فخرالدین طُریْحى
متوفاى 1087 هـ .ق.
عنوان مقاله: غوّاص اقیانوس دین
نویسنده: نورالدین على لو
آغاز
پیامبر گرامى اسلام فرمود:
خداوند جانشینان مرا رحمت کناد.
یاران عرض کردند، جانشینان شما کیانند؟
فرمود: کسانى هستند که سنت و روش مرا زنده نموده و آن را به بندگان خدا تعلیم مى دهند.»([1])
یکى از مصادیق بارز کلام نورانى خاتم الانبیاء(صلى الله علیه وآله)، که نام وى براى اهل تحقیق آشناست، فرزانه نامدار، فخرالدین طریحى صاحب «مجمع البحرین» است که در این اثر برگى از هزاران برگ زندگى آن ابرمرد علم و تقوا به شیفتگان علم و معرفت تقدیم مى شود.
آل طریحى([2])
از بزرگ ترین خاندان هاى ریشه دار علمى شیعه که جمع کثیرى از فقیهان، ادیبان و شاعران از این تبار برخاسته اند، خاندان طریحى است. آنان طائفه اى از قبیله معروف بنى اسد یکى از قبائل بزرگ فرات و از ذرّیّه حبیب بن مظاهر اسدى، آن زاهد شب زنده دار و شیرمرد استوار و از شهداى پرافتخار صحراى کربلا مى باشند. حوزه علمیه نجف اشرف که در زمان شیخ طوسى (385 ـ 460 ق.) متحوّل و به اوج عظمت رسید همواره شاهد حضور جویندگان علم و تشنگان معرفت از اقصى نقاط عالم بوده است. یعقوب اسدى نیز همانند مهاجران دیگر از طایفه طریحى، در اواسط قرن ششم هجرى از حلّه واردنجف و در «محلّه براق» کنونى در کنار حرم مطهر علوى، سکنا گزید. از آن زمان این خانواده نیز همانند مهاجران دیگر به نشر فرهنگ دینى پرداختند. ستاره پرفروغ این خاندان که در قرن 11هجرى بر گنبد سبز جهان دانش و معرفت درخشید، شیخ فخرالدین طریحى است همو که این سلسله را در جهان علم و ادب پرآوازه کرد.([3])
یکى از نویسندگان بزرگ مسیحى (اب انستاس مارى کرملى) که با تاریخ و فرهنگ عرب آشناست، چنین مى نویسد:
«آل طریح از تبار علم، فضل، ادب و تقوا، در نجف، و از قدیمى ترین و مشهورترین و ریشه دارترین خانواده ها در مجد و شرف است. زمانى که رجال علم و اصلاح را بشمرند، خاندانى معروف تر از آنان در نجف نیست.»([4])
براى مزید اطلاع، نام چند تن از فرزانگان این تبار را یاد آورى مى کنیم:
1 ـ شیخ احمد بن على (متوفّاى 965 ق.) وى مراسلاتى با شیخ بهائى داشته است.
2 ـ شیخ امین الدین بن محى الدین (متوفّاى بعد از 1165 ق).
3 ـ شیخ حسام الدین بن جمال الدین (1005 ـ 1095 ق).
4 ـ شیخ مهدى نعمة (متوفّاى 1289 ق) وى از شعراى بزرگ عصر خویش بود.
5 ـ شیخ علاءالدین بن امین الدین (1165 ـ 1236 ق).
6 ـ شیخ نعمة علاءالدین (1207 ـ 1293ق) وى از شاگردان صاحب جواهر بود.
7 ـ شیخ صافى کاظم آل طریحى (متوفّاى 1260 ق).
8 ـ شیخ عبدالحسین نعمة (1235 ـ 1295ق.) از شاگردان شیخ انصارى.
9 ـ شیخ صفى الدین بن فخر الدین طریحى.
10 ـ شیخ محمدعلى بن احمد عزیزى نجفى.([5])
نیاکان
تبار شناسان، نژاد این دانشور برجسته را چنین بر شمرده اند:
شیخ فخرالدین بن محمد بن احمد بن على بن احمد بن طریحى بن خفاجى بن حیمة (حمیمة) بن خمیس بن جمعة بن سلیمان بن داوود بن جابر بن یعقوب طریحى عزیزى اسدى رماحى.
