فعالیت های سیاسی
در دوره ی رضاخانی که فضای خفقان و وحشت بر ایران سایه افکنده بود، آن مرحوم در دفاع از اسلام سخت و بی پروا بود. به حق، نمونه ی کاملی از یک عالم آگاه و شجاع و حق طلب بود. در حادثه ی دهشت بار حمله به حرم رضوی و کشتار مردم در مسجد جامع گوهرشاد، به سال 1314 هجری شمسی ایشان و دیگر علمای طراز اول مشهد در منزل آیت الله سید یونس اردبیلی جلسه ای تشکیل دادند و با صدور اعلامیه ای تند، از عملکرد ددمنشانه حکومت وقت و شخص رضاخان اعلام انزجار کردند، در آن دوران سیاه و خفقان، حکومت، از اقدام علما مطلع گشت و هر یک از اعضای جلسه به منطقه ای تبعید شدند.
آن مرحوم به سمنان تبعید شد و بعد از تحمل شدائد و مرارت های مختلف در آن سامان، شبی تصمیم به ترک و فرار از آن جا گرفت. جالب این که برای همه ی اعضای خانواده کفش های کتانی بی صدا تهیه کرد و با چند کیسه نان و کمی آذوقه، از بیراهه راهی مشهد می شود. متاسفانه در میانه راه، ماموران رضاخانی از حرکت ایشان و خانواده مطلع می کردند و از ادامه ی سفر ممانعت به عمل می آورند. ایشان مجدداً به سمنان بازگردانیده شد. مدتی دیگر را در حبس و تبعید سپری کرد.
دوران تبعید آن مرحوم بیش از 7 سال به طول انجامیده است. آن مرحوم بعد از دوران تبعید، مدتی را به شهر ری می رود و مورد توجه مردم آن سامان قرار می گیرد و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، علیه السلام، بزرگ ترین نماز جماعت شهر را تشکیل می دهد.
مرحوم آقای حاج شیخ احمد مجتهد تهرانی مدیر مدرسه ی میرزا جعفر در تهران حکایاتی را برای این جانب در ارتباط با توقف چند ماهه ی آن جناب در شهر ری نقل کردند. بدین ترتیب که بعد از دوران تبعید ایشان در سمنان با حضور مرحوم سید هاشم در شهر ری و اقامه ی نماز جماعت در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی، همه ی جماعات تحت الشعاع قرار گرفت و بعد از اندک زمانی به اول عالم و شخصیت شهر ری معروف گشت. شرح و اسناد بعضی از فعالیت های سیاسی آن مرحوم ذیلاً از نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت.
آن چه از طرف مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سایت آن مرکز آمده، بدین شرح است:[13]
«اداره ی تلگراف به دستور والی خراسان از ارسال تلگراف به تهران جلوگیری و تلگراف به جای دربار به نظمیه کل ارسال شد.[14] رضا شاه پس از اطلاع از اقدام علما، دستور دستگیری آنان را صادر کرد و پس از قتل عام خونین مردم در مسجد گوهرشاد نظمیه ی مشهد به سرعت علمای فوق را دستگیر کرد. بر اساس اسناد، علمای فوق الذکر از جمله آیت الله سید یونس اردبیلی و آیت الله سید هاشم نجف آبادی [میردامادی] دستگیر و به تهران اعزام می شوند و مدتی را در زندان به سر می برند.
خاندان و نیاکان آیت الله سید علی خامنه ای از دو سو، هم پدر و هم مادر، خاندانی مبارز و موثر در تحولات سیاسی اجتماعی بوده اند. آیت الله خامنه ای از جانب مادر در خاندانی جلیل القدر در عرصه ی علم و فقاهت و مجاهده قرار دارند. مادر معظم له فرزند آیت الله سید هاشم میردامادی معروف به نجف آبادی یا نجفی است. سلسله اجداد مادری آیت الله خامنه ای با سی و چند واسطه به امام صادق، علیه السلام، می رسد.».
