شيخ علي فرزند شيخ جعفر كاشفالغطاء، استاد علما و مدرسان و شيخ فقها و محققان در سال 1197ق در نجف اشرف به دنيا آمد.
خاندان
پدرش شيخ جعفر كاشفالغطاء[1] از مراجع تقليد نجف و صاحب كتاب معروف كشف الغطاء است. اين خاندان از نسل مالك اشتر نخعي، سردار رشيد لشكر اميرالمؤمنين(ع) هستند. ازاينرو به ايشان مالكي ميگفتند. اما بعد از ظهور شيخ جعفر كاشفالغطاء، اين خاندان به آل كاشفالغطاء معروف شدند.
تحصيلات
شيخ علي بعد از تحصيل مقدمات، در دروس پدرش شيخ جعفر كاشفالغطاء حاضر شد[2] و از خرمن پرفيض دانش وي استفاده كرد و توانست در فقه و اصول، سرآمد دوران شود. گفتني است شيخ جعفر كاشفالغطاء در اصفهان رسالهي الحق المبين في تصويب المجتهدين و تخطئة جهال الاخباريين را براي فرزندش شيخ علي نوشت.[3]
از ديگر استادان وي ميتوان به برادرش شيخ موسي كاشفالغطاء و شيخ اسدالله تستري اشاره كرد.[4]
شاگردان
شيخ علي بعد از رسيدن به مقام اجتهاد، شروع به تدريس فقه و اصول كرد و توانست در اين زمينه شاگردان زيادي تربيت كند. مهمترين آنها عبارتند از:
- شيخ مرتضي انصاري(م 1281ق): وي بعد از بازگشت به نجفدر سال 1249ق به مدت پنج سال در حلقه درس شيخ علي كاشفالغطاء حاضر شد.[5] گفتني است كه او رسالة فی مسالة من ملك شيئاً ملك الاقرار به را به امر شيخ علي و از تقريرات وي نوشته است.[6]
- عبدالفتاح مراغي(م 1274ق): از شاگردان شيخ موسي كاشفالغطاء، شيخ علي كاشفالغطاء، شيخ محمدحسن صاحب جواهرو سيد محمد مجاهدبود. در كتاب خود العناوين، از شيخ علي با عنوان «الشيخ الوحيد الاستاذ» ياد ميكند و با توجه به اينكه كتاب خود را در زمان حيات استاد نوشته است، با جمله «عمرش طولاني باد»، او را دعا ميكند.[7] او مباحث فقهي نكاح را نزد شيخ علي خوانده است.[8]
- سيد حسين كوهكمري(م 1299ق)[9]
- سيد ابراهيم قزوينيمعروف به صاحب ضوابط (م 1264ق)[10]: او به مدت هفده ماه در دروس شيخ علي در كربلاشركت كرد.[11]
- شيخ زينالعابدين مازندراني (م 1309ق)[12]
- شیخ زينالعابدين گلپايگاني(م 1289ق)[13]
- شيخ مهدي كاشفالغطاء (م 1288ق)[14]
- شيخ محمد كاشف الغطاء(م 1268ق): وي از شاگردان پدر خود، شيخ علي و عمويش شيخ موسيو شيخ حسن كاشفالغطاءبود.[15]
- باقر بن محمد كاظم تهراني، شهير به زرگر (م 1283ق): او مقدمات علوم را در قزوينو اصفهانآموخت. سپس به نجف رفت و از محضر عالماني چون شيخ علي كاشفالغطاء، شيخ انصاري و صاحب جواهر بهره برد. بعد از تكميل دروس به تهران رفت و بعد از چند سال اقامت در آن ديار به نجف بازگشت و سرانجام در سال 1283ق در نجف از دنيا رفت. نقل است كه ايشان بسيار مورد توجه استادش شيخ انصاري بود و شيخ انصاري از او بسيار تجليل ميكرد.[16]
- شيخ طالب بلاغي[17](م1282ق)، جد علامه محمدجواد بلاغي
- شيخ علي خليلي تهراني(م 1297ق)[18]
- علي حرزالدين(م 1277ق) پدر شيخمحمد حرزالدين، صاحب كتاب معارف الرجال[19]
- فاضل دربندي(م 1285ق) صاحب كتاب اسرار الشهادة: ايشان در فقه، شاگرد شيخ علي كاشف الغطاءو در اصول، شاگرد شريف العلماء مازندراني بود. در روز عاشورا مقتلخواني ميكرد و كثيرالبكاء بود. خزائن الاصول، شرح منظومه درة النجفية، سعادات ناصري، اسرار الشهادة، قواميس القواعد در درايه و رجال و الجوهرة در فلك، از آثار اوست.[20]
سفر به كربلا
شيخ علي بارها به كربلا سفر كرد. اولين سفر او به كربلا، حدود سال 1244ق بود. در اين سفر او به همراه برادرش شيخ موسي به كربلا رفت و حدود شش ماه در آنجا ساكن و به تدريس فقه مشغول بود.
