف این کتاب گرانقدر دست مى زند که قانون نویسان عصر مشروطیت به عنوان پیش نویس، قانون بلژیک، انگلیس و فرانسه را پایه و اساس قرار مى دهند و هدف عمده آن است که قانون اساسى مشروطیت تحت نفوذ قوانین غرب نگاشته و جلو اعمال حاکمیت قوانین اسلامى گرفته شود.
کتاب ایشان از جمله کتب نادرى است که در فقه سیاسى و قانونگذارى اسلامى نگاشته شده است. به عقیده او اجراى قوانین اسلامى در هیچ زمانى تعطیل بردار نیست و «ولى فقیه» از جانب امام معصوم(علیه السلام)نیابت و خلافت عامه دارد که زندگى بشر را در غیبت معصوم بر اساس وحى تنظیم کند.([11])
چندى از انقلاب مشروطیت نگذشته که نمایندگان نفوذى در مجلس شوراى ملى علیه پیشواى لارستان لب به سخن مى گشایند. ولى با تدبیر آیت الله سید عبدالله بهبهانى مرکز فتنه شناسایى و قوام الملک از کار برکنار مى شود. امّا قوام در ماه شعبان 1325 دیگر بار با سمت نائب الحاکمى به شیراز برگشته، به قلع و قمع آزادیخواهان مى پردازد و خود کشته مى شود و غلامحسین غفارى به حکمرانى شیراز منصوب مى گردد و روش قوام را پى مى گیرد.
حضرت آیت الله لارى با ارسال تلگرافى به مجلس و حضرات آیات سید محمد طباطبایى و سید عبدالله بهبهانى حکایت فتنه گران را بازگو مى نماید. حکمران شیراز از کار برکنار و ظل السلطان در اواخر صفر 1326 ق. به حکمرانى منصوب مى شود.
دلیران تنگستانى
حضرت آیت الله سید عبدالحسین لارى با توجه به اختلاف عمیق بین مشروطه خواهان و استبداد طلبان با تألیف رساله «قانون در اتحاد ملت و دولت» که در ماه محرم 1326 ق. به چاپ مى رسد، به حمایت از مشروطیت مى پردازد. چه او با تیزبینى دریافته است که اگر این اختلافات به پایان نیابد، روزهاى تلخى در انتظار است.
محمد على شاه مجلس را به توپ مى بندد و دوره «استبداد صغیر» شروع مى گردد ولى آزادیخواهان خاموش ننشسته، در شهرهاى تبریز، رشت، اصفهان و لار نهضت را ادامه مى دهند.([12]) سیّد مرتضى مجتهد اهرمى تنگستانى از جمله کسانى است که به دستور پیشواى جنوب در بوشهر قیام آغازیده، به مدد رئیس على دلوارى و تفنگچیان وى بوشهر را از چنگ مستبدین خارج مى سازد.
ادارات دولتى و از جمله گمرک تصرف شده است و اعلام مشروطه صادر مى گردد. مدتى حکومت در دست وى اداره مى شود تا اینکه احمد خان دریابیگى با عده اى سرباز از سوى محمد على میرزاى قاجار به آنجا رفته، با سید اهرمى و تفنگچیان او مى جنگند و خانه سید را به توپ مى بندند.
با کشته شدن جمعى، دولتیان بر سید غلبه کرده، پس از چند روز حبس به عراق تبعید مى شود. خوانین گراش، بستک و اشرار اِوَزْ، از نظر عناد و عداوت دیرینه که با سید و لاریها دارند، به دستیارى مستبدین و به فرمان دولت استبداد، خانه وى را غارت و ویران مى کنند. و حتى کتابهاى او را به یغما برده، اهل بینش را آواره مى نمایند و اصحابش را به جرم مشروطه خواهى و مبارزه با ظلم و ستم مى کشند.([13])
حضرت آیت الله لارى دستور تقاصّ مى دهد. قشونى از اطراف لارستان از منطقه «سورغال» از توابع «لامِرْد» فراهم شده، رو به «بستک» مرکز عملیات مستبدین روانه مى شود. بستک فتح مى گردد و استبدادطلبان ضربت شدیدى متحمل مى شوند.
