موقعيت كنونى شيعيان عربستان
مرحوم علامه شيخ محمدعلى عمرى كه در اين مقاله به زندگىنامه ايشان خواهيم پرداخت، رهبر شيعيان عربستان بود. از اينرو، پيش از پرداختن به زندگىنامه ايشان، به عنوان مقدمه مطالبى را درباره موقعيت كنونى شيعيان عربستان از قول فرزند ايشان جناب حاج شيخ كاظم عمرى نقل مىكنيم. ايشان در اينباره مىگويد:
«شيعيان بيشتر در دو منطقه» «احساء» و «قطيف» وجود دارند؛ البته در مدينه منوره هم هستندكه به «نخاوله» معروفند، اما شمار آنها بسيار اندك است. گفتنى است شمارى از شيعيان مدينه از اشراف آن شهر به شمار مىروند.
شيعيان از قديم در مناطق خود مساجدى مخصوص به خود داشتند. پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران و حتى چند سال پيش از اين رويداد، در منطقه، قانونى صادر شد كه بر اساس آن، شيعيان حق ساختن مسجد را ندارند.
به بيان ديگر، از سى و پنج سال قبل شيعيان را از ساختن مسجد بازداشتند. از اينرو همان مساجد قديمى و حسينيهها پابرجا و داير است كه البته مىتوانند آنها را تعمير كنند.
در صورتى به شيعيان براى ساختن مسجد اجازه مىدهند كه فقط در مناطق خود مسجد بسازند، اما در مناطق جديد كه شيعيان و اهل سنت با هم زندگى مىكنند، به آنها اجازه نمىدهند. از اينرو شيعيان در خانههاى بزرگ گرد آمده، نماز مىخوانند، اما از چندين وقت پيش آنها را از اين كار هم بازداشتند.
حسينههاى موجود از سالها پيش برجاى مانده و ساختن حسنيه جديد در عربستان ممنوع است».[1]
تولد
شيخ محمدعلى عمرى در سال 1337 ق(1909ميلادي)، در خانوادهاى علمى و مذهبى در مدينه منوره به دنيا آمد و دوران كودكى خود را همانجا در كنار پدر دانشمند خود گذراند.
اجداد و خاندان
پدر ايشان شيخ على عمرى (م 1349ق) فرزند حجتالاسلام و المسلمين شيخ احمد عمرى است، كه هر دو از علماى بزرگ و بزرگوار مدينه به شمار مىآيند.
نسل ايشان، به جناب محمّد بن سعيد عمرى ـ نايب امام عصر عجلالله تعالي فرجه شريف ـ و فرزند او عثمان بن محمد بن سعيد مىرسد.
پدر شيخ محمدعلي، شيخ علي، وكيل مطلق مرحوم آيتاللَّه العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى بوده است و پس از وفات شيخ علي، آقا سيد ابوالحسن به مدت سه روز در صحن اميرمؤمنان7 مجلس فاتحه برگزار كرد.
اجداد شيخ محمدعلي، همگى رهبران شيعه مدينه منوره و رؤساى طائفه و پاسداران مذهب اهل بيت: بودند و به پيروى از ائمه اطهار: در كنار فعاليتهاى دينى و علمى و فرهنگى و اجتماعى و سياسى، به كارهاى زراعى نيز مىپرداختند. به همين دليل، به آنها «النخيلين» يعنى «خرماداران» ميگفتند و منطقه سكونت ايشان نخاوله خوانده مىشد.
زادگاه
چنانكه گفته شد، زادگاه اين عالم مجاهد، بخش «نخاوله» از مدينه منوره بوده است.
يكى از مورخان معاصر، درباره اين منطقه و شيعيان آن مىنويسد:
«... نخاوله از نخل گرفته شده و اين به خاطر شغل اين خاندان اصيل عرب در طول صدها سال در تأسيس و حراست باغات مدينه منوره است؛ گرچه دشمنان آنان از اين كلمه براى تحقير آنان استفاده مىكنند.
طوايف نخاوله كه گروههاى متعددى از قبايل عرب هستند، اصيلترين عربهاى مقيم مدينه مىباشند كه در طول بيش از هزار سال بر مذهب تشيع بودهاند و تا كنون نيز مذهب خويش را حفظكرد[ها]ند... .