شيخ علي بعد از وفات برادرش شيخ موسي نيز مدتي در كربلا ماند و جلسه درس و بحث خود را در آنجا داير كرد. علت اصلي اين سفر، به طور دقيق مشخص نيست، اما يكي از انگيزههاي او ممكن است مشخص شدن آگاهترين فقيه در خانواده آل كاشفالغطاء باشد كه در ادامه به ماجراي آن اشاره خواهد شد.
بنا به گزارش سيد محسن امين، به خواست طلاب مقيم كربلا، شيخ علي حدود سه تا چهار ماه از سال را به كربلا ميرفت تا براي آنان درس فقه بگويد.[21]
مرجعيت
شيخ علي بعد از وفات برادرش شيخ موسي، به مرجعيت رسيد. گويند بعد از رحلت برادرش، امر تقليد بين شيخ علي و شيخ محمدحسن صاحب جواهر، مردد گرديد. مردم براي تعيين اعلم و اورع، به شيخ خضر بن شلال نجفي مراجعه كردند. وي از عالمان با ورعي بود كه مردم به او اعتقاد عظيمي داشتند. شيخ خضر با صراحت تمام، شيخ علي را بر شيخ محمدحسن در امر تقليد ترجيح داد و بدين صورت مرجعيت شيخ علي، آشكار شد.[22]
اقدامات
- اعزام برادرش شيخ حسنبه عنوان عالم ديني به حله
بعد از وفات شيخ محمد كاشف الغطاء در سال 1246ق، اهالي حله از شيخ علي خواستند عالمي به سوي آنان بفرستد تا مشكلات دينيشان را حل كند. شيخ علي برادر خود، شيخ حسن را كه عالمي بزرگ و باكمالات بود، به سوي آنان فرستاد.
- به پايان رساندن مسجد آل كاشف الغطاء و برپايي نماز جماعت در آن
برادر شيخ علي، شيخ موسي، مسجدي در كنار مقبره پدر بنا كرد، اما پيش از پايان ساخت آن از دنيا رفت. شيخ علي ساخت اين مسجد را به پايان برد و در آن نماز جماعت برپا ميكرد.[23]
فرزندان
از شيخ علي پنج پسر و يك دختر به يادگار مانده است. پسران وي از استوانههاي فقهي در حوزه علميه بودند:
- شيخ عباس (م 1315ق): از شاگردان برادرش شيخ مهدي، شيخ انصاريو ميرزاي شيرازيبود. موارد الانام في شرح شرائع الاسلام، رساله در شروط، رسالههايي در اصول و رساله عمليه در طهارت و صلات از آثار اوست.[24]
- شيخ مهدي (م 1289ق): از شاگردان پدرش، شيخ عليو عمويش شيخ حسنو برادرش شيخ محمد كاشفالغطاء بود و از پدر، عمو و صاحب جواهر اجازه روايت داشت. ايشان بعد از وفات شيخ انصاري به مرجعيت رسيد. كتابي در بيع، الخيارات در شرح خيارات شرائع الاسلام، رسالهاي در مكاسب محرمه، كتابي در روزه و رساله فتوايي از آثار اوست.[25]
- شيخ محمد(م 1268ق) كه بعد از وفات پدرش و عمويش شيخ حسن به جاي آنان نشست و در مقام تدريس قرار گرفت.[26] ايشان بعد از وفات صاحب جواهربه مرجعيت رسيد و رساله عمليه در طهارت و صلات، صوم و اعتكاف و رساله در مناسك حج از آثار اوست.[27]
- شيخ حبيب.
- شيخ جعفر(م 1290ق): از شاگردان برادرش شيخ محمدبود و به او شيخ جعفر صغير ميگويند.
- از شيخ عليدختري نيز به يادگار ماند كه شوهرش شيخ محمد مهدي قزويني[28] بوده است.[29]
آثار
شيخ علي بيشتر به تدريس و تحقيق فقه مشغول بود و كمتر تحقيقات خود را به نگارش درميآورد. گويند وقتي از او علت اين امر را جويا شدند، فرمود: أباني جيده و أبيت رديه؛[30] مطالب خوب آن فرصت نميدهد و مطالب ضعيف آن را من دريغ دارم.