شب 23 ربیع الثانى 1333 ق. انگلیسیها شهر بوشهر را به تصرف خویش درآورده، عبارت «بوشهر در تصرف انگلیسیها» را روى تمبر پست ایران چاپ مى کنند. پیشواى جنوب اعلان جهاد داده، خود براى تشویق مجاهدان به قریه «کورده» لارستان عزیمت مى نماید. این سومین اشغال بوشهر توسط انگلیسى هاست. پیشتر در سال 1273 و 1323 نیز این بندر به اشغال آنها درآمده بود که با مجاهدات مردم جنوب آزاد مى گردد.
سال 1333 ق. ضابط و کدخداى «دلوار»([14])رئیس على است. نیروهاى انگلیسى با دلاوریهاى مجاهدان تنگستان در حال شکست هستند که افراد خائن بومى رئیس على دلوارى را از پشت مورد حمله قرار داده، به شهادت مى رسانند و بوشهر به اشغال انگلیس در مى آید.([15])
انگلیسیها که پیشواى جنوب را بخوبى مى شناسند وبا او دشمنى دیرینه دارند با عوامل داخلى و خائنین به وطن اسلامى مانند قوام الملک (فرزند قوام الملک مقتول) و با تأیید مخبر السلطنه روستاى «کورده» را محاصره مى نمایند.آیت الله لارى به کمک رئیس على مراد از قریه خارج مى شود و در این هنگام سید لارى مورد اصابت تیر واقع مى شود، لیکن به بدنش آسیبى نمى رسد و خداوند متعال او را نجات مى بخشد.
لشکر متجاوز انگلیس علاوه بر خراب کردن مسجد و محراب قریه، به لار رفته، خانه سید لارى را غارت نموده، خاندان وى را به شیراز راهى مى کنند و فقیه ربّانى آیت الله سید عبدالباقى شیرازى، داماد پیشواى تنگستان خاندان سید را پذیرا مى شود.
پس از این واقعه سید بزرگوارى لارى به فیروز آباد مى رود و به پیشنهاد صولت الدوله قشقایى مجاهدان را از آنجا رهبرى مى کند و خاندان سید به فیروز آباد عزیمت مى کنند.
سال 1335 ق. انگلیس به طور رسمى پلیس جنوب را متشکل از سربازان هندى تحت فرماندهى افسران انگلیسى تشکیل مى دهد و براى اجراى مقاصد خود در صدد است عشایر را با خود همراه کند.
نایب کنسول انگلیس تقاضاى ملاقات با صولت الدوله، سردار عشایر را مى نماید. ملاقات در دشت ارژن صورت مى گیرد. صولت الدوله از عمق جان نسبت به انگلیسیها تنفر دارد و وقتى ژنرال ساکس بیست و پنج هزار لیره طلا به رسم هدیه به وى تعارف مى کند، جواب ردّ مى شنود.
رئیس پلیس جنوب از نارضایتى قلبى سردار عشایر آگاه مى شود. به همین منظور براى کسب تکلیف به هندوستان مى رود. صولت الدوله طى نامه اى هشدار دهنده به ساکس، توپهاى سنگین قلعه کوب را یدک مى کشد.
صولت در صدد تهیه مهمات بر مى آید و امر به حرکت ایل داده، روانه فیروز آباد مى گردد. در فیروز آباد از رئیس الوزراء نامه مى رسد که دولت، پلیس جنوب را به رسمیت نشناخته شما هم نشناسید.
کار تعدّى انگلیسى ها به جایى رسیده است که نوامیس مردم مورد اهانت قرار مى گیرد. حضرت آیت الله لارى با صدور حکم جهاد علیه انگلیس امت اسلامى و سران عشایر را به دفاع از مردم ستمدیده جنوب دعوت مى نماید. از آن سو سردار عشایر در برابر هزار نفر از عشایر با ایراد سخنانى مردم را به قیام علیه انگلیس مى خواند.([16]) پس از سخنرانى سردار عشایر جمعیت رو به فزونى گذاشت، مردان و زنان قشقایى هر یک بیاناتى در حمایت از مبارزه با انگلیس ایراد مى نمایند.
فرمان آیت الله لارى پیشواى تنگستانیان توسط سردار عشایر به ایالات و عشایر مى رسد. محمدخان، رابط مجاهدین با ناصر دیوان در باغ سراى او دیدار مى کند و اعلان جهاد از سوى رهبر جنوب را به وى مى رساند. آنگاه ناصر دیوان آمادگى خود را براى اتحاد و جنگ با دشمن اعلام مى دارد.
