محمدرضا معزّی دزفولی
(1273 - 1352قمری)
عنوان مقاله: نگهبان عزت
نویسنده: ناصرالدین انصاری قمی
اشاره
آسمان ایران در طول زمان، شاهد درخشش ستارگان تاب ناک علم و فقاهت در جای جای این سرزمین بوده است. در گذشته ای نه چندان دور، شهرهای کوچک و بزرگ کشورمان هریک چند مجتهد صاحب عنوان و حوزه های علمی پر رونق داشتند که اینک جای خالی آن ها به خوبی احساس می شود. شهرستان پرافتخار دزفول از جمله شهرهایی است که تا چندی پیش، مهد علم و دانش بود و حوزه علمیه ای بی همانند داشت. در آن، پنج مجتهد بزرگ و مرجع تقلید، در یک زمان زندگی می کردند: آیات عظام سید اسدالله نبوی؛ شیخ محمدعلی معزی؛ شیخ منصور سبط الشیخ؛ برادرش شیخ محمد مهدی سبط الشیخ؛ آقا شیخ محمد مهدی بیگدلی دزفولی، قدّس الله أسرارهم.
یکی از آن بزرگ مردان عالم فقه و فضیلت، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدرضا معزّی دزفولی، اعلی الله مقامه الشریف، است.
خاندان
آیت الله حاج شیخ محمدرضا، فرزند عالم بزرگوار شیخ محمدجواد، فرزند فقیه علامه آیت الله شیخ محسن، فرزند آیت الله حاج شیخ اسماعیل، فرزند علامه حاج شیخ محسن، فرزند علّامة العلماء قاضی معزالدین میر محمد اصفهانی (معاصر شیخ بهایی) بوده است.[1]
قطب الدین اشکوری گوید: یکی از بزرگان می گفت: من از عالم فاضل کامل قاضی القضاة اصفهان معزالدین محمد شنیدم که: شبی در عالم رؤیا به محضر یکی از امامان، علیه السلام، رسیدم. به من فرمود: کتاب مفتاح الفلاح را بنویس و بر عمل به آن مداومت بنمای. از خواب بیدار شدم و از هر کس از این کتاب پرسیدم، اظهار بی اطلاعی کرد. این، در وقتی بود که شیخ بهایی به همراه لشکر شاه عباس از اصفهان خارج شده بود. پس از زمانی که به اصفهان بازگشت، به دیدار وی رفتم و از این کتاب پرسیدم. او فرمود: من در این سفر، کتاب دعایی به نام مفتاح الفلاح نگاشته ام و تاکنون اسمش را به کسی نگفته ام و نسخه ی آن را برای استنساخ به احدی نداده ام. شما از کجا اطلاع یافته اید؟
من داستان خواب را برای وی بازگفتم. شیخ بزرگوار با شنیدن آن گریست و نسخه ی خویش را برای استنساخ به من سپرد. من، اولین کسی بودم که از روی آن نگاشتم.[2]
علامه حاج شیخ محسن از علمای طراز اول و در کمال نفس و کرامت اخلاق، یگانه بود. مدفن پاکش در حیاط بقعه ی محمد بن جعفر طیّار ـ از بقاع متبرکه ی دزفول ـ است.