همه تیره ها به طایفه بنى اسد منسوب اند اما نسبت رماحى به خاطر انتساب وى به شهر «رماحیّه»([6]) از شهرهاى فرات در نزدیک نجف اشرف است که وى مدتى در آن شهر اقامت کرده است.([7])
ظهور ستاره
محله «آل طریح» نجف اشرف، که امروزه به «محلّه براق» معروف است در سحرگاه روز جمعه اواخر شوّال 979ق. شاهد ظهور ستاره اى از ستارگان عالم تشیّع بود. مادر وى از شهر مشهد مقدّس رضوى و پدرش اهل نجف بود. فخرالدین طریحى نشو و نماى خود را در خانه اى روحانى، آکنده از عطر معنویت و صفا آغاز کرد و در دامان پاک مادرى مهربان و پدرى دلسوز و صاحب کمال پرورش یافت.([8])
در بلنداى تحصیل
وى بیشتر تحصیلات خود را از محضر پدرش شیخ محمدعلى طریحى و دایى گرامى اش شیخ محمدحسین فراگرفت و با سعى و کوشش فراوان به فراگیرى علوم مختلف پرداخت و در زمان کوتاهى به مراتب بلندى از علم و فضل رسید. آثار و تألیفات وى نشان از جایگاه و منزلت بالاى علمى وى دارد. آفاق اطلاعات فخرالدین طریحى محدود نیست بلکه موضوعات گسترده اى را فراگرفته است.
اگر کسى به کتاب «غریب القرآن» نظر کند، او را مفسّرى مسلّط به علوم قرآنى مى یابد اگر «غریب الحدیث» را بگشاید، او را محدّثى والا مى بیند اگر «الفخریه» را مطالعه کند، او را فقیهى وارسته مى شناسد اگر «ایضاح الاحباب» را مرور کند، ریاضى دانى قوى را در برابر خود احساس مى کند اگر «جامع المقال» را ملاحظه کند، رجالى بزرگ و آشنا به تراجم و احوال راویان را خواهد دید و اگر به کتاب گرانسنگ «مجمع البحرین و مطلع النیّرین» نظاره کند، در تعجب خواهد ماند که چگونه یک نفر این میزان اطلاع وسیع از فنون و علوم متداول زمان خود را به دست آورده است!([9])
این فرزانه نامدار و گرانمایه، کلام نورانى امیرالمؤمنین على(علیه السلام) را همیشه پیش چشم خود قرار داده بود که فرمود: «الفُرصة تَمُرُّ مرّ السّحاب» لذا لحظه اى از عمر خود را بیهوده به هدر نداد. از لحظه لحظه زمان در رسیدن به هدف عالى خود، بهره گرفت. سفرهاى علمى وى دلیل روشنى بر تلاش فراوانش در راه کسب دانش و نشر علم است.
مشایخ و استادان
علاّمه طریحى همانند دیگر دانشوران در محضر استوانه هاى علمى زمان خود زانوى ادب زد و با فراگیرى علوم در رشته هاى مختلف، اندیشه و قلب خود را بارور ساخت. در این جا به نام چند تن از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ شیخ محمدعلى طریحى پدر بزرگوارش که اکثر تحصیلات را از وى آموخت و به افتخار دریافت اجازه روایى نائل گشت.
2 ـ شیخ محمدحسین طریحى، دایى گرامى اش که از وى نیز داراى اجازه روایى بوده است.
3 ـ شیخ محمود بن حسام مشرفى جزائرى که از شاگردان شیخ بهائى محسوب مى شود.
4 ـ سید امین الدین على بن حجة الله شولستانى، (متوفّاى 1060ق.) نویسنده کتابهاى: سرایة النجاسة، کفایة الطالبین، الفوائد الغرویّة و...
5 ـ شیخ محمد بن جابر نجفى، (متوفاى 1030ق.) نویسنده کتاب هاى ترجمه محمد بن اسماعیل، الحقیقة الشرعیة، رسالة فی الکُنى و الالقاب، منتخب الحاوى و... .([10])
کرسى تدریس
ستاره نجف در کنار تحصیل بى وقفه، بر کرسى تدریس نشست. شاگردان بسیارى از ملّیت هاى مختلف به دور خود جمع نموده و از خود نامداران عالى مقدارى را به یادگار گذارد. درس وى در حوزه علمیه نجف یکى از درس هاى پر جمعیّت بود.