- شرح بخشي از شرح لمعه: اين كتاب در دو جلد تنظيم شده است. جلد اول آن شرح كتاب بيعاست و جلد دوم آن شرح كتاب خيارات.
- شرح خيارات لمعه: اين كتاب شرح خياراتلمعه شهيد اول[31] است كه انتشارات جامعه مدرسين قمآن را با تحقيق تازه چاپ كرده است. به نظر ميرسد اين كتاب همان بخش خيارات از كتاب پيشين باشد. عدهاي گمان كردهاند كه اين كتاب شرح خيارات كتاب قواعدعلامه حلي است[32] كه اين گمان نادرست است.
- الرسالة الصومية
- 4. حجية القطع و الظن و البرائة و الاحتياط: او اين رساله را در ايامي كوتاه در كربلانگاشته است.[33]
- حجية المظنة
- حاشيه بر بغية الطالب[34] كه رساله عمليه شيخ جعفر كاشفالغطاء است.
- حاشيه بر حاشيه بغية الطالبشيخ موسي كاشفالغطاء.[35]
- ديوان شعر.[36] بخشي از اشعار عربي ايشان كه در رثاي امام حسين(علیه السلام) سروده شده، در كتاب موسوعة طبقات الفقهاءآمده است.[37]
- العناوين: اين كتاب، نوشته عبدالفتاح مراغي، از شاگردان شيخ علي كاشف الغطاءاست. بيشتر مباحث اين كتاب، تقريرات دروس فقهي شيخ علي كاشفالغطاء است و در برخي موارد نيز از تحقيقات شيخ موسي كاشفالغطاءبهره برده است.[38] به علت مهم بودن اين كتاب در ميان ديگر آثار ماندگار شيخ علي، لازم است درباره اين كتاب توضيحات بيشتري داده شود.
ويژگيهاي كتاب العناوين
اين كتاب شامل قواعد فقهيه است و بر ديگر آثاري كه در اين زمينه نوشته شده است، چند مزيت دارد:
اول آنكه شيخ علي در اين كتاب قاعده را با دليل به اثبات رسانده است؛
دوم آنكه تفريع فروع[39] اين كتاب زياد است و اين ويژگي در كتاب عوائد نراقي كمتر يافت ميشود؛
سوم آنكه از مذاق فقاهت و فهم عرف به دور نيفتاده است، در حاليكه كتاب عوائد نراقي با دقتهاي فلسفي، قواعد فقهي را از دلالت انداخته است؛ حال آنكه چنان كه امام خميني ميفرمايد، فقه و اصول را نبايد با دقتهاي فلسفي بررسي كرد، بلكه فهم عرفي را بايد در آن ملاك قرار داد؛
چهارم آنكه مؤلف قواعد فقهي زيادي را بررسي كرده است. در اين كتاب 94 قاعده بررسي شده است.[40]
ويژگي ديگر اين كتاب اين است كه براي هر فرضي يك مثال فقهي ميزند تا تطبيق و فهم آن براي خواننده به روشني انجام شود.
از ديگر ويژگيهاي كتاب، رواني و سادهنويسي آن است.
اين خصوصيات باعث شد اين كتاب، مورد توجه استادان فن در علم فقه و اصول قرار گيرد و از منابع مهم در تحقيقات فقهي و اصولي گردد. ميرزا محمد تنكابني(م 1302ق)، صاحب كتاب قصص العلماء، بر اين كتاب حاشيهاي نوشته است.[41]
اجازههاي اجتهاد
شيخ علي علاوه بر تأليف كتاب، اجازه اجتهاد براي برخي از شاگردان خود صادر كرده است. اين شاگردان عبارتند از:
- عبدالكريم بن محمدباقر بن عبدالكريم سلماسي(م حدود 1280ق): ايشان شرحي بر كتاب لمعهنوشته و شيخ علي به او اجازه اجتهاد داده است.[42]
- شيخ محمد بن شيخ جعفر كرمانشاهي(م 1294ق): ايشان كتابي در شرح شرائع الاسلامنوشته و شيخ علي كاشفالغطاء بر پشت جلد اين كتاب، به اجتهاد ايشان تصريح كرده است.[43]
اجازه روايت
كساني كه شيخ به آنها اجازه روايت عطا كرده است عبارتند از:
- سيد ابراهيم قزويني، صاحب ضوابط[44]
- سيد مهدي قزويني[45]
- شيخ زينالعابدين گلپايگاني(م 1289ق)[46]
كتابخانه شيخ علي
[47]
شيخ جعفر كاشفالغطاء كتابخانه نفيسي داشت كه آنها را در سفرهاي خود به ايران و حجاز، به دست آورده بود. او وصيت كرد كه اين كتابخانه بعد از وي به آگاهترين اولادش، يكي پس از ديگري به ارث رسد.[48] بعد از وفات شيخ جعفر اين كتابخانه به شيخ موسي به ارث رسيد، بعد از آن به شيخ علي و سپس به برادر سوم، شيخ حسن. بعد از وفات شيخ حسن اين كتابخانه به شيخ محمد كاشفالغطاء فرزند شيخ علي و داماد شيخ حسن رسيد.