شیخِ اعظمِ انصاری مکرر به زیارت این بقعه و شیخ محسن می رفت. می فرمود: اگر «صحت» یا «انتساب» قبر محمد بن جعفر طیّار معلوم نباشد، ولی قبر حاج شیخ محسن که معلوم است، ما به قصد زیارت او می رویم، فضل زیارت او کم تر از فضیلت زیارت قبر محمد بن جعفر طیّار نیست.[3]
علامه جلیل آیت الله حاج شیخ اسماعیل (زنده در 1212 قمری) از علمای بزرگ و والد علامه کبیر آیت الله شیخ اسدالله دزفولی بوده است. در اجازات آیات عظام میرزای قمی، شیخ جعفر کاشف الغطاء، سید علی صاحب ریاض به فرزندش ـ شیخ اسدالله ـ، مورد تجلیل فراوان و مدح و ثنای بسیار قرار گرفته است.[4]
آیت الله شیخ محسن ـ جدّ اعلای خانواده معزّی ـ (م 1245 قمری) نیز از بزرگان فقها و اعاظم علما و صاحب تألیفات و مرجع احکام و تدریس و امامت و قضاوت در دزفول بوده است. وی از شاگردان برادرش شیخ اسدالله صاحب مقابس، و سید محمد باقر حجه الاسلام شفتی بوده و شرح معالم از جمله آثار وی است.[5]
شیخ محمد جواد ـ پدر آیت الله شیخ محمد رضا معزّی ـ از جمله شاگردانِ برادرش علامه شیخ محمد طاهر (1230 ـ 1315 قمری) و از روحانیون بنامِ دزفول به شمار می رفته است.
ولادت
آیت الله معزی، در سال 1273 قمری، در نجف اشرف دیده به جهان گشود و پس از پشت سر نهادن دوران کودکی، علوم مقدماتی و معارف اولیه را از والد ماجدش بیاموخت.[6]
تحصیلات
به دزفول آمد ومدّت های بسیار از دانش فقه و اصول عموهای بزرگوارش آیت الله شیخ محمدطاهر ( م 1315 قمری) ـ از اعاظم شاگردان شیخ انصاری ـ و آیت الله شیخ محمدحسن معزّی بهره مند شد و تقریرات درسی آنان را نگاشت.[7]
برخی نوشته اند: او برای تکمیل بیش تر درس هایش به نجف اشرف رهسپار شد و از اساتید حوزه، خصوصاً آخوند خراسانی استفاضه کرد تا به مقام اجتهاد رسید.[8]
این قول، مورد تأیید هیچ یک از ارباب تراجم نیست. [9] آنان تصریح کرده اند که او به جز برای زیارت اعتاب مقدّسه، دیگر به نجف بازنگشت و در دروس اساتید آن جا شرکت نجُست.[10]
مرجع فقید یکایک مراحل علمی را با جدیّت فراوان و کوشش خستگی ناپذیر، پشت سر نهاد و تمام کتاب های درسی را به طور کامل نزد اساتیدش فرا گرفت، به گونه ای که در اکثر علوم عقلی و نقلی تبحّر فراوان یافت.
اساتید
از آن چه گفته شد، برمی آید که معظم له عمده دانش عقلی و نقلی خویش را از عموهای بزرگوارش کسب کرده و در درس کسی دیگر شرکت نکرده است. آنان عبارت اند از:
1 ـ آیت الله شیخ محمدطاهر معزّی (1230ـ 1315 قمری) ـ از شاگردان صاحب جواهر و حجه الاسلام شفتی و حاجی ابوالمعالی کلباسی صاحب شارع الاحکام فی شرح شرایع الاسلام و مصباح الهدایۀ[11]
2 ـ آیت الله شیخ محمدحسن معزی (1245 ـ 1333 قمری) ـ از شاگردان شیخ انصاری و میرزای شیرازیو آخوند خراسانی صاحب شرح خلاصۀ الحساب و دیوان شعر.[12]
تدریس
این مرجع فقید، پس از درگذشت اساتیدش به تدریس خارج فقه و اصول روی آورد و شاگردان بسیاری را تربیت کرد. حوزه ی درسی ایشان در خوزستان و بروجرد ـ هنگامی که برای تغییر آب و هوا به بروجرد تشریف می بردند ـ از بهترین حوزه های علمیه بوده است. همه ی شرح احوال نویسان او را به احاطه بر علوم عقلی و نقلی و تحقیق و قوت اندیشه و دقت نظر و استواری رأی ستوده اند.