درس و بحث او فقط در شهر نجف محدود نبود، بلکه از شهرهاى نجف وکربلا فراتر رفته، در شهرهایى همچون مشهد مقدّس، اصفهان، شیراز، رماحیه نیز ادامه داشت و در آن شهرها به تدریس مى پرداخت و به عده اى که شایسته بودند، اجازه تدریس و نقل حدیث مى داد. او علاقه وافرى به تدریس داشت، به طورى که در کنار مسجد جامع کوفه روزهاى اعتکاف و راز و نیاز با خدا، به تدریس خود ادامه مى داد و شاگردان زیادى را بهره مند مى کرد.([11])
زهد و تقوا
در طول تاریخ، روحانیت شیعه سرآمد زاهدان و پرهیزکاران بوده اند و طریحى از جمله آن رادمردان است. به گفته نویسندگان سیره و تاریخ، شیخ طریحى عابدترین و زاهدترین عالم زمان خود بود و اهتمام زیادى به دین و تطبیق اوامر شرعى بر خود و دیگران داشت و با دورى از زرق و برق ظاهرى دنیا، خود را به بالاترین حد کمالات معنوى و اخلاق فاضله آراسته بود.([12]) صاحب «ریاض العلماء» درباره وى مى گوید:
«وى عابدترین و با تقواترین اهل زمان خود بود. و در تقواى وى همین بس که لباسى را که با نخ ابریشم دوخته شده بود، به تن نمى کرد بلکه لباس هاى او را با نخ پنبه اى مى دوختند.»([13])
زیارت و سیاحت
طریحى براى زیارت خانه خدا و دیدار با دانشمندان و فرزانگان، دوبار عازم مکّه مکرّمه شد، که یک بار آن در سال 1062 ق. بود. او در این سفر علاوه بر انجام مراسم حج، مدت زیادى را نیز براى تحقیقات علمى در کنار خانه خدا اقامت کرد و سه بار نیز به شهر مقدّس مشهد مسافرت کرد و به زیارت حرم مطهر امام هشتم(علیه السلام)و تدریس پرداخت. او کتاب نفیس و جامع خود، یعنى «مجمع البحرین» را در کنار بارگاه ملکوتى آن امام همام نوشت و به برکت روح مطهّر آن امام بزرگوار، از کتاب هاى بى نظیر در زمینه لغات قرآن و حدیث بهره مند شد. فرزانه عالى قدر ما از شهرهاى شیراز و اصفهان نیز دیدار، و با دانشمندان و عالمان آن دیار بحث علمى داشت و به اجازه و استجازه پرداخت. او کتاب «ایضاح الاحباب» را در سال 1071 ق. در اصفهان نوشت.([14])
مسجد کوفه
علاّمه طریحى همان طور که در درس و بحث و رسیدگى به امور طلاب، فضلا و درماندگان سرآمد دیگران بود در عبادت و انجام مستحبّات نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده بود. صاحب «ریاض العلماء» از دیدار خود با علامه طریحى چنین یاد مى کند:
«من در نوجوانى و زیارت نخست خود در مسجد کوفه، سال حدود 1080ق. او (شیخ فخرالدین طریحى) را دیدم، او در ماه مبارک رمضان در آن جا معتکف شده بود.»([15])
در آفاق شعر
این فقیه عالى مقام نه تنها در ابعاد فقه، اصول، رجال و ریاضى، عالمى نامدار و یگانه روزگار بود بلکه در عرصه شعر و ادب نیز شاعرى توانا و ادیبى برجسته بود و جایگاهى بلند داشت. از وى اشعارى به یادگار مانده که اکثر آن ها را در عشق و محبّت اهل بیت(علیهم السلام) و در مدائح و مراثى ائمه طاهرین(علیهم السلام) سروده است. نمونه اى از اشعار وى را در مصیبت امام حسین(علیه السلام) اشاره مى کنیم:
فداؤک روحى یا حسین و عترتى *** و انت عفیر فى التراب جدیل
اى حسین جان! روحم و اهل بیتم فداى تو باد *** در حالى که آغشته به خاک افتاده اى
و جسمک عریان طریح على الثرى *** علیک خیول الظالمین تجول
و جسم عریان و برهنه تو بر خاک افتاده است *** ظالمان اسب سوار بر روى جسمت جولان مى دهند *** بناتک تسبى کالإماء حواسرا
و سبطک ما بین العُداة قتیل([16]) *** دخترانت اسیر، همانند کنیزکان سر برهنه اسیر شده اند *** و فرزند تو در میان دشمنان مقتول افتاده است.