ويژگيها
شيخ علي در تأسيس قواعد كليه و اثبات آن بسيار ماهر بود، به گونهاي كه او را در اين كار بينظير ميدانند و در تفريع فروع مانند پدرش، يگانه دوران بود. اين ويژگيها باعث شده بود كه اهل نجف، او را محقق ثالث لقب دهند.[49]
پس از آنكه شيخ علي بعد از وفات برادرش، شيخ موسي، به تدريس اشتغال يافت، شيخ حسن كه برادر كوچك بود، بر برادر اعتراض كرد كه وصيت پدر آن بود كه فقيهترين اولاد به جاي او بنشيند و تدريس كند و من در فقه از تو قويتر و آگاهترم. شيخ علي در پاسخ فرمود: نزاع دراينباره شايسته نيست و من قطع اين مشاجره به نحو احسن ميكنم. پيشنهاد من آن است كه من از نجف به كربلا ميروم و تو به جاي پدر بر مسند تدريس تكيه زن. اگر توانستي با علم و تحقيقات خود، طلاب را در نجف نگهداري و آنها به درس تو حاضر شدند، تو عالمتر از من هستي و بايد به وصيت پدر عمل كني و اگر طلاب در نجف نماندند و مجلس درس تو را شكستند و در كربلا بر درس من حاضر شدند، من از تو در فقه آگاهترم. شيخ حسن كه اين قضاوت عادلانه را از برادر ديد، قبول اين معنا كرد و شيخ علي بدين منظور به كربلا رفت. طلاب بعد از مدتي حضور در درس شيخ حسن، به كربلا هجرت كردند و در درس شيخ علي جمع شدند. شيخ حسن كه اين ماجرا را ديد، خود به كربلا رفت و از برادر خواست به نجف بازگردد و به وصيت پدر عمل كند. شيخ حسن نيز به حله رفت و چندي در آنجا اقامت داشت و در مسجدي وظايف ديني خود را انجام ميداد تا اينكه بعد از وفات شيخ علي به جاي او نشست و كرسي تدريسي در نجف داشت.[50]
از ديگر ويژگيهاي شيخ علي آن بود كه شبها به يتيمان كيسه پول ميداد بيآنكه خود را معرفي كند؛ تا بدين گونه به ائمه اطهار تأسي كند.[51]
مهارت در تدريس و مرجعيت حوزه نجف
تا پيش از عصر شيخ علي كاشفالغطاء، حوزه علميه كربلا از حوزههاي پر رونق شيعه بود بيشتر طلاب ايراني براي تحصيل در اين حوزه به كربلا ميرفتند و حوزه علميه نجف براي آنان مركزيت نداشت. در آن زمان شريفالعلماء مازندراني از بزرگترين استادان اين حوزه به شمار ميرفت و طلاب ايراني در درسهاي او شركت ميكردند. زماني كه شيخ علي و برادرش شيخ موسي كاشفالغطاء، به مدت شش ماه در كربلا اقامت گزيدند و به تدريس فقه مشغول شدند، طلاب ايراني از اين درسها استفاده كرده، مهارت اين دو برادر در فقه برايشان ثابت شد. از اينرو، بعد از وفات شريفالعلماء و بازگشت برادران كاشف الغطاء به نجف، طلاب ايراني دسته دسته به نجف مهاجرت، و در درس آنان شركت كردند. با هجرت طلاب ايراني از كربلا به نجف، حوزه علميه كربلا رفتهرفته رونق خود را از دست داد و حوزه علميه نجف مركزيت يافت. مركزيت حوزه نجف در مقايسه با كربلا از آن زمان تاكنون همچنان ادامه دارد.[52]
تجليل از عالمان