نخاوله كه ساكنان اصلى اين شهر هستند، در تمام دوره عثمانى و سپس سعودى با مظلوميت، روزگار سپرى كردهاند، اما هيچ گاه تسليم نشدند. همين اندازه بدانيم كه تا كنون اجازه [نداده اند] نمىدهند جنازه يك مسلمان شيعه نخاولى را در مدينه نبوى9 براى اقامه نماز بر او وارد مسجد نبوى9 كنند و اين چنين حق آنان را ضايع مىكنند».[2]
اقامت در نجف
علامه شيخ محمد عمرى در نوجوانى؛ به امر پدر دانشمند خود، در حوزه علميه زادگاهش و نزد پدر، علوم مقدماتى را فرا گرفت؛ سپس به نجف اشرف رفت و از استادان و علماى آن ديار، دروس مقدمات و سطح و خارج را فرا گرفت تا خود به مراتب عالى علمى نايل آمد.
البته ايشان مدت كوتاهى نيز در حوزه علميه قم و مشهد مقيم بود و از محضر علماى اين ديار استفاده كرد.
استادان نجف اشرف
اين عالم ربانى در مدت اقامت بيست ساله در نجف اشرف، دروس سطح خود را از علماى بزرگى چون حضرات آيات: شيخ محمد رضا مظفر، شيخ محمدحسين مظفر، محمدجواد مغنيه، سيد مسلم حلّى، شيخ محمدتقى آلصادق، سيد باقر الشَخِصْ و شيخ محمدتقى فقيه فراگرفت. سپس به دروس عالي و خارج پرداخت كه استادان او در دروس خارج عبارتند از: حضرات آيات عظام: سيد محسن حكيم، شيخ حسين حلّى، سيد ابوالحسن اصفهانى و آقا ضياءالدين عراقى.
ميرزاى نائينى و استادى ايشان
در بسيارى از مقالهها و سايتها، بعد از وفات آن مرحوم، مرحوم ميرزاى نائينى به اشتباه از استادان خارج ايشان معرفي شده است.
چندى از فضلاى حوزه علميه قم كه مؤلف با آن بزرگواران آشنايى دارد، در سفرهايى كه به حج مشرف شدهاند، آقاى عمرى را از نزديك زيارت كرده و از خود ايشان شنيدهاند كه استفاده اين بزرگوار از محضر مرحوم نائينى، چهار سال شركت در نماز جماعت ايشان بوده است و در درس ايشان شركت نداشتهاند.
همچنين بايد دقت كرد كه سطح علمي درس مرحوم ميرزاى نائينى بزرگ، بسيار بالا بوده است؛ چنانكه شاگردان و فضلايى مىتوانستند در آن شركت كنند كه پيش از درس ايشان، يك دوره اصول را در محضر عالم و مرجع بزرگوار ديگرى گذرانده باشند. وزانت و سنگينى درس ميرزاى نائينى به اندازهاي بوده است كه به گفته چندين نفر از بزرگان و علماي حوزه علميه قم، آن بزرگواران مدت شش ماه و گاهى كمتر يا بيشتر در درس ميرزاى نائينى شركت كردهاند، ولي سطح علمى تا اندازهاى بوده كه درس را نمىفهميدند و از اينرو درس ايشان را ترك كرده، در درس عالم جليلالقدر ديگرى شركت مىكردند.
با توجه به اين توضيحات، سن مرحوم عمرى ايجاب نمىكرد كه درس يكى از بزرگان را پيش از ميرزاى نائينى درك كرده باشد. پس نمىتوان ايشان را شاگرد ميرزاى نائينى شمرد.
دوران نجف اشرف
فرزند ايشان، جناب حاج شيخ كاظم عمرى، درباره دوران تحصيل پدر در نجف اشرف و وضعيت زندگى ايشان در آن دوران مىفرمايد:
«پدرم در زمانى كه در نجف زندگى مىكرد، با تنگناها و دشواريهاى بسيار مالى روبهرو بود، اما پس از مدتى خداوند در زندگى ايشان گشايشى ايجاد كرد؛ به طورىكه ايشان توانست اندك سرمايهاى جمع [كند] و در مدينه مزرعهاى بخرد.