گویند: مرحوم آیت الله بروجردی، علما و فضلا را به شرکت در درس ایشان ترغیب می فرمود و از مراتب علمی اش تقدیر می کرد.[13]
شاگردان
گروهی از شاگردان ایشان[14]، که به برکت وی همگی به درجات والای علمی نائل آمدند و برخی از ایشان جزء مراجع تقلید شیعه شدند، عبارت اند از آیات عظام و حجج اسلام:
1 ـ حاج سید احمد موسوی خوانساری (1309 ـ 1405 قمری) صاحب جامع المدارک.
2 ـ حاج سید اسد الله نبوی دزفولی (1313 ـ 1403 قمری) صاحب توضیح المسائل و مناهج الحق. وی بیش از 20 سال در درس استاد شرکت کرد و مورد توجه ایشان قرار گرفته بود شاگردان استاد، پس از رحلتش به درس ایشان حاضر شدند.
3 ـ حاج سید محمدحسن آل طیب جزایری (1329 ـ 1416 قمری) نویسنده ی تضمین الفیة بن مالک
4 ـ حاج شیخ محمدعلی معزّی دزفولی (1299 ـ 1390 قمری) داماد و پسر عموی معظم له و صاحب تجدید الدوارس و تحدید المدارس و توضیح المسائل.
5 ـ حاج شیخ بهاء الدین حجتی بروجردی
6 ـ حاج سید محمد حسن نبوی (1301 ـ 1391 قمری)
7 ـ حاج سید محمدمهدی آل طیب جزایری (1310 ـ 1362 قمری) صاحب توضیح المسائل و شرح وصیت امیرالمؤمنین، علیه السلام.
8 ـ شیخ محمد علی انصاری دزفولی (1311 ـ 1353 قمری) صاحب شرح رسائل.
9 ـ حاج سید محمدلطیف سجادی آل علی (1326 ـ قمری) نویسنده ی ارمغان رمضان و پاسداران دین.
10 ـ سید محمدتقی آل طیب جزایری شوشتری (1329 ـ 1365 قمری) مؤسس مدرسه ی علمیه ی آل طیب در اهواز
11 ـ حاج سید محمدحسین موسوی دزفولی، معروف به مفید (1292 ـ 1368 قمری)
12 ـ سید نعمت الله جزایری شوشتری (1326 ـ 1362 قمری)
13 ـ حاج سید محمدحسین دزفولی (1301 ـ 1362 قمری)
14 ـ شیخ محمدکاظم معزّی (1334 ـ 1389 قمری) مترجم قرآن مجید و کتاب ابوالشهداء حسین بن علی
برخی از کسانی که از او اجازه روایت گرفته اند، عبارت اند از:[15]
آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی (1315 ـ 1411 قمری)؛ آیت الله شیخ محمدجعفر انصاری اهوازی (1312 ـ 1370 قمری)؛ آیت الله سید آقا جزایری؛ آیت الله سید عدنان سید شبّر و آیت الله شیخ بهاء الدین حجتی بروجردی و آیت الله حاج سید محمد علی سبط.
تألیفات
آن مرد بزرگ در کنار خدمات دینی و اجتماعی مانند تدریس، تربیت شاگردان، امامت جماعت، راهنمایی مردم، بنیادِ ده ها اثر خیریه (اعم از مسجد و مدرسه و حمّام و کاروان سرا و پُل) موفّق به تألیف آثار علمی بسیار گردیده است. برخی از آن ها عبارت اند است:
1 ـ حاشیه بر رسائل
2 ـ حاشیه مفصّل بر مکاسب، به نام فیض الباری فی حاشیة مکاسب الانصاری
3 ـ حاشیه بر کتاب فصول (الفصول الغرویة فی الاصول)
4 ـ رسالة فی الرضاع
5 ـ رساله ی در ترجمه ی سهل بن زیاد آدمی رازی
6 ـ رساله ی عملیه ی فارسی به نام کلمة العُلیا. این کتاب در سال 1333 قمری به چاپ رسیده است.