ملا علي نوري يكي از بزرگان فلسفه در حوزه علميه اصفهان بود كه بسياري از بزرگان فلسفه در حوزههاي علميه به نوعي از شاگردان او به شمار ميروند. او كه از سلامت نفس و تدين بالايي برخوردار بود، وصيت كرده بود بدن مطهرش را در نجف اشرف به خاك سپارند. ازاينرو، بعد از وفات، پيكر مطهر وي به نجف اشرف انتقال يافت. در نجف، رسم بر آن بود كه براي طواف پيكر كسي كه در زمانِ حيات، معروف بوده است، در حرم و اماكن متبركه، پول كلاني ميگرفتند. وارثان ملا علي نوري كه اين مال را نداشتند، پيكر او را به صورت ناشناس وارد نجف كردند تا براي طواف، پول زيادي از آنان نگيرند. وقتي اين خبر به شيخ علي كاشفالغطاء رسيد، ايشان با دستهاي از علما به استقبال پيكر آخوند ملا علي نوري شتافت و حكم كرد كه بازار نجف را تعطيل كنند. كاشفالغطاء وقتي به سر نعش رسيد، از جنازه آخوند نوري سؤال كرد. و اطرافيان پيكري را كه در كنار ديگر پيكرها به صورت ناشناس گذاشته بودند، به او نشان دادند. شيخ علي بسيار متغير شد و گفت: جناب سيد محمدباقر شفتي با آن همه دولت، نتوانست پانصد تومان مايه گذارد و پيكر آخوند را با عزت و معروفيت وارد عتبات كند! در هر حال ايشان حكم كرد تابوت خانوادگي خود را بياورند و پيكر آخوند را در آن گذاشتند. سپس خود، تابوت را برداشت و پياده آن را تشييع كرد و بدن مطهر آخوند نوري را با عزت و احترام در كفشكن حرم مطهر اميرمؤمنان به خاك سپردند.[53]
از نگاه ديگران
شيخ علي بن محمدرضا بن شيخ موسي كاشفالغطاء (نوه برادر شيخ علي) درباره او مينويسد:
او عالم، فاضل، با ورع، زاهد، عابد، فقيه، اصولي، مجتهد، محقق، مدقق، شاعر و اديب بود. جليلالقدر و بامنزلت بود. از علوم عقلي و ادبي آگاهي داشت. بعد از برادرش، شيخ موسي رياست را به دست گرفت و به تدريس و فتوا مشغول شد، در حالي كه جانب احتياط را مراعات ميكرد. ايشان بسيار باوقار بود و بسيار سكوت ميكرد و دائم الذكر بود و بر عبادات واجب و مستحب مواظبت ميكرد. او آمر به معروف و ناهي از منكر بود و در راه خدا از ملامتِ ملامتگران نميهراسيد. پدرش شيخ جعفر او را در سفرهايش همراه ميبرد و هرگاه از او نام ميبرد، ميگفت: پدرت فدايت شود.[54]
شيخ محمد حرزالدين درباره او مينويسد:
عرب و عجم به بزرگي او اذعان دارند و بزرگان علما به فضل و علم و تقوا و ورع او اعتراف دارند. او كسي است كه به علم و مرجعيت رسيد...به دست او صلح و سلامت از وعد و وعيد امراي ترك حاصل شد. او آمر به معروف و ناهي از منكر بود. ايمان قوي داشت و از ادباي عالم و نويسندگان و شعراي آنان محسوب ميشد. از او نظم و ادب زياد و اخلاق نيكو روايت شده است. او نسبت به متكبران و جباران، شديد بود. الي غير ذلك از صفاتي كه كمتر در معاصران و همشهريانش يافت ميشود.[55]
محمدامين امامي خويي مينويسد: «علماي معاصرش بر مهارتش در فقه و تقدّمش بر ديگران و بر ورع و زهد و صفايش اتفاق دارند. عبادت زياد داشت... و اغلب در نيمههاي شب در مسجدش به مناجات با خدا مشغول بود.»[56]
وفات
شيخ علي بعد از عمري تلاش در احياي فقه جعفري، به طور ناگهاني در رجب سال 1253ق در كربلا از دنيا رفت. پيكر مطهر وي بعد از تشييع باشكوه به نجف انتقال داده شد و در مقبره پدر به خاك سپرده شد.[57]
شيخ حسين بن محمد جزايري نجفي در رثاي او قصيدهاي سروده است.[58]