در اين مزرعه، چاهى وجود دارد كه معروف است رسول خدا9 آن را به يك بانوى كهنسال هديه كرده و دعا [فرمودند] كه خداند خير كثيرى در آن چاه قرار دهد.
بعدها اين مزرعه توسعه يافت و امروز اين مزرعه، با همه محصولاتش وقف كريم اهل بيت، حضرت امام مجتبى7 و پذيرايى از مهمانان ايشان است.
غرض اينكه آيتاللَّه عمرى در نجف اشرف با شرايطى سخت مواجه بودند و با شهريه اندكى كه داشتند، تنها مىتوانستند وسايل ضرورى نان تهيه كنند؛ اما با جديت در تحصيل، زندگى زاهدانه خود را ادامه دادند و در پى رفاه نبودند؛ زيرا خداوند نورانيت علم را در گرسنگى و غربت قرار داده است. آن زمان سطح زندگى و معيشت در عراق بسيار سخت بود».[3]
بازگشت به وطن
علامه عمرى پس از رسيدن به درجات عالي علم و تقوا و كسب اجازات علمى از استادان خود در آغاز مرجعيت آيتاللَّه العظمى سيد محسن حكيم، به امر ايشان، پس از بيست و سه سال دورى از وطن (بيست سال در نجف و سه سال در قم و مشهد) نجف را در سال 1370ق (1950) ترك كرد و براى سرپرستى شيعيان عربستان و مدينه به زادگاه خود بازگشت. وي از لحضه ورود به وطن تا آخرين روزهاى عمر شريفش، از هيچ خدمتى در حق شيعيان مظلوم آن ديار، دريغ نكرد.
ايشان، در دوران جوانى خود رؤياى صادقهاى به يادگار داشت كه در آن، به بازگشت به مدينه و زادگاه خويش امر شده بود. فرزند ايشان درباره اين رؤياى صادقه مىنويسد:
«پدرم يك بار در رؤياى خود در حال سفر به مدينه منوره، مىبيند كه اميرالمؤمنين على7 او را به اسم خطاب مىكند و مىپرسد كجا مىروى؟
ايشان پاسخ مىدهد: مدينه.
حضرت7 مىفرمايد: زود برگرد كه آنجا نالههايى برخواهد خاست و حوادثى عظيم در راه است؛ هنوز وقت رفتن به مدينه نرسيده».[4]
ايشان از اين رؤيا درمىيابد كه وقت رفتن به مدينه منوره بعد از پايان تحصيلاتش است و در آن وقت براى شيعيان مفيد خواهد بود.
وكالت مراجع عظام
علامه عمرى پس از بازگشت به وطن، تا آخر عمر شريف و بابركت خود، وكالت تمام مراجع عظام وقت را برعهده داشت؛ که از جمله آنها میتوان به حضرات آيات عظام: حاج سيد ابوالحسن اصفهانى، سيد محسن حكيم، سيد محمدهادى ميلانى، سيدابوالقاسم خويى، سيد محمود شاهرودى، سيد محمدحسن آلياسين، سيد عبدالاعلى سبزوارى، سيد محمدرضا گلپايگانى، سيد على سيستانى، سيد محمد سعيد حكيم، شيخ محمداسحاق فياض و شيخ بشير نجفى و... اشاره نمود.
حفظ تشيع در مدينه
شرايط اوضاع شيعيان مدينه از اواخر حكومت تركان عثمانى و از آغاز دوران وهابى دشوار بود؛ به طورى كه بسيارى از آنها را از مدينه راندند و آنها پيش از جنگ جهانى دوم به ايران و عراق و تركيه و شام پناهنده شدند.
چنانكه از كلمات نقلشده از بزرگان پيش از اين نيز معلوم بود، مرحوم علامه عمرى در چنين شرايطى بسيار تلاش كرد تشيع در مدينه محفوظ بماند. در حقيقت در زمانى كه حكومت اراده كرده بود، مدينه را از شيعه خالى كند، وي با استقامت و رهبرى بادرايت خود، شيعه را در اين شهر حفظ كرد.