7 ـ رساله ی عملیه ی عربی به نام کلمة التقوی. این کتاب در 1333 قمری به چاپ رسیده است.
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدعلی معزی ـ از شاگردان معظم له ـ شرحی مفصّل به نام تجدید الدوارس بر آن نگاشته و 7 جلد از آن به چاپ رسیده است. نیز مرحوم حاج شیخ مهدی آل طیب ـ از شاگردان مؤلف ـ آن را به فارسی ترجمه کرده است.
8 ـ منتخب منهج الرشاد (شیخ جعفر شوشتری)
9 ـ جهد المقلّ فی أجوبة المسائل. این کتاب مشتمل بر مسائل متفرقه فقهی از آغاز باب طهارت تا کتاب دیات، و در چند جلد بوده و مجموعه ای نفیس شبیه جامع الشتات میرزای قمی است.
گفتنی است، این همه رساله های فتوایی ایشان، نشان دهنده ی وسعت مرجعیت و کثرت مقلدان ایشان در بلاد غرب است. به گونه ای که تا ایشان در قید حیات بود، مرجعیت تقلید منحصر به او بود و پس از درگذشتش چشم ها به سوی آیت الله بروجردی دوخته شد و مرجعیت به ایشان رسید.
مرحوم آیت الله معزی طبعی روان و قریحه ای سرشار داشته و گاهی شعر می سرود. مقداری از آن ها در کتاب مخزن الدرر در اشعار شعرای دزفول و شوشتر، اثر ملّا خلیفه دزفولی (م1347 قمری)، در سال 1304 قمری در بمبئی به چاپ رسیده است.[16]
آثار ماندگار
آیت الله معزّی تمام وقتِ خویش را در خدمت به مردم سپری ساخت. گاه در جهتِ هدایت فکری و معنوی آنان و گاه در عمران و آبادی زندگی مادّی ایشان. لذا با حسن توجّه و نظارت ایشان، بناها و ساختمان هایی چند در شوش و دزفول از او به یادگار ماند:[17] آن ها عبارتند از:
1 ـ مسجد کجبافان (نزدیک پل)
2 ـ مسجد پیرزنگی (در محله ی مسجد دزفول)
3 ـ کاروان سرا (در گوشه ی جنوب غربی بازار قدیم)
4 ـ حمّام (واقع در محلّه ی کرناسیان)
5 ـ کاروان سرا و دکّان ها (واقع در کناره ی شرقی رودخانه ی شوش)
6 ـ باغ ها و آسیاب (واقع در کناره ی غربی رودخانه ی شوش)
7 ـ مدرسه ی علمیه.
وی نخستین کس بود که در دزفول، مدرسه ی علمیه بنیاد نهاد که تاکنون باقی است. در آن علوم دینی گوناگون تدریس می شود. او در این مدرسه بنای تدریس نهاد و گروهی بسیار از شهرهای خوزستان گرد شمع وجودش جمع شدند و از خرمن فیض او بهره بردند و هر یک چراغی تابان فرا راه مردمان شدند.
8 ـ احداث پُل. یکی از سال ها که سیلی خروشان، چند چشمه از میانه ی پُل دزفول را خراب کرد و راه عبور به روستاهای غربی شهر قطع گردید، چند بار به تشویق وی مردمان نیک اقدام به بازسازی موقّت آن کردند. با شروع جنگ جهانی اوّل و راه یافتن مهندسین خارجی، به دزفول به دستور ایشان شرکت سهامی جهت تامین مخارج پل از مردان نیک شهر تأسیس گردید و با کمک فنّی آن مهندسان اقدام به تعمیر پل گردید و راهی برای عبور و مرور مردم و وسائل نقلیه باز شد.