با اتحاد مجاهدین در کمتر از پانزده روز، شش هزار نفر آماده جهاد مى گردند. سردار عشایر تعداد مجاهدین را براى محاصره شیراز کافى دیده، در شعبان 1336 بر ضد قشون انگلیسیان اعلان جنگ مى کند و وقایع را به اطلاع احمد شاه قاجار و صمصام السلطنه بختیارى رئیس الوزراء ایران مى رساند.
منتصر الملک داماد حبیب الله خان قوام الملک و ضرغام الشریعه از طرف فرمانفرما درخواست ملاقات و مذاکره با سردار عشایر مى نمایند. صولت الدوله آنها را پذیرفته، سبب ملاقات و مأموریت را جویا مى گردد.
منتصر الملک مى گوید: آمده ام تا از طرف حضرت فرمانفرما در خصوص ترک جنگ با انگلیس مذاکره کنم. صولت الدوله نمى پذیرد. انگلیس که نمى تواند صولت الدوله را تطمیع کند با علیخان سالار حشمت (برادر وى) مذاکره نموده، با تطمیع وى در بین مجاهدان ایجاد شکاف مى نماید و صولت الدوله مغلوب مى شود.
انگلیسیها در صدد دستیابى به سید لارى هستند. سید مجاهد در «قیر»([17]) است. مردم جهرم از ورود مرجع تقلید خود به «قیر» آگاه شده، خواستار ورودش به جهرم مى گردند. سنگر جهاد در جهرم برپا مى شود و سید با اعزام نمایندگانى جهاد علیه انگلیس را رهبرى مى کند. در این هنگام بندرعباس در تصرف انگلیس است. آیت الله لارى با فراهم سازى قشونى این شهر را از دست انگلیس خارج مى سازد.
جهاد دلیرمردان جنوب و تنگستانیان به رهبرى حضرت آیت الله سید عبدالحسین لارى سبب مى شود تا قسمت پهناورى از خاک مقدس ایران اسلامى از چنگ انگلیسیها آزاد بماند و مردم مسلمان آن دیار را از یوغ استعمار رهایى بخشد.
براستى اگر تلاشهاى پیگیر و مداوم پیشواى تنگستان و مجاهد مردان آن سامان نبود، شهرهاى بسیارى از جنوب به تصرف انگلیس در مى آمد و بسان هرات و قسمتهایى از سیستان و بلوچستان از ایران اسلامى جدا مى گردید.
خون پاک مرزبانان سرزمین حماسه ها به حـیات استـعمار و استـثمار خـاتمه داد و مـانع از رشد انگلهاى جامعه بشرى در جنوب ایران گـردید و با تزریق خـون به پیکر اجتماع، جـامعه بیمار را به رشـد و شـادابى هـدایت کـرد.
جاودانه ها
حضرت آیت الله لارى علاوه بر جهاد در راه خدا و تطهیر جامعه از وجود دیوسیرتانى چون انگلیس. با تألیف کتب ارزشمندى در علم فقه و کلام و فقه سیاسى و اصول و حدیث میراث، گرانبهایى براى آیندگان باقى گذاشت. حدود چهل اثر از ایشان شناخته شده است که در علوم اسلامى و شیوه هاى حکومتى و قانون گذارى نگاشته شده است. بدین قرار است:
,معارف السلمانى بمراتب الخلفاء الرحمانى، رسـاله در عـقوبت حب دنیا (عرفان السلمانى بحقائق الایمانى)، اکسیر السعادة فى اسرار الشهادة، استخاره نامه، آیات الظالمین، رساله وجیزه در کیفیت علم امام(علیه السلام)، قانون در اتحاد دولت و ملت، قانون مشروطه مشروعه، هدایت الطالبین، تعلیقات المکاسب(در دوجلد)، کتاب الاصول، حاشیه بر فرائد الاصول شیخ انصارى (در دو جلد)، حاشیه بر شرح کبیر، حاشیه بر قوانین الاصول.([18])
با توجه به زندگى سراسر مبارزه و جهاد آیت الله لارى و اشتغالاتى که اى بسا مانع فعالیت علمى و تحقیقى مى گردد، تألیفات ارزنـده ایشان در عـلوم مختلف حـاکى از جـهاد قلمى و استمرار حرکت فرهنگى است که ایشان از نجف اشرف با خود همراه داشته اند.