خدمات بىشمار
اين عالم زاهد و فرزانه در طول بيش از شصت سال حضور خود در مدينه، خدمات اجتماعى و دينى بسيارى به شيعيان مدينه عرضه كرد و با زحمات فراوان، آنها را از بسياري فشارها نجات داد.
ايشان در حوزه درسى خود، احكام دين و معارف و احاديث را آموزش و طلاب را پروش داد و آنها را براى تبليغ به مناطق مختلف عربستان فرستاد. همچنين به برگزارى مجلس عزاى امام حسين7 و ملاقات با مؤمنان در موسم حج و ديدار با شخصيتها و علماى جهان اسلام اهتمام ويژهاى داشت.
در حقيقت، او خود را وقف خدمت به مؤمنان كرد؛ هشتاد سال به تبليغ معارف دينى پرداخت و جلسات مختلف معارفى برگزار كرد؛ بر جنازه مؤمنان نماز مىگزارد، صيغه عقد مىخواند؛ در مناسبتها شركت مىكرد؛ اختلاف مردم را حل و امورشان را اصلاح مىكرد و دعوت فقرا را مىپذيرفت.
ايشان پانصد خانوار فقير را تحت پوشش داشت و هر سال غير از مستمرى، لباس عيد و هدايايى به آنها مىداد و تأمين مسكن ارزان را نيز در كارنامه خود داشت.
عمده فعاليتهاى علامه عمرى در زمينههاى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى بود. از جمله خدمات ايشان به شيعيان مدينه، صندوق خيريهاى بود كه به نيازمندان كمك مىكرد. اين صندوق در جنگ سى و سه روزه لبنان نيز به حادثهديدگان اين كشور كمكهاى فراوانى كرد.
سالها زندان
فقيه مجاهد و مدافع اهلبيت:، علامه شيخ محمدعلى عمرى، در راه خدمت به پيروان اهلبيت: چهل و پنج سال[5] زندان آل سعود را به جان خريد، اما از پا ننشست. معظم له در شرايط خفقان وهابیت، با انتشار اعلاميههايى در دفاع از شيعيان و فعاليت در جهت احقاق حقوق مدنى آنها در عربستان، تلاش مىكرد جايگاه آنها را بهبود بخشد.
ادامه اين راه و حمايت علامه عمرى از انقلاب اسلامى ايران و نيز شيعيان لبنان، باعث شد دولت سعودى با اصرار وهابىها چندين بار حكم اعدام ايشان را صادر كند، حكمى كه خوشبختانه در هيچ يك از موارد اجرا نشد.
اين روحاني مبارز، خاطره حادثه اعدامش را اينگونه تعريف كرده است:
«همه چيز دست به دست هم داد تا مرا اعدام كنند. پس از چند ماه زندانى شدن، سرانجام روز اعدام فرا رسيد. مرا در ملأ عام و در مقابل هزاران شيعه و برخى عاملان حكومت به پاى چوبه دار بردند و طناب را به گردنم انداختند. در آن لحظه به حضرت زهرا3 متوسل شدم و زير لب گفتم: يا زهرا، من فقط به خاطر دفاع از شما به پاى چوبه دار آمدهام؛ ياريام كن.
وقتى طناب دار را كشيدند، پس از حدود30 ثانيه طناب دار پاره شد و من بىهوش شدم و ديگر چيزى از آن لحظه به ياد نمىآورم.
وقتى به هوش آمدم سى و پنج روز گذشته بود و در يكى از بيمارستانهاى مدينه بسترى بودم و فهميدم نجات يافتهام».[6]
ايشان پس از رهايى از زندان، مسجد شيعيان در مركز مدينه را مركز فعاليتهاى خود قرار داد و با رونق دادن به آن، نقش مؤثرى در اتحاد شيعيان مدينه داشت.
مزرعهاى پربركت
فقيه مجاهد علامه عمرى، پس از بازگشت به مدينه، در آن منطقه مزرعهاى خريد كه بعدها توسعه يافت و معروفترين بخش منطقه نخاوله شد.