میراث جاویدان
شیخ فخرالدین، اوّلین کسى است که در علم رجال، درباب «تمییز مشترکات رجالى» کار کرده و همچنین در مورد واژه هاى حدیثى کتابى با عظمت نوشته است. تلاش خستگى ناپذیر وى آثارى جاویدان در موضوعات اصول، فقه و رجال را پدید آورده است که عبارتند از:
1 ـ الاحتجاج فى مسائل الاحتیاج.
2 ـ الادلة الدالة على مشروعیة العمل بالظنّ المستفاد من الکتاب و السّنة.
دو نخسه خطّى از این کتاب در کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى(رحمه الله) به شماره 3028 و کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به شماره 1/383 موجود است.
3 ـ الاربعون حدیثاً، چهل حدیث.
یک نسخه خطّى از این کتاب در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران به شماره 3/2115 موجود است.
4 ـ ایضاح الاحباب فى شرح خلاصة الحساب، در علم حساب.
5 ـ ترتیب خلاصة الاقوال علامه حلى(رحمه الله).
6 ـ ترتیب مشیخة من لایحضره الفقیه للشیخ الصدوق(رحمه الله).
7 ـ تحفة الوارد و عقال الشارد، در علم لغت.
8 ـ تحفة الاخوان فى تقویة الایمان.
این کتاب خطّى منسوب به وى در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 557 موجود است.
9 ـ تقلید المیّت.
رساله اى در مسائل تقلید از مجتهد مرده.
10 ـ التکملة و الذیل و الصلة للصحاح جوهرى، در لغت.
11 ـ جامع المقال فیما یتعلّق باحوال الدرایة و الرجال (تمییز مشترکات من الرجال).
این کتاب در موضوع خود، اوّلین نوشته مى باشد که در سال 1053 ق. تألیف، و در سال 1355 ش. در تهران توسط انتشارات جعفرى منتشر شده است.
12 ـ جامعة الفوائد.
ردّ بر اخبارى گرى و اندیشه هاى میرزا محمد امین استرآبادى. دو نخسه خطّى از این کتاب در کتابخانه آیت الله مرعشى(رحمه الله) به شماره 3028 و کتابخانه دانشکده ادبیات تهران به شماره 3/383 موجود است.
13 ـ جواهر المطالب فى فضائل الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام). به احتمال قوى این کتاب همان «الاربعون حدیثا» است.
14 ـ حاشیة المعتبر فى شرح المختصر للمحقق الحلى(رحمه الله)
15 ـ دیوان شعر.
16 ـ شرح مبادى الوصول علامه حلى(رحمه الله).
17 ـ شفاء السائل فى مستطرفات المسائل، در شناخت اوقات نماز.
18 ـ ضوابط الاسماء واللواحق. در سال 1049ق. تألیف، و در سال 1375 ق. درنجف به چاپ رسیده است.
19 ـ الضیاء اللامع فى شرح المختصر النافع، محقق حلى(رحمه الله)، در فقه.
نسخه اى خطّى از این کتاب در کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى(رحمه الله) به شماره 1613 موجود است.
20 ـ اللمع فى شرح الجمع.
21 ـ اللمعة الوافیة، معروف به «الاثنا عشریه» در اصول فقه تألیف به سال 1057 ق.
22 ـ عواطف الاستبصار.
23 ـ غریب احادیث الخاصة.
24 ـ تفسیر غریب القرآن، یا، نزهة الخاطر و سرور الناظر.
این کتاب در سال 1372 ق. در نجف، و 1406ق. در بیروت توسط انتشارات دارالاضواء به چاپ رسیده است.
25 ـ الفخریّة الکبرى، در فقه.
این اثر رساله عملیه طریحى است که در جواب درخواست عدّه اى از مقلّدان خود از بحث طهارت تا مبحث نماز مسافر به صورت علمى نوشته است. از چاپ هاى این کتاب به چاپ انتشارات بلاغ، بیروت، سال 1409ق. مى توان اشاره کرد.
26 ـ الفوائد الفخریّة.