در قسمتی دیگر از آن چه مرکز اسناد آورده، آمده است:
«آیت الله سید هاشم نجف آبادی اهل ذوق و عرفان بود. به تصریح مقام معظم رهبری بین پدر، یعنی (آیت الله سید جواد خامنه ای و آیت الله سید هاشم نجف آبادی (پدربزرگ) این زهد و عرفان وجهی مشترک بود».[15]
در قسمتی دیگر از اسناد آمده است:
«آیت الله سید هاشم نجف آبادی پدربزرگ مقام معظم رهبری، علی رغم مقام علمی و عرفانی و زهد و تقوا در تحولات سیاسی ـ اجتماعی مشهد، حضوری فعال داشت. از آن جمله حضور در قیام مسجد گوهرشاد است. این حضور و شرکت کم تر مورد بررسی قرار گرفته است. از این رو اطلاعاتی که ارائه می شود، جامع و مانع نیست و در آینده تکمیل می شود.
مردم و علمای مشهد پس از عزیمت آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی از مشهد به اعتراض در مسجد گوهرشاد جمع شدند. پس از سخنرانی های شدیداللحن بهلول در حضور مردم در مسجد گوهرشاد، مأموران رضاخان مردم را در حرم رضوی به گلوله بستند. در پی حمله ی اولیه ی ماموران و کشتار عده ای از مردم، علما و مراجع مشهد طی تلگرافی اعتراض آمیز ضمن محکوم کردن کشتار مردم، شرح ماوقع را به شاه گزارش کردند. در این تلگراف قید شده بود که «در اثر کثرت مقتولان در صحن مقدس و ورود گلوله ها بر ایوان مقصوره و بقعه ی منوره. ازدحام ملت زیاد است و ما فعلاً در مسجد گوهرشاد هستیم.».
در ادامه، علمای مشهد خواستار آزادی آیت الله قمی و متوقوف شدن بی حجابی و کلاه پهلوی شدند. امضا کنندگان، آیات عظام سید یونس اردبیلی، شیخ هاشم قزوینی، سید هاشم نجف آبادی، سید عبدالله شیرازی، سید علی اکبر خویی (پدر آیت الله العظمی ابوالقاسم خویی)، حاج میرزا حبیب ملکی، سید علی سیستانی (پدر آیت الله العظمی سیستانی)، شیخ آقا بزرگ شاهرودی بودند».
در اولین سند به تاریخ 27/6/1314 هجری شمسی بعد از ذکر علمای فوق آمده است: «این علمای ـ که تلگراف اعتراض آمیز را امضا کرده بودند ـ با اخذ التزام مراجعت به محل های اولیه ی خود، مرخص و شهربانی موظف به مراقبت از اعمال آنان است.[16]
سند دیگری حکایت از دستور تبعید علمای دستگیر شده به اوطان خود و نقاط دیگر می دهد.[17]
در سند دیگری اداره ی آگاهی تهران به دستور رضاشاه ـ حسب الامر ـ موظف می شود طی 48 ساعت تحت الحفظ آیت الله سید یونس اردبیلی را به اردبیل و آیت الله سید هاشم نجف آبادی را به جای قزوین، به سمنان روانه کنند.[18]
«به تاریخ 14/9/1314 هجری شمسی وزارت داخله، نمره ی 1009، اداره ی کل شهربانی، اداره ی آگاهی؛ عطف به یادداشت مورخه 9/9/1314 که ابلاغ فرموده بودند سید یونس اردبیلی و هاشم در عرض 48 ساعت به اردبیل و سمنان اعزام شوند، طبق راپورت شعبه، سید یونس با جواز نمره (17871) 11/9/14 به اردبیل و هاشم نجفی با جواز نمره (17860) 11/9/14 به سمنان عزیمت نمودند. کفیل اداره ی آگاهی، سمیعی [امضاء]»
پس از سپری شدن مدت محکومیت، تا مدت ها آیت الله سید هاشم نجف آبادی از بازگشت به مشهد ممنوع بود.
در صورت اسامی علمای دستگیر شده در مقابل نام وی نوشته شده است: «اجازه داده شده است جز مشهد هر کجا که مایل، است بماند.».[19]