تأسیس حوزه علمیه و پرورش شاگردان فاضل و دانشمندى چون آیت الله سیّد عبدالباقى موسوى شیرازى (متوفى 1354 ق.) که بعد از ایشان از مراجع تقلید محسوب مى شود یکى دیگر از ثمراتى است که زندگى پربار آیت الله لارى بر جاى نهاد. وى در طى سى و سه سال اقامت در ایران بالغ بر پانصد نفر از طلاب و دانش پژوهان را با معارف اسلامى و علوم اهل بیت آشنا ساخت و با سلوک خود خاص و عام را به دین و قرآن فرا خواند. اخلاق وى درس زندگى شد و رادمردانى تربیت کرد که تا جهان باقى است بوى عطر افکارشان مشام آدمى را نوازش مى دهد.
آیت الله دستغیب مى فرمایند:
روزى با پیرمردى از لار مصاحب شدم. فصل تابستان بود و شبها کوتاه. دیدم این مرد قبل از اذان صبح بیدار شد، وضو ساخت و به نماز ایستاد. وقتى از اهتمام ایشان به نماز شب پرسیدم جواب داد: آیت الله لارى ما را این گونه تربیت کرده است. مى فرمود نباید نماز شب شما ترک شود.
پرواز
روز جمعه چهارم شوال 1342 ق. (15 اردیبهشت 1303 هـ ش) است. آیت الله لارى از خانه خارج شده، رو به مصلاّ مى نهد تا نماز جمعه را چون دیگر ایام بپا دارد پس از اقامه نماز به سوى منزل بر مى گردد. پس از چندى در جایش آرام مى گیرد. رایحه اى بهشتى شنیده مى شود. سید پس از بیست و سه سال اقامت در لار، چهار سال در فیروز آباد و شش سال در جهرم، در میان مردم دلیر تنگستان و مجاهدان جنوب به دیار باقى مى شتابد. هم اینک مرقد مطهر آن بزرگ مجاهد در شهر جهرم به مقبره «آقا» مشهور و زیارتگاه پیروان خاندان عصمت و طهارت و فرزندان جهاد و شهادت است.
[1] - شجره طیبه (تلخیص گلشن حسینى)، عبدالحمید مهاجرى، ص7 و 8, دانشمندان و سخن سرایان فارس، ص 578.
[2] - ولایت فقیه، زیربناى فکرى مشروطه مشروعه، سید محمد تقى آیت الله ى، ص30.
[3] - ر. ک: تعلیقات المکاسب، آیت الله سیّد عبدالحسین لارى، ج2، ص 378 - 406.
[4] - شجره طیبه، ص 10.
[5] - فتوکپى حکم جهاد آیت الله العظمى سید عبدالحسین لارى، دفتر امام جمعه جهرم.
[6] - ر.ک: ولایت فقیه، زیر بناى فکرى مشروطه مشروعه، ص160.
[7] - کتاب آبى، به کوشش احمد شیرى، ج2، ص 353 و 431.
[8] - شجره طیبه، ص 20 - 22.
[9] - «کوهستان» یکى از مناطق تابع شهرستان داراب، در استان فارس است.
[10] - ولایت فقیه، زیربناى فکرى مشروطه، ص119 - 121، به نقل از «مشروطه مشروعه» ص2 - 4 و 17.
[11] - تعلیقات المکاسب، ج2، ص378 - 406.
[12] - انقلاب ایران، براون، ص294.
[13] - شجره طیبه، ص22 و 23.
[14] - دلوار جزء خاک تنگستان و در شش فرسخى بوشهر در ساحل دریا واقع شده است.
[15] - دلیران تنگستانى، محمد حسین رکن زاده آدمیت، ص18 - 192. (با تصرف و تلخیص).
[16] - ر.ک: ولایت فقیه، زیربناى فکرى مشروطه مشروعه، ص83، به نقل از: فارس و جنگ بین الملل، آدمیت، ص253.
[17] - یکى از شهرهاى استان فارس.
[18] - از کتابهاى فوق، ده عنوان نخست به چاپ رسیده است. دیگر آثار ایشان به صورت خطى موجود مى باشند.