27 ـ الفوائد من کتاب الضیاء اللامع.
28 ـ کشف غوامض القرآن، در فهرست آیات قرآن.
29 ـ کنز الفوائد فى تلخیص الشواهد.
30 ـ الفخرّیة الصغرى، در فقه.
31 ـ الکنز المذخور فى عمل الساعات و الایام و اللیالى و الشهور.
32 ـ مجمع الشتات فى النوادر و المتفرقات.
33 ـ المستطرفات فى شرح نهج الهداة، در شرح نهج البلاغه.
34 ـ مشارق النور، معروف به «مشارق الطریحیة» تفسیر مختصر در قرآن.
35 ـ مجمع البحرین و مطلع النیّرین توضیح بیشترى درباره این کتاب خواهد آمد.
36 ـ المقتل یا المنتخب فى جمع المراثى و الخطب» این کتاب به دفعات در تهران، نجف، بیروت و بمبئى در سال هاى مختلف به چاپ رسیده است.
37 ـ مقدمة النکت الفخریّة، در اصول فقه.
38 ـ النکت اللطیفة فى شرح الصحیفة، در شرح صحیفه سجادیه امام سجاد(علیه السلام).
39 ـ ربیع الاخوان.
دو نسخه خطّى از این کتاب در کتابخانه وزیرى یزد به شماره 2211 و در کتابخانه خصوصى مدینة العلم امام خالصى در کاظمین وجود دارد.
40 ـ ملحقات.
نسخه اى خطّى از این کتاب در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 4970 وجود دارد.([17])
مجمع البحرین
در باب مفردات لُغوى و الفاظ غریب قرآن، کتابهاى متعدّدى به رشته تحریر در آمده اما در باب غریب حدیث به آن صورت پرداخته نشده مخصوصاً در بیان علماى شیعه کارى انجام نشده بود. لذا فرزانه نامدار، علاّمه طریحى براى پر کردن جاى غریب الحدیث شیعه، به این کار عظیم اقدام کرد. کتاب گرانسنگ «مجمع البحرین» کتابى در موضوع خود بى نظیر و داراى جایگاه ویژه اى است چرا که اکثر نویسندگان، کتابهاى خود را با اغراض و ذوق شخصى خود مى نگارند. اما علاّمه طریحى در این اثر به تدوین معانى لغات غریب قرآن و احادیث ائمه طاهرین(علیهم السلام) پرداخته و روایاتى را که از طریق شیعه امامیه روایت شده و ناشناخته مانده توضیح داده است.
در این کتاب ابتدا آیات قرآنى و احادیث و بعد از آن ها مطالب مورد نیاز ـ که اشاره کردن به آن لازم بوده ـ مورد پژوهش قرار گرفته است، مانند اشاره به نام هاى انبیا، محدثان، پادشاهان و شخصیت هاى معروف تاریخى و موارد غیر لغوى دیگرى همچون تفسیر، عقائد و شرح حدیث. در حقیقت مى توان این کتاب بى نظیر را راهى به اقیانوس بیکران علوم قرآنى و حدیثى دانست. محققان ژرف نگر باید «مجمع البحرین» را از دو بُعد مورد عنایت قرار دهند یکى از بُعد لغوى، که در میان اکثر پژوهشگران به این موضوع اشتهار دارد و دوم جنبه دائرة المعارفى بودن این کتاب.
مؤلف عالى مقام، کتاب خود را به سبک «صحاح اللغة جوهرى» مرتب کرده است با این فرق که در «مجمع البحرین» به خاطر سهل بودن، براى الف و همزه، ابوابى جداگانه اختصاص داده است و در ترتیب مواد حروف کتاب به جاى در نظر گرفتن حرف اوّل، آخر کلمات مورد توجّه قرار گرفته است. نویسنده بزرگوار، کتاب خود را به برکت زیارت حرم مطهّر امام رضا(علیه السلام)در سال 1079ق. تألیف کرده است. بعد از آن تا زمان حاضر و با تحقیقات از سوى محققان در شهرهاى مختلف به زیور چاپ آراسته شده است از جمله، چاپ هاى تهران در سال 1266 ق. نجف در سال 1386 ق. بیروت و چاپ مؤسسة البعثة سال 1414 ق. در 3 جلد را مى توان نام برد.([18])
شاگردان و راویان
علامه طریحى در طول زندگى پربار خود علاوه بر خدمات بسیار ارزنده فرهنگى و اجتماعى به جهان اسلام، دانشمندان و محقّقان بسیارى را تربیت کرد، که هر کدام در جایگاه خود از افتخارات عالم تشیّع مى باشند و نامشان در دفتر شاگردان مکتب جعفرى نور افشانى مى کند. ما در این جا به نام عده اى از شاگردان و یا کسانى که از وى روایت کرده اند، اشاره مى کنیم:
1 ـ علاّمه مجلسى(رحمه الله)، (متوفّاى 1111ق.) صاحب کتاب وزین «بحارالانوار».