ویژگیهای شخصی
الف) زهد
آیت الله معزّی، با این که مرجع مطلق نواحی خوزستان و اطراف به شمار می رفت و همه ماهه مبالغ خطیری از وجوه شرعی به دست وی می رسید، با این حال شخصاً مالک چیزی به جز یک خانه و چند جلد کتاب نبود.[18]
ب) بدیهه گویی
مرحوم شیخ، در ذکاوت و فطانت و سرعت انتقال و حاضر جوابی اعجوبه ی روزگار بود.
در ایام کودکی که صرف و نحو را فرا گرفت، در محضر دو تن از فضلا حاضر بود. آنان گفتند: وزن افعله جمع فعیل، مضاعف نمی آید مگر در دو جا: یکی ادلّه جمع دلیل، و دیگر اجلّه جمع جلیل.
ایشان بدون درنگ گفت: در دو جای دیگر هم می آید: یکی اذلّه جمع ذلیل و دیگر اعزّه جمع عزیز.
نیز گفته اند: در سفر زیارت عتبات عالیات، وارد خرّمشهر شد و مرحوم علامه شیخ عیسی شبیر خاقانی ـ عالِم خرّمشهر که مسلک اخباری داشت ـ به دیدار وی آمد. در اثر ضعف پا زیر دوش او را گرفته بودند. شیخ عیسی وارد مجلس که شد، گفت: انّ فی اصولی ضعفاً.
مرحوم حاج شیخ به فوریت پاسخ داد: اعیذک بالله من الضعف فی الاصول (تو را در پناه خدا قرار می دهم از ضعف در اصول) مرحوم شیخ عیسی مقصودش اصول فقه بود، ولی آیت الله معزی آن را حمل بر اصول دین کرد.
این حاضر جوابی، کمال بدیهه گویی وی را می رساند.,,,[19]
ج) حُسن تدبیر
یکی از کارهای ارزنده و فراموش ناشدنی مرحوم آیت الله معزّی، نگاهداری دزفول و اطراف آن ـ بلکه تمام خوزستان ـ از دامنه ی آتش جنگ جهانی اوّل است که وی با دورنگری و سیاست ویژه ی خویش، توانست آن خطّه را از لهیب جنگ حفظ کند.
هنگامی که عشایر و مجاهدان عراق ـ به ریاست مرحوم آقا سید محمد فرزند آیت الله سید محمدکاظم یزدی ـ علیه استعمار انگلیس برخاستند، عمّال دولت انگلیس در عراق به قصد سرکوبی قیام مردمی، دامنه ی جنگ را گسترش دادند تا بدان حدّ که به سوسنگرد (بنی طرف) و بُستان (بِسِتین) هم کشیده شد و به وسائل تبلیغاتی والی پشت کوه ـ لرستان ـ و عشایر و اعراب دزفول را هم تحریک به جنگ علیه مجاهدین کردند. در این وقت آیت الله معزی رهسپار شوش و اطراف آن شد و با والی شوش و رؤسای عشایر و ایلات دیدار کرد و با مواعظ و نصایح خویش آنان را به عدم مشارکت در جنگ علیه برادران شان، و سکون و آرامش ترغیب کرد و آتش جنگ را فرو نشاند.
وفات
مرحوم آیت الله معزّی پس از عمری تلاش و کوشش در جهت اعلای کلمه ی حق و تعظیم شعائر الهی، در 80 سالگی، در شهر بروجرد ـ که تابستان ها برای تغییر آب و هوا بدان جا سفر می کرد ـ در هفتم جمادی الاولی 1352 قمری بدرود زندگانی گفت و در بقعه ی امامزاده سید ابوالحسن، به خاک خفت و جهانی از علم و معرفت را با خویش مدفون ساخت.