حسينیه شيعيان كه به همت ايشان بنا شد، در ميان اين مزرعه محصور است و ايشان سرپرستى شيعيان را بر عهده داشت.
در طول دهها سال، مزرعه ايشان كه مسجد شيعيان و نيز دفتر كار آن بزرگوار در آن قرار داشت، هر روز و هر شب پذيراى تعداد زيادى زائر شيعه از تمام نقاط دنيا و شيعيان مقيم آن ديار است.
تأسيس حوزه علميه شيعى
يكى ديگر از خدمات پربار آن بزرگمرد، تأسيس حوزه علميه شيعه در شهر مدينه است كه در آن، طلاب حوزه، از مقدمات تا انتهاى سطح و خارج را تحصيل مىكنند و خود ايشان نيز در كنار دروس حوزوى، معارف و اصول دين، به ويژه مباحث ولايى را تدريس و بدين وسيله به دين خدمت مىكردند.
فرزند ايشان جناب حاج شيخ كاظم عمرى در اينباره مىگويد:
«مرحوم پدرم با زحمات فراوان، اين حوزه شيعى را در ميان فشارهاى بسيار حفظ كرد».[7]
وفات
عاقبت، علامه شيخ محمدعلى عمرى پس از 105سال عمر بابركت، در آذر 1389 ش پس از دو هفته بسترى بودن در بيمارستان ملى مدينه منوره، به علت كهولت سن[8] به كما رفت و در بخش مراقبتهاى ويژه بسترى شد.
روح بلند اين دانشمند مجاهد و خدوم، روز دوشنبه، 19صفر1432، برابر با 4 بهمن 1389 ش با 26 ژانويه 2011 ميلادي، همزمان با ايام اربعين حسينى7 به ملكوت اعلى پيوستند.
پيكر مطهر اين عالم و فقيه ربانى و خدوم، و مدافع اهل بيت: در حساسترين منطقه اسلام، در 7 بهمن سال 1389 ش در ميان حزن و اندوه دهها هزار نفر از پيروان مكتب اهل بيت: و ديگران، در شهر مدينه منوره تشييع شد.
گروههاى مختلفى از مناطق قطيف و احساء، براى شركت در مراسم تشييع ايشان، خود را به مدينه منوره رسانده بودند.
هيئتى بلندپايه از طرف رهبر معظم انقلاب، حضرت آيتاللَّه العظمى خامنهاى، به سرپرستى آيتاللَّه جنتى و حجتالاسلام مروى نيز در اين تشييع شركت داشتند.
تعدادى از شركتهاى مسافربرى نيز به عشق اهلبيت:، تسهيل رفت و آمد شركت كنندگان را در مراسم تشييع اين بزرگ مدافع اهلبيت: بر عهده گرفتند.[9]
نماز بر پيكر اين عالم ربانى به امامت آيتاللَّه سيد على سيد ناصر اقامه شد و پيكر رنجديده و نحيف او در جوار ائمه مظلوم قبرستان بقيع، آرام گرفت.
همچنين پليس امنيتى و نيروهاى ضد شورش عربستان از بامداد پنجشنبه، مسجدالنبى و قبرستان بقيع و اطراف را با تدابير شديد امنيتى، در كنترل داشتند.
مراسمهاى بزرگداشت
در پى ارتحال ايشان، از روز اوّل تا روز چهلم، مراسمهاى مهمى براى پاسداشت مقام ايشان در مدينه و عراق و ايران برگزار شد كه مراجع عظام شيعه در آنها شركت داشتند.
در مراسمهايى نيز كه در تهران برگزار شد، مسؤلان بلندپايه لشكرى و كشورى حاضر بودند.
تشكر فرزند علامه عمرى از رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقليد
پس از حضور نمايندگان مقام معظم رهبرى در تشييع جنازه آن عالم فرزانه، فرزند آن مرحوم، جناب حجتالاسلام حاج شيخ كاظم عمرى، در جلسهاى با اين نمايندگان، از رهبر انقلاب بسيار قدرداني كرد. و چنين بيان داشت:
«اين ديدار، تأثير بسزايى در تخفيف آلام خانواده و فرزندان آن مرحوم و همه شيعيان مدينه منوره داشت. آيتاللَّه جنتى به ما ابلاغ كردند كه از طرف ولى امر مسلمين آمدهاند تا تعزيت بگويند و من اين ارسال نمايندگان را بهتر از هر پيامى مىدانم.