2 ـ سید هاشم بن سلیمان بحرانى، (متوفّاى 1107ق.) صاحب کتاب «حجة الخصام فى تعیین الامام...».
3 ـ شیخ صفى الدین، فرزند خودش، (متوفّاى بعد از 1100ق.).
وى از پدر بزرگوارش داراى سه اجازه بود. شیخ صفى الدین همانند پدرش از چهره هاى درخشان آل طریحى است، که بعد از خود تألیفات زیادى را نیز به یادگار گذارد از جمله آن ها: 1 ـ حاشیة على مجمع البحرین. 2 ـ الرسالة الشُبهاتیّة. 3 ـ ریاض الازهریة فى شرح النکت الفخریّة. 4 ـ مستدرک مجمع البحرین. 5ـ مطارح النظر فى شرح باب الحادى عشر. 6 ـ میزان المقادیر. 7 ـ هدایة المسترشدین فى الرد على الطبیعیین. 8 ـ الینبوع المنجس.
4 ـ شیخ حسام الدین بن جمال الدین طریحى، (متوفّاى 1095 ق.) وى برادرزاده علاّمه طریحى است.
5 ـ شیخ حرّ عاملى محمد بن حسن، (1032 ـ 1104ق) صاحب کتاب «وسائل الشیعه»
6 ـ شیخ محمد امین بن محمدعلى کاظمى، (متوفّاى حدود 1085 ق.) صاحب کتاب «هدایة المحدثین».
7 ـ مولى محمد طاهر بن محمدحسن نجفى قمى (متوفّاى 1098 ق.) صاحب آثار متعدد که در شیخان قم مدفون است.
8 ـ شیخ محمد بن عبدالرحمن حلّى که در سال 1070 ق. از وى اجازه دریافت کرده است.
9 ـ شیخ عنایت الله بن محمدحسین مشهدى.
10 ـ سید نعمة الله بن عبدالله شوشترى جزائرى، (1050 ـ 1112 ق.) صاحب کتاب «الانوار النعمانیة».
11 ـ سید محمد بن اسماعیل نجفى که در سال 1059 ق. از وى اجازه دریافت کرده است.
12 ـ سید محمود بن فتح الله نجفى کاظمى، (متوفّاى حدود 1079 ق.) صاحب کتاب «اصول الدین».
13 ـ شیخ عبدالواحد بن محمد بورانى نجفى.
14 ـ جمال الدین بن محمدعلى طریحى وى برادر شیخ فخرالدین طریحى است.
15 ـ شیخ شمس الدین بن فخرالدین طریحى وى فرزند دیگر صاحب «مجمع البحرین» مى باشد.