وی یک ماه پیش از وفاتش در نامه ای به آیت الله حاج شیخ محمدعلی معزی ـ داماد و پسر عمویش ـ واقعه ی قریب الوقوع درگذشت خود را به طور ایهام، اظهار کرد [20] و چنین نوشت:
«امساله (ظاهراً) خیلی ضعیف و نقاهت شدّت دارد، خصوصاً این چند روزه که هوای این جا به خلاف معتاد، گرم شده، به کلّی حالی ندارم...».[21]
از این عالم بزرگوار آقا شیخ محمدحسن، پدر دانشمند محقق و مترجم فاضل مرحوم حجت الاسلام شیخ محمدکاظم معزّی مترجم قرآن مجید به یادگار ماند.[22] شیخ محمد کاظم معزّی هم از شاگردان جدّش و آیت الله سید اسدالله نبوی دزفولی و استاد دانشگاه تهران، و استاد مدرسه ی عملیه ی برهان ـ در شهر ری ـ و مدیر آن بود. او بر چند زبان مسلط بود و عربی و انگلیسی و فرانسه را خوب می دانست و از آن ها ترجمه می کرد. از آثار او ترجمه ی زیر نویس قرآن است که یکی از صحیح ترین ترجمه های تحت اللفظی قرآن به شمار می رود. او در روز یکشنبه 5 رمضان 1389 قمری (25 آبان 1348 شمسی) در 55 سالگی درگذشت و در قبرستان شیخان قم مدفون شد.[23]
[1]. المسلسلات، ج2، 158؛ دانشمندان بروجرد، ج2، 549؛ شرح حال خاندان معزّی، 29
[2]. الکنی والالقاب، ج 2، ص 91.
[3]. شرح حال خاندان معزی، 6. 7
[4]. الکرام البرره، ج 1، ص 134 ـ 135
[5]. شرح حال خاندان معزی، ص 16 ـ 18،
[6]. المسلسلات، ج 2، ص 158
[7]. شرح حال خاندان معزّی، ص 29
[8]. دانشمندان بروجرد، ج 2، ص 549
[9]. شرح حال خاندان معزی، ص 29؛ نقباء البشر،
ج 2، ص 744.
[10]. المسلسلات، ج 2، ص 158
[11]. نقباء البشر، ج 3، ص 974 ـ 976؛ بیان المفاخر، ج 1، ص 333 ـ 334؛ شرح حال خاندان معزی، 18 ـ 26
[12]. شرح حال خاندان معزی، ص 27 ـ 29. وی در انواع علوم از فقه، اصول، صرف و نحو، معانی و بیان، حکمت و کلام، حساب و هندسه، هیئت و نجوم دستی توانا داشته است.
[13]. دانشمندان بروجرد، ج 2، ص 551
[14]. در تنظیم این بخش از کتاب ارزنده « دانشمندان بروجرد»، ج 2، ص 551، 554 استفاده شد.
[15]. المسلسلات، ج 2، ص 159.
[16]. دانشمندان بروجرد، ج 2، ص 551
[17]. این بخش، با استفاده از کتاب «شرح حال خاندان معزی»، ص 30 ـ 31 تدوین شد.
[18]. این بخش از کتاب شرح حال خاندان معزی،
ص 30. 31 نقل شد.
[19]. این قسم گفت وگو در علم معانی، تلقی المتکلم المخاطب بغیر ما یتوقّیه ـ بحمل کلامه علی خلاف مراده ـ نامیده می شود. مثل این که درمقام تهدید کسی گفته شود: لأحملنّک علی الادهم و مراد از ادهم، زنجیر آهنین باشد. ولی او در پاسخ بگوید: مثلک یحمل علی الادهم والاشهب و مراد او از ادهم، اسب سیاه باشد.
المسلسلات، ج 2، ص 159؛ شرح حال خاندان معزی، ص 32
[20]. همان.
[21]. ضمیمه کتاب «شرح حال خاندان معزی»، اصل نامه موجود است.
[22]. المسلسلات، ج 2، ص 159
[23]. تربت پاکان قم، ج 3، ص 490