حضور اين گروه از جمهورى اسلامى، واقعاً تأثير بزرگى در ما و شيعيان مدينه منوره داشت و ما به نام خانواده عمرى و به نام طلاب علم و بزرگان و مؤمنان مدينه منوره، شكر و تقدير و احترام خود را براى رهبرى و ملتِ برادر و عزيز ايران اعلام مىكنيم.
همچنين از علما و مراجع قم، رئيسجمهور و آيتاللَّه هاشمى رفسنجانى كه پيامهايى ارسال كرده و در آن، حيات عمرى را متذكر و نقش او را در خدمت به شيعيان تمجيد كردند، تشكر ميكنم و از خداوند مىخواهم به آنها جزاى خير دهد و آنها را پناهى براى مسلمانان و شيعيان قرار دهد».[10]
پيامهاى تسليت
بعد از ارتحال اين عالم ربانى، بسيارى از بيوت مراجع عظام و شخصيتهاي سياسي، پيامهاى تسليتى صادر كردند؛ از جمله آيات عظام:
1 . حاج شيخ لطفاللَّه صافى گلپايگانى (از مراجع تقليد معاصر)؛
2 . حاج شيخ ناصر مكارم شيرازى (از مراجع تقليد معاصر)؛
- حاج سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى(از مراجع تقليد معاصر) ؛
- حاج شيخ جعفر سبحانى تبريزى(از مراجع تقليد معاصر)؛
5 . حاج شيخ حسين نورى همدانى (از مراجع تقليد معاصر)؛
- 6. حاج شيخ مرتضى مقتدايى(رئيس وقت حوزه علميه قم)؛
- حاج شيخ رضا استادى(امام جمعه محترم قم)؛
- 8. حاج شيخ اكبر هاشمى رفسنجانى(رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام)؛
- 9. جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
[1]. مقاله: «يك عمر مجاهدت و بررسى شخصيت مرحوم آيت اللَّه عمرى»، مجله بعثت، سال31، ش 20، نيمه اوّل بهمن 1389ش، ص 9.
[2]. رسول جعفريان، «مجله مجمع گنجينه»، ش 46 و 47 و 48، دي، بهمن و اسفند 1389ش، ص 13.
[3]. مقاله: «يك عمر مجاهدت و بررسى شخصيت مرحوم آيتاللَّه عمرى»، مجله بعثت، سال 31، ش20، نيمه اول بهمن 1389 ش، ص 9.
[4]. مقاله: «يك عمر مجاهدت و بررسى شخصيت مرحوم آيتاللَّه عمرى»، مجله بعثت، سال 31، ش20، نيمه اول بهمن 1389 ش، ص 9.
[5]. در مجله مجمع گنجينه، شمارههاى 46 و 47 و 48، دى، بهمن و اسفند 1389 ش، در صفحه 11، چهل و پنج سال زندان ذكر شده است، البته در بعضى از منابع ديگر كمتر از چهل و پنج سال هم ذكر شده است. و گفتني است كه اين مدت حدود چهل و پنج سال، به صورت مدام و پشت سر هم نبوده؛ بلكه دفعات مختلفى بوده كه در مجموع، اين مقدار شده است.
[6]. مجله مجمع گنجينه، شمارههاى 46 و 47 و 48، دى، بهمن و اسفند 1389 ش، صفحه 11.
[7]. مقاله: «يك عمر مجاهدت و بررسى شخصيت مرحوم آيت اللَّه عمرى» مجله بعثت، سال 31، شماره 20، نيمه اوّل بهمن 1389 ش، ص 9.
[8]. بيمارى ايشان در اين سن، جمع شدن آب در كبد بوده است.
[9]. رسول جعفريان، مجله مجمع گنجينه، شمارههاى، 46 و 47 و 48، دي، بهمن و اسفند 1389ش، صص 19 و 20.
[10]. همان، ص 20.