16 ـ شیخ محمد بحرانى.([19])
خزانه فخریّه
علماى سلف در جمع آورى و حفظ کتاب هاى خطّى و نفیس، زحمات طاقت فرسایى را متحمّل شده اند تا بتوانند از سرمایه هاى معنوى امت اسلام حراست کنند و آن ها را نسل به نسل به فرزندان آینده اسلامى برسانند. اى بسا در این راه کتک خورده و یا شبانه روز براى به دست آوردن یک کتاب کارگرى کرده اند به عنوان نمونه مى توان به زندگى نامه آیت الله مرعشى نجفى مراجعه کرد.([20])
علاّمه طریحى از جمله کسانى است که بعد از خود کتابخانه اى به یادگار گذارد که به «خزانه فخریّه» معروف گشت. این گنجینه کتب از قدیمى ترین مخزن هاى کتاب بعد از خزانه غرویّه در نجف و داراى آثار نفیس و گران بهایى بود که اکثر آن ها را علامه در زمان خود وقف طلاب علوم دینى نموده تا شیفتگان علوم آل البیت(علیهم السلام) از آن ها بهره مند شده و براى نشر آرمان هاى مقدس اسلامى دریغ ننمایند. امّا جاى بسى تأسف است که بسیارى از کتاب هاى گران بهاى بزرگان ما از دست ما خارج و در موزه هاى کشورهاى مختلف نگهدارى مى شوند و یا در اثر بى توجهى از بین رفته اند! کتابخانه شیخ فخرالدین طریحى از این جمله است چرا که بعد از وفات وى کتاب هایش به ورثه اش منتقل شد اما در اثر بى توجهى، بسیارى از آنها از بین رفته و تباه شده است!([21])
در شهر رماحیه
علامه طریحى مدتى در شهر رماحیه به سر برده و به اقامه جماعت و رسیدگى به امور مردم مى پرداخته است. مدت سکونت وى و تاریخ آن در منابع نیامده است. اما جاى بسى افتخار است که بزرگان ما در هر زمان و مکان و در هر سنّ و سال که در منطقه اى به وجود آن ها نیاز شده با آغوش باز به آن دیار هجرت کرده و به خدمات علمى، فرهنگى، اجتماعى و دینى پرداخته اند. از جمله آنان این فقیه نامدار است که در اواخر عمر شریف خود در رماحیه رحل اقامت افکند، و مرجع تقلید و عالم آن شهر به حساب مى آمد. خانه وى همانند بیوت دیگر بزرگان دین، پناهگاه بیچارگان و محلّ مراجعه جویندگان علم و ادب بود که از اطراف به آن منزل سرازیر مى شدند و با دستى پر به وطن و منزل خود باز مى گشتند.([22])
نداى پرواز
علاّمه طریحى پس از یک قرن و اندى ـ که از سالخوردگان علما به شمار مى آمد ـ در سال 1087ق([23]) در شهر رماحیه به نداى (یا ایّتها النّفس المطمئنّة ارجعى الى ربّک راضیة مرضیة)لبیک گفته جان را به جان آفرین تسلیم کرد و دوستداران علم و فضیلت را در فقدان خود به مصیبت بزرگ نشاند. در نجف و رماحیه غوغا شد دوستداران مکتب تشیّع اجتماعات عظیمى بر پا کرده، به سر و سینه خود مى زدند عاشقان ولایت و امامت تشییع جنازه اى بى سابقه و تاریخى را از شهر رماحیه تا شهر علوى نجف برگزار کردند. شهرنجف سابقه همچو جمعیتى را در تشییع و نماز بر پیکر کسى کمتر دیده بود! گریه موافق و مخالف به حدى بود که قلم از تحریر آن عاجز است. پس از طواف در حرم مطهّر امیرالمؤمنین(علیه السلام)و اقامه نماز، در پشت حرم مطهر علوى ـ در «محلّه براق» در نزدیکى مسجدش که معروف و داراى قبّه اى است ـ به خاک سپرده شد. هم اکنون نیز مقبره وى در جوار مولا زیارتگاه دوستداران علم و ادب است. تاریخ وفات وى را در آیه کریمه (یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُون)یافته اند.([24])
یادش گرامى باد.
[1]. آداب تعلیم و تعلّم در اسلام، سید محمدباقر حجتى، ص 49 و 50.
[2]. «طریح» در لغت به معناى انداخته شده است. وجه تسمیه این خاندان به این نام، از این جهت بوده است که زن خفاجى از اجداد این طایفه هفت مرتبه سقط جنین کرد زمانى که حامله شد، نذر کرد اگر خدا به او فرزندى عطا کند، وى را «طریح» نام ,,,,,گذارى نماید. وقتى خداوند به وى فرزند عطا کرد، براى وفاى به نذر، نام کودک خود را طریح نهاد. لذا از آن زمان این خانواده به طریحى مشهور گشت.
(ماضى النجف و حاضرها، آل محبوبه، ج 2، ص 427 و مجله لغة العرب، ج 6، ص 723).
[3]. احسن الودیعة، اعتماد السلطنة، ج 2، ص 60 و 61 و مقدمه تفسیر غریب القرآن، فخرالدین طریحى.
[4]. مجله لغة العرب، ج 6، ص 723.
[5]. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 195 و ماضى النجف و حاضرها، در صفحات مختلف و مطلع البدرین، آیة ,,,,,الله مرعشى نجفى.
[6]. یکى از شهرهاى نوساز در عراق بوده که نامى از آن در معاجم نیامده است. گویا سلطان سلیمان عثمانى وقتى وارد عراق شد، طائفه ,,,,,اى را اختیار کرد که در آن جا اقامت کنند. از آن زمان، آن منطقه به نام «روم ناحیه سى» نام ,,,,,گذارى گردید. بعد از مدتى در جهت کثرت استعمال به «رماحیه» مشهور گشت. این شهر در سال 1112 ق. در اثر طغیان فرات از بین رفت. (مجمع البحرین، ج 1، ص 12، المقدمه).
[7]. مقدمه مجمع البحرین، چاپ تهران، تحقیق سید احمد اشکورى، ص 7 و مطلع البدرین، ص ج.
[8]. مطلع البدرین، ص د ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 454 طبقات اعلام الشیعة (الروضة النضرة)، آقا بزرگ تهرانى، ص 434 مراقدالمعارف، حرزالدین، چاپ قم، ج 1، ص 417.
[9]. مقدمه مجمع البحرین، ص 8.
[10]. اعیان الشیعه، ج 8، ص 395 ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 455 مطلع البدرین، ص د طبقات اعلام الشیعة، قرن 11، ص 434 و 435 مصفى المقال، آقا بزرگ تهرانى، چاپ تهران، ص 350 و 351.
[11]. مطلع البدرین، ص و مقدمه مجمع البحرین، ص11 مقدمه تفسیر غریب القرآن، فخرالدین طریحى با تحقیق محمدکاظم طریحى، دار الاضواء، بیروت، سال 1406ق.، ص یط.
[12]. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، میرزا عبدالله افندى، ج 4،ص 332 الکنى و الالقاب، محدث قمى، ج 2، ص 448 مقدمه مجمع البحرین، چاپ تهران، ص 8 و 9.
[13]. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 333 اعیان الشیعة، ج 8، ص 395.
[14]. مقدمه جامع المقال، فخرالدین طریحى، تهران، با تحقیق محمدکاظم طریحى، ص یب مقدمه مجمع البحرین، ص 11 مطلع البدرین، ص و المرجعیة الدینیة و المراجع الامامیة، نورالدین شاهرودى، ص82 و 83.
[15]. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 332.
[16]. المنتخب فى جمع المراثى و الخطب، فخرالدین طریحى، چاپ حیدریه نجف، ص 436.
[17]. اعیان الشیعة، ج 8، 395 ریحانة الادب، محمدعلى مدرس، انتشارات خیام، ج 4، ص 54 و 55 مقدمه مجمع البحرین، ص 12 و 13 و 14 مقدمه مجمع البحرین، تحقیق موسسة البعثة، قم ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 4، ص 334 و 335 الذریعة، آقا بزرگ تهرانى، بیروت، در جلدهاى متعدد امل الآمل، حرّ عاملى، ج 2، ص 215 معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، بیروت، ج 8، ص 55.
[18]. مقدمه مجمع ,,,,,البحرین، ص 2 و 3 مقدمه مجمع البحرین مجمع البحرین، فخرالدین طریحى، در مقدمه در همه چاپ ,,,,,ها.
[19]. مطلع البدرین، ص، د ماضى النجف و حاضرها، ج 2، ص 455 مقدمه مجمع البحرین، ص 10 مقدمه جامع المقال، ص یج ریحانة الادب، ج 4، ص 55 ـ 53.
[20]. شهاب شریعت، على رفیعى (علا مرودشتى)، قم 1415 ق. ص 238 و 139.
[21]. مقدمه تفسیر غریب القرآن ماضى النجف و حاضرها، ج 1، ص853.
[22]. مقدمة مجمع البحرین، ص 12 مقدمه تفسیر غریب القرآن، ص: کر.
[23]. ریحانة الادب، ج 4، ص 55، وفات وى را 1085ق. ذکر کرده.
[24]. ماضى النجف و حاضرها، ج2، ص 457 مراقد المعارف، ج 1، ص 418 ریحانة الادب، ج 4، ص 55 نجوم السماء، محمدعلى کشمیرى، قم، ص 107 اعیان الشیعه، ج 8، ص 395 دائرةالمعارف الشیعه، اعلمى، ج 11، ص 394 مقدمه مجمع البحرین ص 14.